۱۴۰۱ آذر ۱۰, پنجشنبه

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی(6) ویژگی های مبارزات انقلابی کنونی

 
 
برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(6)
 
ویژگی های مبارزات انقلابی کنونی( بخش اول)
 
اشاره ای به ساخت اقتصادی ایران
دو نوع ساخت اقتصادی در حال حاضر در جهان وجود دارد:
ساخت سرمایه داری در کشورهای امپریالیستی. این ساخت اقتصادی از کشورهای پیشرفته و ثروتمند مانند آمریکا و آلمان و فرانسه و انگلیس تا کشورهایی مانند یونان و بلغارستان را که به نسبت عقب مانده و فقیر به شمار می آیند در بر می گیرد.
و ساخت اقتصادی کشورهای زیر سلطه ی امپریالیست ها که از سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور تا ترکیب های گوناگون از سرمایه داری بوروکراتیک و ساخت های نیمه فئودالی را شامل می شود.
در کشور ما سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور حاکم است. دو ویژگی اقتصادی اساسی این ساخت در کشور ما یکی وابسته بودن به تولید مواد خام (در ایران نفت) است و دیگری تسلط صنایع مونتاژ. در این ساخت، یک طبقه ی سرمایه دار با تسلط بر دولت( مجلس، دستگاه قضایی، دستگاه اجرایی) تمامی رشته های اصلی اقتصاد را در انحصار خود گرفته و از رانت ها استفاده می کند. نکته ی اساسی دیگر وابسته بودن جناح ها و باندهای گوناگون این سرمایه داران بوروکرات به امپریالیست های گوناگون غربی و شرقی است.
به این ترتیب اقتصاد وابسته به مواد خام و صنایع مونتاژ، وجود سرمایه داران انحصارگری که حکومت و  تمامی رشته های اقتصاد را در دستان خود گرفته و در عین حال وابستگی جناح ها و باندهای گوناگون این سرمایه داران به امپریالیست ها ویژگی های اساسی این ساخت اقتصادی- اجتماعی می باشند.
 روشن است که این ساخت اقتصادی مانند ساخت های کشورهای امپریالیستی حتی عقب مانده ترین آنها هم نیست، اما شبیه ساختار اقتصادی کشورهای نیمه فئودال - نیمه سرمایه داری بوروکراتیک سابق در کشورهای زیرسلطه هم نیست.
طبقات در ساخت اقتصادی ایران
این ساخت اقتصادی طبقات گوناگونی را در بر می گیرد که  به دو جبهه تقسیم می شود: جبهه ی طبقات ضد خلق که خواهان حفظ نظام کنونی و دشمنان تحول و انقلاب هستند و جبهه ی طبقات خلق که علیه نظام اقتصادی و سیاسی- فرهنگی کنونی بوده و خواهان انقلاب و تغییر و تحول اساسی در تمامی وجوه جامعه اند.
صف دشمنان خلق
روحانیون و سپاه پاسداران سرمایه داران بزرگ کشور
جبهه ی طبقات ضد خلق و دشمنان انقلاب و تحول، تمامی سرمایه داران بزرگی( ما آنها را سرمایه داران بوروکراتیک - کمپرادور نامیدیم) را که وابسته به امپریالیست ها هستند شامل می شود. سرمایه داران بوروکرات حاکم که عمدتا آخوندهای راس سازمان روحانیت و همچنین سران اصلی نیروهای پاسدار و بسیجی می باشند، از نظر اقتصادی وابسته به تراست ها و کمپانی های بزرگ غربی و شرقی هستند. نفت را می فروشند و با استفاده انحصاری از آن برای خود قدرت و ثروت و موقعیت های افسانه ای فراهم می کنند. بر مبنای وابستگی به تراست ها و کمپانی های بزرگ غربی و شرقی، میان این سرمایه داران جناح ها و باندهای گوناگون وجود دارد که به جناح ها و یا باندهای یک امپریالیسم و در کل به امپریالیست های گوناگون غربی( آمریکا و اروپای غربی) و شرقی( عمدتا روسیه و در کنار آن چین) وابسته اند.
ساخت سیاسی- فرهنگی
از نظر سیاسی حکومت این سرمایه داران بوروکراتیک ، استبدادی است. این استبداد، استبداد ولایت فقیه است یعنی استبدادی مذهبی است. بر مبنای ولایت فقیه، نهاد روحانیت همچون یک نهاد فئودالی بر ارکان جامعه مسلط است و بنابراین آخوندها خواه از نظر ایدئولوژیک و خواه از نظر موقعیت اقتصادی که خود امتزاج موقعیت های دوگانه ی فئودالی- سرمایه داری است، نقش رهبر را در میان سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور حاکم پیدا می کنند. به عبارت دیگر سازماندهی طبقه ی سرمایه داران بوروکراتیک وابسته به امپریالیسم( زیرا این طبقه مستقل نیست و نمی تواند در عرصه ی اقتصاد مستقل باشد) از طریق یک نهاد اقتصادی، اجتماعی و مذهبی فئودالی صورت گرفته و با جهان بینی مذهبی تسلط خود را اعمال می کند.
 به گونه ای فشرده، حکومت مذهبی یعنی تسلط دین اسلام و مذهب شیعه که شکلی از جهان بینی فئودالی است بر روساخت فرهنگی جامعه و از این جا به تمامی ارکان سیاسی و اقتصادی جامعه.
تفاوت اساسی حکومت روحانیون و مذهب در قرون وسطی و حال حاضر
نکته بسیار مهم این است که این حکومت به هپچ وجه نتوانسته از نظر اقتصادی مستقل باشد. به این معنا که هم تکیه به تولید و فروش نفت و دیگر مواد خام معدنی و کشاورزی و هم اساس تحرک اقتصادی حاکم بر ساختار اقتصادی آن( صنایع مونتاژ، لوازم یدکی کارخانه ها، مواد خام صنعتی موردنیاز برای تولید و...)  در چارچوب وابسته گی به امپریالیست ها بوده است.
اینجا دیگر برخلاف قرون وسطی ساختار فئودالی غالب نیست و روحانیون در کنار فئودال ها بر طبقه ی دهقانان که در آن زمان اکثریت اهالی را تشکیل می دادند حکومت نمی کنند، بلکه ساختار سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور غالب است و تحرکات اقتصادی فئودالی نهاد روحانیت به عنوان یک نهاد مذهبی و سازمان های وابسته به آن همچون اوقاف نقشی اساسی در اقتصاد ندارند و آنچه که به طور عمده بر حرکات اقتصادی این سازمان ها که آستان قدس رضوی یکی از برجسته ترین آنهاست، مسلط است همان سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور است.
اما این حکومت در حالی که در ساختار اقتصادی خود کاملا وابسته است در ساختار سیاسی و فرهنگی خود به سبب وجود باندهای وابسته به امپریالیست های گوناگون شرقی و غربی و از سوی دیگر ویژگی خواست بقای خود به عنوان یک حکومت مذهبی، تا حدودی استقلال دارد.  
این نکات را که به فشرده ترین شکل بیان شد ما بارها در مقالات خود شرح داده ایم.
سرمایه داران مزدورسلطنت طلب و جمهوری خواه
جدا از این دشمنان انقلاب که اکنون حکومت را در دست دارند، یک دسته سرمایه داران کمپرادور و نیز نظریه پردازان خائن و تاریک فکر وابسته به امپریالیست های غربی نیز وجود دارند که دشمنان انقلاب و تحول انقلابی هستند. برخی از این ها که عموما در کشورهای غربی ساکن هستند، بازمانده های دم و دستگاه پهلوی دوم و برخی دیگر اصلاح طلبانی هستند که پس از سال ها 80 به خارج کشور رفتند و بیشترشان مزدور کشورهای امپریالیستی شدند. از این دارودسته ها دولت های امپریالیستی پشتیبانی می کنند و تعدادی رادیو و تلویزیون فعال هم دارند. هدف اساسی این ها این است که در خلال روند تلاش و انقلاب توده ها برای سرنگونی جمهوری اسلامی برنامه هایی را تدارک ببینند که بتوانند به جای این حکومت بنشینند و دوباره یا رژیم سلطنتی را بازسازی کنند و یا یک جمهوری وابسته به امپریالیست ها. بنابراین تفاوت این دو جناح اساسا در شکل حکومت است. برنامه ی اساسی آن ها این است که در عین حال که دولتی  غیرمذهبی تشکیل دهند اما همین روابط نابرابر کنونی را با کشورهای امپریالیستی غربی برقرار کنند. برای آنها به هیچ وجه استقلال ایران مهم نیست و منظور از شعار آزادی شان نیز تماما آزادی های اجتماعی است و نه آزادی های سیاسی. 
چنانچه به شاخه ی سلطنت طلب نگاه کنیم می بینیم که آنها آزادی های سیاسی و دموکراسی را نه در تمامی 45 سال استبداد رضا خان و پسرش اجازه دادند و نه اکنون حتی شعارش را مطرح می کنند. در عین حال آنها برنامه ی برقراری رژیم سرمایه داری بوروکراتیک-  کمپرادور را دارند و بنابراین برایشان طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش تنها گوشت دم توپ است و اگر چنانچه بتوانند به قدرت برسند پشیزی برای شعارهای کارگران ارزش قائل نخواهند بود کما اینکه در دوره ی 50 ساله ی سلطنت پهلوی قائل نبودند و این طبقه و دیگر طبقات زحمتکش را به دستور امپریالیست ها به شدیدترین وجه استثمار و سرکوب کردند. 
به طور کلی این ها هدف شان این است که انقلاب را در سطحی ترین وجوه و شعارهای آن متوقف کنند و به هیچ وجه اجازه ندهند عمیق و توده ای شود. برای آنها شعارهایی کلی همچون«زن، زندگی، آزادی» شعارهایی است که می توان از آن ها تفسیری مطلوب خود و بر مبنای برنامه هاشان داد.
صف خلق
صف خلق طبقات معینی دارد. طبقه ی کارگر، کشاورز، خرده بورژوازی( سنتی یعنی کسبه و تولید کنندگان خرد و مدرن یعنی تمامی کارمندان ادارات دولتی و خصوصی و آنها که شغل آزاد دارند و همچنین دانشجویان و...) و بورژوازی ملی( سرمایه داران دارای سرمایه ی متوسط و غیرانحصاری و در عین حال تا حدودی مستقل از امپریالیست ها) نیروهای اجتماعی ای هستند که در مرحله ی کنونی در صف طبقات خلقی هستند و کم و یا بیش و به نسبت های گوناگون جنبش های موجود را که علیه سرمایه داران بوروکراتیک و امپریالیست هاست به حرکت در می آورند. این طبقات به نسبت های متفاوت برای آزادی و استقلال ایران مبارزه می کنند. (برای شرح بیشتری از این طبقات نگاه کنید به مقاله ی نگارنده با نام طبقه ی کارگر و جنبش دموکراتیک).
نیروهای محرکه ی اساسی انقلاب
 طبقه ی کارگر، کشاورز و خرده بورژوازی نیروهای محرکه ی اساسی آن هستند. زنان  مبارزی که در صفوف نخستین مبارزه هستند به این طبقات تعلق دارند. جوانان دختر و پسر یعنی در درجه ی نخست دانش آموزان و دانشجویان که در حال حاضر در جنبش نقش پیشرو را دارند خود در لایه های طبقه ی خرده بورژوازی قرار می گیرند. سرمایه داران ملی لیبرال نیز به هر درجه که به پیشرفت آن علیه استبداد و امپریالیسم یاری کنند در کنار این نیروها جای می گیرند. آنها در مراحلی با  انقلاب همراهی می کنند چنان که در این مراحل کنونی کرده اند و در مراحلی مقابل آن می ایستند. برای نمونه آنها در دوره ی پس از انقلاب 57 مقابل تحولات انقلابی و کارگران و دهقانان و دانشجویان ایستادند و در شکست انقلاب نقش داشتند.
مراحل انقلاب
این انقلاب دو مرحله دارد. مرحله ی دموکراتیک نوین و مرحله ی سوسیالیستی. این دو مرحله به یکدیگر وابستگی دارند و دو روی انقلاب به رهبری طبقه ی کارگر را می سازند.
مرحله دموکراتیک نخست و مرحله ی سوسیالیستی پس از آن می آید. در حالی که در مرحله ی دموکراتیک عناصر سوسیالیستی وجود دارد و موجب گذار این مرحله به مرحله ی بعدی یعنی سوسیالیستی می شود.
ماهیت انقلاب در مرحله ی کنونی و تفاوت های آن با انقلاب های پیشین
ماهیت و خصلت انقلاب در مرحله ی کنونی دموکراتیک و ضد امپریالیستی است. یعنی در عرصه ی اقتصاد علیه سرمایه داری بوروکراتیک- کمپرادور است و علیه وابستگی به هر قدرت امپریالیستی که پیش آید. اما در سیاست و فرهنگ اساسا علیه استبداد و مذهب است. ویژگی ضد استبداد مذهبی آن که اکنون عمده است به این دلیل است که استبداد حاکم، استبداد مذهبی است. برای همین انقلاب علیه حکومت آخوندها و خواهان جدایی مذهب از حکومت است. این ویژگی، خود را در زمینه ی ایدئولوژیک - فرهنگی، در مخالفت با و نفی باورهایی که امر تسلط مذهب را درست می دانند و در عرصه ی سیاسی در مخالفت با تسلط نهاد روحانیت و آخوندها بر حکومت نشان می دهد. این مخالفت ها به گرایش های آته آییستی در میان توده ها پا داده و قطعا در فرایند عمیق شدن انقلاب بیش از پیش پا خواهد داد.
اما این انقلاب در اقتصاد علیه حکومت سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور است که در جلد مذهب فرو رفته یا لباس مذهب بر تن کرده اند و پشیزی هم برای دین و مذهب ارزش قائل نبوده و نیستند.
به این ترتیب یک ویژه گی انقلاب دموکراتیک ایران این است که علیه حکومت استبدادی در شکل مذهبی است؛ و این مساله انقلاب دموکراتیک ایران را با وظیفه ی خاصی که راندن مذهب و نهاد مذهبی از سیاست و فرهنگ است روبرو می کند.
این ویژگی در انقلاب های دموکراتیک نوع کهن یعنی انقلاب های به رهبری بورژوازی( مانند انقلاب مشروطه که علیه استبداد سلطنتی بود) تا حدودی به گونه ای جانبی وجود داشت، اما در انقلاب های دموکراتیک نوین (انقلابات در کشورهای زیر سلطه به رهبری طبقه ی کارگر) به این شکل سابقه نداشته است. آن انقلاب ها در حالی که علیه روابط فئودالی بود اما به طور عمده علیه حکومت روحانیون نبوده بلکه علیه استبداد یا دیکتاتوری های سکولار بوده است.
در حقیقت در این انقلاب آن وجهی عمده است و آن را گسترش می دهد که در انقلاب مشروطه، بخشی جانبی بود. یعنی مشروعه طلبی بخشی از روحانیون و در راس شان شیخ فضل الله نوری که توده ها به دارش زدند. جمهوری اسلامی تجلی، انکشاف و رشد همین وجه مشروعه طلبی و قدرت گیری تمام و کمال روحانیون و برقراری حکومت استبداد دینی بود و برای همین هم این وجه ضد حکومت دینی را هم به وجه غالب جنبش های دهه ی اخیر و انقلاب کنونی تبدیل کرد.
به این ترتیب یک تفاوت مهم انقلاب دموکراتیک ایران با انقلاب های دموکراتیک کهن یا نوین در کشورهای زیر سلطه این است که آن انقلاب ها عمدتا علیه روابط فئودالی حاکم و همچنین روابط سرمایه داری بوروکراتیک- کمپرادور بودند اما علیه استبداد دینی نبودند( یه با طور عمده نبودند)، اما انقلاب ایران علیه روابط اقتصادی فئودالی به شکل کلاسیک آن نیست و علیه روابط سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور است اما در عین حال انقلابی عمدتا علیه حکومتی فئودالی و فرهنگی مذهبی - فئودالی است.
درباره ی مفهوم «انقلاب مدرن»
در این مورد باید توجه کرد که مفهوم «انقلاب مدرن» کمی غلط انداز است. زیرا در پنجاه سال حکومت استبداد سلطنتی پهلوی ها، گرچه مذهب  در ارکان ایدئولوژیک حاکم نقشی بسیار مهم و اساسی داشت و نهاد روحانیت نیز تا حدودی دارای قدرت بود، اما این حکومت ها نه حکومت مذهبی بودند و نه حکومت روحانیون. و این به این معناست که پس از انقلاب مشروطه سرمایه داری بوروکراتیک و وجوه فرهنگی و سیاسی آن و در کنارش سرمایه داری ملی تا حدود زیادی در زندگی اقتصادی - اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مردم ایران رشد کرد( کارخانه های صنعتی، طبقه ی کارگر، دانشگاه ها، خرده بورژوازی مدرن و...)؛ و حتی این حکومت نیز در زمینه هایی مانند اقتصاد نه می خواست و نه می توانست آن را نابود کند.
 از این رو اگر وجه مدرن برای انقلاب کنونی قائل می شویم این نه از این بابت است که مثلا ما پیش از این و به طور مطلق در قرون وسطی و روابط فئودالی زندگی می کردیم و حال برای نخستین بار قرار است با این انقلاب از قرون وسطی و روابط فئودالی بیرون بیاییم، یعنی آنچه در مورد انقلاب های بورژوایی در انگلستان، هلند و بعدها فرانسه صدق می کند. از دیدگاه «نخستین انقلاب مدرن» که برخی سر می دهند، گویا مبارزات توده های مردم ما در سال های 32- 20 در چارچوب مدرن جا نمی گرفته و یا در انقلاب 57 توده های مردم یک «انقلاب» مذهبی انجام داده بودند. روشن است که از نظر آنان که این نظر را ارائه می دهند تنها مساله تغییرحکومت مذهبی به غیرمذهبی است حتی اگر به جای آن، حکومت سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور سلطنت طلب یا جمهوری خواه بنشیند.     
به طور کلی انقلاب دموکراتیک به رهبری بورژوازی ملی و یا به رهبری طبقه ی کارگر در کشورهای زیر سلطه دارای ماهیت مدرن است، خواه علیه حکومت روحانیون و مذهب باشد و خواه علیه حکومت غیرمذهبی، خواه علیه فئودالیسم باشد خواه علیه سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور. این دیدگاه در مورد انقلابات بورژوا- دموکراتیک در کشورهای عربی که به «بهارعربی» مشهور شد نیز صادق است که آماج عمده ی حمله ی آنها نه حکومت مذهبی بود و نه حکومت روحانیون.
هرمز دامان
نیمه ی نخست آذرماه 1401

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر