۱۴۰۲ فروردین ۲۴, پنجشنبه

مساله ی حذف امپریالیسم در منشور بیست تشکل

 
مساله ی حذف امپریالیسم در منشور بیست تشکل
 
یکی از مهم ترین کمبودهای منشوربیست تشکل اشاره نکردن به امپریالیسم و دوران کنونی به عنوان دوران امپریالیسم است. یعنی دورانی که در آن کشورها به دو گروه بزرگ کشورهای امپریالیستی و کشورهای زیرسلطه تقسیم شده اند.
بر این مبنا منشور به این امر مهم که ایران از نظر اقتصادی کشوری زیرسلطه ی امپریالیست هاست و یکی از وظایف اساسی حکومت انقلابی برگزیده ی توده ها( از نظر ما جمهوری دموکراتیک انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر) بریدن اقتصاد از وابستگی به امپریالیست ها و برقراری استقلال ایران در تمامی زمینه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است، اشاره نمی کند. تنها در بند 12 به مساله ی روابط خارجی پرداخته و خواننده باید از این بند دیدگاه منشور را بیرون آورد.
در بند دوازده منشور چنین آمده است:
«عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.»
نخست آنچه را ما در نقد این بند نوشتیم می آوریم:
«در این بند خواست«عادی سازی روابط خارجی ...با  همه ی کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل» آمده است. و این در حالی است که کشورهای جهان به دو گروه بزرگ کشورهای امپریالیستی و کشورهای زیر سلطه ی امپریالیسم تقسیم می شوند. ندیدن این تقسیم و ندیدن این که ایران کشوری زیر سلطه ی امپریالیسم است و امپریالیست ها به راحتی به آن اجازه داشتن یک حکومت مردمی و به ویژه از آن استثمارشده گان و ستمدیده گان را( آن گونه که منشور تا حدودی طرح می کند) نمی دهند، و یا در صورت بر سرکار آمدن چنین حکومتی اولا و علیرغم هر گونه«نیت خیر و دوستانه» ی دولت استثمار شده گان و ستمدیده گان، با آن وارد روابط برابر و عادلانه نخواهند شد و و دوما تلاش خواهند کرد به هر شکلی آن را سرنگون کنند و یا به استحاله کشانند، ندیدن یکی از مهم ترین مسائل انقلاب ایران و یکی از بزرگترین دشمنان آن است و جز عدم پذیرش موجودیت امپریالیسم و همچنین تضاد کشور زیرسلطه با امپریالیست ها، خوش خیالی نسبت به امپریالیست ها و واردکردن خرافات خرده بورژوایی و لیبرالیسم در برخورد به امپریالیست ها در جنبش خلق نیست.( بررسی و نقد گرایش های متضاد در منشور 12 ماده ای- بخش دوم)
 به آنچه گفته شده می توان افزود که اولا اشاره به «عادی سازی روابط خارجی» به این معناست که کشور ما کشوری زیرسلطه ی امپریالیست ها نیست و مشکل تنها رابطه ی«غیرعادی» جمهوری اسلامی با کشورهای دیگراست و چنانچه روابط«غیرعادی» به «روابط عادی» تغییر یابد مشکل حل خواهد شد؛
و دوما گرچه آوردن مفاهیمی مانند«رابطه ی عادلانه بر مبنای احترام متقابل»در بطن خود به این معناست که مساله استقلال ایران مهم است و«شورا یا دولت انقلابی» به هیچ گونه رابطه ی«ناعادلانه» و رابطه ای که مبنای آن«عدم احترام به طرف مقابل» باشد - یعنی رابطه ی سلطه و زیر سلطه - تن نخواهد داد و بنابراین ما با آن کشور وارد رابطه نخواهیم شد، اما در این جا مشکل با چنین نتیجه ی گیری ای نمی تواند حل شود. چرا که در متن نه تنها اساسا سخنی از امپریالیسم و کشورهای سلطه جو به میان نیامده است و متن نه تنها چشم خود را بر تاریخ جهان در صد سال اخیر و به ویژه لشکرکشی ها و تجاوز نظامی امپریالیست ها به کشورهایی مانند افغانستان و عراق و لیبی و سوریه بسته است و نه تنها به تمامی سیاست های مداخله جویانه آنها در کشور مصر چشم برهم گذاشته بلکه چشم خود را بر تمامی دخالت ها و جنایت ها و کثافتکاری امپریالیست ها در کشور خود ما از مشروطه به این سو و به ویژه کودتای 28 مرداد و دخالت در ایران برای منحرف کردن انقلاب 57 بسته است.
ما در همان متن  چنین ادامه دادیم:
«به راستی آیا این برای خلع سلاح کردن جمهوری اسلامی از دروغ های «ضد آمریکایی» بودن و«ضد امپریالیسم» بودن اش است و یا خیر این تصور وجود دارد که امپریالیست ها با یک کشور با مشخصاتی که ترسیم می شود وارد رابطه ی«عادلانه»...و«احترام متقابل» می شوند؟
بر مبنای آنچه در متن منشور آمده می توان این گونه اندیشید که منشور با بیان مساله به این شکل گویا خواسته است مضامین چند گانه ای را طرح کند:
از یک سو- چنانچه اشاره شده است- هدف آن خلع سلاح کردن جمهوری اسلامی از دروغ ها و فریب های ضد امپریالیستی است و اینکه مردم ایران خواهان روابطی عادی با کشورهای دیگر هستند؛ از سوی دیگر از نظر منشور در حال حاضر مساله عمده ی انقلاب جاری مستقیما خود کشورهای خارجی(امپریالیست ها) نیستند و بنابراین نباید تاکیدی روی آن انجام گیرد و از سوی سوم می خواهد بگوید که دولت جایگزین جمهوری اسلامی و برگزیده ی خلق خواهان هیچ گونه ایجاد اختلال در روابط اش با دیگر کشورها نیست. و البته این برداشت ها چنانچه درست باشد خلا مزبور را پر نمی کند.
اکنون باید به بیان این نکته بپردازیم که ما به عنوان یک جریان مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی با اندیشه ی رابطه با کشورهای جهان بر مبنای رابطه ی اقتصادی برابر موافقیم. اما مساله موافق بودن با این نوع رابطه یک چیز است و مساله ی امکان برقرار کردن آن چیزی دیگر.
تجارب تاریخی صد سال اخیر گواه بر این اند که امپریالیست ها اولا تا آنجا که توانسته اند با تمامی ابزارها از روی کار آمدن حکومت های انقلابی جلوگیری کرده اند و دوما جز به زور و در شرایط معینی به دلیل رقابت شدید میان خودشان، هرگز حاضر به رابطه ی برابر با کشورهای زیرسلطه و به ویژه با کشورهایی که حکومت آن ها- اساسا در مبارزه با تسلط امپریالیست ها- به دست توده های مردم و طبقه کارگر و حتی سرمایه داران ملی افتاده  نبوده اند و به ساده گی با این حکومت ها کنار نیامده اند. و آنجا هم که در نتیجه شرایط ویژه جهانی مجبور به کنار آمدن شده اند پنهانی به توطئه گری مشغول بوده و تمامی تلاش خود را کرده اند تا این حکومت ها را سرنگون کنند. تمامی تجارب حکومت های طبقه ی کارگر از انقلاب اکتبر به این سو گواه این امر است. به گفته ی مائو امپریالیست ها هرگز سلاح به زمین نخواهند گذاشت و بودا و صلحدوست نخواهند شد.( نقل به معنی)
در نهایت باید توجه داشت که مبارزه با سرمایه داری بوروکرات - کمپرادور بدون مبارزه با امپریالیسم ممکن نیست و برعکس. حذف هر کدام از این دو جهت مبارزه را به کجراه می برد.
در مورد شعارهای دروغین جمهوری اسلامی
در مورد جمهوری اسلامی نیز باید گفت که نه این ها علیه امپریالیست ها هستند( 40 سال تاریخ این حکومت نشانگر هزاران بند رابطه با امپریالیست های غربی و شرقی به وسیله ی این هاست) و نه امپریالیست ها آنچنان علیه اینان. با نگاهی به زمان روی کار آمدن روحانی و بستن قرارداد برجام( گونه ای«عادی سازی روابط خارجی») می بینیم چگونه حتی کمپانی های آمریکایی ها راه ایران در پیش گرفتند و قرارداد فروش هواپیمای بوئینگ را هم بستند. آنچه مشکل ایجاد کرده است این است که یک جناح در قدرت حاکمه می خواهد همه چیز در دست وی باشد و این جریان از یک سو پایه ی چندانی درون مردم ندارد و از سوی دیگر با برخی از سیاست های جاه طلبانه اش در مورد تولید سلاح اتمی خصال یک نوکر خوب را از خود نشان نداده است. با این همه امپریالیست ها آماده اند تا در صورتی که این جریان با آنها کنار بیاید با وی نیز روابط عادی برقرار سازند.
بنابراین آوردن این خواست به این شکل نقشی دوگانه پیدا می کند:
 از یک سو علیه جمهوری اسلامی است و به اصطلاح شعارهای ضد امپریالیستی وی و چنین می گوید که ما به عنوان نمایندگان بخش هایی از توده های مردم ایران خواهان رابطه ی غیر عادی و پر تنش با کشورهای دیگری نیستیم بلکه خواهان رابطه بر مبنایی عادلانه و بر مبنای احترام متقابل هستیم (راست اش نمی دانیم که اگر در کشوری، طبقه ی کارگر و توده های مردم انقلاب کردند در صورت رابطه ی «عادی» و با توجه به«احترام متقابل»از این جنبش ها پشتیبانی خواهیم کرد و یا خیر!؟)
و از سوی دیگر خود را به عنوان یک خواست تاکتیکی نشان می دهد: چنانچه جامعه نوین برقرار گردد این جامعه خواهان «عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی» است.
در نهایت این خواست به دلیل اشاره نکردن به وجود کشورهای امپریالیسم و سلطه جو  و امکان ایجاد روابط ناعادلانه بر مبنای سلطه ی کشور از نظر اقتصادی قوی تر، نوعی خرافه ایجاد می کند که گویا در جهانی این چنین و با وجود امپریالیست ها چنین روابطی امکان پذیر است.
 هرمز دامان
نیمه ی دوم فروردین 1401   
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر