۱۴۰۲ فروردین ۳۰, چهارشنبه

مساله ی همه پرسی

 
 
خامنه ای و مساله ی همه پرسی
 
امکان برگزاری همه پرسی از جانب خامنه ای خیالی باطل بود!
همه پرسی برای این که قدرت سیاسی از دست خامنه ای و جناح اش بیرون آورده شود و به مردم سپرده شود خوش خیالی است و 99 درصد ممکن نیست. آن یک درصد هم برای این است که اگر انقلاب پیش برود و خامنه ای و باند و جناح اش پای شان به لب گور سرنگونی برسد ممکن است چاچول بازی درآورند و تغییراتی ایجاد کنند و یا پیشنهاد همه پرسی دهند. گاه برای این که زمان بخرند و تجدید نیرو کنند و انقلاب را درهم بکوبند و گاه با این هدف که بخشی را قربانی کنند تا کل حکومت را نجات دهند و البته برای این که انقلاب را سر ببرند.
انقلاب تنها با درهم کوبیدن نیروهای سرکوب دشمن می تواند حکومت را سرنگون کند
انقلاب دموکراتیک کنونی می تواند در دو قطب انقلاب و اصلاح( رفرم) پیش رود. در کل فرایند سرنگونی یک نظام ارتجاعی این انقلاب است که جنبه ی عمده و استراتژیک دارد و اصلاح امری جانبی و غیرعمده و تاکتیکی به شمار می آید.
انقلاب دموکراتیک در عرصه ی سیاسی یعنی خواست سرنگونی حکومت کنونی از نظر سیاسی. چنین انقلابی برای سرنگونی قدرت سیاسی حاکم اساسا به رهبری و نیروی طبقه ی کارگر و متحدین این طبقه یعنی کشاورزان و طبقات میانی و به ویژه لایه های زحمتکش آن اتکا دارد و به وسیله ی نیروهای مسلح مردمی و با کاربرد قهر انقلابی پیش می رود. چرا که حکومت برای حفظ خود و شکست انقلاب اساسا به نیروهای مسلح (سپاه و ارتش و نیروهای اطلاعاتی) متکی است و بنابراین اگر طبقه ی کارگر و توده های مردم بخواهند حکومت کنونی را سرنگون کنند و قدرت سیاسی را به دست بگیرند راهی جز درهم شکستن و خرد کردن این نیروها به وسیله ی نیروهای مسلح خود ندارند. جز این، خیال باطل است.
این که انقلاب کنونی هنوز به این مرحله نرسیده یک مساله و اینکه  باید به این مرحله تکامل یابد تا بتواند به خواست اساسی خلق جامه ی عمل پوشاند مساله ای دیگر است. 
رابطه ی انقلاب و اصلاح( رفرم)
انقلاب ضد اصلاح طلبی است و با اصلاح طلبی به عنوان استراتژی جایگزینی یک حکومت مرتجع با یک حکومت انقلابی مخالف است و آن را طرد می کند. با این حال انقلاب همچنان که استراتژی خود را به عنوان انقلاب حفظ می کند و ادامه می دهد، راه را بر اصلاح، و این جا نه به عنوان استراتژی بلکه به عنوان تاکتیک، نمی بندد. به این معنا که اگر حکومت دست به عقب نشینی زد و مثلا آزادی عقیده و بیان، آزادی احزاب و تشکل های صنفی و سیاسی و اجتماعات و نیز انتخابات آزاد و غیره را به رسمیت شناخت و یا حاضر شد در مورد مثلا «آزادی حجاب» و یا «نظارت استصوابی» و« تغییر قانون اساسی» دست به همه پرسی زند، انقلاب تلاش می کند آن را در مسیر خود و تغییر انقلابی نظام اقتصادی- اجتماعی حاکم به کار گیرد.
رفراندوم یا همه پرسی یکی از شکل هایی اصلاح است. و ما در کل با طرح همه پرسی و پیش بردن برخی از خواست ها از راه آن مخالف نیستیم اما آن را تنها به عنوان تاکتیکی برای خدمت کردن به انقلاب می دانیم و نه به عنوان استراتژِی.
راه های اصلاحی راه به جایی نمی برند و باید با آنها مبارزه کرد
در مرحله ی کنونی و اساسا در مخالفت و جدال با راه انقلابی تغییر حکومت، مداوما راه های اصلاح پیشنهاد می شود و صرفا بر مقاومت مدنی برای تغییر مسالمت آمیز حکومت تاکید می شود. از حسین موسوی گرفته تا حسن روحانی و یا جریان ها جبهه ی ملی( نمایندگان سرمایه داران ملی ایران) چپ و راست خواست های اصلاحی همچون تغییر قانون اساسی و یا همه پرسی برای حجاب اجباری پیش گذاشته می شود و این گونه پیشنهادها و درخواست ها با این همه تجارب در این که ممکن نیست خامنه ای به آن ها گردن گذارد، تمامی ندارد.
به این ترتیب اصلاح طلبی و یا تغییر حکومت از راه مسالمت آمیز برای هواداران اصلاح حکومت، استراتژی است و انقلاب کوچک ترین جایگاهی در دیدگاه اینان ندارد. به دنبال این جریان ها نیز«شبه چپ» های مسالمت جو از جمله دارو دسته های رویزیونیستی و خروشچفیستی و ترتسکیستی روان اند.
به همین دلیل ما در حالی که می توانیم از کنش های اصلاحی در شرایط مشخص و نه در هر شرایطی، استفاده کنیم و آنها را به نفع پیشبرد راه انقلابی به کار گیریم درعین حال باید مدام با این جریان ها و راه مسالمت آمیز و مقاومت مدنی صرف برای سرنگونی در ستیز باشیم.
تاکتیک های اصلاح طلبانه از دیدگاه طبقه ی کارگر
از دیدگاه طبقه ی کارگر کاربرد چنین تاکتیک هایی در دوره ی مشخص کنونی و با این حکومت متحجر و مرتجع نباید از این روی خوش خیالانه باشد که خامنه ای و دستگاه متحجر حاکم ممکن است با آن موافقت کنند و یا با این دیدگاه پوچ و مضر در پیش گرفته شود که تغییر این حکومت از راه مسالمت آمیز ممکن است، بلکه در بهترین حالت و در صورتی که ضرورت یابد باید از این نظرگاه باشد که خامنه ای( و یا دستگاه های حاکم) دست خود را رو کند و نشان دهد که به هیچ وجه حاضر نیست که از راه مسالمت آمیز تغییری در قانون اساسی و یا در برخی از قوانین و یا ارکان حکومت به وجود آورد و یا به گونه ای قانونی کنار رود و راه را برای تشکیل حکومت و دولت تازه و مردمی ای باز کند. از سوی دیگر کاربرد چنین تاکتیک هایی می تواند برای این باشد که بخش هایی از مردم که امید به راه مسالمت آمیز تغییر حکومت دارند به روشنی ببینند که خواست همه پرسی برای مسائل کشور چگونه از سوی جناح مسلط طبقه ی حاکم رد می شود.
 به عبارت دیگر نقش چنین تاکتیک هایی در دوران کنونی نباید از این دیدگاه باشد که ممکن است به نتیجه برسد و به گفته ی اصلاح جویان و آنان که خواهان«راه مسالمت آمیز» تغییر حکومت هستند، مانع از«خشونت» و« کشت و کشتار» شود( اگر واقعا می توانست چنین شود بسیار هم خوب بود!) بلکه باید از این دیدگاه باشد که با پذیرفته نشدن این راه های تغییر از جانب خامنه ای و حکومت، توده های طبقه ی کارگر و دیگر طبقات بازهم با روشنی بیشتری ببینند که حکومت راهی برای آنها جز تداوم انقلاب و کاربرد زور و سلاح و قهرانقلابی نمی گذارد.
اهداف اساسی پیش گذاشتن خواست های اصلاحی از جانب نیروهای اصلاح طلب
به هر صورت، جریان هایی مداوما پیشنهادهای اصلاحی خود را یکی پس از دیگری طرح می کنند چون اساس راه شان اصلاح طلبی و تغییر از راه مسالمت آمیز است و راه انقلاب را بر نمی تابند و منطبق با منافع طبقاتی شان نیست. با توجه به این که بیشتر رهبران این جریان ها می دانند که خامنه ای با این درخواست ها موافقت نمی کند انگیزه ی آنان می تواند از یک سو این باشد که مانع روی آوری مردم به راه های انقلابی برای تغییر حکومت و کشاندن مردم به سوی خودشان در مسیر راه مسالمت آمیز باشد و از سوی دیگر باند خامنه ای را در انزوا قرار دهند و جناح خود را رو آورند و راه را برای فشار از پایین( مقاومت مدنی) و تغییر از بالا فراهم سازند. در چنین وضعی تغییری اساسی پدید نخواهد آمد و سر مردم  بی کلاه مانده و شیره مالیده خواهد شد.
روشن بود که خامنه ای با رفراندوم مخالفت خواهد کرد   
 باری، همچون روز روشن بود که خامنه ای با همه پرسی مخالفت می کند و آب پاکی روی دست همه ی این پیروان «راه تغییر مسالمت آمیز» می ریزد.
نظر خامنه ای روشن و بسیار هم روشن است. او( به همراه خانواده و فامیل و باند اش و جناح اش) تمامی قدرت را در دست دارد و حاضر نیست آن را به کسی دهد و یا با کسانی قسمت کند. او ولی فقیه هست و تمامی دستگاه حاکم زیر نظر اوست. او نیروهای مسلح سپاه و بسیج و ارتش و دستگاه اطلاعاتی را دارد. دستگاه قضایی و دولت و مجلس خبرگان و مجلس شورا و شورای تشخیص مصلحت را دارد و... هر جریانی و طبقه ای هم که می خواهد این قدرت را از او بگیرد باید از سد این نیروها و در راس شان نیروهای مسلح وی یعنی سپاه و بسیج و ارتش رد شود. او بیش از هر زمان دیگر، پشت تفنگ و نیروهای نظامی اش سنگر گرفته و امیدش به این است که هر جریان و هر طبقه ای را که خواست این قدرت را از وی بگیرد با این نیروها سرکوب کند.
این ها صریح اند. و بنابراین نقش خواست امثال موسوی مبنی بر تغییر قانون اساسی و یا خواست روحانی مبنی بر همه پرسی در بهترین حالت و از نظر ما تنها به درد این می خورد که خامنه ای بیاید وسط گود و موضع صریح خود را بیان کند و بیان این مواضع به این شکل بتواند یاری بیشتری به انقلاب کند و توده هایی از طبقات زحمتکش و طبقاتی که امید به تغییر مسالمت آمیز بسته اند به ویژه بخش هایی از طبقات میانی با روشنی بیشتری ببینند که این حکومتی نیست که به این راه ها تسلیم شود و بنابراین راهی جز تغییر انقلابی حکومت نیست.
اما هدف و نقش اساسی این گونه خواست ها که به شکل های گوناگون تکرار خواهد شد این است که به اوهام توده ها دامن زند و مدام انقلاب را عقب اندازد.
مرگ بر ولایت فقیه
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
29 فروردین 1402

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر