۱۴۰۱ بهمن ۶, پنجشنبه

بامبول های مزدوران سلطنت طلب و عمله و اکره ی فکری آن ها

 
 
 
بامبول های مزدوران سلطنت طلب و عمله و اکره ی فکری آن ها 

یک نوچه ی آمریکا راه افتاده و از مردم خواسته به وی وکالت دهند تا شاه و سرورشان شود!
مدتی است که از خواست کذایی وکالت که از جانب رضا پهلوی نوکر و مزدور امپریالیسم آمریکا طرح شده می گذرد. این طرحی است که به وسیله ی اتاق فکر وی و برای تبدیل شدن اش به مرکز ثقل اپوزیسیون پیش گذاشته شده است. خواستی این گونه که چنانچه مثلا مردم به وی وکالت( توئیتری) بدهند می تواند همچون وکیل آنها نماینده ی خواست های مردم و بیان آنها در مجامع بین المللی و نزد دولت های جهان باشد. 
به دنبال این طرح و های و هوی پوچی که به وسیله عمله و اکره ی فکری و نوچه های امپریالیست ها در تلویزیون های من و تو، اینترناسیونال و بی بی سی و فردا پیرامون آن به راه افتاد، گویا این اواخر و در پی جمع کردن مشتی وکالت و بنابراین دادن لقب «وکیل مردم» به خود، برنامه ی سفری ریخته و چنین گفته که از هفته های آینده راه خواهد  افتاد و به کشورهای گوناگون سفر خواهد کرد و نظر مساعد دولت ها و مجالس نماینده گان کشورها را به پشتیبانی از مردم ایران خواهد کشاند.
برای ناظری که رویدادها و حوادث سال های اخیر داخل و خارج ایران را دنبال کرده است تضاد شدید و بی رابطه بودن این نوع برنامه های طراحی و سرهم بندی شده با رویدادهای داخل ایران به سرعت حس و دیده خواهد شد.
توده های طبقات انقلابی و مترقی در داخل ایران در حال مبارزه ی ای سترگ با حکومت خامنه ای و پاسداران اش هستند و روز به روز با دادن قربانیان و صدمه دیده گان و نیز بازداشتی ها فراوان پیش می روند و این میان با امید به آینده ای چشم دوخته اند که در پی مبارزات خویش می توانند به کف آورند؛ یعنی آزادی و دموکراسی و یک جمهوری دموکراتیک انقلابی که برگزیده ی توده های زحمتکش اصلی کشور یعنی کارگران و کشاورزان و طبقات میانی باشد و دست سرمایه داران نوکر صفت و جنایتکار جمهوری اسلامی از آخوند و پاسدار و مکلا را از اقتصاد و اجتماع و سیاست و فرهنگ کوتاه کرده و شرایط یک زندگی شایسته ی برای طبقات استثمار شده و ستمدیده را در کشور فراهم کند.
 و از آن سوی مشتی سوپرمیلیاردر مفت خور سلطنت طلب و یا جمهوری خواه وابسته به امپریالیسم و نوچه های وطن فروش شان در حال له له زدن هستند که چگونه نتیجه ی مبارزات و جانفشانی های این توده های استثمار شده و ستمدیده را تصاحب کرده و خود را با برنامه های کاملا طرح ریزی شده و نقشه مند که یکی پس از دیگری به اجرا در می آید، مرکز ثقل رویدادها در خارج و داخل سازند و در نهایت چونان نماینده ی این توده نشان دهند.
 چنین نقشه های پلید و کثیفی تنها از این دارودسته های ارتجاعی که کمابیش لنگه ی خامنه ای و پاسداران اش هستند بر می آید.
شکی نیست که در این مورد باید شرایط خاص تاریخی ایران و نقش کثیف امپریالیست ها به ویژه امپریالیسم انگلستان و آمریکا و  دو استبداد پهلوی و جمهوری اسلامی در نظر گرفته شود. شرایطی که طی صد سال اخیر امکان این را که طبقات مردم احزاب اصیل و واقعی خود را تشکیل دهند و این احزاب توده ها را نسبت به منافع همه جانبه ی خود آگاه کنند به وجود نیاورده است. این امر بلبشویی به وجود آورده چندان که مشتی گروه های بی خاصیت رویزیونیست و خروشچفیست و ترتسکیست میدان دار نمایندگان طبقه ی کارگر شوند و مشتی جریان های مزدور و وابسته به امپریالیست ها بشوند نماینده ی طبقه ی خرده بورژوازی دموکرات و انقلابی ...
جنگ و دعواهای میان دارودسته های وابسته به امپریالیسم
آنچه این میان جالب است تضادهای شدیدی است که این پروژه وکالت دادن به این مفت خور نوکرصفت ایجاد کرده است و پیشروی دارودسته های گرد آمده پیرامون وی را دچار موانع و اشکالات فراوان کرده است. دسته ها و باندهای مختلف سرمایه داران کمپرادور وابسته به امپریالیسم همچون سلطنت طلبان و جمهوری خواهان یک بخش ماجرا هستند که به جان یکدیگر افتاده اند و حتی پروفسورهای دانشگاهی شان در برنامه های تلویزیونی نیز با لحن ها و سخنانی نه چندان مودبانه و محترمانه با یکدیگر به مشاجره می پردازند. بخش دیگر، تضاد میان اصلاح طلبان خارج از کشور مستقر در دم و دستگاه امپریالیست ها و مجاهدین خلق و نیز کومله ی مهتدی و دیگر احزاب خودفروخته با این بلبشوی وکالت است که متوجه شان کرده نه برخی خواست های آنها اجابت شده است و نه برخی از دسته های آنها اساسا قرار است به بازی گرفته شوند.  
موضع دارو دسته های رویزیونیست و ترتسکیست
و بالاخره با های و هوی بیشتر گروه های رویزیونیست و ترتسکیست طرف هستیم که با انگیزه های متفاوت با این برنامه اختلاف دارند و برخی از آنها همچون جریان ترتسکیستی کمونیسم کارگری که گویا آن گونه که می خواسته اند تحویل گرفته نشده اند صداشان درآمده و تقوایی مزدور که می گفت «اپوزیسیون اپوزیسیون نباید شد» خودش یک جورایی پیزورناله ی مخالف علیه این وکالت سر داده و «اپوزیسیون اپوزیسیون» مورد علاقه اش شده است.
 برخی دیگر هم که خودشان در بهترین حالت مشتی رفرمیست و در بدترین حالت نقشی مخرب در جنبش چپ داشته و دارند و مانع اساسی شکل گیری یک جریان اصیل و انقلابی درون طبقه ی کارگر بوده اند با ژست های آزادیخواهانه و دمکرات منشانه که کسی نشناسدشان باورشان می کند در این قضیه وارد شده و طبق معمول از این شخص مزدور امپریالیست ها که کاملا در خدمت برنامه های تدوین شده ی آنهاست خواسته اند به جای این وکالت، برود با گروه اش حزبی درست کند و با حزب اش به معرکه بیاید و اگر مردم به وی و سلطنت رای دادند، سلطنت پدر و پدر بزرگ اش را ادامه بدهد.
دو مشکل  امپریالیست ها با جمهوری اسلامی
امپریالیست ها دو مشکل با حکومت جمهوری اسلامی دارند:
 نخست این که مردم این حکومت را نمی خواهند و علیه آن هر گونه مبارزه ای را کرده و می کنند و برای همین ایران نزدیک به سه دهه است که کانون مبارزات و جنبش های انقلابی شده است و این را امپریالیست ها بر نمی تابند؛ چرا که این امر نه تنها می تواند در شرایط مساعد موجب رشد سیاسی و تشکیلاتی طبقه ی کارگر و یا طبقه ی خرده بورژوازی دموکرات و انقلابی و دیگر طبقات ملی شده و سبب گردد که در ایران یک حکومت مستقل و دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر و یا بورژوایی بر سرکار بیاید بلکه می تواند به روی کشورهای همسایه و منطقه ی خاورمیانه و شمال آفریقا تاثیر بگذارد و اوضاع کنونی در این کشورها را به سوی اوضاع انقلابی سوق دهد. امری که شدیدا منافع امپریالیست ها را در این کشورها و منطقه به خطر خواهد انداخت.
مشکل دوم ماجراجویی های اتمی خامنه ای و پاسداران اش است که با نگاه به کره شمالی آن را دنبال می کنند. نظر خامنه ای و پاسداران اش این است که حکومت کره شمالی از یک سو توانسته با سرکوب داخلی مانع تحرک توده های کارگر و زحمتکش کشور شود و از سوی دیگر با دست یابی به بمب اتمی مانع تحرکات امپریالیست ها برای سرنگونی خویش گردد و برای بیش از 60 سال به حکومت خود ادامه دهد.
در مورد کره شمالی باید گفت که حکومت این کشورعلیرغم استبدادی که ایجاد کرده مانند جمهوری اسلامی کار دخالت کردن در امور مردم را تا کوچک ترین مسائل مردم پیش نبرده و از سوی دیگر این کشور در حالی که وابسته به روسیه و چین است هیچ گاه نقشی را که جمهوری اسلامی می خواهد در منطقه بازی کند، بازی نکرده و در مجموع سرش به کار خودش بوده است. از این رو چنان که می بینیم در شصت سال اخیر به هر علت و از جمله استبداد حکامی که نام خود را«کمونیست» گذاشته اند نه کانون مبارزه و جنبش و انقلاب در داخل و منطقه بوده و نه چندان مزاحم امپریالیست ها. و روشن است که امپریالیست ها متوجه این قضیه هستند.
اما در مورد جمهوری اسلامی وضع کاملا برعکس است. این حکومت به این دلیل که توده های مردم خواهان آن نیستند، هم بیش از دو دهه است که کانون مبارزه و انقلاب در کشور و منطقه شده است و هم دست یابی به بمب اتمی از جانب وی با توجه به خودبزرگ بینی ها و جاه طلبی ها و ماجراجویی های آخوندها و پاسداران می تواند در منطقه و برای کشورهای عربی و نیز اسرائیل خطرناک شود.
بنابراین امپریالیست ها یا باید جمهوری اسلامی را کاملا رام و مطیع و«خانگی» کنند و یا بساط اش را جمع کنند.
بر این مبنا می توان تحرکات هر روزه و مداوم و بی پایان دارودسته های سلطنت طلب را بررسی کرد. از دیدگاه امپریالیست ها این ها باید مرکز ثقل نیروهای وابسته به امپریالیسم و اپوزیسیون شوند و در صورتی که برنامه تغییر امپریالیستی جمهوری اسلامی در راس برنامه هایشان قرار گیرد همه باید به این ها بپیوندند. روشن است که در چنین صورتی برای جمهوری خواهان وابسته و دیگر نیروها از جمله تشکل هایی مانند کومله ی مهتدی و مجاهدین و غیره راهی باقی نمی ماند جز این که با این نیروها همکاری کنند. در غیر این صورت به بازی گرفته نخواهند شد و با توجه به مجموع نیروهایی که این ها دارند مشکل که بتوانند در این تضادها نقش مهم تری به عهده گیرند.      
تلاش خامنه ای و پاسداران اش برای عادی نشان دادن اوضاع
پس از فروکش کردن نسبی مبارزات انقلابی خیابانی، از خامنه ای و ملاهای سالوس اش گرفته تا پاسداران پلید و جنایت کار چپ و راست روی منبر می روند و با ژست پیروز به خود گرفتن، از سویی از این که مبارزات یا به گفته آنها« اغتشاشات» کار خارج کشور بوده است داد سخن می دهند و از سوی دیگر عباراتی سالوسانه را برای نوازش و دلجویی و پاشیدن آب سرد به روی روان توده های مردمی که بیش از 600 قربانی داده و بیش از بیست هزارنفر از فرزندان شان در زندان ها به سر می برند، به زبان می آورند.
در مورد سران سپاه که اینک تقریبا هر روز یکی شان سخنرانی می کند باید گفت که این ها می خواهند بیشتر خودشان را نشان می دهند تا هم دیدگاه مردم در مورد نقش پلید و جنایتکارانه سپاه در اقتصاد کشور و سرکوب مبارزات جاری را تغییر دهند و هم اوضاع را با این گونه سخنرانی ها به سوی عادی شدن برانند.
سوی دیگر این نمایش عادی شدن اوضاع این است که به امپریالیست ها این گونه نشان داده شود که اوضاع عادی شده و بنابراین بهتر است که آنها حرص چیزی را نخورند و به جای برنامه های دیگر به فکر کمک به جمهوری اسلامی و سرپا ماندن آن باشند.(حتما قول و قرار هایی گذاشته اند که جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا حرف دل سران جمهوری اسلامی را بازگو کرده است.)
 این را هم باید اضافه کرد که پس از اعلام تروریستی بودن سپاه از سوی پارلمان اروپا عاملین حکومت و حتی اجراکنندگان برنامه های تلویزیون لباس پاسداران را به تن می کنند و ظاهر می شوند. یک برنامه ی دیگر که قرار است نقش دو جانبه اجرا کند. هم به پارلمان اروپا و امپریالیست ها بگوید که همه ی ما پاسداریم و بنابراین سپاه پاسداران یک ارگان رسمی است و هم این نفرتی را که دهه هاست از سپاه پاسداران در دل مردم ایجاد شدن کاهش دهند.
وقتی که مبارزه خیابانی و شورش بود روزی یک توطئه سرهم می کردند تا توده ها را به شدیدترین اشکال ممکن سرکوب کنند و حال نیز روزی یک برنامه ردیف می کنند تا جنایات خود را پاک کنند. امری که در مورد آن کور خوانده اند.
توده های داغدیده هم اکنون در حال نبرد به اشکال دیگرند. اگر دی ماه 96 و آبان 98 به جهش و انقلاب بزرگ 1401 انجامید این مبارزات و کشتارهای چهار پنج ماه اخیر در نخستین مراحل این انقلاب، به مبارزاتی گسترده تر، ژرف تر و تیزتر خواهد انجامید. دیر نیست روزی که توده هایی که با دست خالی این چند ماه را با جنایتکاران تا دندان مسلح جنگیده اند در جهش بعدی شان با دست پر به میدان جنگ بیایند.

نابود باد توطئه های امپریالیست ها و نوکران شان سلطنت طلبان
نمایندگان طبقات گوناگون از دل مبارزات خودشان در می آید
 مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
شش بهمن 1401

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر