۱۴۰۱ آذر ۱۳, یکشنبه

سه روزی که می تواند انقلاب را بسیار به پیش راند!

 
سه روزی که می تواند انقلاب را بسیار به پیش راند!
 
قرار انقلابیون آزادیخواه ایران و توده های مردم بر این است که در روزهای چهارده و پانزده و شانزده آذرماه اعتصابات و مبارزات خیابانی به گونه ای گسترده و همگانی برگزار شود. چنانچه اعتصاب ها که نسبت به ماه های گذشته گام های رو به پیشی برداشته بتوانند در این روز گسترده تر شوند و خواست های اعتصاب کننده گان صراحت و روشنی بیشتری یابند و نیز چنانچه گردهمایی ها و مبارزات خیابانی بتوانند با شوروهیجان و گستره ای توده ای برگزار گردند بی شک انقلاب گام های تعیین کننده ای به پیش بر خواهد داشت .
اهمیت اعتصاب ها
در مورد اعتصاب ها باید گفته شود که آنها را باید ارج گذاشت و در گسترده شدن و توده ای شدن هر چه بیشتر آنها کوشید.
 دلایلی که اعتصاب های صنفی و اقتصادی حال حاضر را دارای اهمیتی دو چندان می کند این است که این اعتصاب ها موجب می شوند که نه تنها لایه های پیشروی هر طبقه ( از طبقه ی کارگر گرفته تا دانشجویان و کسبه و بازاریان و به طور کلی طبقات میانی و مرفه) و در هر بخش( از موسسات دولتی و خصوصی صنعتی تا بخش حمل و نقل و مراکز اداری و درمانی و تجاری و...) بتوانند در مبارزه فعال تر از آنچه اکنون هستند بشوند، بلکه لایه های میانی و عقب مانده ی طبقات نیز به مبارزه کشیده شده و فعال شوند.
باید توجه کرد که اداره ی اعتصاب و پایدار نگه داشتن اتحاد اعتصاب کننده گان( به خصوص بین لایه های پیشرو از یک سو و میانه و عقب مانده از سویی دیگر و نیز یک اعتصاب با اعتصاب در بخش های دیگر یا شهرهای گوناگون و...) و نیز رفع موانع مقابل اعتصاب و  پیشبرد آن در مقابله با حکومت سرکوبگر، فعالیتی به مراتب بیشتر از بسیاری از دیگر شکل های مبارزه را طلب می کند و این موجب می شود که نه تنها لایه های پیشرو طبقات به فعالیتی بیش از زمان ها و شرایط عادی کشیده شوند بلکه لایه های میانی و نسبتا عقب مانده ی هر طبقه نیز فعال شوند. این فعال شدن خود توده ها و دیر یا زود فعالیت سیاسی آنها، موجب توده ای شدن هر چه بیشتر مبارزه می گردد و این هم امری است که اهمیت حیاتی در ژرفش و رشد و تداوم انقلاب و تکامل آن به مراحل بالاتر دارد.    
از سوی دیگر اعتصاب ها می توانند لایه هایی را که در دیگر شکل های مبارزه به ویژه مبارزات خیابانی، به دلیل درگیری های کاری و یا برخی سبک و سنگین کردن ها و محافظه کاری ها تا حدودی و یا به کلی غیرفعال هستند، فعال کند. در حقیقت بخش هایی از گروه هایی که«بی تفاوت ها» و« بخش ساکت» و« قشر خاکستری» خوانده می شوند در همین لایه ها قرار دارند.
و بالاخر در اعتصاب ها به مرور خواست های صنفی و اقتصادی به خواست های سیاسی تبدیل می شوند و در مراحل نخستین چنین اعتصاباتی از طریق این خواست ها تا حدودی برخی خطوط سیمای حکومت آینده روشن خواهد خواهد شد( برای نمونه می توان نگاه کرد به خواست های سیاسی مشترک بین کارگران و کارمندان شرکت نفت در انقلاب 57). چنانچه این تبدیل صورت گیرد خواست های سیاسی که بین طبقات مردمی ایران مشترک است و نیز تفاوت و توان طبقات گوناگون آشکار خواهد شد.
مبارزات خیابانی
 مبارزات خیابانی نه تنها نقطه ی آغاز مبارزات کنونی بوده اند بلکه در کل پیش برنده ی آن نیز هستند، هر چند که در مرحله ی کنونی گسترده شدن و پیشرفت بیشترشان در گرو رشد اعتصاب های سراسری است.
مبارزات خیابانی جایی است که مردم در حال حاضر با شعاریشان آنچه را که نمی خواهند فریاد می زنند و به نبرد با مزدوران حکومت می پردازند. این مبارزات در کنار دیگر اشکال مبارزه به ویژه یورش های مداوم به مراکز بسیج و نهادهای مذهبی حکومت( دفتر امامان جمعه، دفتر نمایندگان مزدور و کریه مجلس خامنه ای، حوزه های علمیه، خانه های افرادی که نقشی در سرکوب خلق داشته و مورد نفرت عمیق توده ها هستند...) نقش نهایی را در سرنگونی حکومت اسلامی اجرا خواهند کرد. البته با این شرط که این مبارزات که اکنون غیرمتمرکز و پراکنده است، به هم پیوسته و متمرکز شوند و با جذب لایه های میانی و نسبتا عقب مانده جامعه در هر طبقه و گروه اجتماعی، به گردهمایی ها و راهپیمایی های صدها هزار نفری و میلیونی تکامل یایند.
در مورد اشکال کنونی تهاجم به مراکز بسیج و سپاه و دیگر نهادها باید گفت که چنانچه انقلاب نتواند با اعتصابات و گردهمایی های بزرگ خیابانی حکومت را سرنگون کند و حکومت دست به قهر و سرکوب و کشتارهایی بیشتری بزند، آنگاه بسیاری از این گروه های کوچک مهاجم به گروه های مسلح شورشی تکامل خواهند یافت و بخشی از نخستین هسته های قیام های مسلحانه  را شکل خواهند داد.
«وعده شان سرابه، جواب اش انقلابه»
این شعار درست و به جا به گونه ای شسته و رفته واکنش انقلاب است در مقابل سیاست های این کلاشان سیاسی.
 سیاستی که این شارلاتان ها در کنار سرکوب های گسترده شان در پیش گرفته اند وعده و وعیده هایی است دروغین به توده ها. وعده هایی که عموما نه حتی مستقیم و از زبان خودشان، بلکه به گونه ای غیرمستقیم و در حاشیه داده می شود و یا دقیق تر وانموده می شود که وعده هایی وجود دارد. این ها فریب هایی که قرار است توی دل توده ها را خالی کنند و به ویژه لایه های میانی غیر فعال در مبارزات را به خوشبینی در مورد این که این سالوسان دارند کارهایی می کنند بکشانند. خوشبینی ای کاذب که می تواند این لایه ها را به فعالیت و تلاش در جهت اقناع مبارزین و متوقف کردن مبارزه وادار کند.
بسیاری از سیاست هایی که خامنه ای و سران پاسدار و اطلاعاتی اش در این سه ماه به کار برده اند تا توده ها را به این خوش خیالی کاذب بکشانند که یا گام های در جهت حل مشکلات برداشته اند و یا در حال برداشتن این گام ها هستند از این زمره اند. سخنان محسنی اژه ای جنایتکاری که در راس دستگاه قضایی است در این مورد که خواهان «مذاکره» است، راه دادن به اصلاح طلبان حکومتی که در روزنامه ها هر روز مقاله ای بنویسند و نصیحتی بکنند، برگزاری جلساتی با آنها برای دانستن نظرشان در مورد چگونگی تغییر شرایط ، سفر هیئت خامنه ای به بلوچستان و اکنون رئیسی به کردستان، صحبت های فریب دهنده ی منتظری دادستان جانی کشور که گویا «گشت ارشاد ربطی به دستگاه قضایی ندارد و به وسیله ی عده ای گذاشته شد و اکنون هم به وسیله ی همان عده جمع شده است»، حرف های تهوع آور و مشمئزکننده ی مردک سلامی فرمانده پاسداران که« ما ناز مردم را می خریم ...» و ... تمام این ها سیاست و حرف ها و  رفتارهایی برای شیره مالیدن سر توده ها و خالی کردن آنها از روحیه ی مبارزه جویانه و انقلابی و دل خوش کردن شان به این که آری حکومت دارد کارهایی می کند و شاید امور به گونه ای دیگر جریان یابد نه به آن گونه که تا کنون جریان یافته است.
 اما آنچه ملاک و معیار است نه حرف های پوچ  و برخی سیاست هایی که هیچ گونه عملی از آنها در نمی آید بلکه اعمال و رفتاری است که حکومت در این سه ماه و اندی انجام داده و اکنون نیز در حال انجام دادن آن است. یعنی سرکوب به وحشیانه ترین شکل ممکن و در کنارش بازداشت ها و گروگان گرفتن جوانان مردم، کشتارهای پایان نیافتنی به ویژه در بلوجستان و کردستان، راه انداختن اعدام ها نخست در بلوچستان با درهم کردن اعدام شده گان و از جمله با کسانی که سال های پیش به اعدام محکوم شده یودند و اکنون هم در مرکز با کسانی که به گفته ی دستگاه قضایی جاسوس اسرائیل بوده اند و خلاصه تیز کردن ساتور قصابی برای سلاخی جوانان مبارز خلق و ... این است آنچه این ها انجام داده و می دهند و ملاک داوری هم این اعمال است و نه آن وعده های شیادانه و دروغین و پوچ.
از سوی دیگر توده های مردم آنانی نیستند که در 88 و 96 و 98 در خیابان ها بودند. اکنون جنبش و انقلاب تکامل یافته است و طبقات و توده های مردم از بسیاری از خطوط آن زمان ها گذر کرده اند. اکنون مردم ما نه تنها به هیچ وجه به این سالوسان اعتمادی ندارند بلکه بر استواری حکومت شان بر دروغ و ریا و پستی و دنائت آگاه شده اند و به این پی برده اند که این ها اگر کوچک ترین فضای تنفسی به دست آورند از آن برای پس گرفتن هر آنچه توده ها در این مدت و با جانباختن گرامی ترین فرزندان شان به دست آورده اند استفاده کرده و حکومتی بسیار بدتر از آنچه تا کنون برقرار کرده اند برقرار خواهند کرد.
 پس باید شعار«وعده شان سرابه، جواب اش انقلابه» را فشرده ی نظرات توده ها در مورد آنچه حکومت می گوید و آنچه توده ها در پاسخ به آن پیش گرفته و پیش خواهند گرفت دانست. سرنگونی این حکومت، جوهر و مایه ی اصلی این شعار می باشد.
مرگ بر این حکومت سالوس و مردم فریب
مرگ بر خامنه ای جنایتکار و سران پاسدارش
هر چه گسترده تر باد اعتصابات توده ای
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران 13
13آذر 1401
 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر