۱۴۰۱ آذر ۳, پنجشنبه

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(1)

 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(1)
 
سپاه و حمله به کردستان
گویا سپاه زمانی با اسم و رسم نداشته اش به سرکوب توده ها دست می زند که بتواند با سلاح های نیمه سنگین مانند دوشکا و پهپاد و خمپاره و توپ و تانک و هلی کوپتر و گازهای سمی به میدان آید و از آنها برای به خاک و خون کشیدن توده های بی دفاعی که با دست خالی خواسته های خود را فریاد می زنند استفاده کند و خود را قدرتی بی مانند نشان دهد. بی گمان در سرکوب توده های خلق سوریه نیز این جانیان پلید تماما از همین سلاح ها استفاده کرده اند. 
این که سپاه پاسداران منفور اکنون با اسم خودش وارد سرکوب توده های کرد شده است جدا از تحلیل آنها از وضع کردستان به عنوان پیشروترین بخش انقلاب ایران، به نظر با این امید است که بتواند آن گذشته ی کثیف و نفرت انگیزی را تداعی کند که مردم کرد بی دفاع بودند و تبلیغات این حزب اللهی های پلید پیرامون تجزیه طلبی این خلق ستم دیده بود و پایه های آنها در دیگر نقاط کشور تا حدودی زیر تاثیر این تبلیغات کثیف شان قرار داشتند و موضعی یا جانبدارانه به نفع سپاه و یا بی تفاوت می گرفتند. اما این دفعه را به راستی کور خوانده اند.
سپاه پاسداران مجبور به برقراری حکومت نظامی در بیشتر شهرهای مبارز کردستان شد. امری که نشان از رشد جنبش در کردستان و در تمامی مناطق ایران دارد و نشانگر درمانده گی خامنه ای و سران خرس قطبی پاسدارش می باشد.
 
مساله ی تیم ملی فوتبال
 دوران انقلاب، دوران انقلاب است و در چنین دورانی عموما این گونه است که برای مردم اهمیتی ندارد که تیم های ورزشی شان در میادین ورزشی پیروز شوند. به گفته ی یک ورزشکار زن مبارز مردم اکنون پیروزی و مدال نمی خواهند. آنچه برای آنها مهم است این است که ورزشکاران به مردم بپیوندند و در پیشرفت و پیروزی مبارزه و انقلاب نقش داشته باشند.
اکنون این مهم است:
با حکومتی یا با توده های مردم؟
اگر با مردمی چه کاری برای انقلاب مردم انجام می دهی؟
برخی بازیکنان سیاسی نبودن فرد ورزشکار را بهانه کرده و می گویند سیاسی نیستند و برای لذت بردن از فوتبال به جام جهانی رفته اند. آنها که چنین نظری دارند راست می گویند چرا که برای افتخار شخصی و اسم در کردن و قیمت خود را بالا بردن و بازی با بازیکنان تراز اول جهان و دیده شدن در تلویزیون ها رفته اند و نه برای خاطر شادمان کردن ملت شان.
 اما جالب این است که این نوع ورزشکاران خود پرست و نارسیست، سیاسی بودن کلی همچون پیرو یک اندیشه و عقیده ی سیاسی بودن و فعالیت در راه تحقق آن را با این که در شرایط کنونی با مردمی و یا مقابل مردم به کلی عوضی گرفته اند. این شهرت پرستان و مال دوستان فراموش می کنند که این تیمی که در آن عضو اند تیم شخصی نیست بلکه تیم ملی است و این تیم می تواند با موضع گیری درست بازیکنان در قبال وقایع، دیگر نه لزوما نماینده ی دولت وقت، بل نماینده ی ملت باشد. حال اگر ملت نخواهند که این تیم به جام جهانی برود تیم نباید برود. وقتی می رود به این معناست که دیگر تیم ملت نیست بلکه تیم دولت یا تیم شخصی مربی و بازیکنان است.
از سوی دیگر آیا زمانی که جنگی عادلانه یا ناعادلانه در می گیرد، افراد ورزشکار یا هنرمند می توانند بگویند ما سیاسی نیستیم و کاری به کار جنگ نداریم. اینجا نیز اگر جنگ از سوی دولت و ملت عادلانه و برحق باشد هر فردی باید از جان و دل برود و برای ملت و  کشورش بجنگد و اگر ناحق و نادرست باشد باید شکست طلبی پیشه کند و علیه جنگ موضع بگیرد و فعالانه برای پایان دادن آن به نفع توده های کشورش مبارزه کند. در چنین مواردی نمی توان گفت که من سیاسی نیستم و کاری به سیاست ندارم.
به طور کلی خواه میان هنرمندان و ورزشکاران بخشی طرف حکومت و بخشی طرف مردم اند. بخشی هم یا از مردد بودن شان در انتخاب و یا از روی فرصت طلبی و ابن الوقتی موضع میانه و خنثی می گیرند. در کل افرادی که خود را نسبت به ملت مسئول احساس کنند و دست به فداکاری در راه توده ها بزنند کم نیستند.
هرمز دامان
نیمه نخست آذرماه 1401

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر