۱۴۰۱ دی ۲, جمعه

گزارش تهیه شده برای جنبش بین المللی کمونیستی درباره ی جنبش دموکراتیک خلق ایران

درباره ی جنبش دموکراتیک خلق ایران

گزارش تهیه شده برای جنبش بین المللی کمونیستی( مارکسیست - لنینیست و مائوئیست)

ایران بار دیگر صحنه نبردی بزرگ شده است. نبرد خلق و ضد خلق، نبرد طبقات استثمار شده و ستمدیده با استثمارگران و ستمگران، نبرد آزادی و دموکراسی با استبداد و دیکتاتوری، نبرد خرد با حکومت جهل. اکنون می توان آن را خیزشی بزرگ و یا انقلاب نامید. انقلاب دموکراتیک و ضدامپریالیستی. گرچه بنا به دلایلی، وجه دموکراتیک آن بسیار پررنگ تر از وجه ضد امپریالیستی آن است.

قتل مهسا امینی به وسیله ی نیروی انتظامی

روز چهارشنبه 23 شهریور 1401( 14 سپتامبر 2022) مهسا امینی دختر 22 ساله کرد به وسیله ی گشت ارشاد که اینک به درستی از سوی زنان و توده های مردم «گشت کشتار» نامیده می شود به بهانه ی «پوشش نامناسب» دستگیر می شود و پس از چند ساعت جسدش بدون علائم حیاتی به بیمارستان کسری تهران منتقل می شود و پس از  دو روز بیهوش بودن، جان می سپارد.

زینا (نام کردی مهسا به معنای زندگی) دختری اهل کردستان(یکی از ملیت های زیر ستم ایران)بود. مردمی که نماد مقاومت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی و حکومت دیکتاتوری خمینی و خامنه ای بوده اند و چهل سال با حکومت مستبد مذهبی جنگیده اند.

مراسم عزاداری مهسا در سقز به یک حرکت بزرگ تبدیل شد

مراسم عزاداری مهسا در سقز محل زندگی مهسا یکی از شهرهای کردستان ایران برگزار شد. در این مراسم زنان روسری از سر برداشتند و در شهر توده مردم در اعتراض به این جنایت حکومتی  شعار« زن، زندگی، آزادی » سر دادند و گردهمایی و راهپیمایی  و تظاهرات اعتراضی کردند.

جنبش سراسر ایران را در بر می گیرد

توده های زنان و مردان در پشتیبانی از مبارزات توده های شهر سقز جنبش بزرگی را آغاز کردند و این جنبش با همان شعار محوری « زن، زندگی، آزادی» به سرعت تمام شهرهای ایران را فرا گرفت. از کردستان تا بلوچستان و از آذربایجان تا بندرعباس.

این نبرد سختی است از طرف همه طبقات خلقی ایران، به ویژه کارگران و کشاورزان و طبقات زحمتکش جامعه ایران، علیه حکومت استثمارگران و ستمگران، جانیان، دزدان و مال پرستان و فاسدان و فریبکاران و حقه بازان. این حرکت تمامی این نظام را با خامنه ای جنایتکار در رآس آن تکان داده است.

مبارزه ای چهل ساله

تاریخ طولانی این نبرد بزرگ توده ای به همان دوران انقلاب 1957 بر می گردد. همان زمانی که استبداد به آزادی اعلان جنگ داد و آن را به پس راند و حالا 41 سال است که بر آن حکومت می کنند. جنبه ی اصلی مبارزات کنونی مبارزه برای آزادی و برای استقرار یک حکومت دموکراتیک و مستقل بوده است.

رهبری

این جنبش خودبه خودی است و به دلیل استبداد چهل ساله و ضربات سنگین به احزاب مردمی به ویژه احزاب چپ، رهبری حزبی ندارد. رهبری آن خودانگیخته است و در حال حاضر بیشتر بر سر نفی جمهوری اسلامی و سرنگونی آن است اما شعارهایی که مشخص کند چه حکومتی قرار است به جای آن برقرار گردد داده از طرف هیچ طبقه ای داده نشده است.

فرزندان طبقه کارگر و زحمتکش بدنه اصلی جنبش هستند

مردان و زنان و دختران و پسرانی که در خیابان ها علیه این نظام و علیه دیکتاتوری خامنه ای شعار می دهند عمدتا متعلق به توده های زحمتکش و در راس آنها طبقه کارگر و کشاورز و لایه های پایین و میانی خرده بورژوازی ​​هستند. اینها جمعیت اصلی کشور هستند. حضور لایه های مرفه خرده بورژوازی هنوز آنچنان محسوس نیست و اقشار مرفه هنوز آن طور که باید به طبقاتی که برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند نپیوسته اند. البته پزشکان و وکلا مبارزاتی داشتند که به ویژه مبارزه پزشکان به شدت سرکوب شد.

طبقه ی کارگر

در ادامه ی جنبش، بخش هایی از کارگران صنعتی با اعتصابات خود به مبارزه پیوستند. این اعتصابات را کارگران با خواست های اقتصادی آغاز کرده اند اما در واقع آنها اعتصاباتی در همراهی با جنبش دموکراتیک کنونی هستند و ماهیتا سیاسی می باشند.

یکی از این اعتصابات، اعتصاب کارگران پیمانی نفت بود. حکومت 250 کارگر را در همان روزهای نخستین اعتصاب بازداشت کرد. در پی آن موج های جدید اعتصابات کارگری برخاست و در اصفهان دو کارخانه صنعتی ذوب آهن و سیمان سپاهان اعتصاب کردند. با این همه، طبقه ی کارگر، هنوز به طورهمگانی و سراسری اعتصابی با خواست های سیاسی نکرده است و حضورش در انقلاب محسوس نیست.   

زنان

زنان ایران نقش بسیار پررنگی در مبارزات این دوره داشته اند. مبارزه با قتل مهسا امینی در شهر سقز در استان کردستان آغاز شد و به سرعت در تمامی شهرهای ایران گسترش یافت. زنان در مبارزات این دوره هم در رهبری مبارزات و شعار دادن نقش مهمی داشتند و هم در میان تظاهرکنندگان زیاد بودند. بسیاری از دختران و زنان شجاع حتی در زدو خوردها و در دفاع و حمله شرکت می کردند. تعدادی از آنها کشته شده( حدود 40 تا 50 نفر) و بسیاری نیز بازداشت شدند. در زندان ها جمهوری اسلامی زنان مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند. برخی از دختران و زنان و همچنین پسران جوان، پس از آزاد شدن خودکشی کردند که هنوز علت دقیق آن برای توده های مردم روشن نشده است. 

دانشجویان

 پس از مدت ها افول جنبش دانشجویی که دلایل مختلفی دارد، ورود دانشجویان به میدان مبارزه، جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک را گسترده تر و عمیق تر کرد. در بسیاری از دانشگاه های ایران، دانشجویان تجمع و راهپیمایی برگزار کردند و با نیروی انتظامی و بسیج درگیر شدند.

حکومت برای سرکوب دانشجویان با نیروهای لباس شخصی و نظامی خود به دانشگاه صنعتی شریف هجوم برد. در هجوم نیروهای لباس شخصی که عموما وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران هستند بسیاری از دانشجویان به شدت ضرب و جرح شده و بسیاری را بازداشت کردند.

با این همه جنبش دانشجویی تا کنون به مبارزه ی خود ادامه داده است و شعارهای پیشرویی همچون« ما فرزندان کارگرانیم، در کنارشان می مانیم» و « کارگر، دانشجو، پیوندتان مبارک» سر داده اند.   

کسبه و بازاریان

کسبه و بازاریان پس از انقلاب دموکراتیک 1357 ایران به جز چند مورد جزیی همراهی با جنبش توده ها، تا کنون اعتصاب بزرگی نداشته اند، اما در سه ماهه ی اخیر دو اعتصاب سراسری داشته اند که دومین آن در 14 و 15 و 16 ماه آذر( دسامبر 2022) انجام شد. این اعتصاب سه روزه در بیش از 70 شهر ایران صورت گرفت.

حکومت در مقابله با کسبه و بازاریان مغازه های بسیاری از آنها را پلمپ کرد و به روی شیشه های آنها شعارهایی به وسیله ی نیروهای وابسته به حکومت نوشت. روشن است که این مبارزات با این اقدامات پایان نمی یابد و به احتمال  در آینده ادامه خواهد یافت.

شکل مبارزه

 این مبارزه تاکنون تا حدودی مسالمت آمیز و تدافعی بوده است، اما هر آنچه در جریان است از صلح آمیز و تدافعی به خشونت آمیز و تهاجمی تبدیل شده است. عبارتی که اکنون در اکثر درگیری ها از توده مردم شنیده می شود این است:

 «بزنید این موجودات پست فطرت را!»

و این زنان و مردان ایران هستند که این مزدوران حکومت و دشمنان توده مردم را مجازات می کنند.

دو شکل اساسی مبارزه

این مبارزه اشکال بسیار گوناگونی دارد. از گردهمایی های گروه های کوچک در خیابان و شعار دادن و درگیری با نیروهای انتظامی و ... تا شعارنویسی بر دیوارها، آتش زدن مراکز بسیح و امامان جمعه و نمایندگان مجلس و حوزه های دینی و مدارس مذهبی.

تازه ترین تغییر در اشکال مبارزه، اعتصاب کارگران صنعتی در برخی از صنایع و نیز اعتصاب در بخش حمل و نقل به وسیله ی راننده گان کامیون و کامیون داران است. در مجموع دو شکل اصلی مبارزه اعتراضات خیابانی و اعتصاب ها بوده است

اشکال حرکت و شعارها

اشکال اصلی این حرکت، گردهمایی و راهپیمایی و شعار دادن بوده است. شعارها عموماً از همان ابتدا علیه گشت ارشاد، نیروی انتظامی و بسیج و دولت بوده است. در مجموع مهم ترین شعارها این ها هستند:

«مرگ بر اصل ولایت»، « مرگ بر خامنه ای»، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «آخوند باید گم شود»، « مرگ بر بسیجی» و «مرگ بر سپاهی».

(منظور از سپاهی، سپاه پاسداران است که نیروی نظامی دیگری در کنار ارتش است و نقش اصلی آن سرکوب مبارزات داخلی و نیز سازمان دادن نیروهای حزب اللهی در کشورهای مسلمان منطقه مانند لبنان، سوریه، عراق و یمن است.) 

مداخله یگان ویژه و نیروی انتظامی و سپاه پاسداران یا بهتر بگوییم «سپاه کشتار» که اکنون تمام شریان های اصلی سیاسی، نظامی و اقتصادی را در دستان خود متمرکز کرده است باعث شده که توده های مردم به ضد حمله علیه مزدوران و این سپاه جهل بپردازند. موتورهای نیروهای سرکوب و خودروهای «گشت ارشاد» را آتش زنند وآنها  را به مشت و لگد گیرند.

بازتاب جهانی جنبش

این جنبش در سراسر جهان بازتاب داشته و همراه با مردم ایران، توده های ایرانی مهاجر را در تمام کشورهای جهان فعال کرده است. بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران کشته شدن مهسا امینی را محکوم کرده و به نفع جنبش توده ای موضع گرفته اند.

خامنه ای و پاسدارانش وحشت کرده اند

خامنه ای از طبقه کارگر و جنبش توده ای می ترسد. از این که طبقه کارگر و مردم ایران متحد شوند و جنبش به یکباره همه جا را بپوشاند و جهانی شود و مهم تر از آن ادامه یابد.  

سرکوب حکومت بسیار شدید بوده است. در زاهدان مرکز بلوچستان( یکی دیگر از ملیت های زیر ستم ایران) در روزی که «جمعه ی خونین زاهدان» نامیده شد بیش از صد نفر را کشتند. بلوچ ها سنی مذهب هستند و همواره زیر  ستم و سرکوب حکومت استبداد مذهبی حاکم بر ایران بوده اند. همچنین یک حمله ی سازمان داده شده به دانشگاه صنعتی شریف و یک حمله  با تجهیزات نظامی سنگین به مهاباد( شهری در کردستان) سازمان دادند. همچنین یک توطئه که به وسیله ی خود حکومت سازمان داده شده بود در یک مکان مذهبی در شیراز به نام« شاه چراغ» اجرا کردند که در آن 15 نفر زائر را کشتند و به گردن داعش انداختند و سپس گفتند که بهتر است که مردم از تظاهرات دست بردارند زیرا اگر ادامه دهند داعش حملات بیشتری خواهد کرد. اما مردم فهمیدند دروغ می گویند و به مبارزات ادامه دادند. آخرین شکل سرکوب تا کنون اعدام جوانان مبارزی بوده است که بازداشت کرده بودند. تا کنون دو نفر را اعدام کرده اند و این احتمال هست که جوانان بیشتری را اعدام کنند.

مردم متحد، جنبش جهانی همه طبقات اجتماعی و تداوم این جنبش

آنها به خوبی می‌دانند که اگر مردم متحد باشند و جنبش  کنونی از تداوم برخوردار باشد، نه می‌توانند آن را کنترل کنند و نه از فروپاشی داخلی خود جلوگیری کنند. ادامه جنبش در نهایت به معنای سست شدن بندهای استبداد و تجلی ناتوانی سپاه کشتار و نیز متلاشی شدن باندهای حکومتی و به طور کلی حکومت از درون است. اینها دو روی یک سکه هستند. به همین دلیل است که می خواهند خود را متحد و قدرتمند و شکست ناپذیر جلوه دهند تا مردم از آن بترسند و فکر کنند نمی توانند آن را سرنگون کنند و بنابراین به اسارت و بردگی تن دهند. این است که سریع لشکر کشی می کند و سریع تیراندازی می کنند و عده ای را می کشند.

پیشروی و عقب نشینی دولت

شکی نیست که جناح و باند خامنه ای و به اصطلاح «هسته سخت قدرت»( باندی از هیئت حاکمه که پیرامون خامنه ای و دفتر رهبری است) آنقدر احمق هستند که عقب نشینی نمی کنند. جدا از غافلگیری و نا آماده بودن و عموماً ناتوانی در واکنش فوری به جنبش یا ترس از عواقب این گونه واکنش ها، روش کلی آنها تا کنون و در بیشتر مواقع این بوده است که اجازه دهند جنبش توده ای مقداری از نیرو و انرژی خود را در مبارزه بیرون بریزد. آهسته و پس از آن و از دیدگاه آنها وقتی مردم خسته شدند، با برنامه ریزی و سازماندهی نیروهای نظامی و شبه نظامی خود به ضد حمله همه جانبه و سرکوب بپردازند.

مبارزه با جهنم تحجر و استبداد

سران مومیایی این نظام پوسیده و حامیان اندک آن، جهنمی بزرگ در ایران ایجاد کرده اند، جهنمی از جهل و آزادی کشی و استبداد تا مردم را به «بهشت» موعودشان ببرند. مبارزه کنونی مردم ایران علیه این جهنم و برای آزادی است و تا به دست آوردن آن ادامه خواهد داشت.

پیشرفت و تکامل این قیام بزرگ بدون شک توده های کشورهای منطقه و جهان را تحت تاثیر قرار داده و تغییرات جدیدی را به همراه خواهد داشت.

وضع نیروهای چپ

در ایران تک و توک گروه ها یا سازمان هایی هستند که خود را مارکسیست – لنینیست می نامند اما این ها احزاب و سازمان هایی کوچک و محدود بوده و نافذ در میان توده ها نیستند. بسیار بیشتر از این ها گروه ها و سازمان هایی وجود دارند که ما آنها را « شبه چپ» می نامیم. این ها به دو جریان تقسیم می شوند. جریان رویزیونیست های پیرو جریان خروشچف و جریان های ترتسکیست. گروهای کوچک دیگری نیز وجود دارند که خود را«مارکسیسم غربی»، «چپ نو»،« اروکمونیسم»،« مارکسی» و غیره می نامند. تمامی این جریان ها، به گروه ها و دسته های کوچک  چند نفره تقسیم می شوند و بیشتر رهبری و کادرهای اصلی آن ها نیز در خارج از کشور هستند. هیچ کدام از این سازمان ها که بیشتر آنها خود را حزب می نامند در میان طبقه ی کارگر و یا توده های مردم نفوذ ندارند و اگر داشته باشند چند نفری بیش نیست.

در جریان جنگ بین روسیه و اوکراین این ها به دو دسته تقسیم شدند. احزاب و سازمان های رویزیونیست( و برخی از جریان هایی که خود را مارکسیسم- لنینیسم می خوانند وحتی موضع علیه رویزنیسم دارند) طرف روسیه را گرفتند و احزاب و سازمان ترتسکیست و« مارکسی» و «مارکسیسم غربی» و« چپ نو» طرف اوکراین را. در جنبش کنونی آنها هیچ نقشی ندارند و مردم بیشتر آنها را نمی شناسند. فعالیت بیشتر آنها تنها در فضای مجازی است. البته احزاب کرد و بلوچ وجود دارند اما آنها بیشتر نفوذشان در میان ملت کرد و یا ملت بلوچ است و در بقیه ی نقاط ایران نفوذ ندارند.

 

زنده باد جنبش آزادیبخش و دموکراتیک زنان

زنده باد جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک توده ها

مرگ بر جمهوری اسلامی

برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه کارگر

 گروه مائوئیستی راه سرخ ایران

22آذر 1401

 13 دسامبر 2022

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر