۱۴۰۲ آذر ۱۹, یکشنبه

انقلاب ایران و مساله ی چگونگی تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر(4)

 
    انقلاب ایران و مساله ی چگونگی تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر(4)
بخش نخست: قهر انقلابی و الگوهای تاریخی انقلاب
 
عوامل مثبت به نفع ترویج و تبلیغ و سازماندهی کمونیستی و آماده شدن برای
انقلاب سوسیالیستی
در بخش پیشین توجه ما عمدتا متوجه کار برای انقلاب سوسیالیستی در شرایط« آرام وتدریجی» و «مسالمت آمیز» تکامل داخلی مبارزه ی طبقاتی در کشورهای امپریالیستی بود. در آنجا ما خود را محدود به این مساله کردیم که به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، بورژوازی امپریالیستی کشورهای غربی شرایط فعالیت سیاسی قانونی را برای گروه ها و احزابی غیر گروه و احزاب حاکم بسیار دشوار کرده است و به اصطلاح از راه های گوناگون دست آن ها را در پوست گردو گذاشته است چندان که وضع دموکراسی بورژوایی در دوران امپریالیسم به هیچ وجه با وضع دموکراسی بورژوایی در دوران سرمایه داری رقابت آزاد قابل قیاس نیست و اگر هم از تفاوت کیفی اساسی بین این دو دموکراسی بورژوازی در دو مرحله ی سرمایه داری سخنی به میان نیاوریم و دومی را گرایش به دیکتاتوری بورژازی آشکار و گسترش آن ندانیم، تفاوت های کمی- کیفی بسیاری به وجود آمده که مشخص کننده مرحله ی دموکراسی بورژوایی امپریالیستی و اختلاف چشمگیر آن با دموکراسی بورژوایی رقابت آزاد است. ما این تغییرات را در وجوهی مانند آزادی فعالیت سیاسی احزاب، امکان ایجاد فراکسیون پارلمانی و شرایط اشرافیت کارگری در رهبری اتحادیه های کارگری و نیز چگونگی سم پاشی ایدئولوژیک بورژوازی امپریالیستی و شست وشوی مغزی به وسیله ی ایدئولوژی بورژوا - امپریالیستی حاکم را دنبال کردیم. مجموع آنچه بر شمردیم گواه بر وضعی منفی برای فعالیت سیاسی کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی داشت.
اکنون بر آنیم که شرایطی را بر شماریم که عکس وضعیت پیشین است و می تواند هم به نفع فعالیت سیاسی قانونی و همچنین غیرقانونی کمونیست ها و احزاب دموکراتیک انقلابی در کشورهای امپریالیستی باشد(که این فعالیت دومی است که بسیار مهم است و جنبه ی عمده دارد) و هم شرایط نابودی نظام سرمایه داری را در این گونه کشورها فراهم کند. این وجوه مثبت هم  از تضادهای درونی برمی خیزند و هم از تضادهای بیرونی. در مجموع چهار تضاد موثر به حال تبلیغ و سازماندهی کمونیستی و ویران کردن نظام سرمایه داری در کشورهای امپریالیستی عمل می کنند که برخی از آنها کماکان در شرایط«تدریجی» و«مسالمت آمیز» پیش می آید و برخی دیگر زمانی است که نظام درگیر بحران های درونی و بیرونی است.  در زیر به خلاصه ترین شکل به آنها اشاره می کنیم.
الف- بحران های اقتصادی و رشد تضاد بین طبقه ی کارگر و خرده بورژوازی تهیدست با سرمایه داران
نخستین و مهم ترین وضعیتی که طبعا وجوه مثبتی برای کار کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی فراهم می آورد بحران های اقتصادی است. این بحران ها که پس از جنگ دوم جهانی مداوما و با افت هایی کوتاه همواره ادامه داشته و به شکل های گوناگون گاه این کشور و گاه آن کشور و گاه نیز بیشتر و یا تمامی کشورهای امپریالیستی غربی را در برگرفته است همواره منجر به رشد مبارزه طبقاتی کارگران و لایه های تهیدست و میانی خرده بورژوازی با سرمایه داران گردیده است.
اگر بخواهیم از برخی از مهم ترین فرازهای چنین بحران هایی که تبدیل به بحران های سیاسی شدند سخن به میان آوریم باید به بحران دهه ی شصت در فرانسه، بحران های کشورهای اسپانیا( که خود جنگ داخلی بزرگی را در دوره های پیشین از سر گذرانده بود) و پرتغال در دهه ی هفتاد و رشد مبارزات سیاسی در این کشورها، بحران دهه ی هشتاد در انگلستان و اعتصابات مبارزات کارگران معدن با دولت امپریالیستی این کشور، مبارزات در کشور یونان در دهه نخست 2000 و بحران 2008 در کشورهای امپریالیستی که بیشتر این کشورها را در بر گرفت و منجر به مبارزات کارگران و لایه های زحمتکش در بیشتر کشورها شد، بحران دهه دوم در کشورهای فرانسه و آمریکا که در هر دو کشور منجر به مبارزات طولانی شد( در فرانسه مبارزات کارگران و جلیقه زردها و بازنشسته ها اشکال کامل تری داشت). این بحران های کوچک و بزرگ که دیر و زود داشته اما سوخت و سوز نداشته و هرگز متوقف نشده است همواره خواه در یک کشور خواه در یک گروه کشورها و خواه در تمامی کشورهای امپریالیستی قدرت دولتی را ناتوان و مانورهای طبقه ی حاکم امپریالیست را محدود کرده و میدانی برای گسترش فعالیت های تبلیغی و ترویجی انقلابی کمونیستی و پیشروی آنها فراهم آورده است.
نتایج کوتاه مدت و درازمدت مبارزات طبقاتی در کشورهای امپریالیستی
ممکن است گفته شود که هیچ کدام از این مبارزات به نتایجی به نفع طبقه ی کارگر منجر نشده است و سرمایه داری امپریالیستی خود حلال مشکلات اقتصادی خویش بوده و هست و نیروی تسلط بر بحران ها و حل آنها و نیز خفه کردن و یا به کجراه بردن مبارزات ناشی از آنها را دارد.
اما نخست اینکه بودن این مبارزات بهتر از نبود آنهاست و قطعا نتایجی که رویدادن آن ها به بار می آورد حتی از جنبه ی سیاسی صرف و نه نتایج اقتصادی فوری برای طبقه ی کارگر، نبود آنها به بار نمی آورد و برعکس نبود آنها شرایط را برای فشارهای طاقت فرساتر به طبقه ی کارگر آماده می کند؛ حال که این مبارزات مداوما به وجود می آید بورژوازی چنین فشارهای سنگینی به طبقه ی کارگر و توده ها وارد می کند اگر به وجود نمی آمد بورژوازی چه می کرد!
 دو دیگر، این مبارزات بستری برای گسترش و تکامل آنها در امواج بعدی فراهم می آورد که فقدان آنها طبعا نمی تواند. این نیز مهم نیست که این امواج کی و در چه شرایطی بروز خواهد کرد بلکه مهم این است که به وجود خواهند آمد و گسترش خواهند یافت و این موجب می شود که مبارزات همواره زنده نگاه داشته شود.
سوم، این که اینها بستری برای فعالیت سیاسی کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی برای  رشد سیاسی طبقه ی کارگر و بیرون کشیدن بخش های وارفته و نیمه منفعل طبقه ی کارگر از حلقوم بورژوازی خواهد بود و این امکان که در گیرودار تضادهای دیگر، طبقه ی کارگر و پیشروان این طبقه به ویژه احزاب کمونیست انقلابی بتوانند اثرگذارتر شوند را بالاتر خواهد برد.
و چهارم این که این ها به پیروزی نرسیده اند دلیل آن نیست که در دورهای بعدی نیز به پیروزی نخواهند رسید.
شکی نیست که دوره ی پسگرد در رهبری جنبش های انقلابی که موجب روآمدن رهبری ها و جهان بینی های ارتجاعی شده و همچنین عقب نشینی و ناتوانی کنونی کمونیست ها به پایان خواهد رسید؛ ورق برخواهد گشت و طبقه ی کارگر در سطحی گسترده و در جهان دوباره رو خواهد آمد.  
شکل گیری مبارزات پیرامون مسائل نژادی و قومی و زنان و دانشجویان و محیط زیست
در کنار بحران اقتصادی که تمامی طبقات زحمتکش و حقوق بگیر و حتی لایه های زیرین خرده بورژوازی را زیر فشار قرار می دهد تضادهای گوناگون دیگری وجود دارد که رشد و تکامل هر کدام از آنها امکانات تازه ای را برای ترویج و تبلیغ کمونیستی و سازماندهی انقلابی طبقه ی کارگر می گشاید.
مهم ترین این تضادها عبارتند از تضاد توده های سیاه با نژادپرستی که به ویژه در کشور آمریکا نقش بسیار مهمی داشته و دارد و موجب مبارزات فراوانی به ویژه از دهه ی شصت به این سو گردیده که آخرین آنها در سال 2020 و پس از کشتن جرج فلوید به دست پلیس فاشیست آمریکا بود. همچنین نگاه نژادپرستانه و تحقیرآمیز نظام حاکم به مهاجرین و دسته بندی آنها با نام های« آسیایی»،«لاتینی» و... که موجب فشار روانی به مهاجرین و رشد مبارزات انقلابی در میان آنها می شود. مبارزات زنان جهت برابری حقوق با مردان و رهایی از ستم مردسالارانه و سرمایه سالارانه که همواره بخش مهم مبارزات فرهنگی و عملی را تشکیل داده است. و در کنار این جنبش ها مبارزات دانشجویان که گرچه در دهه های اخیر چونان مبارزه ی مستقل دانشجویی افت کرده اما دانشجویان و دانش آموزان پشتیبان و شرکت کننده در جنبش های دیگر از جمله مبارزات علیه تبعیض نژادی و مبارزات زنان و نیز مبارزه در جهت محیط زیست بوده اند. روشن است که تحرک این مبارزات جامعه را درگیر بحران های سیاسی و فرهنگی می کند و به نوبه ی خود قدرت حاکمیت بورژوازی را به طور مستقیم مقابل توده ها قرار داده از برد و نفوذ آن می کاهد و آن را ناتوان می گرداند. جدا از این که بخشی از عناصر این مبارزات، کارگران و یا فرزندان آنها بوده اند، این مبارزات همواره تاثیر فراوانی روی مبارزات طبقه ی کارگر داشته و نیز شرایط مساعدی برای تبلیغ و ترویج کمونیستی و سازماندهی انقلابی طبقه ی کارگر و دیگر لایه های زحمتکش و رشد جنبش کمونیستی در میان اقلیت های نژادی، قومی، زنان و دانشجویان و کلا توده ها فراهم کرده است. 
کشورهای امپریالیستی اروپای شرقی
آنچه گفته شد غیر از بحران در کشورهای امپریالیستی بلوک شرق و رشد مبارزه ی طبقاتی در این کشورها است که به یک باره کل دولت های رویزیونیستی این گونه کشورها را به مبارزه طلبید و سرنگون کرد.
البته مبارزه در کشورهای سرمایه داری بلوک شرق به این دلیل که دولت های حاکم و بورژوازی بوروکرات حاکم خود را«کمونیست» می خواند و نیمچه فضای قانونی راهم برای فعالیت کمونیست های انقلابی اجازه نمی داد طبعا در مسیر دلخواه پیش نرفت و شکست دولت های امپریالیستی بلوک شرقی شرایط را برای ایجاد نوعی دولت های امپریالیستی بلوک غربی(نه مانند آنها بلکه همچون بدل فقیر و یا نیمه فقیر آن ها) در بیشتر این کشورها فراهم کرد. اما به این دلیل که وضع چنین شد نمی توان نفس وجود و ماهیت مبارزه ی طبقاتی کارگران علیه بورژوازی را در این کشورها انکار کرد. این مبارزات شکست خورد زیرا نه حزب کمونیست انقلابی ای در این کشورها شکل گرفته بود و نه طبقه ی کارگر خودش توانست در آنجایی که بیشتر از دیگر کشورها متشکل بود و رهبرانی شکل گرفته در طی مبارزات دو دهه داشت و برای منافع خودش مبارزه می کرد( و یا چارچوب های خواست ها و مبارزه چنین نشان می داد و یا حداقل طبقه ی کارگر این گونه فکر می کرد) یعنی در لهستان و در اتحادیه ی همبستگی به پیروزی برسد.
مبارزات در لهستان و به وسیله ی اتحادیه ی همبستگی تجلی واقعی مسیری بود که طبقه ی کارگر و لایه های خرده بورژوازی این گونه کشورها در آن شرایط تاریخی دنبال کردند. اگر فرانسه در میان کشورهای غربی در دوران مارکس و انگلس تجلی آشکارترین شکل مبارزه ی طبقات و رسیدن آن به نتایج قطعی بود بی تردید لهستان نیز در بین کشورهای اروپای شرقی تجلی آشکارترین شکل مبارزه ی طبقات و در عین حال نتایج عملی چنین مبارزاتی گردید. مشکل اساسی آنجا بود که مبارزه ی طبقه ی کارگر با بورژوازی رویزیونیست حاکم علیرغم تفاوت هایی، در ماهیت امر با جهان بینی بورژوازی امپریالیست غرب و در بهترین حالت جهان بینی لیبرالیسم غربی صورت گرفت و در نتیجه برای این طبقه به جای پیروزی در نهایت شکست به همراه آورد و طبقه ی کارگر خود را از دهان یک نوع بورژوازی در آورد و به دهان نوع دیگری از بورژوازی انداخت.
با این همه پایه ی این مبارزات زده شد و بنابراین این مبارزات دور دیگری نیز خواهد داشت و چنانچه شرایط با کمونیست های همراهی کند مشکل که در دور بعدی طبقه ی کارگر در کشورهای اروپای شرقی اشتباهی را انجام دهد که در این دوران انجام داد.      
ب- تضاد بین طبقه ی کارگر و خلق های کشورهای زیرسلطه ی امپریالیستی و نقش آنها در ایجاد شرایط مثبت برای کار کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی
در کشورهای زیر سلطه دو گونه وضع می تواند به نفع فعالیت های کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی( غربی و شرقی) گردد. این دو وضع می توانند انقلاب در این کشورها باشد و یا تجاوز نظامی کشورهای امپریالیستی به آنها .البته  جنگ بین کشورهای زیرسلطه با یکدیگر( که بخشا ناشی از تضاد نیروها و باندهای امپریالیستی فعال در این کشورها و بخشا نیز از تضادهای داخلی خود آنها آب می خورد می تواند به گونه هایی دیگر در فعالیت کمونیست کشورهای سرمایه داری غرب موثر واقع شود.
انقلاب در کشورهای زیرسلطه امپریالیسم - انقلاب های پیروز و انقلاب و یا جنبش های شکست خورده
در کشورهای زیرسلطه شرایط انقلابی عموما وجود دارد و این همواره بین این کشورها پخش می شود. دیروز این کشور و این منطقه در آسیا انقلاب بود و امروز کشور و منطقه ای دیگر و فردا نیز به همچنین.  در یک صد و اندی سال اخیر همچون بحران های اقتصادی در کشورهای امپریالیستی، فراشد انقلاب در کشورهای زیرسلطه علیرغم افت های کوتاه مدت هرگز قطع نشده است.
نگاهی به رویدادهای پس از جنگ اول و به ویژه جنگ دوم جهانی نشان می دهد که انقلاب در کشورهای زیرسلطه می تواند به نفع مبارزات کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی باشد، به ویژه زمانی که طبقه ی کارگر رهبر انقلاب و یک حزب واقعا کمونیست و انقلابی رهبری طبقه را در دست داشته باشد. در شرایط پیش و پس از جنگ جهانی اول در کشورهای ایران و ترکیه و چین انقلاباتی رخ داد( انقلاب مشروطیت در ایران، انقلاب ترک های جوان در ترکیه و  انقلاب 1911 به رهبری سون یات سن)که همه موجب تضعیف کشورهای امپریالیستی گردیدند و به نفع تبلیغ و ترویج کمونیست ها در این کشورها شدند. برای نمونه بلشویک ها توانستند از این انقلابات نیروی بیشتری کسب کنند و برای گرفتن قدرت آماده گی بیشتری بیابند.( توجه زیاد لنین به این انقلاب ها و طرح  این مساله که کشورهای زیر سلطه مراکز نوین تحرک انقلابی در جهان هستند از همان زمان رخ دادن آنها در دهه ی نخست سده ی بیستم بسیار آشکار است و در عین توجه از داخل به بیرون توجه به تاثیرات بیرون در داخل نیز هست). 
امر تضاد بین خلق های کشورهای زیرسلطه و امپریالیسم پس از جنگ جهانی دوم شدت بیشتری یافت و حتی نسبت به تضاد بین طبقه ی کارگر کشورهای امپریالیستی و بورژوازی امپریالیستی که پیش و در پایان جنگ جهانی نخست نقشی عمده داشت، نقشی عمده تر یافت. نقشی که تا کنون ادامه یافته است.
از میان انقلاب های پس از جنگ جهانی دوم می توانیم به انقلاب های چین و رویدادهای 12 ساله در ایران از شهریور 20 تا 32 و سپس انقلاب دموکراتیک 57 اشاره کنیم. این امری است که با انقلاب و جنبش های دموکراتیک در کشورهای افریقایی به ویژه الجزایر و مصر و کنگو و بعدها افریقای جنوبی و در کشورهای آسیایی با مبارزات در کشورهای اندونزی و سپس جنگ های آزادیبخش در هندوچین و در کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی با انقلاب هایی به طور مداوم در بسیاری از این کشورها به ویژه مکزیک و شیلی و نیکاراگونه ... همواره ادامه یافته است. این انقلاب ها در قرن کنونی نیز رخ داده که مهم ترین آنها انقلاب های همزمان در کشورهای عربی(بهار عربی) بود که در برخی از آنها مانند مصر و سوریه و تونس به مدت زیادی تداوم یافت.
روشن است که انقلابات پیروزمند به ویژه انقلاب هایی با رهبری کمونیستی( مثلا انقلاب چین 1949) و در کنار آنها انقلاب هایی مانند انقلاب شیلی 1974 و یا مبارزات زاپاتیست ها در مکزیک، تاثیرات بیشتری در کشورهای غربی و مساعد کردن شرایط برای تبلیغ و ترویج کمونیسم داشته است و برخی مانند انقلاب چین و رهبری مائو در چارچوب های مشخصی ورق را به نفع کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی برگردانده است، اما حتی نقش مثبت انقلاب های شکست خورده در کشورهای زیر سلطه ی امپریالیستی بسیار زیاد بوده و این انقلاب ها توانسته اند شرایط مثبتی به نفع کار کمونیستی در کشورهای غربی به بار آورند و یاری فراوان به شرایط کارانقلابی برای آماده کردن طبقه ی کارگر در این کشورها برای انقلاب سوسیالیستی کنند.   
جنگ های تجاوز کارانه امپریالیست ها علیه کشورهای زیرسلطه
 روی دیگر انقلاب ها و یا مبارزات انقلابی در کشورهای زیرسلطه نقشی است که تجاوز امپریالیست ها به این کشورها داشته است.
در اینجا دو نوع جنگ رخ داده است: جنگ ارتجاعی امپریالیست علیه خلق های کشور زیرسلطه( که نمونه هایی مانند الجزایر و ویتنام می توانند از مهم ترین شواهد آن به شمار آیند) و جنگ های علیه دولت های ارتجاعی مانند تجاوز به کشورهایی مانند افغانستان و عراق و لیبی و سوریه که از یک سو در چارچوب تضاد میان امپریالیست ها و انقلاب در این کشورها و از سوی دیگر در چارچوب تضاد امپریالیست های غربی با امپریالیسم روسیه رخ داده است. تمامی این جنگ ها شرایط را در کشورهای امپریالیستی از حالت«آرام» به بحران می کشانند و مخارج هنگفتی به دوش طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش طبقه ی میانی می گذارند و می توانند شرایط مثبتی برای فعالیت احزاب کمونیست در کشورهای امپریالیستی فراهم کنند.
برای نمونه تجاوز امپریالیست ها به افغانستان و به ویژه عراق( و همچنین جنگ اوکراین و اکنون جنگ اسرائیل علیه خلق فلسطین)  موج مبارزات ضد جنگ را در تمامی کشورهای امپریالیستی فراهم کرد. اینجا نیز در حال حاضر و در درجه ی نخست به این دلیل که چپ مبارز و کمونیست در شرایط ضعف به سر می برد، این مهم این نیست که آیا این مبارزات به نتایج مهمی دست می یابند و یا به پیروزی می رسند و یا خیر! مهم وجود آنهاست و نقش آنها در تحرک جنبش های توده ای و نیز امکاناتی که برای تبلیغ و سازماندهی انقلابی می گشایند.
در کنار اینها انواع دخالت های امپریالیستی در کشورهای زیرسلطه نیز وجود دارد که می توانند شرایط را برای افشای آنها فراهم سازند. برای نمونه کودتا علیه مصدق و یا سالوادور آلنده و ... در هر صورت سربازکردن و یا رشد تضاد میان کشورهای امپریالیستی و خلق های زیرسلطه یکی از تضادهایی است که جوانب آن هم باید به وسیله ی کمونیست های کشورهای غربی افشا شود و هم باید از تاثیرات آن به روی تضعیف و ناتوان کردن بورژوازی امپریالیستی به شکل شایسته استفاده شود.
 در بخش بعدی به تضادهای دیگری که موجب ناتوانی امپریالیسم شده و شرایط سرنگونی آن را فراهم خواهد ساخت و نیز امکاناتی که برای فعالیت کمونیست ها در کشورهای امپریالیستی به وجود خواهد آورد می پردازیم.
هرمز دامان
آذر ماه 1402
 

   

 

 

۱۴۰۲ آذر ۱۷, جمعه

چند بیانیه از جانب دانشجویان به مناسبت ١٦ آذر

 
چند بیانیه از جانب دانشجویان 
به مناسبت ١٦ آذر 
 
بیانیه مشترک دانشجویان دانشگاه‌های تهران، بهشتی (ملی(
علامه طباطبایی، فردوسی مشهد، اصفهان و یزد 
به مناسبت ١٦ آذرروز دانشجو

اینک بیش از هفتاد سال از روزی که آفتاب بر دیوار دانشگاه تابید و خون رنگ شفق گرفت می‌گذرد. از آن زمان تا اکنون شاهد پیشروی و هجوم مسبوق به سابقه‌ی سرکوب‌گران، بر زندگی روزمره‌ی دانشجویان هستیم. به واسطه‌ی سیاست‌های سرکوب دانشگاهی هر روز لیست‌ کمیته‌‌های انضباطی بلند و بلندتر می‌شود. دانشجویان را به بهانه‌های گوناگون تحت فشار و تهدید قرار داده و با اخذ تعهد، داغ «خرابکار» به پیشانی‌شان می‌زنند. بگذارید به شما بگوییم که امروز داغ‌هاتان به مدال‌های افتخار بدل شده‌ است.
تابستان همین امسال با ثبت آنچه در روز‌های خیزش ژینا بر ما گذشته بود در روایت جنبش (دانشگاه و قیام) از دانشگاه گفتیم. طی روزهای اخیر هم‌قطارانمان ذیل هشتگ از تعلیق بگو، فضا را با روایت‌هایشان از تعلیق پر کردند. ما همچنان کنار هم ایستاده‌ایم؛ علیه هرگونه ستم طبقاتی، اختناقی که با ایدئولوژی اسلام‌گرایانه و بازارگرایانه رقم زده‌اید و ستم قومی‌ و جنسیتی‌ای که منجر به انواع مرزکشی و تفرقه فرهنگی در جامعه ایران شده است.
اکنون که دستگاه سرکوب با مداخله حداکثری در فضای دانشگاه به دنبال خاموش‌کردن صدای جنبش دانشجویی است؛ مقاومت در برابر این سلطه‌گری بی‌حد و حصر که حذف تشکل‌های دانشجویی و عَلَم‌کردن آیین‌نامه‌های انضباطیِ ضد دانشگاهی فقط جلوه‌هایی از آن است؛ ضروری‌تر از هر زمانی به نظر می‌رسد. تشکل‌های مستقلی که به هر شکل ممکن حذف می‌شوند تا فضا برای جولان گروه‌های هم‌دست سرکوب‌گران مهیا شود و آیین‌نامه‌هایی که با هدف سرکوب مضاعف و جرم‌انگاری فعالیت دانشجویی تصویب و اجرا شده‌اند. روزانه دانشجویان زن با برخوردهای تحقیرآمیز نیروهای حراست و حجاب‌بانان مواجه می‌شوند. سرکوبگر سعی در تحمیل اقتدار خود بر همگان دارد، دریغ از این که امروز جنس پوشالی اقتدارش، آشکار شده‌است. سخت روشن است که آیین‌نامه‌ها و شیوه‌نامه‌هایتان در باب پوشش توسط دانشجو پذیرفته نشده و نمی‌شود.
چطور می‌توان این تناقض آشکار در شانزدهم آذر سال گذشته را حل کرد که در حضور رئیس‌جمهور و باقی جلادان در دانشگاه‌ها، دانشجویان کتک خوردند و بازداشت شدند؟ تعریف‌های ما و شما از دانشجو تفاوت بسیاری دارد. بذری که با سرکوب تشکل‌های دانشجویی، اخراج اساتید شایسته و تعلیق دانشجویان کاشتید؛ را روزی در همین دانشگاه‌ها درو خواهید کرد.
سال‌هاست که دانشگاه را تبدیل به بنگاه اقتصادی کرده‌اید و حقوقی برای دانشجو باقی نگذاشته‌اید. قوانین غیرانسانی‌تان برای ما پشیزی ارزش ندارد. مقاومت ما روزمره است. آلوده کردن فضای دانشگاه به نیروهای نیابتی‌‌ و انقلاب فرهنگی دائمی‌‌تان حتی در ظاهر دانشگاه تغییری ایجاد نخواهد کرد. نمایندگان شما را به رسمیت نمی‌شناسیم و ارزشی برای حضور جلادانی که دستشان آلوده به خون آزادی‌خواهان است؛ قائل نیستیم. آگاه باشید دانشجویانی که تاریخ جنبش دانشجویی را به دوش می‌کشند؛ تا روز رهایی از هر نوع ستم حاکم بر دانشگاه و جامعه هیچ‌گونه سازشی از خود نشان نخواهند داد.
امروز بیش از پیش باید با تحلیل فضای اجتماعی ایران در برابر استحاله مفهوم مقاومت و مبارزه توسط حاکمیت ایستاد.
ستم قومی، جنسیتی و طبقاتی در دانشگاه هم باز‌تولید شده و می‌شود. تداوم جنبش دانشجویی وابسته به تغییر و پوست‌اندازی متناسب با شرایط کنونی‌ است. فضای بسته دانشگاه نیازمند حرکت از فعالیت علنی به سمت شبکه‌سازی و تشکل‌یابی است. ‌بی‌راه رفتن جنبش دانشجویی به واسطه‌ی درگیر شدن با منفعت شخصی، انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی، مسئله‌ای‌ست که باید در حل و فصل آن کوشید. جنبش دانشجویی باید برای ادامه راه از جریانات و گروه‌های غیرمردمی و رسانه‌های مرتبط با این گروه‌ها دوری کند. حتی درون دانشگاه مرزبندی با کنش‌گری خطرناک، پدرسالاری و تک‌روی جریان‌های دانشجویی لازم است.
می‌گویند رد خون همیشه باقی‌ست. خونی که با گندآب استبداد شاهنشاهی پاک نشد با توحش مرتجعانه‌ی شما نیز پاک نمی‌شود؛ چه بسا روز به روز رنگ سرخ خود را بیشتر به رخمان می‌کشد.
جنبش دانشجویی بیدار است. امروز به احترام تاریخ و وظیفه‌ی انسانی خود همان‌طور که پیش‌تر فریاد زده‌ایم، ما دانشجویان آتش روشنی‌بخش راه فرداییم و خار چشم استبداد باقی خواهیم ماند.
در ادامه ما برای تداوم فعالیت و حیات، نکات زیر را پیشنهاد می‌داریم:
الف) تمرکز بر فعالیت‌های غیرعلنی
۱. تشکیل شبکه‌های دانشجویی.
۲. انتشار نشریات (با مجوز یا بی‌مجوز) و یادداشت‌های تحلیلی مطابق شرایط.
۳. ایجاد فضاهای امن برای روایت و تخیل فردا.
۴. گفتگوی جمعی در دانشکده‌ها و در میان شبکه‌های کوچک امن با محوریت تحلیل وضع موجود، بدیل و خواست‌های امروز دانشجویان.
۵. ایجاد فضاهای فرهنگی و علمی که می‌توانند به بستری برای فعالیت و کنش‌ورزی دانشجویان علی الخصوص دانشجویان جدید، تبدیل شوند.
ب) توسعه‌ی فعالیت‌های بین‌المللی
۱. ایجاد همبستگی عمومی و ارتباط بیشتر جامعه و افکار بین المللی با جنبش دانشجویی با نقل و نقد آیین‌نامه‌‌های انضباطی جدید، سرکوب تشکل‌ها، تجاری‌سازی دانشگاه و...
۲. ارسال بیانیه‌ها و نامه‌ها.
۳. استفاده از رسانه‌های بین‌المللی.
ج) استفاده از ظرفیت‌های فضای مجازی
۱. انتشار مطالبات و اطلاع‌رسانی
۲. ایجاد شبکه‌های ارتباطی.
۳. برگزاری تجمعات و اعتراضات مجازی.
د) همکاری با سایر گروه‌های اجتماعی
گروه‌های صنفی معلمان، کارگران و... سابقه فعالیت و شبکه‌سازی طولانی‌ای در ایران دارند و ارتباط و همکاری با آن‌ها می‌تواند هماهنگی میان دانشگاه، اصناف و خیابان را تقویت کند.
 
بیانیه جمعی از دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به مناسبت روز دانشجو
به یاد تمام دوستانمان که امروز دربند هستند و یا اخراج و تعلیق شده‌اند
باری دیگر روز دانشجو فرا رسید. دوباره همان جشن‌های همیشگی و تئاتر تکراری و توخالی که فقط پست بودن شما را نشان می‌دهد. همان نمایش تکراری که به وسیله آن سعی دارید ظلم و ستمی که هر روزه به دانشجویان روا می‌شود را پنهان کنید. گل و شیرینی که امروز به ما هدیه می‌دهید تهدیدها و سرکوب‌های همیشگی شما را جبران نمی‌کند بلکه نمکی است که روی این زخم می‌پاشید و صدای فریاد دردمندمان را نشنیده می‌گیرید. این فریادی است که تا رسیدن به آزادی و برابری ادامه دارد. روز دانشجو نه تنها تبریک ندارد بلکه نشانگر ظلم و ستم بی‌وقفه شما نسبت به ماست. ما دانشجویانی که فریاد آزادی می‌زدیم و می‌خواستید فریادمان را در نطفه خفه کنید.با سنگدلی روزهایی که باید قشنگ ترین روزهای زندگی‌مان باشند را تیره و تار کردید و انتظار دارید در مقابل این همه ظلم و ستم سکوت کنیم و با لبخند روز دانشجو را به یکدیگر تبریک بگوییم.
ما دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بر همه آن کسانی که فریاد دادخواهی می‌زنند و در مقابل بی‌حرمتی‌هایی که به مقام دانشجو وارد شده ایستادگی میکنند درود میفرستیم و از آنها می آموزیم. باشد که سال‌های آینده در ایرانی بهتر و آزاد، این روز را در کنار هم جشن بگیریم و به شجاعت امروزمان افتخار کنیم. ما تا آن روز برای رسیدن به هدفمان متوقف نخواهیم شد و دست از مبارزه نخواهیم کشید.
زنده باد مبارزه زنان، دانشجویان، کارگران، معلمان و تمام گروه‌های ستم‌‌دیده که برای آزادی، مرزهای تعیین شده را به بازی و سخره گرفته‌اند و از میان سنگلاخ‌ها، مقاومت و آزادگی را زیست می‌کنند. چرا که تنها چیزی که از خود آزادی زیباتر است، ایستادن برای آن است. به امید روزی که دانشگاه و دانشجو آزاد باشند.
 
بیانیه جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس در آستانه ۱۶ آذر
دانشجویان دانشگاه تربیت‌مدرس در جنبش مهسا (ژینا)، همراه با دیگر دانشگاه‌های کشور، یکی از شکوهمندانه‌ترین لحظات جنبش دانشجویی را رقم زدند. هضم این رخداد و واقعیت برای دانشگاهی که همواره حیات‌خلوت مدیران سیستم بوده و رسالتش را تربیت مدیرانِ تراز نظام اسلامی تعریف کرده است آن‌چنان سنگین بوده که از همان آغاز جنبشْ آرایشی تماماً امنیتی و خصمانه علیه دانشجویان و اساتید معترض اتخاذ کرده است. فرهاد دانشجو به عنوان مدیری امنیتی همراه با یاران خود همچون رسول هوشمند، رئیس بسیج دانشگاه، و مشاور امنیتی‌اش، محمدحسین پرکره، مجموعه اقداماتی را در دستور کار قرار دادند که موبه‌مو در بولتن‌های نهادهای امنیت‌ـ‌اطلاعاتی برای سرکوب اعتراضات مدنی توصیه شده است. این جریان امنیتی اکنونْ با در اختیار قرار گرفتن حراست تربیت‌مدرس نه تنها پروژۀ ارعاب و حذف دانشجویان و اساتیدِ منتقد را به شکلی حداکثری دنبال می‌کند بلکه با تعرض بر روان و تنِ دانشجویان و ورود به خصوصی‌ترین حرائم آن‌ها به دنبال آن هستند که دانشگاه را از شور جوانی و حیات پویای دانشجویی‌اش تهی کرده و آن را به سربازخانه‌ای با بوی کافور و مرگ تبدیل کنند. شعبان‌بی‌مخ‌ها که روزی هم‌دست کودتاچیان بودند و روزی دیگر شاعر و روشنفکرْ سلاخی کرده‌اند امروز کت‌وشلوار پوشیده و لقب دکتر گرفته‌اند و مدیر دانشگاهی شده‌اند. شعبان‌های کت‌وشلواری گمان می‌کنند که با بی‌سیم و دوربین و موتور هزار، همان‌طور که سابقاً خیابان می‌بستند، امروز می‌توانند دانشگاه قرق کنند.
دانشگاه امروز در ساحت رسمی‌اش مجموعه‌ای‌ست از مدیران امنیتی، فرصت‌طلب‌های سیاسی، اساتید عقیم و تابع(از استثناها بگذریم) و تشکل‌های وابسته. جنبش دانشجویی، که در دهۀ 90 پیوندهایش به‌تدریج با این نسخه و فرم از دانشگاه سست شده و با «زن زندگی آزادی» به‌شکلی ریشه‌ای از آن گسسته شد، امروز برای آن که نسبتش را با این دانشگاه تعیین کند در دقیقۀ پرتنشی قرار گرفته است. آیا باید «این دانشگاه» را ترک کرد؟ آیا باید در نهادها و تشکل‌های این دانشگاه مشارکت و فعالیت کرد؟ چگونه باید «زن زندگی آزادی» را در دانشگاه‌ها تداوم بخشید؟ پاسخ به چنین پرسش‌هایی عمدۀ مباحثات دانشجویان در یک سال گذشته را به خود اختصاص داده است. ما معتقدیم جنبش دانشجویی می‌تواند در این برهۀ تاریخی استراتژی «قهر فعالانه» را در پیش بگیرد: ما دانشگاه را به نفع تمامیت‌خواهان ترک نخواهیم کرد، برای تصاحب کوچکترین منافذ و امکانی در هر ساحتی که مجال تنفس و مقاومت برای‌مان فراهم کند مبارزه خواهیم کرد و علیه تمامیت‌خواهانِ اسلام‌گرا و به نفع جامعه‌ای انسانی، آزاد و برابر به‌کار خواهیم بست؛ قهر با ساختارهای رسمیِ موجود و تلاشی فعال برای استفاده از امکان‌هایش به نفع آرمان‌های «زن زندگی آزادی». دانشگاه به عنوان یکی از مدرن‌ترین نهادهای بشری، که آزادی و خردورزی بیش از هر نهادی در آن ریشه دارد، زمین بازی ماست. این تمامیت‌خواهان اسلام‌گرا هستند که در زمین غصبی نماز می‌خوانند. ما دانشگاه را همچون یک «فضا» با امکان‌هایی گشوده می‌نگریم؛ فضایی که سرشارست از منافذی که هیچ‌گاه یک بار برای همیشه تصاحب و مصادره نمی‌شود و تصاحبش مبارزه‌ای نفس‌گیر را طلب می‌کند.
از این روی، ما معتقدیم باید در دانشگاه و تمامی فضاهای بالقوه‌اش همچون کلاس‌های درس، شوراهای صنفی و انجمن‌های سیاسی و علمی، سلف‌های غذاخوری، خوابگاه‌ها، کتابخانه و... فعالانه حضور داشت و از آنْ سنگرهایی برای مقاومتی همه‌جانبه ساخت. بنابر این استراتژی کلی در برهۀ کنونی، ما مجموعه‌ای از تاکتیک‌ها را به جنبش دانشجویی پیشنهاد می‌دهیم:
تشکل‌یابی در ساحت‌های رسمی و غیررسمی: مقاومت عملی جمعی‌ست. سرنوشت ما در انزوا و تنهایی در میانۀ ایامِ عسرت و خفقان چیزی از جنس مرگ و نابودی‌ست.
ما امروز بیش‌از‌پیش نیازمندِ تشکل‌هایی جمعی در دانشگاه‌ها هستیم.‌ در این میان‌ باید از هر امکان و روزنه‌ای برای جمع‌شدن استفاده کرد. ما باید بدانیم انجمن‌ها و شوراهای کنونی میراثی‌ست که از گذشته به‌جای مانده‌‌ و تا جای ممکن باید از فرصت‌ها و امکان‌هایش بهره بگیریم. همچنین برگزاری شب شعر و تئاتر دانشجویی در فضاهای عمومی و یا تشکیل شوراهای عمومی در سطوح مختلف و سایر جلوه‌های زندگیِ جمعی می‌تواند ما را در هرچه غنی‌ترساختنِ زیست دانشگاهی‌مان یاری رساند.
محافظت از آسیب‌دیدگانِ سرکوب و اختناق: به‌دنبال موج سهمگین صدور احکام ناعادلانه و فله‌ای انضباطی‌ و محرومیت از حق تحصیل خیل پرشماری از دانشجویان، جنبش دانشجویی امروز بسیار بیش از گذشته نیاز دارد تا از نیروهایش علیه سرکوب‌گران محافظت کند. سرکوب فرایندی دائمی و روزمره‌ است که تداومِ چرخه‌اش مستلزمِ بی‌تفاوتی به و عادی‌سازی و فردی‌سازی آن است.
سرکوب‌گران روی تنهاییِ آسیب‌دیده‌ها حساب باز می‌کنند. تشکیل کمیته‌هایی درون و بینا‌ـ‌دانشگاهی با هدف دیده‌بانیِ آزار و سرکوب و حمایت از آسیب‌دیدگان از جمله اقداماتی‌ست که بسیار می‌تواند و باید مورد توجه قرار گیرد.
مبارزه علیه فرم‌های مختلف سلطۀ دانشگاهی: اگرچه حضور تمامیت‌گرایان اسلام‌گرا مهم‌ترین خطری‌ست که حیات دانشگاهی ما را تهدید می‌کند اما غفلت از دیگر اقسامِ روابطِ سلطه به‌روشنی ما را به بیراهه خواهد کشاند.‌ جنبش دانشجوییِ بالغ‌شدۀ امروز به رابطه‌ی نابرابر و بعضاً استثمارگونِ استاد و دانشجو، تبعیض‌های جنسیتی و نابرابری‌های قومی و مذهبی در دانشگاه حساسیت نشان داده و دانشگاهی را در سر می‌پروراند که توزیع فرصت‌ها و منافعش آمیخته با این نوع روابطِ فرادستی‌ـ‌فرودستی نباشد. تشکیل انجمن‌هایی درون و بینا‌ـ دانشگاهی دانشگاه‌ها با هدف شناسایی مصادیق این روابط سلطه‌آمیز شاید‌ شروعی باشد در این مسیر.
تخیل دانشگاه آینده پس از آزادی: دانشگاه همانند جامعه، دیر یا زود، آزاد خواهد شد.‌ آن روز که فرا برسد با پرسش‌هایی نفس‌گیر مواجه خواهیم شد. به عنوان مثال، دانشگاه چگونه سازمان‌دهی شود که به نابرابری و تبعیض منجر نشود؟ چگونه می‌توان آزادی آکادمیک را نهادینه کرد؟ نسبت دانش‌های مختلف با ایرانِ آینده چیست؟ بدیل‌های نهادهای دانشگاهی کدامند؟... اندیشیدن به آیندۀ دانشگاه، حتی در خفقان‌‌آلودترین روزها، کنشی تاکتیکی‌ست که برای جنبش‌ دانشجویی امروز هم ممکن ا‌ست و هم ضروری. تدوین منشورهایی درون‌ـ‌دانشکده‌ای، درون‌ـ‌دانشگاهی و میان‌ـ‌دانشگاهی در سطوح و مقیاس‌هایی مختلف می‌تواند در دستور کارِ مبارزاتی دانشجویان قرار بگیرد.
در پایان مانند گذشته اعلام می‌کنیم‌ که دانشگاه خانۀ ماست، ما آن را به اشغال‌گران واگذار نخواهیم کرد و فضاهایش را، تا رسیدن به روز جشن پیروزی، به انتفاضه‌ای علیه آن‌ها بدل خواهیم کرد.
زنده باد زن، زندگی، آزادی

 

۱۴۰۲ آذر ۱۶, پنجشنبه

بیانیه ی گروه های دانشجویی به مناسبت ۱۶ آذر ۱۴۰۲

 
بیانیه ی گروه های دانشجویی به مناسبت ۱۶ آذر ۱۴۰۲
 
ما ساختار و روحیه دشمنان انسان و انسانیت را آنچنان در هم شکسته‌ایم
که با دیدن لیست بلند بالای موفقیت‌های‌ عظیم‌مان در سطح اجتماع،(حتی فقط در بازه یک سال گذشته)
لرزه بر پیکر نیمه جان سیستم دیکتاتوری حاکم و حتی بازمانده‌های دیکتاتورهای سابق انداخته‌ایم.
 
از یک سال گذشته یعنی از ۱۶ آذر قبلی که همراه بود با فراخوان سه روزه ۱۴ ۱۵ ۱۶ آذر، تا این روزها و همزمان با نزدیک شدن به ۱۶ آذر امسال، ما دانشجویان در سراسر کشور یکی از موثرترین جنبش‌های مبارزاتی (جنبش دانشجویی) در تعیین سرنوشت‌مان به دست خودمان را به پیش برده‌ایم.
ما دانشجویان مبارز، پیشرو، انقلابی، رادیکال، مدافع برابری، سکولار و آزادی‌خواه؛ در عملکردمان نشان دادیم که یکی از فعال‌ترین و متشکل‌ترین بخش‌های جامعه برابر جمهوری اسلامی و یکی از سرسخت‌ترین بخش‌های جامعه در مبارزه علیه این رژیم بوده و هستیم.
ما دانشجویان، انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و تداوم آن در تمام شکل‌های میدانی و سیاسی را زندگی کرده‌ایم و دقیقا به همین دلیل است که جمهوری اسلامی از آغاز سال تحصیلی جاری، سنگین‌ترین و سختگیرانه‌ترین ادوات کنترل خود را روانه دانشگاه‌ها کرده و تمام تلاشش را به کار گرفته تا دانشگاه را تبدیل به پادگان نظامی کند
البته حتی خودشان هم می‌دانند ما دانشجویان انقلابی و پیشرو هیچگاه اجازه نخواهیم داد این تلاش‌ها که بیشتر به خیالبافی شباهت دارند، حتی نزدیک به واقعیت شوند!
شانزده آذر آنچنان معرفه و نام‌آشنا هست که لزومی به برشمردن اهمیت‌های سیاسی آن وجود ندارد؛ مگر آنکه بخواهیم از تفاوت‌های ۱۶ آذر امسال نسبت به سال‌های گذشته بگوییم.
در کنار شانزده آذر، سالروز «آغاز انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی» در اردیبهشت هر سال، که سالروز یکی دیگر از اقدامات جمهوری اسلامی در ادامه روند سرکوب انقلاب ۵۷ بوده، مناسبت‌هایی هستند که فریاد «نه» بنیادین دانشجویان و بخش عظیمی از جامعه ایران را علیه هر نوع دیکتاتوری و مشخصا علیه جمهوری اسلامی فریاد می‌زنند.
در شرایط کنونی، ۱۶ آذر در شرایطی فرا میرسد که ما موفق شدیم در جریان انقلاب «زن زندگی آزادی»، تا همین حالا هم ضربه‌‌های مهلکی به جمهوری اسلامی وارد کنیم و به عنوان یکی از ملموس‌ترین پیروزی‌ها، خاکریز حجاب و تفکیک جنسیتی جمهوری اسلامی را مقتدرانه فتح کرده‌ایم.
ما ساختار و روحیه دشمنان انسان و انسانیت را آنچنان در هم شکسته‌ایم که با دیدن لیست بلند بالای موفقیت‌های‌ عظیم‌مان در سطح اجتماع، (حتی فقط در بازه یک سال گذشته) لرزه بر پیکر نیمه جان سیستم دیکتاتوری حاکم و حتی بازمانده‌های دیکتاتورهای سابق انداخته‌ایم.
از اعتصابات و اعتراضات سراسری دانشجویان گرفته تا اعتراضات مداوم بازنشستگان و کارگران نفت، تا مارش‌های عظیم هزاران نفره در دانشگاه‌ها، همه و همه نشان از آینده‌ای پرتلاطم برای جمهوری اسلامی و آینده‌ای روشن برای ما دارد.
شانزده آذر امسال هم مانند سال گذشته و سال‌های پیشتر، خواسته‌های روشنی را نمایندگی می‌کند؛ شبح برابری و آزادی و سایه عظیم انقلاب «زن زندگی آزادی» را بر فراز سراسر کشور به پرواز درآورده و می‌گوید که ما چه می‌خواهیم و چه نمی‌خواهیم. این خواستن‌ها و نخواستن‌ها، چندین سال است که در دانشگاه‌ها فریاد زده می‌شود؛ این صدا، همان صدایی است که آینده کشورمان را تصویر می‌کند.
و اما سخن پایانی رو به دشمنان انقلاب «زن زندگی آزادی»:
ما اعلام می‌کنیم که این روند نخ‌نمای سرکوب توسط حکومت در دانشگاه‌ها برای متوقف کردن انقلاب «زن زندگی آزادی» و مهار فعالین دانشجو و حاکم کردن حجاب و تفکیک جنسیتی و نیروهای سرکوب، امنیتی، عقیدتی، نظامی و شبه‌نظامی همچنان که تا الان موفق نبوده، در ادامه هم موفق نخواهد بود و ما دانشجویان آنرا در هم خواهیم کوبید.
ما دانشجویان در کنار دانش‌آموزان، زنان و جوانان و همراه با خانواده‌های دادخواه و زندانیان سیاسی و در کنار کارگران و معلمان و بازنشستگان، با تکیه به پیروزی‌هایی که برابر دیکتاتورها و زورگویان به دست آورده‌ایم، انقلاب «زن زندگی آزادی» را تا پیروزی کامل به پیش خواهیم برد.
ما، ایستاده‌ایم تا پایان
جمهوری اسلامی نابود باید گردد
پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی
امضاء کنندگان:
تشکل دانشجویان پیشرو
نهاد آزادی‌خواهان تهران شمال
نهاد آزاداندیشان جندی‌شاپور
نهاد دانشجویان آزاد خوراسگان (دانشگاه آزاد اصفهان)
جمعیت صدای آزاد دانشگاه (دانشگاه هنر اصفهان)
اتحاد دانشجویان دانشگاه الزهرا
اتحاد دانشگاه صنعتی اصفهان
کمیته سراسری دانشجویان کردستان
جمعی از دانشجویان و فعالین:
دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
دانشگاه شیراز
دانشگاه اصفهان
دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
دانشگاه کردستان
دانشگاه فنی دخترانه سنندج
دانشگاه فنی یزدان‌پناه سنندج
14
آذر
1402

پشتیبانی سندیکای کارگران هفت تپه، بازنشسته ها و دیگر تشکل های کارگری از مبارزات کارگران ذوب آهن اصفهان

 
 
از اعتصاب و اعتراض کارگران ذوب آهن اصفهان حمایت کنیم !
دوستان کارگر!
اعتصاب و اعتراض خستگی ناپذیر شما برای دست یابی به خواست هایتان، تبلور ارادۀ آهنین شماست. شما به درستی خواست هایی را طرح کرده اید که محرومیت از آنها را کارفرما، مدیران و دولت رقم زده اند. این خواست ها که در متن بیانیه شما نیز منعکس شده اند عبارت اند از:
۱- اجرای کامل و نیز اصلاح طرح طبقه‌بندی مشاغل
۲- اجرای خواست همسان‌سازی حقوق با سایر شرکت‌های فولادی،
۳افزایش دستمزد و پاداش با توجه به تورم سرسام‌آور و ناکافی بودن حقوق
۴حق ایجاد تشکل مستقل
اعلام این خواست ها با اعتصاب و توقف تولید از سوی شما و برای تحقق آنها، نمایش حضور و صف آرایی هزاران کارگر در مقابل کارفرما و مدیرانی است که حیات و بقای خود را بر اساس بهره کشی از کارگران قرار داده اند. هیبت و قدرتمندی شما با یونیفرم کارگری متحد شکل و طنین شعارهای شما لرزه بر اندام صاحبان سرمایه و نهاد های سرکوب دولتی انداخته است. کارفرمایان و دولت با  استثمار و ستم پیشگی و اعمال سرکوب و اختناق می کوشند طبقه کارگر را خفه کنند و به بردۀ مطیع نظام سرمایه داری تبدیل نمایند
باید بدانیم و بیاموزیم که اتحاد و مبارزه است که طبقه کارگررا به پیروزی می رساند.  در کشوری که در قانون آن، اعتصاب کارگران برای احقاق حقوق خود دشمنی و محاربه با خدا محسوب می گردد. در کشوری که دولت، کارفرما، پلیس و قوه قضائیه در یک صف واحد در مقابل طبقه کارگر ایستاده اند و کارگرانی را که برای گرفتن حق و حقوق خود به اعتراض و مبارزه روی می آورند به شلاق می کشند و به زندان محکوم می کنند، مبارزه برای احقاق حقوق خود شجاعت و جسارت است. ما به این شجاعت و جسارت شما ارج می گذاریم و از مبارزه شما حمایت می کنیم و در این مبارزه پشتیبان شما هستیم.
دوستان کارگر و همدردان!
کارگران برای پیشبرد خواست های امروز و فردای خود بیش از هر چیز نیازمند حفظ اتحاد و مبارزه برای پی ریزی یک تشکل طبقاتی براساس روابط و مناسبات رشته های صنعتی و حرفه ای خود هستند. هیجده هزار کارگر ذوب آهن اصفهان و هزاران کارگر صنعت فلز و فولاد ایران باید به اتحاد طبقاتی و تبدیل گشتن به یک قطب قدرتمند در مبارزۀ طبقاتی بیاندیشند. باید خود را در یک اتحادیه مستقل متشکل سازند. طبقه کارگر تنها از طریق اتحاد می تواند بر سرنوشت و آیندۀ خود تأثیر بگذارد و ایجاد اتحادیۀ کارگری نخستین گام مؤثر در راه اتحاد واقعی و پایدار کارگران است.
اگر همۀ کارگران صنایع فلز و فولاد متشکل از مجتمع فولاد خوزستان و گروه ملی صنعتی فولاد اهواز و ذوب آهن اصفهان از «اتحادیه مستقل صنعت فلز و فولاد» برخوردار باشند و این اتحادیه در سرنوشت کارگران و حفظ منافع طبقاتی آنها مداخله داشته باشد، هرگز به دولت و کارفرمااجازه نخواهد داد که کارگران را از حقوق خود محروم سازد. اتحادیۀ مستقل صنعت فلز به پشتوانه کارگران در مقابل خودسری و اعمال تبعیض و ستم طبقاتی کارفرما و نهادهای رسمی و تشکل های زرد که خود را به اصطلاح متولی امور کارگران می دانند، حمایت خواهد کرد و ضمن ایجاد همبستگی و تشویق کارگران به مشارکت در سرنوشت خود به آموزش کارگران برای اهداف برشمرده شده نیز کمک می کند. همانطور که شما در یکی از بندهای بیانیه خود اعلام کرده اید، طبقۀ کارگر برای بهبود زندگی، پیشرفت اجتماعی و سیاسی خود و برای رهایی سیاسی و اقتصادی و رفع استثمار باید تشکل های مستقل طبقاتی خود را به وجود آورد. یکی از این تشکل ها، اتحادیه یا سندیکای صنعتی در رشته ها و صنایع مختلف است که باید مستقل از دولت، کارفرما، احزاب سیاسی و نهادهای مذهبی سازمان یابد و عمل کند.
ما از همۀ کارگران صنعت فلز، بویژه کارگران ذوب آهن اصفهان پشتیبانی می کنیم و بر برادری طبقاتی تاکید داریم.
                                     زنده باد همبستگی و اتحاد کارگران در سراسر ایران
۱۵آذر ماه ۱۴۰۲
سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
کارگران بازنشسته خوزستان

۱۴۰۲ آذر ۱۴, سه‌شنبه

بیانیه ی کارگران ذوب‌آهن اصفهان - شرم بر شما باد

 
شرم بر شما که اعمالی را از سال گذشته تاکنون مرتکب شده‌اید که در هیچ تاریخی نمونه‌اش دیده نشده است


بیانیه ی کارگران ذوب‌آهن اصفهان -  سه شنبه 13 آذر 1402
درمورد خواست های کارگران،اعتصاب اخیر و وارد کردن نیروهای گارد ویژه و چماق به دستان حراستی برای سرکوب اعتصاب و گردهمایی های کارگران

پس از حضور قدرتمند و متحدانه‌ی ما در روز شنبه ۱۱ آذر و طنین شعار “گارد ویژه و باتوم دیگه اثر ندارد”، کوهی مدیرعامل شرکت با هزار خواری و ذلت درصدد توجیه گسیل دادن یگان ویژه در سال گذشته برآمد. اما بلافاصله در روز یکشنبه و دوشنبه با وارد کردن نیروهای گارد ویژه و چماق به دستانِ حراستی به داخل شرکت و تهدید و احضار و بازداشت همکاران‌مان و همچنین ممانعت از ورود و ضبط کارت آنها، این مدیرعامل خائن و ضدکارگر به وضوح نشان داد که “توبه گرگ مرگ است”.
چند مسئله را با قطعیت روشن خواهیم کرد:
۱- اجرای کامل و اصلاح طرح طبقه‌بندی مشاغل که قریب به ۱۰ سال است از ما دزدی شده حق قانونی ما کارگران ذوب‌آهن است.
۲- خواست همسان‌سازی حقوق با سایر شرکت‌های فولادی، آن هم درحالی‌که شرکت ما از قدرتمندترین و سودآورترین و قطب صنعت فولادی کشور بوده و هست، خواستی به‌حق و قابل اجراست.
۳- مطالبه‌ی افزایش دستمزد و پاداش با توجه به تورم سرسام‌آور و ناکافی بودن حقوق کارگران، حق مسلم و بدیهی کارگران است.
۴- همه کارگران حق دارند تا آزادانه بتوانند تشکل مستقل خود را ایجاد کنند و از طریق آن به مطالبه‌ی حقوقشان بپردازند. با توجه به عدم وجود تشکل مستقل، اعتراض مسالمت‌آمیز ما در محوطه‌ی کارخانه که خانه کارگران است و بدون کوچکترین خشونت و قانون گریزی اتفاق افتاده است، قانونی‌ترین حق ماست.
اما درمقابل چه اعمالی ناحق و غیرقانونی است:
۱- به گرو گرفتن حق زندگی کارگران و خانواده‌های‌شان از طریق عدم اجرای طبقه‌بندی مشاغل طی ۱۰ سال گذشته و به طبعِ آن عدم پرداخت افزایش حقوق ناشی از اجرای این طرح، دزدی و غارت از کارگران، و غیرقانونی و غیرانسانی و جُرم است. شرم بر شما باد
۲- عدم پاسخگوئی به صدای حق‌خواهی و مطالبه‌گری کارگرانی که در یک قرارداد دو طرفه با شما قرار دارند و نان تلاش و زحمت خود را می‌خورند، غیرقانونی و غیر اخلاقی است.
۳- تحت فشار قرار دادن کارگران، تهدید و احضار، بازداشت و تنبیه آنان تنها بخاطر اینکه حق قانونی خود را می‌خواهند و در مقابلِ ظلم و دزدی‌های شما اعتراض و تظلم‌خواهی می‌کنند هم مغایر قوانین جاری و هم بر اساس هر نوع دین و مسلکی شنیع و ضد انسانی است.
۴- وارد کردن نیروهای نظامی و گارد ویژه به محیط کار، آنهم ذوب‌آهن که از قطب‌های اقتصادی کشور است قطعاً غیرقانونی و اتفاقاً اخلال در نظم کارخانه است و باید جُرم تلقی گردد. شرم بر شما که اعمالی را از سال گذشته تاکنون مرتکب شده‌اید که در هیچ تاریخی نمونه‌اش دیده نشده است.
سیاهه‌ی حق‌خواهی های قانونی ما و ظلم و ستم‌های غیرقانونی و جرائم شما بسیار سر دراز دارد و بیشتر از این نمی‌شود به آنها اشاره کرد.
حال که پس از اعتراض حق‌خواهانه‌ و قانونی ما، مدیریت و حراست در مقام دشمنان اصلی کارگران ذوب‌آهن دوباره ناجوانمردانه و خیانت‌بار دست به کار شده و با به زحمت انداختن و آزار چندین تن از همکاران ما قصد تداوم اِعمال ظلم و تضییع حقوق ما کارکنان ذوب‌آهن را دارند باید نکاتی را صریحاً اعلام کنیم:
- همکارانی را که بازداشت شده‌اند باید به فوریت و بدون هیچ قید و شرطی آزاد گردند.
- مشکل همکارانی که در روند ورود و خروجشان اخلال ایجاد شده و یا کارت‌های‌شان متوقف شده است باید سریعاً برطرف گردد.
- ما قاطعانه بر خواست‌های خود از جمله تصحیح و اجرای کامل طرح طبقه‌بندی مشاغل، افزایش مزد و پاداش و دیگر خواسته‌های خود تاکید داریم. فکرِ دور زدن و نادیده گرفتن مطالبات ما را از سر بیرون کنید. به فوریت باید اقداماتی در راستای تحقق خواسته‌های ما کارگران آغاز کرده و اِعلام نمائید.
در خاتمه قاطعانه اعلام می‌کنیم که قدرت و اراده‌ی ما کارگران را دوباره آزمایش نکنید!
فراموش نکنید که ۱۸۰۰۰ پرسنل در این شرکت مشغول به کار هستند و تجمعاتی که تاکنون برگزار کرده‌ایم همواره چند هزار نفره بوده است.
ما را وادار نکنید تا قدرت خود را در ابعاد بزرگتر و در سطوح بالاتری به شما نشان دهیم!
فراموش نکنید که چرخ‌های این صنعت با دستان ما می‌چرخد و با دستان ما نیز می‌تواند متوقف گردد.
شمارش معکوس برای شما آغاز شده است.
مجمع کارگران ذوب‌آهن اصفهان