۱۴۰۱ مهر ۸, جمعه

کشتار جنایتکارانه ی خامنه ای در زاهدان

 
کشتار جنایتکارانه ی خامنه ای در زاهدان و مقاومت جانانه خلق بلوچ
 
پیش بینی این که خامنه ای و سپاه پاسداران اش بیش از هر جا در استان ها و مناطق محروم که اقلیت های ملی زندگی می کنند و سنی مذهبان عموما در اکثریت هستند، دست به جنایت بزنند خیلی مشکل نبوده است. این پس فطرتان و ددمنشان دیواری کوتاه تر از خلق کرد و بلوچ و عرب ...پیدا نکرده اند.
امروز در نماز جمعه زاهدان در جواب شعارهای توده ها علیه تجاوز به یک دختر 15 ساله ی بلوچ، نیروهای حکومت  به روی مردم آتش گشودند و عده ای زیادی را کشته ( بین حداقل 40 تا  70 نفر که بنا به اخباری که تا کنون رسیده 9 نفر زن بوده اند) و عده ی زیادی را زخمی کردند.
 اما این اقدام بی پاسخ  خلق نماند و توده های بلوچ از این کشتار به خشم آمده و به کلانتری  14 زاهدان حمله کرده و آن را تصرف کردند. خبرها حاکی است که شورش توده های بلوچ گسترش یافته و بخش هایی از شهر به تصرف توده ها در آمده است.
خبرهای دیگر حکایت از انتقال نیرو به این استان و شهر زاهدان دارد.
یک
سرکوب توده های زحمتکش و ستمدیده ی بلوچ به طور غیرمستقیم سرکوب مبارزات توده های ایران و توده های سراسر کشور است. خامنه ای و سپاه پاسداران اش از عواقب سرکوب مستقیم توده ها در شهرهای بزرگ و مناطق مرکزی و نتایجی که نمی توانند به روشنی پیش بینی کنند می ترستد و بنابراین به استان ها و مناطق محروم هجوم می برند و توده های محروم را به رگبار می بندند. بیشترین کشتار در آبان 98 در شهر کوچک ماهشهر و در میان عرب های خوزستان صورت گرفت. آنها تصور می کنند که با این کشتارهای گسترده و جنایتکارانه می تواند به طور غیرمستقیم جنبش را بترساند و پس براند.
این درست همانند سرکوب زنان است. حکومت پس از بازداشت فعالان کارگری و فرهنگیان، به سراغ بهاییان و به ویژه زنان رفت و قصد داشت با سرکوب شدید زنان نه تنها زنان را سرکوب کند بلکه به طور غیرمستقیم دیگر جنبش ها را سرکوب کند. امری که به ضد خود مبدل شد و پا به خیزش بزرگ کنونی داد. 
دو
هدف دیگر خامنه ای و سپاه پاسداران از کشتن توده های بلوچ این است که فضای مرگباری را بر فضای جامعه حاکم کرده و بتوانند کشتارهایی را در مناطق مرکزی صورت دهند و آنچه اکنون سرکوب غیرمستقیم است تبدیل به سرکوب مستقیم کنند.
سه
هدف سوم آنها این است که بهانه هایی برای سرکوب سراسر کشور در دست  داشته باشند و بگویند آنچه در ایران صورت می گیرد نقشه ای برای تجزیه طلبی است و به این ترتیب زمینه و شرایط را برای سرکوب بقیه ی مردم فراهم کنند.
چهار
و بالاخره بعید نیست که این کشتار واکنش و به اصطلاح پیام آنها به فراخوان ها برای گردهمایی های مهم فردا شنبه 9 مهر باشد. طبق این فراخوان ها قرار است توده ها در تهران بیرون دانشگاه ها حضور یابند و از مبارزات دانشجویان پشتیبانی به عمل آورند و همچنین در بیرون کشور نیز گردهمایی های بزرگ به یاد جانباخته گان هواپیمای اوکراینی و در تقویت خیزش کنونی برای سرنگونی جمهوری اسلامی برپا گردد.
 وظیفه ی تمامی طبقات و گروه ها پشتیبانی کامل از خلق ستمدیده و محروم بلوچ و تداوم مبارزات کنونی است. خلق ما از قربانی نمی هراسد؛ نه یک روز و دو روز و یک هفته و یک سال بلکه چهل سال است که در حال قربانی دادن است. اما اکنون اراده اش بر آن قرار گرفته که با تداوم و گسترش و استحکام مبارزات خود این حکومت فاسد و جنایتکار را سرنگون کند و به این قربانی های بی پایان و این کابوس هولناک 40 ساله پایان دهد.
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 8 مهر 1401
 
 

حکومت«مظلومین» دزد و اختلاس گر و جنایتکار

 حکومت«مظلومین» دزد و اختلاس گر و جنایتکار

با  پوزش به دلیل برخی اطلاعات نادرست که در متن آمده بود
 و تجدید نظر درتاریخ
24 مهر1401  

برخی از این حضرات  حکومتی می گویند حکومت جمهوری اسلامی و سران آن «مظلوم» واقع شده اند!
خلق ایران این حکومتگرانی که«مظلوم» واقع شده اند را به خوبی می شناسد!
آنها عبارتند:
«مظلوم» شماره یک:
خامنه ای
ولی فقیه و اختیار دار مطلق تمامی قدرت در جمهوری اسلامی، یکی از بزرگ مال اندوزان و جنایتکاران و قاتلین همه ی اعصار؛
«مظلوم» شماره 2:
مجتبی خامنه ای
جانی و آدمکش و سردسته ی قصابان خلق در سال 88 و دی ماه 96 و آبان 98؛
«مظلوم» شماره 3:
رئیسی
عضو هیئت مرگ و جلاد اوین؛
«گروه مظلومین» شماره 4:
دارودسته ی هیئت مرگ یا دیگر جلادان و قصابان اوین، حسینعلی نیری، مصطفی پورمحمدی، محمد حسین احمدی؛
و همچنین کسانی مانند مرتضی اشراقی، فلاحیان و ری شهری و دری نجف آبادی ... جلاد زندان ها و قاتلین فرزندان خلق در قتل روشنفکران و هنرمندان به وسیله ی وزارت اطلاعات موسوم به قتل های زنجیره ای؛
«مظلوم» شماره ی پنج:
محسنی اژه ای
 از جنایتکاران بزرگ جمهوری اسلامی و از گروه و دارودسته ی قاتلین  روشنفکران در قتل های وزارت اطلاعات؛
«مظلوم» شماره شش:
سران جانیان سپاه( کشتارکنندگان خلق کرد، ترکمن، بلوچ، کشتار گران انقلابیون ایران و خلق سوریه، قتالان جنبش 88، دی 96 و آبان 98، شلیک کنندگاه به هواپیمای اوکراینی با 176 مسافر. و اکنون قاتلین خلق کرد؛
«مظلوم» شماره 7:
جنتی رئیس شورای نگهبان
فرمانده اصلی دارودسته ی اوباش در حمله به دانشجویان دانشگاه جندی شاپور و قاتل دانشجویان اهواز در ارتجاع فرهنگی جمهوری اسلامی و یکی از جانیان اصلی جمهوری اسلامی؛
«مظلوم» شماره 8:
خلیفه علم الهدی
والی خراسان و رئیس کل دزدان آستان قدس رضوی. از پلیدترین و کریه ترین و کثیف ترین موجودات روی زمین و از جمله افرادی که باید به سیخ شان کشید.
«مظلوم» شماره9:
قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی
جانی و آدمکش حرفه ای سپاه پاسداران و قاتل دانشجویان در کوی دانشگاه و دزد و اختلاس گر و رشوه گیر بزرگ جمهوری اسلامی؛
مظلوم شماره 10:
 حسین شریعتمداری معروف به حسین بازجو مدیرمسئول کثافت نامه ی کیهان، بازوی تبلیغی خامنه ای و دفتر رهبری، حقه باز شیاد و شارلاتان سیاسی، مرکز دروغ پردازی جمهوری اسلامی علیه جنبش توده ها و پیشروان اش.
 به این صورت می توان بسیار افزود!
 اینها مظلوم نیستند بلکه همه جانی، آدمکش، قاتل و دزد و اختلاس گر و دروغگو و سالوس و  ریاکار هستند.
 همه ی اینها و بسیاری دیگر باید در دادگاه خلق ایران محاکمه شوند.
توده های استثمار شده و زیرستم هستند کسانی که این جماعت«مظلومین» را در دادگاه خلق محاکمه می کنند.
 
مرگ بر خامنه ای و تمام جنایتکاران جمهوری اسلامی
سپاهی بیشرف قاتل جان ملت
مرگ بر جمهوری اسلامی
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
هفتم مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۶, چهارشنبه

گذار خیزش انقلابی خلق ایران به مراحل پیشرفته تر

 
 گذار خیزش انقلابی خلق ایران به مراحل پیشرفته تر
 
هشدار برای آغاز اعتصاب از جانب کارگران پیمانی و رسمی نفت
طبقه ی کارگر پرجمعیت ترین طبقه ایران است. این طبقه زیر استثمار و ستم نظام سرمایه داری کمپرادور و استبداد مذهبی حاکم و همچنین امپریالیست ها زندگی می کند. تنها وارد شدن این طبقه و به گسترده ترین شکل و درجه نخست و پیش از هر چیز به وسیله اعتصاب سیاسی است که می تواند جنبش کنونی را به مرحله ای بالاتر ارتقاء دهد.
 
ایجاد حوادث فرعی به وسیله ی حکومت
سپاه پفکی پاسداران بالاخره به اقلیم کردستان عراق و مردم ستمدیده ی کرد مان که از درد ناچاری در عراق به سر می برند حمله کرد. این حمله تنها از آن جمله ایجاد حوادث فرعی است که برای گمراه کردن توجه توده ها  صورت می گیرد. گمراه کردن از مسیر آن چه اراده ی توده ها بر آن قرار گرفته یعنی سرنگون کردن حکومت مستبد و کثیف حاکم.
سپاه پفکی پاسداران از توده ها می خواهد که وی را باور کنند!
سپاهی که 40 سال است خون فرزندان خلق را می ریزد؛ سپاهی که بخش بزرگی از پروژه های اقتصادی کشور در دستان اوست و طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان را به شدیدتری وجه استثمار می کند، سپاهی که حفاظت اطلاعات اش خون به جگر توده ها و پیشروان سیاسی و فرهنگی کشور کرده است، سپاهی که هواپیمای مسافربری اوکراینی را با 176 مسافر که همه هموطنان ما بودند با موشک زد و آنها را کشت و به دروغ گفت که اشتباهی زده است، سپاهی  که باید به وی قاتل و قصاب خلق ایران و سوریه نسبت داد، آری سران چنین سپاهی می خواهند توده ها باور کنند که آنها راست می گویند!
سران سپاه مگر خواب ببینند که توده ها پشیزی برای حرف هایشان ارزش قائل شوند!
 هدف اساسی خیزش کنونی سرنگونی جمهوری اسلامی است و هیچ ترفندی نمی تواند جلوی این هدف بزرگ توده ها را بگیرد.
 
بازداشت فاطمه سپهری، فائزه هاشمی و تاج زاده
در شرایط کنونی تضاد عمده ی ما مبارزه برای آزادی و دموکراسی است و لبه تیز حمله ی جنبش خلق علیه باند خامنه ای و دولت رئیسی و سران سپاه پاسداران و در مجموع جناح اصولگرا می باشد. بنابراین وظیفه ی ماست که با بازداشت و زندانی کردن افراد و جریان هایی که با این باند و جناح مبارزه می کنند به جدال برخیزیم و سیاست وحدت و مبارزه ی توامان را با آنها در پیش گرفته و بنابراین در عین مبارزه ی نظری، پشتیبانی نسبی و مشروط از آن ها و مبارزه شان با حکومت، به نسبت جایگاهی که از نظر طبقاتی دارند، به عمل آوریم. 
توده ها گذشته ی بسیاری از این افراد را می دانند اما در حال حاضر مطلق کردن این که برخی از این ها در گذشته چه و چه بوده اند و گذشته ی آنها را ملاک برخورد کنونی قرار دادن، از یک سو به تنها گذاشتن آنها در مقابل ستم حاکمان یعنی ستمی که تمامی خلق از آن در رنج است می انجامد و این به هیچ وجه شایسته ی جنبش بزرگ خلق مان نیست، و از سوی دیگر به درهم کردن تضادها با یکدیگر کشیده می شود و به وحدت کنونی خلق و پیکان تیز حمله ی وی که باید در درجه ی نخست متوجه باند خامنه ای در جناح اصول گرا باشد آسیب می رساند.
سیاست طبقه ی کارگر باید منفرد کردن جریان خامنه ای، دولت رئیسی، سران سپاه پاسداران و تمامی ارگان های حاکم از شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت و مجلس شورای اسلامی و خبرگان و سازمان های حاکم مذهبی از جمله آستان قدس رضوی و علم الهدی جنایتکار باشد و با تمامی جریان ها و طبقات مستقلی که با این باند و جناح مبارزه می کنند بسته به جایگاه طبقاتی آنها سیاست وحدت و مبارزه ی توامان را در پیش گیرد. وحدت تا آنجا که با باند خامنه ای و جناح حاکم مبارزه می کنند و مبارزه آنجا که می خواهند جنبش طبقه ی کارگر و خلق را به زیر سیاست های ارتجاعی و رفرمیستی بکشانند.
  
صندوق بین المللی یاری به اعتصاب کنندگان
بدون شک اعتصاب، مشکلات مالی بسیاری برای کارگران و طبقات زحمتکش به وجود خواهد آورد. وظیفه ی ماست که در صورت بروز اعتصابات، برای ایجاد یک صندوق بین المللی پشتیبانی مالی از کارگران ایران تلاش کنیم. این پشتیبانی مالی در درجه ی نخست می تواند به وسیله مهاجران ایرانی مقیم خارج کشور به وجود آید.
 
جنبه ی جهانی خیزش کنونی خلق ایران
خیزش کنونی خلق ایران در جهان بازتاب گسترده ای داشته است. نخستین نکته در این مورد وجود میلیون ها ایرانی مهاجر در بیشتر کشورهای جهان به ویژه در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی است. وجود این مهاجران که بسیاری از آنها از روی ناچاری ترک وطن کرده اند و تقریبا اکثریت آنها از حکومت آخوندها در ایران نفرت دارند موجب شده که صدای خلق ایران به گوش تمامی جهان برسد.
 از سوی دیگر انگیزه های نخستین این خروش که قتل مهسا امینی به وسیله ی نیروهای گشت ارشاد بود موجب شد که بسیاری از زنان در کشورهای جهان با جنبش توده های ایران همدردی نشان دهند و در کنار آنها بایستند. شعار زن، زندگی، آزادی و شرکت پرشور دختران و زنان ایران خواه در داخل و خواه در خارج تاثیر بسیاری در سرعت این گسترش داشت.   
آنچه از این تجربه می توان بیرون کشید امکانات عملی انقلاب جهانی است. در شرایطی که مهاجران بسیاری از کشورهای زیرسلطه از سه قاره در کشورهای دیگر جهان زندگی می کنند در آینده هر رویداد و انقلابی در هر کشوری می تواند بازتاب جهانی گسترده ای داشته باشد و به کنش های عملی ای که اکنون نمی توان پیش بینی کرد بینجامد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
هفتم مهر ماه 1401
 

 

 

۱۴۰۱ مهر ۵, سه‌شنبه

اشکال مبارزه در انقلاب دموکراتیک نوین ایران

 
اشکال مبارزه در انقلاب دموکراتیک نوین ایران
 
 
شکل مبارزه خیابانی
مبارزان خیابانی به گردهمایی ها و راهپیمایی های خود ادامه می دهند. حکومت لشکرکشی می کند و نیروهای زیادی را در خیابان ها قرار می دهد. نبرد بر سر بودن یا نبودن در خیابان است. بر سر بودن گردهمایی و راهپیمایی در خیابان و نبودن آن است.
این مبارزه یکی از اشکال مهم مبارزه و در عین حال در چارچوب سرنگونی جمهوری اسلامی یک فرایند مهم است.
این  فرایند از دو حرکت تشکیل می شود: حرکت مبارزین و حرکت نیروهای حکومت یعنی در حال حاضر سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی و در آینده احتمالا ارتش.
نیروهای حکومت می خواهد توده ها در خیابان نباشند.
توده ها می خواهند باشند و شعار دهند و تا زمان سرنگونی رژیم این شکل مبارزه را ادامه دهند.
این مبارزه ای است بین این  دو قطب یعنی حکومت و توده ها.
درگیری های خیابانی پراکنده و در میادین و خیابان هاست.
ما باید به این درگیری ها به شکل یک حرکت متضاد و متناوب نگاه کنیم.
وقتی رژیم لشکرکشی گسترده می کند و محلی را اشغال می کند ما نخواهیم بود. وقتی رژیم در محلی حضور ندارد و یا نیروی کمی دارد ما به تعداد زیاد خواهیم بود.
 از سوی دیگر هر جا که نیروی حکومت کم است و ما زیاد، حمله و پیشروی می کنیم  و در جایی که نیروی حکومت زیاد است و یا زیاد می شود، ما دفاع و در صورت اجبار عقب نشینی می کنیم و از دست نیروهای حکومت می گریزیم.  
به این ترتیب خیابان می شود محل زور آزمایی ما و حکومت.  هنگامی که ما هستیم خیابان مال ماست و هنگامی که حکومت حمله می کند و ما عقب نشینی می کنیم، خیابان مال حکومت است. این دو شکل حرکت این مبارزه است.
مهم ترین نکات در این مبارزه این هاست:
 ما نباید به یک منطقه و خیابان که مدتی در آن گردهمایی ترتیب دادیم بچسبیم و به آن عادت کنیم و گمان کنیم که حتما ما باید گردهمایی خود را آنجا برگزار کنیم. چنانچه حکومت تشخیص داد که ما در محلی نیرومندیم و لشکر کشی بیشتری کرد و به نفع ما نبود که در آن محل دست به مبارزه زنیم باید آن محل را رها کنیم و به محل های دیگر برویم.
 از سوی دیگر به محض اینکه دیدیم حکومت به دلیل نبود ما و یا خسته گی نیروهایش، محل را خلوت و یا ترک کرده و به محل دیگری رفته ما دوباره به محل مزبور بازمی گردیم و مبارزه را ادامه می دهیم. این نکات را باید در یک محله، یک خیابان و یا یک منطقه ی بزرگ رعایت کنیم.
نکته ی دوم:
 اگر به این فرایند در تمامی شهرهای ایران به طور دراز مدت نگاه کنیم آن نوع ناموزونی را که در حرکت آن در تهران و یا در شهرهای بزرگ می بینیم، بین شهرها نیز خواهیم دید. این به این معناست که گاهی مبارزه در تهران پیش می رود و گاهی در شهری دیگر و این نوسان همچنان ادامه خواهد یافت. در این فرایند شهرهای بزرگ و کوچک بیشتری به جنبش خواهند پیوست و در هر شهر نیز توده های شرکت کننده بیشتر خواهند شد.
نکته ی سوم
ما باید بتوانیم این مبارزه را به مدت شش ماه تا یکسال ادامه دهیم. البته در صورت تغییر شرایط و تبدیل خیزش بزرگ و انقلابی کنونی به یک انقلاب واقعی یعنی زمانی که طبقه ی کارگر و کشاورزان به شکل گسترده وارد فعالیت انقلابی شوند، ممکن است در مدت مورد بحث تغییر به وجود آید.
 در این توازن و چنان که ما بتوانیم حضور خود را پایدار و قرص و مستحکم کنیم یعنی حکومت نتواند به حضور ما پایان دهد، آن را شکلی خواهیم یافت که موجب گسترش مبارزات، پیوستن نیروهای تازه و در مجموع  قدرت گیری نیروهای نو و فرسوده گی نیروهای کهنه خواهد شد.
نکته چهارم
شورش ها و قیام های مسلحانه عموما از همین گردهمایی های خیابانی آغاز می شود و یا در تکامل این اشکال به وجود می آید. البته دو شرط نخستین این شورش ها و قیام های شهری افزایش و قوی شدن نیروهای ما از یک طرف و تحلیل رفتن و ضعیف شدن نیروهای دشمن از سوی دیگر است. یک شرط دیگر آن این است که فعالیت توده های کارگر و زحمتکش شرکت کننده در انقلاب به اوج خود برسد.

البته آنچه در بالا برشمردیم تنها فرایند یا شکل حرکت مبارزه و انقلاب نخواهد بود. مبارزه ی انقلابی شکل های بسیار مهم دیگری همچون اعتصاب سیاسی و شورش و قیام و جنگ دارد.
شکل اعتصاب سیاسی
شکل دوم مبارزه اعتصابات سیاسی است. هر طبقه بر مبنای جایگاه خود دست به اعتصاب خواهد زد.
اعتصابات سیاسی از یک سو افراد یک طبقه ی معین مثلا طبقه ی کارگر را متحد و متشکل می کند و از سوی دیگر و در شرایطی که احزاب سیاسی در ایران وجود ندارد شکل دهنده ی اتحاد طبقات خلقی خواهد بود.
اعتصابات نیز خواه از جهت طبقاتی و گروه هایی که دست به اعتصاب می زنند و خواه از جهت خواست ها ناموزون گسترش خواهد یافت اما برخلاف مبارزه ی کنونی خیابانی که مجبور است در نقاطی که دشمن حضور دارد دست به تظاهرات نزند، چنین محدودیت هایی نخواهد داشت. البته اگر حکومت نظامی برقرار شود طبعا وضع در مورد اعتصابات نیز صادق خواهد کرد.
یکی از ناموزونی ها در اعتصابات به این ترتیب است که ممکن است بخش های اصلی طبق انتظار عمل کرده و دست به اعتصاب زنند و یا این که برعکس برخی بخش هایی که از آنها انتظار نمی رود آغاز گر اعتصابات گسترده سراسری باشند و سپس دیگر بخش ها به آن بپیوندند. در انقلاب 57 کارگران و کارمندان شرکت نفت دیر اعتصاب خود را آغاز کردند اما شدیدتری ضربات را به نظام سلطنتی زدند.( به نظر اکنون کارگران شرکت نفت زودتر از دیگر کارگران هشدار برای اعتصاب داده اند.)
اعتصابات از یک سو سراسری است( همچون رشته های سراسری) و از سوی دیگر منطقه ای و محلی. اعتصابات منطقه ای و یا محلی نیز در صورتی که جزیی از اعتصابات سیاسی باشند در مجموع خود به نوعی سراسری می شوند. در مورد حضور در محل کار نیاز کنونی این است که کارگرانی که در یک کارخانه یا موسسه دست به اعتصاب می زنند به خانه نروند و آنها که نمی توانند در محل بایستند به بخش های دیگر بپیوندند.
کارکرد اعتصابات فلج کردن تمامی بخش های اقتصادی رژیم و از کار انداختن سوخت و ساز نظام است. از سوی دیگر اعتصابات موجب رشد فکری اعتصاب کنندگان است. از سوی سوم هر اعتصاب می تواند خود به راهپیمایی تبدیل شود و موجب آن گردد که بسیاری به آن بپیوندند. اینجا دو شکل مبارزه به یکدیگر می پیوندند و یک شکل می شوند. یعنی هم اعتصاب است و هم راهپیمایی و تظاهرات.
 
شکل شورش ها و قیام های مسلحانه و جنگ
 شکل سومی که تاریخ انقلاب ایران از مشروطیت به این سو نشان داده مبارزه ی مسلحانه است. این مبارزات در اشکال گوناگونی جریان پیدا کرده است. ترور دشمنان مورد کینه و تنفر خلق، شورش و یا قیام مسلحانه و جنگ.
جنگ ها نیز از یک سو به دو نوع شهری و روستایی تقسیم شده اند و از سوی دیگر به جنگ منظم یا نامنظم.
این شکل ها تماما خواه در مشروطیت و خواه در سه ساله ی انقلاب 60- 56 به وجود آمد و قطعا در مبارزات کنونی، چنانچه با شرکت طبقه ی کارگر و کشاورزان و دیگر طبقات زحمتکش به انقلاب تکامل یابد به وجود خواهد آمد.
جنگ ها از یک سو می تواند آزادیخواهانه و علیه حکومت مرکزی باشد و از سوی دیگر می تواند در صورتی که امپریالیست ها به ایران تجاوز کنند، وجهی استقلال طلبانه پیدا کنند.
حکومت مترسکی پوشالی است!
شکی نیست که حکومت متحجر پوشالی است. این ها به قدرت خود غره و گنده دماغ و خودبین و در عین حال رذل و دروغگو و جانی و آدمکش اند و به نظر می رسد که تاریخ ایران هرگز چنین موجودات پلیدی را به خود ندیده است.
اما اینها همچنین بسیار ترسو هستند و زود به وحشت می افتد و اگر چنگ و دندان نشان می دهد در درجه نخست برای ترساندن مردم است. پس مبارزات کنونی چنانچه در همه جوانب آن شکل گیرد و به راه افتد همچون پتک بر سر این مغزهای منجمد و متحجر فرود می آید و موجب ترکیدن حباب های قدرت دروغین آنها خواهد شد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
ششم مهر 1401
 

 


۱۴۰۱ مهر ۴, دوشنبه

خیزش انقلابی خلق

 

خیزش انقلابی خلق را گسترش دهیم و عمق ببخشیم

 

اعتصابات سراسری

اعلام شورای هماهنگی فرهنگیان با اعلام اعتصاب سراسری گام نخست را برای جنبش اعتصابی سراسری برداشت. تردیدی نیست که خیزش دانش آموزان نیز به گستره جنبش یاری خواهد کرد.

 

طبقه ی کارگر باید دست به اعتصابات سراسری بزند

وظیفه ی متشکل ترین بخش های طبقه ی کارگر، شورای کارگران پیمانی شرکت نفت و همچنین پتروشیمی، سندیکای شرکت واحد، فولاد اهواز، سندیکای شرکت هفت تپه و هپکو و آذر آب اراک آغاز اعتصاب است.

کارگران رسمی شرکت نفت و به ویژه کارگران پالایشگاه ها و پتروشیمی ها، کارخانه های ذوب آهن و فولاد اصفهان، تراکتورسازی و ماشین سازی تبریز و نیز کارخانه بزرگ تهران و دیگر کارخانه ها و معادن... نیز باید اعتصاب سیاسی سازمان دهند. کارگران و کارمندان ادارات دولتی و حمل و نقل در سراسر کشور باید اعتصاب سیاسی کنند و به جنبشی که اکنون در خیابان ها جریان دارد یاری رسانند.

 شوراهای انقلابی طبقات

جنبش تازه در آغاز شکفتگی اش است  و تشکیل شوراهای انقلابی کارگران و کشاورزان و دیگر طبقات انقلابی در پیش رو است.

رهبری جنبش

رهبران جنبش از دل مبارزات خود توده ها، از دل مبارزات کارگران، کشاورزان، فرهنگیان، کارمندان، دانشجویان و استادان، پرستاران و پزشکان و کسبه و دیگر بازاران و به طورکلی تمامی طبقات خلق بیرون می آیند. شوراهای نمایندگان کارگران، کشاورزان، فرهنگیان، دانشجویان و دیگر طبقات، نماینده گان توده ها خواهند بود. از میان رهبران این شوراها، رهبران کشور انتخاب خواهند شد.


خیزشی برای آزادی و دموکراسی

جنبش و خیزش کنونی در ایران یک جنبش و خیزش دموکراتیک و جزیی از فرایند انقلاب دموکراتیک ایران است. اهداف اساسی مرحله ی کنونی این انقلاب بزرگ که از مشروطیت تا کنون تداوم داشته، آزادی و استقلال ایران است.

جنبش آزادی خواهانه ی زنان جزیی بسیار مهم از مبارزه ی تمامی خلق ایران برای آزادی و دموکراسی است. زنان طبقات خلقی بخش بسیار مهمی از نیروهای این انقلاب هستند و برای آزادی طبقاتی و جنسی خود مبارزه می کنند.

 باید توجه داشت که اهداف و خواست های خیزش بزرگ کنونی به خواست آزادی زنان محدود نشود.

اگر انقلاب ایران را نه دموکراتیک و از طرف تمامی طبقات خلقی برای اهدافی که برشمردیم، بلکه تنها برای خواست های برحق زنان و صرفا «انقلابی زنانه» ارزیابی کنیم- امری که مطلوب سلطنت طلبان و پهلوی چی ها و جریان های فمینیست، رفرمیست و ضدانقلابی ست - به این معنا خواهد بود که اهداف جنبش و خیزش کنونی و کل انقلاب ایران تنها مساله ی آزادی زنان است و هیچ خواست و هدف دیگری ندارد. توجه کنیم که مفهوم و نظریه ی «انقلاب زنانه» از یک سو تقسیم نیروها به خلق و دشمنان خلق و از سوی دیگر تقسیم خلق ایران به طبقاتی که در بالا برشمردیم را یا قبول ندارد و یا به حاشیه می برد. این نظریه، از یک سو خط و مرز بین خلق و دشمنان خلق را مخدوش و درهم می کند و از سوی دیگر خط و مرز طبقات درون خلق را که برخی انقلابی و برخی رفرمیست هستند از بین می برد. طبقات رفرمیست درون خلق نمی توانند مساله ی آزادی زنان را از قیود پدرسالارانه و مردسالارانه به گونه ای پیگیر و انقلابی حل کنند.

 گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

پنجم مهر 1401 

 

  

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی (1)

 
 
 
برخی  مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(1)
 
 
اتحادهای بخشی و اتحاد سراسری-  مساله ی تداوم در جنبش
جنبش عمومی توده های ایران از نظر اتحاد عملی خلق در مبارزه، از دو فرایند بزرگ عبور کرده و می کند. فرایند اتحادهای بخشی گرد مسائل و منافع محلی و منطقه ای و فرایند اتحادهای سراسری گرد مسائل و منافع سراسری.
تقریبا تمامی جنبش های عمومی پس از آبان 98 جنبش متحد محلی و بیشتر آنها تابع مسائل و منافع بخشی و محلی بوده اند اما انتقال آنها و تداوم شان نه در همان منطقه بلکه در مناطق گوناگون به آن شکلی سراسری می بخشید. به عبارت دیگر از یک نقطه به نقطه دیگر و از یک طبقه و یا گروه به طبقه یا گروه دیگری انتقال می یافت و سراسری بودنش نه در یک زمان واحد بلکه در یک فاصله ی زمانی معین و در استمرار این انتقال ها صورت عملی می گرفت. از این دیدگاه، این جنبش های محلی و منطقه ای تکه پاره هایی بودند از یک جنبش سراسری و چنانچه پیوسته گی آنها را در طول زمان در نظر آوریم تحقق بخش همین جنبش سراسری بودند.
در بلوچستان، کردستان، خوزستان، کهگیلویه و چهارمحال بختیاری، اصفهان و آبادان جنبش های بزرگی بر پا شد و هر کدام از این جنبش ها اگر نه پشتیبانی عملی اما پشتیبانی معنوی تمامی طبقات خلق را در دیگر مناطق به همراه داشت. این جنبش های تکه تکه و پاره پاره، تداوم جنبش را در کل تضمین کردند و آن را به امروز رساندند. 
اکنون ما با جنبش و خیزشی سراسری روبرو هستیم. جنبشی که می رود جلوگاه شرکت تمامی طبقات خلقی در زمانی واحد شود.
این جنبش نیز نقطه ی آغازین اش در کردستان و در شهر سقز و سنندج بود اما به این دلیل که نماینده ی حرکت و منافع زنان و بنابراین یکی از تضادهای مهم در تضاد میان آزادی با استبداد بود(این تضاد در مساله ی آزادی زنان تضاد با تحجر، پدرسالاری و مرد سالاری است) عمومی شد و دیگر شهرهای کردستان و سپس ایران به آن پیوستند.
نقطه های جهش مبارزه
می دانیم که رژیم جمهوری اسلامی پیش از این نیز زنانی را به شکل های گوناگون بیرون و درون زندان کشته بود اما آنها گر چه اعتراض بر انگیختند اما تبدیل به نقطه ی جهش برای یک خیزش گسترده ی محلی و سپس سراسری نشده بودند.
باید به این نکته توجه کرد که مرکز ثقل این مبارزه را تا حدودی خود رژیم با انتقال سرکوب به زنان و متمرکز کردن آن روی آنان و به وسیله رفتارهای سازمان یافته ی کثیف و خشن «گشت ارشاد»ش به وجود آورد. مقاومت دختران و  زنان و جان باختن مهسا در این مبارزه، موجب گستره ی و تهاجم این جنبش شد. پیشگامی و تحرک دختران انقلاب به انقلاب دختران و زنان تبدیل شد و همین جنبش تمامی جنبش خلق را به حرکت در آورد. شعاری که در این مرحله بیانگر این تاثیر شده است این است:
«زن، زندگی، آزادی»
و سپس به این شعار انتقال یافته است:
« گشت ارشاد بهانه است هدف خود نظام است».
 در یک کلام تضاد میان زنان با قوانین متحجر حاکم و نیز پدرسالاری و مردسالاری به عنوان یکی از مجموعه تضادهای  ریز و درشت در تضاد میان آزادی و استبداد، حلقه ی مرکزی زنجیر و یا آن تضاد عمده ای شد که از طریق آن انتقال به یکی از دو تضاد مهم جامعه یعنی تضاد میان خلق و ولایت فقیه و جمهوری اسلامی صورت گرفت.
 در این خصوص باید به این نکته توجه کرد که گرچه شعار« گشت ارشاد بهانه است، هدف خود نظام است»، به درستی به بهانه بودن برچیدن گشت ارشاد در قبال خواست بزرگ تر برچیدن نظام اشاره دارد، اما جان باختن مهسا به هیچ وجه بهانه ی جنبش نبوده بلکه آن نقطه ای است که جنبش زنان برای آزادی از تحجر و ستم و استبداد را به جوش آورده، فعال کرده و به این تضاد جان و تحرک بخشیده است. تضاد میان زنان و نظام استبداد دینی خود یکی از دو تضاد مهم جامعه یعنی تضاد میان آزادی و استبداد است و بنابراین به نوبه ی خود این تضاد مهم و اساسی را فعال کرده است. 
اشاره ای به تفاوت بین مبارزه ی اقتصادی و مبارزات سیاسی طبقات
 به این ترتیب مراکز ثقل مبارزه تغییر می کنند و در این تغییرات یا ما از سراسری بودن به محلی شدن می رسیم و یا برعکس از محلی بودن به سراسری شدن گذر می کنیم. این دو، دو شکل حرکت جنبش کنونی مردم ایران برای اتحاد هستند. و این که در مرحله ی سراسری شدن جنبش بازهم انتقال هایی صورت گیرد و مثلا در یک مقطع توده های یک شهر و یا یک استان مرکز ثقل مبارزه گردند و در مقطع دیگر توده های شهر یا استانی دیگر همچنان وجود دارد.
با این همه، باید میان این دو شکل حرکت متحدانه و دو شکل دیگر یعنی مبارزه در عرصه ی اقتصادی که طبقات کارگر، کشاورز و نیز فرهنگیان به شکلی گسترده و طبقات میانی همچون کسبه و نیز تا حدودی بنکداران بازار و دیگر طبقات در گستره ای محدود آن را به پیش برده اند از یک سو و جنبش های عمومی همچون دی ماه 96 و آبان 98، فرقی قائل شد.
در آنجا صحبت بر سر اشکال اتحاد یعنی محلی بودن و یا سراسری بودن آن است و در این جا صحبت از یک سو بر سر خواست های اقتصادی یک طبقه یا طبقات مشخص و یا گروه ها و بخش های اجتماعی(1) و از سوی دیگر خواست های تمامی طبقات یا گروهی از طبقات در سراسر کشور است( برای نمونه در جنبش آبان مساله اکثریت مردم زحمتکش افزایش قیمت سوخت بود).
بنابراین در مورد مبارزات اقتصادی و مبارزاتی بر سر سیاست های دولت، مساله ی محلی و سراسری به آن شکل مطرح نیست. برخی محلی و برخی سراسری هستند. هر دو به شکل های متفاوت مبارزه ای مربوط می شوند که  سراسری است. اما در مورد اتحاد، اختلاف بین جنبش های عمومی محلی برای خواست های محلی( مثلا مساله ی آب و یا مساله ی محیط زیست) و جنبش عمومی سراسری بر سر یک مساله ی عمومی (در اینجا قتل ژینا) مطرح است.
تغییرات مراکز ثقل مبارزه
جامعه ایران چه از نظر تضاد اساسی و دیگر تضادهایی که در آن وجود دارد و چه از نظر مسائلی که به صورتی ویژه از جانب حکومت متحجر ایجاد می شود مبارزات گوناگونی را به وجود آورده است. این مبارزات گوناگون موجب تغییر مداوم مراکز ثقل مبارزه می گردد. امروز تضادهای طبقه ی کارگر عمده است فردا طبقه ی کشاورز و پس فردا معلم و فرهنگیان و دانشجویان و سپس  راننده کامیون و کامیوندار و یا کسبه و بازاری و... امروز تضاد زنان با قیود استبداد است و فردا مبارزات اقلیت دینی یا قومی یا ملی است، و باز امروز سر آب است فردا سر فرورختن ساختمان در یک شهر و روز بعد بر سر مساله ای ساختمان کارخانه در محلی بدون درنظر گرفتن عواقب محیط زیست.
گره خوردن تضاد بر سرهر کدام از این مسائل که بخشا از اهمیت نسبی و بنابراین تداوم آن بر می خیزد می تواند مراکز ثقل مبارزه را خواه در سطح محلی و منطقه ای و خواه در سطح کشور تغییر دهد. روشن است که در مرحله ی کنونی و در بطن همه ی این تضادهای ریز و درشت دو تضاد وجود دارند که در همه ی آنها دست اندکارند:
 تضاد آزادی و دموکراسی با استبداد و دیکتاتوری و تضاد خلق زیر سلطه و امپریالیست های غربی و شرقی.
مراکز ثقل مبارزه نسبی هستند و مدام در حال تغییر. از این رو و به سبب گسترده گی و پیچیده گی تضادها هیچ مرکز ثقلی را نه می توان مطلق دانست و نه به زور نگه داشت.  روشن است که این تضادها و مراکز ثقل به سبب تکامل گستره ی آن و یا طبقه و گروه و گروهایی که با آن درگیرند دارای درجه و اهمیت متفاوتی هستند و نقش های متفاوتی بازی می کنند.
آغاز کنونی مبارزه، قتل مهسا و مبارزه ی زنان علیه استبداد و برای آزادی بود. اما این مرکز ثقل به سرعت به مرکز ثقل کلی تر مبارزه برای آزادی تمامی توده های مردم از شر استبداد مذهبی گره خورده و بنابراین جزیی از مبارزه ی بزرگ تری شد. اگر کسی بخواهد این مرکز ثقل را در همان حد مبارزه ی زنان برای آزادی و از آن محدودتر برای آزادی حجاب نگه دارد(2) و یا صرفا به آن محدود کند( کاری که برخی سلطنت طلبان و امپریالیست ها و عوامل شان می کنند و می خواهند جنبه های طبقاتی انقلاب و هدف اساسی انقلاب را به حاشیه ببرند) این به خشکی و دگم شدن این خواست می انجامد. مبارزه زنان برای آزادی و برابری با مردان بخشی مهمی از مبارزه برای آزادی در تمامی زمینه هاست.  بخشی از مبارزه برای یک حکومت دموکراتیک و انقلابی به رهبری تمام طبقات خلقی است که بدون آن آزادی زنان تحقق نخواهد یافت.  
اشتباه در تحلیل انگیزه ها و چگونگی تکامل جنبش
در تکوین جنبش دموکراتیک خلق ایران برای آزادی و دموکراسی و نیز برای استقلال، هم اوج وجود دارد و هم فرود. وجود اوج ها موجب خوشبینی های غیرواقع بینانه  و وجود افت ها موجب بدبینی و یاس گردیده است.
 در مورد افت ها باید گفت که برخی از افراد و جریان ها، این افت ها در مبارزه توده ای و ملی و یا همراهی نکردن مردم سراسر کشور با خواست های منطقه ای و محلی را نشانه ی«مرگ مغزی» مردم ایران می دانند و هر گاه جنبشی سراسری رخ می دهد می گویند مردم «از خواب بیدار شده اند».
بیداری یک خلق و ملت نسبی است و تکامل و تعمیق آن یک فرایند دراز مدت است. آنها نمی بینند که بسیاری از مردم ایران تقریبا از همان سال های پس از جنگ و به ویژه از آغاز دهه ی هفتاد بیدار شدند و مبارزات بسیاری را سامان دادند و از راه های بسیاری رفتند ولی رهبری های سازشکار و سرکوب های خونین مانع از تداوم یکدست مبارزات آنها شد.
این افراد و جریان ها تصوری خشک و بسته از تکامل یک جنبش طبقاتی و مردمی دارند. آنها نمی بینند که در ایران نه حزب و سازمان سیاسی مبارز و انقلابی ای وجود دارد و نه حتی تشکل های صنفی طبقات گوناگون به ویژه کارگران و زحمتکشان. و نیز آنچه وجود دارد با چه فشارها و محدودیت هایی روبروست و چگونه طبقه ی کارگر و زحمتکش مجبور است با چنگ و دندان از شرایط زندگی خود دفاع کند و اجازه ندهد او را به پس به رانند.
به راستی که جنبشی مردمی را که در این شرایط استبداد و خفقان و در شرایط نبود سازمان ها و احزاب رهبری کننده سیاسی و صنفی آن را به اینجا رسانده اند باید ستایش کرد.
از سوی دیگر هر گونه مبارزه ی طبقاتی( و ملی که خود مبارزه ای طبقاتی است) بین طبقات حاکم و محکوم  دو وجه دارد: پیشروی طبقات حاکم  و عقب نشینی طبقات نو زیر سلطه و برعکس پیشروی طبقات زیر سلطه و عقب نشینی طبقات حاکم. به عبارت دیگر حرکت مبارزه ی طبقاتی  ناموزون است. گاه نیروهای مسلط پیروز می شوند و گاه برعکس نیروهای زیر سلطه پیروز به دست می آورند. و این تا زمان به وجود آمدن یک تغییر کیفی در جامعه یعنی پیروزی نهایی طبقات زیر سلطه و برقراری نظام نوین ادامه دارد.
باید تلاش کنیم که در شرایط اوج جنبش و تا زمانی که دشمن شکست کامل نخورده از خوشبینی های افراطی پرهیز کنیم و در شرایط افت جنبش دچار بدبینی و یاس نشویم. 
فشار در هر نقطه می تواند جنبشی را در منطقه ای و یا در سراسر کشور دامن زند
همان گونه که می شد پیش بینی کرد ایران آبستن رویدادهای بزرگ انقلابی تاریخی است. هر فشار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و در هر نقطه ای در شرایط معین می تواند تبدیل به یک جنبش منطقه ای و یا سراسری شود. اعدام جوانی از جوانان خلق در کردستان، حمله به سوخت برها در بلوچستان، نبود آب در خوزستان و اصفهان و یا فروریختن ساختمانی در آبادان می تواند به جنبشی در آن مناطق دامن زند و یا تمام ایران را در بر گیرد. هدف اصلی تمامی این جنبش ها نه تنها منافع محلی یا منافع یک طبقه ی معین بلکه در عین حال خود نظام استبدادی و متحجر بوده است که عموما در پس آن ها پنهان بوده است. این مساله از این که اکثریت مطلق طبقات و گروه ها اجتماعی ایران این نظام را نمی خواهند کاملا آشکار است. مردم نظام را نمی خواهند اما شکل رویدادها به گونه ای است که این نخواستن امکان بروز آشکار و متداوم خود را در برخی مراحل نداشته است و بنابراین در خواست های صنفی و سیاسی و فرهنگی ریز و درشت پنهان می شد تا زمانی که بتواند به شکلی آشکار و آنگاه که بندها سست می شود و محدودیت ها کاهش می یابد خود را با شدت و قدرت نشان بدهد.   
هرمز دامان
نیمه نخست مهر 1401
 
یادداشت ها
1-    برای نمونه طبقه ی کارگر و در سراسر کشور همواره برای عقب افتادن حقوق ها جنگیده است و یا مبارزات اقتصادی کارگران پیمانی نفت و یا فرهنگیان و بازنشسته ها سراسری بود.
2-     چرا که آزادی زنان تنها به آزادی پوشش محدود نمی شود و وجوه بسیار زیادی دارد. در کشورهایی که پوشش آزاد است به درجات گوناگون حقوق زنان برابر با مردان نیست و پایمال می شود. جنبش زنان ایران طی رشد و تکامل خود باید وجوه خواست های خود را از آزادی حجاب به دیگر قوانین شرعی و حقوقی گسترش دهد و خواهان برچیدن کلیه قوانین شرعی و همچنین برابری در قوانین حقوقی و اجرای عملی آنها شود.

۱۴۰۱ مهر ۳, یکشنبه

خامنه ای و سیاست ها در سرکوب

 

خامنه ای و  سیاست ها در سرکوب

تداوم جنبش خیابانی کنونی به نفع خامنه ای و پاسداران اش نیست و از دید خودشان آنها دیر یا زود باید مقابل آن واکنش های شدیدتر از آنچه تا کنون نشان داده اند، نشان دهند. چنانچه نشان ندهند و یا نتوانند نشان دهند جنبش به پیشروی خود ادامه داده و وجوه تازه ای پیدا خواهد کرد.

اگر تا کنون آنچنان که در گذشته نشان داده اند-  مثلا مانند آبان 98 - نشان نداده اند از یک سو نشانه گسترش و نیروی زیاد و استحکام جنبش است و از سوی دیگر نشانه ی تشتت درونی و شک و تردیدی است که بر آنها و نیروهای شان غالب است. آنها راه های پیش رو را مرور می کنند و محاسن و معایب هر یک را می سنجند.  راهی که انقلاب در سال 57-56 رفت پیش روی آنهاست. آنها می خواهند ببینند آیا می توان راهی رفت که شرایط آن راه و نوع واکنش های توده ها را به وجود نیاورد.

 

امکانات پیش رو و قابل حدس زدن

یک

کشتاری به مانند سال 88، 96 و یا به ویژه آبان 98

مستقیم و با همین بهانه ها و یا شعارهایی که تا کنون داده اند

 و یا با بهانه های دیگر و از جمله ایجاد حوادث فرعی و یا خود زنی

آماده شدن برای سرکوب

به مسلسل و تیربار بستن توده های مردم در ابعادی بسیار گسترده تر از اکنون 

این بی فایده بودن خود را برای به سکوت کشاندن توده ها ثابت کرده است.

این امکان وجود دارد که ما وارد وضعیتی مانند رویدادهای پس از کشتار میدان ژاله در شهریور57 به وسیله ی رژیم محمد رضا شاه شویم.

از سوی دیگر با توجه به پشتیبانی جهانی از خیزش مردم ایران عواقب جهانی دارد. گرچه مورد اخیر برای سران حکومت مرتجع کمتر اهمیت داشته است.

 

توده ها اکنون به خوبی پی برده اند که سرنگونی این حکومت قربانی نیاز دارد و آماده این قربانی دادن شده اند.

پدری که در حال خاک کردن فرزند دلبند خویش هست به مردم می گوید پدران و مادران دست فرزندان شان را بگیرند و به خیابان بروند و کار را تمام کنند.

مادران و پدران نه تنها با فرزندان شان می آیند بلکه آنها نیز که نمی توانند بیایند از ته دل دختران و پسران جوان خویش، عزیزترین کسان و نورچشمان خویش را به میدان نبرد می فرستند.

 از سوی دیگر جنبش نه تنها گسترش و تداوم نسبی ای یافته است بلکه وارد دوران استحکام خود شده است. پایداری و استحکام درونی دو ویژگی مهم جنبش کنونی است.  

 

 دو

فرمان حکومت نظامی

ورود به حکومت نظامی قطعا به معنای جواب ندادن دیگر شکل های سرکوب از جانب نظام و شکست آنها و ورود به مرحله ی نوینی هست، اما به خودی خود به معنای شکست قطعی نظام نیست.  مبارزه با حکومت نظامی یک فرایند است و توده ها قطعا مبارزه را تا به آخر و بدون هراس از سرکوب ها و کشتارهای خونین تا پیروزی قطعی و نهایی ادامه خواهند داد چنان که در انقلاب 57  چنین کردند.

 سه

کردستان و سرکوب خونین

چنانچه به ویژه در کردستان سرکوب ابعاد گسترده ای پیدا کند این امکان که جبهه ی نظامی ای علیه حکومت گشوده شود وجود دارد.

 گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

4مهر 1401

 

 

 

 

 

۱۴۰۱ مهر ۲, شنبه

ستایش شما شیر زنان و شیر مردان را

 

خروش ایران

 

ستایش شما شیر زنان و شیر مردان مبارز را

که خروش تان علیه ستم و استبداد و برای آزادی

تمامی جهان را در بر گرفته است!

 

«ساختارشکنان» و مخالفین اصل ولایت فقیه و جمهوری اسلامی در میدان نبرد

 توده های ستم دیده در خیابان ها به جنبش دموکراتیک بزرگ خویش تداوم می دهند. این تداوم می تواند موجب آن گردد که جنبش از یک سو اتحاد بزرگ تری را به دست آورد و از سوی دیگر گسترش بیشتری یابد. اتحاد و گسترش و تداوم مهم ترین وجوه رشد و تکامل این جنبش بزرگ است.

 

نباید اجازه داد حکومت خود را جمع و جور کند!

روشن است که حکومت آن اتحادی که را در سال 88 و یا آبان 98 و سال های پس از آن داشت ندارد و این به دلایل گوناگون است که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم.

 نخست نبود این اتحاد به سبب یک دست شدن حکومت است. پس از یکدست کردن حکومت میان باندهای جناح خامنه ای و به اصطلاح هسته ی سخت قدرت، شکاف ها و تضادهای گوناگونی بروز کرده است  و بر سر سهم بری از سفره ای که اینک پیش روی آنها پهن شده است به جان یکدیگر افتاده اند. جلوه هایی از بروز این شکاف بیرون آمدن نوار سران سپاه در مورد رشوه و دزدی های باندهای دیگر سپاه و از جمله سلیمانی و همچنین  برکناری حسین طائب از جریان قدرت است.

دلیل دوم این نبود اتحاد به دلیل بیرون راندن دیگر جناح های اصول گرا از قدرت است و از جمله جناح احمدی نژاد و جناح روحانی و لاریجانی ها( اصلاح طلبان که همان 88 بیرون ریخته شدند). این اختلافات موجب این شده است که پایه های اجتماعی جریان اصول گرا دچار اختلاف و تشتت شده و دچار ریزش گردد. عدم یکدستی و بروز اختلاف در نیروهای انتظامی و بسیج و نیز ناتوانایی برای بسیج پایه ها در نماز جمعه این هفته، نشانه های نخستین این تشتت و فروپاشی و ریزش است.

از سوی دیگر این اختلافات بین باندها و بین جناح ها در نیروهای نظامی حکومت بازتاب یافته است. بین ارتش و سپاه، بین سپاه و بسیج و درون خود این نیروها اختلافات شدید شده است و آن یکدستی مورد ادعای رژیم را دچار اختلال کرده است.

اما نباید در مورد این اختلافات اغراق کرد و خوشبینی نامعقولی یافت. آنچه اکنون ما به عنوان واکنش سپاه در مقابل جنبش می بینیم این است که همه ی نیروی سپاه و ارتش برای سرکوب به میدان نیامده است بنابراین باید دشمن را باید کماکان از نظر مقطعی قوی در نظر گرفت و برخلاف برخی نظرات ناپخته که دشمن را شکست خورده ارزیابی می کند متوجه بود که در لشکری کشی کنونی رژیم، تمامی نیروی رژیم وجود ندارد. وضع واقعی در چند روز آینده و با تکامل جنبش بیشترروشن خواهد شد. 

باید جنبش گسترش و تداوم یابد و اتحاد خود را بیش از پیش کند و همچنین ضربات پی در پی وارد کند تا به ویژه نیروهای رده پایین و میانی ارتش، بسیج و سپاه ریزش کند و با اسلحه به مردم بپیوندند.

زنده باد مبارزه ی زنان و مردان برای آزادی

مرگ بر خامنه ای

مرگ بر جمهوری اسلامی

 گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

سوم مهر 1401

 

غرش شیر

 

 

غرش شیر

 

 

دانشجویان

نگذاریم دانشجویان تنها بمانند!

باید گروه های ویژه ترتیب داده شود که در ساعت مقرر نقشه های پلید دشمن رابرای حمله به گروه های اجتماعی معین نقش بر آب کند!

 

زندان اوین و دیگر زندان ها

باید دسته جمعی دم در زندان اوین جمع شویم و تقاضای آزادی فرزندان خود را بکنیم. خامنه ای و آخوندها و پاسداران شان نباید به خود اجازه دهند فرزندان مردم را بازداشت کند.

قدرت مردم در حال افزایش است!


****

کوکتل مولوتوف

کوکتل مولوتف بسازیم. به دشمن ضربه بزنیم و هر کجا که زورمان رسید زمین گیرش کنیم!

 

***

اشنویه

پیشرو شهرهای ایران

از تجربه اشنویه درس بگیریم

حمله به مقرهای نظامی دشمن

 تسخیر شهر

تسخیر زندان شهر

آزادی زندانیان سیاسی

اشنویه را  مدل کنیم و هر کجا توانستیم و با توجه به وضع نیروهای دشمن و نیروهای خودی به سبک گردان های مسلح اشنویه عمل کنیم!

 این در خود کردستان، آذربایجان، بلوچستان، استان کرمانشاه و برخی دیگر مناطق امکان پذیر است.

 

***

باید مسلح شویم!

اسلحه مورد نیاز ما نزد آنهاست که به خود ما تعلق دارد

 باید در روستاها و شهر روستاها و شهرهای کوچک به کلانتری ها، پایگاه های نیروهای انتظامی و بسیج  حمله کرد و اسلحه به دست آورد. 

 خلع سلاح نیروهای دشمن

کسب اسلحه 

***

حکومت پوشالی و سپاه پاسداران اش را

از نظر استراتژیک تحقیر کنیم!

از نظر مقطعی آنها را قوی ارزیابی کنیم

 ضربات پی درپی و کاری وارد کنیم!

نتیجه

تحلیل رفتن و ضعیف شدن نیروهای دشمن

شکاف در نیروهای دشمن

ریزش نیروهای دشمن

قوی شدن ما

 

***

پشتیبانی بخش ها از یکدیگر

گستردگی و پخش بودن

پراکندکی و قدرت بیشتر مبارزات

قدرت کنونی اعتراضات در پراکنده گی آنهاست

 این پراکنده گی را حفظ کنیم.

از تاکتیک های

حمله و دفاع

پیشروی و عقب نشینی

با دقت استفاده کنیم!

 

 

اعتصابات سیاسی (در چارچوب قانون اساسی خود حکومت))

خواست های نخستین اعتصاب سیاسی کارگران، کشاورزان، فرهنگیان، پرستاران، کسبه و پیشه وران، دانشگاهیان...

 

توقف شلیک به مردم

برچیدن گشت های ارشاد

آزادی پوشش زنان

آزادی بازداشت شده گان وتمامی زندانیان سیاسی

آزادی بیان

آزادای مطبوعات

آزادی احزاب و سازمان های صنفی و سیاسی کارگران و از جمله سازمان های مستقل زنان

آزادی اجتماعات

و...

گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

 دوم مهر 1401