۱۴۰۱ آذر ۹, چهارشنبه

درباره ی شکست تیم خامنه ای و پاسداران اش

 
 
درباره ی شکست تیم خامنه ای و پاسداران اش
 
کاری که جمهوری اسلامی از خامنه ای و رئیسی و سازمان های اطلاعاتی شان با یک تیم ورزشی کردند و زخم کاری و جراحتی که به آن وارد کردند کمتر نیرویی می توانست انجام دهد.
با آن دیدارهایی که برایشان با رئیسی جلاد مورد نفرت عمیق مردم ترتیب دادند و آن جلسه ای که برای آنها با وزارت اطلاعاتی های کثیف و جانی گذاشتند و آن بامبول بازی هایی که در آوردند هم آنان را پیش چشم مردم خوار کردند و هم چنان دودلی و تردیدی به جان شان انداختند که آنها ناتوان از جمع کردن خودشان شدند.
در حقیقت آنها روحیه ی تیم را دربه داغان کردند و شاید اغراق نباشد اگر گفته شود آنها  تیمی عاری از رگ و خون یا در حقیقت بیشتر جسد تیم ملی را به بازی های جام جهانی فرستادند.
این ها به این معنا نیست که تیم باید بازی هایش را می برد و حتما به مرحله ی بعدی صعود می کرد (هر چند اگر شرایط بر وفق مراد بود شاید بیش از هر زمان دیگری می توانست این کار را انجام دهد) زیرا که تیم ملی انگلستان بسیار سرتر از تیم ایران بود و نیروی دو تیم دیگر نیز تفاوت چندانی با تیم ایران نداشت، اما روشن است که تیم نتوانست آن گونه بازی هایی را که از آن انتظار می رفت انجام دهد و بازیکنانی که شرایط آن جور که باید و شاید منطبق میل شان نبود و نمی توانستند با مردم همراهی کنند در تزلزل و نوسان روحی شدید به سر می بردند. جدا از نقش تاج رئیس اختلاسگر و دزد فدراسیون فوتبال با آن سوابق لجن اش و سرمربی خارجی حکومتی شده( پول همه کاری می کند!)، بازیکنان ایران چیزی از آنچه به آن شهره هستند یعنی«تعصب» و جنگندگی نمی توانستند نشان دهند و این به ویژه به دلیل تردید و دودلی ای بود که به جان بیشترشان افتاده بود.
روشن است که جدا از چند بازیکن حکومتی، برخی دیگر از بازیکنان بی توجه به شرایط واقعی کشور و به ویژه صف آرایی دو جبهه ی متخاصم توده های مردم از یک سو و حکومت خامنه ای و پاسداران اش از سوی دیگر دنبال تمایلات و آرزوها شخصی خود بودند. اما بخشی از بازیکنان پیش از آن نیز به همراهی با جنبش توده ها پرداخته و نشان داده بودند که می خواهند کنار مردم باشند و هدف شان این بود که در عین این که در جام جهانی شرکت می کنند با مردم کشور همراهی کنند.  
باید پذیرفت که توده های مردم به گفته ای« حال شان خوش نبود» و برایشان مهم تر این بود که ورزشکاران را کنار خود و در تقابل با حکومت ببیند تا لزوما در زمین ورزش و در جام جهانی و پیروزی در مسابقه ای. حال آنکه همه می دانند که بسیاری از مردم ایران به ویژه جوانان عشق زیادی به فوتبال دارند و دوست دارند که تیم ملی شان در میدان های ورزشی در آسیا و جهان خوب بازی کند و تا آنجا که بتواند پیروز از میدان بیرون آید.
البته در یک صورت مردم ممکن بود با تیم ملی کنار بیایند و آن هم زمانی بود که تیم می توانست با خانواده های جانباخته گان انقلاب همدردی کند، سرود ملی را نخواند و با بازوبند سیاه وارد میدان شود و کارهایی از گونه که مردم واقعا حس کنند که جدا از چند بازیکن که در چنین صورتی در اقلیت قرار می گرفتند، بقیه ی تیم در کنار آنهاست. اما این امر پس از آن دیدارها و تطمیع و تهدیدها دیگر به ساده گی ممکن نبود.
اکنون این مردم که  چنین به این ورزش دلبستگی دارند باید پس از شکست تیم بیایند به خیابان و از شکست تیم ملی ابراز خوشحالی کنند. این شکست طلبی در ورزش ملی درست به دلیل این است که پشت این تیم خامنه ای و پاسداران اش حکومت پنهان شده بودند. شکست تیم، شکست خامنه ای این جنایتکار پست و سران پاسدار و اطلاعاتی هایش بود.
از این رو خوشحالی توده های مردم ایران به هیچ وجه از پیروزی تیم ملی آمریکا نبود(مردم ایران سرشان برای این جور چیزها درد نمی کند! تنها غلظت مساله کمی بیشتر شد زیرا مردم می دانستند که در صورت پیروزی بر آمریکا این ها چه جنگولک بازی ای در می آورند و چطور گوش مردم را کر می کنند!) بلکه از شکست تیم ملی یا در اصل از شکست خامنه ای و پاسداران و آن حسین شریعتمداری های خبیث و سالوسی بود که می خواستند پشت تیم ملی پنهان شوند و از آن برای سرکوب جنبش و خفه کردن انقلاب استفاده کنند. از شکست حکومتی بود که می خواست حواس مردم را از مسائل پیش رو پرت و اگر توانستند با دلقک بازی هایی که پس از پیروزی در مسابقه ی دوم در خیابان  در آوردند، یک جوری مثلا  «آشتی» ایجاد کنند و سر توده ها شیره بمالند.
این موضع توده ها جز این که نشاندهنده اوضاع خطیر کنونی است نشانگر چیز دیگر نیست.
حال نه تنها حکومت باخت بلکه بازیکنان نیز باختند و نه تنها در میدان ورزش، بلکه در میدانی که باید بین مردم و حکومت یکی را انتخاب می کردند.
در دوران انقلابی و انقلاب، مدت زمان زیادی نمی توان بین دو صندلی نشست!
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دهم آذر ماه 1401 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر