۱۴۰۱ آذر ۸, سه‌شنبه

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(2)حکومت متحجر دینی علیه طبیعت جوانی

 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(2)
 
حکومت متحجر دینی علیه طبیعت جوانی
سنین بین سیزده چهارده سالگی تا حدود هجده و نوزده سالگی سنینی است که یک جوان نوبالغ، میل زیاد به خود بروز دادن دارد. بخشی از این خود بروز دادن برای پدر و مادر و فامیل و اقوام و دوستان و مردم و برای جلب اعتماد آنها به وی و توانایی های نهفته در وی است، بخشی نیز برای جنس مخالف خودش می باشد که اقتضای سن و طبیعت است.
در این سنین، پسرها و دخترها دوست دارند که برای جنس مخالف خود جذاب و گیرا باشند و توجه آنها را به خود جلب کنند.
این طبیعت این سنین و جوانی است و برای اینکه این تمایل به جذابیت و گیرایی و جلب توجه، جهت سالمی بیابد می توان و باید با فراهم کردن شرایط آن که کلاس های مختلط  دختر و پسر(از همان دبستان) و فعالیت های فرهنگی( آموزشی و هنری و ورزشی) و همکاری های مشترک در کارهای عملی طی دوران آموزش است این جهت را شکل داد و این امیال طبیعی را در مسیر درست و بخردانه هدایت کرد و به آن زیبایی و شکوه جوانی را بخشید.
جوانی با پرورش جسم و توانایی های فیزیکی خویش، دیگری با هنر خویش و یکی دیگر با درس خواندن و پیشرفت در این زمینه جدا از میل به بروز توانایی ها و استعدادهای خود و رسیدن به اهدافی که در زندگی برای خود برگزیده است- و این ها اصل و اساس قضیه است- این جذابیت و گیرایی و جلب توجه را برای جنس مخالف خود ایجاد می کنند.
این بروز توانایی ها و استعدادها و این گرایش ها و تمایل ها به جنس مخالف، هر کس را که در پیرامون جوانانی در این سنین باشد سرشار از شادی و سرور می کند. این فرد می تواند از جوان ها که مملو از انرژی و فعالیت و زیبایی ذهن هستند نیرو و انرژی بگیرد و سرزنده گی و نشاط آنها را در خود باز تولید کند.
اما حکومت استبدادی مذهبی کنونی با تحجر خویش تمامی این امیال طبیعی را که در جوانان دختر و پسر وجود دارد، خفه می کند و آنها را به انواع بیماری های روحی و جسمی می کشاند. بی خود نیست که از یک سو بیماری های روانی همچون افسرده گی و احساس تنهایی و بی کسی و یاس و خودکشی و نیز طلاق در میان جوانان این قدر زیاد شده است و از سوی دیگر فساد و تباهی روحی و تن فروشی بیداد می کند.
حکومت مذهبی متحجر، حکومت خبیث و عبوس است و مخالف زیباترین احساسات انسانی. این حکومت حتی احساسات و امیال طبیعی جوانان را با جلوگیری از بروز آشکار آنها، خفه می کند.
در مقابل و در این عرصه ای که انقلاب برای پیشروی گشوده شده است جوانان دختر و پسر ما باید بی ترس و واهمه، از گرایش ها و تمایلات خویش حرف بزنند و تابوها و سدهای اخلاق ریاکارانه و عبوس و خبیث فئودالی حاکم را درهم شکنند.
بی گمان جوانان دخترو پسر ما و در کنارشان توده های مردم  پس از پیروزی انقلاب و سرنگونی این حکومت و به کوری چشم این متحجرین عبوس، در خیابان ها کارناوال های شادی به راه خواهند انداخت و چنانچه زمان یاری کند به سبک روزگار کهن که در شادمانی ها هفت شبانه روز را می زدند و می رقصیدند، هفت روز و هفت شب را خواهند زد و خواهند رقصید.
 
فحاشی علیه دختران و زنان آزاده
نوعی دیگر از رفتارهای کراهت بار را در فحاشی های دختران و زنان وابسته به حکومت به  دختران و زنان مبارزمان می بینیم. این ها در مقابل  دختران و زنان آزاده ی ما که مایل اند نوع پوشش خود را خود انتخاب کرده و به آن عمل هم می کنند، دست به شالاتان بازی درآوردن زده و آزادی انتخاب پوشش را به این معنا تعبیر می کنند که «می خواهید خودتان را نشان آمریکا و اسرائیل دهید».
 دختران و زنان ما نباید آنی تردید به خود راه دهند که در مقابل چرند سرهم کردن و فحاشی های این مومیایی های حزب اللهی که می گویند آزادی پوشش یعنی «خود نشان دادن به آمریکا و اسراییل» به مبارزه پردازند و آنان را به سر جای خود نشانند.
آمریکا 400 میلیون جمعیت دارد که بخشی از آن را دختران و زنان تشکیل می دهند. آنان هیچ نیازی ندارند که منتظر بایستند تا دختران و زنان ما بی حجاب شوند و آنها را نگاه کنند. گویا برای آمریکا به عنوان یک کشور امپریالیستی این بیشتر منفعت داشته است که دختران و زنان ایران را عقب مانده نگه دارند. اگر این گونه نبود آنها آن کنفرانس گوادولوپ را تشکیل نمی دادند و با خمینی پیمان نمی بستند و چهل سال از این حکومت مستبد و متحجرش به شکل های گوناگون پشتیبانی نمی کردند!
از سوی دیگر این دختران و زنان و پسران و فک و فامیل های این حزب اللهی ها و متدینین دروغین هستند که در کشورهای غربی، هر گونه پوششی را که می خواهند انتخاب می کنند و هر ِقر و پری که می خواهند می دهند و عکس های جورواجور می گیرند و در هر کجا که خواستند می گذارند.
زنان و دختران ما سرشار از عزت و سربلندی و شرف و نجابت هستند و این گونه دشنام ها که کاملا از اتاق فکرشان طرح ریزی شده و به این مبلیغین حقیر بسیجی و حزب اللهی شان دیکته می شود تا نثار دختران و زنان ما کنند، به آنها نمی چسبد.
پاسخ دختران و زنان این است:
«هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم!
این شعار بسیاری بجایی است که به وسیله ی دختران و زنان ما و به همراهی پسران و مردان آزاده سر داده می شود. 
هرمز دامان
نیمه ی نخست آذر ماه 1401
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر