۱۴۰۳ آذر ۲۳, جمعه

درباره شناخت(17)

 
 درباره شناخت(17)
بخش دوم
ماتریالیسم و دیالکتیک شناخت
 
مائو تسه دون:
شناخت یک جریان است
 
نقش جریان عمل و مطالعه در شناخت قانونمندی های پدیده ها
 
گزیده هایی از مائو در مورد نیاز به پشت سر گذاشتن یک جریان عمل و مطالعه برای به دست آوردن شناخت و دست زدن بر عمل بر طبق قانونمندی ها. این گزیده ها از کتاب مائو به نام نقدی بر اقتصاد شوروی برگردان عباس میلانی است. تمامی تاکیدها از ماست.
 
۳۳ - جریان دیالکتیکی شناخت
در پاراگراف دوم صفحه ی ۴۴۶ گفته شده که همزمان و همگام با اجتماعی ‍شدن مالکیت« مردم ارباب روابط اقتصادی حاکم برجامعه ی خود می گردند» و«می توانند این قوانین را کاملا ادراک کرده و آگاهانه به مرحله ی اجرا گذارند». باید در نظر داشت که این کار مستلزم گذار از یک جریان است. همواره در آغاز یک اقلیت است که قانونمندی های جدید را درک می کند و سپس این قانونمندی به شناخت اکثریت در می آید. برای گذار از جهل به معرفت ٬ ضروری است که از یک جریان عمل و مطالعه بگذریم .
در آغاز هیچ کس شناختی ندارد. شناخت پیشین وجود خارجی ندارد .برای به دست آوردن نتیجه، مردم باید عمل کنند و در مقابل مسائل با شکست هائی روبرو شوند؛ تنها ازاین طریق است که تدریجا۫ شناخت حاصل می گردد. اگر بخواهید قوانین عینی تکامل و چیزها را بدانید٬ باید از جریان عمل بگذرید و موضع مارکسیست - لنینستی اتخاذ کرده و دائما۫ در کار عمل و مطالعه باشید و موفقیت و ناکامی های متعددی را پشت سر بگذارید. افزون بر این٬ تحقیق دقیق نیز ضروری است . برای اینکه شناخت ما با قانونمندی ها منطبق باشد٬ راه دیگری وجود ندارد. برای کسانی که تنها در پی پیروزی اند و شکست نمی خواهند، شناخت این قانونمندی ها میسر نیست .
«ادراک کامل و اجرای آگاهانه ی این قانونمندی ها» کار آسانی نیست . در صفحه ی ۴۴۶ کتاب از انگلس نقل شده است که:« تنها در زمان حاضر است که فرد کاملا آگاه ٬ تاریخ را می سازد. برای نخستین بار مردم تا حد زیادی٬ یا بسیار زیادتر از سابق٬ می توانند به نحوه مطلوب خود  مؤثر واقع شوند». « بسیار زیادتر از سابق» و « آغاز به» مفاهیم نسبتا۫ دقیقی هستند.
کتاب به تضادهای موجود بین ظواهر و ماهیت ها اشاره نمی کند . ماهیت ها همواره در پس ظواهر نهفته اند و باز شناساندن آنها میسر نیست مگر از مجرای ظواهر. کتاب این نظر را تاکید نمی کند که برای شناخت قانونمندی ها٬ فرد باید جریانی را پشت سر بگذارد. پیشتازان نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
37ـ برنامه ریزی
در صفحه ی ۴۶۵ از انگلس نقل شده که گفته است:« در سوسیالیسم، تنظیم تولید اجتماعی بر اساس یک برنامه از پیش تدوین شده میسر خواهد بود.» این درست است. در جامعه سرمایه‌داری، تعادل اقتصاد ملی از طریق بحران‌های اقتصادی شکل می‌گیرد. در جامعه ی سوسیالیستی این تعادل را می‌توان از طریق برنامه ‌ریزی جامه ی تحقق پوشاند. ولی نباید صرفاً به لحاظ این امکان، منکر این واقعیت شد که شناخت تناسب‌های لازم در امر تولید تنها در یک جریان، دست یافتنی است. در اینجا کتاب می‌افزاید: «خود انگیختگی و سیاست عدم مداخله دولت با مالکیت عمومی ابزار تولید ناسازگاراست.» البته نباید تصور کرد که در یک جامعه ی سوسیالیستی خود انگیختگی و سیاست عدم دخالت دولت، وجود خارجی ندارد. شناخت ما در مورد قانونمندی ها یکباره و یک شبه کامل نمی‌شود. کار علمی به ما می‌آموزد که مثلاً در یک دوره مشخص، فلان گروه فلان برنامه را پیش گرفته. البته هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که برنامه ی یک گروه مشخص، منطبق با قانونمندی ها است. شکی نیست که برخی از برنامه‌ها منطبق یا کم و بیش منطبق خواهد بود، حال آنکه برخی دیگر نامنطبق یا اساساً نامنطبق از آب درخواهد آمد.
این یک نقطه نظر متافیزیکی است که فکر کنیم شناخت تناسب‌های لازم، مستلزم پشت سرگذاشتن یک جریان نیست. جریانی شامل مقایسه پیروزی‌ها و شکست‌ها که خود متضمن تحولی پیچیده و طاقت فرسا است. آزادی درک ضروری است ولی ضرورت را تنها به یک نگاه نمی‌توان دریافت. در دنیا هیچ کس یک خردمند طبیعی و ذاتی نیست، به علاوه با ایجاد جامعه ی سوسیالیستی همه یک دفعه پیشگو نمی‌شوند. چرا این متن اقتصاد سیاسی پیش از این منتشر نشد؟ چرا پس ازانتشار، این متن مورد تجدید نظرهای مکرر قرارگرفت؟ آیا در تحلیل نهایی علت این نیست که در گذشته دانش ما ناکامل بود و هنوزهم ناکامل باقی مانده است؟ به تجربیات خود ما بنگرید: در آغاز نمی‌دانستیم سوسیالیسم را چگونه می‌توان جامعه ی عمل پوشاند و تدریجاً از طریق عمل، اندکی آموختیم ولی آموخته‌های ما هنوز کافی نیست. اگر آنها را کافی تصور کنیم، دیگر کاری برای ما باقی نخواهد ماند.
در صفحه ی ۴۶۶ گفته شده که یکی ازویژگی‌های برجسته سوسیالیسم «حفظ منظم و آگاهانه تناسبات لازم است». این هم یک مسئولیت است و هم یک ضرورت که تحقق بخشیدن به آن کار بسیار دشواری است. حتی استالین گفته بود که نمی‌توان برنامه‌های شوروی را انعکاس کامل ضرورت‌های قانون تکامل اقتصادی به شمار آورد.
« حفظ منظم تناسبات لازم» درعین حال به معنای ظهورمنظم بی تناسبی‌ها است. چرا که زمانی حفظ تناسبات ضرورت پیدا می‌کند که تناسبات لازم به دست نیامده باشد. در جریان رشد یک اقتصاد سوسیالسیتی ، ظهور منظم بی تناسبی‌ها ما را بر آن می‌دارد که به مدد تناسبیت و جامعیت، تعادلی پدید آوریم. برای مثال، با رشد اقتصاد، کمبود کادرها و پرسنل تخصصی در همه ی زمینه‌ها محسوس می‌افتد و بین عرضه و تقاضا تضادی پدیدار می‌شود. این تضاد ما را بر آن می‌دارد که مدارس بیشتری به راه بیاندازیم و در جهت حل تضاد، کادرهای بیشتری تربیت کنیم. پس از ظهور بی تعادلی‌ها و بی تناسبی‌ها است که مردم قانونمندی ها را عمیق تر درک می‌کنند.
اگر در برنامه ‌ریزی، حسابرسی دقیق وجود نداشته باشد یا اینکه درآن تحولات را به حال خود رها کنیم و یا اینکه در خطاناپذیری هر قدم بیش از حد محافظه‌کاری نشان دهیم، شیوه‌های ما موثر نخواهند بود و در نتیجه تناسبیت مخدوش خواهد شد.
یک برنامه در حقیقت یک مشکل ایدئولوژیک است. ایدئولوژی درعین اینکه انعکاسی از واقعیت است ولی به نوبه خود بر واقعیت تاثیر می‌گذارد. دربرنامه‌های گذشته ما، مقرر شده بود که هیچ صنعت تازه‌ای نباید در مناطق ساحلی ما ایجاد گردد و بدین سان تا سال ۱۹۵٧ساختمانی در این مناطق صورت نگرفت. ما هفت سال را تلف کردیم. تنها پس از سال ۱۹۵۸ بود که ساختمان اساسی آغاز گردید. دو سال اخیر شاهد تحولات عظیمی بوده است. باین ترتیب اشکال ایدئولوژیک از قبیل برنامه‌ها، تاثیر بسزایی در رشد اقتصادی و آهنگ آن ایفا می‌کنند.
م - دامون
آذر 1403
 
 
 
 
 


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر