۱۴۰۲ تیر ۱, پنجشنبه

فاجعه ای دیگر برای پناهجویان

 
 
فاجعه ای دیگر برای پناهجویان
 
فاجعه ای دیگر
 روز چهارشنبه 14 ژوئن یک کشتی ماهیگیری که صدها پناهجو را از بندر تبروک در لیبی به سواحل ایتالیا حمل می کرد در نزدیکی سواحل جنوبی یونان در دریای مدیترانه واژگون و غرق شد( یا در حقیقت غرق اش کردند).
شمار سرنشینان قایق به وسیله ی پناهجویان جان به در برده حدود 750 نفر تخمین زده شده است که بیشتر لیبیایی و پاکستانی بوده اند. گفته شده است دستکم صد کودک در میان پناهجویان بوده اند. حدود صد و ده نفر از این پناهجویان نجات داده شده اند و بقیه که بیش از 600 نفر می شوند غرق شده اند.
کشور یونان عامل دم دستی فاجعه
دولت سالوس یونان که طبق گفته های بازمانده گان این فاجعه دردناک با انداختن طناب به قایق و کشاندن آن عامل اصلی این جنایت بوده است سه روز عزای عمومی اعلام کرده است و با اشک تمساح ریختن برای قربانیان، این جنایت را یکی« بزرگترین تراژدی های مهاجران» خوانده است. مقامات یونانی گفته اند که برای کمک به کشتی پیام فرستاده بودند اما سرنشینان قایق به تقاضای آنها پاسخ رد داده بودند.
آیا قاچاقچی ها مقصراند؟
از سوی دیگر دولت پاکستان بروز این فاجعه را به گردن قاچاقچیان انداخته و می گوید که اگر این ها نباشند مهاجرت و پناهجویی هم رخت بر می بندد. در پی آن شهباز شریف نخست وزیر پاکستان از مقامات کشورش خواسته که علیه قاچاقچیان وارد میدان شده و لابد شر آنها را از جامعه کوتاه کنند!
آیا افرادی همچون وی نمی دانند که دست قاچاقچیان در دست پلیس خود این کشورهاست و نیز مساله وجود قاچاقچیان نیست بلکه وجود افراد عموما کارگر و زحمتکشی است که تداوم زندگی را در کشور خود و در حکومت  های استثمارگر و ستمگر و مزدوری همچون او به صلاح آینده ی خود و فرزندان شان نمی بینند و می خواهند مهاجرت کنند و دنبال افرادی حرفه ای برای انتقال می گردند؟!
اعتراض توده ای به مرگ دردناک پناهجویان
در عین حال و در اعتراض به این واقعه در خود یونان و دیگر کشورها راهپیمایی هایی برگزار شد و توده های مردم در همدردی با پناهجویان مهاجرت و پناهندگی را از حقوق بشری دانستند.
 دو جهان، دو زندگی!
 در حال حاضر دو جهان به روی زمین وجود دارد: جهان غرب که منظور از آن عمدتا کشورهای صنعتی اروپای غربی و آمریکا و کانادا است و جهان کشورهای زیرسلطه ی آسیا، افریقا و آمریکای جنوبی. زندگی در این دو جهان متفاوت است.
زندگی در یکی برای اکثریت توده های کارگر و زحمتکش خود این کشورها و نیز مهاجران زحمتکش تا حدودی رفاه و یا نیمچه رفاهی دارد.
 یعنی فرد کارگر و یا مهاجر حالا با هر زحمتی هم که شده می تواند کاری دست و پا کند و حقوقی- گیریم گاه حتی بخور و نمیر- دریافت کند که به گدایی نیفتد و اگر کمی کاربلدتر و فنی تر و حقوق اش بهتر بود وامی بگیرد و خانه ای بخرد و خلاصه نه خودش و نه خانواده اش آنچنان نگرانی ای نداشته باشد. از این گذشته مدرسه و دانشگاه هست و بیمارستان و محل های تفریحی. می تواند بچه هایش را بگذارد درس بخوانند و خیال اش راحت باشد که اگر بیمار شد مجبور نیست بمیرد و نیز بالاخره می تواند سالی چندهفته ای را با هواپیما و قطار این ور و آنور برود و خستگی سالانه را از تن به در کند!
 در حالی که همین امکانات رفاهی و گاه حتی ناچیز رفاهی که از بیرون و در کشورهایی با اکثریت مردمان فقیر، این کشورهای غربی را همچون بهشتی برین به روز زمین نشان می دهد برای بیشتر توده های زحمتکش کشورهای زیر سلطه وجود ندارد و حکم آرزو را دارد.
بیکاری، فقر، دربدری و بی خانمانی و نداشتن امکانات فرهنگی و بهداشتی و چشم انداز آینده برای بسیاری از کارگران و زحمتکشان امری عادی است.
 در پی تلاش و جان کندن هر روزه در این کشورها که جهنم واقعی هستند، داد و فریاد فرد زحمتکش ساده به آسمان می رود که کی زمان مرگ اش فرا می رسد و سر بر بالین می گذارد و می میرد و خودش را از «شر این دنیا» راحت می کند!
به این وضع معیشت و زندگی باید وجود جنگ و درگیری های داخلی در این کشورها را افزود که عموما مسببین اصلی آن خود امپریالیست ها هستند. امری که به موج مهاجرت و پناهجویی دامن می زند.
جز این در بیشتر کشورهای زیر سلطه استبداد سیاسی و فرهنگی برقرار است و حتی جایی برای کنش های سیاسی و فرهنگی آزادنه نیز نیست. این است که پناهجویی تنها خاص مردمان کارگر و زحمتکش نیست بلکه طبقات میانی و حتی بخشی از مالداران ترجیح می دهند که مهاجرت کنند و زندگی راحت تری برای خود در کشورهای غربی فراهم سازند.  
اتحادیه اروپا و صدور فرمان مرگ
مسئولیت اصلی مرگ پناهجویان به عهده سران«بهشت» سرمایه داری یعنی دولت های امپریالیست عضو اتحادیه اروپا است. این کشورها هستند که از دولت یونان می خواهند که اجازه ندهد پناهچویان از کشوراش عبور کنند و به سلامت به کشورهای غربی برسند. و دولت یونان که سبیلش بابت این جلوگیری از مهاجرت و غرق کردن قایق هاشان چرب می شود جز مجری خواست دولت های امپریالیستی نیست.
به نظر می رسد که بخشی از دلایل این خواست کشورهای غربی این ها باشند:
 دولت های امپریالیستی در بحران مزمنی بوده و در حال وارد کردن فشار زیادی به توده های کارگر و زحمتکش در این کشورها هستند و بنابراین اگر مهاجران بیرون از خواست آنها به این کشورها پا گذارند مجبورند هزینه هایی را برای آنها در نظر گیرند و این با برنامه های ده پانزده سال اخیر این دولت ها که مدام از هزینه های رفاهی و نیز خدمات به پناهجویان کاسته اند در تضاد قرار می گیرد.
از سوی دیگر آنها خواهان گزینش هستند و می خواهند افراد تحصیل کرده و باسواد و یا دارای مهارت های فنی بالا و یا دارای سرمایه را بر مبنای نیازهای اقتصادی خود جذب کنند و بنابراین در زمان نیاز، کسانی را بیاورند که کمترین خرج را برای آنها بکنند و بیشترین بهره را ببرند. از این رو پناهجویان بی سواد یا کم سواد که توانایی های فنی بالایی نیز ندارند و یا افراد بی سرمایه به درد آنها نمی خورند.(بخشی از دلایل جذب جنگ زده گان اوکراینی جدای مسائل دیگر و تفاوت نژادی که به جای خود تاثیر داشته است همین دلایل اخیر است.)
این است که به دولت هایی مانند ترکیه و یونان و نیز کشورهای اروپای شرقی مانند بلغارستان و مجارستان فرمان می دهند که مانع آمدن پناهجویان گردند و در صورت لزوم حتی آنها را به شکل هایی همچون این مورد اخیر نیست کنند.
تا زمانی که سرمایه داری و امپریالیسم هست این فجایع نیز هست!
 تا زمانی که سرمایه داری و امپریالیسم و تقسیم جهان به دو نوع کشورهای غارتگر و ثروتمند و غارت شده و فقیر وجود دارد و تا زمانی که حکومت های کشورهای زیر سلطه نه حکومت های مستقل و با نظام های دموکراتیک و سوسیالیستی بلکه وابسته و نوکر کشورهای امپریالیستی هستند،این مهاجرت ها وجود دارد و تا زمانی هم که این مهاجرت ها وجود دارد فاجعه هایی همچون فاجعه ی اخیر نیز رخ خواهد داد. چاره ی کار مبارزه علیه نظام امپریالیستی و در کشورهای زیرسلطه، پیگیری انقلاب و برپایی حکومت های مستقل و دموکراتیک و سوسیالیستی است. 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
1 تیر 1402

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر