۱۴۰۱ دی ۱۰, شنبه

در آستانه ی سال نو میلادی

 
در آستانه ی سال نو میلادی
 
 سال 2022 رویدادهای بسیار داشته که از آن میان دو رویداد مهم ترین است. نخست جنگ ارتجاعی بین امپریالیسم روسیه و اوکراین که تا کنون ادامه یافته است و سپس در ماه های آخر تابستان و در آخرین فصل این سال یعنی پاییز، رخداد بزرگ انقلاب دموکراتیک ایران علیه استبداد دینی حاکم که آن هم تا کنون ادامه داشته است.
جنگ روسیه و اوکراین در چارچوب تضاد میان امپریالیست ها
جنگ اوکراین در چارچوب تضاد میان امپریالیست ها صورت گرفت و به نظر می رسد که بیش از امپریالیسم روسیه که نقش یک متجاوز به کشور دیگر را اجرا کرد، جناح هایی در کشورهای امپریالیست غربی یعنی آمریکا و کشورهای اروپای غربی مسبب این امر بودند. آنها با تشویق رهبر و دولت فاشیست اوکراین به پیوستن به پیمان نظامی امپریالیستی ناتو عامدانه جنگ را برانگیختند تا هم روسیه را که پس از سرکوب انقلاب در سوریه و استوار کردن دولت بشار اسد دوباره سربلند کرده بود کنترل کنند و اجازه ی توسعه ی دوباره به آن ندهند و هم اگر شد سرزمینی و کشوری تازه را مال خود کنند و هم بر فشارهای ناشی از ناتوانی خود در کنترل بحران کرونا که این کشورها را کاملا درگیر خود و فلج کرده بود چیره شوند . بحرانی که جدا از تلفات انسانی فاجعه بار، ضربات اقتصادی آن تمامی طبقه ی کارگر و زحمتکشان و لایه های طبقه ی متوسط این کشورها را در برگرفته بود و روز به روز بیشتر بر آنها تاثیر می گذاشت.
تلاش امپریالیست ها این بود که بتوانند با انتقال بحران به جنگ، رونقی به اقتصاد خود دهند و مانع از تشدید تضاد طبقه ی کارگر و توده ها و رویارویی آنها با خود در کشورهای امپریالیستی شوند.
جنگ مزبور با آنکه بین امپریالیسم روسیه و اوکراین به وجود آمد اما تبعات آن تمامی جهان را در بر گرفت. جدا از کشته شدن ده ها هزار تن از توده های کارگر و زحمتکش روسیه و اوکراین و مهاجرت حدود ده میلیون انسان جنگ زده به اروپا و آمریکای شمالی، تاثیر آن بر بحران اقتصادی ناشی از همه گیری کرونا بر شدت این بحران افزود و تورم و گرانی شدید اجناس به ویژه سوخت و مواد غذایی را( تا حدود 40 و 50 درصد) سبب شد. امری که نتیجه ی مستقیم آن کاهش ارزش پول ملی به ویژه  یورو و دلار و فقیر شدن هر چه بیشتر توده های طبقه ی کارگر بود که دستمزدشان سال ها بود که تغییر نکرده بود.
به این ترتیب در حالی که خود جنگ برای امپریالیست ها همچون نعمت بود و موجب فروش سلاح های جنگی بی شمار آن ها نه تنها به اوکراین بلکه به دیگر کشورها و نیز افزایش بودجه ی نظامی بسیاری از کشورها گردید، اما بار جنگ به روی دوش طبقه ی کارگر و لایه های زحمتکش طبقه ی میانی کشورهای امپریالیستی افتاد و موجب هر چه بیشتر فقیر شدن طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان در این جوامع گردید. امری که سبب شد در فرانسه، انگلستان، آمریکا و برخی از دیگر کشورها مبارزاتی علیه افزایش قیمت کالاهای غذایی و یا برای افزایش دستمزدهای طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان صورت گیرد.
جنگ روسیه و اوکراین و قربانی کردن طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش دو کشور یکی از تجلیات ماهیت نظام سرمایه داری است. نظامی که کثیف ترین و پلیدترین و پر چرک و خون ترین نوع نظام بشری است. نظامی که بر پایه ی استثمار انسان از انسان بنا نهاده شده است و تا زمانی که این نظام هست، جنگ و خونریزی، فقر و بیکاری و بی خانمانی و سرگردانی و فساد و تباهی خواهد بود. نظامی که تنها جایگزین آن می توان نظام سوسیالیستی و کمونیستی باشد. نظامی که باید بر بنیاد اندیشه های مارکس و انگلس و لنین و استالین و مائو استوار بوده و بر مبنای تجارب مثبت و منفی دو کشور بزرگ شوروی لنینی و استالینی و چین مائوئی برپا گردد.     
انقلاب ایران در چارچوب تضاد میان طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده با ارتجاع و امپریالیسم
انقلاب ایران در چارچوب تضاد میان طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و ستمدیده و لایه های گوناگون طبقه ی خرده بورژوازی در کشورهای زیر سلطه ی امپریالیست ها با ارتجاع حاکم بر این کشورها که به وسیله ی امپریالیست ها پشتیبانی می شوند صورت گرفت.
این انقلاب علیه حکومتی استبدادی و دینی است و طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان به همراه طبقه ی خرده بورژوازی ایران و زنان و جوانان وابسته به این طبقات از محرکین اساسی آن بوده اند.
انقلاب ایران بر طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و ستمدیده ی جهان به ویژه زنان و جوانان تاثیر فراوان گذاشته و پس از دوران وحشتناک کرونا و نیز جنگ روسیه و اوکراین و کلا دوران تیره و تار کنونی، شور و شوق و امیدهای فراوانی را در دل ها بر انگیخته است.
انقلاب ایران را از بعد جهانی آن می توان نتیجه ی تشدید بحران اقتصادی و سیاسی بین المللی امپریالیستی دانست. بحرانی که نتیجه ی یک دهه پیش آن موج خیره کننده ی انقلاب های کشورهای عربی از خاورمیانه تا شمال افریقا بود.
جمهوری اسلامی زائده ی این نظام بین المللی است و امپریالیست های غربی در 40 سال اخیر تا کنون به هر شکل پشتیبان آن بوده اند و اگر هم تضادهایی با آن داشته اند این تضادها در چارچوب همان نظام بین المللی امپریالیستی قابل توضیح  بوده است. به این معنا که از نظر امپریالیست ها حکومت استبداد دینی خامنه ای و شرکا باید دست از خود بزرگ بینی و ماجراجویی ها خود در منطقه بردارد و در نظام و سیستم امپریالیستی به طور نهایی حل شده آنچه را که به وی دیکته می شود بپذیرد.  
چرا امپریالیست ها سپاه پاسداران را تحریم نمی کنند؟
توجه کنیم که این امپریالیست ها که چپ و راست به مردم می گویند که پشتیبان انقلاب آنها هستند به جز تشکیل «کمیته حقیقت یاب سازمان ملل» و نیز بیرون کردن جمهوری اسلامی از «کمیسیون مقام زن سازمان ملل» اقدامات در خوری انجام نداده اند.
یکی از مهم ترین اقداماتی که می توانستند انجام دهند، تحریم کامل سپاه پاسداران بوده است. اما این امری است که به هیچ وجه به نفع آنها نبوده است. و دلیل آن هم این است که سپاه پاسداران به طور دوگانه هم مشتری کالاهای نظامی آن هاست و هم مشتری کالاهای اقتصادی شان.
 سپاه پاسداران نه تنها یک ارگان نظامی گل و گشاد است که دارای دو شعبه ی داخلی و خارجی است بلکه در عین حال یک سازمان بوروکرات - کمپرادور انحصار طلب است که تقریبا نصف اقتصاد ایران را به تملک خود در آورده است. و روشن است که با این وصف هم مشتری ابزار و آلات و کالاهای نظامی دول امپریالیستی است و هم مشتری مواد اولیه و کالاهای نیمه ساخته ی و یا ساخته ی آنها.
مشت نمونه ی خروار
برای نمونه، بررسی پهپادهای ایران که به روسیه داده شده و در اوکراین به دست نیروهای این کشور افتاد نشان می دهد که در ساخت آن، ابزار و آلات آمریکایی و آلمانی و ژاپنی به کار رفته است. و روشن است که این کالاها خواه مستقیم و خواه از طریق واسطه ها، به وسیله ی سپاه خریداری شده است. امپریالیست ها هم از رابطه ی اقتصادی با سپاه سودهای فراوان می برند و هم این نیرو را در تقابل با ملت ایران چاق و چله می کنند و هم با این کار مانع پیوستن جمهوری اسلامی به روسیه و چین می شوند.
برای پی بردن به رابطه ی امپریالیست های غربی با جمهوری اسلامی و تکیه گاه محکم بودن برای آن می توانیم به خیل مهاجرت (خواه برای تحصیل و خواه برای اقامت) فرزندان اکثریت به اتفاق کسانی که در راس امور کشورند به کشورهای غربی اشاره کنیم. اینها کسانی اند که پول های هنگفتی با خود به این کشورها می برند و در موسسات و امور خدماتی و یا تولیدی( به ویژه مسکن و برج سازی) در این کشورها سرمایه گذاری می کنند. و این دلیل آن است که امپریالیست ها حاضر به اخراج آنها نیستند.
در ضمن آنها که برای تحصیل می روند در دانشگاه های این کشورها آموزش دیده و هنگامی که به کشور برگشته و در راس امور قرار می گیرند نقش افراد و جریان های مزدور و یا متمایل به امپریالیست های غربی را بازی می کنند.
از این دیدگاه، در حالی که در دوران کنونی تکامل انقلاب ایران، وجه ضد استبداد دینی آن عمده و وجه ضد امپریالیستی آن غیرعمده می باشد اما در نهایت این وجه آن نیز رو آمده و آشکار خواهد شد.
 فقدان و یا ضعف نیروی انقلابی
 مهم ترین فقری که جنبش ها و انقلاب ها را در بر گرفته است فقر رهبری انقلابی مارکسیستی - لنینیستی- مائوئیستی طبقه ی کارگر است. نگاهی به انقلاب های پیروزمند نشان می دهد که هر کجا که چنین رهبری ای وجود داشته است مبارزات به پیروزی رسیده است و هر کجا که وجود نداشته است شکست خورده است.
 باید پذیرفت در دوره ی کنونی جنبش بین المللی کمونیستی ضعیف است و در حال بازسازی خود. این بازسازی به ناچار باید با مبارزه با انواع و اقسام اپورتونیسم و رویزیونیسم و ترتسکیسم توام باشد. بدون مبارزه با رویزیونیسم و ترتسکیسم نمی تواند سخنی از مبارزه با ارتجاع و امپریالیسم در میان باشد.
در ایران ما که گویی آیینه ای است از وضع بین المللی چپ و آن را به بهترین شکل بازتاب می دهد ده ها جریان وجود دارند که خود را هوادار مارکس و«مارکسیست» و «مارکسی» می خوانند( خوشبختانه بسیاری از آنها دیگر نام لنین را نمی آورند!). اما اینها را ته و توی شان را که در آوری به دو جریان تقسیم می شوند:
از یک سو جریان های توده ای- اکثریتی رویزیونیستی و راه کارگری خروشچفیستی ایضا رویزیونیستی و از سوی دیگر جریان های ترتسکیستی. دسته ی اخیر نیز جریان های «کمونیسم کارگری» و «حکمتیستی» را شامل می شود. جریان های مارکسی، چپ نو، مارکسیسم غربی و یا اروکمونیسم نیز یا جزو دسته ی نخست و یا جزو دسته ی دوم اند و یا نظرات بین دو جریان را بلغور می کنند.
بلا استثناء تمامی این جریان ها از «سوسیالیسم» سخن می گویند و می خواهند در ایران «سوسیالیسم» به پا کنند، حال آنکه هیچ یک از اصول و مبانی اساسی سوسیالیسم علمی را که مارکس و انگلس( ما در اینجا تنها نام این دو رهبر را می آوریم) بنیان گزار آن بودند، قبول ندارند و دهه هاست که آنها را دور ریخته اند. با پُز و قمزه ترین و در عین حال فقیرترین و حقیرترین اینان از نظر تئوریک - سیاسی کسانی اند که به جای مارکس و انگلس، مشتی پروفسور لیبرال و یا ترتسکیست بی خاصیت دانشگاهی غربی را مقتدای خود کرده اند و به عنوان تازه ترین تئوری های سوسیالیستی، چپ و راست در گوش جوانان ما کرده و می کنند.
به این ترتیب در ایران کماکان مبارزه با ارتجاع جمهوری اسلامی و امپریالیست های جورواجور بدون مبارزه ی دائمی و خستگی ناپذیر با اپورتونیسم و رویزیونیسم( و از جمله خروشچفیسم) و تمامی انواع ترتسکیسم ممکن نیست.
راه طبقه ی کارگر ایران برای پیش بردن انقلاب دموکراتیک خلق از میان این دو سنگلاخ می گذرد: مبارزه با ارتجاع حاکم جمهوری اسلامی و مبارزه با جریان های اپورتونیست و رویزیونیست و خروشچفیست و ترتسکیست.
 
سرنگون باد نظام سرمایه داری و امپریالیستی در جهان
 زنده باد مبارزات طبقه ی کارگر برای کمونیسم
مرگ بر جمهوری اسلامی
 برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 10 دی ماه 1401
31 دسامبر 2022

۱۴۰۱ دی ۸, پنجشنبه

توده ها به انقلاب خود ادامه می دهند!

 

توده ها به انقلاب خود ادامه می دهند!

 
پس از این که انقلاب در شهریور ماه آغاز شد مبارزاتی که طی آن صورت گرفت در شکل های بسیار متفاوتی جریان یافت. بسیاری از این اشکال تا کنون ادامه یافته است و پس از این نیز ادامه خواهند یافت.
هدف اساسی حکومت کوبیدن مبارزات در دو عرصه ی خیابانی و اعتصاب ها بوده است. با کم شدن نسبی مبارزات خیابانی، حکومت علم و کتل در دست گرفته که گویا انقلاب به پایان رسیده است و مردم به خانه هایشان رفته اند.
مبارزات خیابانی
 دیدگاه خامنه ای و سران پاسدارش این است که به دلیل اعدام ها مبارزات خیابانی کم شده اند. به همین دلیل فکر می کنند که اعدام جوانان مبارز خلق برگ برنده ای در دستان آنها می باشد و با شل و سفت کردن آنها می توانند مردم را کنترل کرده و به تمکین وادارند.
در مورد مبارزات خیابانی باید گفت که آنها تقریبا پیش از برگزاری مراسم چهلم سارینا در کرج در حال افت بودند و خود جریان راهپیمایی کرج و کلا آن روز یکی از واپسین نقطه های اوج آن شکل مبارزات بود.
البته در مراسم یاد بود جانباخته گان آبان 98 در سه روز اواخر آبان و نیز سه روز منتهی به روز 16 آذر روز دانشجو و فراخوان های پس از آن، این مبارزات با شدت متفاوت دوباره اوج گرفت، و قطعا در آینده نیز همراه فراخوان ها و به نسبت های متفاوت که بسته به شرایط انقلاب اند، دوباره بروز خواهند کرد اما در کل و در مجموع اوضاع کنونی، از آن حال گسترده در سراسر شهرهای ایران و تداوم هر روزه ای که پس از جان باختن مهسا و دو ماهه ی پس از آن داشت تقریبا بیرون آمده است.
عوامل موثر در افت این شکل مبارزه در درجه ی نخست برقراری حکومت نظامی، سرکوب ممتد و خشن حکومت و بازداشت جوانان مبارز بسیار و بالاخره چشم دوختن توده ها به شکل های دیگر مبارزه به ویژه اعتصاب ها بود که با ورود کسبه و بازاریان جان تازه ای به خود گرفته بود.
بنابراین چنانچه فکر شود این اعدام ها بوده اند که موجب اصلی تضعیف این شکل مبارزه شده اند درست نیست. اعدام ها تاثیرشان موقتی است و چنانچه خامنه ای به این شکل سرکوب ادامه دهد همچنان که بسیاری اشکال سرکوب و کشتن را برای مردم عادی ساخت این شکل را نیز عادی خواهد ساخت و نیز مردم را به سوی شکل های عالی تر و شدیدتر مبارزه خواهد راند.
از سوی دیگر مبارزات پس از آن و به ویژه روزهای اخیر نشان می دهد که چنانچه شکلی از اشکال مبارزه دچار افت شود شکل های دیگری از مبارزه فعال تر خواهند شد. این فعال شدن دیگر شکل های مبارزه موجب این می گردد که انقلاب بپوید و در راه خود پیش رود.
در حال حاضر شکل برگزاری مراسم سوگ برای جانباختن مبارزان یکی از اشکال گردآمدن مردم برای تداوم مبارزات شان شده است. گردآمدن مردم در بهشت زهرای تهران، در ایذه، در سمیرم و ایلام و کردستان در روزهای اخیر خود نشاندهنده ی تداوم مبارزه است.
فضای انقلاب
چنانچه ما به مبارزات پس از آبان 98 نگاه کنیم می بینیم که این مبارزات نه تنها هیچ گاه توقف نکرده است بلکه پیوسته از یک نقطه به نقطه ی دیگر انتقال یافته است. ما در تحلیل آن مبارزات پیوسته به پراکنده بودن آن در جای جای ایران( خوزستان، اصفهان، چهارمحال، آبادان، تهران بلوچستان، کردستان و ...) اشاره کردیم. این ها همچون جویبارهایی بود که باید در یک نقطه به هم می پیوستند و جان باختن مهسا آن نقطه ای بود که موجب پیوستن آنها به یکدیگر و راه افتادن سیل شد.
آنچه می توان در مورد وضع کلی گفت این است که فضا، فضای انقلاب و وضعیت و شرایط، وضعیت و شرایط انقلابی است و هر سیاست سرکوبی مانند اعدام ها و یا اتفاق مهمی مانند بالا رفتن قیمت دلار، به غلظت این فضا و شرایط آن می افزاید نه این که از آن کم کند. 
خامنه ای و سران پاسدارش هم بیهوده تلاش می کنند اوضاع را عادی جلوه دهد و یا با ایجاد برنامه های روزمره در عرصه های سیاسی و فرهنگی تلاش هایی را در سمت و سوی عادی شدن به عمل آورند. هر گونه تلاش حکومت در این عرصه ها، با این به هم ریختگی های که هر روز بیش از روز پیش می شود و هیچ نیرویی هم توان جلوگیری از آنها را ندارد، یکی پس از دیگری با شکست روبرو خواهد شد. به مرور و یکی پس از دیگری ارکان حکومت چندان که انگار موریانه ای به جان شان افتاده تضعیف شده، سقوط خواهند کرد.   
در فضای انقلاب و شرایط انقلابی، همه چیز رنگ و بوی دیگری دارد. توده های مردم هر روز بیشتر و بیشتر با یکدیگر عهد و پیمان می بندند که تا سرنگونی این نظام کثیف مبارزه را ادامه دهند و از سوی دیگر سرکوب های خونین حکومت وضع را به گونه ای می سازد که هر روز توده های بیشتری به مبارزات بپیوندند.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر سران پاسدار
زنده باد مبارزات توده ها
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
8 دی ماه 1401

۱۴۰۱ دی ۷, چهارشنبه

اطلاعیه حزب کمونیست افغانستان به مناسبت درگذشت رفیق « اندریاس وویاتزوگلو » دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان (مارکسیست – لنینیست)

 


درود سرخ به

رفیق « اندریاس وویاتزوگلو »

دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان (مارکسیست لنینیست)

 

 

به حزب کمونیست یونان ( مارکسیست لنینیست) !

رفقای عزیز:

با کمال تاسف اطلاع یافتیم که رفیق « اندریاس وویاتزوگلو » دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان (مارکسیست لنینیست ) پس از یک سال و نیم مبارزه با سرطان به تاریخ 18 اکتبر 2022 میلادی در 67 سالگی درگذشت.

در یک قسمت از اطلاعیه حزب کمونیست یونان ( مارکسیست لنینیست) آمده است:

« رفیق ما آندریاس در تمام زندگی خود ستیزه جو، مبارز و پیشتاز بوده است. او هرگز با محدودیت های تکامل حزب و مبارزات توده‌ای جنبش سازش نکرد. او همیشه به دنبال شرایطی بود که این محدودیت ها را جابجا کند، تا پتانسیل مبارزاتی و انقلابی توده ها را گسترش دهد. صادق و پرشور، پیگیر و قاطع، توده ای و خستگی ناپذیر، دشمن روزمرگی و سرچشمه نشاط و نیرو بود، نیرویی انرژی بخش، منبع الهام برای همه بود. برای اعضا و رهبران حزب ما، برای اعضا و رهبران سازمان‌ها و حتی احزاب غیر پارلمانی چپ، که در برابر آن‌ها به عنوان رفیق عمل می‌کرد، اما در عین حال خواستار همکاری آن‌ها برای ایجاد نتایج مشخص برای جنبش و مبارزات توده‌ها بود. این گونه بود که او قدردانی و احترام را در میان مبارزان به دست آورد. او با شرکت پررنگ خود در مبارزات محلی خود و آتیکا، محبت و قدردانی مردم را به دست آورد. او با همین انرژی و شور بود که روابط ما را با رفقای حزب کمونیست ترکیه ( مارکسیست لنینیست) و با نیروهای مبارز-انقلابی جهان تامین نمود، رهبری، مراقبت و حمایت کرد و همواره هم‌بستگی انترناسیونالیستی، دوستی و مبارزات مشترک بین المللی را سرلوحه افکار خود قرار داد.»

ستیزه جوئی، متانت، شجاعت و درک رفیق « اندریاس وویاتزوگلو » در مسائل عام مارکسیسم لنینیسم  مائوئیسم و همبستگی انترناسیونالیسم پرولتری قابل ستایش و قدر است و همچنان روشنگر راه انقلاب و الهام بخش کادرهای جنبش بین المللی کمونیستی (مارکسیستی لنینیستی مائوئیستی) در سراسر جهان خواهد بود.  

بیایید غم و اندوه ناشی از دست دادن رفیق « اندریاس وویاتزوگلو » ، رفیق مبارز و انقلابی و دبیرکل حزب کمونیست یونان ( مارکسیست لنینیست ) را به نیروی مبارزاتی بدل نموده و دست در دست احزاب و سازمان های مبارز و انقلابی ( مارکسیست لنینیست مائوئیست) گذاشته و برای احیاء جنبش بین المللی کمونیستی ( مارکسیستی لنینیستی مائوئیستی ) عطف توجه داشته و به پای تشکیل چنین هسته‌ای همگام به پیش رویم.

زنده باد انترناسیونالیزم پرولتری !

زنده باد همبستگی جنبش جهانی پرولتاریا در سراسر جهان !

زنده باد مارکسیسم لنینیسم مائوئیسم ! 

حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

19 نوامبر 2022 میلادی 


گروه مائوئیستی راه سرخ نیز درگذشت رفیق مبارز  اندریاس وویاتزوگلو را به حزب کمونیست یونان و طبقه ی کارگر این کشور و دیگر کشورهای جهان تسلیت می گوید.  


۱۴۰۱ دی ۶, سه‌شنبه

مراسم گرامیداشت خوزه ماریا سیسون

 

مراسم گرامیداشت خوزه ماریا سیسون رهبر موسس حزب کمونیست فلیپین 
 
مراسم بزرگداشت خوزه ماریا سیسون، رهبر موسس حزب کمونیست فیلیپین (FKP) در اوترخت، هلند برگزار شد.
سازمان هایی از ترکیه و کردستان نیز در مراسم بزرگداشت سیسون شرکت کردند. پس از تماشای فیلم تهیه شده برای کا جوما، مراسم بزرگداشت با سخنرانی سازمان ها و نهادهای مختلف انقلابی ادامه یافت. 
در سخنانی که از طرف نماینده حزب کمونیست ترکیه(مارکسیست- لنینیست) ایراد شد، بر میراث مبارزاتی سیسون به جا مانده از جنبش های انقلابی جهانی و اهمیت ادامه مبارزه مشترک تاکید شد.
مراسم بزرگداشت با خواندن سرود بین المللی پس از سخنرانی همسر سیسون به پایان رسید.





۱۴۰۱ دی ۴, یکشنبه

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(4) آیا نبود رهبری در انقلاب امر نویی است؟

 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(4)

آیا نبود رهبری در انقلاب امر نویی است؟
 
یکی از مسائل مهم انقلاب کنونی مساله ی نبود تشکیلات رهبری کننده است.
همان گونه که می شود در رابطه با نبود سازمان ها و احزاب انقلابی و مبارز در راس جنبش در شرایط خاص ایران جوانب مثبتی را پیش کشید در عین حال می توان نتایج منفی نبود چنین تشکیلات هایی را که بسیار بیشتر است بر شمرد.
مهم ترین وجه مثبت نبود چنین سازمان هایی در شرایط فعلی عدم امکان حکومت استبدادی در ضربه زدن به تشکیلات ها و پایان دادن به نقش آن ها در رهبری انقلاب و به این ترتیب زمین گیر کردن جنبش است.
این وجه تنها در شرایط فعلی عمل می کند. شرایطی که از یک سو در کشور ما استبداد و سیستم پلیسی وحشیانه ای برپا شده و نه تنها اجازه فعالیت به احزاب و سازمان های انقلابی و مبارز داده نشده بلکه سران و کادرهای بیشتر سازمان های انقلابی قتل عام شده اند و از سوی دیگر احزاب و سازمان های کمونیستی انقلابی و یا دموکراتیک خواه در ایران و خواه در سطح جهان با شکستی مرحله ای روبرو شده و تا کنون نتوانسته اند خود را بازیابند و در راس جنبش های طبقه ی کارگر و دیگر توده های استثمارشونده و ستمدیده قرار گیرند.
این فقدان احزاب رهبری کننده ی برای انقلابی که در شرایط یک حکومت استبدادی به وجود آمده که تمامی منافذ ایجاد سازمان ها و احزاب را بسته و بنابراین بدون رهبری احزاب سیاسی پیش می رود در یک شرایط معین تاریخی تبدیل به وجه مثبتی برای جنبش می شود. و آن هم عمدتا به این دلیل که حکومت پلیسی چهل ساله در پی آن است که سر جنبش را بزند اما چنین سری در دسترس وی نیست و همین امر هم آن را درمانده کرده است. چندان که حدود بیست هزار نفر را بازداشت کرده به این امید که شاید سران مبارزات کنونی در میان آنها باشند.
اما در این مورد نباید اغراق کرد و خود این وجه را امر واقعا مثبتی پنداشت. زیرا در گذشته در حکومت های استبدادی و دیکتاتوری احزاب توانسته بودند مبارزه ی خود را دنبال کنند و حکومت ها علیرغم ضرباتی که در کل به این سازمان ها زده بودند اما نتوانسته بودند این احزاب را نابود کنند و این احزاب توانسته بودند که جنبش توده ها را در شرایط سرکوب و خفقان رهبری کرده و به پیروزی برسانند.
بنابراین می توان این گونه گفت که«خیری» که در حال حاضر از نبود احزاب و سازمان های انقلابی در راس طبقات به جنبش و انقلاب می رسد به واقع یک نوع «خیری» است که از شرایطی منفی یعنی نبود احزاب و سازمان ها در نتیجه ی قلع و قمع حکومت و همچنین ناتوانی احزاب در بازسازی خویش برخاسته و بنابراین تلاش برای پر کردن فقدان احزاب و سازمان هاست و نه از سر درست بودن چنین عدم حضوری. روشن است که اگر احزاب و سازمان های انقلابی( و نه این اپوزیسیون و سازمان های شبه چپ وراج بی خاصیت) در راس جنبش قرار داشتند وضع تفاوت کیفی می کرد.   
چه باید کنند مردمی و طبقاتی که حزب و سازمان رهبری کننده ندارند و در عین حال باید مبارزه ی خود را پیش برند؟ طبعا تلاش خواهند کرد که با ایجاد شبکه ای از روابط این خلاء را پر کنند و امر انقلاب را پیش برند. اما این شبکه ها با وجود داشتن هزار و یک نکته ی مثبت در شرایط کنونی نمی توانند جای سازمان ها و احزاب هر طبقه را بگیرند.
احزاب و سازمان های سیاسی بخش پیشرو  و متشکل هر طبقه هستند و طبقات بدون این گونه سازمان ها و احزاب نه می توانند منافع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خود را به اشکال دقیق آن بیان کنند و نه نمی توانند مبارزات خود را آن جور که باید و شاید سازمان دهند و پیش ببرند. بنابراین اگر ما در چنین اوضاعی دارای احزاب مبارز رهبری کننده بودیم وضع جنبش می توانست بسیار بهتر باشد و چنین احزابی می توانستند ترسیم روشنی از راه های پیشرفت انقلاب و حکومتی که باید جایگزین حکومت کنونی شود به دست دهند. این در حقیقت مهم ترین وجه منفی این مسئله است.
با این همه، برخی از افراد و جریان های«شبه چپ» از جمله خروشچفیست ها و«مارکسی» های ضد مارکس هر یک به شکلی این وجوه «مثبت» را در شرایط کنونی که از سر ناچاری یعنی قدرت حکومت مرتجع پلیسی و ضعف و ناتوانی احزاب است، مطلق کرده و اساسا این نبود تشکیلات رهبری کننده را خصلتی «نو» می دانند که برخاسته از انقلاب است و نشانگر این که این انقلاب نویی است که مانندی در گذشته در تاریخ نداشته است.
به عبارت دیگر یا به ستایش خود به خودی بودن جنبش می پردازند و یا به وجود آمدن برخی تشکل های دموکراتیک و صنفی در راس آن را امر ایده آل خود می دانند. 
اما آیا این خصلت خود به خودی بودن و یا ایجاد تشکل های غیرحزبی تا کنون در انقلاب ها نبوده و تازه و اکنون انقلاب کنونی ایران آن را نشان داده است؟
خیر! این به هیچ وجه خصلت نویی نیست بلکه در بسیاری از انقلاب های گذشته هم بوده است.  در واقع مبارزات بسیاری از طبقات پیش از آنکه امکان ایجاد یک حزب پیشرو در مبارزه ی خود را داشته باشند خود به خودی بوده است. نگاهی به تاریخ مبارزات طبقه ی کارگر نشان می دهد که این طبقه فراز و نشیب های فراوان پشت سر گذاشته تا به این درک برسد که بدون یک حزب انقلابی مسلح به تئوری انقلابی نمی تواند به پیروزی رسد. لنین کتاب مهم خود چه باید کرد را بر اساس تحلیل دقیق همین جنبش خود به خودی نوشت. طبقه ی کارگر روسیه پیش از این که حزب بلشویک به وجود آید مبارزات خود به خودی و یا به رهبری اتحادیه های کارگری فراوانی پشت سر گذاشت و حتی در انقلاب 1905 هم با وجود داشتن تشکل های صنفی و شوراهای کارگری بیشتر مبارزات اش خودبه خودی بود.
 در چین نیز وضع به همین ترتیب بود. پیش از پدید آمدن حزب کمونیست چین تمامی مبارزات طبقه ی کارگر با شکست روبرو می شد و تنها پس از پدید آمدن این حزب و البته طی کردن فراز و نشیب های فراوان طبقه ی کارگر توانست به خط مشی درستی براساس تحلیل مشخص از شرایط مشخص چین دست یابد و مبارزه ای چنان سترگ را پیش برد.
وضع در جامعه ی ما نیز به همین ترتیب بوده است. و مشکل قضیه این است که طبقه ی کارگر ایران به جز دوره هایی کوتاه هرگز نتوانسته حزبی انقلابی در راس مبارزات خود داشته باشد. اگر چیزی، فقدان آن بیش از هر چیز دیگر برای طبقه ی کارگر ایران حس شود حزب و سازمان مسلح به تئوری انقلابی است.
حال در چنین کشوری و در شرایطی که بیش از هر چیز فقدان این گونه سازمان ها و احزاب مبارز و ترقی خواه احساس می شود کسانی پیدا می شوند و می گویند جنبش کنونی نشان داده است که ما نیازی به سازمان و حزب رهبری کننده نداریم!
آنچه که جالب ترین بخش این قضیه است این است که خود این حضرات خروشچفیست و مارکسی که چپ و راست عدم نیاز به حزب و سازمان رهبری کننده را برای طبقه ی کارگر و جنبش و انقلاب در شیپور می کنند و آنچه را که موجود است ستایش می کنند افراد و جریان هایی هستند که حاضر نیستند که چنین نقشی را برای گروه خود بپذیرند و گوشه ای بنشینند و نظاره گر باشند بلکه بیش از همه  می خواهند در وسط معرکه( منظورمان معرکه ی وراجی است!) و یا در پس و پشت برخی سندیکاهای کارگری حضور داشته در نقش موعظه گران و ناصحین برای طبقه ی کارگر و توده ها ظاهر شوند و طبقه و توده ها را از گزند هواداران تئوری انقلابی و حزبیت انقلابی مصون دارند.
گویا حضرات متوجه نیستند و یا خود را به نادانی می زنند که عمل آنها خواه در وسط معرکه ی وراجی و خواه آن پس و پشت برخی تشکل های کارگری، به معنای تفویض زیرسبیلی و البته «فروتنانه» ی رهبری تشکل های کارگری و احیانا انقلاب به خود ایشان است!؟ 
 هرمز دامان
 نیمه ی نخست دی ماه 1401
 

۱۴۰۱ دی ۲, جمعه

گزارش تهیه شده برای جنبش بین المللی کمونیستی درباره ی جنبش دموکراتیک خلق ایران

درباره ی جنبش دموکراتیک خلق ایران

گزارش تهیه شده برای جنبش بین المللی کمونیستی( مارکسیست - لنینیست و مائوئیست)

ایران بار دیگر صحنه نبردی بزرگ شده است. نبرد خلق و ضد خلق، نبرد طبقات استثمار شده و ستمدیده با استثمارگران و ستمگران، نبرد آزادی و دموکراسی با استبداد و دیکتاتوری، نبرد خرد با حکومت جهل. اکنون می توان آن را خیزشی بزرگ و یا انقلاب نامید. انقلاب دموکراتیک و ضدامپریالیستی. گرچه بنا به دلایلی، وجه دموکراتیک آن بسیار پررنگ تر از وجه ضد امپریالیستی آن است.

قتل مهسا امینی به وسیله ی نیروی انتظامی

روز چهارشنبه 23 شهریور 1401( 14 سپتامبر 2022) مهسا امینی دختر 22 ساله کرد به وسیله ی گشت ارشاد که اینک به درستی از سوی زنان و توده های مردم «گشت کشتار» نامیده می شود به بهانه ی «پوشش نامناسب» دستگیر می شود و پس از چند ساعت جسدش بدون علائم حیاتی به بیمارستان کسری تهران منتقل می شود و پس از  دو روز بیهوش بودن، جان می سپارد.

زینا (نام کردی مهسا به معنای زندگی) دختری اهل کردستان(یکی از ملیت های زیر ستم ایران)بود. مردمی که نماد مقاومت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی و حکومت دیکتاتوری خمینی و خامنه ای بوده اند و چهل سال با حکومت مستبد مذهبی جنگیده اند.

مراسم عزاداری مهسا در سقز به یک حرکت بزرگ تبدیل شد

مراسم عزاداری مهسا در سقز محل زندگی مهسا یکی از شهرهای کردستان ایران برگزار شد. در این مراسم زنان روسری از سر برداشتند و در شهر توده مردم در اعتراض به این جنایت حکومتی  شعار« زن، زندگی، آزادی » سر دادند و گردهمایی و راهپیمایی  و تظاهرات اعتراضی کردند.

جنبش سراسر ایران را در بر می گیرد

توده های زنان و مردان در پشتیبانی از مبارزات توده های شهر سقز جنبش بزرگی را آغاز کردند و این جنبش با همان شعار محوری « زن، زندگی، آزادی» به سرعت تمام شهرهای ایران را فرا گرفت. از کردستان تا بلوچستان و از آذربایجان تا بندرعباس.

این نبرد سختی است از طرف همه طبقات خلقی ایران، به ویژه کارگران و کشاورزان و طبقات زحمتکش جامعه ایران، علیه حکومت استثمارگران و ستمگران، جانیان، دزدان و مال پرستان و فاسدان و فریبکاران و حقه بازان. این حرکت تمامی این نظام را با خامنه ای جنایتکار در رآس آن تکان داده است.

مبارزه ای چهل ساله

تاریخ طولانی این نبرد بزرگ توده ای به همان دوران انقلاب 1957 بر می گردد. همان زمانی که استبداد به آزادی اعلان جنگ داد و آن را به پس راند و حالا 41 سال است که بر آن حکومت می کنند. جنبه ی اصلی مبارزات کنونی مبارزه برای آزادی و برای استقرار یک حکومت دموکراتیک و مستقل بوده است.

رهبری

این جنبش خودبه خودی است و به دلیل استبداد چهل ساله و ضربات سنگین به احزاب مردمی به ویژه احزاب چپ، رهبری حزبی ندارد. رهبری آن خودانگیخته است و در حال حاضر بیشتر بر سر نفی جمهوری اسلامی و سرنگونی آن است اما شعارهایی که مشخص کند چه حکومتی قرار است به جای آن برقرار گردد داده از طرف هیچ طبقه ای داده نشده است.

فرزندان طبقه کارگر و زحمتکش بدنه اصلی جنبش هستند

مردان و زنان و دختران و پسرانی که در خیابان ها علیه این نظام و علیه دیکتاتوری خامنه ای شعار می دهند عمدتا متعلق به توده های زحمتکش و در راس آنها طبقه کارگر و کشاورز و لایه های پایین و میانی خرده بورژوازی ​​هستند. اینها جمعیت اصلی کشور هستند. حضور لایه های مرفه خرده بورژوازی هنوز آنچنان محسوس نیست و اقشار مرفه هنوز آن طور که باید به طبقاتی که برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند نپیوسته اند. البته پزشکان و وکلا مبارزاتی داشتند که به ویژه مبارزه پزشکان به شدت سرکوب شد.

طبقه ی کارگر

در ادامه ی جنبش، بخش هایی از کارگران صنعتی با اعتصابات خود به مبارزه پیوستند. این اعتصابات را کارگران با خواست های اقتصادی آغاز کرده اند اما در واقع آنها اعتصاباتی در همراهی با جنبش دموکراتیک کنونی هستند و ماهیتا سیاسی می باشند.

یکی از این اعتصابات، اعتصاب کارگران پیمانی نفت بود. حکومت 250 کارگر را در همان روزهای نخستین اعتصاب بازداشت کرد. در پی آن موج های جدید اعتصابات کارگری برخاست و در اصفهان دو کارخانه صنعتی ذوب آهن و سیمان سپاهان اعتصاب کردند. با این همه، طبقه ی کارگر، هنوز به طورهمگانی و سراسری اعتصابی با خواست های سیاسی نکرده است و حضورش در انقلاب محسوس نیست.   

زنان

زنان ایران نقش بسیار پررنگی در مبارزات این دوره داشته اند. مبارزه با قتل مهسا امینی در شهر سقز در استان کردستان آغاز شد و به سرعت در تمامی شهرهای ایران گسترش یافت. زنان در مبارزات این دوره هم در رهبری مبارزات و شعار دادن نقش مهمی داشتند و هم در میان تظاهرکنندگان زیاد بودند. بسیاری از دختران و زنان شجاع حتی در زدو خوردها و در دفاع و حمله شرکت می کردند. تعدادی از آنها کشته شده( حدود 40 تا 50 نفر) و بسیاری نیز بازداشت شدند. در زندان ها جمهوری اسلامی زنان مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند. برخی از دختران و زنان و همچنین پسران جوان، پس از آزاد شدن خودکشی کردند که هنوز علت دقیق آن برای توده های مردم روشن نشده است. 

دانشجویان

 پس از مدت ها افول جنبش دانشجویی که دلایل مختلفی دارد، ورود دانشجویان به میدان مبارزه، جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک را گسترده تر و عمیق تر کرد. در بسیاری از دانشگاه های ایران، دانشجویان تجمع و راهپیمایی برگزار کردند و با نیروی انتظامی و بسیج درگیر شدند.

حکومت برای سرکوب دانشجویان با نیروهای لباس شخصی و نظامی خود به دانشگاه صنعتی شریف هجوم برد. در هجوم نیروهای لباس شخصی که عموما وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران هستند بسیاری از دانشجویان به شدت ضرب و جرح شده و بسیاری را بازداشت کردند.

با این همه جنبش دانشجویی تا کنون به مبارزه ی خود ادامه داده است و شعارهای پیشرویی همچون« ما فرزندان کارگرانیم، در کنارشان می مانیم» و « کارگر، دانشجو، پیوندتان مبارک» سر داده اند.   

کسبه و بازاریان

کسبه و بازاریان پس از انقلاب دموکراتیک 1357 ایران به جز چند مورد جزیی همراهی با جنبش توده ها، تا کنون اعتصاب بزرگی نداشته اند، اما در سه ماهه ی اخیر دو اعتصاب سراسری داشته اند که دومین آن در 14 و 15 و 16 ماه آذر( دسامبر 2022) انجام شد. این اعتصاب سه روزه در بیش از 70 شهر ایران صورت گرفت.

حکومت در مقابله با کسبه و بازاریان مغازه های بسیاری از آنها را پلمپ کرد و به روی شیشه های آنها شعارهایی به وسیله ی نیروهای وابسته به حکومت نوشت. روشن است که این مبارزات با این اقدامات پایان نمی یابد و به احتمال  در آینده ادامه خواهد یافت.

شکل مبارزه

 این مبارزه تاکنون تا حدودی مسالمت آمیز و تدافعی بوده است، اما هر آنچه در جریان است از صلح آمیز و تدافعی به خشونت آمیز و تهاجمی تبدیل شده است. عبارتی که اکنون در اکثر درگیری ها از توده مردم شنیده می شود این است:

 «بزنید این موجودات پست فطرت را!»

و این زنان و مردان ایران هستند که این مزدوران حکومت و دشمنان توده مردم را مجازات می کنند.

دو شکل اساسی مبارزه

این مبارزه اشکال بسیار گوناگونی دارد. از گردهمایی های گروه های کوچک در خیابان و شعار دادن و درگیری با نیروهای انتظامی و ... تا شعارنویسی بر دیوارها، آتش زدن مراکز بسیح و امامان جمعه و نمایندگان مجلس و حوزه های دینی و مدارس مذهبی.

تازه ترین تغییر در اشکال مبارزه، اعتصاب کارگران صنعتی در برخی از صنایع و نیز اعتصاب در بخش حمل و نقل به وسیله ی راننده گان کامیون و کامیون داران است. در مجموع دو شکل اصلی مبارزه اعتراضات خیابانی و اعتصاب ها بوده است

اشکال حرکت و شعارها

اشکال اصلی این حرکت، گردهمایی و راهپیمایی و شعار دادن بوده است. شعارها عموماً از همان ابتدا علیه گشت ارشاد، نیروی انتظامی و بسیج و دولت بوده است. در مجموع مهم ترین شعارها این ها هستند:

«مرگ بر اصل ولایت»، « مرگ بر خامنه ای»، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «آخوند باید گم شود»، « مرگ بر بسیجی» و «مرگ بر سپاهی».

(منظور از سپاهی، سپاه پاسداران است که نیروی نظامی دیگری در کنار ارتش است و نقش اصلی آن سرکوب مبارزات داخلی و نیز سازمان دادن نیروهای حزب اللهی در کشورهای مسلمان منطقه مانند لبنان، سوریه، عراق و یمن است.) 

مداخله یگان ویژه و نیروی انتظامی و سپاه پاسداران یا بهتر بگوییم «سپاه کشتار» که اکنون تمام شریان های اصلی سیاسی، نظامی و اقتصادی را در دستان خود متمرکز کرده است باعث شده که توده های مردم به ضد حمله علیه مزدوران و این سپاه جهل بپردازند. موتورهای نیروهای سرکوب و خودروهای «گشت ارشاد» را آتش زنند وآنها  را به مشت و لگد گیرند.

بازتاب جهانی جنبش

این جنبش در سراسر جهان بازتاب داشته و همراه با مردم ایران، توده های ایرانی مهاجر را در تمام کشورهای جهان فعال کرده است. بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران کشته شدن مهسا امینی را محکوم کرده و به نفع جنبش توده ای موضع گرفته اند.

خامنه ای و پاسدارانش وحشت کرده اند

خامنه ای از طبقه کارگر و جنبش توده ای می ترسد. از این که طبقه کارگر و مردم ایران متحد شوند و جنبش به یکباره همه جا را بپوشاند و جهانی شود و مهم تر از آن ادامه یابد.  

سرکوب حکومت بسیار شدید بوده است. در زاهدان مرکز بلوچستان( یکی دیگر از ملیت های زیر ستم ایران) در روزی که «جمعه ی خونین زاهدان» نامیده شد بیش از صد نفر را کشتند. بلوچ ها سنی مذهب هستند و همواره زیر  ستم و سرکوب حکومت استبداد مذهبی حاکم بر ایران بوده اند. همچنین یک حمله ی سازمان داده شده به دانشگاه صنعتی شریف و یک حمله  با تجهیزات نظامی سنگین به مهاباد( شهری در کردستان) سازمان دادند. همچنین یک توطئه که به وسیله ی خود حکومت سازمان داده شده بود در یک مکان مذهبی در شیراز به نام« شاه چراغ» اجرا کردند که در آن 15 نفر زائر را کشتند و به گردن داعش انداختند و سپس گفتند که بهتر است که مردم از تظاهرات دست بردارند زیرا اگر ادامه دهند داعش حملات بیشتری خواهد کرد. اما مردم فهمیدند دروغ می گویند و به مبارزات ادامه دادند. آخرین شکل سرکوب تا کنون اعدام جوانان مبارزی بوده است که بازداشت کرده بودند. تا کنون دو نفر را اعدام کرده اند و این احتمال هست که جوانان بیشتری را اعدام کنند.

مردم متحد، جنبش جهانی همه طبقات اجتماعی و تداوم این جنبش

آنها به خوبی می‌دانند که اگر مردم متحد باشند و جنبش  کنونی از تداوم برخوردار باشد، نه می‌توانند آن را کنترل کنند و نه از فروپاشی داخلی خود جلوگیری کنند. ادامه جنبش در نهایت به معنای سست شدن بندهای استبداد و تجلی ناتوانی سپاه کشتار و نیز متلاشی شدن باندهای حکومتی و به طور کلی حکومت از درون است. اینها دو روی یک سکه هستند. به همین دلیل است که می خواهند خود را متحد و قدرتمند و شکست ناپذیر جلوه دهند تا مردم از آن بترسند و فکر کنند نمی توانند آن را سرنگون کنند و بنابراین به اسارت و بردگی تن دهند. این است که سریع لشکر کشی می کند و سریع تیراندازی می کنند و عده ای را می کشند.

پیشروی و عقب نشینی دولت

شکی نیست که جناح و باند خامنه ای و به اصطلاح «هسته سخت قدرت»( باندی از هیئت حاکمه که پیرامون خامنه ای و دفتر رهبری است) آنقدر احمق هستند که عقب نشینی نمی کنند. جدا از غافلگیری و نا آماده بودن و عموماً ناتوانی در واکنش فوری به جنبش یا ترس از عواقب این گونه واکنش ها، روش کلی آنها تا کنون و در بیشتر مواقع این بوده است که اجازه دهند جنبش توده ای مقداری از نیرو و انرژی خود را در مبارزه بیرون بریزد. آهسته و پس از آن و از دیدگاه آنها وقتی مردم خسته شدند، با برنامه ریزی و سازماندهی نیروهای نظامی و شبه نظامی خود به ضد حمله همه جانبه و سرکوب بپردازند.

مبارزه با جهنم تحجر و استبداد

سران مومیایی این نظام پوسیده و حامیان اندک آن، جهنمی بزرگ در ایران ایجاد کرده اند، جهنمی از جهل و آزادی کشی و استبداد تا مردم را به «بهشت» موعودشان ببرند. مبارزه کنونی مردم ایران علیه این جهنم و برای آزادی است و تا به دست آوردن آن ادامه خواهد داشت.

پیشرفت و تکامل این قیام بزرگ بدون شک توده های کشورهای منطقه و جهان را تحت تاثیر قرار داده و تغییرات جدیدی را به همراه خواهد داشت.

وضع نیروهای چپ

در ایران تک و توک گروه ها یا سازمان هایی هستند که خود را مارکسیست – لنینیست می نامند اما این ها احزاب و سازمان هایی کوچک و محدود بوده و نافذ در میان توده ها نیستند. بسیار بیشتر از این ها گروه ها و سازمان هایی وجود دارند که ما آنها را « شبه چپ» می نامیم. این ها به دو جریان تقسیم می شوند. جریان رویزیونیست های پیرو جریان خروشچف و جریان های ترتسکیست. گروهای کوچک دیگری نیز وجود دارند که خود را«مارکسیسم غربی»، «چپ نو»،« اروکمونیسم»،« مارکسی» و غیره می نامند. تمامی این جریان ها، به گروه ها و دسته های کوچک  چند نفره تقسیم می شوند و بیشتر رهبری و کادرهای اصلی آن ها نیز در خارج از کشور هستند. هیچ کدام از این سازمان ها که بیشتر آنها خود را حزب می نامند در میان طبقه ی کارگر و یا توده های مردم نفوذ ندارند و اگر داشته باشند چند نفری بیش نیست.

در جریان جنگ بین روسیه و اوکراین این ها به دو دسته تقسیم شدند. احزاب و سازمان های رویزیونیست( و برخی از جریان هایی که خود را مارکسیسم- لنینیسم می خوانند وحتی موضع علیه رویزنیسم دارند) طرف روسیه را گرفتند و احزاب و سازمان ترتسکیست و« مارکسی» و «مارکسیسم غربی» و« چپ نو» طرف اوکراین را. در جنبش کنونی آنها هیچ نقشی ندارند و مردم بیشتر آنها را نمی شناسند. فعالیت بیشتر آنها تنها در فضای مجازی است. البته احزاب کرد و بلوچ وجود دارند اما آنها بیشتر نفوذشان در میان ملت کرد و یا ملت بلوچ است و در بقیه ی نقاط ایران نفوذ ندارند.

 

زنده باد جنبش آزادیبخش و دموکراتیک زنان

زنده باد جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک توده ها

مرگ بر جمهوری اسلامی

برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه کارگر

 گروه مائوئیستی راه سرخ ایران

22آذر 1401

 13 دسامبر 2022