یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(2)
حکومت
متحجر دینی علیه طبیعت جوانی
سنین
بین سیزده چهارده سالگی تا حدود هجده و نوزده سالگی سنینی است که یک جوان نوبالغ،
میل زیاد به خود بروز دادن دارد. بخشی از این خود بروز دادن برای پدر و مادر و فامیل
و اقوام و دوستان و مردم و برای جلب اعتماد آنها به وی و توانایی های نهفته در وی
است، بخشی نیز برای جنس مخالف خودش می باشد که اقتضای سن و طبیعت است.
در
این سنین، پسرها و دخترها دوست دارند که برای جنس مخالف خود جذاب و گیرا باشند و
توجه آنها را به خود جلب کنند.
این
طبیعت این سنین و جوانی است و برای اینکه این تمایل به جذابیت و گیرایی و جلب توجه،
جهت سالمی بیابد می توان و باید با فراهم کردن شرایط آن که کلاس های مختلط دختر و پسر(از همان دبستان) و فعالیت های
فرهنگی( آموزشی و هنری و ورزشی) و همکاری های مشترک در کارهای عملی طی دوران آموزش
است این جهت را شکل داد و این امیال طبیعی را در مسیر درست و بخردانه هدایت کرد و
به آن زیبایی و شکوه جوانی را بخشید.
جوانی
با پرورش جسم و توانایی های فیزیکی خویش، دیگری با هنر خویش و یکی دیگر با درس
خواندن و پیشرفت در این زمینه جدا از میل به بروز توانایی ها و استعدادهای خود و رسیدن
به اهدافی که در زندگی برای خود برگزیده است- و این ها اصل و اساس قضیه است- این
جذابیت و گیرایی و جلب توجه را برای جنس مخالف خود ایجاد می کنند.
این
بروز توانایی ها و استعدادها و این گرایش ها و تمایل ها به جنس مخالف، هر کس را که در پیرامون
جوانانی در این سنین باشد سرشار از شادی و سرور می کند. این فرد می تواند از جوان
ها که مملو از انرژی و فعالیت و زیبایی ذهن هستند نیرو و انرژی بگیرد و سرزنده گی
و نشاط آنها را در خود باز تولید کند.
اما
حکومت استبدادی مذهبی کنونی با تحجر خویش تمامی این امیال طبیعی را که در جوانان
دختر و پسر وجود دارد، خفه می کند و آنها را به انواع بیماری های روحی و جسمی می
کشاند. بی خود نیست که از یک سو بیماری های روانی همچون افسرده گی و احساس تنهایی
و بی کسی و یاس و خودکشی و نیز طلاق در میان جوانان این قدر زیاد شده است و از سوی
دیگر فساد و تباهی روحی و تن فروشی بیداد می کند.
حکومت
مذهبی متحجر، حکومت خبیث و عبوس است و مخالف زیباترین احساسات انسانی. این حکومت
حتی احساسات و امیال طبیعی جوانان را با جلوگیری از بروز آشکار آنها، خفه می کند.
در
مقابل و در این عرصه ای که انقلاب برای پیشروی گشوده شده است جوانان دختر و پسر ما
باید بی ترس و واهمه، از گرایش ها و تمایلات خویش حرف بزنند و تابوها و سدهای
اخلاق ریاکارانه و عبوس و خبیث فئودالی حاکم را درهم شکنند.
بی
گمان جوانان دخترو پسر ما و در کنارشان توده های مردم پس از پیروزی انقلاب و سرنگونی این حکومت و به کوری چشم این
متحجرین عبوس، در خیابان ها کارناوال های شادی به راه خواهند انداخت و چنانچه زمان
یاری کند به سبک روزگار کهن که در شادمانی ها هفت شبانه روز را می زدند و می
رقصیدند، هفت روز و هفت شب را خواهند زد و خواهند رقصید.
فحاشی
علیه دختران و زنان آزاده
نوعی
دیگر از رفتارهای کراهت بار را در فحاشی های دختران و زنان وابسته به حکومت به دختران و زنان مبارزمان می بینیم. این ها در
مقابل دختران و زنان آزاده ی ما که مایل
اند نوع پوشش خود را خود انتخاب کرده و به آن عمل هم می کنند، دست به شالاتان بازی
درآوردن زده و آزادی انتخاب پوشش را به این معنا تعبیر می کنند که «می خواهید
خودتان را نشان آمریکا و اسرائیل دهید».
دختران و زنان ما نباید آنی تردید به خود راه
دهند که در مقابل چرند سرهم کردن و فحاشی های این مومیایی های حزب اللهی که می گویند آزادی پوشش یعنی «خود نشان دادن به
آمریکا و اسراییل» به مبارزه پردازند و آنان را به سر جای خود نشانند.
آمریکا
400 میلیون جمعیت دارد که بخشی از آن را دختران و زنان تشکیل می دهند. آنان هیچ
نیازی ندارند که منتظر بایستند تا دختران و زنان ما بی حجاب شوند و آنها را نگاه
کنند. گویا برای آمریکا به عنوان یک کشور امپریالیستی این بیشتر منفعت داشته است
که دختران و زنان ایران را عقب مانده نگه دارند. اگر این گونه نبود آنها آن
کنفرانس گوادولوپ را تشکیل نمی دادند و با خمینی پیمان نمی بستند و چهل سال از این
حکومت مستبد و متحجرش به شکل های گوناگون پشتیبانی نمی کردند!
از
سوی دیگر این دختران و زنان و پسران و فک و فامیل های این حزب اللهی ها و متدینین
دروغین هستند که در کشورهای غربی، هر گونه پوششی را که می خواهند انتخاب می کنند و
هر ِقر و پری که می خواهند می دهند و عکس های جورواجور می گیرند و در هر کجا که خواستند
می گذارند.
زنان
و دختران ما سرشار از عزت و سربلندی و شرف و نجابت هستند و این گونه دشنام ها که
کاملا از اتاق فکرشان طرح ریزی شده و به
این مبلیغین حقیر بسیجی و حزب اللهی شان دیکته می شود تا نثار دختران و زنان ما
کنند، به آنها نمی چسبد.
پاسخ
دختران و زنان این است:
«هیز
تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم!
این
شعار بسیاری بجایی است که به وسیله ی دختران و زنان ما و به همراهی پسران و مردان
آزاده سر داده می شود.
هرمز
دامان
نیمه
ی نخست آذر ماه 1401
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر