۱۴۰۱ آذر ۲۹, سه‌شنبه

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی(8)ویژگی های مبارزات انقلابی کنونی( بخش سوم)

 
 
برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(8)
 
ویژگی های مبارزات انقلابی کنونی( بخش سوم)

جوانان
جوانان در درجه ی نخست یعنی دانشجویان و دانش آموزان رده ی بالای مدارس. دو خصلت مهم جوانان عبارت است از نخست شور و شوق و دیگری نوجویی، ابتکار و خلاقیت. 
     جوانان و وابستگی طبقاتی
نخستین امری که موجب تقسیم جوانان به گروه های مجزا می شود منافع طبقه ای است که به آن تعلق دارند. در این چارچوب جوانان بر مبنای منشاء طبقاتی خود از یکدیگر مجزا می گردند.
جوانان به عنوان یک نسل
جوانان هر طبقه جدا از این که در چارچوب منافع طبقه ای که به آن تعلق دارند حرکت می کنند و نوجویی و نوآوری های آنان در چارچوب منافع آن طبقه قرار می گیرد در عین حال به عنوان نسل نو و تازه با جوانان طبقات دیگر یک بخش اجتماعی را تشکیل می دهند و یک سلسله ویژگی ها و خواست ها دارند که آنها را به طور کلی در مقابل اشخاص نسل های پیشین و با تجربه قرار می دهد.
در خطوط کلی تضاد بین نسل نو با نسل پیشین تضاد بین شورو هیجان و نوجویی و نوخواهی اما نداشتن تجربه لازم و از سوی دیگر و تا جایی که وجوه عمده ی نسل پیشین را مثبت پنداریم، دنیادیده گی، پختگی، داشتن صبر و حوصله و مجرب بودن است. و روشن است که این دو نیازمند یکدیگرند و کمبودهای یکدیگر را پوشش داده و یکدیگر را کامل می کنند.
به این ترتیب هر جوان از یک سو به یک طبقه ی مشخص تعلق دارد و نماینده ی منافع طبقه ی خویش است و از سوی دیگر با جوانان طبقات خلقی در هر برهه ی مشخص تاریخی می تواند در مقابل طبقات ضد خلقی، اتحاد طبقاتی داشته باشد و از سوی سوم به عنوان جوان و نسل نو می تواند هم در مقابل نسل پیشین خود در آن طبقه ای که به آن تعلق  دارد قرار گیرد و هم به همراه جوانان دیگر طبقات مردمی یک اتحاد نسلی را در مقابل نسل های پیشین همان طبقات مردمی داشته باشد.
گفتنی است که در مورد جوانان طبقه کارگر خواه خود کارگر باشند و خواه فرزندان کارگران، آن گاه  که صحبت صرفا از جوان بودن است و وحدت معینی بین این گروه با جوانان دیگر طبقات پدید می آید. عموما (و نه مطلقا) جوانان طبقه ی کارگر پیشروتر و مبارزتر و رادیکال تر از جوانان طبقات میانی و مرفه هستند.   
آنچه در نهایت منافع جوانان را تشکیل می دهد و به تقسیم آنها منجر می شود منافع همان طبقه ای است که آنها به آن تعلق دارند. عضویت جوان در یک طبقه ی معین ، پایه و اساس جهان بینی، آگاهی، شور و شوق، نوخواهی و نوجویی و مبارزه ی اجتماعی و سیاسی وی را تشکیل می دهد.
بر این مبنا، یگانگی جوانان به عنوان نسل نو نمی تواند تا آنجا پیش رود که جوان طبقه ی کارگر با جوانان دیگر طبقات مردمی منفعتی پیدا کند که مستقیما در مقابل منافع طبقه ی خویش قرار گیرد. همین امر در مورد اتحاد جوانان طبقات مردمی صادق است. آنها نماینده اتحاد طبقات مردمی هستند و تضادشان با نسل های پیشین در همان چارچوب طبقات مردمی می تواند صورت گیرد، اما جوانان این طبقات نمی توانند با جوانان طبقات ضد خلق و دشمن ( سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور و متحجر و فئودال مسلک) منافع یکسان داشته باشد حتی اگر در برخی موارد بین آنها یک وحدت سطحی و شکلی به وجود آید.  
پیشرفت های صنعتی
نخستین نکته در مورد جوانان کنونی، نو شدن پیشرفت های صنعتی( پیشرفت های تکنولوژی در کارخانه ها، انقلاب های کامپیوتری و دیجیتالی) و بالا رفتن سطح آموزش در مدرسه و دانشگاه است.
چکیده تاثیر این انقلاب بر جوانان( و نه تنها بر جوانان)، دریافت ساده و سریع اخبار و اطلاعات و غیره و نیز ایجاد ارتباط با دیگران در تمامی نقاط جهان و به وجود آوردن شبکه ای از دوستان در یک کشور و بین کشورهای گوناگون است.    
سطح آگاهی و جنبش جوانان
امر سریع شدن دریافت اطلاعات و ساده شدن ارتباطات( با وجود گوگل، فیس بوک، توئیتر و اینستاگرام و دیگر شبکه های اجتماعی) از یک سو موجب اندوختن اخبار و اطلاعات است و از سوی دیگر عموما پایین بودن سطح تحلیل همه جانبه ی این اخبار و اطلاعات و ژرفش در آنها.
 امر مزبور موجب این گشته که دو سطح متفاوت از شناخت در جوانان ما پدید آید.
 سطح نخست، بسنده نکردن به اخبار و اطلاعات در اینترنت و ادامه دادن جستجوگری با مطالعه ی زندگی واقعی و کتاب و تحقیق و غیره است. نتیجه این کار گسترش و تکامل دانش جوانان و پدید آمدن لایه های از جوانان دارای معلومات عمومی و آگاه به امور سیاسی و اجتماعی است.
سطح دوم، بسنده کردن به همین اخبار و اطلاعات و دنبال کردن برخی سرگرمی ها است که موجب می شود شناخت و آگاهی این دسته جوانان در سطح امور باقی بماند. در چنین سطحی آنچه جوانان در بهترین حالت می خواهند، آزادی هایی همچون آزادی جوانان غربی و یا برخی دیگر از کشورهای زیر سلطه یعنی آزادی های اجتماعی است و این ها عموما عبارت اند از آزادی چگونگی آراستن وضع ظاهری، چگونگی پوشاک، آزادی کلاب و غیره.
گفتنی است که در سطوح آزادی های سیاسی و اجتماعی، ایدئولوژی سرمایه داران امپریالیست غربی به دقیق ترین شکل کار کرده و جوانان این کشورها و اصولا تمامی توده های استثمار شده و زیرستم را  شستشوی مغزی داده و دیدگاه هایی را در آنها پرورش می دهد که بنیان و اساس آن پذیرش نظام سرمایه داری است. دنباله روی جوانان در کشورهای زیر سلطه از این سطح، آنان را به دنباله روی جوانان غربی تبدیل می کند. جوانانی که به هیچ وجه  آزادی اصیل و زنده و واقعی و همه جانبه ندارند.(1)
جایگاه جوانان در جنبش های اجتماعی
مهم ترین بخشی که در انقلاب کنونی موجد و محرک فعالیت انقلابی جوانان شده و می شود بخش پیشرو جوانان است. یعنی بخش های پیشرو و سیاسی دانشجویان و دانش آموزان. این ها توانسته اند بخش دوم یعنی بخشی را که بیشتر دارای علاقه به آزادی های اجتماعی  است به دنبال خود بکشند و سطح آنها را بالا ببرند.
دو نظر در مورد جوانان
دو نظر در مورد جوانان مبارز در خیابان وجود دارد. یکی این که جوانان به ویژه دهه ی هشتادی ها انقلاب را آغاز کردند و دیگری این که ماهیت این انقلاب به وسیله ی جوانانی که انقلاب را آغاز کردند روشن می شود. بر این مبنا انقلاب را یا«انقلاب دهه ی هشتادی ها» و یا «انقلاب دیجیتالی» می نامند.
 این نظرات عموما از جانب روشنفکران مرتجع سلطنت طلب، لیبرال و نیمه لیبرال ابراز می شود که همه گونه این انقلاب را می نامند جز آنچه باید بنامند. آنها نام این انقلاب را انقلاب «زن، زندگی، آزادی» ، «انقلاب زنانه»، «انقلاب دهه ی هشتادی ها» و «انقلاب دیجیتالی» و ... از این گونه نامیده اند اما از دادن نام واقعی آن یعنی یک انقلاب دموکراتیک که بیان ماهیت آن است یا رویگردان بوده اند و یا بدان پی نبرده اند.  بخشی از این دسته ها کسانی هستند که روزگاری در اردوگاه اصلاح طلبان سابق بودند و پس از رفتن به کشورهای غربی رنگ عوض کردند و شدند«آوانگارد».  
«انقلاب دهه هشتادی ها»
در مورد نخست این غریب نیست که جوانان گاه پیشاهنگ انقلابات شوند به ویژه زمانی که دانشجویان نقش مهمی در بافت سیاسی کشور داشته باشند. در حقیقت در بسیاری از کشورها جنبش جوانان یک بخش مهم از انقلاب ها بوده است و به وسیله ی احزاب سیاسی به آنها توجه شده و راه برای حرکات آنها باز شده است. اما این موجب نشده که انقلاب ها «انقلاب جوانان» نامیده شود. عموما در این گونه موارد همچون مورد«جنبش زنان»، مفهوم«جنبش جوانان» به کار گرفته شده است.  
و اما مضحکه ی«انقلاب دیجیتالی»:
استدلال اساسی این نظر بر پیشرفت تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات استوار است. وضعی که در آن یک جوان دانشجو و یا دانش آموز و یا کارگر می تواند در زمانی بسیار کوتاه به اخبار و اطلاعات دست یابد و یا امکان گردهمایی با جوانان دیگر را در کشور خود و نیز با جوانان کشورهای دیگر داشته باشد. حضرات مخالفت جوانان با حکومت اسلامی و خواست سرنگونی آن را «انقلاب دیجیتالی» می نامند.
اما اولا جمهوری اسلامی مشکل اساسی با تحول دیجیتال ندارد و آنچه می خواهد تسلط بر فضای اخبار و اطلاعات به ویژه در زمینه ی سیاست و فرهنگ و تنظیم آن به نفع خویش است؛ یعنی همان سانسور کردن که به شکل های دیگر نیز در امور فرهنگی و سیاسی وجود دارد. دولت مرتجع چین نیز همین رویه را در مورد فضای مجازی دنبال کرده و می کند اما اگر در کشور چین، انقلابی سوسیالیستی روی دهد مضحک خواهد بود که کسی نام آن را« انقلاب دیجیتالی» بگذارد.
از سوی دیگر این تحول دیجیتال که برای همه ی دنیا کمابیش به یک شکل است، از نظراقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی یکسانی مطلق بین جوانان تولید نکرده است و بنابراین نمی تواند توضیح دهنده ی تفاوت های کیفی و تضادهای نظرات بین دانشجویان و دانش آموزان که پایه و اساس آن طبقاتی و ملی است، باشد.(2)
جالب این که این دارودسته ها که همه چیزشان مدرن و«دیجیتالی» است هنگامی که می خواهند از حکومتی را که باید به جای جمهوری اسلامی بنشیند نام ببرند از همان نظام سلطنتی و شاهی کهنه ی فئودالی نام می برند.
جوانان - مساله ی گسست و پیوست نسل ها
تردیدی نیست که همواره بین جوانان و نسل مسن اما با تجربه هر طبقه یک تضاد به وجود می آید و این در میان تمامی طبقات خلقی( و یا ضد خلقی و ارتجاعی) وجود دارد. این تضاد گاه ملایم و گاه شدید است. زمانی که شدید است یک شکاف و گسست بین نسل ها ایجاد می شود.
در ایران تضاد شدید بود که تا پیش از انقلاب کنونی بین نسل ها حاکم بود. شدت این تضاد تا حدود زیادی به وجود حکومت اسلامی ربط داشته و دارد. حکومتی که جامعه و فرهنگ آن را به 1000 سال پیش بازگردانده و یک گرایش ضد تحجر و آتئیستی قوی در بین جوانانی که در مدارس خود حکومت آموزش دیده بودند به وجود آورده بود.
 این گرایش ضد تحجر و مدرن و نوآور گرچه تا حدودی با مساله ی پیشرفت های تکنولوژیک و به ویژه مساله رد و بدل شدن اطلاعات و ساده شدن روابط در دنیا گره خورده و از آن تاثیر پذیرفته بود اما خود از آن برنخاسته بود، بلکه اساسا در مقابل گرایش سنتی که حامی آن در درجه ی نخست خود حکومت بود شکل گرفته بود. دلیل ما این است که مخالفت با جمهوری اسلامی و مبارزه با آن تنها به این انقلاب و دهه هشتادی ها و جوانان محدود نشده بلکه در جنبش های گذشته نیز وجود داشته و اکثریت توده ها را نیز  دربرگرفته بود.     
از سوی دیگر برقراری استبداد و نبود امکان آزادی اندیشه و بیان و نیز نبود مطبوعات آزاد و احزاب، یک مانع بزرگ برای برقراری ارتباط بین نسل ها پدید آورد. به این ها باید افزود برخی درک های نادرست در میان نسل های نو مانند این که این گناه و تقصیر نسل پیشین بود که انقلاب کرد و این جمهوری اسلامی را سر ما هوار کرد. امر اخیر ضدیت مورد اشاره میان نسل های تازه تر با نسل های پیشین را بیشتر شدت یخشید.
 اما تمامی این تضادها در انقلاب کنونی آغاز به تحلیل رفتن کرد و می توان گفت که تا حدودی آن تضاد شدید تخفیف یافت و به نوعی ارتباط و وحدت بین نسل ها برقرار گشت. آنچه موجب این امر شد از یک سو نیاز جوانان برای پشتیبانی نسل پیشین و باتجربه از مبارزات شان و قبول و باور کردن جوانان و احترام و افتخار به آنها بود و از سوی دیگر پشتیبانی معنوی و عملی نسل پیشین در تمامی شئون جامعه و به تمامی اشکال ممکن از نسل نو.
هر چه این مبارزات و انقلاب پیش رود از شدت این تضاد بیشتر کاسته خواهد شد. نسل پیشین بیشتر هوای جوانان خود را خواهد داشت و به شور و شوق و روح نوجویی و نوآوری آنان احترام خواهد گذاشت و از سوی دیگر جوانان بیشتر متوجه گذشته شده و از نسل پیشین خواهند خواست که تجارب پیشین و به ویژه انقلاب بزرگ 57 را در اختیار آنان قرار دهند و نیز به آنان در شرایط لازم یاری رساند.
خلق های زیرستم
 جنبش و انقلاب کنونی در بطن خود مبارزات ملیت های زیر ستم و نیز اقلیت های مذهبی را در بر می گیرد و چنین درهم آمیزی ای، ویژگی دیگری به انقلاب کنونی می دهد.
در حال حاضر خلق های زیر ستم ایران کرد و آذری و بلوچ و عرب و ترکمن هستند. آنچه خلق های زیر ستم ایران می خواهند رهایی از ستم ملی و نفی شوینیسم و برتری طلبی خلق فارس است که عموما نه به وسیله ی فارس ها، بلکه به وسیله ی دولت های حاکم بر آنها می رود.
باید توجه کرد که برای ملت های زیر ستم ایران موضع گیری خلق فارس نسبت به ستم هایی که به آنها می رود و رنج ها و مصایب آنها و نیز تنها نگذاشتن آنها در گیرودار سختی ها و مبارزات بسیار مهم و مسئله ای حیاتی است. برای کارگر و توده های زحمتکش کرد و بلوچ و آذری و عرب ... بسیار مهم است که موضع کارگر فارس و کلا خلق فارس نسبت به ستم هایی که از جانب  جمهوری اسلامی به آنها می رود چیست.
خلق های کرد، بلوچ و عرب و آذری در انقلاب کنونی بیش از پیش با خلق فارس متحد شده اند و یکی از علت های آن پشتیبانی همگانی و بی دریغ خلق فارس از آنها و مبارزات شان بوده است.
«سنندج، زاهدان، چشم و چراغ ایران» و «کردستان، زاهدان، چشم و چراغ ایران» و شعار سرشار از محبت«کردستان تنها نیه، ایران پشتیبانیه» برخی از شعارهای تاریخی خلق فارس در برهه ی فعلی و در جهت وحدت خلق ها بوده اند. این شعارها به زیباترین شکل به بیان احساسات همدلانه مردم فارس نسبت به دیگر خلق ها پرداخته و صمیمیت و عشق و دوستی خلق فارس را نسبت به دیگر خلق های ایران به ویژه مردمان کرد و بلوچ ابراز کرده اند.
 این شعارها تاثیر بسیاری در این خلق ها گذاشته و به یگانگی هر چه تمام تر آن ها با خلق فارس و دادن شعارهایی مانند« از زاهدان تا کردستان، جانم فدای ایران» و نهایتا یگانگی خلق های ایران انجامیده است. خلق های کرد و بلوچ کمتر زمانی چون اکنون خود را با فارس ها یگانه و همچون یک پیکر احساس کرده اند.     
با توجه به این که منافع طبقه ی کارگر و امر نظام کمونیستی جهانی است، در مورد ملیت های زیر ستم، طبقه ی کارگر باید دو موضع متضاد بگیرد که یکدیگر را تکمیل می کنند.
نخست کارگری که در ملت فارس است باید خواست آزادی ملیت ها را در ایران تا خواست جدایی پیش ببرد. بر این مبنا، یک کارگر فارس باید خواهان آزادی یک کرد، بلوچ، عرب، آذری، ترکمن تا حد جدایی و تشکیل ملیت جداگانه باشد. این حق طبقه ی کارگر و خلق کرد بلوچ و آذری و عرب و ... است که بخواهد از ایران جدا شود.
اما برعکس، یک کارگر که به ملت کرد یا آذری، عرب یا بلوچ و ترکمن تعلق دارد باید موضع اش اتحاد با کارگر فارس و دیگر ملیت ها در یک کشور واحد و علیه جدایی ملی باشد.
 این دو موضع وحدت اضدادند و با هم یکدیگر را کامل می کنند. بر مبنای آنها احترام متقابل ملیت ها به حق و حقوق یکدیگر و اتحاد آزادانه و داوطلبانه ی کارگران ملت های گوناگون شکل می گیرد.
 هرمز دامان
نیمه ی دوم آذرماه 1401
یادداشت ها
1-     در کشورهای استبدادی مانند ایران نه احزاب سیاسی وجود دارند و نه آزادی های اجتماعی. اما در کشورهایی که دموکراسی بورژوایی سرو دم بریده و نیم بند وجود دارد غیر از احزاب سیاسی حاکم که معمولا دو حزب هستند، تا حدودی و به درجه ای برخی از دیگر احزاب سیاسی آزاداند و یک جوان می تواند در آنها عضویت داشته باشد. افزون براین جوانان آزادی های اجتماعی دارند. با این همه، در این کشورها سرمایه داران مسلط اند و ایدئولوژی و جهانبینی خود را زیرکانه و فریبکارانه، از راه های گوناگون به درون جوانان رسوخ می دهند و آنها بدان گونه بار می آورند که نظام سرمایه داری را همچون امری طبیعی و ازلی و ابدی بینگارند.
2-     توجه کنیم که این  تحول یا انقلاب دیجیتالی هرگز نتوانسته است بین جوان کارگر در آمریکا و جوان متعلق به طبقات بورژوا وحدت استراتژیک ایجاد کند. برای نمونه در جنبش بزرگی که در زمان ترامپ در آمریکا پدید آمد جوانان شرکت کننده اساسا متعلق به طبقه ی کارگر و طبقه خرده بورژوازی بودند و از جوانان طبقات سرمایه دار تعداد بسیار کمی در آن مبارزات شرکت داشتند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر