۱۴۰۳ اردیبهشت ۷, جمعه

بیانیه شورای فرهنگیان ایران در محکومیت حکم اعدام توماج صالحی

 

 شنبه هشتم اردیبهشت 1403

بیانیه شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در محکومیت حکم اعدام توماج صالحی

خبر کوتاه بود اما تلخ و ناگوار

ملت شریف ایران
سال ۱۴۰۱ سال کشت و کشتار و ابراز خشونت عریان حاکمیت علیه مردمی بود که به روشی کاملا مسالمت‌آمیز اعتراض خود را اعلام نمودند.
در سال ۱۴۰۲ شاهد دستگیری گسترده، اعدام، اخراج، انفصال و تحمیل سکوت به معترضان، فعالان مدنی، صنفی و خانواده‌های دادخواه  بودیم.
در سال ۱۴۰۳ هم شاهد لشکرکشی حاکمیت به خیابان‌ها هستیم تا لباس فرم تعریف شده‌ی خود را به دختران و زنان تحمیل نمایند.
اما خبری که آحاد مردم را در بهت و نگرانی فرو برد، صدور حکم اعدام توماج صالحی بود. هنرمند بزرگی که ضمن حمایت از مردم، صدای اعتراض آنها شد.
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، حکم اعدام توماج صالحی را که فاقد وجاهت حقوقی و در تعارض با عدالت قضایی می‌باشد، شدیدا محکوم نموده و خواهان نقض حکم و آزادی فوری ایشان می‌باشد در صورت عدم لغو حکم، (تجمعات اعتراَضی) شکل خواهد گرفت.
بدیهی است برخوردهای خشونت‌بار حاکمیت از سال ۱۴۰۱ تا امروز در مقابل خواسته‌های بحق مردم نمی‌تواند منجر به سکوت و خاموشی جنبشی گردد که ناشی از ناکارآمدی حاکمیت در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی در چند دهه اخیر بوده است.


شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

بیانیه ۱۴ زندانی سیاسی در محکومیت حکم توماج صالحی


شنبه هشتم اردیبهشت 1403

بیانیه ۱۴ زندانی سیاسی از زندان اوین در محکومیت حکم توماج صالحی


سزای سکوت امروز ما، حکم فردای تک‌ تک ماست


صدور حکم بی‌شرمانه‌ی اعدام برای توماج صالحی، هنرمند متعهد و مبارز، آنهم با رویه‌ای رسوا در بیدادگاههای نظام یکبار دیگر ماهیت ضد بشری و عمق تباهی این حکومت را افشا کرد.
حکومت اسلامی اینروزها غره از توهم اقتدار خارجی، در تمنای اقتدار داخلی از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند. از سویی با لشگرکشی، خیابان‌ها را به میدان جنگ تن به تن با زنان آزادی‌خواه ایران تبدیل کرده و از سوی دیگر در تقلای انتقام‌کشی از معترضین و مخالفین، امیدهای جامعه را به کمین نشسته و در مقابله با مدنی‌ترین نوع مبارزه و حتی اعتراض به زبان هنر هم با نهایت بی‌رحمی واکنش نشان می‌دهد تا با احکام غیر انسانی، حبس‌های طولانی و تبعید و "طناب‌های آماده برای گردن" برابر مردم بی‌دفاع قدرت‌نمایی کند و به جامعه هشدار دهد که هر اعتراضی حتی بی‌خشونت و مدنی را هم با پنجه‌ی استبداد انتظار میکشد. گویی برای کین‌جویی از جامعه‌ای که "النصر بالرعب" را بی‌اثر کرده، کمر به حذف تمام منتقدین و مخالفین وضع موجود بسته و قصد دارد هر شهروند دغدغه‌مندی را در خوف سرکوب و قتل سازمان یافته‌ی حکومتی نگاه دارد.
پیام آمران و حاکمان حکم توماج دقیق به ما رسیده! زنهار که سزای سکوت امروز ما، حکم فردای تک‌ تک ماست که هر صدایی را خفه خواهند کرد. غافل از آنکه پایان این تباهی مطلقه با قدرت بی انتهای مقاومت مردم در همین خیابان‌های اشغال شده‌ خواهد بود.

گلرخ ایرایی
هستی امیری
رسول بداقی
مصطفی تاجزاده
امیرسالار داودی
حسین رزاق
ویدا ربانی
رضا شهابی
نرگس محمدی
عبداله مومنی
محمد نجفی
صدیقه وسمقی
فائزه هاشمی
مریم یحیوی

۱۴۰۳ اردیبهشت ۶, پنجشنبه

حکومت منفور


 
   حکومت منفور اعدامی 

سیاست کثیف حکم اعدام دادن و یا اجرا کردن احکام اعدام از جانب خامنه ای و سران پاسدارش همچنان ادامه دارد. حال حکم اعدام توماج صالحی خواننده ی مبارز رپ را داده اند.
موجی علیه این حکم در داخل و خارج برخاسته است.
سیاست بعدی خامنه ای ممکن است مانوری در مورد این حکم باشد.
 تبدیل حکم اعدام به حبس ابد مشکلی را حل نمی کند زیرا این سالوس های خونخوار با احکام افرادی چنین کرده اند و در فرصتی دیگر حکم اعدام را اجرا کرده اند. نمونه ی آن جوان مبارز محمد قبادلو است که حکم اعدام اش نقض شده بود.
از سوی دیگر یکی از سیاست های کریه و پلید این ها چنین بوده است که حکم اعدام یکی را طرح کرده و زمانی که اعتراض علیه حکم وی به راه افتاد عده ای دیگر را در سایه اش اعدام کرده اند.
هم اکنون خبرهایی دال بر آماده شدن برای اجرای حکم رضا رسایی به گوش می رسد. افرادی مانند مجاهد کورکور و عباس دریس و... هم هستند.
باید همزمان با مبارزه علیه حکم اعدام توماج علیه احکام اعدام دیگر مبارزان نیز جنگید. مبارزه را نباید آنی قطع کرد.
در عین حال باید تلاش کرد تا آنجا که ممکن است گستره ی مبارزه بیشتر شود(هر تشکل صنفی و سندیکایی و گروه یا کانون اجتماعی و سیاسی که می تواند اعلامیه دهد) و سطح مبارزه بالا رود و اشکال نویی را در بر گیرد تا بتوان با تنگ کردن عرصه، عملا خامنه ای و سران سپاه و دستگاه پلید قضایی را مجبور به عقب نشینی کرد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1402     

کانون نویسندگان ایران - صدور حکم اعدام توماج صالحی

 
خشم و اعتراض‌ گسترده 
علیه حکم اعدام توماج هنرمند محبوب

اعلامیه ی چهارشنبه 5 اردیبهشت کانون نویسندگان ایران علیه حکم اعدام توماج صالحی

صدور حکم اعدام توماج صالحی

وکیل توماج صالحی، خواننده‌ی معترض بازداشتی در ایران، از صدور حکم اعدام برای موکلش خبر داد. این حکم به اتهام «افساد فی‌الارض» صادر شده است. به گفته‌ی این وکیل «دادگاه انقلاب اصفهان، در اقدامی که در نوع خود بی سابقه است، حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی  را اجرایی نکرد و با «ارشادی» خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، توماج صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.»
او همچنین افزوده است: «البته این دادگاه در حکم خود قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست «یک درجه تخفیف» با توجه به «جوانی» متهم را دارد. این در حالی است که دادگاه بدوی، امکان قانونی این را داشت که با توجه به احراز کیفیات مخففه، حکمی جز اعدام برای توماج صالحی صادر کند ولی این کار را نکرده و صرفا قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست یک درجه تخفیف دارد.»
انتشار این خبر خشم و اعتراض‌ گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی برانگیخته است و برخی از وکلا اعلام کرده‌اند که این رای دارای تعارضات حقوقی آشکار است.

کانون نویسندگان ایران

جمعی از زندانیان سیاسی و ...نمایش شوم سوءاستفاده از قوای قهریه برای ارعاب حداکثری مردم

اعلامیه ی جمعی از زندانیان سیاسی و معترضان به لشکرکشی خیابانی علیه زنان
 
نمایش شوم سوءاستفاده از قوای قهریه برای ارعاب حداکثری مردم
 
مردم آگاه و معترض ایران!
چنانچه مشاهده‌گر واقعیت هستید، کوچه و خیابان‌های ایران بار دیگر عرصه‌ی لشکرکشی حکومت علیه زنان بی‌پناه، آگاه و دلیر این سرزمین است.
حکومتی که استانداردهای دوگانه و تعارض‌های آشکار او در قبال حجاب اجباری در عرصه‌های سیاسی، آشکارا نشان‌دهنده‌ی استفاده‌ی ابزاری از حجاب اجباری و سماجت‌ورزی خصمانه بر یکسان‌سازی سبک زندگی افراد و تداوم نمایش شوم سوءاستفاده از قوای قهریه برای ارعاب حداکثری مردم و کنشگران است.
هم‌زمان با بالا گرفتن احتمال وقوع جنگ و در شرایطی که سوء مدیریت و فساد سیستماتیک حکومت، زندگی مردم را به سیاهچاله‌ی فلاکت، اضطراب، بلاتکلیفی و نابسامانی‌های مداوم تبدیل کرده و در حالی‌که جامعه‌ی ایرانی دادخواه جوانان معترض کشته‌شده است، حکومت کماکان بر طبل جنگ با مردم کوچه و خیابان می‌کوبد و به موازات تحمیل انزوا و محدودیت‌های همه‌جانبه، به هر بهانه، جامعه‌ی سرشار از بغض و خشم ایران را به تازیانه‌ی زخم و داغ تازه‌ای می‌بندد. این در حالی است که اظهارنظر فعالان درباره‌ی حجاب اجباری و روایتگری ظلم رفته بر زنان ایران با هزینه‌هایی چون احضار، بازداشت و انواع فشارها مواجه است.
امضاکننده‌های این بیانیه، اقدامات غیرانسانی و غیرقانونی حکومت و مواجهه زن‌ستیزانه با دلاورانی که در خانه و خیابان مقابل فشار استبداد ایستاده‌اند را به‌شدت محکوم و تأکید می‌کنند که این بگیروببندها و لشکرکشی نیروهای تا بن دندان مسلح در مقابل گیسو و تن زنانی که علی‌رغم همه‌ی داغ و درفش‌ها کماکان میداندار مبارزه برای احقاق حقوق خود هستند، گواه آشکاری است بر اینکه زنان و مردان ایرانی با چنین سرکوب‌هایی از تلاش برای رهایی جامعه از چنگال خودکامگی و بیدادگری کناره نخواهند گرفت و حکومت جمهوری اسلامی با ادامه‌ی رفتارهای خودسرانه، قیم‌مآبانه و صغیر و برده پنداشتن مردم، تنها روزبه‌روز بر احتضار، قهقرا و بن‌بست‌های سیاسی خود خواهد افزود.
 
 
آتفه چهارمحالیان، آمنه رضایی، ابوالفضل غسّالی، احمد رضا حائری، احمد زاهدی لنگرودی، اسدالله فخیمی، اسماعیل عبدی، اسماعیل مفتی زاده، اصغر شیری ، افسانه عظیم‌زاده، الهام رسولی، امیرسالار داودی، امین لقایی، اکرم نقابی، پارسا مصلحی‌فرد، پوران ناظمی، پویا جگروند ، پویا مظلومی، پیمان سالم، جعفر عظیم‌زاده، حجت بداغی، حدیث صبوری، حسنا بهشتی، حسین  جانجانی، حسین رزاق، خلیل دارستانی، دایه شریفه حسین پناهی، راحله احمدی، رسول بداغی، رضا آیلور ، رضا سلمان زاده، رضا شهابی، رضا مسلمی، روزبه اکرادی، زرتشت احمدی راغب، زهرا خندان، زهره محققی، ژیلا مکوندی، سارا سیاهپور، ساناز آریان طلب، سعید شیری ، سعید مُلایی، سوران لطفی، سپیده قلیان، شادی شهرابی، شقایق مرادی، شهناز اکملی، شکرالله مسیح پور، صبا شعردوست، صدرا عبدالهی، صدیقه وسمقی، عالیه مطلب زاده، عباس اکرمی، عبدالله رضایی، عبداله مومنی، علیرضا بهنام، غلامرضا محمدی، فائزه هاشمی، فخری شادفر، فرزانه ناظرانپور، فرهاد میثمی، فروغ سجادی، فریبا اسدی، فریبا کمال آبادی، فریده کیانپور، کمال جعفری یزدی، کیوان صمیمی، گلرخ ایرایی، گیتی پورفاضل، محمد حبیبی، محمد نجفی ، محمد کریم بیگی، مریم کریم بیگی، مریم حسین زاده، مریم قلی‌زاده، مریم مرشدی نیت، مریم یحیوی، مسعود زینال زاده، مسعود فرهیخته، مصطفی تاجزاده، مصطفی محب کیا، منصور فرجی، منیره عربشاهی، مهدی محمودیان، مهران رئوف، مهناز مرتضایی، مهوش ثابت، میلاد فدایی اصل، نازی اسکویی، نرگس ظریفیان، نرگس محمدی، نسیم سلطان بیگی، هستی امیری، وحید علیقلی پور، ویدا ربانی، یاسمن آریانی.

۱۴۰۳ اردیبهشت ۲, یکشنبه

جنگ علیه زنان نشانه ی ضعف خامنه ای و سران پاسدار است

 
 
جنگ علیه زنان نشانه ی ضعف خامنه ای و سران پاسدار 
و پیشرفت های به دست آمده به وسیله ی جنبش های اخیر است
 
خامنه ای و سران سپاه کم آورده اند!
خامنه ای کم آورده است. در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و سیاست نظامیگری اش. در تمامی موارد با شکست های پی درپی روبرو شده است. شکست هایی که عقب نشینی های مداومی را به وی و سران سپاه خواه در داخل و خواه در خارج تحمیل کرده است. آخرین آن کشته شدن هفت فرمانده پاسدار در سپاه قدس اش در سوریه بود. جبران این حمله و تهاجم پهپادی و موشکی اش نیز با وجود اصابت چند موشک به یکی از پایگاه های نیروهای هوایی ارتش اسرائیل مشکلی را برایش حل نکرد و شرایطی را به وجود نیاورد که وی باد به غبغب اندازد و هنگامی که در پیش حزب اللهی های داخلی و نیروهای نیابتی ایش حرف می زند توپ اش پر باشد!
خامنه ای طراح اصلی جنگ علیه دختران و زنان
اما خامنه ای برای جبران شکست های خودش و دولت اش و مجلس اش و سپاه پاسداران اش فکر کرد که تنها جایی که می تواند مانور داده و خودی نشان دهد و ورق را به نفع خویش برگرداند، ایستادن روبروی دختران و زنان است. با این کار هم می تواند ضربه شستی به جنبش زنان نشان دهد و پیشروهای صورت گرفته پس از خیزش ژینا را پس بگیرد و جنبش زنان را به عقب و به آن مرزهایی که در نظرش بود برگرداند( به گفته ی برخی از این جوجه ملاها «چادر سر زنان می کنیم»!) و هم با درنده خویی نشان دادن به زنان، دیگر جنبش های اجتماعی از مبارزات طبقه ی کارگر گرفته تا جنبش خلق های بلوچ و کرد را مرعوب قدرت خود سازد.
پس « طرح نور» اش را به راه انداخت و مشتی از اوباش قلدرش را دوباره با ون هاشان به خیابان فرستاد تا با خشونت و دشنام دختران و زنان مبارز و جنگجوی ایران را به پس براند.
توازن قوای نیروهای انقلاب و ضد انقلاب
حقیقت این است که جنبش های اجتماعی- سیاسی سه دهه ی اخیر ایران گرچه نتوانسته اند حکومت ولایت فقیه را سرنگون کنند اما علیرغم برخی افت ها و پس رفت های موقتی، توقف پذیر نبوده اند.
 این جنبش های پی در پی ضربات کوبنده ای به نظام زده اند. ضرباتی که توانسته اند در توازن نیروهای دو سوی مبارزه یعنی نیروهای انقلاب به ویژه سه طبقه ی اصلی کارگر، کشاورز و خرده بورژوازی ( تهیدست، میانی و مرفه) و نیروهای ضد انقلاب حاکم بر جمهوری اسلامی ( پاسداران و آخوندهای سرمایه دار اختلاس گر و دزد و فاسد حاکم) تغییرات کمی فراوان به نفع نیروهای انقلاب ایجاد کنند چندان که وضع آگاهی سیاسی و فرهنگی و نیز تشکیلاتی نیروهای انقلاب با وضع این نیروها در آغاز جنبش های نوین در دهه ی هفتاد و نیز جنبش های دهه هشتاد و نود تفاوتی بسیار دارد. از سوی دیگر این جنبش هاو ضربات تضادهای درون نیروهای ضد انقلاب را بسیار شدت داده  تا مرزهای تبدیل حکمرانی طبقه به حکمرانی یک جناح و یک باند یعنی همان هسته ی سخت قدرت( خامنه ای، دفتررهبری و بخشی از سران سپاه) پیش برده اند چندان که وضع کنونی طبقه ی حاکم با وضع این طبقه در سه دهه ی هفتاد و هشتاد و نود به کلی متفاوت گشته است.
 یکی از نشانه ی اساسی این تغییرات در توازن نیروهای انقلاب و ضد انقلاب این است که در جبهه ی انقلاب بیشترین پیوندها و غلیان ها و اوج ها به وجود آمده و در جبهه ی ضد انقلاب بیشترین ریزش ها و از هم گسیختگی ها و فرودها. 
توازن قوای کنونی بین نیروهای انقلاب و ضد انقلاب به وضعیتی رسیده که تلاش برای پیروز شدن بر برخی ضعف ها و کمبودها در جنبش و در درجه ی نخست پیگیری یک برنامه ی کلی و یک خط مشی معین برای اتحاد برای سرنگونی جمهوری اسلامی و در درجه ی دوم ایجاد تشکیلات ها برای تحقق این برنامه و پیشبرد این خط مشی معین، می تواند جنبش را وارد تحولات تازه و کیفی ای کند و موجب جهش های تازه و محسوس تری گردد.
امکان این گام های بعدی جنبش را خامنه ای و سران سپاه و نیروهای اطلاعاتی تا حدودی می بینند و برای همین است که شمشیر را دوباره از رو بسته و به آن مرکزی که از نظر اینان بهترین توجیه را برای حمله به آن دارند یعنی جنبش زنان حمله کرده اند.( خامنه ای می گوید حجاب از نظر واجب شرعی است و نیز قانون کشور است و باید همه ی زنان آن را رعایت کنند). در شرایط عادی تکامل و پیشروی جنبش، آنها نمی توانند چنین آشکار و عریان، چنین درنده خویانه و وقیح و چنین مستبدانه و وحشیانه به هیچ یک از جنبش های دیگر حمله کنند. در عین حال انگار تنها روسری کردن سر زنان است که عطش احساس قدرت را در استبداد حاکم و پیروان فرومایه و حقیرش فرو می نشاند.
اما جنبش زنان  در گذشته و حال  تسلیم قدرت حاکم نشده و در آینده نخواهد شد. ویژگی پیشرفت کنونی جنبش زنان در این است که حرکت جنبشی زنان در عین اینکه حرکتی عمومی و متمرکز است حرکتی پراکنده و فردی و اتمیزه شده است. یک جنبش که هم در کل پیش می رود وهم در اجزایش. هم عمومی پیش می رود و هم فردی. هر زن آگاه و هر مادر و دختر و همسر و خواهر و هر خانواده که خواهان حق و حقوق خود است یک پای مبارزه ای جانانه است که همواره جریان داشته و در هنگامه ی جنبش زن زندگی آزادی ژرفش و غنا یافته است. دختران و زنان ایران در جنبشی بزرگ بوده و هستند و پس از عقب نشینی نسبی جنبش به مبارزه ی خود تداوم بخشیده اند. همین جنگ سنگر به سنگر و با تمامی وجود و همین تداوم و پیشرفت های ریزگون و وجب به وجب است که وضعیت توازن را به هم زده و جنبش زنان را پیش تر برده است.
تغییرات در صحنه ی نبرد
این همچون جنگ دو لشکر انقلاب و ضد انقلاب است.  پس از زورآزمایی ها و نبردها آنگاه که صحنه های نبرد برای مدتی آرامشی نسبی می یابند هر لشکر بر مبنای پیشرفت ها و پسرفت هایش در مجموعه ی صحنه های نبرد آرایش تازه ای می یابد و در جایگاه و وضعیت تازه ای از رویارویی قرار می گیرد. این جایگاه توازن تازه و موقعیت کنونی نیروهای درگیر را نشان می دهد. یکی از دو لشکریعنی لشکر ضد انقلاب با وجود عقب راندن نسبی لشکر انقلاب چون در صحنه ی نبرد مواضع حساسی را از دست داده نه تنها احساس پیروزی نمی کند بلکه احساس شکست کرده می خواهد آن مواضع حساس را دوباره پس بگیرد.
اما چنین بازپس گیری ای با توجه به وضعیت پیش آمده که بر مبنای تاریخ آن جنگ و نیروهای درگیر در آن و ویژگی مواضع از دست رفته و نیروهایی که این مواضع را از دست لشکر مقابل درآورده اند و ایستادگی مداوم آنها و بنابراین به طور کلی رشد نیروهای این لشکر یعنی لشکر انقلاب استوار است، شدنی نیست. پس لشکر ضدانقلاب دست به تلاشی هایی مضحک می زند که این مواضع از دست رفته را باز پس گیرد. امری که ممکن نیست زیرا رشد نیروهای لشکرانقلاب که این مواضع را به دست آورده این اجازه را نمی دهد و هر گونه حرکتی برای بازپس گرفتن آنچه این لشکر به دست آورده است نه تنها با ایستاده گی جانانه و تا پای جان نیروهای آن روبرو خواهد شد بلکه در عین حال می تواند موجب آن شود که خشمگین تر و جری تر شده و حملاتی تازه را علیه لشکر ضدانقلاب خونخوار سامان دهند و موجب شوند که چنین حملاتی از جانب ضدانقلاب نتایج کاملا معکوسی به بار آورد.
تلاش های بیهوده برای بازگرداند آب رفته به جوی!
حملات تازه ی خامنه ای و سران سپاه با گشت های کشتارشان جز تلاش برای برگرداند آب رفته به جوی نیست. تلاشی مضحک و بیهوده و بی نتیجه. همچون به آب و آتش زدن دشمنی که بازی را در برخی از بخش ها باخته است و می خواهد باخته اش را جبران کند اما تغییرات در  وضعیت عینی وصف آرایی و  تعادل نوین نیروها این اجازه را به او نمی دهد. در نتیجه خود را به آب و آتش زدن اش گرچه بهیمی و کراهت بار است اما مضحک می شود. 
بازتاب حملات وحشیانه ی خامنه ای به دختران و زنان در طبقه ی حاکم
این البته تنها نتیجه ی این حملات مضحک و بی نتیجه نیست. بازتاب این حملات در طبقه ی حاکم نیز به جای خود مهم است. اکنون بخش های زیادی از اصول گرایان و از جمله بخشی از خود آخوندهای این جریان مخالف با حجاب اجباری هستند( زیرا از نظر برخی از متعصب ترین آنها نسبت به حفظ حکومت، بی حجابی سرنگونی حکومت نیست اما تداوم تقابل با بی حجابی ممکن است کار را به سرنگونی حکومت کشاند) و می گویند که خامنه ای و سران پاسدارش نه تنها نمی توانند آنچه از دست رفته بازستانند بلکه در عین حال ممکن است با این حملات سبعانه موجب خشم جامعه و اوج گیری دوباره ی جنبش مهسا شوند و آنها مواضع تازه ای را از دست بدهند. این است که زبان عتاب را علیه نیروهایی که رهبری این حملات را دارند و از جمله خود خامنه ای گشوده و خواه آشکار و خواه در خفا علیه این دسته ها به جدال برخاسته اند.
خامنه ای فرمانده ی اوباشان 
این را هم افزون کنیم که خامنه ای سردسته ی این اوباشان گشت کشتار است. این اوست که طراح اصلی بسیاری حملات به جنبش و از جمله حملات شیمیایی به مدارس دخترانه بود. این که این مستبد احمق که وضع واقعی را نسنجیده و دست به این حمله زده، در عین حال با شدت گرفتن انتقادها از درون دیگر جناح های طبقه ی حاکم و همچنین نیروهای اصلاح طلب حکومتی خودش را به نفهمی زده و یک باره در پیشاپیش منتقدین از شیوه های رفتار اوباشان اش در می آید و می گوید:« کشف حجاب، هم حرام سیاسی و هم حرام شرعی است. منتها دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد شویم؛ کارهای بی‌قاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد» نشانگر اوج ضعف و در عین حال سالوسی اوست. خامنه ای خود سردسته اوباشان و متهم ردیف اول این پرونده ی جنگ علیه زنان و شکل ها و شیوه های خشن و کثیف برخورد با دختران و زنان در خیابان ها و بازداشتگاه ها است.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم اردیبهشت 1403
 
 
              

   

پایان یک دور حملات جمهوری اسلامی و اسرائیل علیه یکدیگر

 
پایان یک دور حملات دو دولت مرتجع علیه یکدیگر
 
یک دور تقابل دولت اسرائیل و حکومت جمهوری اسلامی در چارچوب تضاد این دو دولت با یکدیگربا حمله ی روز های پنجشنبه و جمعه ی اسرائیل به پایگاه هشتم شکاری اصفهان و انهدام بخش مهمی از پدافند هوایی اس 300  جمهوری اسلامی ظاهرا پایان یافت.
در کنار این حمله و در شب پس از آن(جمعه 31 فروردین) حمله ای به یک پایگاه نظامی گروه حشد الشعبی درجنوب بغداد صورت گرفت که ظاهرا نه آمریکا و نه اسرائیل مسئولیت آن را نپذیرفته اند اما می توان احتمال داد که کار یکی از این دو دولت و مکمل حمله ی اسرائیل به پایگاه هوایی بوده باشد.
چنان که نتایج این دو حمله ی جمهوری اسلامی به اسرائیل و دولت اسرائیل به پایگاه هشتم شکاری در اصفهان را با یکدیگر مقایسه شود اختلاف اساسی ای دیده نخواهد شد. تنها تفاوتی که دیده می شود کمیت ابزارهای حمله و کیفیت حمله است. جمهوری اسلامی زیاد فرستاد و کم زد( به گفته ی خودشان زیاد فرستادند برای اینکه حداقل تعدادی از آنها به هدف اصابت کنند) و اسرائیل کم فرستاد و کم(و به گفته خودشان دقیق تر و موثرتر) زد. هر دو حکومت از دیدگاه خودشان پیام هایی به یکدیگر دادند. جمهوری اسلامی با بیش از 300 پهپاد و موشک دست به خودنمایی بی حاصل زد و اسرائیل با اتخاذ اهداف مشخص و زدن آنها، امکانات خود را برای حملات مشخص به پایگاه های نظامی و سایت های اتمی جمهوری اسلامی به رخ خامنه ای و سران سپاه کشید.
هزینه حمله برای جمهوری اسلامی و در واقع برای مردم ایران بین 500 تا 600 میلیون دلار برآورد شده و هزینه ی دفاع برای اسرائیل نیز بر مبنای برخی منابع اسرائیلی حدود یک میلیارد و اندی دلار تخمین زده شده است.
چنانکه حمله  اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و کشتن هفت تن فرماندهان سپاه را نیز در چارچوب این حملات در نظر آوریم آن گاه در مجموع اسرائیل بیشتر ضربه زده و کمتر ضربه خورده است.
روشن بود که هیچ کدام از دو دولت ارتجاعی خواهان جنگی گسترده نبودند. اسرائیل خواه به دلیل دوری از ایران و خواه به دلیل امکانات نظامی توان مقابله ی به تنهایی با جمهوری اسلامی را ندارد و افزون بر آن تصمیم برای جنگ گسترده با جمهوری اسلامی در حوزه ی اختیارات دولت این کشور نبوده و اساسا در حوزه ی اختیارات امپریالیسم آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه و دیگر امپریالیست هاست که منافع اساسی در خاورمیانه و نیز در حفظ یک قدرت سیاسی وابسته به خود دارند. خامنه ای و شرکای پاسدارش نیز توان جنگ با اسرائیل را نداشته و ندارند زیرا به خوبی می دانند که در چنین جنگی، اسرائیل تنها نخواهد ماند و امپریالیست ها به یاری اش خواهند شتافت و از سوی دیگر می دانند گرچه ممکن است آغاز جنگی برای آنها آسان باشد اما پایان دادن اش آسان نخواهد بود و چه بسا وضع را به گونه ای در آورد که پایان جنگ پایان حکومت آنها باشد.
به اینها باید افزود که حمله ی اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و کشتن فرماندهان سپاه قدس نه اقدام نخستین دولت اسرائیل بوده و و نه آخرین آنها خواهد بود. اسرائیل از پیش ضرباتی به فرماندهان و نیروهای سپاه در سوریه زده بود و این حمله نیز در ادامه ی آنها بود و تا زمان تداوم تضادهای کنونی اش با گروه های نیابتی و خامنه ای و شرکا چنین حملاتی هم ادامه خواهد یافت. روشن است که دولت این کشور زمانی که پی برده بود که چنین جمعی که به گفته ی حماس در برنامه ریزی حمله حماس به اسرائیل نقش داشته اند، در چنین مکانی گرد می آیند( اخباری پخش شده که سازمان اطلاعات دولت بشاراسد و پوتین به سازمان اطلاعات این کشورخبر داده بودند) بهترین فرصت را برای کشتن آنها دیده و بنابراین از این فرصت استفاده کرده و به این مکان حمله کرده بود. این حمله و کشتن فرماندهان سپاه چنان که پیش از این گفته ایم در چارچوب تضاد اسرائیل با نیروهای حماس و حزب الله و خلق فلسطین بوده است و چرخش دادن آن به تضاد با جمهوری اسلامی و جنگ با خامنه ای بنا به دلایلی که ما در بالا و همچنین در اطلاعیه های پیشین شرح داده ایم نمی توانست مدت زیادی دوام داشته باشد.     
استفاده خامنه ای از حمله برای اعلام جنگ علیه جنبش زنان و توده ها
اما اهمیت استفاده ای که خامنه ای و سران پاسدارش خواسته اند از این شبه جنگ بکنند از خود آن بسیار مهم تر است.
خامنه ای درست همزمان با سردادن نعره ی« پاسخ سخت» به اسرائیل و« تنبیه»دولت این کشور و حمله ی توخالی اش به اسرائیل، عربده کشی علیه زنان و جنگ با زنان را اعلام و آغاز کرد. او به همراه زنان حزب اللهی شاغل در گشت «ارشاد»ش، مشتی اوباش قلدر و چاله میدانی را به خیابان ها فرستاد تا روسری سر زنان کنند و ایشان را با انواع فحاشی ها و تحقیرها و بگیر و ببندهای وحشیانه و شکنجه ها و تجاوزها به «راه راست»هدایت و «متدین» گردانند.
روشن است که وی همواره دنبال فرصتی بود تا دستاوردهای جنبش زنان (و در وجهی گسترده تر جنبش های توده ای) را از آنان باز ستاند و از این رو همراه با برنامه ریزی حمله ی پر سرو صدا به اسرائیل برنامه ی حمله به زنان را در دستور کار قرار داد. اکنون آن حمله ای که این جنگ در پشت آن پنهان شده بود پایان یافته و این جنگ اصلی و واقعی ادامه یافته است.  
در واقع جنگ اصلی خامنه ای با اسرائیل نیست. اگر اسرائیل بازهم از خامنه ای پاسدار بکشد و یا نیروهای نیابتی اش را سلاخی کند واکنش خامنه ای از نظر محتوی به احتمال فراوان در همان حدی خواهد بود که عین الاسد و این حمله ی اخیرش به اسرائیل بوده اند. اینجا شکل«حفظ نظام از اوجب واجبات است» و بقای جمهوری اسلامی، های و هوی ظاهری و درعمل نوشیدن انواع زهرها و سکوت و سازش و تسلیم است. اما به جنبش های داخل کشور که می رسد خامنه ای می شود خامنه ای عربده کشی که تیغ از نیام کشیده تا بر سر زنان و کارگران و زحمتکشان و دانشجویان و و هنرمندان و دیگر بخش های جامعه و خلق های دربند فرود آورد.
به این ترتیب از این دو تقابلی که جریان یافت، آنکه مهم تر بود همان تقابل داخلی بود نه خارجی.
اما خامنه ای و سران پاسدارش کور خوانده اند. جنبش زنان و جنبش طبقه ی کارگر و توده ها و خلق های ستمدیده ایران اکنون به آن درجه پیشرفت کرده اند که وی و دارودسته اش دیگر نتوانند آن را سرکوب کنند. ایستاده گی دختران و زنان ایران در همین روزهای اخیر نشان از آن دارد که حاضر نیستند آنچه را با خون خود و با صدها جان باخته و زندانی و شکنجه دیده و آسیب دیده به دست آورده اند از دست بدهند.
آنچه نیاز است ستایش شود این ایستاده گی ها و پشتیبانی تمامی طبقات و بخش های جامعه از آن است.  
گروه مائوئیستی راه سرخ
 ایران
دوم اردیبهشت 1403          
 

۱۴۰۳ فروردین ۳۱, جمعه

بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت پنجاه‌و ششمین سال تاسیس کانون


 


 آزادی اندیشه … ضرورت است”؛بیانیه کانون نویسندگان ایران 
به مناسبت پنجاه‌و ششمین سال تاسیس کانون
 
پنجاه‌و شش سال پیش، در اردیبهشت ۱۳۴۷، «یک ضرورت» جمعی از شاعران‌ و نویسندگان را گرد هم آورد؛ نیاز به ایجاد تشکل صنفی بدون هیچ وابستگی‌ به قدرت و نهادهای حکومتی و در برابر اقدام به تشکیل کنگره‌ای فرمایشی به نام «کنگره‌ی نویسندگان و شعرا و مترجمان». آنان به‌درستی دریافته‌بودند که هدف از چنین برنامه‌هایی نظارت و تسلط حکومت بر اهل قلم است و سرپوشی بر سرکوب صداهای مستقل و اختناق و خفقان حاکم بر جامعه؛ می‌دانستند که آفرینش و شکوفایی واقعی هنر و ادبیات جز در سایه‌ی آزادی اندیشه ‌و بیان ممکن نیست و دست‌درازی حکومت‌ها بر ذهن‌ و زبان آدمی، وهن آدمی است؛ می‌دانستند مبارزه با روش‌های نوین سانسور و دفاع از آزادی بیان، شکل و تشکلی نو می‌طلبد. پس گرد هم آمدند‌ و طرحی نو درانداختند: کانون نویسندگان ایران!
پنجاه‌وشش سال از تاسیس یگانه تشکل مستقل و پایدار اهل قلم در ایران می‌گذرد. اکنون با نگاهی گذرا بر این تاریخ پرفراز و نشیب می‌توان دریافت که روشن نگه‌داشتن این‌گونه چراغ در این سرزمین با وجود حکومت‌هایی مستبد چه مایه دشوار و چه اندازه جان‌فرسا است. تهدید و بازداشت ‌و آزار و اذیت اعضا از ابتدای تاسیس که ناگزیر در ادوار مختلف به تعطیلی‌ موقت و گاه طولانی‌اش انجامید؛ قتل اعضای موثر و متعهد آن در میانه‌ی دهه‌ی هفتاد؛ احضار پی‌درپی اعضا در سال‌های اخیر و پرونده‌سازی و صدور احکام زندان بلندمدت برای آن‌ها و… نشان می‌دهد که بیش از نیم قرن مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان، ایستادگی‌ بر مواضع آزادی‌خواهانه‌ مندرج در منشور و اساس‌نامه‌ی کانون نویسندگان ایران، نه کاری‌ست خرد!
امروز، در نتیجه‌ی سال‌ها تلاش و مداومت کسانی که جان‌ و عمر خویش را در این راه نهاده‌اند، مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی اندیشه ‌و بیان دیگر به خواستی عمومی بدل شده ‌است؛ آن‌چنان که دو سال پیش و در بحبوحه‌ی جنبش زن‌ زندگی ‌آزادی نیز ضرورتش بارها از زبان‌‌ و صداهایی بعید به گوش همگان رسید.
در پنجاه‌وششمین سالگرد تأسیس کانون نویسندگان ایران ضمن شادباش به یاران و اهل قلم، یاد جان‌باختگان راه آزادی ـ احمد میرعلایی، غفارحسینی، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و بکتاش آبتین ـ و یاران درگذشته‌ را که با نور زندگی‌شان چندی از این مسافت طولانی و نفس‌گیر را روشن کرده‌اند گرامی می‌داریم.
کانون نویسندگان ایران
۳۱ فروردین ۱۴۰۳

۱۴۰۳ فروردین ۳۰, پنجشنبه

انزجار مردم از حکومت و مقاومت جانانه زنان

نرگس محمدی 

حکومت دینی استبدادی مبتلا به درد مهلک عدم مشروعیت و انزجار مردم شده و ضعف در عرصه بین المللی از عوارض این ابتلا کشنده رژیم است.
جمهوری اسلامی از سر استیصال خیابانها را به میدان جنگ علیه زنان و جوانان تبدیل کرده تا درد بی علاج عدم مشروعیت و فروریختن اقتدارش را با ارعاب و وحشت تسکین دهد و ضعف و مضحک بودن ادعاهایش در عرصه جهانی را با سلطه گری و زورگویی سخیفانه در داخل التیام بخشد.
مقاومت جانانه زنان سربلند ایران در خيابان‌های شهرها و تداوم نافرمانی مدنی، نفس های استبداد دینی را به شماره انداخته است.
خیابان، از آن ما و پیروزی سرنوشت محتوم ماست.

نرگس محمدی
زندان اوین
۲۹ فروردین

زن‌زندگی آزادی

۱۴۰۳ فروردین ۲۶, یکشنبه

مساله ی امکان جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل

 
 
مساله ی امکان جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل
 
برخی پس از حمله ی پوشالی اخیر خامنه ای و سران سپاه به اسرائیل، از گسترش جنگ بین اسرائیل و جمهوری اسلامی صحبت می کنند. 
تضادهای دولت اسرائیل با جمهوری اسلامی
به نظر ما در حال حاضر و با توجه به مواضع خامنه ای و دارودسته ی پاسدارش و نیز دولت اسرائیل و امپریالیست های غربی امکان گسترش جنگ به آن درجه که به یک جنگ گسترده بین دو دولت تبدیل شود ناچیز است. بر خلاف کسانی که می گویند اسرائیل مایل است جنگ اسرائیل با خلق فلسطین را به جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل تبدیل کند و یا تبدیل کرده است ما بر چنین نظری نیستیم و چنین تبدیلی را مشروط به تمایل  خواست این دولت و اساسا در دست دولت اسرائیل نمی دانیم. اسرائیل در چارچوب تضادهایش با خلق فلسطین و گروه هایی مانند حماس و یا جهاد اسلامی و حزب الله لبنان و غیره تا حدودی ضرباتی به جمهوری اسلامی وارد کرده و می کند و در عین حال در چارچوب تضادهایش با جمهوری اسلامی نیز خواه به عنوان پشتیبان نیروهای نیابتی اش در منطقه و خواه به علت دنبال کردن تولید بمب اتمی به زدن ضربه به جمهوری اسلامی ادامه می دهد. این ها دو خطی است که دولت اسرائیل در مورد جمهوری اسلامی دنبال  کرده و می کند. اینها همواره بوده اند و تازه گی ندارند. البته درون چنین تقابل هایی، این را که حمله به کنسولگری و کشتن 7 تن ازفرماندهان سپاه قدس که بیشتر در چارچوب تضاد اسرائیل با حماس صورت گرفت و همچنین پاسخ جمهوری اسلامی تا حدودی و برای مدتی بتواند جنگ اسرائیل علیه خلق فلسطین وجنگ در غزه را زیر تاثیر خود قرار دهد نفی نمی کند اما  به طور کلی تضاد خلق فلسطین با دولت اسرائیل هویت ویژه و تاریخ خود را دارد و تضاد اسرائیل و امپریالیست ها با جمهوری اسلامی هویت ویژه و تاریخ  ویژه ی خود را. این را که این تضاد اخیر به جنگ کاملی بین دو کشور تبدیل شود در دست دولت اسرائیل نیست.
از سوی دیگر دولت اسرائیل هیچ مخالفتی با سران مرتجع حکومت جمهوری اسلامی نخواهد داشت به این شرط که اینها نیز کاری به کار اسرائیل نداشته باشند و نسبت به وی و درگیری فلسطینی ها با وی بی تفاوت باشند و یا همچون دیگر دولت های عربی با دولت اسرائیل از در دوستی درآیند.
این برخلاف برخی صحبت های سران دولت اسرائیل است که مثلا قیافه ی دموکرات منش به خود گرفته و جانب مردم ایران و مثلا جنبش های آنان را می گیرند و خود را مخالفین حکومت مستبد جمهوری اسلامی معرفی می کنند. اینها هم درست همان کاری را می کنند که جمهوری اسلامی در مورد مردم فلسطین می کند.
برای دولت مرتجع اسرائیل پشیزی اهمیت ندارد که کدام دولت استبدادی بر ایران حاکم است. خواه استبداد سلطنتی و خواه استبداد دینی، دولت اسرائیل می تواند خود را دوست آنها بداند. همان گونه که با مرتجع ترین دولت های عرب طرح دوستی ریخته و می ریزد. آنچه دولت صهیونیستی اسرائیل می خواهد این است که این حکومت ها در بلوک امپریالیست های غربی باشد و در عین حال از سیاست های این دولت ها در منطقه و از جمله در مورد اسرائیل تبعیت کنند. استبداد سلطنتی با آنها دوست بود و آنها نیز با استبداد سلطنتی دوست بودند. با جمهوری اسلامی دوست نیستند زیرا خامنه ای و سران پاسدارش از یک سو گنده گو و جاه طلب هستند و می خواهند رهبر شیعیان و مسلمانان باشند و بنابراین در چارچوب اختلافات شیعیان و مسلمانان با اسرائیل نسبت به این کشور اظهار دشمنی می کنند( چنان که می بینیم جمهوری اسلامی در جنگ غزه دخالتی نکرد و اکنون نیز حاضر نیست کار را به جنگ بکشاند. نمایشی از حمله اجرا کرد و گفت تمام شد!) و برای امتیاز گرفتن از امپریالیست ها برخی نیروهای مخالف این کشور را تقویت می کنند. از سوی دیگر به دلیل همین جاه طلبی ها در منطقه و شیوه ی حکومت شان در داخل که منجر به بی ثباتی در داخل کشور و منطقه می شوند امپریالیست ها به آنها اطمینان ندارند.
دولت اسرائیل تابع دولت های امپریالیستی غرب است
از سوی دیگر دولت اسرائیل در مورد جنگ با جمهوری اسلامی تا حدود زیادی تابع دولت آمریکا و دولت های اروپای غربی است. دولت اسرائیل بدون کمک های دولت های امپریالیستی نمی توانست تا کنون بماند و از این پس نیز بماند. منافع اساسی آن با منافع این امپریالیست ها جز در برخی از موارد عموما انطباق دارد. این دولت ژاندارم امپریالیست ها در منطقه است و تضادهای خود را با خلق فلسطین و یا حکومت های ملی در منطقه عموما در چارچوب تضادهای امپریالیست ها با آنها پیش برده است.
در مورد جمهوری اسلامی نیز بیشتر تابع تضادهای امپریالیست ها با جمهوری اسلامی است. ترور دانشمندان هسته ای و یا سران پاسدار از جانب دولت اسرائیل و صرفا به دلیل منافع خاص این دولت و تضادهایش با جمهوری اسلامی نبوده بلکه بخشی از برنامه ی امپریالیست های غربی و در چارچوب تضادهای آنها با حکومت اسلامی بوده است.
 جنگ با حکومت خامنه ای در حال حاضر در دستور کار دولت های امپریالیستی نیست!
در شرایط کنونی امپریالیسم آمریکا و به همراهش دولت های امپریالیستی غرب جنگ با جمهوری اسلامی را نمی خواهند. نه تنها دولت بایدن در حال حاضر، بلکه همچنین دولت ترامپ نیز اساسا جنگ با جمهوری اسلامی را نمی خواست و برای همین هم با همه ی داد و قال عمده کارش ترور قاسم سلیمانی بود.
جدا از مواردی مانند شکست امپریالیست ها در تجاوز به افغانستان و عراق و دیگر کشورها که توان شان را تا حدودی تحلیل برده است و در داخل کشورهاشان آنها را ضعیف کرده است، علت این است که در حال حاضر می بینند که جمهوری اسلامی جنبش توده ها را در ایران سرکوب می کند و جنبش توده ها نیز نتوانسته به آن درجه برسد که خطر سرنگونی حکومت را خیلی نزدیک کند.
جدا از این آنها نمی توانند به راحتی گزینه ی خود یعنی سلطنت طلبان را به قدرت برسانند. آنها زمانی می توانند سلطنت طلبان را به قدرت برسانند که یا میدان مبارزه ی داخلی به آنها این امکان را بدهد و مثلا سلطنت طلبان دارای نفوذ قابل توجهی میان مردم باشند و یا در صورتی که آنها را بدون نفوذ داخلی چشمگیر در پی یک تجاوز نظامی به قدرت رساندند  بتوانند آنها را بدون اینکه جامعه به هم بریزد بر سر قدرت نگاه دارند. آنها در عین حفظ تضادهای خود با جمهوری اسلامی، با حکومت خامنه ای در گذشته و حال وارد بند و بست های مکرر بوده و هستند. دولت بایدن با جمهوری اسلامی مذاکرات پنهانی دارد و برنامه های خود را پیش می برد. خامنه ای و سران سپاه جزییات حمله ی اخیر را از طریق واسطه یا مستقیما به اطلاع آمریکا رساندند و آن را به گونه ای انجام  دادند که قابل کنترل حداکثری باشد. اینکه آمریکا مخالفت جدی ای با این حمله و تهدیدی در این مورد نکرد و اکنون نیز به اسرائیل می گوید با این کشور در هیچ حمله ای که پاسخ به حمله ی ایران باشد مشارکت نخواهد کرد برای این است که خامنه ای و سران سپاه اش بتوانند با چنین حمله ای جدا از حل و فصل نیازهای داخلی شان در مورد پاسخ به حمله ی اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در سوریه و همچنین راه آمدن بیشتر با آمریکا، موقعیت خود را در قبال جنبش توده ها به دست آورند و توان حفظ حکومت شان را داشته باشند.
آنها نمی خواهند کاری کنند که خامنه ای و سران سپاه بیش از پیش به امپریالیسم روسیه پناه برند. آنان می خواهند جناح های وابسته به خود را در جمهوری اسلامی تقویت کنند و بر جناح های هوادار روسیه برتری یابند.
تضادهای آنها با جمهوری اسلامی عموما در چارچوب جاه طلبی ها و زیادروی ها سران حکومت در منطقه است. آنها می خواهند زیادروی های حکومت خامنه ای و پاسداران اش را در منطقه کنترل کرده نیروهای نظامی آن و نیروهای نیابتی اش را زیر کنترل خود در آورند.  
آنها زمانی دست به جنگ با حکومت جمهوری اسلامی می زنند که انقلاب در ایران اوج گرفته و حکومت جمهوری اسلامی نتواند آن را سرکوب کند. زیرا در صورتی که انقلاب توده ای  صورت گیرد و این امکان پدید آید که دولتی انقلابی و دموکراتیک به روی کار آید به نفع شان نیست و ممکن است بر تکامل آتی جامعه تاثیر گذارد و همچنین تاثیراتی بر منطقه گذارد که آنها آن را به نفع منافع امپریالیستی  دراز مدت خود نمی بینند.
برای همین است که در حال حاضر بهترین گزینه برای تداوم منافع شان همین حکومت اسلامی خامنه ای و سران پاسدارش است.
البته آنها حاضر بودند با دولت های اصلاح طلب و امثال روحانی کنار بیایند اما این بیشتر به این دلیل بود که چنین جابجایی قدرتی مسالمت آمیز صورت گرفته و چنین دولت هایی حاضر بودند با دولت های امپریالیستی غربی هماهنگ شده و اجازه روابط عادی را بدهند. امضای برجام و ریختن نماینده گان کمپانی ها به داخل ایران اوج این کنار آمدن امپریالیست ها با دولت روحانی بود.    
موضع توده ها در قبال حمله به اسرائیل
طبقه ی کارگر و کشاورز و توده های زحمتکش و مترقی ایران آگاه تر و بیدارتر از همیشه هستند. همان گونه که پیش از این  توده ها حکایت«انتقام سخت» خامنه ای و سران پاسدارش را به تمسخر می گرفتند، حمله ی 25 فروردین و«تنبیه» اسرائیل را نیز به تمسخر می گیرند. آنان با چشمان خود دود شدن پول های خود و حاصل زحمات خود را در هوا می بینند؛ پول هایی که سران استثمارگر و دزد و فاسد جمهوری اسلامی دهه هاست که از گُرده شان بیرون کشیده و خرج درست کردن این موشک ها و پهپادها کرده اند تا روزی همچون 25 فروردین با آنها دست به خودنمایی و قدرت نمایی بزنند!
بی تردید توده ها هیچ گونه تمایلی به جنگ با هیچ کشوری را ندارند. سیاست های کثیف حکومت در عرصه ی اقتصادی که آنها را به نداری و فلاکت انداخته و رمق و نایی برایشان نگذاشته و در کنار آن استبداد سیاسی و فرهنگی این حاکمان، جز کینه و نفرت از جمهوری اسلامی چیزی در دل شان پدید نیاورده است. آنچه آن ها می خواهند سرنگونی و نابودی جمهوری اسلامی است.
جنبش های متوالی دهه ی نود و اکنون نخستین دهه از سده ی نو عموما با خواست براندازی حکومت بوده است. خیزش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» با نفرت عمیق نسبت به سیاست ها و جنایات حکومت نسبت به زنان صورت گرفته و خواست نهایی آن سرنگونی حکومت بوده است. با این حال این جنبش ها فاقد کیفیات لازم و توان کمی مورد نیاز برای این سرنگونی بوده اند و بنابراین تا کنون امکان قطعی سرنگونی را پدید نیاورده اند. نگاهی به تاریخ سه دهه اخیر نشان می دهد که این جنبش ها اگر چه گاه به پس می روند اما با توجه به شرایط کنونی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، پیشروی عمومی آنها الزامی و جبری است.
خامنه ای و سران پاسدارش نمی توانند از این حمله و« تنبیهی» که مضحکه ی عام و خاص شده است، نمدی برای ایجاد موقعیت برتر برای خود در مقابل توده ها و سرکوب توده ها بسازند و در لوای آن به پیش بردن سیاست های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی( گران کردن بنزین، عقب راندن جنبش زنان، سرکوب بیشتر کارگران و ملیت ها و...) خود دست زنند. سرکوب جنبش زنان چنان که پیش از و دهه ها سرکوب نشان داده است بی حاصل است و جز کینه و نفرت در دل زنان و جوانان توده ها و متحد کردن بیشتر آنها چیز دیگری به بار نخواهد آورد. چنین سرکوبی نه تنها اکنون دیگر نمی تواند زنان را به عقب و به مواضع گذشته براند بلکه موجب شکاف های شدیدتر در میان جناح های حاکم و از جمله جناح خامنه ای خواهد شد. سرکوب طبقه ی کارگری که در فلاکت دست و پا می زند و با تعیین حداقل دستمزد سال 1403 و گرانی بی وقفه و از جمله دلار در همین دو هفته ی اخیر هر روز بیشتر به فلاکت می افتد ممکن نیست. سرکوب گرسنه گان که روزمره به تعدادشان افزوده می گردد ممکن نیست. سرکوب خلق های دربند ممکن نیست و...  
 برعکس، واکنش مقابل این« حمله» تصنعی و توخالی خامنه ای و سران پاسدارش و های و هوی تبلیغاتی ای که پس از مدتی به ناچار خواهد خوابید، اوج گیری دوباره ی جنبش طبقه ی کارگر و جنبش زنان و جوانان و جنبش طبقات دیگر و همچنین جنبش های ملی در بلوچستان و کردستان و آذربایجان و خوزستان است. 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
27 فروردین 1402

عین الاسد دوم خامنه ای و سران سپاه

 
عین الاسد دوم خامنه ای و سران سپاه
پر سر و صداتر اما پوشالی تر!
 
«پاسخ سخت» اجرایی شد!
بالاخره خامنه ای و سران پاسداراش«پاسخ سخت» کذایی شان را به حمله‌ی‌ اسرائیل به کنسول‌گری ایران و کشتن  ۷ نفر از فرماندهان ارشد سپاه قدس از جمله محمدرضا زاهدی فرمانده سپاه قدس در سوریه و لبنان  دادند و«انتقام سخت» شان را گرفتند!
این امر طی عملیاتی با نام «وعده صادق» و طبق اخبار با شلیک 185 هواپیمای بدون سرنشین و 36 موشک کروز و همچنین 110 موشک بالستیک نقطه زن به اسرائیل صورت گرفت که تقریبا اکثریت آنها( به گفته ی دولت اسرائیل 99 درصد از آنها) در هوا و پیش از آنکه به اسرائیل برسند به وسیله ی آمریکا، انگلیس، فرانسه ، اردن و یا در فضای کشور به وسیله ی نیروهای نظامی اسرائیل منهدم شدند.
اطلاع دادن زمان به آمریکا و اسرائیل
حمله البته غافلگیرانه نبوده است. گویا از سه روز پیش از آن، ساعت و تعداد و نوع پهپادها و موشک هایی که قرار بوده است به اسرائیل شلیک شود مستقیم و یا به وسیله ی کشورهای عربی به دولت آمریکا اطلاع داده شده بود. بنابراین هم آمریکا و هم دیگر کشورها از جمله اسرائیل دقیقا از تمامی ابعاد حمله خامنه ای اطلاع داشتند و می توانستند بهتر برنامه ریزی کرده و پهپادها و موشک ها را رهگیری و نابود کنند.
برنامه ریزی برای ریختن معدود هواداران خامنه ای به خیابان و به راه انداختن جشن پیروزی
در کنار این حمله در نقشه ای از پیش برنامه ریزی شده به وسیله ی سپاه و دیگر ارگان ها، مشتی از حزب اللهی ها و نان خورها را به خیابان ها فرستادند تا همزمان با شلیک پهپادها و موشک ها به قیل و قال بپردازند و در حالی که هنوز حمله به سرانجام نرسیده و نتایج عملی آن روشن نبود طبق معمول این « پیروزی بزرگ» را جشن بگیرند.
«خاتمه ی عملیات»
و بالاخره باقری یکی از سران سپاه، پس از شلیک پهپادها و موشک ها گفت که عملیات از نظر جمهوری اسلامی«خاتمه » یافته و «قصدی برای ادامه ی عملیات» ندارد.(گویا وی و دیگر سران سپاه و خامنه ای امیدوارهستند که سخنان شان گوش شنوایی به ویژه از جانب آمریکا که در جریان همه نکات قرار دارد پیدا کند و این کشور مانع از پاسخ متقابل اسرائیل شود!)
حمله ی پر های و هوی و پرخرج اما توخالی
و اما برمبنای اخبار منتشر شده از جانب دولت اسرائیل اکثریت این پهپادها و موشک ها یا در حال رسیدن به اسرائیل و یا در فضای اسرائیل سرنگون شدند و تنها برخی از آنها به زمین اصابت کرده که خسارت جدی ای به همراه نداشته است. بر طبق گفته های دولت اسرائیل یکی از موشک ها توانسته به زیرساخت های یکی از پایگاه های هوایی اسرائیل آسیب وارد کند و در ضمن یک دختر بچه ی عرب از ناحیه سر زخمی شده که در بیمارستان بستری و در حال مداوا است. (نتایج حمله دیر یا زود و به وسیله ی منابع مستقل تر بیشتر مشخص می شود و امکان وارسی قضیه بیشتر فراهم می گردد).
در اعلامیه ی خود با نام حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه به تاریخ 16 فروردین 1403 نوشتیم:
«با این حال، خامنه ای و جریان هسته ی مرکزی قدرت از«پاسخ سخت» سخن می گویند و روشن نیست که این بار نیز دولت خامنه ای و پاسداران اش از طریق نیروهای نیابتی شان«پاسخ سخت» می دهند و در عراق و یمن به مواضع آمریکا و یا کشتی ها حمله می کنند و یا خودشان مستقلا وارد عمل گردیده و مثلا موشکی به اسرائیل شلیک می کنند.
در مورد موشک زدن، مشکل که اگر هم خودشان موشکی شلیک کنند آن را به داخل شهرهای اسرائیل بزنند زیرا برایشان آخر و عاقبت آن مشخص نیست و بنابراین شاید بتوان بیشتر احتمال داد که اگر همچون«انتقام سخت» از آمریکا برای ترور قاسم سلیمانی چنین کنند، چند موشک به خاک اسرائیل در مرز سوریه شلیک کنند! گرچه این بار پیش از آن به اسرائیلی ها خبر نخواهند داد!»( گویا نظر ما درمورد خبر ندادن درست نبوده و حضرات مستقیما و یا از طریق دولت های واسط به آمریکا و در نتیجه به اسرائیل اطلاع دادند!)
دلایل اصلی خامنه ای برای «پاسخ سخت»
اگر آنچه دولت اسرائیل می گوید راست باشد آن گاه این حمله ای پرسرصدا اما توخالی و پوشالی بوده است. یک هارت و پورت پرخرج.
از میان دلایلی که خامنه ای و سران سپاه دارند دو دلیل مهم تر از دیگر دلایل است:
واکنش به تحقیر شدن در مقابل ارزشی های داخلی و نیروهای نیابتی
یکی تحقیرشدن خامنه ای و سران پاسدار در نزد نیروهای داخلی پشتیبان حکومت و همچنین  نیروهای نیابتی شان در منطقه در جریان حمله دولت اسرائیل به کنسولگری  و کشتن 7 تن از فرماندهان سپاه قدس و به اصطلاح خواست این که خود را از این خوارشده گی بیرون کشند و گردن در مقابل اینها به فراز در آورند و باد در پوست شان کنند که« 60  سال است دولتی به اسرائیل حمله نکرده و چندین قدرت جهانی مشغول زدن پهپادها و موشک های ما شدند» و از این گونه...
حمله ی خامنه ای به جنبش زنان و توده ها
و دوم شرایط داخلی و وضعیت اقتصادی و سیاسی اسفباری است که برای اکثریت توده ها وجود دارد و هر دم بدتر شده و امکان برخاستن توده ها و شکل گیری خیزش ها را در خود دارد.
گفتنی است که طی همین ده روز پیش از«حمله» ارزش ریال در مقابل ارزهای خارجی بازهم کاهش یافت و قیمت دلار آمریکا به بالای هفتاد هزارتومن رسید و در نتیجه از ارزش داشته های ریالی حال و آینده ی توده های مردم باز هم بیشتر کاسته شد. طی همین ده روز بسی از روزنامه های داخلی می گفتندکه اگر می خواهید پاسخ دهید بدهید زیرا ماندن میان پاسخ دادن و ندادن موجب می شود که هر روز به قیمت ارزها افزوده گردد و حال استرس بر جامعه حاکم شود!  
بنابراین خامنه ای نیاز داشت که با اقدامی، موقعیت روانی - فرهنگی و سیاسی فروتری را که در مقابل توده ها به ویژه پس از خیزش «زن زندگی آزادی» خواه در سیاست داخلی و خارجی پیدا کرده بود و کشتن فرماندهان پاسدارش آن را بدتر کرده و موجب مسخره شدن اش را در میان توده ها فراهم کرده بود تغییر داده و خود را به موقعیت فراتر ارتقاء دهد تا بتواند بیشتر سیاست های خود را پیش برد و بهتر جنبش های توده ای را سرکوب کند.
این کار از زمان برنامه ریزی حمله طراحی شد. خامنه ای دوباره به گفته ی توده ها«بیرون بودن تار موی زنان» را «چالش» اصلی کشور خوانده و دوباره دستور داد که دارودسته های گشت ارشادی به خیابان ها بریزند و مانع از گسترش آزادی پوشش زنان شوند. طبق معمول هر کجا که کم می آورند و یا بوی جنبش و خیزش به مشام شان می رسد سراغ زنان می روند و به سرکوب زنان می پردازند تا جنبش در جامعه را به عقب برانند.
عملیات، بی نتیجه ای درخور هزینه اش!
اما عملیات مزبور تا کنون نتوانسته هیچ کدام از آن نتایجی که خامنه ای و سران سپاه دنبال آن بودند به بار بیاورد. نه با این حملات پرخرج از جیب مردم ایران که حتی اگر آسیب هایی به مکان های نظامی و یا اطلاعاتی ای در اسرائیل وارد کرده باشد(سران سپاه گفته اند قصد آسیب زدن به محل های اقتصادی و جان مردم را نداشته اند) خرج و دخل اش به هم نمی خورد و در نتیجه عملا توخالی و پوچ است، جنبش توده ها آرام می گیرد و نه احتمالا پشتیبانان داخلی حکومت و یا نیروهای نیابتی اگر خام نشوند، اقناع و ارضاء می شوند. شکی نیست که های و هوی کرکننده بوق های تبلیغاتی سران جمهوری اسلامی هزارها برابر آن حمله و نتایجی است که حمله داشته است.
پاسخ اسرائیل؟
اما به ساده گی نمی توان گفت که این پایان ماجراست. دولت صهیونیستی اسرائیل و به همراه اش امپریالیست های آمریکایی و اروپایی سوی دیگر قضیه هستند.
دولت اسرائیل در شرایط کنونی درگیری با جمهوری اسلامی را کمتر در خود و در چارچوب تضادهایش با جمهوری اسلامی و بیشتر در چارچوب تضادش با خلق فلسطین و سازمان حماس دنبال می کند( حمله به کنسولگری و کشتن سران سپاه قدس بیشتر به واسطه ی نقش آنها در جنگ غزه بود) و بنابراین بیشتر تابع وضعیت اش در قبال جنگ با خلق فلسطین است. از سوی دیگر جناح حاکم بر دولت اسرائیل به نقش دست زدن یا نزدن به این پاسخ یا جنگ در چارچوب حفظ موقعیت خود در قدرت و سرکوب مخالفت ها در اسرائیل توجه می کند.
اگر پاسخ به حمله ی خامنه ای و سران سپاه و تغییر محدود و یا کامل میدان جنگ بتواند به این دولت یاری کند که در در داخل و نیز در جنگ غزه موقعیت اش را بهبود بخشد( از جمله در مورد وجهه اش در افکار عمومی) آن گاه پاسخ خواهد داد و اگر نتواند به این دولت در حفظ خود در داخل و یا در این جنگ یاری کند پاسخ نخواهد داد.
در کنار منافع خاص دولت حاکم بر اسرائیل و نیز وضع این کشور در قبال جنگ با خلق فلسطین، منافع امپریالیست های آمریکایی و اروپایی و همچنین دولت های منطقه نیز مطرح است.
در راستای این منافع اگر امپریالیست های آمریکایی و اروپایی تداوم درگیری دولت اسرائیل را با ایران به صلاح وضع حکومت خامنه ای و سران سپاه در ایران که سر وسر فراوان با دولت بایدن دارند و نیز شرایط منطقه و دولت های آن و همچنین آماده گی خودشان برای درگیری تازه نبینند و فکر کنند که تداوم این پاسخ ها اوضاع خاورمیانه را به هم می ریزد و بنابراین از دولت حاکم اسرائیل بخواهند که پاسخ ندهد، این امکان وجود دارد که دولت اسرائیل پاسخ ندهد و اوضاع را به حال خود رها کند تا فرصتی دیگر ضربه ای دیگر همچون ضربه های پیشین اش به نیروهای جمهوری اسلامی وارد کند.      
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
26فروردین 1402