۱۴۰۱ مهر ۴, دوشنبه

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی (1)

 
 
 
برخی  مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(1)
 
 
اتحادهای بخشی و اتحاد سراسری-  مساله ی تداوم در جنبش
جنبش عمومی توده های ایران از نظر اتحاد عملی خلق در مبارزه، از دو فرایند بزرگ عبور کرده و می کند. فرایند اتحادهای بخشی گرد مسائل و منافع محلی و منطقه ای و فرایند اتحادهای سراسری گرد مسائل و منافع سراسری.
تقریبا تمامی جنبش های عمومی پس از آبان 98 جنبش متحد محلی و بیشتر آنها تابع مسائل و منافع بخشی و محلی بوده اند اما انتقال آنها و تداوم شان نه در همان منطقه بلکه در مناطق گوناگون به آن شکلی سراسری می بخشید. به عبارت دیگر از یک نقطه به نقطه دیگر و از یک طبقه و یا گروه به طبقه یا گروه دیگری انتقال می یافت و سراسری بودنش نه در یک زمان واحد بلکه در یک فاصله ی زمانی معین و در استمرار این انتقال ها صورت عملی می گرفت. از این دیدگاه، این جنبش های محلی و منطقه ای تکه پاره هایی بودند از یک جنبش سراسری و چنانچه پیوسته گی آنها را در طول زمان در نظر آوریم تحقق بخش همین جنبش سراسری بودند.
در بلوچستان، کردستان، خوزستان، کهگیلویه و چهارمحال بختیاری، اصفهان و آبادان جنبش های بزرگی بر پا شد و هر کدام از این جنبش ها اگر نه پشتیبانی عملی اما پشتیبانی معنوی تمامی طبقات خلق را در دیگر مناطق به همراه داشت. این جنبش های تکه تکه و پاره پاره، تداوم جنبش را در کل تضمین کردند و آن را به امروز رساندند. 
اکنون ما با جنبش و خیزشی سراسری روبرو هستیم. جنبشی که می رود جلوگاه شرکت تمامی طبقات خلقی در زمانی واحد شود.
این جنبش نیز نقطه ی آغازین اش در کردستان و در شهر سقز و سنندج بود اما به این دلیل که نماینده ی حرکت و منافع زنان و بنابراین یکی از تضادهای مهم در تضاد میان آزادی با استبداد بود(این تضاد در مساله ی آزادی زنان تضاد با تحجر، پدرسالاری و مرد سالاری است) عمومی شد و دیگر شهرهای کردستان و سپس ایران به آن پیوستند.
نقطه های جهش مبارزه
می دانیم که رژیم جمهوری اسلامی پیش از این نیز زنانی را به شکل های گوناگون بیرون و درون زندان کشته بود اما آنها گر چه اعتراض بر انگیختند اما تبدیل به نقطه ی جهش برای یک خیزش گسترده ی محلی و سپس سراسری نشده بودند.
باید به این نکته توجه کرد که مرکز ثقل این مبارزه را تا حدودی خود رژیم با انتقال سرکوب به زنان و متمرکز کردن آن روی آنان و به وسیله رفتارهای سازمان یافته ی کثیف و خشن «گشت ارشاد»ش به وجود آورد. مقاومت دختران و  زنان و جان باختن مهسا در این مبارزه، موجب گستره ی و تهاجم این جنبش شد. پیشگامی و تحرک دختران انقلاب به انقلاب دختران و زنان تبدیل شد و همین جنبش تمامی جنبش خلق را به حرکت در آورد. شعاری که در این مرحله بیانگر این تاثیر شده است این است:
«زن، زندگی، آزادی»
و سپس به این شعار انتقال یافته است:
« گشت ارشاد بهانه است هدف خود نظام است».
 در یک کلام تضاد میان زنان با قوانین متحجر حاکم و نیز پدرسالاری و مردسالاری به عنوان یکی از مجموعه تضادهای  ریز و درشت در تضاد میان آزادی و استبداد، حلقه ی مرکزی زنجیر و یا آن تضاد عمده ای شد که از طریق آن انتقال به یکی از دو تضاد مهم جامعه یعنی تضاد میان خلق و ولایت فقیه و جمهوری اسلامی صورت گرفت.
 در این خصوص باید به این نکته توجه کرد که گرچه شعار« گشت ارشاد بهانه است، هدف خود نظام است»، به درستی به بهانه بودن برچیدن گشت ارشاد در قبال خواست بزرگ تر برچیدن نظام اشاره دارد، اما جان باختن مهسا به هیچ وجه بهانه ی جنبش نبوده بلکه آن نقطه ای است که جنبش زنان برای آزادی از تحجر و ستم و استبداد را به جوش آورده، فعال کرده و به این تضاد جان و تحرک بخشیده است. تضاد میان زنان و نظام استبداد دینی خود یکی از دو تضاد مهم جامعه یعنی تضاد میان آزادی و استبداد است و بنابراین به نوبه ی خود این تضاد مهم و اساسی را فعال کرده است. 
اشاره ای به تفاوت بین مبارزه ی اقتصادی و مبارزات سیاسی طبقات
 به این ترتیب مراکز ثقل مبارزه تغییر می کنند و در این تغییرات یا ما از سراسری بودن به محلی شدن می رسیم و یا برعکس از محلی بودن به سراسری شدن گذر می کنیم. این دو، دو شکل حرکت جنبش کنونی مردم ایران برای اتحاد هستند. و این که در مرحله ی سراسری شدن جنبش بازهم انتقال هایی صورت گیرد و مثلا در یک مقطع توده های یک شهر و یا یک استان مرکز ثقل مبارزه گردند و در مقطع دیگر توده های شهر یا استانی دیگر همچنان وجود دارد.
با این همه، باید میان این دو شکل حرکت متحدانه و دو شکل دیگر یعنی مبارزه در عرصه ی اقتصادی که طبقات کارگر، کشاورز و نیز فرهنگیان به شکلی گسترده و طبقات میانی همچون کسبه و نیز تا حدودی بنکداران بازار و دیگر طبقات در گستره ای محدود آن را به پیش برده اند از یک سو و جنبش های عمومی همچون دی ماه 96 و آبان 98، فرقی قائل شد.
در آنجا صحبت بر سر اشکال اتحاد یعنی محلی بودن و یا سراسری بودن آن است و در این جا صحبت از یک سو بر سر خواست های اقتصادی یک طبقه یا طبقات مشخص و یا گروه ها و بخش های اجتماعی(1) و از سوی دیگر خواست های تمامی طبقات یا گروهی از طبقات در سراسر کشور است( برای نمونه در جنبش آبان مساله اکثریت مردم زحمتکش افزایش قیمت سوخت بود).
بنابراین در مورد مبارزات اقتصادی و مبارزاتی بر سر سیاست های دولت، مساله ی محلی و سراسری به آن شکل مطرح نیست. برخی محلی و برخی سراسری هستند. هر دو به شکل های متفاوت مبارزه ای مربوط می شوند که  سراسری است. اما در مورد اتحاد، اختلاف بین جنبش های عمومی محلی برای خواست های محلی( مثلا مساله ی آب و یا مساله ی محیط زیست) و جنبش عمومی سراسری بر سر یک مساله ی عمومی (در اینجا قتل ژینا) مطرح است.
تغییرات مراکز ثقل مبارزه
جامعه ایران چه از نظر تضاد اساسی و دیگر تضادهایی که در آن وجود دارد و چه از نظر مسائلی که به صورتی ویژه از جانب حکومت متحجر ایجاد می شود مبارزات گوناگونی را به وجود آورده است. این مبارزات گوناگون موجب تغییر مداوم مراکز ثقل مبارزه می گردد. امروز تضادهای طبقه ی کارگر عمده است فردا طبقه ی کشاورز و پس فردا معلم و فرهنگیان و دانشجویان و سپس  راننده کامیون و کامیوندار و یا کسبه و بازاری و... امروز تضاد زنان با قیود استبداد است و فردا مبارزات اقلیت دینی یا قومی یا ملی است، و باز امروز سر آب است فردا سر فرورختن ساختمان در یک شهر و روز بعد بر سر مساله ای ساختمان کارخانه در محلی بدون درنظر گرفتن عواقب محیط زیست.
گره خوردن تضاد بر سرهر کدام از این مسائل که بخشا از اهمیت نسبی و بنابراین تداوم آن بر می خیزد می تواند مراکز ثقل مبارزه را خواه در سطح محلی و منطقه ای و خواه در سطح کشور تغییر دهد. روشن است که در مرحله ی کنونی و در بطن همه ی این تضادهای ریز و درشت دو تضاد وجود دارند که در همه ی آنها دست اندکارند:
 تضاد آزادی و دموکراسی با استبداد و دیکتاتوری و تضاد خلق زیر سلطه و امپریالیست های غربی و شرقی.
مراکز ثقل مبارزه نسبی هستند و مدام در حال تغییر. از این رو و به سبب گسترده گی و پیچیده گی تضادها هیچ مرکز ثقلی را نه می توان مطلق دانست و نه به زور نگه داشت.  روشن است که این تضادها و مراکز ثقل به سبب تکامل گستره ی آن و یا طبقه و گروه و گروهایی که با آن درگیرند دارای درجه و اهمیت متفاوتی هستند و نقش های متفاوتی بازی می کنند.
آغاز کنونی مبارزه، قتل مهسا و مبارزه ی زنان علیه استبداد و برای آزادی بود. اما این مرکز ثقل به سرعت به مرکز ثقل کلی تر مبارزه برای آزادی تمامی توده های مردم از شر استبداد مذهبی گره خورده و بنابراین جزیی از مبارزه ی بزرگ تری شد. اگر کسی بخواهد این مرکز ثقل را در همان حد مبارزه ی زنان برای آزادی و از آن محدودتر برای آزادی حجاب نگه دارد(2) و یا صرفا به آن محدود کند( کاری که برخی سلطنت طلبان و امپریالیست ها و عوامل شان می کنند و می خواهند جنبه های طبقاتی انقلاب و هدف اساسی انقلاب را به حاشیه ببرند) این به خشکی و دگم شدن این خواست می انجامد. مبارزه زنان برای آزادی و برابری با مردان بخشی مهمی از مبارزه برای آزادی در تمامی زمینه هاست.  بخشی از مبارزه برای یک حکومت دموکراتیک و انقلابی به رهبری تمام طبقات خلقی است که بدون آن آزادی زنان تحقق نخواهد یافت.  
اشتباه در تحلیل انگیزه ها و چگونگی تکامل جنبش
در تکوین جنبش دموکراتیک خلق ایران برای آزادی و دموکراسی و نیز برای استقلال، هم اوج وجود دارد و هم فرود. وجود اوج ها موجب خوشبینی های غیرواقع بینانه  و وجود افت ها موجب بدبینی و یاس گردیده است.
 در مورد افت ها باید گفت که برخی از افراد و جریان ها، این افت ها در مبارزه توده ای و ملی و یا همراهی نکردن مردم سراسر کشور با خواست های منطقه ای و محلی را نشانه ی«مرگ مغزی» مردم ایران می دانند و هر گاه جنبشی سراسری رخ می دهد می گویند مردم «از خواب بیدار شده اند».
بیداری یک خلق و ملت نسبی است و تکامل و تعمیق آن یک فرایند دراز مدت است. آنها نمی بینند که بسیاری از مردم ایران تقریبا از همان سال های پس از جنگ و به ویژه از آغاز دهه ی هفتاد بیدار شدند و مبارزات بسیاری را سامان دادند و از راه های بسیاری رفتند ولی رهبری های سازشکار و سرکوب های خونین مانع از تداوم یکدست مبارزات آنها شد.
این افراد و جریان ها تصوری خشک و بسته از تکامل یک جنبش طبقاتی و مردمی دارند. آنها نمی بینند که در ایران نه حزب و سازمان سیاسی مبارز و انقلابی ای وجود دارد و نه حتی تشکل های صنفی طبقات گوناگون به ویژه کارگران و زحمتکشان. و نیز آنچه وجود دارد با چه فشارها و محدودیت هایی روبروست و چگونه طبقه ی کارگر و زحمتکش مجبور است با چنگ و دندان از شرایط زندگی خود دفاع کند و اجازه ندهد او را به پس به رانند.
به راستی که جنبشی مردمی را که در این شرایط استبداد و خفقان و در شرایط نبود سازمان ها و احزاب رهبری کننده سیاسی و صنفی آن را به اینجا رسانده اند باید ستایش کرد.
از سوی دیگر هر گونه مبارزه ی طبقاتی( و ملی که خود مبارزه ای طبقاتی است) بین طبقات حاکم و محکوم  دو وجه دارد: پیشروی طبقات حاکم  و عقب نشینی طبقات نو زیر سلطه و برعکس پیشروی طبقات زیر سلطه و عقب نشینی طبقات حاکم. به عبارت دیگر حرکت مبارزه ی طبقاتی  ناموزون است. گاه نیروهای مسلط پیروز می شوند و گاه برعکس نیروهای زیر سلطه پیروز به دست می آورند. و این تا زمان به وجود آمدن یک تغییر کیفی در جامعه یعنی پیروزی نهایی طبقات زیر سلطه و برقراری نظام نوین ادامه دارد.
باید تلاش کنیم که در شرایط اوج جنبش و تا زمانی که دشمن شکست کامل نخورده از خوشبینی های افراطی پرهیز کنیم و در شرایط افت جنبش دچار بدبینی و یاس نشویم. 
فشار در هر نقطه می تواند جنبشی را در منطقه ای و یا در سراسر کشور دامن زند
همان گونه که می شد پیش بینی کرد ایران آبستن رویدادهای بزرگ انقلابی تاریخی است. هر فشار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و در هر نقطه ای در شرایط معین می تواند تبدیل به یک جنبش منطقه ای و یا سراسری شود. اعدام جوانی از جوانان خلق در کردستان، حمله به سوخت برها در بلوچستان، نبود آب در خوزستان و اصفهان و یا فروریختن ساختمانی در آبادان می تواند به جنبشی در آن مناطق دامن زند و یا تمام ایران را در بر گیرد. هدف اصلی تمامی این جنبش ها نه تنها منافع محلی یا منافع یک طبقه ی معین بلکه در عین حال خود نظام استبدادی و متحجر بوده است که عموما در پس آن ها پنهان بوده است. این مساله از این که اکثریت مطلق طبقات و گروه ها اجتماعی ایران این نظام را نمی خواهند کاملا آشکار است. مردم نظام را نمی خواهند اما شکل رویدادها به گونه ای است که این نخواستن امکان بروز آشکار و متداوم خود را در برخی مراحل نداشته است و بنابراین در خواست های صنفی و سیاسی و فرهنگی ریز و درشت پنهان می شد تا زمانی که بتواند به شکلی آشکار و آنگاه که بندها سست می شود و محدودیت ها کاهش می یابد خود را با شدت و قدرت نشان بدهد.   
هرمز دامان
نیمه نخست مهر 1401
 
یادداشت ها
1-    برای نمونه طبقه ی کارگر و در سراسر کشور همواره برای عقب افتادن حقوق ها جنگیده است و یا مبارزات اقتصادی کارگران پیمانی نفت و یا فرهنگیان و بازنشسته ها سراسری بود.
2-     چرا که آزادی زنان تنها به آزادی پوشش محدود نمی شود و وجوه بسیار زیادی دارد. در کشورهایی که پوشش آزاد است به درجات گوناگون حقوق زنان برابر با مردان نیست و پایمال می شود. جنبش زنان ایران طی رشد و تکامل خود باید وجوه خواست های خود را از آزادی حجاب به دیگر قوانین شرعی و حقوقی گسترش دهد و خواهان برچیدن کلیه قوانین شرعی و همچنین برابری در قوانین حقوقی و اجرای عملی آنها شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر