۱۴۰۲ خرداد ۱۲, جمعه

درباره ی وضعیت کنونی خیزش انقلابی

 
 
درباره ی وضعیت کنونی خیزش انقلابی و حکومت جنایتکار
 
وضعیت جنبش انقلابی
نگاهی به وضعیت کنونی جنبش و انقلاب جاری نشان می دهد که به گونه ای نسبی یک رهبری از درون پیشروان توده های زحمتکش و مبارز در حال شکل گرفتن است. عناصر این رهبری که در گستره و چارچوب های معینی هدایت جنبش را از نظر سیاسی و فرهنگی و عملی به عهده دارد عبارتند از:
کارگران( شورای کارگران پیمانی نفت، کارگران نیشکر هفت تپه، سندیکای کارگران شرکت واحد، بخش هایی از کارگران فولاد اهواز و در کنارشان دیگر گروه های کوچک کارگری ...) و به همراه آنها گروه های رهبری کننده ی مبارزات بازنشسته گان،
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان،
گروه های دانشجویی دانشگاه های ایران و دانش آموزان مدارس سراسر کشور 
سازمان های کوچک و بزرگ زنان که روز به روز گسترده تر و در شهرهای بیشتری شکل می گیرند،
گروه های به وجود آمده در محلات
زندانیان سیاسی از زنان و مردان و جوانان و مسن ها که نقش بزرگی در انتقال آگاهی و مقاومت دارند؛
هنرمندان و ورزشکاران که در کشاکشی مدام با حکومت هستند و توان آن را می فرسایند؛
وکلای پیشرو و مبارز که عموما وکالت نیروهای کارگری و زنان و دانشجویان و مبارزین خیابانی و... را به عهده گرفته اند و همچون خاری در چشم حکومت هستند و برای همین دسته دسته به دادگاه احضار می شوند و مجبورشان می کنند تعهد دهند که با جنبش همراهی نخواهند کرد؛
نمایندگان خلق های زیر ستم ایران به ویژه کردستان و بلوچستان؛
زنان پیشرویی که به گونه ای فردی نقشی بسیار در روشن نگه داشتن مبارزه و انقلاب و تداوم آن اجرا می کنند و نه تنها به مبارزان درس ایستاده گی و پایداری و امید می دهند و چراغ جنبش را روشن نگه می دارند بلکه به گفته ی صائب شیر زن ماه منیر مولایی راد مادر کیان پیرفلک همچون سوهانی روان پاسداران آدمکش و آخوندهای جنایتکار را می سایند؛
خانواده های جانباخته گان و مبارزینی که به وسیله دیوان و ددان گردآمده در دستگاه قضایی و دیوان عالی کشور حکم اعدام شان صادر و یا تایید می شود،
 بسیاری از مبارزین که آسیب های فیزیکی دیده اند به ویژه دختران و پسرانی که چشم خود را از دست دادند و به گونه ای مداوم در جنبش فعال هستند و...
این رهبری با پیوست بخش های بیشتری از طبقه ی کارگر به اعتصابات و مبارزات و شکل گرفتن تشکل ها و سازمان های نوین کارگری، دیگر گروه ها از میان لایه های تهیدست خرده بورژوایی، دانشجویان و زنان و اقلیت های مذهبی و خلق های زیرستم تکامل بیشتری خواهد یافت.
آنچه که در حال حاضر بیشتر نیاز آن احساس می شود بنا نهادن چنین گروه هایی در میان دیگر لایه ها و طبقات و به ویژه کشاورزان است که کمتر صدای آنها و خواست های آنها شنیده می شود( حتی کشاورزان اصفهان یک تشکل صنفی که در عرصه ی جنبش فعالیت مداومی داشته باشد ندارند). در مورد اخیر چنانچه از سوی گروه های شکل گرفته در روستاها بیانیه هایی صادر شود و به همراه خواست های عمومی خواست های ویژه ی کشاورزان و مردم زحمتکش روستاها در هر منطقه و استان و شهر و روستا بیان شوند تاثیر بیشتری در آگاهی و پیوستن کشاورزان و توده های زحمتکش روستایی به جنبش خواهد داشت.  
در مورد اقداماتی که از سوی این تشکل ها و گروه ها انجام می شود( همچون دادن اطلاعیه، بیانیه و فراخوان) باید گفت که آنها با اقدام به موقع در اطلاع رسانی و تبلیغ اندیشه ها و خواست ها و فراخوان هایی برای عمل اعتصاب و یا مبارزات خیابانی و دیگر اشکال مبارزه ... نقش فراوان در تداوم زندگی و مقاومت و پیشرفت جنبش جاری دارند. آنچه که جنبش نیاز دارد هماهنگی های بیشتر در میان این بخش هاست.
در کنار این ها آنچه بیش از هر چیز و برای تکامل بیشتر مبارزات زنانی که خود همچون کوهی استوار و تکیه گاهی محکم  به مبارزه ادامه می دهند و همچنین خانواده های جانباخته گان اهمیت دارد این است تا آنجا که ممکن است دادن به مبارزات شکل جمعی دهند و آن را در درجه ی نخست به تمامی خانواده هایی که خواهان تداوم مبارزه هستند به ویژه خانواده های جانباخته گان بلوچ و کرد و عرب بکشانند و از این راه دامنه ی مبارزه را تا آنجا که در هر مرحله امکان آن هست گسترده تر کنند.
توضیح آن که تا کنون کمتر از افراد خانواده و بستگان این بخش ها به ویژه خانواده های بلوچ و عرب در مبارزات سراسری مادران و خواهران و برادران و بستگان جانباخته گان اثر برجسته ای دیده شده است و یک خانواده ی بلوچ و یا عرب - به ویژه مادران و خواهران- به یک مرکز ثقل مبارزه تبدیل شده است. این در حالی است که حکومت بیش از هر بخش دیگری جوانان بلوچ و عرب را اعدام کرده است.
وضعیت حکومت جنایتکار- دولت پاسداران
در حال حاضر اکثریت نماینده گان مجلس قانونگذاری خامنه ای و دستگاه های دولت کنونی به ویژه سازمان های امنیتی و اطلاعاتی، تبلیغاتی و نظامی در اختیار سران سپاه قرار گرفته است و «دولت جوان حزب اللهی» خامنه ای در حقیقت امر دولت نظامی سپاه پاسداران گردیده است. این امر با در اختیار گرفتن و کنترل ارتباطات و فضای مجازی و نیز در اختیار گرفتن هر چه بیشتر میدان سرکوب بیشتر هم می شود. در ایران مردم با حکومت معمولی طرف نیستند بلکه همچون کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی در گذشته، با حکومت نظامیان(حکومت پاسداران)، با دارودسته های نظامی و شبه نظامی غیرقانونی( لباس شخصی ها و دیگر گروه های پنهانی تروریست) آن طرف هستند    
«جنگ ترکیبی» حکومت علیه مبارزات توده ها
خامنه ای و سران پاسدارش با عنوان کردن این که دشمن یعنی در واقع توده های مردم ایران دست به جنگ ترکیبی دست زده است، خود دست به اشکال گوناگون سرکوب می زنند.
در گذشته و همواره تمامی دستگاه های حاکم عاملین سرکوب بوده اند؛ از مجلس گرفته تا دستگاه قضایی و نیز دستگاه دولت به ویژه سازمان اطلاعات، وزارت کشور و ...
تمامی این بخش ها اکنون در سرکوب جنبش خلق به اوج فعالیت خود رسیده اند چندان که می توان گفت هیچ بخشی از دستگاه های حکومت نیست که در فعالیت سرکوب انقلاب با تمامی نیرو شرکت نداشته باشد. فعال کردن تمام اجزای نفرت انگیز هیولای دولت به وسیله ی خامنه ای و دفتر رهبری در چارچوب نقش آنها و حتی فراتر از نقش شان و سرکوب تمامی طبقات زحمتکش و خلقی به خوبی نشان می دهد دولت با چه هدفی ساخته شده و چه نقشی در جامعه دارد و چگونه آن نقش کثیف و نکبت بار را تحقق می بخشد. در دوران اخیر، کمتر جایی در جهان هست که آنچنان که دولت جمهوری اسلامی نقش دولت( به معنای کل حکومت و نه صرفا دستگاه اجرایی) را نشان داده، نقش انگلی و سرکوب گرانه ی دولت( به اصطلاح مسئول رتق و فتق امور کشور و خدمتگزار مردم) را به روشنی نشان داده باشد.
علت این درجه از فعالیت در سرکوب، درست ایجاد و گسترش شکل های بیشتری از مبارزه از جانب توده های خلق است. همین گسترده گی اشکال مبارزه و گوناگونی آنها وضعی به وجود آورده که خامنه ای و سران سپاه را مجبور کند تا آنجا که ممکن است تمامی بخش های حکومت را به اوج فعالیت خود در سرکوب برسانند. و این مفهومی جز رشد و تکامل مبارزه بین خلق و ضد خلق ندارد. 
آنچه می توان افزود این است که در آمریکای مرکزی و جنوبی و... چندین دهه است که از آزمایش و امتحان این دولت های نظامی و شبه نظامی و «جنگ های ترکیبی» که علیه خلق به راه می انداختند گذشته است و چنین دولت هایی با وجود تمامی کشتارها و بگیر و ببندها بی خاصیت و بی نتیجه بودن خود را ثابت کرده بودند و برای همین امپریالیست ها و سران این کشورها رو به دیگر اشکال دولت و حکومت آوردند.
سست شدن خدمتگزاران رژیم و گسترش و تداوم ریزش های درون حاکمیت
خامنه ای و سران سپاه اش در حالی که از یک سو به «جنگ ترکیبی» تهاجمی علیه خلق دست می زنند یعنی به استفاده از تمامی دستگاه های سرکوب و تمامی اشکال کشتن و آدم ربایی و توطئه دست می زنند، در عین حال هر روزه از درون در حال ریزش های پیاپی هستند. ریزشی که آخرین نمونه ی آن اعترافات حسین مرتضوی زنجانی رئیس زندان اوین در اوج کشتارها می باشد.
این که چنین افرادی( که خلق در زمان خود باید سیاست چگونگی برخورد به آنها را مشخص کند) شجاعت پیدا می کنند که بگویند خمینی دستور کشتار زندانیان سیاسی را داد و رئیسی چنین و چنان کرد و «این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی»، به این معناست که بسیاری دیگر در پشت آنها در حوزه های علمیه  و دم و دستگاه های مذهبی در سراسر کشورهستند که از خامنه ای و سران آن به شدت دچار نفرت و کینه شده اند. باز شدن دریچه های بیشتر در نتیجه ی تداوم مبارزه ی خلق وضعی را به وجود خواهد آورد که این ریزش از حالت تک و توک و اینجا و آنجای آن بیرون آمده و تبدیل به گریز از حاکمین و اتخاذ موضع بی طرفی و یا روی آوری به ملت  شود. باید این نکته را در نظر داشت که بخش هایی از طلاب و آخوندهای دون پایه و روحانیون به طبقات میانی و پایین شهر و روستا تعلق دارند و دیر یا زود صف خود را از حاکمین جدا خواهند کرد و به صف خلق خواهند پیوست. روشن است که بروز چنین شکافی در هیئت حاکمه تاثیر خود را بر افراد ساده ی بسیج و سپاه نیز خواهد گذاشت و موجب ریزش های بیشتر در این سازمان ها خواهد شد. 
اگر این ریزش ها را در کنار جنگ و جدال های گرگ های درنده ی درون شان بگذاریم که برکناری شمخانی شیاد از منصبی که داشت آخرین آن نخواهد بود آن گاه تصویر روشن تری از وضع کلی حکومت خواهیم داشت. همین وضع اوراق بودن درونی حکومت است که وی را مجبور می کند برای بقای خود تلاش کند قیافه ی ترسناک و خطرناک به خود بگیرد. 
تلاش حکومت برای گرفتن شکل«ترسناک» و«خطرناک»
حکومت در وضعی است که برای ماندن دست و پا می زند. آنها به خوبی می دانند که مردم از آنها نفرت و نسبت به آنها عمیق ترین کینه ها را دارند و تنها مشکل شان گسترده کردن اتحاد و جستجوی راه هایی است که زودتر حکومت را سرنگون کنند. با این همه حکومت تلاش می کنند خود را مقتدر و ترسناک نشان دهد.
از دید آنها که عادت داشته و دارند که با کشتن جوانان مبارز بقای خویش را تامین کنند جدا از کشتارهای خیابانی این اعدام هاست که می تواند چهره ی ترسناکی از آنها در نزد توده ها ترسیم کند. آنها چون از درون تهی و پوشالی هستند و در راس هرم جناح ها و باندهای فاسد و دزد در حال جدال و توطئه چینی برای حذف یکدیگر و در رده های میانی و پایین دچار ریزش بخش های ناراضی از وضعیت بوده و هستند، تمامی نیروی وحشیگری خود را به کار می برند تا از بیرون «ترسناک» و«خطرناک» به نظر برسند. زمانی که به این درجه «ترسناکی» و «خطرناکی» نگاه می کنیم می بینیم این دیگر توده های مردم را که جای خود دارد بلکه حتی عناصر درون خودشان را که شاید به وضعیت درونی بیش از کسانی که از بیرون نگاه می کنند آگاه هستند نمی ترساند و روز به روز بیشتر و جری تر با آنها در می افتند و به افشای گذشته و یا حال عناصر و باندهای حاکم دست می زنند. اینکه فردی از میان خودشان می آید و می گوید رئیسی که خامنه ای همواره پشت اش بوده است یکی از مسئولین اصلی اعدام های جنایتکارانه ی 67 بوده است نشان دهنده ی درجه ی «ترسناکی» و «خطرناکی» این ها برای کسانی از درون خودشان است! و این در حالی است که می دانیم این ها مراقبت امنیتی شدیدی بر بیشتر مراکز مذهبی داشته و دارند و می توانند  سر هر کس که بجنبد را به راحتی زیر آب می کنند.
به این ترتیب حکومت روز به روز بیشتر هیبت ظاهری «ترسناک» و «خطرناک» خود را خواه از درون و نزد خودی ها و خواه از بیرون و بیشتر از آن در نزد توده های مبارز و نیز هر روز بیش از روز پیش اشراف داشتن و تسلط به اوضاع و کنترل آن را از دست می دهد و وارد مرحله ی ناتوانی عمومی در کنترل اوضاع می گردد. بالا بردن بی مهابای درجه ی سرکوب و به راه انداختن حملات شیمیایی به مدارس (و اکنون به مردم روستاها و شهرها با سمی کردن آّب) و اعدام های جوانان مردم از زمره ی علائم این از دست دادن کنترل اوضاع و عصبی شدن حاکمین است. یکی از دلایل اساسی روی آوری حکومت به تغییر سیاست خارجی در قبال کشورهای منطقه  (عربستان سعودی) و امپریالیست ها و پیش گرفتن هر چه بیشتر سر به زمین ساییدن در مقابل آنها از همین وضع هولناک درونی اش بر می خیزد.
جنبش راه خود را ادامه خواهد داد
در تقابل با توطئه ها و اشکال سرکوب جنبش از سوی حکومت فاسدان و جنایتکاران، جنبش می تواند و باید با اتکا طبقه ی کارگر و دیگر گروها و سازمان های مبارز و انقلابی فرهنگیان، دانشجویان و زنان و خلق های زیر ستم راه خود را بگشاید و پیش برود.
 
زنده باد انقلاب توده ها
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
13 خرداد 1402

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر