۱۴۰۱ دی ۱۹, دوشنبه

خامنه ای، جانی و کلاش سیاسی

 
 
 
خامنه ای جانی و شیاد و کلاش سیاسی
 
خامنه ای دیروز 19دی در سخنرانی خود ضمن «خائن» خواندن توده های انقلاب کننده و این درخواست از سرکوبگرانش که باید به توده ها«جدی» برخورد کنند که منظورش همین سرکوب های خونینی است که تا کنون کرده اند، به این اشاره کرد که:« وسوسه ای را که روی آن جوان و نوجوان اثر می گذارد چه چیزی می تواند برطرف کند؟ باتوم که نمی تواند بر طرف کند. آن وسوسه را تبیین می تواند بر طرف کند.»
گویا می توان بر مبنای وجود چنین سخنانی «تضادی بزرگ» در صحبت های خامنه ای دید و ظاهرا تلاش کرد که توضیحی برای این «تضاد» یافت.
خامنه ای نمی خواهد علیه جوانان و نوجوانان «باتوم» به کار برده شود بلکه می خواهد «وسوسه» هایی را که موجب شورش آنها شده برایشان « تبیین» کند و به «راه راست» بکشاندشان! و این البته مغایر با« خائن» خواندن توده ها و خواهان برخورد « جدی» کردن با آنهاست.
 آنچه که باید در توضیح این مساله گفت این است که این تضادی خودساخته و دروغین است و نه یک تضاد راستین در خامنه ای. آنها که به همراه خودش در نوشتن متن های این سخنرانی های خامنه ای دخالت دارند، این گونه تضادها را همواره و عامدانه در سخنرانی ها خامنه ای وارد می کنند تا توده ها را گمراه کنند.  
خامنه ای از یک سو از حسین اشتری فرمانده ی سرکوب گر نیروی انتظامی ایراد می گیرد که چرا به اندازه کافی سرکوب نکرده و به اندازه کافی نکشته است و سپس وی را برکنار کرده و بهرام رادان یکی دیگر از جلادان جوانان و خلق را به جای وی بر می گزیند تا سرکوب را شدیدتر و بسیار شدیدتر از به کار بردن باتوم کند، و از سوی دیگر در این سخنرانی خود جانماز آب می کشد که ای بابا مگر می شود با «باتوم  وسوسه جوان را برطرف کرد. وسوسه نیاز به تبیین دارد»!
هدف اساسی خامنه ای و دفترش همان هدف اساسی بقیه مستبدین است. همچنان که شاه مستبد سابق که چنین شایع کرده بود:
« خودش خوب است، دور و بری هاش بدند. بهش درست اطلاع نمی دن و نمی دونه دور وبرش چه خبر است» و از این مزخرفات.
 خامنه ای - همچنان که شاه در انقلاب 57 - اکنون به درستی در مرکز تیغ مردم قرار دارد چرا که همه می دانند این خامنه ای است که از همه چیز حتی بیش از دوبری هاش اطلاع دارد. اوست که به دوبری هاش می گوید چکار کنند! اوست که دستور سرکوب ها و شلیک به چشم ها و شکنجه ها و تجاوزها و اعدام ها را می دهد. اوست که می گوید چرا بقیه یعنی همان ها که یکی یکی از حاکمیت بیرون شان کرد از جمله  احمدی نژاد و هواداران اش، روحانی، لاریجانی ها، ناطق نوری ها و نیز اصلاح طلبان، در این سرکوب ها به اندازه ی کافی با وی و باند وی همکاری نمی کنند. اوست که دستور تشکیل سازمان حفاظت سپاه را داد و اوست که سلیمانی و سپاه جنایتکار قدس را برای سرکوب انقلاب خلق سوریه فرستاد و خلاصه...    
برای همین نباید به آنچه در این سخنرانی ها تضادنما است توجه کرد. ملاک و معیار، عمل خامنه ای است و نه این سوسه هایی که می آید و دروغ هایی که می بافد.
 این به معنای این نیست که در اعمال و سخنان خامنه ای تضادی وجود ندارد. چرا این تضادها وجود دارد اما نه این تضاد بین این که برخورد جدی باید کرد و این که این «وسوسه ها با باتوم برطرف نمی شود»!
انتخاب پاسدار رادان عامل سرکوب 88 و جنایات کهریزک
پاسدار بهرام رادان سردسته و سازماندهنده ی چاقوکشا و دزدهای مسلح و لات و لوت های از همه جا رانده( لمپن پرولتاریا) در کشتار سال 88، انتخاب خامنه ای به جای حسین اشتری است. رادان قرار است شعبان بی مخ های جمهوری اسلامی را بسیج کند و خود نقش سردسته ی آنها را بازی کند و جنبش توده ها و انقلاب را شدیدتر از حال سرکوب کند.
 انتخاب رادان نشانه ی یک شکست بزرگ برای خامنه ای است و نشان می دهد که این همه سرکوب های خونین و شکنجه و تجاوز و زندان نتیجه ای که می خواستند به بار نیاورده و در نتیجه این همه باد به غبغب انداختن که «تمام شد» و«جمع اش کردیم» تماما پوچ و بی محتوی است.
امید خامنه ای به  پاسداررادان اش بیهوده است. در بهترین حالت و در زمانی که همه چیز به نفع خامنه ای باشد سرکوب های کنونی و یا با فرماندهی افرادی جانی تر می تواند انقلاب کنونی را که هنوز آن چنان که باید و شاید تعرضی نبوده و تازه گام های نخستین خود را برمی دارد تا حدودی دچار رکود و افت و حرکت آن را کند و محدود کند اما نمی تواند آن را متوقف و نابود کند.
 اما در بدترین حالت برای خامنه ای و حکومت اش، سرکوب شدیدتر می تواند توده ها را به سوی شدت بخشیدن به مبارزات شان دهد. زیرا که انقلاب در حال پوست انداختن است و هر نوع سرکوب شدیدتری می تواند انقلاب را به سمت رادیکالیسم بیشتر و گسترش شکل های مبارزه ی شدیدتر بکشاند.
حکومت خامنه ای و آخوندها و پاسداران اش نماینده دورانی سپری شده و کهنه هستند و در زمانی آمدند که نه تنها زمانه ی آنها نیست، بلکه قرن ها هم از کهنگی شان گذشته است. آنها وصله ی نچسبی به دوران کنونی زندگی توده های ایران هستند و تاریخ می خواهد که آنها بروند و در جای خود یعنی در فاضلاب های تاریخ قرار بگیرند.
در مقابل امر و خواست تاریخ نمی توان ایستاد.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر سران پاسدار و بسیجی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
  گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
بیستم دی ماه 1401

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر