۱۴۰۱ آذر ۲۵, جمعه

یادداشت های کوتاه (3) نقد برخی مواضع سیاسی یک بازیگر سینما

 
 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(3)
 
نقد برخی مواضع سیاسی یک بازیگر سینما
 
این به نوبه ی خود جالب است که برخی از افراد زور بزنند سخنانی بگویند که نو و تازه جلوه کند و مثلا چیزی باشد که دیگران نگفته اند و به اصطلاح گونه ای فرق بین آنچه گفته شده و آن چه آنها می گویند، ایجاد کنند. و این بیشتر در مورد کسانی صدق می کنند که روشنفکرند، هنرمندند و یا موقعیت هایی از این گونه دارند.
تازه ترین این گونه افراد جناب حمید فرخ نژاد بازیگر سینما است. ایشان گویا پس از خروج از ایران یک پست اینستاگرامی گذاشته که در آن به خامنه ای می گوید که« به خاطر خودت تلاش کن دیکتاتوری با شخصیتی باش»!
ما در اینجا وارد گذشته ی فرخ نژاد و برخی حرف ها که زده نمی شویم زیرا به اندازه ی کافی در توئیت هایی که علیه فرخ نژاد و برخی فرصت طلبی های وی گذاشته شده به آن اشاره شده است. در عین حال قطعا مخالف سخنانی که علیه خامنه ای گفته و وی را«دیکتاتور بی شخصیت» و «بیمار روانی» خوانده نیستیم( و بیشتر مخاطبان هم به این وجه از سخنان اش توجه می کنند). این جا بررسی خود را تنها به برخی از حرف هایی که زده است و به اصطلاح خواسته چیزی بگوید مثلا تازه و نو، محدود می کنیم.   
در این که بین دیکتاتورها( به معنای افراد دیکتاتور در راس یک کشور) به هر حال فرق است، این که در میان دشمنان طبقات استثمار شده و ستمدیده، اقلیتی بسیار ناچیز با بقیه فرق می کنند( مثلا دشمن قابل احترام!) شکی نیست.  دلایل آن هم این است که برخی قواعد مبارزه و جنگ را می پذیرند، آن ها را زیر پا نمی گذارند، برای پیروز شدن به هر شیوه ی کثیفی چنگ نمی اندازند و به هر حال در آن چارچوب های اصلی و جانبی مجاز جنگ، تقابل ارتجاعی خود را پیش می برند.
بر این مبنا می توان پذیرفت که خامنه ای و دارودسته های حاکم به این دسته تعلق ندارند بلکه جزو کثیف ترین مستبدین و دیکتاتورهای حال حاضر جهان هستند. 
اما این که در ایران و آن هم در این شرایط که یک انقلاب در جریان است و توده ها برای سرنگونی حکومت خامنه ای و جمهوری اسلامی پیش می روند ما بیاییم و به خامنه ای بگوییم که «به خاطر خودت دیکتاتوربا شخصیتی باش» نتیجه اش چیست؟
 آیا مردم را متوجه خواهد کرد که مثلا خامنه ای دیکتاتور بی شخصیتی است؛ آن هم مردمی که خامنه ای و تمامی دارودسته های پیرامون اش را به بدترین دشنام ها گرفته اند؟
آیا خامنه ای نصیحیت فرخ نژاد را گوش می کند و از این به بعد دیکتاتور باشخصیتی خواهد شد و مثلا از قدرت کنار خواهد رفت و یا دست از انواع دروغ ها و شیوه های کثیفی که برای سرکوب انجام می دهد بر خواهد داشت؟
از سوی دیگر ما متوجه نمی شویم که چرا فرخ نژاد دور دنیا می چرخد تا دیکتاتور پیداکند و به خامنه ای نشان دهد اما از دیکتاتورهای کشور خودش که بیخ گوشش و علیه مردم این کشور دیکتاتوری به پا کرده بودند یعنی دیکتاتورهایی مانند رضاخان قلدر و ملک محمدرضا پهلوی چشم می پوشد و به گونه روشن و مستقیم نامی از آنها نمی برد.(1)
و جالب این که حال که به دور دنیا می چرخد میان این دیکتاتورها جز دیکتاتورهایی مانند فرانکو و موسولینی(2) اثری از دیکتاتورهای کشورهایی که دموکراسی بورژوایی سرودم بریده ی غربی در آنها وجود دارد نیست.
 از دیدگاه وی روزولت و آیزنهاور( بانی کودتای 28 مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق) و نیکسون و چرچیل و تاچر( نخست وزیر«آهنین» که اعتصاب کارگران معدن انگلستان را به شدیدترین شکل ممکن سرکوب کرد) و ریگان وبوش و اوباما... دیکتاتور و یا نماینده ی دیکتاتوری یک طبقه سرمایه دار امپریالیست نبوده اند، بلکه افرادی دموکرات بوده اند و لابد نماینده ی تمامی طبقات جامعه!؟
و به جای این ها وی از استالین و مائو رهبران بزرگ طبقه ی کارگر نام برده است. رهبرانی که نماینده ی دیکتاتوری پرولتاریا یعنی دیکتاتوری طبقه ی کارگر بر ضد استثمارگران و کسانی که می خواستند در شوروی و چین سرمایه داری را بازگردانند، بودند.
در مورد این دو رهبر انقلابی باید گفت که استالین و مائو نه به وسیله ی مردم و نه به وسیله ی دولتی خارجی سرنگون نشدند، بلکه به شکل معمولی فوت کردند و کسانی که پس از آنها آمدند یعنی رویزیونیست هایی مانند خروشچف و تنگ سیائوپینگ که نماینده ی طبقه ی سرمایه دار بوروکرات روسیه و چین بودند، مشتی دیکتاتور واقعی و موجودات فرصت طلب و هر دو به اندازه ی خامنه ای کثیف بودند.
نکته ی جالب دیگر که یا عمدی است و یا نشان از دانش بسیار پایین فرخ نژاد دارد گذاشتن نام چائوشسکو دیکتاتور کثیف رومانی در کنار نام استالین و مائو است.( حکومت خمرهای سرخ و پول پوت در راس آنها در کامبوج از نظر ما مساله ای باز و گشوده و قابل مطالعه است!)
 
آیا مجموع آنچه درباره ی این نوع نگاه گفتیم، جدا از ضدیت با خامنه ای و جمهوری اسلامی، ما را به این نتیجه نمی رساند که:
اولا حمید فرخ نژاد یک ضد کمونیست دو آتشه و ضد طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش استثمار شده و ستمدیده ی جامعه است و دوما هوادار نظام سلطنتی شاهی در ایران ویا در بهترین حالت ناقد رفرمیست این نوع دیکتاتوری ها و سوما طرفدار دموکراسی بورژوایی غربی یعنی دیکتاتوری بورژوا- امپریالیست های غربی بر توده های طبقه ی کارگر و خرده بورژوازی در غرب؟
 
هرمز دامان
نیمه ی دوم آذرماه 1401
یادداشت ها
1-     وی در همان پست می نویسد:
«بازهم این بدین معنی نیست که دیکتاتورها همه بد هستند. بعضی از دیکتاتورها حتی باعث پیشرفت و ترقی کشورهایشان هم می شوند ولی بازهم سرنوشتشان با دیگر همنوعان خود تفاوت نمی کند. یا توسط نیروی خارجی یا ملت خودشان سرنگون و منقرض می شوند. دیکتاتور ها یا می جنگند و نابود می شوند  و یا تسلیم می شوند و نابود می شوند.» گویا می توان به این سخنان آویخت و نظر فرخ نژاد را در مورد رضاخان قلدر مستبد ایران و پسرش ملک محمدرضا را از آن بیرون کشید: رضا خان و پسرش دیکتاتوری های بدی نبودند. زیرا باعث پیشرفت و ترقی کشورشان شدند!؟
2-    جالب این که فرخ نژاد پیش از فرانکو و موسولینی نامی از هیتلر که نماینده ی اصلی فاشیسم و دیکتاتوری است نبرده است. شاید اگر می گفت «هیتلر، موسولینی و فرانکو» سخن اش تکراری و کلیشه ای می شد و وی نمی خواست چنین شود و یا شاید نخواسته سخنی بگوید که به آلمانی ها بر خورد!؟ اما خیر! وی کلیشه ی امپریالیست های غربی و تاریک فکران غرب پرست داخلی، یعنی استالین را فراموش نکرده است که دیکتاتورهای کشورهای امپریالیست غربی و این گونه افراد  نام وی را عموما کنار هیتلر  و در یک ردیف می آورند!؟

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر