۱۴۰۱ مهر ۱۹, سه‌شنبه

سیاست های رذیلانه و شیادانه ی حکومت

 
سیاست های رذیلانه و شیادانه ی حکومت
 
جنگ روانی حکومت
یکی از سیاست های کثیف این دیوسیرتان و عفریت های تاریخ در مقابله با جنبش توده ها، جنگ روانی است.
جنگ روانی با اهداف گوناگون صورت می گیرد که مهم ترین آنها، برهم زدن تمرکز نیروهای مبارز و تیره و تار کردن اهداف آنها، تخریب خود باوری و اعتماد به نفس، گرفتن خرد و تعمق از  نیروهای مبارز و عصبی کردن و به انفعال فکری و عملی کشاندن آنهاست.
تمامی گونه های جنگ روانی را می توان در دو بخش جا داد: تهاجمی و تدافعی.
جنگ روانی تهاجمی
 شکل نخست جنگ روانی جنگ روانی تهاجمی است که به طور مختصر تمامی اقدامات تبلیغی را شامل می شود که به اتهام واردکردن و انگ زدن به جنبش توده ها می پردازد.
از این که آنها را اقلیت و یا تعدادی ناچیز (مثلا اگر 1000 نفر بودند را 10 نفر) بشمارند تا اینکه آن را به نیروهای خارجی نسبت بدهند و یا این که به خود افراد و جریان های تشکیل دهنده جنبش انواع اتهامات از روانی گرفته تا جنسی نسبت دهند در چارچوب این گونه اقدامات قرار می گیرند.
 از خامنه ای و دفتر و سران پاسدارش گرفته تا برخی مزدبگیران حکومتی و نیز روزنامه بنویس ها این نوع سیاست های تبلیغی را به کار برده اند. یکی از کلاشانی که وظیفه اش این نوع جنگ است، حسین شریعتمداری معروف به حسین بازجو است که از کثیف ترین عناصر نیروهای حاکم است.
جنگ روانی تدافعی
شکل دوم جنگ روانی، دفاعی است. این نوع جنگ تمامی اقداماتی را شامل می شود که دیگر به اتهام و انگ زدن به  مبارزان نمی پردازد بلکه برعکس به نوعی در مورد وضعیت خودی است. در این نوع جنگ تمامی این نیروهای گفته شده و یا برخی از نمایندگان ارشد آنها خود را به «موش مرده گی» می زنند و به اصطلاح ما ایرانی ها«ننه من غریبم» بازی و «من بیگناهم» و مظلوم نمایی و غیره در می آوردند. و در مقابل نوعی باد در آستین نیروهای مخالف می کنند و قدرت شان و اعمال شان را زیاد جلوه می دهند.
از این گونه تبلیغات است:
 «مگر ما چه کردیم که شما با ما اینچنین می کنید!»، «هر چه شما انجام دهید بازهم ما شما را دوست داریم»، «ما همه ی وجودمان خدمت به شما بوده است» و «بیایید با هم گفتگو کنیم»( مثلا محسنی اژه ای که خود از فاسدترین و کثیف ترین و جانی ترین افراد حاکم است و بلاهای ناگفته بر سر بسیاری از دستگیرشده گان اصلاح طلب حتی روحانیون آنها آورده دست به این گونه تبلیغات می زند). شکلی از این خود را به«موش مرده گی» زدن همین سخنان اخیر حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران است که به توده ی انقلابی می گوید« چرا بسیجی را می زنید». یعنی ما شما را نمی زنیم، شما ما را می زنید!
اهداف جنگ روانی
 در شکل اول جنگ روانی هدف اساسی عصبی کردن نیروهای انقلابی است. گرفتن تمرکز و اعتماد به نفس از آنها و تخریب یگانگی آنها در دنبال کردن اهداف شان و به گیجی کشاندن شان است.
در شکل دوم، تخلیه ی کینه و نفرت، ایجاد دلسوزی در نیروهای مقابل و یا حداقل راندن آنها به موضعی منفعل، خالی کردن انرژی های درونی انقلابی و به انفعال کشاندن نیروهای مبارز است. اگر این گونه ی جنگ روانی موثر افتد نیروهای انقلابی به جای دفاع از خود یا تهاجم به نیروهای حکومت به موضعی انفعالی می افتند و این به نیروهای مقابل زمان می دهد که حملات پیاپی خود را از سر گیرند و آنها را از پای درآورند.
افزون بر این این گونه جنگ روانی گونه ای تبلیغ برای رژیم است و یک وجه تهاجمی دارد که این وجه آن در سوی دیگری دنبال می شود. یعنی در درجه ی نخست به نیروهای نظامی خود و در درجه ی دوم به پایه های اجتماعی خود. در این وجه، نیروهای حاکم گونه ای قیافه ی حق به جانب می گیرند و می گویند که ما این ها را دعوت به مدارا کردیم اما آنها گوششان بدهکار نبوده و نیست و بنابراین موجه است که ما به آنها حمله کنیم و آنها را از سر راه برداریم.
هدف هر دو شکل در نهایت عصبی کردن و تخلیه ی نیروی روانی و خشم و نفرت و کینه ی توده هاست و نتایجی که دنبال می کند به انفعال کشاندن مبارزان و تضعیف روحیه ی مبارزاتی و تقلیل نیروهای شرکت کننده در جنبش به ویژه جوانان است.
این دو شکل بیان خاصی از دو شکلی است که در سیاست کلی نیروهای ارتجاعی به عنوان سیاست «چماق و شیرینی» معروف است. یک دست «چماق» یا همان تهاجم و یک دست «شیرینی» که در اینجا همان «موش مرده گی» و «بیایید صحبت کنیم» و غیره است. هر دو سیاست هم جداگانه و هم توامان به کار می روند ومی توانند با وجوه دیگری و در زمینه های گوناگون که به آنها افزوده می گردد تکمیل شوند.
در این مورد نیز که حکومت در مورد جان باخته گان می گوید مثلا «بیماری جسمی زمینه ای داشتند» و یا «خودکشی کردند» دو هدف را دنبال می کند: یکی از آنها طبعا این است که از خود سلب مسئولیت کرده و بگوید که نقشی در مرگ آنها نداشته است. اما وجه مهم تر آن این است که وی با آنکه می داند که مردم چنین حرف هایی را باور نمی کنند به تکرار آن می پردازد و به این ترتیب به نوعی جنگ روانی دست می زند که قصد اساسی اش سرگرم کردن مردم با جستجوی علت مرگ، اتلاف ساعت ها و روزها و بالاخره عصبی کردن آنهاست.
در دوره ی کنونی آگاهی توده های مردم و به ویژه جوانان از  سیاست های کلاشانه ی سران حکومت بسیار بالاست و این سیاست ها تاثیری در آنها ندارد. با این همه، تجزیه و تحلیل دقیق تمامی کنش ها و رفتارهای این حکومت و تجهیز ذهنی و روانی خود به ما یاری می دهد که تاکتیک های تکامل یافته تری را در مورد آنها در پیش گیریم. 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
20 مهر 1401    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر