طی دو هفته ی اخیر رویدادها و مسائلی پدید آمده
که مرور آنها و موضع جمهوری اسلامی در موردشان می تواند به شناخت توانایی های خامنه
ای و شرکای پاسدارش( و البته در کنارشان بنده گان اصلاح طلب حکومتی اش یعنی
دارودسته ی پزشکیان و شرکا) در پیشبرد برنامه ها و سیاست های پیشین خود و یا تغییر
جزیی و یا کلان در این برنامه ها و سیاست ها و عقب نشینی از آنها یاری رساند. از
میان آنها سه مساله مهم تراند که عبارتند از: آتش بس لبنان در 21 نوامبر 2024، گفتگوهای
ژنو بین نماینده گان جمهوری اسلامی با نماینده گان سه امپریالیست آلمان و فرانسه و
انگلستان و حملات تازه ی نیروهای ضد حکومت بشار اسد در شمال سوریه و تصرف شهر حلب
و پیشروی های آنها تا کنون. در این رویدادها شاهد تغییراتی در سیاست خامنه ای و
شرکا و بخشا عقب نشینی شان از مواضع پیشین هستیم. اینکه آیا اینجا و آنجا و یا در
مجموع در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، یک عقب نشینی موضعی و تاکتیکی صورت گرفته و
جمهوری اسلامی پس از تجدید نیرو دست به ادامه و پیشبرد برنامه های خود خواهد زد و یا اینکه
خیر در سیاست های جمهوری اسلامی عقب نشینی تمام عیار و استراتژیک صورت خواهد گرفت و سیاست خارجی حکومت ولایت فقیه تغییر خواهد کرد طی
هفته ها و ماه های آینده مشخص خواهد شد.
عقب نشینی در لبنان
توافق آتش بس بین دولت صهیونیستی اسرائیل و دولت لبنان( در
واقع مربوط به سازمان حزب الله مهم ترین عامل خامنه ای و سران پاسدار در خاورمیانه)
در راستای اجرای قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل است. تاریخ برقراری این آتش
بس از ساعت ۴ بامداد ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ بوده است.
این نخستین تحول مهم پس از آغاز جنگ در غزه و لبنان پس
از حملات پی درپی دولت جنایتکار اسرائیل به غزه و لبنان و کشتار نزدیک به 45 هزار
نفر و ترور سران دو سازمان حزب الله لبنان
و حماس می باشد. متن انتشار یافته ی این توافق نامه که بین اسرائیل و دولت لبنان
صورت گرفته نشان می دهد که حزب الله ( و به معنای مستقیم خامنه ای و سران پاسدار)
از مواضع پیشین خود عقب نشینی کرده است. دولت های امپریالیستی آمریکا و فرانسه از
عاملین اصلی پیشبرد این توافقنامه هستند.
نشانه های روشن عقب نشینی در توافق نامه عبارتند از:
توقف کامل حملات حزب الله به اسرائیل؛
و در کنار آن این که تنها ارتش لبنان حق حمل سلاح را
دارد؛ و در ادامه:
«نیروهای نظامی و امنیتی رسمی لبنان،
زیرساختها و تسلیحات آن تنها گروههای مسلح، تسلیحات و تجهیزات مرتبطی خواهند بود
که در منطقه جنوبی لیتانی، مطابق با طرح استقرار ارتش لبنان... مستقر میشوند.»؛
«برای جلوگیری از بازسازی و مسلحسازی
مجدد گروههای مسلح غیردولتی در لبنان» تمامی امور مربوط به« فروش یا تأمین
تسلیحات و تجهیزات مرتبط به داخل لبنان تحت نظارت و کنترل دولت لبنان خواهد بود.
همچنین، تمام تولید تسلیحات و تجهیزات مرتبط در داخل لبنان نیز باید تحت نظارت و
کنترل دولت لبنان باشد.»؛
« نظارت و جلوگیری از ورود غیرمجاز
تسلیحات و تجهیزات مرتبط به لبنان و سراسر این کشور، از جمله از طریق گذرگاههای
مرزی به وسیله ی دولت لبنان»؛
«از بین بردن تمام
تأسیسات غیرمجاز تولید تسلیحات و تجهیزات مرتبط در منطقه جنوبی لیتانی و جلوگیری
از ایجاد چنین تأسیساتی در آینده»؛
«برچیدن
زیرساختها و مواضع نظامی غیرمجاز در منطقه جنوبی لیتانی و مصادره تمام تسلیحات
غیرمجاز.»؛
«ایالات
متحده و فرانسه قصد دارند از طریق کمیته فنی نظامی لبنان
(MTC4L) زمینه استقرار ۱۰ هزار
سرباز ارتش لبنان در جنوب این کشور را هرچه سریعتر فراهم کنند. آنها همچنین قصد
دارند با جامعه بینالمللی برای حمایت از ارتش لبنان و افزایش سطح استقرار و
توانمندیهای آن همکاری کنند.»
«با آغاز آتشبس، اسرائیل و لبنان در
هماهنگی با یونیفل سازوکار سهجانبهای را اصلاح و تقویت خواهند کرد. این سازوکار
به میزبانی یونیفل و ریاست ایالات متحده و با حضور فرانسه، نظارت و اجرای تعهدات
را تضمین خواهد کرد.»؛
«لبنان نیروهای نظامی و امنیتی رسمی خود
را در تمام مرزها و گذرگاههای هوایی، دریایی و زمینی مستقر خواهد کرد.»
تمامی این مفاد و مفاد دیگر نشانگرعقب نشینی حزب الله از مواضع
پیشین خود خواهد بود که به معنای عقب نشینی خامنه ای و شرکا از برنامه ها و اهداف
تعیین شده و هارت و پورت هایشان است؛ به ویژه از نوع شریعتمداری آن که مسئول
تفسیر رویدادها به نفع جمهوری اسلامی و تلمبه زدن«اسلامیت» و انرژی دادن به «ارزشی
ها»ی روحیه باخته در روزنامه ی کیهان است.
شکی نیست که در این توافق تنها پای حزب الله در میان نبوده بلکه
جمهوری اسلامی مستقیما و پشت پرده به این توافقنامه آری گفته است. تحمیل این عقب
نشینی به حزب الله و جمهوری اسلامی در ارتباط است از یک سو با شکست های پی درپی
حزب الله در جنوب لبنان و ضرباتی که به رهبری و کادرهای این سازمان(و همچنین
سازمان حماس) وارد شد، از سوی دیگر مربوط است به شکل تکامل درگیری بین اسرائیل و
جمهوری اسلامی و حملاتی که می توانست به جنگی بینجامد که خامنه ای و شرکای پاسدارش
به احتمال از ناتوانی خود در پیشبرد آن آگاه بودند، از سوی سوم بر می گردد به وضع
داخلی دربه داغان اقتصادی و نیز وجود یک جنبش انقلابی دموکراتیک توده ای در مقابل
خامنه ای و شرکا و از سوی چهارم به وضعیت دولت امپریالیستی روسیه که نمی خواهد و
نمی تواند آنچنان که خامنه ای و سران پاسدار انتظار دارند آنها را پشتیبانی
کند.
ما عملکرد این عوامل و به ویژه ناتوانی خامنه ای و شرکای پاسدارش
را در تحقق جاه طلبی های خود در منطقه و نیز شکنندگی حکومت شان در داخل را در دیگر
رویدادها نیز می بینیم.
مذاکرات ژنو
مساله ی دوم دیدار و گفتگو های نماینده گان جمهوری
اسلامی به سرپرستی مجید تخت روانچی معاون سیاسی وزارت امور خارجه با نماینده گان
سه امپریالیست اروپایی انگلستان، آلمان و فرانسه( E3 ) در 9 آذر ماه 1403 در ژنو است.
این سه کشور گرچه تاکید می کنند که برای جمهوری اسلامی
بهتر است که پیش از سرکار آمدن ترامپ و بدتر نشدن وضع با آمدن این «لولو» با
کشورهای مورد اشاره به توافق برسد، در عین حال می توانند نماینده خواست های امپریالیسم
آمریکا و دولت آینده اش یعنی دولت ترامپ باشند که از 20 ژانویه 2025 زمامدار
امور در آمریکا خواهد شد.
از جانب جمهوری اسلامی مساله ی مهم بازگشت
احتمالی تحریمهای سازمان ملل متحد پس از تصویب قطعنامه ای به وسیله ی پارلمان
اروپا است که در آن از همکاری نکردن جمهوری اسلامی با آژانس به شدت انتقاد می کند.
این امر به دنبال آن اهمیت بیشتری یافت که در پی
درخواست سه کشور مزبور
از آژانس و برای نخستین گام در برنامه ی درخواست بازگرداندن تحریم ها، آژانس در 21 نوامبر در گزارشی تایید کرد برنامه ی جمهوری اسلامی این است
که حدود ۶۰۰۰ سانتریفیوژ جدید برای غنیسازی اورانیوم نصب کند. سطحی که بالاتر از ۳.۶۷ درصدی توافق ۲۰۱۵ است.( به نقل از اخبار روزنامه ها و
سایت ها)
در مقابل و از سوی طرف های اروپایی مساله محدودیت هایی است که باید بر برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی اعمال شود و در
این راستا اینکه همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی از جانب جمهوری اسلامی
تداوم یابد. در کنار آن دو مساله ی کمک های جمهوری اسلامی به روسیه در جنگ اوکراین
از جمله به گفته ی اروپایی ها ارسال موشک های بالستیک به روسیه و نیز دخالت های آن
در کشورهای منطقه دارای اهمیت بالا است.
پیشنهاد جمهوری اسلامی محدود کردن برنامه غنیسازی
اورانیوم به ۶۰ درصد و بازگشت بازرسان باتجربه آژانس به کشور بوده است که ظاهرا از جانب
اروپایی ها رد شده است.
در این درگیری ادامه دار سلاح جمهوری اسلامی این تهدید
است که اگر تحریم ها برگردند آنگاه نظرش در مورد صلح آمیز بودن تولید انرژی اتمی و
نبود اهداف نظامی در آن تغییر خواهد کرد و به سوی تولید تسلیحات هسته ای خواهد رفت
و نیز برد موشک های خود را افزایش خواهد داد.
نگاهی به دو سوی معادله نشان می دهد که ابزارهای
امپریالیست های غربی برای مجبور کردن جمهوری اسلامی به گردن گذاشتن به خواست هاشان
بسیار قوی تر از تهدیدهای خامنه ای و شرکای پاسدارش در مورد رفتن به سوی تولید
تسلیحات اتمی است. طرفه آنکه مساله تولید تسلیحات اتمی نه تنها مشکلی از اقتصاد دچار
بحران و خرد و خمیر شده را که اکنون نخستین مشکل اساسی جمهوری اسلامی است حل
نخواهد کرد بلکه به ویژه زمانی که تحریم ها برگردند این مشکل چندین برابر افزایش
خواهد یافت. افزایش بار این مشکل به خودی خود به معنای افزایش بار دومین مشکل
اساسی جمهوری اسلامی یعنی مساله ی سیاسی بود و نبود حکومت ولایت فقیه خواهد بود.
مشکلی که یک سر آن در داخل، وجود یک جنبش گسترده ی سراسری تمامی طبقات خلقی است که
در تمامی اشکال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ادامه داشته و دارد و سوی دیگر آن در خارج
تهدیدهای امپریالیست ها برای جمع کردن بساط جمهوری اسلامی است که از نظر آنها یک
غده ی بدخیم در منطقه در ایجاد تنش با دولت های منطقه و نیز یک بمب انفجاری جنبش
سیاسی انقلابی- دموکراتیک در میان خلق های
منطقه و جهان است و چنانکه تسلیم درخواست امپریالیست ها نشود همان بهتر که سرنگون
شود.
به نظر ما آنچه دستاویز خامنه ای و شرکای پاسدارش است
یعنی دست یافتن به تسلیحات اتمی( و البته به همراه آن مانور در گرایش بیشتر به امپریالیسم
روسیه که همواره آماده ی معامله با امپریالیست های غربی است) کارت برنده ای نبوده
و نیست. آنان در وضعی بسیار بهتر از آنی که اکنون دارند( ضربات شدید به محور
مقاومت به ویژه حزب الله در منطقه، ناتوانی در تداوم درگیری با دولت اسرائیل، وضع
آشفته ی اقتصادی و سیاسی درونی نسبت به ده سال پیش و نیز وضعیت کنونی امپریالیسم
روسیه که خود نیازمند فرستادن سلاح از جانب جمهوری اسلامی و فرستادن نیرو از جانب
کره شمالی شده است) نیز به پای برجام رفتند و جام زهر نوشیدند، اکنون در وضعی
بسیار بدتر از آن زمان چاره ای جز عقب نشینی و پذیرش خواست های امپریالیست های
اروپایی و آمریکا ندارند و از شکل پیشرفت رویدادها بیشتر این بر می آید که در این
جهت حرکت می کنند و های و هوی شان توخالی و برای مصرف داخلی و نیروهای نیابتی ضربه خورده شان است.
ادامه دارد.
هرمز دامان
11 آذر 1403
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر