انقلابی دیگر
و چرا آغاز یک انقلاب و نه حتی خیزشی همچون دی ماه 96 و آبان 98؟
زیرا این آغاز نشانه های گسترش و تداوم و تعمیق تمامی جنبش ها و خیزش های گذشته از مبارزات مسالمت آمیز دهه ی هفتاد گرفته تا مبارزات 88 و دی ماه 96 و آبان 98 را در خود دارد و تمامی آنها را به سطح آگاهی ای بالاتر و همچنین عملی متحدتر و تکامل یافته تر و با دوام تر کشانده است. این انقلاب اکنون پایه های خود را در زمین فرو کرده و در حال تثبیت و استحکام آنهاست و دیگر چنین نمی نماید که حکومت بتواند به ساده گی آن را« جمع کند»!
زنان و دانشجویان و جوانان شهرها هر روزه و در سطح بالایی بر علیه استبداد مذهبی حاکم فعالیت انقلابی می کنند و بخش های کمی از لایه های مرفه و به نسبت بخش های بیشتری از لایه های پایین و میانی طبقه ی خرده بورژوازی به ویژه فرهنگیان و کسبه( بیشتر در کردستان و تا حدودی در برخی از شهرهای ایران) به انقلاب پیوسته اند و با آن همراهی می کنند؛ این ها نشانه های نخستین مرحله ی انقلاب در ایران است.
از دیدگاه ما چنانکه دانشجویان گفته اند می توان آن را انقلاب دانست اما این هنوز آغاز انقلاب است.
مراحل پیشرفته تر انقلاب و یا هنگامی که انقلاب به یک انقلاب واقعی تبدیل می شود زمانی است که طبقات خلقی به ویژه استثمار شده گان و ستمدیده گانی که جمعیت اصلی کشور را تشکیل می دهند یعنی در درجه ی نخست طبقه ی کارگر و کشاورز و سپس لایه های پایین طبقه خرده بورژوازی( تمامی رده ی کارمندان ادارات و پرستاران و کسبه و تولید کننده ی جزء) به عنوان طبقاتی که در بخش های تولید و خدمات هستند به انقلاب بپیوندند و در حال حاضر یعنی در مرحله کنونی پیوستن این طبقات اصلی به انقلاب تنها در شکل اعتصابات اقتصادی و سیاسی (به ویژه سیاسی) است که می تواند صورت گیرد.
بخشی از این طبقات به ویژه طبقه ی کارگر و کشاورز و نیز لایه های پایین فرهنگیان در جنبش های پیشین به عنوان بخش و نیرویی وابسته به طبقه ی خود در مبارزات بودند.
تمامی اعتصابات و مبارزات کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه، نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز، هپکو و آذر آب اراک و کارگران پیمانی صنعت نفت و به طور کلی تمامی مبارزات اقتصادی طبقه ی کارگر در سراسر کشور برای عقب افتادن حقوق ها و دیگر خواست های صنفی در این راستا قرار می گیرد.
تمامی مبارزات کشاورزان در اصفهان و خوزستان و دیگر نقاط کشور و همچنین مبارزات صنفی معلمان و فرهنگیان و مبارزات بازنشسته ها در این راستا قرار می گیرند.
اما در این نخستین مرحله از انقلاب کنونی هنوز نه تنها مبارزات اقتصادی به سطح مبارزات سیاسی تکامل نیافته و نه تنها حتی همین موسسات و کارخانه ها نیز تا کنون نتوانسته اند دست به مبارزات سیاسی بزنند بلکه حتی مبارزات اقتصادی نیز تا حدودی نسبت به زمانی که چنین جوش و خروشی وجود نداشت افت کرده است.
اینها به این به معنا نیست که طبقه کارگر و کشاورز و خرده بورژوازی در مبارزات کنونی شرکت ندارند؛ زیرا آنها و به ویژه فرزندان آنها خواه دانشجویان و خواه دانش آموزان و خواه جوانانی که در میان شان کارگر و کشاورز هم کم نیست در این انقلاب شرکت دارند. اما این شرکت هنوز این مبارزان و جنگنده ها را به عنوان نمایندگان طبقه ی خود مشخص نمی کند بلکه به صورتی درهم و گنگ و در بهترین حالت به عنوان لایه هایی از طبقه ی خرده بورژوازی، عموما لایه های فرهنگی این طبقه مشخص می کند.
انقلاب واقعی یعنی غلیان و اوج گیری مبارزه ی طبقاتی؛ و این یعنی این که بخش عمده ی این طبقات خلقی به ویژه طبقه ی کارگر( و نه تنها در یکی دو رشته بلکه حداقل در رشته ها و بخش های اصلی و همچنین بخش عمده ی کارخانه های صنعتی کلیدی کشور) و کشاورزان( و نه تنها در اصفهان و خوزستان بلکه در بخش مهمی از کشور) و نیز کسبه جزء و میانی به همراه بخش عمده ی کارمندان ادارات و موسسات و کارخانه ها در تمامی کشور و با بخش عمده ی آن به انقلاب بپیوندد.(1)
چنانکه پیش از این و در مقاله ای دیگر شرح داده ایم انقلاب ایران از آغاز مشروطیت تا کنون یک انقلاب دموکراتیک، و خواست های اساسی این انقلاب استقلال و آزادی بوده است. انقلاب 57 نیز ادامه ی همان انقلاب دموکراتیک بود که به وسیله ی طبقه ی سرمایه داری تجاری و سران مرتجع روحانیت و به کمک امپریالیست ها به راهی رفت که خلاف دو شعار اساسی آن یعنی استقلال و آزادی بود. جمهوری اسلامی هم استبداد مذهبی است و هم وابسته به امپریالیست های غرب و شرق.
انقلاب کنونی نیز ادامه ی همان انقلاب و انقلاب هاست. شعارهای اصلی این انقلاب در مرحله کنونی کماکان استقلال و آزادی است که در شرایط کنونی وجه آزادی آن در صدر قرار گرفته است.
نیروهای محرکه ی اساسی انقلاب دموکراتیک کماکان طبقه ی کارگر، کشاورز و خرده بورژوازی( به ویژه لایه های پایین و میانی) آن هستند.
بدون فعالیت این نیروهای محرک اساسی انقلاب دموکراتیک ایران و در صدرشان طبقه ی کارگر، نه به طور گنگ و درهم و نامشخص و نامعین، بلکه به عنوان یک طبقه ی مشخص تولیدی و خدماتی، بدون شرکت این طبقات در مبارزات کنونی، این انقلاب در حد نیروهایی که تا کنون آن را پیش برده اند باقی خواهد ماند و به یک انقلاب واقعی تبدیل نخواهد شد یا به بیانی دیگر نخستین مرحله ی آن به مراحل تکامل یافته تر تبدیل نخواهد گردید.
و اما پیروزی نهایی انقلاب نیازمند این است که طبقه ی کارگر نه تنها به عنوان یک طبقه ی اقتصادی بلکه به عنوان یک طبقه ی سیاسی، و نه حتی یک طبقه ی سیاسی زائده ی طبقات خرده بورژوا و یا سرمایه داران ملی بلکه یک طبقه با آگاهی سیاسی و با آگاهی عمیق از منافع اقتصادی و سیاسی استراتژیک خویش در انقلاب شرکت کند و رهبری آن را به دست گیرد. امری که در نهایت تنها با تشکیل حزب سیاسی این طبقه، حزب کمونیست طبقه ی کارگر، حزب کمونیستی که بر پایه مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم استوار باشد ممکن است.
این امور همه در فرایند ژرفا یافتن انقلاب و گذار آن به مراحل بعدی شکل خواهند گرفت. چنانکه تداوم انقلاب 57 موجب آن شد که طبقه ی کارگر در ابعادی بسیار گسترده و البته به عنوان یک طبقه ی اقتصادی به انقلاب بپیوندند.
اما یکی از دلایل اصلی شکست آن انقلاب این بود که طبقه ی کارگر به عنوان یک طبقه ی سیاسی که آگاه به منافع طبقاتی خویش باشد در انقلاب شرکت نکرد و در عرصه ی سیاسی زائده ی طبقات سرمایه داران تجاری و خمینی و ارتجاع مذهبی حاکم شد. امری که نباید اجازه داد دوباره تکرار شود.
هرمز
دامان
نیمه
ی نخست مهر 1401
یادداشت
ها1- در انقلاب 57- 56 دهقانان به عنوان یک طبقه شرکت نداشتند و تنها پس از پیروزی مقطعی انقلاب یعنی سرنگونی سلطنت بود که خواست های خود را طرح کردند و جنبش دهقانی اوج گرفت. اکنون نیز نمی توان تعیین کرد که سرنگونی جمهوری اسلامی( و تنها سرنگونی) با شرکت چند طبقه و یا چه میزان از شرکت افراد و بخش های هر طبقه صورت خواهد گرفت. مثلا در مورد طبقه ی کارگر به شرکت بخش عمده ی طبقه و یا مثلا چند بخش کلیدی اقتصادی کشور و یا کارگران چند شهر مهم و اصلی که ممکن است حتی مجموع کارگران شاغل در آنها بخش عمده ی طبقه ی کارگر نشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر