۱۴۰۱ مهر ۱۵, جمعه

انقلابی دیگر

 
 
 
انقلابی دیگر
 
خیزش انقلابی بزرگ کنونی را چنان که خواست برخی دانشجویان در مشهد است می توان انقلاب، آغاز انقلاب یا نخستین مرحله از انقلاب 1401 ایران دانست و آغاز انقلاب یعنی آغاز اوج گیری و غلیان مبارزه ی طبقاتی و ملی( که خود نیز مبارزه ای طبقاتی است) در ایران.
و چرا آغاز یک انقلاب و نه حتی خیزشی همچون  دی ماه 96 و آبان 98؟
 زیرا این آغاز نشانه های گسترش و تداوم و تعمیق تمامی جنبش ها و خیزش های گذشته از مبارزات مسالمت آمیز دهه ی هفتاد گرفته تا مبارزات 88 و دی ماه 96 و آبان 98 را در خود دارد و تمامی آنها را به سطح آگاهی ای بالاتر و همچنین عملی متحدتر و تکامل یافته تر و با دوام تر کشانده است. این انقلاب اکنون پایه های خود را در زمین فرو کرده و در حال تثبیت و استحکام آنهاست و دیگر چنین نمی نماید که حکومت بتواند به ساده گی آن را« جمع کند»!
 زنان و دانشجویان و جوانان شهرها هر روزه و در سطح بالایی بر علیه استبداد مذهبی حاکم فعالیت انقلابی می کنند و بخش های کمی از لایه های مرفه و به نسبت بخش های بیشتری از لایه های پایین و میانی طبقه ی خرده بورژوازی به ویژه فرهنگیان و کسبه( بیشتر در کردستان و تا حدودی در برخی از شهرهای ایران) به انقلاب پیوسته اند و با آن همراهی می کنند؛ این ها نشانه های نخستین مرحله ی انقلاب در ایران است.
از دیدگاه ما چنانکه دانشجویان گفته اند می توان آن را انقلاب دانست اما این هنوز آغاز انقلاب است.
مراحل پیشرفته تر انقلاب و یا هنگامی که انقلاب به یک انقلاب واقعی تبدیل می شود زمانی است که طبقات خلقی به ویژه استثمار شده گان و ستمدیده گانی که جمعیت اصلی کشور را تشکیل می دهند یعنی در درجه ی نخست طبقه ی کارگر و کشاورز و سپس لایه های پایین طبقه خرده بورژوازی( تمامی رده ی کارمندان ادارات و پرستاران و کسبه و تولید کننده ی جزء) به عنوان طبقاتی که در بخش های تولید و خدمات هستند به انقلاب بپیوندند و در حال حاضر یعنی در مرحله کنونی پیوستن این طبقات اصلی به انقلاب تنها در شکل اعتصابات اقتصادی و سیاسی (به ویژه سیاسی) است که می تواند صورت گیرد. 
بخشی از این طبقات به ویژه طبقه ی کارگر و کشاورز و نیز لایه های پایین فرهنگیان در جنبش های پیشین به عنوان بخش و نیرویی وابسته به طبقه ی خود در مبارزات بودند.
تمامی اعتصابات و مبارزات کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه، نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز، هپکو و آذر آب اراک و کارگران پیمانی صنعت نفت و به طور کلی تمامی مبارزات اقتصادی طبقه ی کارگر در سراسر کشور برای عقب افتادن حقوق ها و دیگر خواست های صنفی در این راستا قرار می گیرد.
تمامی مبارزات کشاورزان در اصفهان و خوزستان و دیگر نقاط کشور و همچنین مبارزات صنفی معلمان و فرهنگیان و مبارزات بازنشسته ها در این راستا قرار می گیرند.    
اما در این نخستین مرحله از انقلاب کنونی هنوز نه تنها مبارزات اقتصادی به سطح مبارزات سیاسی تکامل نیافته و نه تنها حتی همین موسسات و کارخانه ها نیز تا کنون نتوانسته اند دست به مبارزات سیاسی بزنند بلکه حتی مبارزات اقتصادی نیز تا حدودی نسبت به زمانی که چنین جوش و خروشی وجود نداشت افت کرده است.
اینها به این به معنا نیست که طبقه کارگر و کشاورز و خرده بورژوازی در مبارزات کنونی شرکت ندارند؛ زیرا آنها و به ویژه فرزندان آنها خواه دانشجویان و خواه دانش آموزان و خواه جوانانی که در میان شان کارگر و کشاورز هم کم نیست در این انقلاب شرکت دارند. اما این شرکت هنوز این مبارزان و جنگنده ها را به عنوان نمایندگان طبقه ی خود مشخص نمی کند بلکه به صورتی درهم و گنگ و در بهترین حالت به عنوان لایه هایی از طبقه ی خرده بورژوازی، عموما لایه های فرهنگی این طبقه مشخص می کند.
انقلاب واقعی یعنی غلیان و اوج گیری مبارزه ی طبقاتی؛ و این یعنی این که بخش عمده ی این طبقات خلقی به ویژه طبقه ی کارگر( و نه تنها در یکی دو رشته بلکه حداقل در رشته ها و بخش های اصلی و همچنین بخش عمده ی کارخانه های صنعتی کلیدی کشور) و کشاورزان( و نه تنها در اصفهان و خوزستان بلکه در بخش مهمی از کشور) و نیز کسبه جزء و میانی به همراه بخش عمده ی کارمندان ادارات و موسسات و کارخانه ها در تمامی کشور و با بخش عمده ی آن به انقلاب بپیوندد.(1)
چنانکه پیش از این و در مقاله ای دیگر شرح داده ایم انقلاب ایران از آغاز مشروطیت تا کنون یک انقلاب دموکراتیک، و خواست های اساسی این انقلاب استقلال و آزادی بوده است. انقلاب 57 نیز ادامه ی همان انقلاب دموکراتیک بود که به وسیله ی طبقه ی سرمایه داری تجاری و سران مرتجع روحانیت و به کمک امپریالیست ها به راهی رفت که خلاف دو شعار اساسی آن یعنی استقلال و آزادی بود. جمهوری اسلامی هم استبداد مذهبی است و هم وابسته به امپریالیست های غرب و شرق.
 انقلاب کنونی نیز ادامه ی همان انقلاب و انقلاب هاست. شعارهای اصلی این انقلاب در مرحله کنونی کماکان استقلال و آزادی است که در شرایط کنونی وجه آزادی آن در صدر قرار گرفته است.
نیروهای محرکه ی اساسی انقلاب دموکراتیک کماکان طبقه ی کارگر، کشاورز و خرده بورژوازی( به ویژه لایه های پایین و میانی) آن هستند.
بدون فعالیت این نیروهای محرک اساسی انقلاب دموکراتیک ایران و در صدرشان طبقه ی کارگر، نه به طور گنگ و درهم و نامشخص و نامعین، بلکه به عنوان یک طبقه ی مشخص تولیدی و خدماتی، بدون شرکت این طبقات در مبارزات کنونی، این انقلاب در حد نیروهایی که تا کنون آن را پیش برده اند باقی خواهد ماند و به یک انقلاب واقعی تبدیل نخواهد شد یا به بیانی دیگر نخستین مرحله ی آن به مراحل تکامل یافته تر تبدیل نخواهد گردید.
و اما پیروزی نهایی انقلاب نیازمند این است که طبقه ی کارگر نه تنها به عنوان یک طبقه ی اقتصادی بلکه به عنوان یک طبقه ی سیاسی، و نه حتی یک طبقه ی سیاسی زائده ی طبقات خرده بورژوا و یا سرمایه داران ملی بلکه یک طبقه با آگاهی سیاسی و با آگاهی عمیق از منافع اقتصادی و سیاسی استراتژیک خویش در انقلاب شرکت کند و رهبری آن را به دست گیرد. امری که در نهایت تنها با تشکیل حزب سیاسی این طبقه، حزب کمونیست طبقه ی کارگر، حزب کمونیستی که بر پایه مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم استوار باشد ممکن است.
این امور همه در فرایند ژرفا یافتن انقلاب و گذار آن به مراحل بعدی شکل خواهند گرفت. چنانکه تداوم انقلاب 57 موجب آن شد که طبقه ی کارگر در ابعادی بسیار گسترده و البته به عنوان یک طبقه ی اقتصادی به انقلاب بپیوندند.
 اما یکی از دلایل اصلی شکست آن انقلاب این بود که طبقه ی کارگر به عنوان یک طبقه ی سیاسی که آگاه به منافع طبقاتی خویش باشد در انقلاب شرکت نکرد و در عرصه ی سیاسی زائده ی طبقات سرمایه داران تجاری و خمینی و ارتجاع مذهبی حاکم شد. امری که نباید اجازه داد دوباره تکرار شود. 
هرمز دامان
نیمه ی نخست مهر 1401
یادداشت ها
1-    در انقلاب 57- 56 دهقانان به عنوان یک طبقه شرکت نداشتند و تنها پس از پیروزی مقطعی انقلاب یعنی سرنگونی سلطنت بود که خواست های خود را طرح کردند و جنبش دهقانی اوج گرفت. اکنون نیز نمی توان تعیین کرد که سرنگونی جمهوری اسلامی( و تنها سرنگونی) با شرکت چند طبقه و یا چه میزان از شرکت افراد و بخش های هر طبقه صورت خواهد گرفت. مثلا در مورد طبقه ی کارگر به شرکت بخش عمده ی طبقه و یا مثلا چند بخش کلیدی اقتصادی کشور و یا کارگران چند شهر مهم و اصلی که ممکن است حتی مجموع کارگران شاغل در آنها بخش عمده  ی طبقه ی کارگر نشود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر