۱۴۰۱ شهریور ۱۰, پنجشنبه

پرونده ی یک سال دولت «جوان حزب اللهی» خامنه ای

 
 
پرونده ی یک سال دولت «جوان حزب اللهی» خامنه ای
 
جنایت و فساد و دروغ
دولت رئیسی برگزیده ی باند خامنه ای و مرید و مطیع وی و دفترش است. چند دلیل برای روی کار آوردن این دولت به اصطلاح جوان حزب اللهی بیش از دلایل دیگر اهمیت داشته اند. این ها عبارتند از:
1-   همه جانبه کردن و شدت بخشیدن به سرکوب و حاکم کردن هر چه بیشتر فضای اختناق بر تمامی کشور با روی کار آوردن سران و کادرهای پاسدار و نشاندن رئیسی جلاد بر راس اینان.
2-    روی کار آوردن گروه هایی تازه از نظامی - بوروکرات ها و یا بوروکرات های جوان حزب اللهی برای در دست گرفتن امور اداری دولت و شهرداری ها، استانداری ها و فرمانداری ها.
اینها عموما از دارو دسته های باند خامنه ای و پاسداران و فک و فامیل نزدیک افراد اصلی انتخاب شده برای پست های دولتی هستند.
3-    کامل کردن سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی.
4-    پیش بردن سیاست های خامنه ای در عرصه ی خارجی و به ویژه رقم زدن پایان برجام.
 
از میان این ها سه امر نخست تا حدود زیادی پیش رفته است و امر چهارم نیز چنانکه خود می گویند پیشرفت هایی داشته است.
همه جانبه کردن فضای سرکوب به وسیله ی دولت نظامی پاسداران
در تمامی حدودا بیست و پنج  سال گذشته یعنی پس از سرکوب خونین جنبش دانشجویان در تیرماه 78، جناح خامنه ای و کلا اصول گرایان ارگان های اصلی سرکوب به ویژه سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی را در دست داشته و بخش عمده ی سرکوب جنبش های گوناگون اجتماعی را پیش برده اند. این جریان در تمامی سرکوب های پس از 78 نقش هر چه بیشتری به عهده گرفته و در یک ساله اخیر به طورمطلق اختیاردار آن بوده است. طی بیست و پنج سال اخیر جنبش های کارگران، کشاورزان، زنان، دانشجویان، اقلیت های ملی و مذهبی به شدیدترین شکل سرکوب شده اند و در یک ساله ی اخیر نیز وجه شاخص و عمده ی این دولت، سرکوب جنبش های کشاورزان، فرهنگیان، کارگران و زنان است که هم گستره و هم شدت آن بیش از پیش شده است.
فامیل بازی و گزیدن بوروکرات های جوان حزب اللهی
در دولت رئیسی روی کار آوردن تخم و ترکه و اقوام و نزدیکان دارو دسته های حاکم و افراد برگزیده ی باند خامنه ای و عمله و اکره ی منقاد وی برای اداره ی امور دولتی به درجه ای رسید که جدا از نام های دیگر این دولت، شایسته ترین برای نام فامیل بازترین دولت است. این فک و فامیل ها ها قرار است که مریدان و مطیعان ولی نعمت خود یعنی ولی فقیه بعدی باشند که اکنون بیش از پیش به نظر می رسد که همان مجتبی خامنه ای است. ادا و اطوارها و شوهای کلیشه ای خامنه ای و شرکا برای جا انداختن این امر( دادن لقب آیت الله به مجتبی در مطبوعات و آشکار کردن برگزاری دروس خارج فقه) با توجه به سوابق خود خامنه ای و چگونگی ولی فقیه شدن اش، خیلی نخ نما است.
به این ترتیب پیش از این که این جوجه ی جانی و آدمکش بر تخت سلطنت نشیند، گزینه ها و دست نشانده هایش پست و مقام می گیرند و خلاصه شرایط برایش آماده می شود و یا دقیق تر خودش و ابوی  شرایط را آماده برای تاجگذاری وی می کنند.
باید اشاره کرد که همچنان که خامنه ای و مجتبی و پاسداران شان به طور مطلق نسبت به مردم و شرایط زندگی آنها بی تفاوت هستند، برای مردم نیز به طور مطلق بی اهمیت است که چه کسی در این جمهوری دروغین ولی فقیه می شود(آنها همان سال هشتاد و هشت حجت را بر توله ی آدمکش خامنه ای تمام کردند). تمامی طبقات مردمی ایران بلااستثنا این حکومت را نمی خواهند و مساله و مشکل اساسی شان این است که چگونه می توانند به حیات ننگین و متعفن اش پایان دهند.   
دادن شعار دروغین «اقتصاد مقاومتی» و اجرای عملی سیاست های نئولیبرالیستی
 دولت رئیسی و پاسداران«ضد غرب» در زیر لوای شعار«اقتصاد مقاومتی» دروغین خامنه ای باز هم بیشتر از پیش به پیاده کردن افسار گسیخته ی سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول دست زده اند . این سیاست ها با حذف ارز ترجیحی- که در شرایط کنونی برای کسری بودجه نیز می باشد- آغاز شده و در آینده نزدیک با گران کردن باز هم بیشتر سوخت و رفتن به سوی آزاد کردن کامل قیمت ها و نیز خصوصی سازی هر چه بیشتر مؤسسات و کارخانه های دولتی دنبال شده و اشکال عملی گسترده تری به خود می گیرد.
سیاست های مزبور پس از پایان جنگ با عراق و در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی آغاز شد و از همان زمان هم جریان اصول گرایان به هیچ وجه مخالف آن نبود( روزنامه ی رسالت ارگان بخشی از اصول گرایان حاکم از طرفداران پروپا قرص این سیاست بود). این سیاست ها در دولت های خاتمی و به ویژه احمدی نژاد( که منسوب به اصول گرایان بود) و همچنین روحانی تا حدودی زیادی عملی شد. با این همه و اگرچه این دولت ها از ترس جنبش های اعتراضی، در پیاده کردن سیاست های مذکور کمی دست به عصا حرکت می کردند، دولت رئیسی و پاسداران به دنبال این هستند که کار این دولت ها را تمام و نهایی کنند. آنچه هم برایشان پشیزی ارزش ندارد شرایط توده های زحمتکش به ویژه کارگران و کشاورزان و فرهنگیان و نیز بازنشسته هاست که کمرشان زیر این سیاست ها خرد شده و بازهم بیشتر خرد خواهد شد. تصور آنها این است که جنبش توده ها در موضع ضعف قرار دارد و نمی تواند تعرضی را سازمان دهد. در واقع این سپاه پاسداران هستند که پشتیبان سیاست های این دولت و آماده برای سلاخی کردن مردم در صورت هر گونه اعتراضی می باشند. روشن است که گران کردن بنزین در آبان 98 نیز نه تنها دست دولت روحانی بلکه بیش از آن دست خامنه ای و باندش و کلا جناح اصول گرایان بود.
توافق برجام
امر چهارم یعنی برجام نیز تا حدود زیادی پیش رفته اما هنوز به سرانجام نهایی خود نرسیده است و بازی ها همچنان ادامه دارد.
با توجه به نوسان های خامنه ای در مورد برجام و کارشکنی در برنامه های دولت های پیشین برای برقراری روابط خارجی با دولت های امپریالیستی، روند مذاکرات تا حدودی نشان می دهد که وی بر آن است که این امر را دولت دست نشانده اش پیش ببرد.
آنچه در این خصوص می توان بر آن انگشت گذاشت این است که اصولگرایانی که تا دولت روحانی بر سرکار بود با شامورتی بازی و هوچی گری آخوندی، برجام را پاره می کردند و می سوزاندند، اینک و البته به دروغ و به وسیله دارودسته ی کیهان چی ها دم از این می زنند که نبستن قرارداد، بهتر از بستن یک قرارداد بد است. و یا خود خامنه ای می گوید نباید پیشبرد امور کشور را«شرطی» کرد و این به اصطلاح به این معناست که نباید این امور را به بستن قرارداد برجام گره زد.
به این ترتیب و بر مبنای این گفته ها مساله دیگر پاره کرده و آتش زدن برجام نیست-  گویا این گونه نمایش ها رخت بربسته اند و «دلواپسان» دیگر دلواپس نیستند - بلکه «نبستن قرارداد بد» و یا «شرطی نکردن» امور است. تمامی بندبازی های باند خامنه ای و مانور دادن ها و در بوق کردن های گرایش به طرف روسیه و چین(هر چند این گونه گرایش ها وجهت گیری ها و روابط واقعیت دارند اما تنها گرایش های موجود نیستند) برای این است که حضرات چنانچه برجام را امضا کردند هارت و پورت کنند و بگویند برجام ما بهتر از برجامی است که ظریف در دولت روحانی امضا کرد و در نتیجه حداقل بتوانند پایه های به اصطلاح حزب اللهی خود را مجاب کنند که ما سیاست مدارتر بودیم و با تمامی ورق های مان بازی کردیم و توانستیم از آمریکا امتیاز بیشتری بگیریم!    
 از میان این امور، نخستین مهم ترین است. در همان اوائل انتخاب رئیسی و پس از آن دولت اش، در این امر یقین بود که  دولت رئیسی برای سازمان دادن هرچه بیشتر و قوی تر سرکوب و همه جانبه کردن فضای اختناق آمده است. در کنار آن نیز می شد حدس  زد که این دولت برای تنها کاری که نیامده بهبود وضع اقتصادی مردم است؛ امری که ریاکارانه و سالوسانه شعار آن را می داد.
در مورد اخیر تنها کافی است به ارزش شدن چندین برابری پول ایران اشاره کرد. سقوط وحشتناک ارزش ریال نشانه ی بالا رفتن تورم بی سابقه در دولت کنونی و کاهش هر چه بیشتر تولید و افزایش بیکاری و فقر و فلاکت و گرسنگی است.
دولت رئیسی یعنی دولت خامنه ای برای تحمیل فقر و فلاکت هر چه بیشتری به توده های زحمتکش آمده است. آنها تمامی بار تحریم ها و کسری بودجه ی دولت را به دوش مردم انداخته اند. آنها فلاکت بارترین و رنجبارترین نوع زندگی را به ملت ایران و به ویژه زحمتکشان تحمیل کرده اند..
و اما از دیدگاه خامنه ای و دارودسته ی آخوندها و پاسداران، ملتی که از ملا و آخوند روی برگرداند خود را شایسته ی هر بلایی کرده است که خامنه ای و پاسداران و آخوندهایش به سرش بیاورند:
« با ما نیستید! همان بهتر که به فقر و فلاکت بیشتری بیفتید و سفره هاتان خالی تر شود!»
«ما را نمی خواهید! همان بهتر که  در زندان ها بپوسید! همان بهتر که ساچمه ها و گلوله های ما خرج شما شود!»
« می خواهید ما را سرنگون کنید! ما با عبور از روی اجساد شما بقای خود را تامین خواهیم کرد!»
این هاست شعارهای واقعی و عملی دولت خامنه ای و رئیسی و پاسداران و آخوندهای حاکم!
 
***
پس از گذشت یک سال از دولت رئیسی، این جنایتکار دست آموز خامنه ای در یک برنامه ی تلویزیونی شرکت کرده و به صحبت کردن در مورد کارهای یک ساله دولت خویش پرداخته است. 
در مورد دروغ هایی که این موجود سالوس و خبیث در مورد پایین آمدن نرخ تورم و دیگر امور اقتصادی گفت صحبت بسیار شده است. کلید پایین آمدن نرخ تورم در نظام های سرمایه داری، سرمایه گذاری هر چه بیشتر و بالا رفتن میزان تولید است و همچنین کوتاه کردن دست دلال ها و واسطه ها. این در حالی است که در دولت های احمدی نژاد، روحانی در مجموع تولید رو به کاهش بوده و همین امر با شدت بیشتری در دولت رئیسی ادامه یافته است. در آن دولت ها هنوز فقر این چنین کارگران و زحمتکشان مزد بگیر را نبلعیده بود که اینک بلعیده است. در آن دولت ها صدای کشاورزان و دامداران و نیز بسیاری از تولید کنندگان کوچک و متوسط به این شدت در نیامده بود که اینک درآمده است. در آن دولت ها زنان این چنین افسارگسیخته به ضرب و شتم گرفته و تحقیر نمی شدند که اینک شده اند و...
 طبعا یکی از دلایل این افول تولید، تحریم هایی است که دولت امپریالیستی آمریکا و متحدان اروپایی اش ایجاد کرده اند. اما دلایل مهم تر آن یکی بی اهمیت بودن بخش تولید و اهمیت بخش تجارت و دلالی از دیدگاه بیشتر جناح های حاکم اصول گراست و از سوی دیگر فساد و تباهی کاملی است که دستگاه حاکم را در بر گرفته و و بالاخره خرج کردن منابع کشور در راه ماجراجویی های سران جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه به ویژه لبنان و سوریه. این ماجراجویی ها اساسا برای ایجاد نیروهایی پشتیبانی کننده امر بقای خود حکومت استبدادی کنونی است و نیز امتیاز گیری از امپریالیست ها.
در کنار این ها باید به جاه طلبی های حضرات نیز اشاره کرد؛ جاه طلبی های که بیشتر انگیزه ی آنها و صرفا در ذهن این متحجرین قرار دارد و اما امکان عملی شدن در منطقه را ندارد( نه توانستند حکومت مذهبی در سوریه روی کار آورند و نه به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان گسترش حکومت ولایت فقیه شیعه است و نه حکومت عراق را می توانند به زیر سلطه ی خویش بکشند). بنابراین خرج این جاه طلبی ها و ماجراجویی باید از جیب مردم ایران هزینه شود.
خامنه ای و دولت دست نشانده اش
و اما خامنه ای نیز به تمجید از دولت خود روی کار آورده اش پرداخت.
از میان آنچه وی گفت تنها برخی مضحک تر از بقیه بودند. برای نمونه اشاره به سفرهای بی خاصیت و بی حاصل رئیسی به 31 استان کشور و تمجید از آن ها. این سفرها که به دستور خود خامنه ای و اساسا برای تثبیت جایگاه فردی رئیسی و دولت اش صورت گرفت هزینه های فراوان به ملت تحمیل کرد. به یقین، تنها دلیل و انگیزه ای که این سفرها نداشت، پی بردن به درد مردم بود.
مهم ترین بخش سخنرانی خامنه ای و نیز یکی از مسخره ترین آنها این بود که قوای سه گانه در رقابت با یکدیگر نیستند. و این امر اگر حتی آن را راست بگیریم که نیست( برای نمونه برکناری رئیس سازمان اطلاعات سپاه و افشای همین فساد 92 هزار میلیاردی فولاد مبارکه ی اصفهان کم میان شان جدال پدید نیاورده است)، باز هم توجیه خود را دارد.
خامنه ای خود می بُرد و خود می دوزد. موجود متحجر و ریاکاری که با استفاده از موقعیت خود از یک سو تمامی جریان های مخالف باند خود را حذف کرده و از سوی دیگر افراد و جریان های مسلط بر دستگاه های قضایی و قانونگذاری و اجرایی را انتخاب کرده اینک از این که رقابتی بین اینها نیست صحبت می کند!
در این زمینه نیز این اشاره ی وی که «ما نشنیدیم که در این مدت از مسئولان دولتی که بگویند آقا نمی گذارند کار کنیم، اختیار نداریم. از این حرف ها نشنیدیم از شما»، یک ریاکاری و فریبکاری آشکار است.
پاسخ روشن است. اولا که باند خامنه ای با رفسنجانی و خاتمی و روحانی درافتاد و حتی با احمدی نژاد که خود به مقام ریاست جمهوری زورچپان اش کرد و خیلی هم به او«نزدیک تر» بود. باند خامنه ای در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و به طور روزمره مانع  اجرای برنامه های همه ی دولت های پیشین که همه هم جزو جناح های گوناگون طبقه ی حاکم بر جمهوری اسلامی بودند گردید چندان که صدای تمامی آنها را در آورد و از جمله همین احمدی نژاد را.
 و دوما این دولتیان تازه را دفتر خامنه ای با مشورت باندهای مسلط سپاه و اطلاعات سپاه انتخاب کرده است و به اصطلاح همه از صد خوان گذشته اند تا انتخاب شده اند، حال چرا باید گله و شکایت کنند که بگویند نمی گذارند کار کنیم؟! و بالاخره اینها همه ریش و سبیل شان گیر اطلاعات سپاه و دفتر خامنه ای است و صداشان درآید« استخر فرح» در انتظارشان خواهد بود حال چرا چرا باید نوکری نون و آبدار خامنه ای و احتمالا در آینده پسرش را فدای«نمی گذارند و اختیار نداریم» بکنند؟! 
با این وجود دیر یا زود بین تضاد بین باندهای جناح خامنه ای و خانواده ها و فامیل هایی که کشور را در دست خود دارند شدیدتر و جنگ و دعواها بیشتر خواهد شد. این جنگ و دعواها هم اکنون نیز  وجود دارند و تنها  تلاش می کنند که نگذارند بسیاری شان آشکار شوند و تا آشکار می شوند تلاش می کنند سرو ته اش را هم بیاورند اما زمانی می رسد که دیگر نه نمی توانند مانع آشکاری شان شوند و نه می توانند سروته اشان را هم بیاورند.
و بالاخره اشاره ی خامنه ای به «شرطی کردن» مسائل کشور:
 خامنه ای اگر حتی خیلی در غم این نباشد که کی این برجام به سرانجام می رسد( بالاخره این نامه نگاری ها و تنفس ها شاید امکاناتی در اختیار وی و پاسداران بگذارد که به سلاح اتمی دست یابند) بدون تردید همه کاره و پیش برنده ی برجام است؛ ادا و اطفارهای وی هم تا حدودی برای محضوراتی است که دارد؛ خواه داخلی و خواه منطقه ای و خواه در قبال متحدین اش روسیه و چین( خامنه ای خیلی مطمئن نیست که روسیه و چین بتوانند اقتصاد ویران ایران را راه بیندازند). با این حال سر منبر می رود و به رئیس جمهور برگزیده اش می گوید چه خوب می کنی که حل مسائل داخلی را به مسائل بیرونی گره نمی زنی!( نقل به معنی)
با این حال گره نزدن مشکلات داخلی به احیای برجام و به اصطلاح از چشم انتظاری خارج کردن مردم به وسیله ی دولت، معنایی جز این نداشته است که:
 اگر برجام نمی تواند آن گونه که ما می خواهیم پیش رود و حالا یا آمریکا و کشورهای غربی با ما و جاه طلبی هایمان راه نمی آیند و یا لازم است قضیه را آن قدر کشش بدهیم تا در یک شرایط مناسب آن را پذیرفته و در بوق و کرنا کنیم که ما اله و به له کردیم، پس باید تمامی بار فشارها را به روی مردم و به ویژه کارگران و کشاورزان و تولید کنندگان کوچک و متوسط بیندازیم. در چنین صورتی دیگر چه نیاز است که  حل مسائل داخلی را به احیای برجام گره بزنیم. آمریکا و متحدین اش به ما فشار می آورند و ماهم کک مان نمی گزد و تمامی فشار را سر مردم خالی می کنیم!
به این همه این نکته را نیز باید افزود که از احیای برجام به وسیله ی این کفتارها و رفع تحریم ها که خود مدت ها طول خواهد کشید چیزی عاید مردم ایران نخواهد شد.

***
طبقه ی کارگر و کشاورزان و زحمتکشان و تمامی طبقات مردمی ایران تنها با سرنگون کردن این حکومت جنایتکار و فاسد و پلید و برقراری یک جمهوری دموکراتیک مردمی و به رهبری طبقه ی کارگر است که می توانند خود را از شر این رذالت ها و ریاکاری ها و سالوسی ها نجات داده و فقر و فلاکت را ریشه کن کنند.
هرمز دامان
نیمه ی نخست شهریور 1401
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر