۱۴۰۱ آبان ۸, یکشنبه

خط و نشان های بی خاصیت سپاه

 
 
خط و نشان های بی خاصیت سران سپاه برای توده ها
 
 کل برنامه ای که مرحله ی نخست آن ظاهرا با سخنرانی سلامی فرمانده جنایت کار سپاه پاسداران به پایان رسید یک بالماسکه ی خونین( از جانب خامنه ای و سپاه) تمام عیار بود.
یک برنامه ی به اصطلاح تروریستی در شاه چراغ شیراز به راه انداختند و سپس آن را به گردن داعش انداختند و پس از آن مراسمی برای تشیع جنازه قربانیان این برنامه ی حکومتی ترتیب دادند و بعد هم سخنرانی ای پر های و هویی کردند که ای کسانی که در خیابان هستید و ای کسانی که اعتصاب می کنید به شما اخطار می دهیم که دیگر به خیابان نیایید و اعتصاب نکنید و خلاصه اگر بیایید سپاه پاسداران وارد می شود و اله و به له می کند.
 خودشان بریدند و دوختند!
این که مثلا تا کنون سپاه پاسداران در سرکوبی ها نبوده یک دروغ شاخدار بزرگ است و به راستی که از ترس شان است. امکان ندارد در این کشور اعتراض و جنبش و خیزشی پیش بیاید و پای سپاه در سرکوب آن نباشد. از 88 به این طرف پای اصلی سرکوب ها یا خود سپاه بوده و یا به رهبری سپاه بوده است. اصلا نیروهای موجود به جز ارتش یعنی سپاه و یا به رهبری سپاه. تازه رده های بالای ارتش هم یعنی سپاه.
 به عبارت دیگر سازمان اطلاعات، سازمان حفاظت سپاه پاسداران، لباس شخصی ها، فرماندهان نیروهای انتظامی و بسیج و بسیاری کسانی که به اسم بسیج اند، گردان ویژه و لباس سوسکی ها همه یا پاسدارند و یا در زیر رهبری سپاه پاسداران قرار دارند. سران و کادرهای اصلی سپاه الان نه تنها تمامی پست های مهم اطلاعاتی و نظامی را قبضه کرده اند بلکه پست های سیاسی در دولت و نیز استانداران و فرمانداران را نیز قبضه کرده اند. و این ها جز مجلس است که یک پایش افراد وابسته به سپاه است.
اما این سپاه پاسداران از ترس روبرو شدن با توده های مردم و قمصور شدن زرت اش نمی خواهد با نام شناسنامه اش وارد گود شود و زیر اسامی جعلی که یعنی این ها سپاه نیست به  سرکوب توده ها دست می زند. ( اگر بگویند این ها پاسداران هستند این را که این ها از دست توده ها فرار می کنند و یا به دست توده ها کتک می خورند چگونه توضیح دهند؟!)
حال فرمانده ی این سپاه جنایتکار می آید و می گوید نیایید به خیابان که اگر بیایید سپاه خواهد آمد!
بیاید که مثلا چکار کند؟
کشتاری مانند آبان 98 به راه اندازد؟
بفرماید به راه اندازد! اگر آن نتیجه می داد دیگر به این کشتار تازه نیاز نبود. و اگر آن نتیجه نداد این یکی هزاربار بیشتر نتیجه نخواهد داد!
پس اگر پرسش این باشد که چرا این سپاه پاسداران جانی این چهل و اندی روز کشتاری مانند آبان 98 نکرده است، پاسخ اش ساده است:
این ها تیر 78 و 88 و دی 96 و آبان 98 سرکوب شدید کردند و به ویژه در آبان 98 کشتار 1500 نفری به راه انداختند که دیگر خیزش و انقلابی شکل نگیرد. این ها تمام هم و غم شان این بود که همه چیز«در نطفه خفه شود»!
اما این نطفه خفه نشد و انقلابی شکل گرفت و همه ی آنچه را رشته بودند پنبه کرد.
 بنابراین اکنون درمانده اند که چه بکنند.
بیشتر از این که کشته اند بکشند؟
اما اگر قرار بود با کشتن و حمام خون به راه انداختن مساله ای حل می شد آن کشتارها باید آن را حل می کرد. مگر کشتار شاه سابق در میدان ژاله پیش چشمان شان نیست که راه را بی بازگشت کرد و انقلاب را به اوج رساند؟
نکشند؟
اگر نکشند جنبش گسترش و عمق و شتاب بیشتری می گیرد و سرنگونی حکومت را پیش خواهد انداخت.
به این ترتیب این ها حسابی توی گل گیر کرده اند. خط و نشان کشیدن و هارت و پورت کردن سلامی و هجوم وحشیانه پاسداران لباس شخصی به دانشجویان حکایت این توی گل گیر کردن است و نه علامت نیرو و قدرت شان.
با این همه شکی نیست که چنانچه عقب نشینی آشکار نکنند، مجبورند پیشروی کنند و خشن تر سرکوب کنند و بنابراین بیشتر بازداشت و زندان کنند و بکشند. اما این راه اکنون و در اوضاع و شرایط کنونی مبارزه را بیشتر رشد خواهد داد.
 به عبارت دیگر هر چه آنها سرکوب را تیزتر و خشن تر کنند، انقلاب نیز خودش را سوهان زده تیزتر و خشن تر خواهد کرد.
 اینجا باید یک نکته مهم را در نظر داشت:
این تیزی و برایی و خشونت منطقی و بحق انقلاب که امری است تا حدودی به وجود آمده و دیر یا زود بیش از این به وجود خواهد آمد، امری تحمیل شده و عکس العملی یعنی حرکتی عین خواسته ی آنها نباشد؛ یعنی به این گونه نباشد که انقلاب در هر جا و هر مکان و به همان شکل مقابله ی به مثل کند.  
این در حال حاضر شاید بیشتر همان چیزی باشد که آنها می خواهند. یعنی می خواهند اعصاب و روان مبارزان( برای نمونه دانشجویان) را به بازی بگیرند و مجبورشان کنند که همان جا و به شکل آشکارا واکنش های عجولانه نشان دهند( منظور ما درگیری های محدود نیست که خواه ناخواه پیش خواهد آمد) و به خشونت انگیخته شوند و در نتیجه راه را برای سرکوب و خشونت بیشتر خودشان باز کنند.
بنابراین مبارزان انقلابی باید از واکنش های عکس العملی پرهیز کنند و واکنش های معقول را پیشه کنند. روشن است که از این واکنش های عکس العملی آنجا که نیرو و شرایط اش موجود است و می توان و باید نشان داد نباید پرهیز کرد و البته در چنین صورتی خود واکنشی معقول است.
انقلاب «جواب هر ضربه را با ضربه خواهد داد» اما چگونگی «جواب ضربه با ضربه به شرایط بستگی دارد».
انقلاب جواب ضربه را با ضربه می دهد. اما این که این جواب چه هنگام و چه جایی و به چه شکلی باشد کاملا وابسته به توانایی ها و امکانات موجود و شرایط و موقعیت انقلاب و همچنین وابسته به درجه ی گسترش و پیشروی انقلاب و تناسب نیروهای انقلاب و ارتجاع حاکم است.
مرگ بر سپاهی
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب توده ها
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
نهم آبان 1401

این گل پرپر شده

 
 
                                              این گل پرپر شده
                                                                  هدیه به میهن شده
 
خامنه ای و دارودسته ی پاسدارش گمان می کنند که با حمله به دانشجویان و دانش آموزان و زنان و کارگران و دیگر گروه های اجتماعی می توانند جنبش را سرکوب کنند. اما آن چه نمی توانند بفهمند این است که چرا هر چه می گیرند و می ربایند و زخمی می کنند و می کشند و تخریب می کنند این جنبش نه تنها نمی ایستد بلکه گامی بلندتر به پیش بر می دارد. 
 
مدت هاست که توده ها شعاری را فریاد زده و می زنند:
«هر یک نفر کشته شه، هزار نفر پشت شه»
این شعار بیان اتحاد توده ها و بیان هدف و اراده و عزم جزم شان برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.
اما این کثافات بازمانده از سده ها و اعصار سپری شده، نمی توانند بفهمند که زمانی که جوانی را در شهری می کشند، به جای آنکه خاموشی حاکم کنند، جوانان یک شهر و توده های یک شهر را بیشتر آگاه کرده و به جنبش می کشانند.
 
جانباختن فرشاد شهیدی نژاد
فرشاد جوان بود و یک روز مانده بود بیست سال اش شود. سرآشپز بود و در رستورانی کار می کرد. این جوان به این سن و سال را می گیرند و در بازداشت سازمان اطلاعات و برای شکنجه آن قدر با باتوم به سرش ضربه می زنند تا جان می سپارد.                            
رشد مبارزات انقلابی در اراک
 کار به اینجا پایان نمی یاید.
مزدوران خامنه ای می کشند و گمان می کنند با کشتن جوانان انقلابی می توانند جنبش و انقلابی را خفه کنند.
توده های اراک اما به خشم می آیند و مبارزات را با برگزاری مراسم یادبود فرشادخویش پی می گیرند. آنها برای این شیردل جوان در روزی که فرشاد بیست سال اش می شد شعار می دهند:
فرشاد با غیرت، تولدت مبارک
و اما این تولد دیگر تنها معنای ساده روز تولد فرشاد را ندارد.
 این تولد به معنای تولدی دیگر است. تولدی در جان باختن است. مرگ نیست، که زندگی است، آمدنی در رفتن است. تولد و آمدنی که فرشاد با جان باختن و رفتن خود در راه آزادی میهن از دست خامنه ای دژخیم و دژخیمان سازمان های اطلاعات و سپاه آن را موجب می گردد.
یک جوان را در اراک می کشند و شهری را به دادخواهی وی برانگیخته و به جنبش و خیزش می کشانند. جوانی را می کشند و شهری را به انقلاب می کشانند.
 
این امر تنها در اراک نیست که رخ می دهد. در کرمانشاه نیز توده های مبارز این شهر مراسم یادبود جانباخته ی شهر خویش مینو مجیدی را که در  29 شهریور با شلیک مزدوران خامنه ای جان باخت، به مراسم تیز کردن سلاح نبرد تبدیل می کنند.
 از جان باختن مهسا به این سو این رویه وجود داشته و گسترده تر شده است:
 هر یک نفر کشته شه، هزار نفر پشت شه
این شعار نیست بلکه یک واقعیت عینی است.
اکنون این مساله برای توده ها عادی شده است که در این راه بزرگ و در این انقلاب برای سرنگونی این جمهوری تعفن و نکبت و جنایت، برای سرنگونی ولایت فقیه خامنه ای و آخوندها و پاسداران باید بهایی پرداخت. آنها پس جان باختن عزیزان و نورچشم هایشان چنین آوایی سر می دهند:
                                 این گل پرپر شده
                                                      هدیه به میهن شده
 
و دانشجوبان دختر و پسر مبارز ما اندوه و درد جانکاهی را که در دل هاشان انبوه شده به کینه و نفرت و خشم تبدیل می کنند. 
آنها شعار می دهند:
                               وقت عزا نیست 
                                          که هنگامه ی خشم است
 
 اراده ی توده های ستمدیده ی ایران استوار است. آنها می خواهند به هدف بزرگ خود یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی دست یابند و خود را از زیر ستم این و جنایت کارترین و مشمئز کننده ترین موجودات تاریخ ایران، رها سازند. آنها می خواهند تا به دست آوردن آزادی تام و تمام، انقلاب خویش را ادامه می دهند.
 
یاد تمامی جانباخته گان گرامی و راه شان پر رهرو باد
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرارباد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
8 آبان 1401
    
 

 

 

 

۱۴۰۱ آبان ۷, شنبه

هجوم لباس شخصی ها به دانشگاه ها

 
 
     هجوم لباس شخصی ها به دانشگاه ها
 
رژیم هر یک هفته و برخی اوقات کمتر از یک هفته یک برنامه ی سرکوب در آستین دارد و آن را پیاده می کند.
شلیک موشک به اقلیم کردستان- سرکوب زیر نام تجزیه طلبی
حمله به توده های ستمدیده ی بلوچستان و به خاک و خون کشیدن مردم بلوچ در جمعه ی خونین زاهدان. سرکوب زیر نام تجزیه طلب
حمله به دانشگاه شریف - سرکوب مستقیم جنبش دانشجویی
حمله به زندان اوین و به آتش  کشیدن و به قتل رساندن زندانیان- سرکوب مستقیم زندانیان
پروژه ی شاه چراغ شیراز-  ایجاد بهانه و مقدمات برای سرکوب مستقیم مردم
دادن اطلاعیه های هوچی گرانه و درازگویانه - ایجاد بهانه و مقدمات برای سرکوب
در این اطلاعیه ی اخیر، سازمان اطلاعات و سازمان حفاظت سپاه پاسداران تمامی نقاطی را که طبقات مردم در آنها حرکت و خیزش خویش را انجام داده اند، با سرهم کردن مشتی اراجیف، به کشورهای خارجی نسبت می دهند و سپس و بر مبنای چنین دروغ بافی هایی، برای خود حق قائل می شوند که هر گونه جوششی را در آن نقاط( دانشجویی، دانش آموزی، فرهنگیان، کارگران و ...) سرکوب کنند.
به نظر می رسد که خامنه ای و بیت رهبری، یورش همه جانبه به دانشگاه ها و به ویژه خوابگاه های دختر و پسر دانشجو و سرکوب خشونت بار جنبش دانشجویی در روز شنبه 7 آبان را زیر سر داشته اند و احتمالا پروژه ی شیراز و نیز اطلاعیه سازمان اطلاعات و سازمان حفاظت اطلاعات سپاه مقدمات اجرای آن بوده اند.
برخی از دانشگاه هایی که مورد حمله واقع شده اند:
خوابگاه دانشجوبان علوم پزشکی کردستان
دانشگاه جندی شاپور اهواز- خوابگاه صدف اهواز
خوابگاه دخترانه دانشگاه بین المللی در قزوین
دانشگاه اراک و خوابگاه دانشگاه امیر کبیر اراک
دانشگاه آزاد مشهد
دانشگاه فردوسی مشهد
دانشگاه فنی امیرآباد
پلی تکنیک تهران
خوابگاه کوی دانشگاه تهران
دانشگاه علوم و تحقیقات
 دانشکده فنی دانشگاه تهران
 دانشگاه اصفهان و تعدادی دیگر.
حملات به تمامی این دانشگاه ها و همین طور به خوابگاه های دختر و پسر عمدتا به وسیله ی لباس شخصی ها( که بخش هایی از سازمان اطلاعات و سازمان حفاظت سپاه و عموما پاسدارهستند و بیشترشان  مسلح و در خیابان ها هم فرمانده ی اصلی نیروهای انتظامی هستند) و بسیجی ها صورت گرفته است.
در بیشتر موارد از گاز اشک آور استفاده کرده اند. تیراندازی ها با گلوله ی ساچمه ای نیز صورت گرفته است. جز این در این حملات دانشجویان به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته و تعدادی دختر و پسر دانشجو نیز ربوده شده اند.
در برخی موارد مردم توانسته اند خود را برسانند و فشار را روی دانشجویان کاهش دهند. اما این امر عمومی نبوده است و دانشجویان فشار بیش از حدی را تحمل کرده و می کنند.
روشن است که جنبش دانشجویی در حال حاضر گسترده ترین و رشد یافته ترین جنبش موجود است و تمرکز سرکوب روی دانشگاه ها به همین علت است و برای خاموش کردن آن صورت می گیرد. مدل اساسی این ها کمابیش همان سرکوبی است که در تیرماه 78 انجام دادند و امید دارند بتوانند آن را تکرار کنند و به نتیجه برسند و جنبش دانشجویی را خاموش کنند. از نظر آنها فروکش کردن جنبش دانشجویی یعنی فروکش کردن و خاموشی جنبش های دیگر.
 
با گسترش اعتصابات از سرکوب جنبش دانشجویی پیشگیری کنیم!
کلید بر داشتن فشار از روی جنبش دانشجویی پیوستن طبقات و گروه های دیگر به انقلاب است.
گسترش اعتصابات طبقه ی کارگر و فرهنگیان و کارمندان و وکلا و پزشکان که این چند روز اخیر به شدت فعال شده اند و کسبه و بازاریان و دیگر گروه های اجتماعی نقش اصلی را دارد. 
در میان شعارهای دانشجویان جز آنها که علیه حکومت بوده است برخی دیگر مستقیما متوجه نیاز به یاری از سوی مردم بوده است.
شعار دانشجویان در اهواز:
«اهوازی با غیرت - حمایت، حمایت!»
شعار دانشجویان دانشگاه تهران «بی غیرتا نشستن، هشتادی ها تو حبس اند!» با این که پیش از این نیز بوده اما در این روز طنین دیگری هم داشته و با وجود انتقاد تند، نشان از نیاز به یاری دارد:
 دانشجویان در حال حاضر پیشروترین بخش جنبش اند و تمامی طبقات مردمی باید به یاری آنها برخیزند تا هم از جنبش دانشجویی دفاع کنند و هم جنبش خود را رشد دهند.
 
زنده باد جنبش دانشجویی
زنده باد جنبش جوانان
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
هشتم آبان 1401

۱۴۰۱ آبان ۶, جمعه

یاد سارینا و حدیث گرامی باد

  
یاد سارینا و حدیث دو قهرمان جوان خلق گرامی باد!
 
سارینا اسماعیل زاده نوجوان دختر 16 ساله و حدیث نجفی دختر جوان 23 ساله هر دو اهل مهرشهر کرج بودند. و مهر شهر کرج منطقه ای است که طی ده سال اخیر و به ویژه در آبان 98 یکی از محل هایی بوده است که مبارزات علیه حکومت ستمگر همواره در اوج بوده است.
سارینا و حدیث هر دو در چهارشنبه 30 شهریور طی مبارزه شان با اوباش سپاه خامنه ای و برای آزادی جان باختند.
سارینا را با ضربات باتوم به سرش کشتند و بعد گفتند از پشت بام سقوط کرده است. حدیث را با شلیک شش گلوله ساچمه ای به سر و گردن اش کشتند. این هر دو در جمعه یکم مهرماه در مهر شهر کرج به خاک سپرده شدند در حالی که خانواده ها حتی حق به سوگ نشستن نیز نداشتند.
نوشته ها و تصاویر و ویدیوهایی که از این دو موجود است نشان می دهد که هم سارینا و هم حدیث جوانان بسیار عمیق و با احساس و عاطفه و آگاهی بودند و تشنه ی رهایی از ستم و رسیدن به آزادی.
 « نوجوان ایرانی دیگر نوجوان بیست سال پیش نیست. از اوضاع جهان با خبر است.» این هاست سخنان سارینای 16 ساله!    
جان باختن حدیث و سارینا همچون نیکا موجی از خشم در میان توده ها برانگیخت. این سه تن همان هفته ی نخست مبارزات جان خود را از دست دادند اما کینه و نفرتی که از این پلیدفکران و دیوصفتان ایجاد کردند در تاریخ جنبش کم سابقه بود. بسیاری از جوانان از زندگی و جان باختن آنها الهام گرفتند و راه آنان را با خشم و شوری بی مانند ادامه دادند. شجاعت و مبارزه و فداکاری و جانفشانی حدیث و سارینا و نیکا این جوان دختران پیشرو، جنبش جوانان را بسیار پیش راند و به آنی که اکنون هست تبدیل کرد.
یادشان گرامی و راه شان پر رهرو باد
 
 زاهدان و بلوچستان
مبارزه ی توده های بلوچ با حکومت جمهوری اسلامی در حال تغییر و تحولی جدی است. این تغییر و تحول اساسا از تکامل مبارزات خلقی زیر ستم ملی و مذهبی که جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران اش دهه هاست بر سر آنها ایستاده و هر گونه حقوقی را از آنها سلب کرده است سرچشمه می گیرد. اما اکنون و تا حدودی نیز با تغییر در سیاست و رفتار حاکم بر رهبران مذهبی آنان مرتبط است.
پس از جمعه ی خونین زاهدان توده های بلوچ از رهبران مذهبی خود خواستند که مواضع شدیدتری در مورد این کشتار و در مورد حاکمان ستمگر و به ویژه در مورد سردسته ی اوباش حاکم یعنی خامنه ای قدرت پرست در پیش بگیرند. و به نظر می رسد که رهبران مذهبی زیر فشار توده ها چنین مواضعی را در پیش گرفته اند.
اکنون و از برخی جهات مواضع مولوی عبدالحمید امام جمعه ی اهل سنت در زاهدان در مورد جمهوری اسلامی آنی نیست که در هفته و ماه های پیش بود. او در مقابل خامنه ای موضع سخت گرفت و او را با نام مورد خطاب قرار داده و بر مسئولیت او در کشتار توده های بلوچ در زاهدان تاکید کرد. یکی دیگر از رهبران مذهبی نیز علما را از شرکت در هر گونه جلسه دولتی برحذر داشته و گفته است که «تا زمانی که از خانواده ی شهدا دلجویی نشود هر کس که در جلسه ی دولتی شرکت کند به خون شهدا خیانت کرده است».
این مواضع و بسیاری دیگر که به ویژه در نماز جمعه ی این هفته ی زاهدان طرح شد تا حدودی  نشانگر گسستی از مواضع سازشکارانه ی پیشین است و تا حدودی نیز گسستی از حکومت خامنه ای و دارودسته اش.
 
نکته مهمی که باید در مورد بلوچستان در نظر داشت این است که توده های بلوچ زیر ستم ملی و مذهبی هستند. از این رو در حال حاضر آنها علیه روحانیون خود و یا مذهب سنی نیستند زیرا نه این روحانیون در حکومت ایران نقشی دارند و نه مذهب سنی مذهب رسمی کشور است.
با توجه به رشد ناموزون مناطق گوناگون ایران، این را که توده ها در بیشتر مناطق ایران علیه حکومت استبداد مذهبی جمهوری اسلامی و علیه تسلط آخوندها و تسلط مذهب بر ارکان کشور هستند نباید به طور خشک به همه ی مناطق ایران تسری داد و انتظار داشت که مثلا بلوچ ها نیز نه تنها علیه حکومت جمهوری اسلامی در ایران، بلکه علیه روحانیون خود نیز باشند. ما عجالتا باید با این ناموزونی ها کنار بیاییم و حل آنها را در گرو رشد بیشتر مبارزه بدانیم.
به هر حال به نظر می رسد که این مواضع تازه و شدید، شوری تازه در مردم بلوچ دمیده است. توده های بلوچ این جمعه در زاهدان و دیگر شهرهای این استان مبارزه را هم گسترش دادند و هم عمق بخشیدند.
خبرها حاکی است که حکومت نیروهای زیادی به زاهدان گسیل داشته است. زد و خوردهای جسته و گریخته در این استان شدید بوده و باز توده های بیشتری جان باخته اند.
بلوچستان آبستن مبارزات بزرگتری است. توده های بلوچ ما تنها نخواهند بود! اکنون ایران یک تن است. تمامی خلق ایران همچون کوه پشت آنها خواهد ایستاد.
 
زنده و پردوام باد مبارزه ی توده های بلوچ
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ 
ایران
 7 آبان 1401 

هفتم آبان و کورش بازی

 
 
از هفتم آبان و کورش بازی، آبی برای سلطنت طلبان مزدور گرم نخواهد شد!

با تجدید نظر در 12 آبان 1401
 
اگر برخی از مردم ما که بسیار کم اند به کورش بیان دلبستگی می کنند نه به این دلیل است که وی شاهی بود و سلسله ی هخامنشیان و ایران را به اوج قدرت رساند!
نه برای این است که بگویند خواهان بازگشت حکومت استبدادی شاهی و سلطنتی هستند!
نخیر! برای این ها نیست.
حکومت پلید و کثیف جمهوری اسلامی کاری با مردم کرد که بخش هایی از مردم به ویژه لایه های متوسط ، از هر چیزی که بتوانست عزت نفس شان را که جمهوری نکبت 40 ساله به حد اعلا تحقیر کرده بود، دوباره به آنها برگرداند و به وسیله ی آن بتوانند سرشان را در جهان بلند کنند، استفاده کردند. آن به اصطلاح نخستین اعلامیه مربوط به حقوق بشر نیز از این موارد بود که می شد پشت آن علیه ستم های جمهوری اسلامی سنگر گرفت و سر فراز کرد . و تاریخ مصرف این مورد دیر یا زود و با درک های نو از آزادی و دموکراسی و خودبازیابی این مردمان در این مبارزه بزرگ به پایان خواهد رسید.  
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت در مورد این که در روز 7 آبان اعتصاب گسترش خواهد یافت چه خوب نوشته اند که:
«اعتراضات ما کارگران نفت ربطی به روز کورش و روزهای این چنینی ندارد.» و« اعتراض ما کارگران به فقر و تبعیض و نابرابری و کل بساط توحش ضد زن و ضد کارگر حاکم است.»
طبقه ی کارگر استثمار شده و زیر ستم، حکومت های استثمارگران و ستمکاران را می شناسند.
 
چه رژیمی از نظر آخوندها بهترین جایگزین حکومت خودشان است؟
 اگر قرار است بروند که می روند، از نظر روحانیت و آخوندها و پاسداران و سازمان های اطلاعاتی شان بهترین رژِیمی که خوب است جانشین آنها شود و به نفع آنها است که جانشین آنها شود رژیمی است همانند  سلطنتی سابق!
چرا؟
زیرا چنین رژیمی به حفظ نهاد روحانیت، به عنوان نگهبان سلطنت می پردازد.
به حفظ مذهب به عنوان یکی از ارکان مهم ایدئولوژی حاکم برای تحمیق توده ها و تداوم استثمار و ستم سرمایه داران مزدور دست می زند. چنین جایگاهی برای مذهب قائل شدن 180 درجه با این که از سوی دولت دموکراتیک خلق، دین و مذهب امر شخصی و خصوصی افراد اعلام شود و اجازه ی داشتن نقش و دخالت در امور فرهنگی و آموزش و پرورش و امور حقوقی و دستگاه قضا و اداره اقتصادی و سیاسی کشور به آن داده نشود فرق دارد.
به حفظ سازمان های اطلاعاتی موجود و حل آنها در سازمان اطلاعاتی همانند ساواک ادامه می دهد.
به حفظ  سپاه و بسیج به عنوان نیروهای مسلح برای نگهبانی حکومت سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور دوباره به قدرت رسیده و حل آنها در ارتش موجود می پردازد.
به تغییر هویت بسیاری از سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور مذهبی و حل شدن آنها در نظام کهنه ی سلطنتی دست خواهد زد.
تنها چنین رژیمی می تواند نهاد روحانیت و آخوندها و روحانیت و سازمان های اطلاعاتی موجود و سپاه  و سرمایه داران سالوس را حفظ کرده و به یاری آنها حکومت را علیه طبقه ی کارگر و کشاورز و توده های زحمتکش شهر و روستا و طبقات میانی و متوسط جامعه به کار گیرد و بر آنها مسلط شده و استثمار و ستم سرمایه داران مزدور امپریالیست های غربی را تداوم بخشد. تنها چنین رژیمی است که به نرم ترین شکل ممکن (یعنی با مجازات معدودی از آنها) با حکومت گران کنونی برخورد خواهد کرد.
 
درباره رضا حقیقت نژاد 
این باید روشن باشد که کسانی با رادیو و تلویزیون های امپریالیستی کار می کنند نه انقلابی اند و نه عموما مترقی و ملی و نمی توانند بیرون از چارچوب های نظرات سازمان هایی که با آنها کار می کنند نظری ارائه دهند. رضا حقیقت نژاد نیز بر مبنای مقالاتی که نوشته است در همین چارچوب و در زمره ی همین به اصطلاح خبرنگارانی قرار می گیرد که هم اکنون در هیئت تحریریه ی این رادیو تلویزیون ها کار می کنند و اکثریت به اتفاق آنها مبلغان سلطنت طلبان و امپریالیست ها هستند.
ما ضمن محکوم کردن تصاحب جنازه به وسیله حکومت و مخالفت با ندادن جنازه حقیقت نژاد به خانواده ی وی، اما به هیچ وجه بر این نظر نیستیم که وی را می توان جزو نیروهایی دانست که در خدمت جنبش خلق بوده و به آن خدمت کرده اند! 
 
تقلبی بودن«جمعی از جوانان محلات تهران» و «جمعی از محلات تبریز»!
 اطلاعیه هایی که زیر نام «جمعی از محلات تهران» و همچنبن « جمعی از محلات تبریز» داده می شود هیچ پشتوانه ای ندارد. مطالعه ی این اطلاعیه ها نشان می دهد که این ها تعدادی افراد سلطنت طلب هستند که می خواهند از فضای کنونی استفاده کرده خود را تحمیل کنند و فردا بیایند و بگویند ما هم بودیم. برای نمونه این ها در اطلاعیه شماره یک شان گفته اند که پس از پیروزی مبارزات در «میدان شهیاد»- نام سلطنتی و پیشین میدان آزادی- گرد خواهیم آمد. انگار که مردم بیمارند که بخواهند نام زیبای آزادی را با نام مزخرف«شهیاد» عوض کنند! و یا حضرات قهرمان بختیاری ها را نه امثال شیرعلیمردان  بلکه افرادی از قبیل سرداراسعد بختیاری معرفی می کنند.
 از سوی دیگر این ها می خواهند مفاهیم«پان ایرانیستی» خود را رواج دهند و با آنها پرده ای تیره و تار به روی اندیشه ها و خواست ها و شعارهای صریح و روشنی که طبقات مردم می دهند بکشند.
اشتباه ما
در اینجا باید به این اشتباه خودمان اقرار کنیم که در یکی از متن های خود از این جمعی از جوانان محلات تهران  تمجید کردیم!(این متن که تداوم خیزش و انقلاب در ایران نام داشت و در تاریخ 14 مهر 1401 نشر یافت بعدا اصلاح شد) 
این اشتباه در درجه ی نخست به این دلیل به وجود آمد که گمان می کردیم بر مبنای مبارزات آبان 98 می توان انتظار داشت که در محلات تشکل هایی به وجود آید. در درجه ی دوم و بر مبنای این باور، در مورد خواندن اطلاعیه های پیشین به ویژه شماره یک آنها کوتاهی کردیم.
البته این اشتباه چندان تداوم نیافت زیرا مطالعه ی اطلاعیه های بعدی این جمع جعلی و نیز افشاگری هایی که در مورد اطلاعیه های آنها در سایت ها صورت گرفت و بالاخره خوانده شدن بی کم و کاست و به طور مداوم متن های اینان از برخی از تلویزیون های بن سلمانی و سلطنتی، به ما نشان داد که با یک نام تقلبی طرف هستیم. 

جمع های جعلی دیگر
آنچه در بالا درباره ی جمعی از جوانان محلات تهران و تبریز گفتیم درباره ی اطلاعیه ی جعلی بیست تن از افراد داخل ایران خطاب به حامد اسماعیلون و برای تشکیل شورایی که بتواند مبارزات در ایران پیش ببرد نیز صدق می کند. شورایی که قرار بوده در آن «همه با هم» یعنی نیروهای آزادیخواه و استقلال طلب با سلطنت طلبان مرتجع و وطن فروش سابق همراه شوند. 

بهتر است که هر گروه و جمعی که سلطنت طلب نیست موضع خود را در مورد رژیم سلطنتی و اساسا در مورد حکومت های وابسته به امپریالیست ها و همچنین در مورد چگونگی علائق و وابستگی طبقاتی خود به گونه ای صریح و روشن مشخص کند.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
6 آبان 1401
 

 

۱۴۰۱ آبان ۵, پنجشنبه

یاد و راه نیکای ما گرامی باد!

 
 
یاد و راه نیکا شاکرمی شیردختر خلق ایران گرامی باد!
 
درود به دلاوران زن و مرد لر
امروز خرم آباد و لرستان و ایران به نیکای ایران ادای احترام کردند و یاد او را گرامی داشتند.
در این یادبود بزرگ، جوانان و میانسالان و پیران، با هم آواز زیبا و مبارزه جویانه ی خلق لر« دایه، دایه، وقت جنگه» را سر دادند. مادر نیکا، اندوه از دست دادن دختر دلاورش را با سرور دیدن چهره و راه او در چهره و راه هزاران جوان ایرانی عوض کرد. جوانان یک صدا در پاسخ به این مادر شیر پرور گفتند:«ما همه نیکا هستیم!»   
در گورستان حیات الغیب( دیریا زود این نام های عجیب و غریبی که بسیاری از آنها را سالوسان و جلادان بر مکان ها و خیابان ها گذاشته اند با یک انقلاب در نام ها، تغییر خواهدیافت!) توده های مردم برای گرامیداشت نیکا گرد آمدند. نیروهای پاسدار و بسیجی می خواستند مانع برگزاری این یادبود شوند و در آن اخلال ایجاد کنند اما توده های مبارز لر به آنها یورش برده و مجبور به فرارشان کردند.
جوانان ما از دانش آموزان تا دانشجویان در این دوره بسیار بیش از سن شان هستند و مبارزه گسترده ی عملی کنونی از آنها جنگاوران رشید و بزرگی خواهد ساخت. آنها نماینده نسلی خواهند بود که ایران کهن را دگرگون کرده و ایران نویی برپا خواهد کرد.
درود به دلاوران زن و مرد کرد
 در مهاباد در آذربایجان غربی باز رژیم کشتار کرد.
با شلیک گلوله های جنگی مزدوران جنایتکار به مردمی که بی سلاح گردهمایی داشته و خواست خود را بازگو می کردند یکی از مردان رشید کرد به نام اسماعیل مولودی جان می بازد.
 توده های کرد مهاباد، پس از جانباختن این یل کرد، با حمله به مراکز رژیم، فرمانداری، کلانتری و ادارات، تقریبا شهر را تسخیر می کنند.
خامنه ای و سران پاسدار و نیروهای امنیتی اش باید بدانند که خلق کرد آن زمان که تنها بود همچون کوه مقابل شان ایستاده گی کرد، اکنون که تمامی مردم ایران با کردستان اند و پشت آن، کردستان همچون کوه آتشفشان خواهد بود!
نمونه هایی مانند اشنویه، لالی در شمال خوزستان و اینک مهاباد نشان می دهد که نبردی بزرگ در پیش خواهد بود. این نبرد برای نجات ایران از چنگال دیوان و ددان حاکم، برای تسخیر ایران، برای پس گرفتن ایران به وسیله ی خلق ایران است.
تداوم مبارزات جامعه ی پزشکان
در اصفهان جمعی از پزشکان این شهر فراخوانی برای گردهمایی در میدان برج این شهر و اعتراض به مداخله ی نیروهای انتظامی و امنیتی  در امور پزشکان و بیمارستان ها و مجروحین  دادند. اما دیوصفتان آنها را از محل تعیین شده راندند.
 همچنین پزشکان آزاده در مهاباد گردهمایی داشته و خواست های خود را در 11 ماده بیان کردند. از جمله خواست های پزشکان ممنوع بودن ورود نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی به بیمارستان ها و محیط های آموزشی و نیز حفظ سلامت جسم و روان بازداشت شده گان و خانواده های آنان و آزادی تمامی بازداشت شده گان بوده است.
دیر نیست که پزشکان بیشتری در تهران و دیگر شهرهای ایران و با خواست های مشخص تری به جنبش و انقلاب بپیوندند.         
خانواده هایی که در جنگ جانباخته دارند
روز به روز افراد بیشتری از «خانواده ی شهدا»ی جنگ به انقلاب می پیوندند. بخش هایی از آنها خود را از حاکمان جدا کرده و جنایاتی را که خامنه ای و پاسداران اش و دیگر آخوندهای پلید به نام ایشان انجام می دهند( تکیه کلام این سالوسان در مقابل دختران و زنانی که حجاب شان پس و پیش بوده این جمله که همواره با لحنی تحکم آمیز و سالوسانه بیان شده بوده است که«ما شهید دادیم») تقبیح می کنند. بخش هایی دیگر خود را جزو همین توده ی مبارز در میدان می دانند.
آغوش انقلاب توده های ما باید برای  تمامی مردمان مذهبی و خانواده ی شهدا و جانبازانی که رژِیم از نام آنها برای سرکوب جنبش ها و خیزش ها استفاده کرده باز باشد. آنها باید به آنجایی بیایند که به آن تعلق دارند.  
 
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
5 آبان 1401

توطئه ی بیت رهبری در شیراز

 
 توطئه ی بیت رهبری و سران اطلاعات و سپاه در شیراز
 
خامنه ای دست از توطئه های نخ نما شده اش بر نمی دارد. نمی داند که «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت!» و « آب رفته را نمی توان به جوی بازگرداند!». برای همین هم جز تکرار ملال آور و کسل کننده ی نقشه های پلید خود کاری نمی کند.
برای جوانان باهوش و توده هایی که سیاست های جمهوری اسلامی را در بیش از 40 سال و به ویژه در بیست سال اخیر دیده اند این بسیار پیش افتاده است که این جریان حمله ی به شاه چراغ در شیراز و کشتاری که در آن صورت گرفت را پروژه ای از جانب خود این ها و سپاه و سازمان های اطلاعاتی شان بدانند و یک به یک اهداف شان را از این عمل شنیع برشمارند.
 مردمان زائر به دقت باید مراقب باشند و تا آنجا که ممکن است در این دوران حساس از حضور در مکان های مذهبی خودداری کنند. چنان که 40 سال گذشته نشان داده است این ها جزو توطئه چین ترین و پلیدترین و کثیف ترین حاکمان روی زمین اند و از هیچ جنایتی بیم ندارند. شکی نیست که این آخرین برنامه ی آنها نخواهد بود و از آستین این دیوان برنامه های پلید دیگری بیرون خواهد آمد.  
می رسیم به دارو دسته ی حاکم که نطق های کورشده شان باز شده و یکی پس از دیگری به سخنرانی های غرا دست زده اند.
در راس این نطق کورشده گان، قالیباف اختلاس گر و دزد و جانی بزرگ و رئیس مجلس لجن گرفته ی شورای اسلامی قرار دارد. این سرمایه دار بوروکرات- کمپرادور سوپر میلیاردر که توده ها سیسمونی گیت ترکیه ای اش را خوب توی سر پلیدش کوبیدند و بادهای زیادی اش را خالی کردند، شروع کرده به تهدید مردم.
ترجمه ی زیر از حرف های قالیباف است که به زبان رمز این راهزنان سرگردنه ی جمهوری اسلامی سخن گفته است:  
«دیدید ما در شاه چراغ چگونه توطئه ای را سازمان دادیم و گروهی از مردمی مانند شما را کشتیم تا بتوانیم از آن استفاده کرده و نطق های کورمان را باز کنیم و شما را تهدید به سرکوب شدیدتر کنیم!
اکنون به شما هشدار می دهیم که اگر دست از انقلاب تان علیه قدرت و ثروت ما( که ارث جد و آبادی 1500 ساله مان است) و فریبکاری و پستی و دنائت ما بر ندارید، ما شما را چنان که خود من در تیر 78 جنبش دانشجویی را به خاک و خون کشیدم، به خاک و خون خواهیم کشید. از دست درازی به قدرت و ثروت ما دست بردارید تا در امان باشید!»
ما وقت خود را برای ترجمه ی دیگر نطق کوران همچون رئیسی جلاد و ... هدر نمی دهیم زیرا این موجودات نکبت و حقیر همه متن یگانه ای را جار زده اند!
و اما توده های مردم، قالیباف رئیس این مجلس خامنه ای ساخته را خوب می شناسند. این موجود که از سران پاسداران قاچاقچی و دزد بود و خودش را به آب و آتش زد تا رئیس جمهور شود و نشد، این موجود دزد حقیر که با پول های مردم در ترکیه برای فک و فامیلش آپارتمان های  میلیون ها لیری خرید، .... از دید توده های مردم پشیزی ارزش ندارد و تره هم برای حرف های او و همقطاران اش خرد نخواهند کرد.
دیر نیست روزی که توده ها این جارچیان متقلب را به دادگاه های خلق بکشانند!
مرگ بر توطئه گران
مرگ بر جمهوری اسلامی
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
5 آبان 1401
 
 

۱۴۰۱ آبان ۴, چهارشنبه

آغازگر جهش های بزرگ تر

 
روزی که می تواند آغازگر جهش های بزرگ تر در انقلاب باشد!
 
با گذشت چهل روز از قتل مهسا امینی به وسیله ی اوباش خامنه ای و نیز آغاز انقلاب مردمی ایران و« چله ی انقلاب»، شهر سقز و کردستان و تمام ایران گرامیداشت وی را برگزار کردند.
با وجود تمام تمهیدات رژیم همچون زیر فشار قرار دادن خانواده ی مهسا - از جمله تهدید کردن آنها به قتل پسرشان اشکان امینی - برای برگزار نکردن مراسم و نیز اعلام تعطیلی دبستان ها و مدارس و دانشگاه ها به علت «آنفلونزای سخت» و همچنین بستن راه های گورستان آیچی، توده های مردم سقز به هر شکل و از جمله پیاده راه گورستان را در پیش گرفتند و با گردآمدن ده ها هزار نفری در گورستان به شکلی حماسی به بزرگداشت وی پرداختند.
توده ها در این گردهمایی بزرگ شعارهای«ما همه مهسا هستیم بجنگ تا بجنگیم»، «مرگ بر دیکتاتور»،« امسال سال خونه، سید علی سرنگونه » و«کردستان، کردستان، گورستان فاشیست ها»... را سر دادند.
جدا از این در بیشتر شهرهای کردستان کسبه، مغازه های خود را بسته و در اعتصاب بودند.
گسترش اعتصابات در صنعت نفت و فولاد
در این روز که بی شک یکی از روزهای بزرگ انقلاب خواهد بود، پالایشگاه تهران و نیز بخش های دیگری از کارگران پالایشگاه های آبادان اعتصاب خود را آغاز کردند. همچنین در کرمان کارخانه ی فولاد بوتیا دست به اعتصاب زدند.
گسترش اعتصابات کارگری به مفهوم پیوستن کارخانه های بیشتر و نیز کارگران بیشتری به اعتصابات طبقه ی کارگر است که مهم ترین نیرو در میان نیروهای محرکه اساسی انقلاب دموکراتیک ایران است. گسترش اعتصابات طبقه ی کارگر بدون شک تغییرات اساسی در صف بندی نیروها و کلا انقلاب و پیشرفت آن به وجود خواهد آورد.
پیشروان طبقه ی کارگر باید توجه داشته باشند که مسئولیت بزرگ و سنگینی به دوش آنهاست و باید در جهت انجام این مسئولیت دست به گسترده ترین فعالیت های خود دست زنند. تاریخ ما را نخواهد بخشید چنانچه از این فرصت تاریخی به نحو درست استفاده نکنیم و به طبقه ی کارگر یاری نرسانیم که بتواند آگاه و متشکل شود و به رهبری انقلاب رسد و انقلاب را در عمل از یک انقلاب دموکراتیک بورژوایی نوع کهن به یک انقلاب دموکراتیک نوین یعنی انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر تبدیل کند.
گسترش اعتصابات کسبه در شهرها
در مورد کسبه نیز این روز، روز مهمی بود. در کردستان که اعتصاب کسبه یکی از پایه های پیشرفت جنبش در این استان( و همچنین آذربایجان غربی) است اعتصاب تقریبا همگانی و در بیشتر شهرهای اصلی صورت گرفت.
به طور کلی کردستان به دلیل عقب نگاه داشته شدن از نظر اقتصادی به وسیله ی حکومت های استبدادی سلطنتی و مذهبی، طبقه ی کارگر صنعتی به آن درجه رشد نیافته است و بنابراین مبارزات در این استان را باید بیشتر مبارزات طبقه ی متوسط و خرده بورژوازی به ویژه لایه های فقیر و میانه ی شهری و روستایی آن دانست.
همچنین در تهران( خیابان جمهوری، لاله زار، کاشانی، بخش هایی از بازار تهران و نیز بازار علائدین)، در اراک و شیراز و رشت و مشهد و کرمان کسبه جا به جا در مغازه های خود را بسته و به اعتصاب دست زدند.
جا افتادن اعتصابات بازاریان و کسبه (به ویژه کسبه ی جزء) و سرایت و گسترش آن به تک تک شهرها و روستاهای ایران بخش مهمی از محکم شدن پایه های رشد انقلاب دموکراتیک مردمی ایران خواهد بود.
تردیدی نیست که گسترش اعتصابات کارگران و کسبه و کارمندان دولت شرایط را برای شکل گیری راه افتادن سیل توده ها و گردهمایی ها و راهپیمایی های بزرگ آینده آماده خواهد کرد.  در مورد کارمندان ادارات دولتی باید گفت که این بخش هنوز پای اعتصاب نرفته اند و این در حالی است که اعتصاب شان بسیار مهم است و می تواند کارکرد دولت را فلج کرده و آن را از پا بیندازد.
پزشکان و آغازی توفانی برای مبارزات شان
یکی از مهم ترین تغییرات در پیشرفت انقلاب در این روز پیوستن صدها تن از پزشکان آزادیخواه و میهن دوست به انقلاب است. طبق فراخوان قبلی، در امیرآباد و ساختمان نظام پزشکی صدها پزشک دست به گردهمایی زدند و بخش هایی از مردم نیز به آنها پیوستند و در گردهمایی خود شعار «مرگ بر خامنه ای» را سر دادند. اعتصاب پزشکان و به طور کلی پیوستن  لایه های گوناگون مدرن و سنتی طبقه ی متوسط ایران بسیار مهم است و نیروی انقلاب را بارها افزایش خواهد داد.
شکوه مبارزات دانشجویان
جنبش دانشجویان در حال حاضر و با این گسترش یافتگی در تمامی ایران سر به آسمان می سایند. آنان به همراه جوانان مبارزی که امروز در بیشتر شهرهای ایران خیابان های را تسخیر کرده بودند، پیشروترین نیروی حال حاضر انقلاب هستند و جنبش پر شکوه شان روز به روز پرشورتر و رادیکال تر می شود.  
وظیفه و نقش دانشجویان نیز بسیار سنگین است. آنها می توانند و باید طراح شعارهای پیشرفته تری برای جنبش، تدوین خط و مرزهای درست و دقیق بین صف خلق و دشمنان خلق خواه آنان که بر سر قدرت اند یعنی دارودسته ی خامنه ای و بیت و سران سپاه و بسیج اش و خواه آنان که موذیانه در پی رسوخ در بنای انقلاب هستند یعنی سلطنت طلبان و دیگر مرتجعین باشند و جهت گیری های درست برای تداوم جنبش و پیشرفت سیاسی و تشکیلاتی آن رسم کنند و خواهند کرد.
خامنه ای، ابلهی که دلبسته ی حماقت های خویش است!
هر ابله و احمقی به جای خامنه ای و بیت رهبری بود دست به یک سری بلاهت ها و حماقت های جزیی یعنی عقب نشینی های جزیی آشکار می زد اما خامنه ای مایل است دست به بلاهت ها و حماقت های بزرگ بزند تا کسی نتواند از نظر حماقت از وی پیش بیفتد.
 خامنه ای طی تاریخ 40 ساله نشان داده است که اساسا سیاست مدار حتی از نوع بورژوایی آن نیست، بلکه یک دسیسه چین جنایتکار است و تنها سیاستی که و سران پاسدارش می شناسد، توطئه کردن و کشتن است.   
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
4 آبان 1401

۱۴۰۱ آبان ۲, دوشنبه

راه های پیشرفت انقلاب

 
راه های پیشرفت انقلاب
 
اهمیت رشد کمی اعتصابات کارگری
اعتصابات طبقه ی کارگر حلقه ی کلیدی انتقال از وضع کنونی به وضع پیشرفته تر و تکامل یافته تر در انقلاب است. بدون گسترش اعتصابات طبقه ی کارگر و در محدوده ی مبارزات و اعتصابات کنونی باقی ماندن، جنبش را در مرحله ی مشخصی از تکامل خود دچار ایستایی می کند و موجب انفعال آن می شود. و این در حالی است که جنبش و انقلاب برای ایستا نبودن باید خواه از نظر کمی و خواه از نظر کیفی رشد و تکامل یابد.
و اما در لحظه ی کنونی، رشد و تکامل جنبش نه تنها نیازمند رشد کیفی اعتصابات طبقه ی کارگر است بلکه بیش از آن نیازمند گسترش کمی اعتصابات کارگری و سراسری شدن عملی آن است. هر چه این کمیت گسترده تر شود و هر چه طبقه ی کارگر در سراسر کشور و به گونه ی  متحدتری به اعتصابات بپیوندند، شرایط برای گذار به مراحل بالاتر کیفی در تمامی مبارزات بیشتر فراهم می شود.
در مورد کیفیت نیز در اینجا منظور، طرح خواست های پیشرفته تر تمامی طبقات خلقی و نیز خود طبقه ی کارگر و در چارچوب این خواست ها، به میان آوردن شعارهای مورد نیاز، اشکال سازماندهی و اشکال مبارزه با حکومت جنایت و خیانت جمهوری اسلامی است. 
در راستای طرح خواست های تمامی طبقات مردمی، طبقه ی کارگر می تواند در حالی که شعار «زن، زندگی و آزادی» را که محور کنونی اتحاد طبقات خلقی است حفظ کند، در عین حال و در کنار آن شعارهای مشخص تری که هم وضع عمومی تمامی طبقات مردمی را در بر گرفته و آن ها را به پیش راند و هم وضع خاص طبقه ی کارگر را در نظر گرفته و خواست های ویژه ی این طبقه را بیان کند، به پیش کشد.
در مورد وضع عمومی طبقات خلقی، طبقه ی کارگر جدا از توجه به دانشجویان و دانش آموزان و به طور کلی فرهنگیان، باید توجه ویژه ای به خواست های کشاورزان و کارگران و نیمه کارگران روستا کرده و خواست ها و شعارهای آن ها را بازگو کند.
در مورد تشکلات کارگری، پیشروان طبقه ی کارگر در کارخانه ها و موسسات باید بی مهابا، اما با رعایت اصول پنهانکاری به سازماندهی کمیته های اعتصاب و سندیکاها و شوراهای کارگری بپردازند.
همچنین کارگران باید به محض پیوستن هر شرکت و کارخانه و موسسه، از اعتصاب آن پشتیبانی کنند. این پشتیبانی می تواند هم به شکل بیانیه دادن و هم جایی که امکان دارد(مثلا در یک شهر و یا در یک استان و یا نخست در رشته های نزدیک به هم و...) به گونه ای عملی و با فرستادن نماینده صورت پذیرد و جدا از محکم کردن بندهای اتحاد طبقه ی کارگر، نیرو و انرژی اعتصاب کنندگان را بالا ببرد.
ارتباط عملی بین تشکل های کارگری مؤسسات و کارخانه ها و شرکت ها و کارگاه ها می تواند شرایط را برای شکل گیری سازمان های صنفی سراسری طبقه ی کارگر آماده سازد و فرایند تحول این یک نیز به نوبه ی خود می تواند زمینه ساز شکل گیری حزب سیاسی طبقه ی کارگر شود.
در این روند و تنها در این روند است که طبقه ی کارگر ایران که در شرایط استبداد تاریخی بیش از85  سال( 20 سال استبداد رضا خان، 25 سال دوران سلطنت مستبد محمد رضا شاه، و 40 استبداد مذهبی جمهوری اسلامی) محروم از تشکل های صنفی و سیاسی خود بوده است، به مرور به ماهیت و جایگاه و موقعیت تاریخی جنبش خود و نیز جنبش دیگر طبقات خلقی و ضد خلقی پی خواهد برد و توانایی رهبری جنبش و انقلاب را کسب خواهد کرد.
جنبش دانشجویی
در حالی که در جنبش کارگری، در حال حاضر گسترش کمی یعنی گسترش عددی اعتصابات عمده و ارتقاء کیفی آنها غیرعمده است، در جنبش دانشجویی و دانش آموزی که همراه با جنبش فرهنگیان( این ها همه در طبقه ی بسیار گسترده ی خرده بورژوازی می گنجند) رشدیافته ترین جنبش های حال حاضر هستند، وضع بر عکس است.
در اینجا رشد و ارتقاء کیفی مهم تر است؛ و این به این علت است که جنبش دانشجویی تا حدودی گسترش کمی کرده و تقریبا در بیشتر دانشگاه ها اعتصابات و اعتراضات شکل گرفته و نیز تشکیلات به نسبه در خوری ایجاد کرده است و نیاز به آن دارد که از نظر کیفی ارتقاء یابد.
در این جا کیفیت به ویژه در مورد خواست ها و شعارها صدق می کند. جنبش دانشجویی باید خواست های تازه تر و کامل تری پیش گذاشته و شعارهای نوتری طرح کند و به آن شعارها که در نفی حکومت ننگین جمهوری  اسلامی است بیفزاید تا پیشرفت های بعدی این جنبش و نیز جنبش خلق را تحقق بخشد.

مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
2 آبان 1401

۱۴۰۱ مهر ۳۰, شنبه

گام های انقلاب

 
گام های انقلاب
 
هر روز و هر هفته که می گذرد انقلاب گامی به پیش بر می دارد چندان که از بسی جهات وضع کنونی آن با ماه پیش قابل قیاس نیست.  
مهم ترین تغییر و تحول را در پیشرفت انقلاب، طبقه ی کارگر با اعتصابات سیاسی خود رقم زد. طی هفته ی اخیر کارگران در صنایع و کارخانه های بیشتری در همبستگی با مبارزات خیابانی دست به اعتصاب زدند. امروز شنبه هم قرار بود که کارگران صنایع ملی فولاد اهواز با خانواده های خود دست به راهپیمایی بزنند. همچنین رانندگان کامیون و کامیون داران نیز گفته اند که در روز 30 مهر دست به اعتصاب خواهند زد. پیش از این رانندگان تانکرهای حمل سوخت در پالایشگاه اعتصاب کرده بودند و تاثیرات اعتصاب بسیار با اهمیت آنها در روزهای آتی مشخص خواهد شد.  
در تبریز نیز  توده های این شهر روز پنجشنبه حماسه ی تازه ای خلق کردند و با شرکت پر شور خود در خیابان ها نیروی تازه ای به جنبش دمیدند. در پی این خیزش خیابانی کارکنان شرکت  شکلات سازی برادر( آیدین) تبریز نیز دست به اعتصاب زدند. دیر نیست که کارخانه های بزرگ این شهر به مبارزه و انقلاب بپیوندند و شور تازه ای در این استان و ایران ایجاد کنند.
به طور کلی تا کنون زنان، دانشجویان و دانش آموزان و فرهنگیان در پی آنها کارگران نیروهای اصلی مبارزه کنونی بوده اند. و این در حالی است که در کردستان و کرمانشاه به همراه زنان و جوانان، کسبه نیز با اعتصابات خود نقش چشمگیری در رشد جنبش در این استان ها داشته اند.  
با این همه و با وجود تغییرات چشمگیری که در این خیزش بزرگ به وجود آمده است اما هنوز جا دارد تا به یک انقلاب توده ای واقعی و عمیق تبدیل شود.
جدا از دانشجویان و دانش آموزان و فرهنگیان که مبارزات و جنبش آنها به سرعت گسترش یافت و سراسری شد، طبقات دیگر به ویژه طبقه ی کارگر، کارمندان دولت و نیز کسبه و بازاریان هنوز آن چنان که باید و شاید به جنبش نپیوسته اند.
 در مورد طبقه ی کارگر باید گفت که در حال حاضر تنها بخشی از کارگران در جنوب دست به اعتصاب زده اند. این میان، کارگران پیمانی نفت که نخستین اعتصاب کننده گان طبقه ی کارگر بودند فشار زیادی را به دوش می کشند. طبق گفته ی شورای سازماندهی کارگران پیمانی نفت که با رهبری خود اعتصابات را به پیش می برد در عسلویه 250 نفر از کارگران بازداشت شده اند و این بسیار سنگین است. چنانچه کارگران در استان ها و مناطق دیگر به اعتصابات بپیوندند تا حدودی بار سنگین از دوش این بخش از کارگران برداشته خواهد شد و این جدا از نقش این اعتصابات است که نه تنها نیرو و انرژی بسیار زیادی به جنبش خیابانی خواهد داد و آن را به پیش خواهد راند بلکه حکومت را در بدترین تنگنای ممکن قرار خواهد داد.
در هر صورت آنچه رویدادها نشانگر آن است گسترش و رشد اعتصابات و خیزش های خیابانی است.
نقش گردهمایی و راهپیمایی خارج از کشور
هم میهنان ما در خارج کشور نیز به فراخوان خانواده های هواپیمای اوکراینی پاسخ مثبت داده و در برلین گردهمایی بزرگی برپا کردند. 
اهمیت مبارزات در خارج کشور از این روست که می تواند صدای ملت ایران را به گوش جهانیان برساند و نیز اگر در چارچوب برنامه های خود دولت های امپریالیست غربی قرارنگیرد و بازیچه ی آنها و مزدوران آنها یعنی سلطنت طلبان نشود می تواند این دولت  ها را که جز به منافع اقتصادی- سیاسی خود نمی اندیشند، تا حدودی زیر فشار قرار داده و هزینه ی رابطه با جمهوری اسلامی و کمک به آن را برای آنها بالا برد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
30مهر 1401
   
 
 

 

۱۴۰۱ مهر ۲۸, پنجشنبه

مزدوران سلطنت طلب

 
مزدوران سلطنت طلب و رهبری تراشی برای جنبش خلق
 
به خلق ایمان آوریم و نه به نیروهای امپریالیستی
افراد صادقی که امید به نیروهای امپریالیستی بسته بودند باید نظرات خود را تغییر دهند. این گونه افراد نیروهای رژیم را بسیار زیاد و قوی و نیروی توده های مردم را بسیار کم و ضعیف تصور می کردند و از یک سو به توانایی خلق اعتماد نداشته و بدبین بودند و از سوی دیگر به گونه ای غریب و باورنکردنی به نیروهای امپریالیستی غربی( و به ویژه چند سال پیش به ترامپ) امید بسته بودند و نگاه شان این بود که این نیروهای امپریالیستی به ایران حمله کنند و ایرانیان را از شر آخوندها نجات دهند! این گونه افراد اکنون باید نظرات خود را تغییر دهند و به قدرت خلق باور آورند. تازه آنچه تا کنون دیده ایم« از نتایج سحر است و بگذار تا صبح دولت ات بدمد!»
مزدوران امپریالیسم
 و اما حساب خائنین و خودفروخته گان سلطنت طلب و مزدوران امپریالیست که بخش هایی از آن ها را اصلاح طلبان سابق و البته مزدور کنونی تشکیل می دهند، جداست.
این ها کسانی اند که از بوق های امپریالیستی تلویزیون فردا، بی بی سی و اینترناسیونال و من و تو و... به نفع رژیم سلطنت سابق و سلطنت طلبان کنونی تبلیغ می کنند. از سوی دیگر همین ها به طور مدام در مورد «انقلاب اشتباه» مردم ایران در سال 57 صحبت می کنند و یا آن را«انقلاب اسلامی» می نامند. گویی که طبقات خلقی ایران و در صدر آنها طبقه ی کارگر در سال 57 انقلاب کردند که به 1000 سال پیش برگردند و کهنه پرستی و قدرت و ثروت دوستی و خباثت و جنایت را حاکم کنند!
 آنان مطلقا حاضر نیستند در این مورد صحبت کنند که توده های کارگر و دهقان و دانشجویان و زنان و همیچنین خلق های کرد و عرب و ترکمن و ترک و به همراه آنها سازمان های انقلابی چپ طی سه سال 1360- 1357 به چه مبارزات بزرگی علیه خمینی و جمهوری اسلامی اش دست زدند تا حقوق خود را بستانند و این رژیم نتواند خود را مستحکم کند، اما به یاری همین سران ارتش شاهی همچون تیمسار ظهیرنژاد( از ژنرال های همان رژیم شاه و فرمانده ارتش در حمله به کردستان) و سپهبد قره نی و مدنی و دیگران، این مبارزات به خاک و خون کشیده شد و هزاران کشته بر جای گذاشت.
اقلیت سلطنت طلب و جمهوری خواه مزدور امپریالیسم
تاریخ جنبش انقلابی ایران طی 30 سال اخیر نشان داده که آنها نه تنها در داخل نیرویی در میان طبقات خلقی و به ویژه زحمتکشان ندارند بلکه در خارج نیز نیرویی نبوده و نیستند و تنها به زور پول و کمک امپریالیست های تاراجگر و تاسیس رادیو و تلویزیون های مزدور، خود را بیش از آن چیزی که واقعا هستند و گنده نشان می دهند.
به این ترتیب، این جاروکشان امپریالیسم و کسانی که امید شان امپریالیست ها و استعمارگران است، کسانی که خود را در خدمت پهلوی چی ها و جمهوری خواهان هوادار استعمار و امپریالیسم قرار داده اند، امیدی به داخل و داشتن نیرو در بین طبقه ی کارگر، معلمان، کسبه، دانشجویان و دانش آموزان و دیگر طبقات و گروه های خلقی ندارند و اساسا به مهاجران کشورهای خارجی امید بسته اند. اینان می خواهند با مصاحبه و قلدر بازی و جار و جنجال راه انداختن در اینترنت سوار مبارزات آنها شوند.
 در میان مهاجران هم تنها اقلیتی بسیار ناچیز هوادار سلطنت و یا جمهوری وابسته به کشورهای امپریالیستی غرب هستند. و این از فراخوان هایی که خود دارودسته ی سلطنت طلبان و نفوذی های شبه چپ شان( دارودسته های کمونیسم کارگری، بخوانید کمونیسم سلطنت طلب امپریالیستی ) می دهند و کمیت افراد شرکت کننده در این گردهمایی ها که همیشه تعداد بسیار کمی بوده و هستند مشخص است. اما این ها می خواهند به کمک این اقلیت ناچیز و اکنون توزیع  پرچم دوران سلطنت سابق و آن هم زورکی در بین مهاجرانی که دست به گردهمایی در پشتیبانی مبارزات توده های داخل کشور می زنند و اکثریت آنها هم هیچ گونه اعتقادی هم به حکومت سلطنتی ندارند، مبارزات اکثریت مهاجران را مصادره کنند و به نام خود زنند و به پشتیبانی آنها دولت پهلوی چی ها را تشکیل دهند و جایگزین دولت جمهوری اسلامی کنند!
اکثریت مهاجران آزادیخواه و استقلال طلب اند
در واقع مهاجران به دسته ها و گروه های طبقاتی گوناگون تقسیم می شوند. آنها در چارچوب طبقات درون کشور و (به ویژه خرده بورژوازی) می گنجند و نمی توانند هویتی مستقل از طبقات خلقی و ضد خلقی درون کشور و نیروهای آزادیخواه و استقلال طلب انقلابی و مترقی از یک سو و نیروهای هوادار استبداد و دیکتاتوری سلطنتی و وطن فروشان ضد انقلابی و ارتجاعی از سوی دیگر داشته باشند. در کل مهاجران آزادیخواه و میهن دوست که اکثریت مهاجران را تشکیل می دهند تابع مبارزه ی داخلی هستند و نه تابع برنامه های سلطنت طلبان و امپریالیست ها. آنها  آگاه هستند و خود را داخل باند سلطنت طلبان و بازیچه ی سیاست های کثیف آنها نمی کنند.
سلطنت طلبان و مزدوران شان جزو خلق ایران نیستند  
پهلوی چی ها و سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار استعمار و امپریالیسم غرب  به هیچ وجه جزو صف خلق نیستند بلکه به نیروهای ارتجاعی تعلق دارند و دشمنان خلق ایران به شمار می آیند. توده های مردم یک بار برای همیشه آنها را روفته و به زباله دانی تاریخ انداخته است و دیگر به آن نظام مرتجع پادشاهی و برده گی امپریالیست ها باز نخواهند گشت. خلق ایران با شعار«مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر» به روشنی به آنها موضع خود را نشان داده است.اما اگر در حال حاضر دشمنی که لبه ی تیز مبارزه و حمله ی خلق متوجه آنها باشد نیستند به این دلیل است که خلق ایران با خامنه ای و حکومت مذهبی جمهوری اسلامی روبروست و این دشمن عمده  مقابل وی قرار گرفته است. این هرگز به این معنا نیست که تضادی که توده ها با این مزدوران و سرمایه داران وابسته به امپریالیست ها دارند برای یک لحظه فراموش می شود.
خانواده های جانباخته گان هواپیمای اوکراینی
خانواده های هواپیمای اوکراینی بخشی از خلق ایران هستند و مردم همدرد آنها. آنها باید به دقت مواظب باشند که مبارزه ی به حق شان برای مجازات مسئولین  شلیک موشک و کشتار هموطنان ما، در داخل و خارج و برای سرنگونی جمهوری اسلامی دستاویز توطئه های ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیست ها برای تبدیل کردن آنها به زائده ی قدرت گیری مشتی سرمایه دار مزدور و زیر پا گذاشتن استقلال ایران قرار نگیرد. آنها و به ویژه حامداسماعیلیون سخنگوی آنها که مورد احترام مردم است هرگز نباید به خاطر مشتی مرتجع امتحان پس داده و برای خوش آمد آنها اجازه دهد که از مبارزات آنها و اعتماد  توده های مردم به آنها سوء استفاده شود. مبارزات آنها جزیی از مبارزات خلق ایران است و نه مرتجعین سلطنت طلب پهلوی چی. فعالیت سیاسی این خانواده ها باید در چارچوب منافع خلق ایران و آزادی و برقراری یک حکومت دموکراتیک مردمی و استقلال ایران باشد.
استقلال ملت ایران به جان اش بسته است!
طبقه ی کارگر و کشاورز و دانشجویان و جوانان دختر و پسر و تمامی طبقاتی که در ایران دست به انقلاب زده اند، هرگز در مورد استقلال کشور ایران با هیچ نیرویی مماشات نخواهند کرد! خلق ما نمی خواهد هیچ قدرت خارجی برای وی «شورا» و«دولت موقت» بسازد. خلق ما از سلطنت طلبان و همچنین جمهوری خواهان مزدور هوادار امپریالیسم بیزار است و پنجاه سال پیش به حکومت استبدادی جنایت پیشه و ننگین و فاسد و وطن فروش آنان پایان داد. خلق ما هرگز از انقلاب خویش علیه این مزدوران امپریالیست ها پشیمان نبوده و نخواهد شد. آنچه خلق از آن پشیمان است دادن امکان استفاده از این خیزش انقلابی بزرگ به مشتی آخوند کهنه پرست و مرتجع است که انقلاب را به انحراف کشیدند و به شعارهای اساسی آن یعنی استقلال و آزادی خیانت کردند.
خلق ایران تمامی تاریخ خویش را برای حفظ کشور خود و فرهنگ و شئون خود مبارزه کرده است و به خود می بالد که توانسته با خرد و درایت خویش پس از حمله های بزرگ نیروی خارجی و به ویژه سه حمله ی هولناک اسکندرمقدونی، مسلمانان عرب و مغول ها خود را بازسازی کند و کشور خود را از آنها پس بگیرد و بازسازی کند.
 ملت ایران در دوران کنونی بیش از یک قرن برای استقلال کشور خویش مبارزه کرده است و اکنون نیز برای آن نیز مبارزه می کند. خلق ایران استقلال کشور خود را از جان اش بیشتر دوست دارد و همواره برای آن مبارزه خواهد کرد.
ملت ایران از همه ی خائنین و خود فروخته گان و وطن فروشان و سلطنت طلبان مزدور امپریالیست ها بیزار است و هرگز به آنها اجازه سوء استفاده از جنبش بزرگ خود را نخواهد داد.

مرگ بر ستمگر
چه شاه باشد، چه رهبر

مرگ بر جمهوری اسلامی

برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر 

 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
29 مهر 1401