۱۴۰۱ دی ۳۰, جمعه

نکاتی در مورد تجربه ی مبارزین مسلح در ایذه

 
نکاتی در مورد تجربه ی مبارزین مسلح در ایذه
 
در سحرگاه 29 آذرماه فوجی از اوباش سپاهی و اطلاعاتی با سلاح هایی سنگین و نیمه سنگین به روستای پرسیلا پیرامون شهر ایذه یورش برده و چهار مبارز مسلح بختیاری را با نام های حسین سعیدی و محمود احمدی،  مجاهد کورکور و سید مصطفی احمدپور در محاصره کامل قرار دادند. پس از یک درگیری شدید که مدتی به درازا کشید و طبق گفته های مردم تلفاتی به نیروهای سپاه وارد شد، این اوباش بالاخره ناتوانی خود را نشان دادند و با سلاح هایی همچون خمپاره و نارنجک و آرپی جی به خانه شلیک کردند. در نتیجه این حمله ی وحشیانه مبارزان جان برکف حسین سعیدی و محمود احمدی در دم جان باختند و مجاهد کورکور و مصطفی احمدپور به وسیله ی جانیان سپاه بازداشت و روانه ی شکنجه گاه ها شدند.
مبارزین خلق
 این مبارزین همگی به دلیل اخلاق و مبارزه جویی خود محبوب توده های بختیاری بودند چندان که در سوگ و بزرگداشت دیگر مبارزان جان باخته در این منطقه، همواره نام حسین سعیدی و مجاهد کورکور بر سر زبان ها جاری بود. در مورد مجاهد کورکور توطئه ی کثیف اطلاعات و سپاه این بود که وی را به عنوان فردی که به کیان پیرفلک شلیک کرده معرفی کنند؛ امری که با مقابله ی شدید توده های بختیاری به ویژه مادر کیان پیرفلک و دیگر بستگان وی روبرو شد و توده های بختیاری به دادن شعار به نفع مجاهد کورکور پرداختند و خواهان آزادی وی شدند.
در دوران کنونی هر مبارزی که در راه آزادی خلق مبارزه کند نه تنها در میان مردم خود بلکه در میان تمامی جوانان و توده های ستمدیده مورد عشق و احترام خواهد بود، همچنان که مبارز و هنرمند بلوچ خدانور لجه ای محبوب تمامی خلق و به یکی از نمادهای مبارزه در سراسر ایران تبدیل شد. خامنه ای و پاسداران اش با عنوان کردن« تروریست» برای این جوانان شایسته و یا اتهامات چرت و مزخرفی مانند «مفسدفی الارض» و«محارب» که قرن ها پیش می بایست در زباله دان قوانین حقوقی انداخته می شدند، مبارزین را می کشند و تمامی آنها تبدیل به قهرمانان توده ها می شوند.
تجربه ی مبارزین مسلح
تجربه ی مذکور و برخی دیگر از تجارب همانند نشان می دهد که بخش هایی پیشرو از جوانان ایران آماده ی به دست گرفتن سلاح هستند و می خواهند با تشکیل گروه هایی کوچک و منفرد ، کثیف ترین و جانی ترین و منفورترین دشمنان خلق در میان نیروهای اطلاعاتی، سپاهی و بسیجی و نیز مزدورانی که نام قاضی و دادستان و ... را برخود گذارده اند مجازات انقلابی کنند. 
اشاره ای به مناطق دیگر
 این تنها در ایذه و در میان بختیاری ها نیست که چنین هسته های مسلحی تشکیل شده و یا می شود. در مناطقی مانند سمیرم و لرستان و آذربایجان نیز وضع می تواند این چنین باشد و در کردستان و بلوچستان نیز به همین ترتیب.
 اگر می بینیم که در کردستان و بلوچستان و ایذه و سمیرم و مناطقی این چنینی، حکومت و پاسداران دست به چنین سرکوب های وحشیانه ای می زنند، نه از این روست که مثلا مبارزین بلوچ و یا کرد و بختیاری و قشقایی را برانگیزد که دست به مبارزه ی مسلحانه بزنند تا حکومت هم به آنها  مثلا اتهام تجزیه طلبی وارد کرده و به شدت سرکوب شان کند. 
جدا از این که چنین نظراتی که عموما از جانب رویزیونیست ها و از جمله خروشچفیست ها و برخی احزاب سوسیال دموکرات کرد و دارودسته های سلطنت طلب و یا اصلاح طلب داده می شود در مورد ایذه و سمیرم و دیگر مناطق مرکزی صدق نمی کند باید گفت که قضیه برعکس است و در شرایط کنونی حکومت و پاسداران اش از هر گونه مبارزه ی مسلحانه می ترسند و به این دلیل این چنین در کردستان و بلوچستان و ایذه و سمیرم سرکوب می کنند تا توده ها دست به اسلحه نبرند( نگاه کنید به اعلامیه ی کشتار در شهرهای بوکان و ایذه و کامیاران و سمیرم  بی پاسخ نخواهد ماند! به تاریخ  25 آبان 1401)
 باید توجه داشت که ما در حال حاضر از مبارزه ی متمرکز در یک منطقه و آزاد کردن منطقه و پیشروی در مناطق وسیع صحبت نمی کنیم بلکه از تشکیل هسته های مسلح غیرمتمرکز و ضربات مقطعی( ضربه زدن و ترک محل) حرف می زنیم. روشن است که اگر گروه های کرد و یا بلوچ دست به عملیاتی همچون «فروغ جاویدان» بزنند پاسداران آنها را با سلاح های سنگین و به شدیدترین وجه سرکوب می کنند.   
چنان که در اعلامیه های پیشین خود اشاره کردیم تشکیل هسته های کوچک مسلح و دست زدن به مبارزات مسلحانه محدود و پراکنده( و نه گسترده و یا مبارزه ی مجتمع و متمرکز در یک منطقه ی معین) در حال حاضر می تواند به رشد و گسترش مبارزات خلق یاری کند. شرایط به گونه ای است که این هسته ها می توانند در جای جای ایران تشکیل شوند و با رعایت کامل پنهانکاری به مبارزات خود ادامه دهند. حکومت نیز اگر این هسته ها زیاد و پراکنده باشند نمی تواند آنها را سرکوب کند.  
پرسش هایی در مورد این تجربه
حقیقت این است که ما مایل بودیم که اطلاعات بیشتری در مورد مبارزین مسلح بختیاری به دست آوریم تا در مورد آن صحبت کنیم. علت دیرکرد این اعلامیه نیز همین بوده است. اما حال که این نکات را می نویسیم باز هم اطلاعات کافی نداریم.
مثلا ما نمی دانیم که چگونه سپاه محل این افراد را پیدا کرده است. آیا لو رفته اند؟ چرا گروهی که تازه بنیاد نهاده شده باید به این سرعت لو برود؟ آیا واقعا گروه جفت و جوری بودند و یا افرادی که فکر می کردند باید دست به اسلحه برند و تازه با هم متحد شده بودند؟ چگونه است که بعد از این کشتار، سپاه باز می تواند بیش از دویست نفر را که بیشترشان جوان بودند در ایذه و مناطق اطراف بازداشت کرده و روانه ی سیاه چال هایش کند؟
به نظر ما گروه خیلی زود لو رفته است و این در کل برمی گردد به نبود تجربه در تشکیل چنین گروه هایی و به ویژه از همان آغاز رعایت نکردن سختگیرانه ی مسائل امنیتی و مخفی کاری. در هر صورت چون اطلاعات کافی نیست خیلی نمی شود تجربه را بررسی و نقد کرد.
در مورد مبارزات چهار ماهه
جنبش انقلابی توده های ما تا کنون هم نکات قوت زیاد و هم نکات ضعف و ناپختگی داشته است.
یکی از اشتباهات، تصور پیروزی زودهنگام چند هفته ای یا چندماهه است که نشان از تصور نادرست از قدرت خود و قدرت دشمن است. در این جا به نیروی خود پر بها داده شد و به نیروی دشمن کم. همین امر موجب می شود که مبارزین ما چندان به فکر مبارزه ی درازمدت نباشند و جان باخته گان بالاتر از ششصد و بازداشتی ها بالاتر از بیست هزار گردد. یکی دیگر از اشتباهات کم اهمیتی به مسائل مخفی کاری و امنیتی است که این اواخر مبارزین ما به ویژه جوانان متوجه اهمیت رعایت آنها شدند.
بخش مهمی از این ها برمی گردد به نبود رهبری انقلابی در راس جنبش و بخش دیگر نیز به جوان بودن بافت جنبش در نخستین مرحله ی حرکت خود.
برای اینکه این مساله کمی برجسته شود می توان به عنوان یک نمونه به تجربه ی مجیدرضا رهنورد نگریست. به نظر ما این که مجیدرضا رهنورد به آن سرعت دستگیر می شود جای سئوال دارد.
اگر این اطلاعات درست و دقیق باشد که وی نخست فرار کرده، اما دیری نگذشته که به خانه بر می گردد و در آنجا دستگیر می شود آنگاه می توان گفت که آن فرار درست و این بازگشت به خانه، اشتباه محض بوده است. اشتباهی که حکایت از ناپختگی دارد.
 بسیاری از این گونه جان باختن ها و دستگیری ها از قدرت حکومت نیست، بلکه از ضعف ها، کمی تجربه و ناپختگی ماست.
اشاره ای به تفاوت وضع در انقلاب57 با حال
یکی از تفاوت های اساسی مبارزات و انقلاب کنونی با مبارزات و انقلاب 57 این است که در آن زمان سازمان های مسلح همچون چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق و نیز محافل انقلابی چپ و دموکرات و مذهبی وجود داشتند و اگر اقدامات مسلحانه ای همچون اعدام انقلابی عاملین حکومت می شد از جانب گروه هایی مسلح بود که پیش از انقلاب تشکیل شده بودند. در شرایط کنونی این چنین گروه هایی خیلی وجود ندارند و این یک خلا است. اما می توان امیدوار بود که با روندی که جوانان ما در پیش گرفته اند دیر یا زود چنین گروهای مبارز و انقلابی از میان شان سربر آورد.
تا کنون در مبارزه ی جاری توده های ما هم پیروزی های بزرگی به دست آورده اند و هم شکست هایی خورده اند. باید تلاش کنیم که هر دو بخش، هم پیروزی ها و هم شکست ها( به ویژه شکست ها) را تجزیه و تحلیل کنیم و تا آنجا که ممکن است نگذاریم تکرار شوند.
زنده باد انقلاب
زنده باد مبارزین انقلابی و راه شان
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
1 بهمن 1401
  
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر