۱۴۰۱ مهر ۲۷, چهارشنبه

توده ها باید بدانند چه حکومتی را می خواهند جایگزین کنند!

 
 
توده ها باید بدانند چه حکومتی را می خواهند جایگزین کنند!
 
این درست نیست که بگوییم:
«این ها بروند، مهم نیست که چه حکومتی بیاید.»
 و یا:
«هر حکومتی بیاید بدتر از این نخواهد شد.»
 این ها ناشی از توجیه ناآگاهی و انفعال در مورد حکومت جایگزین است و برای جنبش و انقلاب ما مانند زهر است. این ها تنها به نفع کنار گودنشینان و موج سواران و نیروهای وابسته به قدرت های خارجی است.
اتفاقا این مساله ای بسیار مهم و حیاتی است که توده های ما چه حکومتی  می خواهند برقرار کنند.  
توده ها باید خواست های سیاسی - انقلابی خود را در تراکت ها و اعلامیه ها و همچنین در و دیوار بنویسند. تنها آنچه نمی خواهند کافی نیست. آنچه می خواهند و بیان روشن و آشکار آن نیز بسیار مهم است.
رهبران شوراها و سندیکاهای کارگری که اکنون فعال اند به روش های مستقیم و یا غیرمستقیم باید خواست های سیاسی طبقه ی خود و نیز چگونگی حکومتی را که باید سرکار آورد مشخص کنند.
قرار نیست که طبقه ی کارگر و کشاورز و معلمان و کارمندان و دانشجویان و کسبه و زنان و جوانان و خلق های ستمدیده ی ما این همه قربانی بدهند و بعد یک مشت گرگ و لاشخور بیایند و جای گرگ ها و لاشخورهای کنونی را بگیرند و تمامی زحمات و رنج های توده ها را نقش بر آب کنند.
در این جا به ویژه منظور ما جریان های شاه پرست و سلطنت طلب پهلوی چی وابسته به امپریالیسم است که چهل سال است در کشورهای غربی جا خوش کرده اند و حالا شاخک هایشان تیز و شش دونگ شده اند که وقت اش رسیده است و می توانیم سوار توده های محروم شویم و حکومت خودمان را تشکیل دهند. مردم جان دهند و ما بیاییم و حکومتی که نه 50 سال بلکه 2500 سال امتحان پس داده را دوبار به گرده ی مردم سوار کنیم.  
باید این را که تمامی طبقات زحمتکش و خلقی ما جمهوری اسلامی و حکومت مذهبی را نمی خواهند و می خواهند که آن را سرنگون کنند با این که چه حکومتی می خواهند جایگزین کنند کامل شود.
تنها جمع شدن زیر شعار«مرگ بر جمهوری اسلامی»برای تکامل جنبش کنونی کافی نیست.
باید نه تنها بدانیم که چه نمی خواهیم بلکه همچنین بدانیم که چه می خواهیم و چه حکومتی را می خواهیم جایگزین کنیم.
از این دیدگاه باید بپرسیم  و در میان خود به گفتگو بگذاریم که: 
آزادی یعنی چه و از دیدگاه هر طبقه و گروه و بخش چه معنایی دارد؟
دمکراسی یعنی چه و باز از دید هر طبقه و گروه سیاسی چه معنایی دارد؟
ستم بر زنان چیست و چگونه در زمینه های گوناگون اعمال می شود؟ برابری واقعی زن و مرد یعنی چه؟
آیا خواست زنان تنها برداشتن حجاب و آزادی پوشش است؟ اما مگر نه این که این ها در زمان سلطنت نیز وجود داشت و در غرب هم وجود دارد! اما می دانیم زنان هم در غرب زیر ستم مردسالاری قرار دارند و هم در زمان سلطنت سابق زیر چنین ستمی قرار داشتند.
 خواست های جوانان و به ویژه دانشجویان و دانش آموزان پرشور و مبارز ما چیست و چه حکومتی می خواهند؟
 در این مورد کمی صحبت کنیم:
 آیا آن آزادی که می خواهند صرفا برخی از آزادی های اجتماعی است که در زمان سلطنت سابق وجود داشت؟ آیا همین آزادی هایی است که در کشورهای پیشرفته ی غرب وجود دارد؟ ولی درغرب جوانان آزادی واقعی ندارند و مغزهاشان مدام به وسیله تبلیغات کور کننده ی روزنامه ها و رادیو و تلویزیون و سینما(نگاه کنید به فیلم هایی ابرقهرمانی و کمیک بوک ها که مورد علاقه ی آنهاست) شست و شو داده می شود. در غرب نیز حکومت های سرمایه داران امپریالیست ایدئولوژی طبقه ی حاکم را  منتهی به سبک و سیاقی غیرمستقیم و پیچیده پخش می کنند و نشر می دهند. اکنون بیشتر جوانان غرب( از به اصطلاح سفیدها گرفته تا مهاجران که اکثریت آنها را مهاجران چین و هند تشکیل می دهند) جزو غیرسیاسی ترین و بی تفاوت ترین و منفعل ترین جوانان دنیا هستند و جنبشی بزرگ نیاز است تا از این شرایط بیرون بیایند و بهتر و تکامل یافته تر از آن چیزی شوند که در دهه ی شصت میلادی بودند.
 زمان سلطنت استبدادی نیز آنچه که بود صد پله بدتر از آن چه که در غرب وجود دارد بود. دانشجویان در دانشگاه ها نمی توانستند نفس بکشند. خاطرمان باشد که شاه  بود که روز 16 آذر روز خونین دانشگاه را که روز دانشجو نامیده شد درست کرد و دانشجویان را در پیشگاه ارباب نیکسون اش قربانی کرد. اینها هرگز اجازه آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی اجتماعات ندادند و شما هرگز نمی توانید یک اجتماع توده ای را که رژیم سلطنتی به آن اجازه ی برگزاری اعتراضی علیه شاه و دولت وی را داده باشد بیابید. آنها حتی به گردهمایی های جریان های ملی به یاد مصدق حمله کردند و آن را به خاک و خون کشیدند. آنها صدای دانشجویان، کارگران، زنان و اصناف را خفه کردند. آنها تنها به یک حزب اجازه فعالیت دادند و آن هم حزب شاه یعنی حزب رستاخیزاش بود.
آیا جوانان ما می خواهند چنین رژیمی داشته باشند؟  
ادامه دهیم:
«نان، مسکن، آزادی» یعنی چه و چگونه در شرایط کنونی و در روابط میان طبقات می توان آن را برقرار کرد.
«برابری» به چه معناست و چگونه در شرایط کنونی در روابط اقتصادی- اجتماعی و سیاسی و فرهنگی می توان به آن جامه ی عمل پوشاند.
استقلال یعنی چه؟
حکومت دموکراتیک و مستقل یعنی چه؟
 این ها باید از نظرات و شعارهای عام به گفته ها و برنامه ها و شعارهای خاص تبدیل شود. یعنی شکسته و ریز شود و مشخص گردد. 
مثلا منظور از آزادی و دمکراسی به گونه ای بسیار مختصر، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن نماینده در شوراهای انقلابی تمامی طبقات خلقی از کارگران و کشاورزان و فرهنگیان گرفته تا دانشجویان و استادان و دیگر گروه ها و بخش های جامعه است.
 و یا مثلا منظور از استقلال مختصرا این است که ملت ما روی پای خودش یعنی روی تولید خودش بایستد و به هیچ کشوری وابسته نباشد و باج ندهد. و اگر قرار است با کشورهای دیگر رابطه ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی  داشته باشد باید رابطه ای برابر و بر مبنای نفع متقابل و از دیدگاه منافع تمامی طبقات مردمی خلق ما باشد.
مرگ بر ستمگر
 چه شاه باشد، چه رهبر
سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار امپریالیست های غربی به هیچ وجه با آزادی و دموکراسی موافق نیستند بلکه می خواهند استبداد سلطنتی و یا جمهوری ارتجاعی وابسته به کشورهای غربی را جایگزین جمهوری اسلامی کنند. در این چنین حکومتی نه آزادی وجود خواهد داشت و نه استقلال. 
از این رو هر طبقه باید خواست های سیاسی و حکومت دلخواه خود را از هر راه ممکن بیان کند تا نقطه های اتحاد و یگانگی طبقات بر سر خواست ها در این مرحله مشخص گردد.
این کار به همه ی طبقات کمک می کند تا بر مبنای برنامه های مشخصی که در نظر دارند با یکدیگر متحد شوند و اتحادشان کور و بر مبنای مشتی کلیات نباشند.
اتحاد کور و بدون روشن کردن خواست ها و حکومت جایگزین جمهوری اسلامی در درجه ی نخست و بیش از هر چیز به ضرر طبقه ی کارگر، کشاورزان و طبقات میانی است و دودش به چشم آنها می رود.
اتحاد کور، طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش را یا به زیر رهبری های اصلاح طلبانه می برد و یا به زیر رهبری نیروهای ارتجاعی پهلوی چی. چنانچه سلطنت طلبان پا بگیرند یک نظام استبدادی و سرمایه داری وابسته به کشورهای غربی درست می کنند؛ درست مثل همین چیزی که در سیاست و اقتصاد جمهوری اسلامی وجود دارد؛ کمی غیرمذهبی و کمی با بزک و دوزک.
 طبقه ی کارگر باید روشن باشد که این طبقات به هیچ وجه شعارهایی مانند «برابری» و یا«نان، مسکن، آزادی» را که می توانند مکمل شعار«استقلال و آزادی» بشوند قبول ندارند. آنها نمی خواهند طبقه ی کارگر، کارخانه ها و موسسات وابسته به سران جمهوری اسلامی و بستگان آنها و نیز سپاه پاسداران را به نفع خود مصادره کند و از طریق شوراهای انقلابی خود اداره کند و به این طریق بر سرنوشت خود مسلط شود.  
یک جمهوری دموکراتیک مردمی مستقل،
این است خواست اصیل تمامی طبقات خلقی در مبارزه ی یک صد ساله شان!
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
28 مهر 1401

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر