۱۴۰۱ دی ۲۱, چهارشنبه

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی(9) تضاد بین داخل و خارج

 
 
برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(9)
 
 تضاد بین داخل و خارج ( بخش نخست)*
 
مبارزات دو ماهه ی اخیر علیه جمهوری اسلامی یک دوگانه ی همواره موجود را برجسته کرده است. این دوگانه مبارزات در داخل ایران و مبارزات مهاجرین ایرانی در کشورهای خارجی است.
مساله ی تضاد بین داخل و خارج
اغلب این گونه وانمود و تبلیغ می شود که این نوعی دوگانه تراشی دروغین و اشتباه است.  برخی به گونه ای غلط انداز می گویند که این حکومت جمهوری اسلامی است که بین داخل و خارج تضاد ایجاد می کند و قصدش هم این است که مبارزات داخل را از مبارزات در خارج( با اتهام وطن فروش بودن مهاجران خارجی) جدا کرده و مانع پیوستگی این دو مبارزه شود.
آنها ادامه می دهند ببینید جمهوری اسلامی تلاش می کند بین شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک و بین شهر و روستا و بین استان های مرکزی و استان های پیرامونی مانند کردستان و یا بلوچستان اختلاف و تفرقه بیندازد و مانع یکی شدن همه ی مردم شود. آنها می گویند جمهوری اسلامی تلاش می کند همین تفرقه را بین داخل و خارج نیز ایجاد کند.    
این نظرات با انگیزه ها و دلایل متفاوت و بیشتر از جانب نیروهای سلطنت طلب و جمهوری خواهان وابسته به امپریالیست های غربی داده می شود.(1)
 نخست باید گفت که دراین که جمهوری اسلامی بین مبارزات داخل و خارج تضادی از موضع منافع خودش تصویر می کند شکی نیست، اما این تنها جمهوری اسلامی نبوده که چنین نظری دارد بلکه بسیاری دیگر نیز بر این نظر هستند اما انگیزه هاشان در تبیین چنین تضادهایی و  دلایلی که در مورد وجود آنها و ویژگی هاشان ارائه می دهند با نظرات جمهوری اسلامی کیفیتا فرق می کند.
اساسی ترین فرق ها در این مورد این است که جمهوری اسلامی اولا خود را درست و محق می داند و دوما هر گونه مبارزه ای علیه خود را«توطئه» و «اغتشاش» و غیره به شمار می آورد و سوما داخلی ها را«فریب خورده»ی خارجی ها و سازمان دهنده گان مبارزات خارجی را نیز تماما وابسته به کشورهای غربی می داند و این در حالی است که خودش از نظر اقتصادی از دم وابسته به این قدرت های بزرگ و از نظر سیاسی نیز کمابیش وابسته است و چهارما اساسا تبیینی از ویژگی های اختلافات بین داخل و خارج ارائه نمی دهد.
اما نیروهایی که بین داخل و خارج تضاد می بینند اولا خودشان خواه داخل باشند و خواه خارج علیه جمهوری اسلامی هستند؛ دوما مبارزات داخل و خارج( آنچه که اصیل و توده ای است)را برحق می دانند؛ سوما همه ی مهاجران خارج از کشور را که در سیاست فعال هستند مزدور کشورهای امپریالیستی غربی یا شرقی نمی دانند؛ چهارما درک شان از ویژگی ها و اختلافات بین مبارزات داخل و خارج بر مبنای تحلیل جامعه شناسانه و اهمیت کیفیتا متفاوت این دو نوع مبارزه در سرنگونی جمهوری اسلامی، و بر این مبنا ارجح و عمده کردن مبارزات داخل و اساسی دانستن آن در انتخاب جایگزین استوار است و نه ایجاد تفرقه بین مبارزات داخل و خارج.      
هدف اساسی نیروهای سلطنت طلب از نفی تضاد بین خارج و داخل
هدف اساسی سلطنت طلبان و جمهوری خواهان مزدور کشورهای امپریالیستی غرب از تبلیغ این که خارج و داخل با هم تضادی ندارند و این را جمهوری اسلامی علم کرده این است که بتوانند با درهم و یکی کردن این دو برای خود این حق را قائل شوند که یک «شورا» یا «مدیریت گذار» و در نهایت« دولت جایگزین» برای جمهوری اسلامی سرهم کنند. با چنین درهم کردنی جایی برای اینکه صحبت از این شود که این توده های داخل کشوراند که مبارزه ی اساسی را پیش می برند و بنابراین می توانند نقش اساسی را در انتخاب حکومت جایگزین داشته باشند باقی نمی ماند زیرا این دیدگاه این گونه رواج می دهد که به سبب اختناق و خفقان، مردم داخل کشور امکان انتخاب ندارند و چون خارج هم با داخل فرقی ندارد می تواند همچون نماینده داخل عمل کرده و انتخاب دولت جایگزین را خود انجام دهد.
چنانکه می دانیم تمامی تلاش هایی که تا کنون دارودسته ی رضا پهلوی برای برپا کردن جایگزین انجام داده شکست خورده است و نه تنها داخل برای تشکل های وی تره هم خرد نکرده بلکه حتی در خارج نیز این دارودسته نتوانسته یک تظاهرات سازمان دهند که از آن استقبال توده ای شود.
در پی این تلاش های مجموعا شکست خورده و با توجه به برگزاری گردهمایی های توده ای که فراخوان آن به وسیله ی انجمن خانواده های جان باخته گان اوکراینی داده شده است تمامی تلاش های این دارودسته این بوده که به سراغ این جریان و سخنگوی آن حامد اسماعیلیون که تا حدودی پایگاه اجتماعی پیدا کرده رفته و در پس و پشت اینها پنهان شده و آنها را به زائده ای از نیروهای خود تبدیل کند.
خانواده های جان باخته گان هواپیمای اوکراینی
در مورد اسماعیلیون باید گفت که وی از نظرطبقاتی (در کشورغربی) یک خرده بورژوای میانه یا مرفه و از نظر جایگاه فرهنگی یک روشنفکر- هنرمند( تا کنون نه چندان مطرح در داخل) و نماینده ی همین لایه های طبقاتی، و پس از سخنگوی خانواده های جانباخته گان هواپیما شدن یک فعال اجتماعی است و در مسیر کنونی که انتخاب کرده می خواهد نقش یک فعال سیاسی را بازی کند و یا به فعال سیاسی ارتقاء یابد.
به دلیل این که این فرد همسر و فرزند اش را در شلیک به هواپیمای اوکراینی از دست داده( و بنابراین در همدردی با خود او) و نیز تلاش های پیگیرانه اش به عنوان سخنگوی انجمن خانواده های جانباخته گان که در تعقیب قضایی مجرمان شلیک به هواپیمای اوکراینی قابل تحسین بوده( و این به نوبه ی خود به ایجاد احترام و بُرد اجتماعی وی کمک کرده است) و نیز به سبب عدم جنجال و های و هوی و نیز وابستگی نداشتن به سازمان های سیاسی(متاسفانه این سازمان ها نتوانستند حتی در خارج اعتماد مهاجران را جلب کنند)، توانسته به همراه انجمن، اعتماد مهاجران خارج کشور را جلب کرده و آنها را به گردهمایی ها و راهپیمایی های صدها هزار نفری بکشاند.
گرایش به تقاضای کمک از دولت های غربی
در مورد وی باید این را افزود که اصولا او و انجمن خانواده های جانباخته گان در کشورهای غربی عمدتا مجبور بوده اند که مساله ی دادخواهی و تعقیب قضایی را از طریق دولت های امپریالیستی غربی دنبال کنند و بنابراین کمابیش ملاقات هایی با سران برخی از این کشورها داشته اند. تا اینجای قضیه می تواند بی ایراد باشد، زیرا به این که راه هایی دیگر وجود داشته که بتوان از طریق آنها مساله را دنبال کرد چندان نمی توان مطمئن بود.(2)
اما این دنبال کردن دادرسی از طریق دولت های غربی تنها یک سوی قضیه است. مشکل این جاست که اسماعیلون در تمامی قضایای سیاسی مهم و اساسی دوران کنونی کمابیش همان موضعی را گرفته که دولت های امپریالیستی غربی گرفته اند. نخست این در مورد خود این کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی است که آنها را«کشورهای آزاد»( و لابد ایده آل برای بشریت) می خواند، سپس در جنگ اوکراین خود را نشان می دهد که وی و احتمالا خانواده های جانباخته گان، به طور یک جانبه سمت اوکراین را گرفته اند و سوم و این مهم تر است گرایشی  که آنها را به مرور به سمت توئیت مشترک با رضا پهلوی و هم سویی با سلطنت طلبان سوق داده است.
توئیت مشترک
در مورد توئیت متن مشترک با رضا پهلوی و نیز کسانی که با وی همسو هستند باید نخست نگاهی به مجموعه کرد.
در میان سه زنی که در این همراهی شریک اند تنها تا حدودی مسیح علی نژاد در برخی از لایه های میانه و مرفه زنان داخل نفوذ دارد. این نفوذ به دلیل برخی موضع گیری ها و رفتارهای وی که با سیاست حرفه ای خیلی جفت و جور نمی شود، شکننده و هر آن از دست رفتنی است و تا کنون نیز نسبت به گذشته تا حدودی از دست رفته است. از میان دو شخص دیگر که هر دو هنرپیشه و سلبریتی هستند یکی از آنها نفوذش اساسا سیاسی نیست و بیشتر مربوط به بازی هایش در فیلم های داخل و نیز برخورد تخریبی جمهوری اسلامی به وی است و دیگری نیز نفوذی در داخل ندارد.
می ماند علی کریمی که ورزشکار است و محبوبیت اش بیشتر مربوط به ورزش است و نه سیاست. با این همه وی به سبب مخالفت با جمهوری اسلامی و همراهی با انقلاب توانسته در میان جوانان و حتی کارگران جوان نفوذ بیشتری کسب کند( در یکی از کارخانه ها کارگران اعتصاب کننده نام وی را می آوردند). اما این نفوذ نیز شکننده است و به این دلیل که وی فعال اجتماعی و یا سیاسی حرفه ای نیست، هر آن با یک موضع گیری نادرست سیاسی و از جمله با همین توئیت مشترک ممکن است به شدت کاهش یابد.(3)
یکی از دلایل این که این مجموعه به ویژه حامد اسماعیلیون به سمت سلطنت طلبان رفته این است که این ها هیچ کدام نه از نظر طبقاتی به توده های زحمتکش به ویژه طبقه ی کارگر تعلق دارند و نه اساسا به این طبقات در مبارزه ایمان و اعتقادی دارند. نگاهی به این مجموعه نشان می دهد که همگی از نظر طبقاتی به لایه های خرده بورژوازی میانی و مرفه و بورژوازی کوچک تعلق دارند. و این طبقات عموما به سمت طبقات بورژوازی و در شرایط خاص کشور ما بیشتر به سوی سلطنت طلبان و سرمایه داران کمپرادور می روند. جدا از بی اعتقادی و بی ایمانی به توده ها که بالاتر اشاره کردیم این ها فکر می کنند تنها به اتکا به قدرت های امپریالیستی می شود جمهوری اسلامی را سرنگون کرد و جز این هم راهی نیست.
موضع انجمن جانباخته گان اوکراینی
در مورد حامد اسماعیلیون به عنوان سخنگوی انجمن باید به این نکته هم اشاره کرد که احتمالا موضع وی در مورد همسویی با رضا پهلوی و سلطنت طلبان موضع شخصی وی نبوده بلکه با مشاوره با انجمن خانواده های جانباخته گان در خارج و داخل اتخاذ شده است.
چنانچه این موضع با مشاوره اتخاذ شده و بنابراین موضع اکثریت خانواده های جانباخته گان باشد بازهم چیز غریبی نیست. زیرا اکثریت این خانواده ها نیز به همین خرده بورژوازی میانه و مرفه و یا بورژوازی کوچک تعلق دارند و در شرایط فقدان نیروهای انقلابی قابل اعتماد و نیز عدم ورود طبقه ی کارگر به عنوان یک طبقه به انقلاب و توانا بودن در به دست گرفتن رهبری انقلاب، این طبقات میانی می توانند به طرف طبقات بالاتر و در شرایط خاص ایران که احزاب ملی نیز دارای نقش و نفوذ آنچنانی در انقلاب کنونی نیستند، به سمت سرمایه داران کمپرادور و سلطنت طلبان و دولت های امپریالیستی کشیده شوند.
هدف از نفی تضاد بین داخل و خارج
 به این ترتیب در حالی که در داخل ایران هیچ نیرویی تا کنون نتوانسته خواست حکومت جایگزین را به صورت توده ای طرح کند و فریاد بزند، در خارج از کشور دارودسته های خودفروش وابسته به امپریالیست های غربی با قلدری و با اتکا به تلویزیون های رنگارنگ شان و با ایجاد یک بلوک عجالتا کوچک و فعلا روی کاغذ می خواهند خودشان را با داخل یکی دانسته و به عنوان جایگزین مطرح کنند. این است علت اساسی جار و جنجال در نفی تضاد داخل و خارج.
البته این مجموعه نه پایگاه اجتماعی در داخل دارد و نه نیرویی اجتماعی ای که بتواند مستقلا به میدان آورد. طبقات مورد اشاره یعنی خرده بورژوازی میانی و مرفه( به ویژه مرفه که اقلیتی را در طبقه ی خرده بورژوازی ایران تشکیل می دهد) نیز نوسان دارند و در شرایطی که انقلاب به گونه ای پیش رود که زحمتکشان و طبقه ی کارگر در راس آنها دارای نقش عمده و رهبری گردند و با اتخاذ سیاست های درست از سوی طبقه ی کارگر در قبال این طبقات، می توانند نوسان کرده و به سمت این طبقات اخیر جهت گیری کنند.  تنها در صورتی که وضع به گونه ای گردد که انقلاب نتواند عمق یابد و زحمتکشان و در راس شان طبقه ی کارگر به طور همه جانبه وارد انقلاب شوند و در عین حال کشورهای امپریالیستی غربی به ایران حمله کنند می توان شانسی برای این نیروها در گرفتن قدرت قائل شد.
مضحکه ی تحلیل ها
پیش از این که به این بخش پایان دهیم باید به یک نکته ی مهم اشاره کنیم و آن این است که سیاست کشورهای امپریالیستی غرب تابع منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی آنهاست و به هیچ وجه تابع کش و قوس های حتی سلطنت طلبان و بلوک های آنها نیز نیست.
بیان این نکته از این نظر ضروری است که اغلب این دارودسته تبلیغ می کنند که جمهوری اسلامی لابی هایی در این کشورها دارد که تصویری دروغین از جمهوری اسلامی و وضع عمومی آن ارائه می دهند و آنها نیز باور می کنند و حال این دارودسته می خواهند علیه لابی ها بلند شده و به این کشورها تصویر راستین را از جمهوری اسلامی ارائه دهند و در پی آن آنها را روشن و آگاه کرده  را با خود همراه کنند.
به واقع این مساله که امپریالیست های نمی دانند جمهوری اسلامی چه کثافت و آشغالی است و چه جنایت ها کرده و می کند!؟ مضحک است.
منافع اساسی امپریالیست ها هزاران سر و سر اقتصادی و اطلاعاتی و نظامی با جمهوری اسلامی داشتن است. و آنها که این رژیم را از بدو تولد زیر نظر داشته و چهل سال هم است که آن را بزرگ کرده اند چگونه باید نیازمند اطلاعات و تحلیل های این لابی ها باشند؟ این لابی ها اگر به درد امپریالیست ها بخورند بیشتر به درد مسائل درجه دو و سه می خورند تا مسائل درجه یک.
هرمز دامان
نیمه نخست دی ماه 1401
·        این مقاله در دو بخش تنظیم شده است.
یادداشت ها
1-    البته برخی از «شبه چپ» ها نیز با دلایلی خاص خودشان اختلاف بین داخل و خارج را نفی می کنند. در بخش دوم این نوشته به نظرات آن ها نیز اشاره خواهیم کرد.
2-    روشن است که حتی این پیگیری ها تا پیش از مبارزات چهار ماه اخیر به آنچنان نتایج درخور نرسیده بود چه برسد که بخواستند از طرق نهادهای غیردولتی لیبرالی و یا خرده بورژوایی در کشورهای غربی کار را پیش ببرند. درهر دو حالت سد دولت های غربی که منافع و بنابراین سیاست خاص خود را در قبال جمهوری اسلامی داشته اند مقابل شان بود. اکنون و پس از مبارزات چهار ماه اخیر شرایط تا حدودی تغییر کرده و احتمال این که پرونده به دادگاه لاهه برده شود زیاد است.
3-    در مورد سلبریتی ها خواه هنری و خواه ورزشی: بیشتر این افراد از نظر جایگاه اجتماعی- طبقاتی به لایه های میانی و مرفه خرده بورژوازی تعلق دارند. بخش هایی از آنها که طی فعالیت کاری دستمزد خود را بیش تر پس انداز کرده اند با به کار انداختن آن به عنوان سرمایه در جامعه، موقعیت خود را به یک خرده بورژوای مرفه یا سرمایه دار کوچک ارتقاء می دهند. این به این معنا نیست که پس همه ی این گونه افراد موضع گیری هایی مانند خرده بورژواهای مرفه و یا سرمایه داران کوچک دارند و از نظر سیاسی لزوما به سمت سلطنت طلبان می روند. خیر! بخش های مهمی و عموما اکثریت آنها عرق ملی دارند و در چارچوب ملی فعالیت می کنند و بخش هایی نیز جهت گیری به سمت زحمتکشان و طبقه ی کارگر داشته و مبارزات خود را در این مسیر پیش می برند.
برای نمونه جعفر پناهی یکی از برجسته ترین و مبارزترین هنرمندان کنونی ایران در فیلم های خود به زندگی کارگران و زحمتکشان و محرومان، زندگی در بیغوله ها و کارتون خواب ها توجه ویژه داشته و نیز در مبارزات کارگران فولاد اهواز کنار آنها بوده و به فیلم برداری از اعتصاب کارگران و سخنرانی های پرشور آنها پرداخته است.

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر