۱۴۰۳ آذر ۱۳, سه‌شنبه

درباره ی تغییرات در سیاست خارجی خامنه ای و شرکای پاسدارش(2)


 
در بخش نخست این نوشته درباره ی توافقنامه ی آتش بس لبنان و مذاکرات ژنو صحبت کردیم و در این بخش به سوریه می پردازیم.
جنگ در سوریه
مساله سومی که پیش آمده و تغییر سیاست های خامنه ای و شرکای پاسدارش را شکل داده، جنگ در سوریه است. آنچه در چند روز گذشته رخ داده عقب نشینی نیروهای قدس به همراه ارتش سوریه در مقابل تهاجم نظامی هیئت تحریرالشام و دیگر سازمان های مخالف بشار اسد در سوریه بوده است.
روشن است که اقدام فوری نیروهای مخالف بشار اسد که در پی توافقنامه آتش بس در لبنان رخ داده بر مبنای این تحلیل بوده که حزب الله ضربات شدیدی خورده و در حال حاضر نمی تواند نقشی همچون گذشته در جنگ اجرا کند؛ روسیه درگیر در جنگ اوکراین است و جمهوری اسلامی پس از ضرباتی که در لبنان و غزه از اسرائیل خورده( جدا از حملات مداوم اسرائیل به این نیروها در سوریه طی سال های پیش از جنگ غزه) ناتوان از درگیر شدن در یک جنگ تازه در این منطقه است، آن هم در حالی که دولت اسرائیل آماده و به دنبال ضربه زدن های بیشتر به نیروهای آن است.
پیشرفت سریع نیروهای تحریرالشام و تصرف حلب و در کنار آن عقب نشینی نیروهای ارتش سوریه و نیز سپاه قدس و نبود درگیری های جدی بین این نیروها با گروه های مخالف بشار اسد می تواند به دلایل زیر صورت گرفته باشد: ضعف ارتش سوریه و نبود میلی برای مقاومت در مقابل این تهاجم( و یا وجود نفوذهایی از جانب امپریالیست های غربی در ارتش سوریه و اقداماتی از جانب برخی فرماندهان در راستای خواست امپریالیست های غربی)، ضعف ویژه نیروهای سپاه قدس که ضرباتی شدید از دولت اسرائیل طی دو سال اخیر خورده اند و نیز  حداقل تا کنون نبود تمایلی در امپریالیسم روسیه برای درگیر شدن در جنگی دیگر.
در کنار این ها، هنوز این مساله روشن نیست که آیا نیروهای مخالف دولت بشار اسد، چنان که دولت ترکیه می گوید خواهان به رسمیت شناخته شدن و سهم در حکومت بشار هستند،  آیا آنها بخش هایی از سوریه را خواهان اند و قصد تجزیه ی این بخش ها را دارند یا برنامه تصرف دمشق و سرنگونی بشار اسد در سرشان است. تحقق هر کدام از این اهداف وابسته به توازن نیروهای امپریالیست های غربی و امپریالیسم روسیه برای تجدید تقسیم است. اگر بین امپریالیست های غربی و امپریالیسم روسیه سازش و توافقی پنهانی بر سر عقب نشینی امپریالیست های غربی از اوکراین( پایان جنگ و پذیرفتن حفظ زمین هایی که روسیه از اوکراین گرفته است) و به جای آن عقب نشینی روسیه از سوریه صورت گرفته باشد آنگاه آنچه رخ خواهد داد( سهم در حکومت، تجزیه کشور به مناطق نفوذ و یا سرنگون کردن حکومت بشار اسد) بر مبنای این توافق خواهد بود.
روشن است که در صورت وجود سازش بین امپریالیست های غربی و امپریالیسم روسیه جمهوری اسلامی نیز تا حدودی و در حال حاضر در چارچوب معینی فروخته خواهد شد. عقب نشینی نیروهای سپاه قدس و پرهیز از درگیری می تواند به این علت نیز باشد که آنها جدا از ضعف های خاص خودشان که در بالا به آن اشاره شد در چارچوب عقب نشینی روسیه دیگر نمی توانند کار زیادی صورت دهند.
تفاوت شرایط کنونی با شرایط «بهار عربی»
آنچه که تفاوت مهم شرایط کنونی را با شرایط «بهار عربی» در سوریه به وجود می آورد این است که در آن دوره ی تضاد امپریالیست ها بیش از آنکه با یکدیگر باشد با انقلاب دموکراتیک سوریه و با طبقه ی کارگر و دیگر طبقات خلقی سوریه بود که در حال شکل دادن یک جبهه ی دموکراتیک خلق بودند و انقلاب و مبارزه ی نظامی شان در حال گسترش و عمق یافتن بود. اما اکنون انقلابی به آن شکل در کار نیست که قرار باشد سرکوب و درهم شکسته شود. در آن زمان امپریالیست های غربی و دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل مانعی در برابر خامنه ای و سلیمانی و سپاه قدس و بشار اسد برای سرکوب خونین انقلاب سوریه نبودند و برعکس دست آنها را بسیار باز می گذاشتند اما اکنون وضع کیفیتا فرق کرده و جای تضاد میان خلق سوریه و حکومت ارتجاعی بشار اسد و امپریالیسم روسیه را تضادهای میان امپریالیست ها و مستشاران آنها در منطقه گرفته است. یعنی روسیه و  بشاراسد و جمهوری اسلامی در یک سو و امپریالیست ها غربی و ترکیه و اسرائیل و گروه هایی از قماش هیئت تحریرالشام در سوی دیگر.    
در مورد تضادهای سوریه
در سوریه بحران ها و تضادهای گوناگونی وجود دارند که پس از شکل گیری انقلاب سوریه در چارچوب بهار عربی بیشتر رو آمدند. تضاد میان خلق سوریه با حکومت بورژوا- کمپرادور بشار اسد و امپریالیسم روسیه، تضاد میان امپریالیست های غربی و امپریالیسم روسیه با انقلاب سوریه و همچنین با یکدیگر، تضاد میان ترکیه با انقلاب سوریه از یک سو و با جنبش دموکراتیک کردهای شمال سوریه به عنوان بخشی از این انقلاب از سوی دیگر، تضاد میان جمهوری اسلامی که پشتیبان حافظ اسد بود با جبهه ی انقلاب دموکراتیک سوریه، تضاد میان اسرائیل با انقلاب سوریه از یک سو و تضاد این کشور با جمهوری اسلامی از سوی دیگر و تضاد گروه های دست ساز امپریالیسم همچون داعش با انقلابیون سوری از یک سو و با حکومت بشار اسد و روسیه از سوی دیگر.
از میان این تضادها برخی ضعیف شده اند از جمله تضاد میان خلق سوریه با طبقه ی حاکم به رهبری بشار اسد. برخی شدت گرفته اند از این میان به ویژه تضاد امپریالیست ها با یکدیگر و تضاد اسرائیل با جمهوری اسلامی.
نوچه های امپریالیست های غربی در جنگ سوریه که به نوعی آشکار و پنهان جنگ را پیش می برند، دولت های ارتجاعی اسرائیل و ترکیه هستند.
اسرائیل و جمهوری اسلامی
تضادهای دولت اسرائیل با جمهوری اسلامی جدا از ویژگی های خاص آن اساسا در چارچوب تضاد میان پشتیبانان آنها یعنی امپریالیست ها قرار می گیرد و بنابراین تضادهای ویژه ی این دو دولت به عنوان دو دولت مرتجع و مزدورامپریالیست ها و مواضع و اشکال خاص نبردشان در زمینه های نظامی، سیاسی و فرهنگی و مذهبی گرچه مهم است و باید جای خود در نظر گرفته و تحلیل شوند چرا که شکل بروز تضادهاست، اما نباید در خود مانده بلکه باید در چارچوب تضادهای بزرگتری قرار گیرند که این ها اشکال خاص بروز آنها هستند و از این رو باید در آن چارچوب بررسی و تفسیر شوند. 
به همین ترتیب در مورد حکومت بشار اسد می توان گفت که ممکن است خود این حکومت به عنوان همسایه برای اسرائیل مشکل آفرین نباشد اما اگر قرار باشد که سوریه به امپریالیست های غربی تعلق گیرد- امری که البته هنوز روشن نیست - یا بشار اسد در چارچوب تضاد میان امپریالیست ها حذف خواهد گردید و یا به مهره ی امپریالیست های غربی تبدیل خواهد شد.
تضاد ترکیه با مناطق خودگردان کرد و حکومت بشار اسد
همین گونه است تضادهای دولت مرتجع ترکیه با نیروهای دموکراتیک کرد خواه در مناطق خود گردان و خواه در مناطق دیگر. این تضاد شکلی خاص از تضاد عام میان امپریالیست ها از یک سو و خلق های زیرسلطه از سوی دیگر است. باید توجه داشت که اگر هدف تهاجم اخیر صرفا مناطق کردنشین و خودگردان کرد در شمال و شمال شرقی سوریه باشد آن گاه دولت های سوریه و جمهوری اسلامی با آن مشکل اساسی نداشته و بنابراین تهاجم نیروهای مورد پشتیبانی ترکیه نیز می باید صرفا به آن محدود گردد. 
در مورد ترکیه باید در نظر داشت که ترکیه یک کشور زیرسلطه ی امپریالیست های غربی و عضو ناتو است و سیاست های کلی آن تابع سیاست های ناتو و امپریالیست های غربی است. با در نظر گرفتن وضعیت واقعی اقتصاد و سیاست در ترکیه می توان گفت «پان ترکیسم» و افکار جاه طلبانه«امپراطوری عثمانی» و غیره تنها برای خام کردن طبقه ی کارگر و توده های ترک است و گرنه دولت اردوغان که یک مزدور امپریالیست های غربی است نمی تواند اقدامی صرفا بر مبنای خواست جاه طلبانه ی خودش و طبقه ی سرمایه داران کمپرادور ترکیه انجام دهد بلکه تنها می تواند در چارچوب ابزاری برای اهداف امپریالیست های غرب بودن منافع خاص خود را در صورتی که در چارچوب این اهداف بگنجد و یا از آن خیلی منحرف نگردد و به عنوان سهم نوکری اش پیش برد. این گونه نظرات که امپریالیست ها ضعیف شده اند و دولت هایی مانند ترکیه و عربستان  ... مستقل اند و صرفا بر مبنای منافع خود تصمیم می گیرند و عمل می کنند نفی تسلط امپریالیسم بر جهان است و جفنگیاتی بیش نیستند.
بر این مبنا دولت ارتجاعی ترکیه نمی تواند مستقل از اجازه ی امپریالیست ها تضاد های خود را با جنبش مستقل دموکراتیک کردها و مناطق خودسامانده کرد در سوریه حل و فصل کند. این تضاد تنها می تواند در چارچوب برنامه  ی امپریالیست های غربی و اجازه ی آنها و به آن شکل که آنها خواهان آن اند( و البته در صورتی که بتوانند!) حل و فصل شود. نوسان و یا گریز دولت مرتجع و پرمدعای اردوغان از قاعده ی این حل و فصل محدود و جزیی است، اما عمل به آن اساسی و کلی است.
 به همین ترتیب است مساله ی اشغال مناطقی از خاک سوریه و یا عراق و الحاق آنها به خاک خود و یا تضادهای دولت ترکیه با دولت بشار اسد و اینکه اگر بشاراسد چنین و چنان کند دولت ترکیه هم با آن راه خواهد آمد. این کشورها هیچ یک مستقل نیستند( استقلال آنها در حوزه ی بسیار محدودی است) و بنابراین نمی توانند مسائل خود را در چارچوب تضادهای خود حل و فصل کنند. تضادهای خاص اینها در چارچوب تضادهای بزرگتر و عام تر یعنی تضاد بین خود امپریالیست ها قرار می گیرد.  تضاد دولت مرتجع اردوغان با دولت بشار اسد در چارچوب تضاد میان امپریالیسم غرب با امپریالیسم روسیه است و در این چارچوب می تواند حل و فصل شود.
کدام تضاد در سوریه عمده است؟
آنچه به نظر می رسد در حال حاضر تضاد عمده در سوریه باشد همین تضاد است. یعنی تضاد میان امپریالیست های غربی با امپریالیسم روسیه. شکل مشخصی که این تضاد خود را در آن نشان می دهد جنگ بین نیروهای تحریر الشام با نیروهای بشار اسد است. این تضاد در عین حال می تواند در تضاد میان دولت صهیونیستی اسرائیل با جمهوری اسلامی و دولت ترکیه با بشار اسد و جمهوری اسلامی هر دو بروز کرده خود را نشان دهد.
بیرون کردن جمهوری اسلامی از سوریه به عنوان پشتیبان بشار اسد یکی از اهداف مهم و اساسی این برنامه است که در چارچوب برنامه ی امپریالیستی تضعیف جمهوری اسلامی و مجبور کردن آن به گردن گذاشتن برنامه های امپریالیسم غرب قرار می گیرد. شرایطی که جمهوری اسلامی با آن درگیر است و ما به آن اشاره کردیم خامنه ای و شرکای پاسدارو سپاه قدس شان را ناتوان از آن واکنشی کرده است که در سال های انقلاب سوریه از خود نشان داده بودند.
 ادامه دارد.
هرمز دامان
13 آذر 1403

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر