۱۴۰۱ آذر ۲۳, چهارشنبه

تلاش برای نظم بخشیدن به مبارزات انقلابی ستودنی است!

 
تلاش برای نظم بخشیدن به مبارزات انقلابی ستودنی است!
 
با این که جنبش کنونی در ماهیت امر خود به خودی است و هیچ رهبری سیاسی شناخته شده یی  ندارد اما تلاش هایی که از جانب دانشجویان مبارز و تشکل های صنفی فرهنگیان و سندیکاها و شوراهای کارگران پیشرو و آگاه صورت می گیرد برای این که از پراکنده گی و بی برنامه گی و خودبه خودی بودن صرف در آید و به آگاهی و نظم گراید، ستودنی است.
در روزهای آغازین انقلاب و در واکنش ها به جان باختن مهسا امینی ما شاهد مبارزه و شورش های خود به خودی زنان و جوانان و توده های مردم بودیم. این واکنش ها در برخی مناطق مانند کردستان و بلوچستان به دلیل وجود احزاب کرد و برخی رهبران مذهبی و سازمان های با نفوذ بلوچ تا حدودی کنترل شده بود، اما در مناطق دیگر به دلیل فقدان رهبری های سیاسی چندان با برنامه و کنترل شده نبود، و این یک ضعف جدی بود.
در واقع، طی سال های پس از آبان 98 و به ویژه در دوران همه گیری کرونا فشارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی زیادی از جانب حکومت به تمامی طبقات مردمی به ویژه زنان وارد شد و نارضایتی ها و مخالفت ها بسیار بیشتر از سابق گشت. اما به دلیل همه گیری بیماری این نارضایتی ها و مخالفت ها فرصت بروزی آنچنان که باید و شاید را نداشت. به همین دلیل نیروی انقلابی زیادی ذخیره شده بود و این نیرو منتظر فرصتی بود تا بیرون جهد و خود را آشکار کند. در عین حال در تمامی این دوران، فقدان رهبری سیاسی انقلابی وجود داشت و یا به بیانی دیگر رهبری سیاسی امری بود که هرگز نتوانسته پا به پای تجمع و ذخیره شدن انرژی نیروهای انقلاب حرکت کند.
جان باختن مهسا این فرصت را فراهم کرد تا این نیرو، غول آسا و با تمام شدت خود بیرون زند. نیرویی خود انگیخته که رهبری ای نداشت تا بتواند آن را کنترل کرده و در چارچوب برنامه هایی معین به حرکت در آورد.
این حرکت و جوش و خروش و مبارزه که به ویژه به وسیله ی جوانان و زنان پیش رفت ضربات سنگینی به ارتجاع دینی حاکم زد. آنها به هیچ وجه منتظر بروز برق آسای جنبشی بزرگ نبودند و به همین دلیل با وجود داشتن تجارب سرکوب سال های 88 و 96 و 98 تا حدودی واماندند. تا اینجا پیشروی جنبش از یک سو مدیون بروز جهش وار و برق آسای خود بود و از دیگر سو مدیون غافلگیری خامنه ای و سران پاسدارش و کلا حکومت مرتجع حاکم.
اما از یک حدی که گذشت به نظر رسید که انقلاب نیروهای خود را بیش از اندازه خرج می کند. این نیروها و انرژی های انقلابی تا جایی که یکباره بیرون زند و سیل وار به راه افتد با وجود شرایط مورد اشاره، نه قابل کنترل بود و نه نادرست. اما از یک حد معینی که گذشت به نظر رسید که تداوم آن به این شکل هم از نظر ذهنی اشتباه است و هم از نظر عملی.
از نظر ذهنی اشتباه بود زیرا تا حدودی این تصور آن را همراهی می کرد که می توان با مبارزات خیابانی صرف و پشت سرهم و در مدت کوتاهی حکومت را سرنگون کرد. از سوی دیگر از نظر عملی اشتباه بود زیرا تمامی نیرو و انرژی جنبش را در مدت کوتاهی تخلیه می کرد و این امکان وجود داشت که ضربات سختی خورد و این ها موجب این گردد که انقلاب برای تداوم خود کم آورد.
سرکوب های خونین حکومت، توده های مردم به ویژه جوانان را متوجه کرد که با اعتراضات خیابانی که به اجبار پراکنده هم بود -  و این پراکندگی یک حُسن بود و دست حکومت را در سرکوب می بست-  امکان سرنگونی حکومت وجود ندارد.
بزرگترین ضربه ای که جنبش در این مدت تقریبا دو ماهه یعنی از اواخر شهریور تا اواخر آبان 1401  خورد، به جز حدود 500 کشته، نزدیک به 20 هزار و به گفته ای 30 هزار بازداشتی یا گروگان بود. و به نظر این رقم بسیار بیشتر از رقمی بود که جنبش چنانچه پس از موج نخستین خود، به حفظ نیروهای انقلابی خود که در جنگ و انقلاب مساله ای بسیار مهم است، بر می خاست و حساب شده تر مبارزه را پیش می برد به احتمال می پرداخت.
به عبارت دیگر آنچه جنبش به دست آورد چنانچه پس از موج نخستین خود، با برنامه تر حرکت می کرد می توانست با بهای کمتری به دست آورد.
سه روز تاریخی 24 و 25 و 26 آبان نشان گذاری نسبی از خود به خودی بودن جنبش به حوزه ی آگاهی جنبش از خود و نیروهای خود و چگونگی کاربرد آنها بود. این سه روز نشان داد که توده های مردم به رهبری هایی که از میان خودشان در آمده به ویژه دانشجویان، کارگران و فرهنگیان توجه می کنند و از فراخوان های آنها استقبال به عمل می آورند.
سه روز دیگر یعنی 14 و 15 و 16 آذر نشان از پخته تر شده هر چه بیشتر انقلاب و چگونگی کاربرد و صرف کردن نیروهای خود داشت. توده های از این سه روز نیز استقبال کردند و به ویژه کسبه و بازاریان با اعتصاب تاریخی خود آن را پرزورتر و نیرومندتر کردند.
اکنون به نظر می رسد که جدا از حوادث و رویدادهایی که ممکن است به واکنش های ناگهانی و غیرقابل پیش بینی و گریزناپذیر توده ها بینجامد، این رابطه ای که بین توده های مردم و رهبری برآمده از جنبش و مبارزه به وجود آمده می تواند پایدارتر شود و امر انقلاب را تا حدود زیادی از خود به خودی بودن در آورده و در مسیری آگاهانه تر قرار دهد.
باید توجه داشت که این حکومت در عین این که در کل ناتوان و ضعیف است اما به سبب ترس و وحشت اش از سرنگون شدن ممکن است هر جنایتی را انجام دهد و هر فاجعه ای را رقم زند. از این رو هر چه زمان انقلاب طولانی تر به حساب آورده شود و رهبری با برنامه های تنظیم شده و صبر و حوصله ی بیشتری مبارزه را پیش برد، هم می تواند به مرور تمامی طبقاتی که می توانند در انقلاب فعال شوند، فعال کند و در نتیجه نیروهای انقلاب را تا سر حد ممکن افزایش دهد، هم نیروهای انقلاب و انرژی ها را به درستی تقسیم و صرف کند و ضرباتی کوبنده به حکومت وارد سازد وهم بدین ترتیب روز سرنگونی حکومت را پیش تر اندازد.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر سران پاسدار
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
  23 آذرماه 1401            

       

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر