۱۴۰۱ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

زلزله ی خوی

 
زلزله ی خوی و حکومتی که دشمن مردم است!
 
در روز شنبه 8 بهمن در شهر خوی در آذربایجان غربی زلزله 9/5 ریشتری رخ داد و خانه های بسیاری را در شهر و روستاهای پیرامون ویران کرد. جز این، سه کشته و تا کنون بیش از 1300نفر مصدوم از نتایج این زلزله بوده است.
 این زلزله در فصل و زمانی رخ داد که سرما در این منطقه بیداد می کند و مردم هم خواه آنها که خانه و کاشانه شان ویران شده و خواه کسان دیگر برای حفظ جان خود از پس لرزه ها، مجبورند شب را در سرمای زیر صفر و با روشن کردن آتش در بیرون خانه در خیابان و پارک به سر برند و بخوابند.
روشن است که در این گونه موارد دولت است که باید در خدمت مردم بوده و مسائل و نیازهای آنها همچون چادر و پتو و غذا را برطرف نماید. اما اگر بخش هایی از مردم در مورد خدمت نکردن این دولت به مردم و این حکومت شکی داشتند پنج ماه مبارزات اخیر شک آنها را بر طرف کرد و به خوبی متوجه شان کرد که حکومت خامنه ای و پاسداران اش حکومت چپاول گران، دزدان و جنایتکاران و دشمن خونین مردم است و نه حکومتی که بتوان حتی در مواردی این چنینی از آن انتظار کمک داشت.
باری مردم به تنگ آمده ی خوی و روستاهای اطراف که به وسیله ی مقامات مسئول از این اداره به آن اداره پاس داده می شدند درب فرمانداری و برای گرفتن امکانات جمع شده و نسبت به خدمات شکایت داشتند که به وسیله ی عوامل خامنه ای و به وسیله ماشین آب پاش مورد هجوم قرار گرفتند.
روشن است که حکومت چون عموما وضع خدمت رسانی خود و نارضایتی های مردم را می داند به جای کمک های امدادی برای خدمت به زلزله زده گان در این منطقه و روستاهای اطراف، نیروهای انتظامی می فرستد تا مردم را سرکوب کند.
این حکومت تنها در چاپیدن ثروت کشور و توده های مردم و سرکوب مردم و ریختن خون جوانان استاد شده است. برای همین هم حتی مردم مناطق دیگر که می خواهند به هم میهنان خود یاری رسانند ترجیح می دهند این کار را به وسیله افراد مورد اعتماد بیرون حکومت انجام دهند و نه به وسیله ی حکومت. 
ما ضمن همدردی با توده های مردم خوی و ایران همچون دیگر توده ها برآنیم که حکومت جمهوری اسلامی، چنان که بارها و بارها نشان داده است حکومتی نیست که بتوان از آن انتظار خدمتی حتی خدمات ساده به مردم داشت. توده های مردم نه تنها باید از فقر و نداری رنج ببرند و نه تنها باید در زیر سرکوب استبداد سیاسی و فرهنگی به سر برند بلکه تا این حکومت بر سرکار است نه مشکل ساخت اصولی مسکن در مناطق زلزله خیز بر طرف می شود و نه زمانی که زلزله ای رخ داد دولت و حکومت خدمتی ارائه می دهد.
از این رو راهی که توده های مردم ایران در پیش گرفته اند یعنی سرنگونی حکومت تنها راه نجات است و هر گونه نارضایتی از هر وضعیتی باید در این راستا قرار گیرد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
11 بهمن 1401
 

۱۴۰۱ بهمن ۹, یکشنبه

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی- نکاتی درباره ی چگونگی مبارزات مناطق مرکزی و پیرامون

 
 
برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(11)
 
نکاتی درباره ی مبارزات مناطق مرکزی و پیرامون علیه حکومت روحانیون
 و استبداد دینی و مذهبی در ایران( بخش نخست)
 
یکی از ویژگی های اساسی انقلاب دموکراتیک کنونی جهت گیری آن علیه حکومت روحانیون و استبداد دینی و مذهبی است. در مورد این مساله باید بین حکومت روحانیون و استبداد دینی و مذهبی و پیرو دین و مذهب بودن و یا گرایش داشتن به آن و حتی مبارزه با حکومت مذهبی با استفاده از دین و مذهب فرق گذاشت.
در گذشته ما درباره ی رشد ناموزون مبارزه و انقلاب در ایران صحبت کرده ایم. اکنون نیز با نگاهی به رشد مبارزات انقلابی در ایران در مناطق مرکزی و پیرامون به برخی تضادها و ناموزونی ها در نقش مذهب و روحانیون در مبارزه با حکومت روحانیون و استبداد دینی و مذهبی اشاره می کنیم.
ویژگی های اساسی مبارزه در مناطق مرکزی
نخستین ویژگی در مناطق مرکزی که بیشتر خلق فارس حضور دارد مبارزه علیه حکومت روحانیون و استبداد دینی و مذهبی است. در اینجا پیکان تیز مبارزات سیاسی و فرهنگی( و گاه حتی مبارزات اقتصادی)علیه اشکال این استبداد و نهادهایی است که این استبداد به آنها متکی است و یا از آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند.
ویژگی دوم در مناطق مرکزی این است که در این مبارزات توده ها دین و مذهب دیگری ندارند و از این رو مبارزات شان استوار به دین و مذهب دیگری نیست.
ویژگی سوم این است که این مبارزات بدون حضور روحانیون حتی عموما روحانیون مخالف حکومت استبدادی پیش می رود.
ویژگی چهارم آن این است که تقریبا به طور مطلق شعارهای مذهبی داده نمی شود و حتی مراسم های سوگ تا حدود زیادی از آن حالت سنتی و مذهبی قرون وسطایی خود درآمده و اشکال مدرن یا نسبتا مدرن به خود گرفته است.
ویژگی پنجم این است که تسلط دین اسلام و مذهب شیعه بر امور کشور موجب شده است که گرایش دین گریزی و تمایل به بی دینی در این مناطق به ویژه میان جوانان و نسل های نو زیاد باشد.
البته در مناطق مرکزی اقلیت بهاییان و نیز دراویش وجود دارند که هر دو زیر ستم مذهبی هستند. این دو اقلیت نیز علیه حکومت استبداد دینی هستند و جدا از این که خیلی امکان شعارهای خاص خود را ندارند( به ویژه بهاییان) با شعارهای سراسری موجود که هدف اساسی آن جدایی دین و مذهب از حکومت است آشکار و پنهان همراهی می کنند.
ویژگی های اساسی مبارزه در مناطق پیرامون
الف - کردستان
در کردستان ویژگی نخست نیز به روشنی صدق می کند. توده های کرد علیه حکومت روحانیون و استبداد دینی و مذهبی هستند.
در مورد ویژگی دوم باید گفت که کردها مسلمان سنی هستند و نه شیعه. بنابراین نه تنها زیر ستم ملی به سر می برند بلکه زیر ستم مذهبی نیز هستند. تمامی حکومت های صد سال اخیر ایران خواه دارو دسته ی پهلوی ها و خواه متحجرین جمهوری اسلامی نسبت به وضع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آنها مطلقا بی توجه بوده اند و نه تنها تا توانسته اند مبارزات توده های این منطقه را برای احقاق حقوق خود سرکوب کرده اند بلکه آن را در محروم ترین و عقب مانده ترین شکل از جهت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی قرار داده اند. خواست های خلق کرد خواست های ملی، مذهبی( رها شدن از ستم حکومت شیعه به روی سنی) و بنابراین خواست های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است.(1)
در مورد ویژگی سوم باید گفت که در کردستان روحانیون سنی نیرو و قدرت و نفوذ دارند اما قدرت و نفوذشان از نظر سیاسی زیاد نیست. در این منطقه نیروهای سیاسی به ویژه نیروهای دموکرات و چپ دارای نفوذ در توده ها هستند و حرف اول را می زنند.
در واقع به سبب گرایش به نیروهای سیاسی و چپ و همچنین نبردهای چهل ساله ی اخیر جو مسلط در کردستان لائیک است و علیرغم حضور مذهب تسلط آن چندان حس نمی شود. با این همه کردهای ما سنی مذهب هستند و سران مذهبی آنها خواه در زمان انقلاب و خواه در رویدادهای اخیر تلاش ها و مبارزاتی داشته اند و حکومت خودپرست نیز با آنها در افتاده و برخی از آنها را به زندان افکنده است.
در کل  در مورد کردها امر ملی مهم تر از امر مذهبی است. آنها با به دست آوردن خواست ملی می توانند آزادی مذهبی خود را نیز به دست آورند. در اینجا مبارزات مذهبی زیر تاثیر مبارزات سیاسی توده ای و حزبی است. سیاست روز است که نقش اصلی را بازی می کند و نه سیاست مذهب سنتی و تعلقات دینی.
 در مورد ویژگی چهارم و پنجم نیز در کردستان نه تنها شعارهای مذهبی داده نمی شود بلکه گرایش غیرمذهبی به دلیل نفوذ جریان های لائیک بسیار بیشتر  از مناطق مرکزی است. روشن است که این گرایش خود موجب دین گریزی کردها از همان سال های انقلاب 57 و پیش از آن بوده است.    
ب - بلوچستان
در مورد ویژگی نخست تفاوتی اساسی میان خلق بلوچ و توده های فارس و خلق کرد دیده نمی شود. مبارزه اساسی مردم بلوچ علیه حکومت روحانیون و استبداد دینی و مذهبی است.(2)
در مورد ویژگی دوم: با توجه به این که توده های بلوچ مذهب سنی دارند و این اقلیت دینی در ایران زیر ستم است به آن توسل جسته می شود. در اینجا به جز تضادهای طبقاتی( طبقات خلقی کارگران، کشاورزان، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی ) دو گرایش مذهبی و ملی محرک خلق بلوچ هستند و به مجموعه ی تضادها با حکومت شدت می بخشند.
درمورد ویژگی سوم وضع این گونه است که در بلوچستان سنی مذهبان بلوچ، پیشوایان مذهبی دارند و مبارزات توده های بلوچ طی این چهار ماه اخیر بیشتر به وسیله ی این پیشوایان به ویژه مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه زاهدان رهبری شده است تا جریان های سیاسی و ملی.(3)
از این رو حداقل از نظر ظاهری جریان های طایفه ای که در آنها گرایش های مدرن نیز یافت می شود، روشنفکران بلوچ و جریان های نیمه سکولار و سکولار خرده بورژوا در حاشیه بوده اند. اما این جریان های به اصطلاح در حاشیه، به نظر نقش مشاور مولوی عبدالحمید و دیگر رهبران مذهبی را اجرا کرده و نظرات نقادانه و نیز تشویقی خود را به رهبری مذهبی ارائه داده و می دهند.
 در این جا و برخلاف کردستان، توده های بلوچ تا حد زیادی زیر لوای مذهب زیر ستم سنی مبارزه کنند تا زیر پرچم ملیت بلوچ. تمامی مبارزات این چهار ماه مردم بلوچ از مسجد مکی و پس از نماز جمعه آغاز شده است. بنابراین توده های بلوچ بیشتر با مذهب شان علیه حکومت دینی و مذهبی مبارزه می کنند تا با ملیت شان. به بیانی دیگر راهبر اندیشه و سیاست شان در مبارزات ملی و مذهبی، مذهب است.
در کل در بلوچستان این مذهب و مبارزات زیر لوای مذهب است که مسلط است، اما این مبارزات مذهبی خود جهت گیری علیه حکومت استبداد دینی و مذهبی دارند و گرچه خواست آزادی مذهبی و علائق دینی خود را دارند اما به هیچ وجه شعارهایی به نفع مثلا حکومت دینی و مذهبی در خود بلوچستان نمی دهند و از این رو قویا متحد مبارزات خلق های دیگر علیه حکومت استبدادی دینی حاکم هستند. 
 در مورد ویژگی چهارم: توده های بلوچ نیز شعارهای مذهبی نمی دهند، اما ضدیت با دین و مذهب آن چنانکه در میان فارس ها و حتی از آن بیشتر در میان توده های کرد وجود دارد موجود نیست. این امر اما به هیچ وجه مانع از آن نیست که توده های بلوچ شدیدترین مبارزه را با حکومت و روحانیون و دین و مذهب حاکم داشته باشند. آشکار است که بلوچ ها ضد اسلام و شیعه نیستند، بلکه ضد حکومتی به نام اسلام و به نام شیعه هستند.
اما در مورد ویژگی پنجم: به نظر آن گرایش دین گریزی و لائیکی که در میان فارس و کردها و دیگر مناطق ایران وجود دارد در بلوچستان حتی در میان جوانان وجود ندارد. 
بیراه نیست در اینجا اشاره کنیم که اصولا آن گسستگی نسلی که به ویژه در میان فارس ها شدت گرفته بود به رغم وجود آن در میان کردها و بلوچ ها، اما آن شدت را ندارد. و این در میان مردم بلوچ به ویژه به مساله ی سنتی بودن جامعه و نقش مسلط نسل های مسن تر و پیران برمی گردد و در مورد کردها جدا از نقش سنتی نسل های پیشین، مساله ملی نیز دخالت دارد که به کل این خلق یک وحدت می بخشد و آن را در مقابل ستم یک پارچه می کند.
هرمز دامان
نیمه نخست بهمن ماه 1401
یادداشت ها
1-    البته آنچه که رفتار سیاسی و فرهنگی حکومت است با آنچه خلق خود و در پی مبارزات خویش به دست می آورد دو مساله ی جداگانه است. خلق کرد از نظر سیاسی و فرهنگی رشد بسیار کرده است اما نه در نتیجه تلاش سازمان یافته ی حکومت مرکزی و دادن امکانات سیاسی و یا خدمات فرهنگی بلکه در نتیجه ی مبارزه ی خلق با حکومت مرکزی خواه نوع سلطنتی و خواه نوع ولایت فقیهی آن.
2-    عقب مانده گی اقتصادی این منطقه وحشتناک است. به راستی که انگار مردم بلوچستان هیچ گاه جزو مردم این سرزمین و ایران نبوده اند. ستم به مردم این منطقه یکی از هولناک ترین ستم ها در میان ستم به ملیت ها بوده است. فقر دهشت انگیزی که در این منطقه وجود دارد در تمامی کشور بی مانند است. چنین درجه ای از ستم به مردمی محروم نیز بی سابقه است.
3-    تا حدودی مانند آل شبیر رهبر مذهبی خلق عرب در سال ها نخست انقلاب و نیز شیخ عزالدین حسینی رهبر مذهبی کرد در همان سال ها که البته شیخ عزالدین گرایش انقلابی داشت و عموما در کنار چپ های کردستان و ایران بود.

۱۴۰۱ بهمن ۶, پنجشنبه

بامبول های مزدوران سلطنت طلب و عمله و اکره ی فکری آن ها

 
 
 
بامبول های مزدوران سلطنت طلب و عمله و اکره ی فکری آن ها 

یک نوچه ی آمریکا راه افتاده و از مردم خواسته به وی وکالت دهند تا شاه و سرورشان شود!
مدتی است که از خواست کذایی وکالت که از جانب رضا پهلوی نوکر و مزدور امپریالیسم آمریکا طرح شده می گذرد. این طرحی است که به وسیله ی اتاق فکر وی و برای تبدیل شدن اش به مرکز ثقل اپوزیسیون پیش گذاشته شده است. خواستی این گونه که چنانچه مثلا مردم به وی وکالت( توئیتری) بدهند می تواند همچون وکیل آنها نماینده ی خواست های مردم و بیان آنها در مجامع بین المللی و نزد دولت های جهان باشد. 
به دنبال این طرح و های و هوی پوچی که به وسیله عمله و اکره ی فکری و نوچه های امپریالیست ها در تلویزیون های من و تو، اینترناسیونال و بی بی سی و فردا پیرامون آن به راه افتاد، گویا این اواخر و در پی جمع کردن مشتی وکالت و بنابراین دادن لقب «وکیل مردم» به خود، برنامه ی سفری ریخته و چنین گفته که از هفته های آینده راه خواهد  افتاد و به کشورهای گوناگون سفر خواهد کرد و نظر مساعد دولت ها و مجالس نماینده گان کشورها را به پشتیبانی از مردم ایران خواهد کشاند.
برای ناظری که رویدادها و حوادث سال های اخیر داخل و خارج ایران را دنبال کرده است تضاد شدید و بی رابطه بودن این نوع برنامه های طراحی و سرهم بندی شده با رویدادهای داخل ایران به سرعت حس و دیده خواهد شد.
توده های طبقات انقلابی و مترقی در داخل ایران در حال مبارزه ی ای سترگ با حکومت خامنه ای و پاسداران اش هستند و روز به روز با دادن قربانیان و صدمه دیده گان و نیز بازداشتی ها فراوان پیش می روند و این میان با امید به آینده ای چشم دوخته اند که در پی مبارزات خویش می توانند به کف آورند؛ یعنی آزادی و دموکراسی و یک جمهوری دموکراتیک انقلابی که برگزیده ی توده های زحمتکش اصلی کشور یعنی کارگران و کشاورزان و طبقات میانی باشد و دست سرمایه داران نوکر صفت و جنایتکار جمهوری اسلامی از آخوند و پاسدار و مکلا را از اقتصاد و اجتماع و سیاست و فرهنگ کوتاه کرده و شرایط یک زندگی شایسته ی برای طبقات استثمار شده و ستمدیده را در کشور فراهم کند.
 و از آن سوی مشتی سوپرمیلیاردر مفت خور سلطنت طلب و یا جمهوری خواه وابسته به امپریالیسم و نوچه های وطن فروش شان در حال له له زدن هستند که چگونه نتیجه ی مبارزات و جانفشانی های این توده های استثمار شده و ستمدیده را تصاحب کرده و خود را با برنامه های کاملا طرح ریزی شده و نقشه مند که یکی پس از دیگری به اجرا در می آید، مرکز ثقل رویدادها در خارج و داخل سازند و در نهایت چونان نماینده ی این توده نشان دهند.
 چنین نقشه های پلید و کثیفی تنها از این دارودسته های ارتجاعی که کمابیش لنگه ی خامنه ای و پاسداران اش هستند بر می آید.
شکی نیست که در این مورد باید شرایط خاص تاریخی ایران و نقش کثیف امپریالیست ها به ویژه امپریالیسم انگلستان و آمریکا و  دو استبداد پهلوی و جمهوری اسلامی در نظر گرفته شود. شرایطی که طی صد سال اخیر امکان این را که طبقات مردم احزاب اصیل و واقعی خود را تشکیل دهند و این احزاب توده ها را نسبت به منافع همه جانبه ی خود آگاه کنند به وجود نیاورده است. این امر بلبشویی به وجود آورده چندان که مشتی گروه های بی خاصیت رویزیونیست و خروشچفیست و ترتسکیست میدان دار نمایندگان طبقه ی کارگر شوند و مشتی جریان های مزدور و وابسته به امپریالیست ها بشوند نماینده ی طبقه ی خرده بورژوازی دموکرات و انقلابی ...
جنگ و دعواهای میان دارودسته های وابسته به امپریالیسم
آنچه این میان جالب است تضادهای شدیدی است که این پروژه وکالت دادن به این مفت خور نوکرصفت ایجاد کرده است و پیشروی دارودسته های گرد آمده پیرامون وی را دچار موانع و اشکالات فراوان کرده است. دسته ها و باندهای مختلف سرمایه داران کمپرادور وابسته به امپریالیسم همچون سلطنت طلبان و جمهوری خواهان یک بخش ماجرا هستند که به جان یکدیگر افتاده اند و حتی پروفسورهای دانشگاهی شان در برنامه های تلویزیونی نیز با لحن ها و سخنانی نه چندان مودبانه و محترمانه با یکدیگر به مشاجره می پردازند. بخش دیگر، تضاد میان اصلاح طلبان خارج از کشور مستقر در دم و دستگاه امپریالیست ها و مجاهدین خلق و نیز کومله ی مهتدی و دیگر احزاب خودفروخته با این بلبشوی وکالت است که متوجه شان کرده نه برخی خواست های آنها اجابت شده است و نه برخی از دسته های آنها اساسا قرار است به بازی گرفته شوند.  
موضع دارو دسته های رویزیونیست و ترتسکیست
و بالاخره با های و هوی بیشتر گروه های رویزیونیست و ترتسکیست طرف هستیم که با انگیزه های متفاوت با این برنامه اختلاف دارند و برخی از آنها همچون جریان ترتسکیستی کمونیسم کارگری که گویا آن گونه که می خواسته اند تحویل گرفته نشده اند صداشان درآمده و تقوایی مزدور که می گفت «اپوزیسیون اپوزیسیون نباید شد» خودش یک جورایی پیزورناله ی مخالف علیه این وکالت سر داده و «اپوزیسیون اپوزیسیون» مورد علاقه اش شده است.
 برخی دیگر هم که خودشان در بهترین حالت مشتی رفرمیست و در بدترین حالت نقشی مخرب در جنبش چپ داشته و دارند و مانع اساسی شکل گیری یک جریان اصیل و انقلابی درون طبقه ی کارگر بوده اند با ژست های آزادیخواهانه و دمکرات منشانه که کسی نشناسدشان باورشان می کند در این قضیه وارد شده و طبق معمول از این شخص مزدور امپریالیست ها که کاملا در خدمت برنامه های تدوین شده ی آنهاست خواسته اند به جای این وکالت، برود با گروه اش حزبی درست کند و با حزب اش به معرکه بیاید و اگر مردم به وی و سلطنت رای دادند، سلطنت پدر و پدر بزرگ اش را ادامه بدهد.
دو مشکل  امپریالیست ها با جمهوری اسلامی
امپریالیست ها دو مشکل با حکومت جمهوری اسلامی دارند:
 نخست این که مردم این حکومت را نمی خواهند و علیه آن هر گونه مبارزه ای را کرده و می کنند و برای همین ایران نزدیک به سه دهه است که کانون مبارزات و جنبش های انقلابی شده است و این را امپریالیست ها بر نمی تابند؛ چرا که این امر نه تنها می تواند در شرایط مساعد موجب رشد سیاسی و تشکیلاتی طبقه ی کارگر و یا طبقه ی خرده بورژوازی دموکرات و انقلابی و دیگر طبقات ملی شده و سبب گردد که در ایران یک حکومت مستقل و دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر و یا بورژوایی بر سرکار بیاید بلکه می تواند به روی کشورهای همسایه و منطقه ی خاورمیانه و شمال آفریقا تاثیر بگذارد و اوضاع کنونی در این کشورها را به سوی اوضاع انقلابی سوق دهد. امری که شدیدا منافع امپریالیست ها را در این کشورها و منطقه به خطر خواهد انداخت.
مشکل دوم ماجراجویی های اتمی خامنه ای و پاسداران اش است که با نگاه به کره شمالی آن را دنبال می کنند. نظر خامنه ای و پاسداران اش این است که حکومت کره شمالی از یک سو توانسته با سرکوب داخلی مانع تحرک توده های کارگر و زحمتکش کشور شود و از سوی دیگر با دست یابی به بمب اتمی مانع تحرکات امپریالیست ها برای سرنگونی خویش گردد و برای بیش از 60 سال به حکومت خود ادامه دهد.
در مورد کره شمالی باید گفت که حکومت این کشورعلیرغم استبدادی که ایجاد کرده مانند جمهوری اسلامی کار دخالت کردن در امور مردم را تا کوچک ترین مسائل مردم پیش نبرده و از سوی دیگر این کشور در حالی که وابسته به روسیه و چین است هیچ گاه نقشی را که جمهوری اسلامی می خواهد در منطقه بازی کند، بازی نکرده و در مجموع سرش به کار خودش بوده است. از این رو چنان که می بینیم در شصت سال اخیر به هر علت و از جمله استبداد حکامی که نام خود را«کمونیست» گذاشته اند نه کانون مبارزه و جنبش و انقلاب در داخل و منطقه بوده و نه چندان مزاحم امپریالیست ها. و روشن است که امپریالیست ها متوجه این قضیه هستند.
اما در مورد جمهوری اسلامی وضع کاملا برعکس است. این حکومت به این دلیل که توده های مردم خواهان آن نیستند، هم بیش از دو دهه است که کانون مبارزه و انقلاب در کشور و منطقه شده است و هم دست یابی به بمب اتمی از جانب وی با توجه به خودبزرگ بینی ها و جاه طلبی ها و ماجراجویی های آخوندها و پاسداران می تواند در منطقه و برای کشورهای عربی و نیز اسرائیل خطرناک شود.
بنابراین امپریالیست ها یا باید جمهوری اسلامی را کاملا رام و مطیع و«خانگی» کنند و یا بساط اش را جمع کنند.
بر این مبنا می توان تحرکات هر روزه و مداوم و بی پایان دارودسته های سلطنت طلب را بررسی کرد. از دیدگاه امپریالیست ها این ها باید مرکز ثقل نیروهای وابسته به امپریالیسم و اپوزیسیون شوند و در صورتی که برنامه تغییر امپریالیستی جمهوری اسلامی در راس برنامه هایشان قرار گیرد همه باید به این ها بپیوندند. روشن است که در چنین صورتی برای جمهوری خواهان وابسته و دیگر نیروها از جمله تشکل هایی مانند کومله ی مهتدی و مجاهدین و غیره راهی باقی نمی ماند جز این که با این نیروها همکاری کنند. در غیر این صورت به بازی گرفته نخواهند شد و با توجه به مجموع نیروهایی که این ها دارند مشکل که بتوانند در این تضادها نقش مهم تری به عهده گیرند.      
تلاش خامنه ای و پاسداران اش برای عادی نشان دادن اوضاع
پس از فروکش کردن نسبی مبارزات انقلابی خیابانی، از خامنه ای و ملاهای سالوس اش گرفته تا پاسداران پلید و جنایت کار چپ و راست روی منبر می روند و با ژست پیروز به خود گرفتن، از سویی از این که مبارزات یا به گفته آنها« اغتشاشات» کار خارج کشور بوده است داد سخن می دهند و از سوی دیگر عباراتی سالوسانه را برای نوازش و دلجویی و پاشیدن آب سرد به روی روان توده های مردمی که بیش از 600 قربانی داده و بیش از بیست هزارنفر از فرزندان شان در زندان ها به سر می برند، به زبان می آورند.
در مورد سران سپاه که اینک تقریبا هر روز یکی شان سخنرانی می کند باید گفت که این ها می خواهند بیشتر خودشان را نشان می دهند تا هم دیدگاه مردم در مورد نقش پلید و جنایتکارانه سپاه در اقتصاد کشور و سرکوب مبارزات جاری را تغییر دهند و هم اوضاع را با این گونه سخنرانی ها به سوی عادی شدن برانند.
سوی دیگر این نمایش عادی شدن اوضاع این است که به امپریالیست ها این گونه نشان داده شود که اوضاع عادی شده و بنابراین بهتر است که آنها حرص چیزی را نخورند و به جای برنامه های دیگر به فکر کمک به جمهوری اسلامی و سرپا ماندن آن باشند.(حتما قول و قرار هایی گذاشته اند که جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا حرف دل سران جمهوری اسلامی را بازگو کرده است.)
 این را هم باید اضافه کرد که پس از اعلام تروریستی بودن سپاه از سوی پارلمان اروپا عاملین حکومت و حتی اجراکنندگان برنامه های تلویزیون لباس پاسداران را به تن می کنند و ظاهر می شوند. یک برنامه ی دیگر که قرار است نقش دو جانبه اجرا کند. هم به پارلمان اروپا و امپریالیست ها بگوید که همه ی ما پاسداریم و بنابراین سپاه پاسداران یک ارگان رسمی است و هم این نفرتی را که دهه هاست از سپاه پاسداران در دل مردم ایجاد شدن کاهش دهند.
وقتی که مبارزه خیابانی و شورش بود روزی یک توطئه سرهم می کردند تا توده ها را به شدیدترین اشکال ممکن سرکوب کنند و حال نیز روزی یک برنامه ردیف می کنند تا جنایات خود را پاک کنند. امری که در مورد آن کور خوانده اند.
توده های داغدیده هم اکنون در حال نبرد به اشکال دیگرند. اگر دی ماه 96 و آبان 98 به جهش و انقلاب بزرگ 1401 انجامید این مبارزات و کشتارهای چهار پنج ماه اخیر در نخستین مراحل این انقلاب، به مبارزاتی گسترده تر، ژرف تر و تیزتر خواهد انجامید. دیر نیست روزی که توده هایی که با دست خالی این چند ماه را با جنایتکاران تا دندان مسلح جنگیده اند در جهش بعدی شان با دست پر به میدان جنگ بیایند.

نابود باد توطئه های امپریالیست ها و نوکران شان سلطنت طلبان
نمایندگان طبقات گوناگون از دل مبارزات خودشان در می آید
 مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
شش بهمن 1401

۱۴۰۱ بهمن ۵, چهارشنبه

اوج گیری مبارزات اقتصادی طبقات زحمتکش و ستمدیده

 
 اوج گیری مبارزات اقتصادی طبقات زحمتکش و ستمدیده
 
مبارزات انقلابی- دموکراتیک جاری موزون پیش نمی رود. یک بخش یا یک شکل افت می کند بخش و یا شکل دیگر اوج می گیرد. یکی پایین می رود یکی بالا می آید. یک شکل تحرک خود را به گونه ای نسبی از دست می دهد شکل دیگر تحرک تازه ای به دست می آورد و ...
اکنون مبارزات خیابانی افت کرده است اما از سوی دیگر مبارزات اقتصادی و اقتصادی- سیاسی رو آمده و دیر یا زود اوج تازه ای می گیرد.
این دو گونه ی اساسی مبارزه در ایران یعنی مبارزات خیابانی که وجه عمده ی آن اساسا سیاسی است و اعتراضات و اعتصابات و دیگر شکل هایی که وجه عمده ی آنها صنفی و اقتصادی است تا پیش از این نیز و در دو دهه ی اخیر در جوار یک دیگر تداوم داشته اند با این تفاوت که مبارزات خیابانی با وجه عمده ی سیاسی در مقاطع خاصی بروز کرده اند اما اعتراضات صنفی همواره و کمابیش روزانه، هفتگی و ماهانه تداوم داشته اند.
اکنون نیز با افت نسبی مبارزات خیاباتی، مبارزات اقتصادی و یا اقتصادی- سیاسی که عموما به وسیله ی صنوف گوناگون جریان می یابد دوباره رو آمده است. نمونه های اصلی آن آغاز دوباره ی اعتراضات هفتگی بازنشسته گان و نیز یک سلسله اعتصابات ریز و درشت کارگری است که به جز مواردی چند مانند کارگران پتروشیمی، عموما در همان چارچوب های پیشین یعنی حقوق های عقب افتاده، قراردادهای موقت و اخراج ها جریان می یابد. در کنار آن مبارزات خانواده های مجرمین مواد مخدر به اعدام، نیز دوباره تداوم یافته است و به احتمال مبارزات دیگری( همچون مال باخته گان) نیز دیر یا زود یا تداوم خود را از سر خواهد گرفت و یا آغاز خواهد شد.
گروه های دیگری نیز خواه به گونه ای سراسری مانند بازنشسته گان و فرهنگیان و خواه به شکل محلی یا منطقه ای مانند اعتراضات اهل سنت به سرکوب رهبران مذهبی سنی، مبارزات خود را آغاز خواهند کرد.
به این ترتیب همه چیز هست الی آرامش گورستانی که خامنه ای و سران پاسدارش گمان می کنند می توانند بر ایران حاکم کنند.   
این مبارزات همگی از جانب طبقات معینی پیش می روند و بار سنگین آن در درجه ی نخست و بیش از همه به روی دوش طبقه ی کارگر و کشاورز و دیگر طبقات زحمتکش شهری و از جمله کسبه ی فقیر و فرزندان شان می باشد و در درجه ی بعدی بر دوش لایه های میانی و بالای طبقات به نسبه مرفه و یا مرفه( وکلا، پزشکان، کسبه و بازاریان متوسط و مرفه).
به این ترتیب اگر بازنشسته گان در پنج ماه اخیر مبارزات شان دچارافت شده بود و یا در فضای انقلابی موجود ترجیح می دادند که ادامه ندهند اما خودشان به شکل های دیگر و فرزندان و فامیل و اقوام آنها به شکل دانشجو و دانش آموز و کارگران جوان در مبارزه بودند. و اکنون اگر مبارزات آن دسته دچار افت شده این دسته یعنی بازنشسته گان و طبقه ی کارگر و کشاورز و طبقات میانی و نیز تا حدودی طبقات مرفه دوباره و در اشکال دیگری به میدان می آیند و یا خواهند آمد.
کل طبقات مردمی و توده های زحمتکش در حال مبارزه و گاه این بخش و به این شکل و گاه بخش دیگر و به شکل دیگر درگیر نبرد است.
نگاهی به این مبارزات و خیزش ها نشان می دهد که فشارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و محیط زیستی انگیزه و علت این مبارزات بوده و کماکان خواهند بود. و دلیل آن هم این است که هیچ کدام از این دلایل و یا فشارهای گوناگون نه تنها از بین نرفته و یا کاهش نیافته بلکه تداوم و افزایش نیز یافته است.
به این ترتیب ما در آینده نه تنها شاهد افت کلی مبارزات نخواهیم بود بلکه مبارزات گسترده تر و شدیدتر نیز خواهد شد.
تفاوت مبارزات اقتصادی اخیر با مبارزات گذشته
تفاوت اساسی اوضاع کنونی با اوضاع پیش از پنج ماه انقلابی اخیر در رابطه ی میان این دو مبارزه است. در گذشته مبارزات صنفی و اقتصادی استقلال بیشتری نسبت به مبارزات سیاسی داشت و گاه گویی این ها از دو جرگه ی متفاوت و بی ارتباط با یکدیگر هستند، اما در دوره کنونی مبارزات صنفی و اقتصادی علیرغم حفظ آن استقلال نسبی پیشین، اما دیگر در اوضاع و احوال و فضای انقلابی جاری در جامعه پیش می روند و بنابراین تاثیر بیشتری از این فضای انقلابی حاکم بر جامعه می گیرند و یا زیر تسلط فضای ملتهب آن جریان می یابند. این در مورد اعتراضات یکشنبه های بازنشسته گان و همچنین در مورد اعتصابات کارگری تازه یی که صورت می گیرد صدق می کند.
 مواردی را نیز می توان برای نمونه آورد که وجهی اجتماعی دارند اما در عین حال سیاسی هستند و در شرایط کنونی از فضای حاکم بر این پنج ماه انقلابی تاثیر گرفته اند. مثلا اعتراض به اعدام مجرمین مواد مخدر شدیدتر از پیش شده است و دلیل آن این است که خانواده های این افراد به خوبی می دانند که اکنون جمهوری اسلامی می خواهد اعدام های بیشتری کند و فضا را زیر کنترل خود بگیرد اما با توجه به هزینه های سنگین داخلی و خارجی اعدام جوانان انقلابی بازداشتی، می خواهد طبق معمول از اعدام این گونه مجرمین برای خاموش کردن بخش های سیاسی استفاده کند.
البته خامنه ای و سران سپاه، با توجه به این که در مبارزات خیابانی افت نسبی بروز کرده و بنابراین ترس از این که این گونه اعدام ها، خواه به دار کشیدن جوانان انقلابی و خواه مجرمین مواد مخدر به جای این که ترس و وحشت را بیشتر و اوضاع را آرام و زیر کنترل آورد، خود موجب اعتراض ها و مبارزات و اوج گیری های تازه ای در جنبش شود تا حدودی مجبورند محتاط عمل کنند. اما در هر حال این مرتجعین جنایتکار دیواری کوتاه تر از مجرمین مواد مخدر که قربانیان خود این نظام کثیف و پلید هستند پیدا نمی کنند و شم تیز و آگاهی خانواده های این زندانیان به خوبی آنها را نسبت به این گونه شیوه های خامنه ای و سران پاسدار و نیز قضات جانی و مرتجع خبردار کرده است.
از سوی دیگر خامنه ای و سران پاسدارش تلاش می کنند که هر چه زودتر به فضای انقلابی خاص در جامعه پایان دهند و وانمود کنند که فضا از حالت انقلابی و ملتهب آن بیرون آمده و عادی شده است، اما چنانچه بخواهند اعدام کنند این اعدام ها با این فضای به اصطلاح عادی در تضاد قرار می گیرد.
در کل همچنان که پیش از این و در اعلامیه های خود گفتیم هر مبارزه ای اکنون دیگر بر بستر مبارزات 4 ماهه ی اخیر صورت می گیرد که خود انکشاف انقلابی و جهش وار مبارزات دی ماه 96 و آبان 98 و بسیاری مبارزات ریز و درشت دیگرپس از آن بوده است. این ماه ها، مهر خود را بر اوضاع زده و فضای آن بر هر مبارزه ای صنفی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی تاثیر گذاشته و این مبارزات  و شکل آنها را تا حدودی از حال و شکل های پیشین خود در می آورد.
این که این مبارزات خیابانی به کدام انگیزه ها و دلایل می تواند دوباره اوج بگیرد اکنون روشن نیست. مورد مهسا امینی از ستم برزنان و کانون تضاد زنان با نظام ضد زن حاکم برخاست و جهش مبارزات جاری به یک حال تازه نیز می تواند از هر یک از کانون های مبارزات جاری و تضادهای طبقات و یا بخش های گوناگون( زنان، دانشجویان، ملیت ها و مذاهب و ...) برخیزد.  آنچه روشن است این است که مبارزات صنفی و اقتصادی دوباره جریان یافته و با این اوضاع اسفبار اقتصادی و حال و روز طبقات زحمتکش، به یقین گسترده تر و شدیدتر خواهند شد. چنانچه این مبارزات به ویژه اعتصابات کارگری آن گستردگی و ژرفا و شدت لازم را به دست آورده و آن گونه که بایسته و شایسته است بشوند آنگاه خود آنها می توانند به مبارزات خیابانی تبدیل شوند.

هر چه گسترده تر باد مبارزات توده ها علیه هر گونه ستم
زنده باد انقلاب
مرگ بر جمهوری اسلامی
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
5 بهمن 1401
  
 

۱۴۰۱ دی ۳۰, جمعه

نکاتی در مورد تجربه ی مبارزین مسلح در ایذه

 
نکاتی در مورد تجربه ی مبارزین مسلح در ایذه
 
در سحرگاه 29 آذرماه فوجی از اوباش سپاهی و اطلاعاتی با سلاح هایی سنگین و نیمه سنگین به روستای پرسیلا پیرامون شهر ایذه یورش برده و چهار مبارز مسلح بختیاری را با نام های حسین سعیدی و محمود احمدی،  مجاهد کورکور و سید مصطفی احمدپور در محاصره کامل قرار دادند. پس از یک درگیری شدید که مدتی به درازا کشید و طبق گفته های مردم تلفاتی به نیروهای سپاه وارد شد، این اوباش بالاخره ناتوانی خود را نشان دادند و با سلاح هایی همچون خمپاره و نارنجک و آرپی جی به خانه شلیک کردند. در نتیجه این حمله ی وحشیانه مبارزان جان برکف حسین سعیدی و محمود احمدی در دم جان باختند و مجاهد کورکور و مصطفی احمدپور به وسیله ی جانیان سپاه بازداشت و روانه ی شکنجه گاه ها شدند.
مبارزین خلق
 این مبارزین همگی به دلیل اخلاق و مبارزه جویی خود محبوب توده های بختیاری بودند چندان که در سوگ و بزرگداشت دیگر مبارزان جان باخته در این منطقه، همواره نام حسین سعیدی و مجاهد کورکور بر سر زبان ها جاری بود. در مورد مجاهد کورکور توطئه ی کثیف اطلاعات و سپاه این بود که وی را به عنوان فردی که به کیان پیرفلک شلیک کرده معرفی کنند؛ امری که با مقابله ی شدید توده های بختیاری به ویژه مادر کیان پیرفلک و دیگر بستگان وی روبرو شد و توده های بختیاری به دادن شعار به نفع مجاهد کورکور پرداختند و خواهان آزادی وی شدند.
در دوران کنونی هر مبارزی که در راه آزادی خلق مبارزه کند نه تنها در میان مردم خود بلکه در میان تمامی جوانان و توده های ستمدیده مورد عشق و احترام خواهد بود، همچنان که مبارز و هنرمند بلوچ خدانور لجه ای محبوب تمامی خلق و به یکی از نمادهای مبارزه در سراسر ایران تبدیل شد. خامنه ای و پاسداران اش با عنوان کردن« تروریست» برای این جوانان شایسته و یا اتهامات چرت و مزخرفی مانند «مفسدفی الارض» و«محارب» که قرن ها پیش می بایست در زباله دان قوانین حقوقی انداخته می شدند، مبارزین را می کشند و تمامی آنها تبدیل به قهرمانان توده ها می شوند.
تجربه ی مبارزین مسلح
تجربه ی مذکور و برخی دیگر از تجارب همانند نشان می دهد که بخش هایی پیشرو از جوانان ایران آماده ی به دست گرفتن سلاح هستند و می خواهند با تشکیل گروه هایی کوچک و منفرد ، کثیف ترین و جانی ترین و منفورترین دشمنان خلق در میان نیروهای اطلاعاتی، سپاهی و بسیجی و نیز مزدورانی که نام قاضی و دادستان و ... را برخود گذارده اند مجازات انقلابی کنند. 
اشاره ای به مناطق دیگر
 این تنها در ایذه و در میان بختیاری ها نیست که چنین هسته های مسلحی تشکیل شده و یا می شود. در مناطقی مانند سمیرم و لرستان و آذربایجان نیز وضع می تواند این چنین باشد و در کردستان و بلوچستان نیز به همین ترتیب.
 اگر می بینیم که در کردستان و بلوچستان و ایذه و سمیرم و مناطقی این چنینی، حکومت و پاسداران دست به چنین سرکوب های وحشیانه ای می زنند، نه از این روست که مثلا مبارزین بلوچ و یا کرد و بختیاری و قشقایی را برانگیزد که دست به مبارزه ی مسلحانه بزنند تا حکومت هم به آنها  مثلا اتهام تجزیه طلبی وارد کرده و به شدت سرکوب شان کند. 
جدا از این که چنین نظراتی که عموما از جانب رویزیونیست ها و از جمله خروشچفیست ها و برخی احزاب سوسیال دموکرات کرد و دارودسته های سلطنت طلب و یا اصلاح طلب داده می شود در مورد ایذه و سمیرم و دیگر مناطق مرکزی صدق نمی کند باید گفت که قضیه برعکس است و در شرایط کنونی حکومت و پاسداران اش از هر گونه مبارزه ی مسلحانه می ترسند و به این دلیل این چنین در کردستان و بلوچستان و ایذه و سمیرم سرکوب می کنند تا توده ها دست به اسلحه نبرند( نگاه کنید به اعلامیه ی کشتار در شهرهای بوکان و ایذه و کامیاران و سمیرم  بی پاسخ نخواهد ماند! به تاریخ  25 آبان 1401)
 باید توجه داشت که ما در حال حاضر از مبارزه ی متمرکز در یک منطقه و آزاد کردن منطقه و پیشروی در مناطق وسیع صحبت نمی کنیم بلکه از تشکیل هسته های مسلح غیرمتمرکز و ضربات مقطعی( ضربه زدن و ترک محل) حرف می زنیم. روشن است که اگر گروه های کرد و یا بلوچ دست به عملیاتی همچون «فروغ جاویدان» بزنند پاسداران آنها را با سلاح های سنگین و به شدیدترین وجه سرکوب می کنند.   
چنان که در اعلامیه های پیشین خود اشاره کردیم تشکیل هسته های کوچک مسلح و دست زدن به مبارزات مسلحانه محدود و پراکنده( و نه گسترده و یا مبارزه ی مجتمع و متمرکز در یک منطقه ی معین) در حال حاضر می تواند به رشد و گسترش مبارزات خلق یاری کند. شرایط به گونه ای است که این هسته ها می توانند در جای جای ایران تشکیل شوند و با رعایت کامل پنهانکاری به مبارزات خود ادامه دهند. حکومت نیز اگر این هسته ها زیاد و پراکنده باشند نمی تواند آنها را سرکوب کند.  
پرسش هایی در مورد این تجربه
حقیقت این است که ما مایل بودیم که اطلاعات بیشتری در مورد مبارزین مسلح بختیاری به دست آوریم تا در مورد آن صحبت کنیم. علت دیرکرد این اعلامیه نیز همین بوده است. اما حال که این نکات را می نویسیم باز هم اطلاعات کافی نداریم.
مثلا ما نمی دانیم که چگونه سپاه محل این افراد را پیدا کرده است. آیا لو رفته اند؟ چرا گروهی که تازه بنیاد نهاده شده باید به این سرعت لو برود؟ آیا واقعا گروه جفت و جوری بودند و یا افرادی که فکر می کردند باید دست به اسلحه برند و تازه با هم متحد شده بودند؟ چگونه است که بعد از این کشتار، سپاه باز می تواند بیش از دویست نفر را که بیشترشان جوان بودند در ایذه و مناطق اطراف بازداشت کرده و روانه ی سیاه چال هایش کند؟
به نظر ما گروه خیلی زود لو رفته است و این در کل برمی گردد به نبود تجربه در تشکیل چنین گروه هایی و به ویژه از همان آغاز رعایت نکردن سختگیرانه ی مسائل امنیتی و مخفی کاری. در هر صورت چون اطلاعات کافی نیست خیلی نمی شود تجربه را بررسی و نقد کرد.
در مورد مبارزات چهار ماهه
جنبش انقلابی توده های ما تا کنون هم نکات قوت زیاد و هم نکات ضعف و ناپختگی داشته است.
یکی از اشتباهات، تصور پیروزی زودهنگام چند هفته ای یا چندماهه است که نشان از تصور نادرست از قدرت خود و قدرت دشمن است. در این جا به نیروی خود پر بها داده شد و به نیروی دشمن کم. همین امر موجب می شود که مبارزین ما چندان به فکر مبارزه ی درازمدت نباشند و جان باخته گان بالاتر از ششصد و بازداشتی ها بالاتر از بیست هزار گردد. یکی دیگر از اشتباهات کم اهمیتی به مسائل مخفی کاری و امنیتی است که این اواخر مبارزین ما به ویژه جوانان متوجه اهمیت رعایت آنها شدند.
بخش مهمی از این ها برمی گردد به نبود رهبری انقلابی در راس جنبش و بخش دیگر نیز به جوان بودن بافت جنبش در نخستین مرحله ی حرکت خود.
برای اینکه این مساله کمی برجسته شود می توان به عنوان یک نمونه به تجربه ی مجیدرضا رهنورد نگریست. به نظر ما این که مجیدرضا رهنورد به آن سرعت دستگیر می شود جای سئوال دارد.
اگر این اطلاعات درست و دقیق باشد که وی نخست فرار کرده، اما دیری نگذشته که به خانه بر می گردد و در آنجا دستگیر می شود آنگاه می توان گفت که آن فرار درست و این بازگشت به خانه، اشتباه محض بوده است. اشتباهی که حکایت از ناپختگی دارد.
 بسیاری از این گونه جان باختن ها و دستگیری ها از قدرت حکومت نیست، بلکه از ضعف ها، کمی تجربه و ناپختگی ماست.
اشاره ای به تفاوت وضع در انقلاب57 با حال
یکی از تفاوت های اساسی مبارزات و انقلاب کنونی با مبارزات و انقلاب 57 این است که در آن زمان سازمان های مسلح همچون چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق و نیز محافل انقلابی چپ و دموکرات و مذهبی وجود داشتند و اگر اقدامات مسلحانه ای همچون اعدام انقلابی عاملین حکومت می شد از جانب گروه هایی مسلح بود که پیش از انقلاب تشکیل شده بودند. در شرایط کنونی این چنین گروه هایی خیلی وجود ندارند و این یک خلا است. اما می توان امیدوار بود که با روندی که جوانان ما در پیش گرفته اند دیر یا زود چنین گروهای مبارز و انقلابی از میان شان سربر آورد.
تا کنون در مبارزه ی جاری توده های ما هم پیروزی های بزرگی به دست آورده اند و هم شکست هایی خورده اند. باید تلاش کنیم که هر دو بخش، هم پیروزی ها و هم شکست ها( به ویژه شکست ها) را تجزیه و تحلیل کنیم و تا آنجا که ممکن است نگذاریم تکرار شوند.
زنده باد انقلاب
زنده باد مبارزین انقلابی و راه شان
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
1 بهمن 1401
  
 
 

۱۴۰۱ دی ۲۷, سه‌شنبه

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(5)

 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(5)
 
1
لاشخورهای حکومت
 خامنه ای و حکومت اش طی سی چهل سال اخیر مال و اموالی را که متعلق به توده های مردم ایران است برای خودشان جمع کرده اند.
جدا از دهه های گذشته، نگاهی به بودجه ی سال جدید نیز نشان می دهد که راهی دیگر را نمی روند و تنها همین مسیر را ادامه می دهند. به جز ارگان های اصلی حکومت همچون مجلس و دستگاه اجرایی و قضایی و شورای تشخیص مصلحت و شورای نگهبان و مجلس خبرگان که بخش های مهم بودجه را می بلعند، بخش مهمی از رقم های اصلی بودجه و افزایش نجومی آنها به امور نظامی یعنی به سپاه و ارگان های مرتبط با آن و نیروهای انتظامی و ارتش تخصیص یافته است. بخش مهم دیگر هم برای نهادهای مذهبی است یعنی حوزه های علمیه و حسینیه ها و دیگر نهادهای تبلیغی از صدا و سیما گرفته تا سازمان تبلیغات اسلامی و ... 
به این ترتیب سهم اصلی این بودجه ها یا برای سرکوب مردم و یا برای شستشوی مغزی و تحمیق توده ها به وسیله ی مذهب به کار گرفته می شود و متولیان امور نظامی و مذهبی هم تا می توانند و تا خرخره از این بودجه ها بالا می کشند.
جز این، بخش دیگری از بودجه صرف کار این نهاد ها یعنی نهادهای نظامی و مذهبی برای بقای جمهوری اسلامی و گسترش شیعه و اسلام در مقابل مذاهب و ادیان دیگر در خارج از کشور و در کشورهایی مانند عراق، لبنان، سوریه و یمن است. اینجا نیز حکومتی که در داخل توده های کارگر و کشاورز و معلم و زحمتکش را تا می تواند می چاپد یک دفعه بیرون کشور و برای شیعیان کشورهای دیگر دست و دل باز می شود. هم برای آنها خرج می کند تا دل شان را به دست آورد و هم از آنها برای بقای خود در جنگ و جدال با نیروهای مخالف اش بهره گیرد.
نتیجه این مجموعه شده یک طبقه ی متحجر لاشخور بی مصرف و به ویژه یک جناح آن یعنی جناح خامنه ای در راس امور که بخشی عظیمی از ثروت ملی را در دستان خود متمرکز کرده و بخش دیگر را هم برای دفاع  از این ثروتی که در دستان خود انباشت کرده و موقعیت خود در کشور به کار گرفته است. یعنی تا توانسته ملا تربیت کرده و نیروهای نظامی(سپاه، بسیج، ارتش، نیروهای انتظامی، سازمان های پلیسی و اطلاعاتی) به کار گرفته و تا توانسته ملاهایش را به عقب مانده ترین و متحجرترین و فسیل ترین افکار برای تحمیق توده ها و نیروهای اطلاعاتی ونظامی اش را با پیشرفته ترین تکنولوژِی و سلاح های روز دنیا برای سرکوب توده ها مسلح کرده است.  
نتیجه ی انباشت و تمرکز ثروت در دستان این جناح، فقر و فلاکت بی پایان اکثریت توده های مردم است.
نتیجه این همه هزینه برای نیروهای متحجر تبلیغی و اطلاعاتی و نظامی هم این است که مردم از یک سو تحمیق شوند و از سوی دیگرنفس نکشند و اعتراضی نکنند و اگر هم مبارزه ای کردند بتوانند راحت سرکوب کنند.

2
«نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری»
به نظر این شعار را نخستین بار و همین هفته های اخیر بلوچ های باهوش ما که بوی توطئه های تازه در خارج از کشور به مشام شان رسیده بود سر دادند و در پی توده های بلوچ، مردم کرد نیز این شعار را در سوگ های خود برای مبارزین جان باخته عمومی تر کردند.
ملیت های زیر ستم بلوچ و کرد( و آذری و عرب و ترکمن) حکومت آخوندها و سپاهی ها را می شناسند و محرومیت و فقری را نیز که حکومت سلطنتی سابق برایشان ایجاد کرده بود به خوبی به یاد دارند. در مورد سلطنت توده های این مناطق یادشان است که چگونه شاه جنایتکار و نیروهای ساواک و ارتش اش مبارزات به حق شان را سرکوب می کرد و مبارزین شان را می کشت.
تمای توده های کارگر و کشاورز و معلم و زنان و دانشجویان و دانش آموزان مبارز و دیگر طبقات آزادیخواه و میهن دوست، از شعار «نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری» استقبال کرده و آن را در همراهی با مردمان بلوچ و کرد ما تکرار خواهند کرد. مردم ما نمی خواهند بار دیگر به دوران سلطنت بازگردند. ملت ما نمی خواهدهیچ نیروی خارجی در مورد سرنوشت سیاسی وی تصمیم بگیرد.
هدف اساسی ملت ما از انقلابی که برای سرنگونی  جمهوری اسلامی به پا کرده آزادی و برابری است و این تنها در یک جمهوری دموکراتیک انقلابی مردمی مقدور است.
جمهوری دموکراتیک انقلابی متکی به کارگران و زحمتکشان و ستمدیده گان جامعه به رهبری طبقه ی کارگر، این است خواست اساسی مردم کشور ما به ویژه کارگران و کشاورزان و توده های زحمتکش، زنان و جوانان و تمامی ملیت ها و مذاهب و بخش های زیر ستم جامعه.
   
3
بوی توطئه های امپریالیستی تازه ای به مشام می رسد
شور و هیجانی که در توده ها مهاجر خارج از کشور برای فشار به دولت های غربی و برای گنجاندن سپاه پاسداران در لیست نیروهای تروریستی به وجود آمده قابل تحسین است. هر کس که با انقلاب همراه است از هر اقدام دولت های غربی که منجر به فشار به حکومت خامنه ای و پاسداران اش و هر گونه محرومیت و انزوای آن شود استقبال خواهد کرد.
اما کشورهای امپریالیستی غربی هرگز سلام شان بی طمع نبوده و نیست!
تحرکاتی که این اواخر در منطقه صورت گرفته و از جمله تحرکات اسرائیل، مواضع تازه ی کشور چین در روابط اش با عربستان و دیگر کشورهای منطقه و نیز کره جنوبی در مورد قلمداد کردن ایران به عنوان دشمن کشورهای عرب منطقه همه و همه علیه جمهوری اسلامی است و روی هم می تواند حکایت از تغییرات صف بندی در مورد حکومت ایران داشته باشد.
تحرکات نمایندگان پارلمان اروپا برای اقناع دولت های کشورهای امپریالیستی در مورد گنجاندن سپاه در لیست تروریستی چنانچه به نتیجه برسد نیز چندان استقلال نداشته و در مجموع با حکایت مورد بحث همراهی خواهد کرد. از سوی دیگر تحرکات مرتجعین سلطنت طلب و جمهوری خواه وابسته به امپریالیست های غربی زیادتر از گذشته شده و ائتلاف هایی گرچه هنوز بسیار کوچک شکل  گرفته است و این ها نشان از آن دارد که دستورات تازه ای به آنها داده شده است و مسیری معین رسم شده است.
چنان که اشاره کردیم ملت ما از هر اقدامی که منجر به در فشار بین المللی قرار گرفتن حکومت ایران و انزوای آن شود استقبال خواهد کرد اما نه تنها با دخالت هر گونه قدرت خارجی در امور داخلی خود به ویژه حمله ی نظامی به ایران و تغییر حکومت ایران به وسیله ی نیروی خارجی مخالف خواهد بود بلکه تا جایی که خواهد توانست در مقابل آن خواهد ایستاد و با آن مبارزه خواهد کرد.
هرمز دامان
28 دی ماه 1401    

۱۴۰۱ دی ۲۶, دوشنبه

خروش توده های تربت جام

 
بحران گاز و خشم توده ها
خروش توده های تربت جام
این بار تربت جام است که به جوش و خروش می آید.
حکومت مشتی موجود چندش آور که جز به خود و فک و فامیل خود نمی اندیشند روزگاری برای توده های ستمدیده ی مردم درست کرده است که حتی گاز نیز قحط شده است و این در کشوری روی می دهد که دارای دومین منابع گاز در جهان است.
سرمای سوزناک زمستان امان مردم را بریده است و خامنه ای و دولت اش تنها فکر این هستند که چگونه حکومت متحجر و جنایتکار خود را سرپا نگه دارند و چگونه بچه های مردم را بکشند، به دختران و زنان تجاوز کنند، چشم ها را کور کنند و جوانان را بربایند و شکنجه کنند و یا از چوبه ی دار بالا ببرند و با چنین اعمالی چند صباحی بیشتر بر عمر ننگین خویش بیفزایند.
اما توده های مردم در این بحران هایی که حکومت خامنه ای مسبب آن هست، روی سرشان خراب می شوند و نمی گذارند خوابی خوش داشته باشند و راحت و آسوده به سر برند.
آنچه تربت جامی ها تا کنون انجام داده اند آن را همچون نماینده ی تمامی توده های رنج کشیده ی ایران انجام داده اند. آنان و فرزندان شان باید از یک سو تحمل سرما کنند و از سوی دیگر برای گرفتن چراغ نفتی و یا اجاق برقی و نفت صف بکشند و این در حالی است که آخوندهای نکبت تازه به دوران رسیده ذره ای زندگی شان زحمت و رنج ندارد.  
توده های به جان آمده ی تربت جامی با شعار«مرگ بر خامنه ای» در خیابان ها به راهپیمایی پرداختند و طغیانی تازه را شکل دادند. خامنه ای دوباره تفنگ به دست های خود را به خیابان فرستاد تا توده ها را به گلوله ببندند و مجبورشان کنند که در مقابل هر بلا و مصیبتی که آخوندهای حکومتی و پاسداران شان بر سر آنها می آورند سر فرود آورند. 
این امری محال است. توده ها تمکین نخواهند کرد. بیش از یک دهه مبارزه ی جانانه و اکنون نیز چهارماه توفانی نشان داده که خیال تسلیم و تمکین توده ها خیال باطلی است.
مبارزه در تربت جام در زمره ی همان حرکات و مبارزاتی قرار می گیرد که در خوزستان و اصفهان و چهارمحال بختیاری و آبادان و به شکل های گوناگون و برای مسائل گوناگون به وجود آمد. تحرکات و مبارزاتی که در آن زمان در مناطق جداگانه و با فاصله روی می داد و علیرغم پشتیبانی توده های سراسر ایران از آنها تا حدودی در مناطق معینی محدود و آنچنان که باید و شاید سراسری نمی شد. مبارزاتی که بالاخره در نقطه ی معینی و با مرگ مهسا به جوش آمد و به مبارزات انقلابی سراسری کنونی تبدیل شد.
اکنون بستر مبارزات انقلابی سراسری جای خود را باز کرده و وضع به گونه ای است که هر مبارزه ی جداگانه ای بر سر هر مساله ی خاصی و در هر شهر و دیاری بر بستر همین مبارزات انقلابی شکل گرفته و به همین مبارزات خدمت کرده و آن را تند و تیزتر می کند. اکنون دیگر هر حرکت و مبارزه ای و در هر شهر و منطقه ای خواه ناخواه با مبارزات چهارماه کنونی پیوند می یابد و آن را غنا بخشیده و تداوم و دوام آن را موجب می گردد.
به این ترتیب فضایی خوفناک و جهنمی واقعی برای خامنه ای و سران پاسدار و آخوندهای سالوس حکومتی شکل می گیرد. فضایی که هر مبارزه ی کوچک و بزرگی در آن طنین و صدای دیگری دارد و این فضا را برای این کثافات قرون و اعصار که همچون اختاپوسی به جان جوانان مردم افتاده اند و آن ها و زندگی شان را می بلعند سهمگین تر می کند. 
انقلاب با همه ی اوج و فرودهایش ره خود را می پوید و پیش می رود. خیال خوش و باطل است که حکومت خامنه ای و پاسداران اش بتوانند از این جهنمی که توده ها برایشان درست کرده و خواهند کرد جان سالم به در برند. آنان به توده ها می گفتند که با این سرکوب ها و کشتارها راهی «بهشت» خواهند شد. اما توده ها در مبارزه با سرکوب و کشتار و برای سرنگونی این اوباشان و جانیان، ایران را برایشان به جهنمی واقعی تبدیل خواهند کرد.
درود بر توده ها و جوانان مبارز تربت جام
مرگ بر حکومت بی کفایت و سالوس
زنده باد مبارزه و انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
26 دی ماه 1401
 

 

۱۴۰۱ دی ۲۵, یکشنبه

مصاحبه با اونال اورهان عضو حزب کمونیست ترکیه – مارکسیست لنینیست

 




متن زیر مصاحبه ای است که رفقای حزب کمونیست ترکیه با اونال اورهان عضو حزب کمونیست ترکیه – مارکسیست لنینیست انجام داده اند. 
 
اونال اورهان عضو  TKP-ML OPK:
« در سال جدید، امید و آزادی را تقویت خواهیم کرد!»
 
ما مصاحبه را با اونال اورال، عضو کمیته حزب کمونیست ترکیه- مارکسیست لنینیست خاورمیانه به اشتراک می گذاریم، زیرا ارزش خبری دارد.
 
 -یک سال دیگر را پشت سر گذاشته و وارد سالی نو شده ایم. ضمن استقبال از سالی که مبارزات انقلابی هر مکان و هر لحظه را به میدان عمل تبدیل می کند، در سالی که پشت سر گذاشتیم، قتل عام ها و حملات صورت گرفت. البته انقلابیون نیز پاسخ های محکمی به این حملات دادند. این حملات با رضایت امپریالیسم و دولت فاشیست ترکیه نوکر آن صورت گرفت. سال گذشته را به طور خلاصه چگونه ارزیابی می کنید؟
-  سال گذشته سالی بود که در آن استثمار و فقر همه مردم جهان افزایش یافت و تأثیر جنگ ها و اشغال ها بیشتر شد. این واقعیت نشان می دهد که بحران اقتصادی و مالی تجربه شده به وسیله ی دنیای امپریالیستی سرمایه داری عمیق تر، حل نشده و طولانی شده است. نظام سرمایه داری امپریالیستی در تلاش است تا از طریق جنگ راهی برای خروج از بحران خود بیابد. البته در هنگام برنامه ریزی و سازماندهی این جنگ ها، همه محاسبات انجام می شود تا مردم را به گرسنگی، فقر و ویرانی بیشتر سوق دهند.
در حالی که چنین وضعی در جبهه مردم وجود دارد، باید گفت آنچه در جبهه امپریالیستی مهم است، برتری بیشتر بر یکدیگر در تضادهایی است که میان شان هست و همچنین افزایش هژمونی و تقویت و بهره برداری بیشتر از یکدیگر است. جهت گیری اصلی آنها با وسایلی که در اختیار دارند تلاش برای کسب قدرت و برتری بیشتر بر رقبای خود است. البته بار همه اینها بر دوش مردم جهان است.
به عنوان مثال، نتیجه ی حمله روسیه به اوکراین درگیر کردن مردم روسیه و اوکراین در جنگی ناخواسته بود. در مقابل این جنگ مجدداً دولت های سرمایه داری امپریالیستی منطقه سعی در موضع گیری داشتند. این نیز بخشی از جنگ برای هژمونی بود. کشورهای امپریالیستی غربی و ایالات متحده آمریکا تبدیل به یک حزب شدند. روشن است که این حالت حزبی برای آزادی و صلح مردم نیست. تنها دلیل جانبداری در این جنگ، تحقیر، تضعیف و فشار دادن امپریالیسم روسیه، «تزارهای جدید روسیه» و تقویت حوزه های سلطه خودشان بود. این برای دفاع از آزادی یا حقوق دموکراتیک مردم اوکراین نبود. همچنین شاهد بودیم که چگونه تزارهای روسیه در عین تلاش برای تحریک شوونیسم و نژادپرستی، در عین حال به اعتراضات ضد جنگ مردم روسیه حمله کردند. ما یک بار دیگر تجربه کردیم که امپریالیست ها دشمن مردم خود، دموکراسی، آزادی، زندگی و طبیعت هستند.
«ثبات» بین امپریالیستی به بی ثباتی و های و هوی«صلح» به جنگ تبدیل شد.
 
-  در خاورمیانه چه گذشت؟
-  این تضادها و درگیری ها هرگز در خاورمیانه متوقف نشده است. محاسبات و منافع امپریالیست ها در اینجا تعادل ها را تغییر داده است. دولت ترکیه که می داند چگونه از تضادهای امپریالیست ها ماهرانه استفاده کند، محاسبات خود را به خوبی انجام داد و با کسب تجربه از گذشته عمل کرد.
طبقات حاکم ترکیه بی پروا حملات خود را به کردستان عراق و روژاوا افزایش دادند. آنها تلاش می کنند زندگی آزاد، سرزمین های آزاد و ایده آزادی را در اینجا نابود کنند.
هدف دولت ترکیه تنها تصرف اراضی نیست. می خواهد امید را به ناامیدی تبدیل کند، می خواهد ایده آزادی را کم رنگ کند. می خواهد هم زندگی مردم را نابود کند و هم اعتقاد به زندگی آزاد را در اندیشه های آنها. می خواهد مردم را به این باور برساند که نمی توانند موفق شوند.
طبقات حاکم ترکیه با مردم در سرزمین های انقلابی ما همین کار را می کنند. در مبارزات کارگران، زنان، جوانان، دگرباشان جنسی، آنها سعی در القای ناامیدی و این ایده دارند که نمی توانند پیروز شوند. با این حال، کارگران در اعتصاب هستند، زنان و LGBTI+ در خیابان ها، جوانان برای حقوق خود مقاومت می کنند. ما می دانیم که دولت ترکیه نه تنها دشمن جوانان، کارگران و زنان است، بلکه دشمن کودکان نیز است. دشمن آزادی است. با این حال، مردم و گروه های زیر ستم صدای خود را در برابر همه این تجاوزات بلند کردند.
در روژاوا هم همین گونه بود. حملات ادامه یافت. زمین های روژاوا بی وقفه به میدان تیر تبدیل شد. آنها به فضاهای زندگی، منابع زندگی، طبیعت، خانه ها، آب و غیره  و خلاصه همه چیز حمله کردند. اما با وجود این، مردم مقاومت کردند. آخرین لحظه تاریکی مانند آغاز روشنایی است. مثل لحظه جلو رفتن است که رو به‌ دیوار است. ما می‌توانیم دیدگاه دیالکتیکی را در مردمانی که در اینجا زندگی می‌کنند و مدعی سرزمین‌ها و مکان‌های زندگی خود هستند، ببینیم. به همین ترتیب، می‌توانیم همین را برای مردم آرتشاک یا قره‌باغ کوهستانی بگوییم. یک ایده آل تورانی بزرگ وجود دارد. ما باید این را بپذیریم. سیاست ترکی کردن جغرافیایی معین با پان ترکیسم و پان تورانیسم در قفقاز نیز دیده می شود.
به طور خلاصه، سالی که ما پشت سر گذاشتیم، سالی بود که در آن تضادهای بین امپریالیست ها در سراسر جهان تشدید شد و حتی تبدیل به جنگ شد.
در هنگامه ی درگیری هایی مانند اوکراین و در منطقه خود ما خاورمیانه، دولت های مرتجع به ویژه دولت ترکیه به اشغال و حملات خود ادامه دادند.
در برابر این حملات، مبارزات، اعتصابات و مقاومت های طبقه کارگر و حقوق ستمدیده در سراسر جهان شکل گرفت. در جغرافیای ما نیز مقاومت و مبارزات مردم ستمدیده وجود داشت. از این نظر، پویایی اساسی پیروزی در آینده از پایین به بالا ادامه یافت.
 
«کایپاک کایا رهبر کمونیست همه مردم در جغرافیای ما است!»
«اکنون پرچمی را در مقابل چشمان همه برافراشته ایم. اگر قرار است این پرچم، پرچم سرخ پرولتاریا باشد، باید با تلاشی جدی و موشکافانه تمام لکه هایی که سرخی آن را خراب می کند پاک شود»
 
- 2023 سالی خواهد بود که در آن با پنجاهمین سال قتل ابراهیم کایپاکایا، خالق و معمار سنت مبارزه جویانه ی حزب ما که ادعای خود را با سخنان و مبارزات خود مطرح کرد، آشنا می شویم. با ورود به سال جدید، پیروان کایپاک کایا دراین یک سال که تحت حملات اشغالگران بوده اند چه کرده اند؟ اگر بخواهید روند یک ساله را برای ما خلاصه کنید چه می گویید؟
- من می خواهم در پنجاهمین سالگرد قتل رهبرمان ابراهیم کایپاککایا صحبت کنم با این آگاهی که وظیفه و مسئولیت ماست که یک بار دیگر یاد او را گرامی بداریم و آرمان های او را زنده نگه داریم. کارگران و دهقانان 50 سال پیش رهبر بزرگی را از دست دادند. زیرا رهبر رفیق ابراهیم کایپاکایا نوری بود که با عقاید و دیدگاه های خود تاریکی را در هم شکست.
در یک سال گذشته ما به عنوان جانشینان او تلاش کرده ایم از مردم این سرزمین هایی که در آن زندگی می کنیم دفاع و آنها را سازماندهی کنیم. کنار آنها در سنگر مبارزه ایستادیم. ما تلاش کردیم با مواضع و کار خود نشان دهیم که چگونه با سازماندهی، هوشیاری و سلاح به حملات دشمن پاسخ دهیم. علیرغم همه کمبودها، گام های مهمی برداشته ایم. با این حال، وظیفه و مسئولیت ما برای رشد و توسعه این امر همچنان ادامه دارد.
 
  - به عنوان پیروان این سنت، دوست دارید در مورد روند خود در جبهه های دفاعی و جنگ روژاوا علیه دولت فاشیست ترکیه چه بگویید؟
- باید دید و درک کرد که رفیق رهبر ما تنها رهبر مردم ترکیه نیست. ما در مورد مبارزه بین المللی و همبستگی به معنای کلاسیک صحبت نمی کنیم. جغرافیای خاورمیانه شامل کشورهایی است که به وسیله س امپریالیست ها تجزیه شده و آنها را بر اساس منافع خود سازماندهی کرده اند. مردم اینجا برادر و خواهر هستند. در برخی مناطق،  اعضای یک خانواده در دو سوی یک مرز تقسیم می شوند.
احمد عارف، شاعر کرد، در شعر «آدیلوش ببه» برای 33 روستای کرد قتل عام شده توسط دولت ترکیه می نویسد:
«ما قیم، خویشاوندیم، به خون گره خورده ایم
ما با خانواده ها تبادل می کنیم
آن سوی رودخانه
دختران مان را، این چندین قرن
ما همسایه هستیم
شانه به شانه
جوجه های ما با هم مخلوط می شوند
نه از روی غفلت
اما فقر
ما هرگز به پاسپورت عادت نکردیم
این گناه است که ما را می کشد
ما به پایان می رسیم
فرا می خوانیم
راهزنان
قاتلان
خائنان را...»
به عبارت دیگر، همان گونه که شاعر بیان می کند، مردمان در جغرافیای ما به معنای واقعی با هم برادرند. اما امروز امپریالیست ها و دولت های مرتجع منطقه با ایجاد مرز و دیوار سعی در ایجاد دشمنی بین مردم دارند. طبقه حاکم هر دولت مرتجع منطقه ای برای منافع خود دشمنانی را در «همسایه» ایجاد می کند و در نتیجه تلاش می کند تا قدرت خود را حفظ کند. به همین دلیل وقتی از مبارزه بین المللی در جغرافیای خاورمیانه صحبت می کنیم، در واقع از مبارزه خودمان صحبت می کنیم.
از این نظر، ابراهیم کایپاک کایا برای مردمان منطقه ساکن در جغرافیای ما مانند خاورمیانه، قفقاز و بالکان مهم است. لازم به ذکر است که تزهای او پاسخی انقلابی و کمونیستی به مشکلات و نیازهای این سرزمین هاست.
این را یک بار دیگر در اینجا دیده ایم. رفیق کایپاک کایا نه تنها رهبر طبقه کارگر، کارگران و دهقانان ترکیه است. او همچنین رهبر مردم خاورمیانه، قفقاز و بالکان است. زیرا ایده های او مرزی ندارد. آزادی و شخصیتی دارد که از مرزها فراتر می رود. او شخصیت بین المللی دارد. زیرا زمینی که کایپاک کایا روی آن بالا می رود، طبقاتی است. به همین دلیل است که او در چارچوب مسئله ملی به همه طبقات زیر ستم در جغرافیای ما و ملت ها و ملیت های تحت ستم پاسخ می دهد.
به طور خلاصه کایپاک کایا راه رهایی واقعی را به طبقات، ملل، ملیت ها و باورهای تحت ستم نشان می دهد. او به این معنا راه رهایی و رهایی از استثمار و ستم را نشان می دهد.
تا زمانی که به نظرات او پایبند باشیم، وفاداری خود را به آنها حفظ کنیم و آنها را با مبارزه عملی توسعه دهیم، خواهیم دید که رفیق کایپاک کایا رهبر مردم خاورمیانه و منبعی است که باید با او مشورت کرد. .
هر چه به نظرات او نزدیک تر شویم، به حقیقت و آزادی نزدیک تر می شویم.
بنابراین، ما وظیفه داریم در قبال خاورمیانه ی رفیق کایپاک کایا. ما باید او را به شدت درک کنیم و قویاً توضیح دهیم. در پنجاهمین سالگرد جاودانه شدن رفیق کایپاک کایا، چنین وظیفه ای پیش روی ماست.
در عین حال، من می خواهم از مردم ما، به ویژه از ملت های ترک - کرد، ملیت ها و عقاید تحت ستم، زنان، LGBTI +، علویان ... به طور خلاصه از همه ی طبقات و اقشار استثمارشده و ستمدیده و به حاشیه رانده شده در جغرافیای ما دعوت کنم برای سازماندهی و مبارزه در حزب، در ارتش خلق، در سازمان جوانان و زنان، که در جغرافیای ما در راستای ایده های رفیق کایپاک کایا مبارزه می کند.
امروز علاقه و احترام خاصی برای رهبران انقلابی و کمونیست به ویژه رفیق کایپاک کایا وجود دارد. یکی از دلایل این امر البته تجاوزات فاشیستی فزاینده دولت AKP-MHP و تمایل توده ها برای خلاص شدن از شر این قدرت فاشیستی است. با این حال، من می خواهم تأکید کنم که آنچه رفیق کایپاک کایا را کایپاک کایا می سازد، چیزی که او را به یک رهبر کمونیست تبدیل می کند، موضع حزبی اوست. مبارزه سازمان یافته او. یک کایپاک کاییسم بدون حزب، یک طرفداری از کایپاک کای بدون تشکیلات - هرچند البته ارزشمند - فقط و فقط یک رویکرد نوستالژیک است. در تحلیل نهایی کمکی به مبارزه و رهایی مردم ما نمی کند!
ضمن بیان این مطلب، تاکید می کنم که حزب ما رفیق کایپاک کایا را به صورت جزمی درک نمی کند، بلکه با توجه به تحولات جاری و تضادهای جدیدی که به وجود آمده با او برخورد می کند. این موضع همچنین حزب ما را از سایر سازمان هایی که در مرحله کنونی خود را کایپاک کاییست تعریف می کنند متمایز می کند. حزب ما با رفیق کایپاک کایا با شعار "حساب، گسست و راه نو" برخورد می کند و درک می کند. این رویکرد عملکرد آن را هدایت می کند.
بر این اساس می خواهم به ویژه جوانان را مورد خطاب قرار دهم. درجات شما
ضمن بیان این مطلب، تاکید می کنم که حزب ما رفیق کایپاککایا را به صورت جزمی درک نمی کند، بلکه با توجه به تحولات جاری و تضادهای جدیدی که به وجود آمده با او برخورد می کند. این موضع همچنین حزب ما را از سایر سازمان هایی که در مرحله کنونی خود را کایپاکاییست تعریف می کنند متمایز می کند. حزب ما با رفیق کایپاککایا با شعار "حساب، گسست و راه نو" برخورد می کند و درک می کند. این رویکرد عملکرد آن را هدایت می کند.
بر این اساس می خواهم به ویژه جوانان را مورد خطاب قرار دهم. تمامی رده های ارتش خلق ما برای آینده و آزادی شما منتظر شماست. این گونه باید به پنجاهمین سالگرد قتل رفیق کایپاک کایا در زیر شکنجه پاسخ داد. بیایید به حزب خود و سازمان های خودمختار آن بپیوندیم تا مبارزه و مقاومت را در سال جدید بالا ببریم. این چیزی است که معنی و ارزش دارد!
 
 - آیا از اینجا پیامی به مردم جهان و جغرافیای ما دارید؟
 - دولت فاشیست ترکیه امروز نقش بسیار پیشرفته تری را بازی می کند. این دولت تنها دشمن مردمان ساکن ترکیه و کردستان ترکیه نیست. این دولت همچنین دشمن مردم خاورمیانه، بالکان و قفقاز است. بنابراین، رهبر اندیشه‌ای که شجاعانه اندیشه‌ای را که با مردمان در همه این جغرافیاها دشمنی می‌کند به زیر شمشیر می‌کشد، رهبر همه ماست. رفیق کایپاک کایا بینش، نور و اراده ای تیزبین است. به همین دلیل، ما به توضیح رفیق کایپاک کایا برای مردم ساکن در این سرزمین ها ادامه خواهیم داد. ما معتقدیم اگر مشکلات آزادی و انقلاب آنها را متناسب با نیازشان تبیین کنیم، تقویت خواهیم شد. البته ما ضمن انجام این کار، راه را برای گفتن به مردم خود در سرزمین های انقلابی خود هموار خواهیم کرد.
در نتیجه وقتی یک سال مبارزه را پشت سر می گذاریم و وارد سال جدید مبارزه می شویم، با وجود همه اشغال ها و محاصره ها می گوییم «مقاومت». ما باید امید و آزادی را تقویت کنیم. به عبارت دیگر، ما باید سازماندهی کنیم. باید آنقدر شفاف باشیم که جایی برای بدبینی و ناامیدی باقی نگذاریم.
 
از اینکه این فرصت را به ما دادید متشکرم. با سلام و احترام انقلابی...
 
لینک: https://www.tkpml.com/tkp-ml-opk-member-unal-orhan-in-the-new-year-we-will-Strengthen-hope-and-freedom/?swcfpc=1