۱۴۰۲ تیر ۴, یکشنبه

طبقات و لایه ها و بخش ها و کانون های خیزش انقلابی

 
طبقات و لایه ها و بخش ها و کانون های خیزش انقلابی
و «جنگ ترکیبی» بی حاصل خامنه ای علیه جنبش توده ها

با تجدید نظر و افزوده ها
و یک توضیح 
9 تیر 1402
 توضیح:
این مقاله نخست قرار بود به مهم ترین و فعال ترین کانون های مقاومت بخش ها، لایه ها و طبقات خلق در مقابل سرکوب حکومت بپردازد. کانون هایی که در عین حال نقش محرک بیشتری نسبت به دیگر بخش ها در پیشبرد خیزش بزرگ اجرا کرده و می کنند. اما در ادامه و هنگام نگارش تلاش شد که تا حدودی به دیگر بخش ها نیز که لزوما فعال ترین کانون ها نبودند توجه شود. با این همه بر مبنای هدف نخستین خود نمی توانست تمامی این بخش ها را تک به تک در برگیرد. این کار پیشتر در اعلامیه ها و مقالات صورت گرفته بود. بنابراین اگر نام بخشی یا گروهی در این مقاله گفته نشده به معنای بی توجهی به نقش این گروه یا بخش نیست. به طور کلی تمامی طبقات ولایه ها و بخش های خلق به نسبت ها و شکل های گوناگون در جنبش و مقاومت آن در مقابل سرکوب شرکت داشته و دارند و این نیز امکان پذیر است که برخی کانون ها که به نسبت نقش کمتری تا حال داشته اند در آینده فعال تر شوند و نقش مهم تر و پیشروتری بیابند. 


جلسه اطلاعاتی ها برای هماهنگ شدن در سرکوب جنبش توده ها   
در تاریخ 25 خرداد 1402 نشست مشترک جانیان وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه و با حضور محمدی گلپایگانی رئیس دفتر خامنه ای در مشهد برگزار شد و خامنه ای نیز پیامی برای این دارودسته فرستاد.
این جلسه نخست تلاشی است برای حل و فصل تضادهای بین این دو نیرو و سپس بررسی کانون های مبارزه و خیزش توده ها و امکانات برآمدن آن در آینده و بنابراین ایجاد هماهنگی بین این دو نیرو برای سرکوب متحدانه ی جنبش و انقلاب توده ها.
پیام خامنه ای هر دو جنبه را دارد. از یک سو از این دو دستگاه اطلاعاتی می خواهد که اختلافات را کنار بگذارند و از سوی دیگر در سرکوب ها متحد عمل کنند. آنچه خامنه ای می خواهد سرکوب جنبش توده ها به وسیله ی هر دو نیرو با هم است.
از سوی دیگر خامنه ای ظاهرا نگران اختلافات در رده ی سران این دستگاه ها نیست و نظرش این است که بین سران این دستگاه ها هماهنگی وجود دارد، و این در حالی است که بیشترین اختلافاتی که تا کنون بروز رسمی و آشکار کرده بین سران و کل این دو دستگاه بوده است. با توجه به این که بسیاری از افراد دستگاه اطلاعات پاسدار بوده اند می توان حدس زد که دعوا بین این دو دستگاه نیز دعوا بین باندهای سپاه در دو نهاد اطلاعاتی است. در کل به نظر می رسد که این اختلافات جدا از دخالت این دو دستگاه در کار یکدیگر به ویژه اطلاعات سپاه که خود را همه کاره می داند، اختلافاتی در شیوه های سرکوب و بنابراین ریزش های همراه آن باشد.
 خامنه ای در ادامه می گوید که نگران اختلافات و ناهمسویی ها در رده های میانی و پایین است. از این نیز می توان برداشت کرد که باندها و گروه هایی در رده های میانه و پایین هر دو دستگاه شکل گرفته اند که هر کدام دنبال سهم گیری هستند و می ترسند که در این بلبشو و هر کی به هر کی جمهوری اسلامی سرشان بی کلاه بماند و این باید یکی دیگر از علل این دعواها باشد که البته در جمهوری اسلامی عمومی است و خاص این دو نهاد نیست.
کانون های مبارز و خیزش ضد استبدادی، آزادیخواهانه و برابری طلبانه
کارگران 
جنبش و خیزش جاری کانون هایی دارد که به وسیله ی آنها و نقش پیشرویی که اجرا می کنند به حرکت و زندگی خود ادامه می دهد. نخستین کانون ها و یا مراکز ثقل کنونی جنبش مبارزات طبقه ی کارگر و فرهنگیان می باشند. بخش هایی از طبقه ی کارگر و همچنین فرهنگیان تشکل ها و سندیکاها و شوراهایی دارند که از طریق آنها مبارزات خود را پیش می برند و این جدا از این است که کارگران به گونه ای انفرادی در مبارزات شرکت داشته و کشته و یا اعدام شده اند.
 در چارچوب سرکوب های حکومت می توان فشارهای اخیر به کارگران سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه و محاکمه و زندانی کردن تعداد بیشتری از آنها و نیز بازداشت گسترده و زندانی کردن کارگران پیمانی نفت را که در طول هشت ماه اخیر حداقل دو اعتصاب نسبتا بزرگ داشته اند برشمرد.
 به همراه کارگران بازنشسته گان نیز با مبارزات متداوم خود کانونی برای تداوم مبارزات شده اند. در بسیاری از شهرها آنها روزهای یکشنبه به خیابان ها می آیند و از یک سو از ناچیزی حقوق بازنشسته گی و وضع بد اقتصادی خویش و خواست های خود می گویند واز سوی دیگر شعارهای ضد مقامات مسئول سر می دهند.
فرهنگیان
 فرهنگیان ایران به دلیل شرایط هولناکی که جمهوری اسلامی بر تمامی جوانب زندگی شان حاکم کرده است، یکی از پرجنب و جوش ترین جنبش ها را ایجاد کرده و بر بستر آن یکی از پابرجاترین تشکل ها را سازمان داده اند. فشارهای اخیر به فرهنگیان و حکم های زندانی و تبعیدی که به بسیاری از آنها داده اند، نشانگر این است که سران حکومت در صددند این کانون بزرگ مبارزه را خفه کنند و لایه های مبارز آن را به بند کشند.
کشاورزان
مبارزات کشاورزان و پیگیری خواست هاشان نیز که تا کنون عموما پیرامون مساله ی آب بوده است کانونی برای ادامه خیزش به وجود آورده است. تا کنون این مبارزات در اصفهان و خوزستان و چهارمحال بختیاری بیش از بقیه ی نقاط هویت مستقل و تحرک داشته است و در همین نقاط به ویژه اصفهان و خوزستان نیز بیشترین سرکوب ها صورت گرفته است. جز این مناطق جنبش در روستاهای بیشتر نقاط ایران در همراهی با شهرها عمل کرده و هویت مستقل طبقاتی دهقانی نداشته است.
مشکل اساسی هم طبقه ی کارگر و هم کشاورز گسترش نیافتن مبارزه به تمامی و یا اکثریت این دو طبقه است. و این در حالی است که اگر اکثریت این دو طبقه نه به گونه ای انفرادی و در مبارزات شهرهای بزرگ و کوچک بلکه همچون طبقه در مبارزات می بودند از یک سو جنبش و خیزش کنونی می توانست به یک انقلاب واقعی و توده ای تبدیل شود و از سوی دیگر تصویر روشن تری از جنبش انقلابی و آینده آن به وجود آمده و امکانات پیروزی استراتژیک مبارزات در چشم انداز ظاهر گردد.
زنان
در کنار این طبقات زحمتکش، دختران و زنان هستند که نقش پیشگام را در مبارزات اخیر داشته اند و کماکان از کانون های فعال جنبش به شمار آمده و می آیند. جدا از برنامه هایی که حکومت برای  سرکوب مبارزات زنان و تحمیل حجاب اجباری پیش می برد که در هر گام آن با مقاومت و مبارزه ی دختران و زنان دلیر ایران روبروست، بازداشت، شکنجه، زندانی کردن، تبعید و کشتن دختران و زنان مبارز جزو سیاست های سرکوب هر روزه حکومت برای خاموش کردن این کانون پرتحرک است.
دانشجویان و دانش آموزان - جوانان
دانشجویان از کانون های اصلی مبارزه و انقلاب بوده و هستند. از جانب حکومت سرکوب دانشگاه و دانشجو در بیست و پنج سال اخیر مداوما تداوم داشته است. حکومت همواره تلاش کرده تا سکوت گورستانی بر دانشگاه حاکم کند که جز زمانی کوتاه موفق به آن نشده است. در مبارزات اخیر نیز حکومت تلاش کرد تا آنجا که می تواند و به اصطلاح تیغ اش می برد سرکوب دانشجویان را پیش برد که حمله لباس شخصی های پاسدار به دانشگاه شریف و ضرب و شتم دانشجویان یکی از نقاط اوج آن بود که به دلیل همبستگی مردم و پشتیبانی آنها از دانشجویان موفق نشد توطئه ی کثیف خود را پیش برد. اکنون نیز جدا از بازداشت و شکنجه و زندان کردن و ربودن و کشتن دانشجویان به انواع محدودیت ها و محرومیت ها برای دانشجویان دختر و پسر دست می زند تا شاید موفق شود همان سکوت را بر دانشگاه حاکم کند. در مورد دانش آموزان این بیشتر در نه ماه اخیر است که جنبش با هویت مستقل آنان برآمد یافته و سرکوب شدیدی نیز بر آنها اعمال شده است که آخرین آن حملات شیمیایی به مدارس بوده است.
هنرمندان
یکی دیگر از کانون های مهم مبارزه هنرمندان و به همراه آنان ورزشکاران بوده اند. اکثریت هنرمندان و به نسبت های گوناگون در مبارزات شرکت کرده و هم خود نقش پیشرویی داشته و هم با حرکت های توده ای همراهی کرده اند( از جمله دیدارهنرمندان پیشرو با خانواده های جانباخته گان و آسیب دیده گان). سرکوب و خفه کردن این کانون یکی از مهم ترین وجوه سرکوب کنونی را تشکیل می دهد چرا که هنرمندان به ویژه هنرمندان فعال در سینما مشهوراند و به دلیل شهرت خویش نقش تاثیر گذاری بر جنبش و تداوم آن دارند. 
حکومت بکتاش آبتین هنرمند متعهد را به قتل رساند و بسیاری را بازداشت و شکنجه و زندانی کرد و بسیار محدودیت ها به وجود آورد تا این جنبش را خفه کنند. اما وضع برعکس آنچه شد که می پنداشتند و هنرمندان بیشتری به رادیکالیسم و پیوند با توده های مردم گراییدند. آخرین شکل سرکوب برای تسلیم کردن هنرمندان، بیرون کشیدن نمایش خانگی از دست هنرمندان مستقل و سپردن آن به صدا و سیما مبلغ سیاست های سرکوب و رواج دهنده ی خرافات و سازمان فاسد و دزد است. این سرکوب ها در کل جز اینکه ناراضیان را بیشتر و جریان رادیکال را میان هنرمندان تقویت کند نتیجه ای نخواهد داشت.
روشفکران
روشنفکران ترقی خواه و مبارز( جدا از هنرمندان و یا ورزشکاران آگاه) خواه به شکل انفرادی و در روزنامه ها و مجلات و یا فضای مجازی نقش همیشگی خود را در افشاگری و طرح مسائل جنبش و بحث در مورد آنها و بالا بردن سطح آگاهی و اتحاد و سازماندهی مردم بیش از پیش اجرا کرده و از کانون های مهم جنبش بوده اند. آنها به شدت زیر ضرب حکومت بوده و بسیاری از ایشان بازداشت و شکنجه و زندانی شده و یا همچون دانشجویان در گوشه و کنار ایران ربوده و به قتل رسیده اند.
زندانیان سیاسی
همین نقش را زندانیان سیاسی از زن و مرد کارگر و روشنفکر و معلم و حقوقدان و هنرمند ایفا کرده اند. آنها مشوق مردم به مقاومت و تداوم مبارزه بوده و شور و شوق زیادی ایجاد کرده و هر باره موجب گردیده اند که فشار و سرکوب  حکومت بر آنها چند برابر گردد و بهای سنگین تری بپردازند.
وکلای مبارز و استادان دانشگاه و پزشکان و...
از میان مهم ترین بخش ها در مبارزات طبقه ی متوسط باید از وکلای مبارز نام برد. آنها به واقع جنگ تمام عیار حقوقی را با دستگاه قضایی و اطلاعاتی پیش برده و هم از موکلین خود دفاع کرده و هم مداوما در مورد پرورنده ها برای مردم افشاگری کرده اند و خود در کنار موکلین خود بازداشت و زندانی شده اند. احضار بیش از صد وکیل به دادگاه برای دادن تعهد به جمهوری اسلامی آخرین شکل سرکوب این لایه های مبارز بوده است.
همین مساله برای استادان مبارز دانشگاه ها که با سیاست های سرکوب دانشجویان مخالفت و از دانشجویان دفاع کرده اند کم یا زیاد رخ داده است. بسیاری از این استادان یا از کار برکنار شده و یا مجبور به استعفا شده اند. پزشکان و پرستاران بیمارستان ها نیز به شکل های گوناگون در کنار مردم و مبارزین خلق بوده و تا مرز جانباختن در راه مبارزه فداکاری کرده اند. 
خانواده های جانباخته گان - مادران و پدران - زنان و مردان
 دختران و زنان تنها در یک جنبش عمومی نقش ندارند و نیز مبارزات خود را تنها جمعی پیش نمی برند، بلکه هر کدام هنگامی دختر و مادر و خواهر و همسر جانباخته و یا آسیب دیده ی مبارزات می شوند تبدیل به یک کانون فردی مبارزه می گردند که جمع زیادی را پیرامون خود به حرکت در می آورند. شمار زیادی از این کانون ها اکنون به وجود آمده اند. مادران جانباخته گان از سال ها 60 گرفته تا آبان 98 و اکنون مبارزات نه ماه اخیر که دست در دست یکدیگر داده جنبش را زنده نگه داشته و پیش می برند یک نمونه ی است. نمونه ی برجسته دیگر زنانی چون ماه منیر مولایی مادر کیان و آتش شاکرمی و نیز الهام افکاری خواهر جانباخته نوید افکاری است. ماه منیر و آتش و الهام پرچم مبارزه را در دست گرفته و به این ترتیب شعله ی جنبش را در میان زنان و در میان توده های منطقه و خلق ایران فروزان نگه داشته اند.
همچنین است مردانی که چنین نقشی را داشته و دارند از جمله پدر مهسا امینی و پدر پویا بختیاری و یا برادران زندانی جانباخته ی مبارزات نوید افکاری که سال هاست نقش چنین کانونی را اجرا می کنند. سرکوب این خانواده های مبارز و این زنان شجاع و  فداکار تاثیری ندارد جز اینکه خانواده ها و زنان و مردان دیگری را نیز به مبارزات کشانده و از آنها قهرمان بسازد.
خلق کرد و بلوچ
از آغاز دور نوین مبارزات توده ها، خلق های کرد و بلوچ دو کانون مهم مبارزات آزادیخواهانه ی جاری بوده اند. برای همین هم حکومت چماق سرکوب شدید را مداوما بر بالای این دو خلق نگه داشته است. بخش مهمی از این سرکوب، اعدام مبارزان سیاسی و حتی زندانیان عادی این دو خلق است که خواه در این دو منطقه و خواه در مناطق دیگر تداوم یافته است. چنانکه پیش از آن، در هفته ی گذشته نیز حکومتیان هیمن مصطفایی یک جوان مبارز کرد دیگر را که جمهوری اسلامی 12 سال در زندان نگه داشته بود اعدام کردند. 
در مورد خلق های کرد( کردستان، آذربایجان شرقی، کرمانشاه) و بلوچ باید افزود که مبارزات واعتصابات کسبه و پیشه وران به عنوان یکی از طبقات خلقی نقش مهمی به عنوان یک کانون مبارزه را در این دو منطقه اجرا کرده اند. در مناطق دیگر گرچه مبارزات کسبه و پیشه وران وجود داشته و اعتصاباتی نیز صورت گرفته( به ویژه اعتصاب سه روز سراسری14 و 15 و 16 آذرماه 1401)اما جسته و گریخته بوده و هنوز تبدیل به کانونی فعال و متداوم در مبارزه ی این مناطق نشده است. 
حمله به خلق کرد 
در کنار اعدام ها و کرد کشی هایی که در کردستان و آذربایجان غربی پایانی ندارند، جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران سرکوب های خود را علیه جنبش خلق دلاور کرد پیش برده اند. در کنار این ها اینک و در چارچوب خاموش کردن هر کانون مبارزه ی آزادیخواهانه و جنبش برابری طلبانه به لشکرکشی همراه با ساز و برگ نظامی و هلی کوپتر و پهپاد و توپ و تانک به مناطقی از کردستان دست زده اند و خلق کرد را بازهم زیر ضرب گرفته اند. آنها مناطقی در کوسالان مریوان را به گلوله بسته اند که البته منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از نیروهای پاسدار نیز شده است. آنها به احتمال برنامه دارند که همچون سابق کردهای مبارز را در پایگاه های خود در مناطق مرزی عراق به موشک و توپ ببندند.
خلق کرد اما بیدی نیست که از این بادها بلرزد. چهل سال در کردستان کشتند و نتیجه جنبش بزرگ خلق کرد، جنبش ژینای کرد و ایران شد. باز سرکوب کنند و بکشند جنبشی والاتر پدید خواهد آمد.
سرکوب خلق بلوچ
مبارزات آزادیخواهانه و با شکوه مردم بلوچ یکی از مهم ترین کانون های انقلاب ایران بوده است که نزدیک به چهل جمعه است ادامه دارد.  در هفته ی گذشته قرار بوده که توطئه ی ترور رهبر مذهبی بلوچ ها ترتیب داده شود که قضیه لو رفته و فرد مزدور به وسیله انتظامات مسجد مکی دستگیر می شود.
پیش از این واقعه حکومت مانع رفتن مولوی عبدللحمید پیشوای مذهبی مردم بلوچ به سفر حج می شود و به این ترتیب به نوعی سرکوب و تحقیر روانی توده های بلوچ که پیرامون وی گردآمده اند، دست می زند.   
جنگ ترکیبی خامنه ای علیه توده ها
از نظر خامنه ای باید جنگ ترکیبی علیه مبارزات توده ها و برای سرکوب و به خانه راندن آنها انجام گیرد. معنایش این است که باید با به کار بستن تمامی شکل ها ممکن سرکوب و در تمامی زمینه ها و به وسیله ی تمامی دستگاه ها و نهادهای حکومت این کانون ها خفه شوند و مبارزه ی طبقات خلق علیه حکام فاسد و مستبد کنونی متوقف گردد.آنچه  خامنه ای و سران سپاه و دستگاه سرکوب می خواهند این است که خلق ستم پذیر و برده گردد.
 نخست می توان گفت که وی موفق نخواهد شد چرا که اکنون چهل سال است که اینان سرکوب کرده اند و نتیجه چنین شده است. از زمان و شرایط معینی، سرکوب نقش عکس داشته و خود موجب گسترش مبارزات خواهدشد.
و دوم این که حتی اگر در بدترین حالت موفق شود امر خود را پیش برد موقتی و گذرا خواهد بود.
 چرا؟
خامنه ای و پاسداران اش نمی توانند کانون های مبارزه و انقلاب را خاموش کنند!
نگاهی به جنبش های بیست و اندی ساله ی اخیر نشان می دهد که چنین کانون هایی از همان آغاز و به همین شکل کنونی خود وجود نداشته اند بلکه به مرور و طی مبارزات جسته و گریخته ایجاد شده و از تک و توک بودن و البته زیر سرکوب های شدید به وضع فعلی خود رسیده اند. یعنی نه رو به کم شدن و نه رو به شکل های پایین تر مبارزه و نه به سوی رویه های ملایم تر بلکه برعکس رو به شمار بیشتری یافتن و رو به شکل های عالی تر مبارزه و رو به رویه ها و خواست های رادیکال تر یافتن سیر کرده اند. به بیانی دیگر تمامی طبقات خلق و لایه های درون آنها کم یا بیش فعال شده و تقریبا اکثریت به اتفاق آنها در این که جمهوری اسلامی باید برود و باید آن را سرنگون کرد به نظر واحدی رسیده اند و نیز اشکال مبارزه را ارتقاء داده اند. خلق ایران نمی خواهد تن به ستم حکام متحجر و فاسد و جنایتکار دهد و تاریخ بیست و اندی سال اخیر بر این امر گواهی می دهد.
 البته اکثریت مردم در سراسر ایران طی سال های1376 تا 1380 بارها به حکومت نه گفتند و نیز همین وضع در سال 1388 با یک نه بزرگ پدید آمد اما وضع به گونه ای نبود که به این گستره کانون هایی استوار پدید آید. در عین حال در جنبش های سراسری دی ماه 96 و آبان 98 جنبش با این که سراسری بود مدت زمان زیادی به درازا نکشید و به ایجادچنین کانون هایی منجر نشد. کانون هایی که در عین حال چنین تداوم یابند و چنین به رادیکالیسم بگرایند و چنین خواست شان سرنگونی جمهوری اسلامی و طبقات ستمگرحاکم باشد.
روشن است که در کنار این جنبش ها و به مرور برخی تشکل های  کارگری همچون سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و همچنین شورای هماهنگی  تشکل های صنفی فرهنگیان شکل گرفتند و مبارزات صنفی خویش را پیش بردند. اما اینها نه همه ی این کانون های کنونی بودند و نه خواست های آنها در آن برهه ها خواست های کنونی شان بود. 
درختی که تناور و شکوفا می گردد
به واقع پس از آبان 98 است که طبقات و لایه های بیشتری از طبقات در مبارزات شرکت می کنند. کانون های تازه یکی پس از دیگری شکل می گیرند و این ها همه در خیزش انقلابی نوین رو می آیند و نیز شمارشان بیشتر و بیشتر و خود شکوفاتر و پرشاخ و برگ تر و تناورتر می گردند. 
بر مبنای آنچه گذشته است و نیز وضع کنونی و تلاش های عموما بی نتیجه و یا کم نتیجه ی سرکوب های حقیرانه خامنه ای و سران پاسدارش می توان این گونه پیش بینی کرد که در آینده، نه تنها این کانون های مبارزه خاموش نمی شوند بلکه مرتب گسترش یافته و شکوفاتر شده و جوانب تازه ای نیز پیدا می کنند و نیز رادیکالیسم بسیار ژرف تر و اشکال شدیدتری از مبارزه در پیش می گیرند.
هرمز دامان
نیمه ی نخست تیر 1402

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر