۱۴۰۱ آذر ۷, دوشنبه

حکومتی که تا مغز استخوان از جنبش توده ها در هراس است!

 
 
حکومتی که تا مغز استخوان از جنبش توده ها در هراس است!
 
 جانیان سپاه و بسیج بر طبق دستور سران پلید خود شیوه های کثیفی را برای سرکوب جنبش و انقلاب به کار گرفته اند که اگر گفته نشود بی سابقه است اما در حکومت های مستبد کم سابقه است.
جدا از راه انداختن اوباش سپاه و نیروهای اطلاعات و بسیجی به شکل لباس شخصی های عموما تفنگ به دست و جنایات جورواجوری که این اوباش انجام می دهند، حکومت خامنه ای شیوه هایی همچون شلیک با گلوله های ساچمه ای به سر جوانان مبارز که موجب جانباختن بسیاری شده است و شلیک مستقیم و از فاصله ی نزدیک به صورت جوانان که موجب شده یک چشم و یا هر دو چشم خود را از دست بدهند و انواع شکنجه در زندان ها و از جمله تجاوز به دختران و پسران جوان را دنبال کرده است.
دلیل اصلی این نوع سرکوب ها، پیشگیری از گسترش جنبش و انقلاب است. آنچه که این جانیان می خواهند این است که به اصطلاح خودشان با بالا بردن هزینه های مبارزه، اراده ی مبارزین به ویژه جوانان را سست کنند و موجب شوند که نه تنها آنها دیگر پیگیر مبارزات نباشند بلکه دیگران هم با دیدن وضع این مبارزین از ادامه ی مبارزه چشم پوشی کنند.
اما آنکه چنین سرکوب می کند و از گردهمایی ها و راهپیمایی ها به این درجه می ترسد نشان می دهد که بنیان خودش سست است و تنها می خواهد با ظاهر ترسناک خود وحشت ایجاد کند. در غیر این صورت دلیلی نداشت که جوان بی سلاحی را که مبارزه اش به شکل شعار و یا نهایتا پرتاب کردن سنگ و یا آتش زدن سطل زباله و چیزهایی از این رده است با این شکل های وحشیانه سرکوب کند.
آنچه که خامنه ای و سران پاسدارش از آن در هراس اند یکی گسترش جنبش است و دیگری تزلزل و بی ثباتی درونی خودشان.
در مورد گسترش جنبش آنها می دانند که هر چه جنبش پیش رود ثبات و استحکام بیشتری پیدا می کند و پس از آن دیگر حریف اش نمی شوند.
 در مورد تزلزل خودشان نیز بر این واقف اند که هر چه جنبش ثبات و استواری بیشتری پیدا کند به شکلی که دیگر نتوان آن را نابود کرد، درون نیروهای خودشان سستی و ریزش شدت بیشتری می گیرد. آنها از وضع درونی نیروهای خود اطلاع دارند و می دانند که جز عده ای معدود که انگیزهای ایدئولوژیک دارند و گمان می کنند برای «حکومت امام زمان» شان دارند مبارزه می کنند، بیشتر این نیروها از نظر درونی ثبات و استحکام ندارند و تنها به ضرب هزینه کردن های فراوان می توانند آنها را سرپا و مطیع اوامر خود نگه دارند.
تفاوت اساسی نیروهای سرکوب خامنه ای با نیروهای  گوناگون سرکوب حکومت سلطنتی سابق از ساواک و شهربانی و ارتش و ژاندارمری ... در این است که آن نیروها از اتحاد و ثبات و استحکامی درونی برخوردار بودند. اتحاد و استحکامی که در طی نزدیک به 25 سال به وسیله ی یک سیستم حساب شده ی به وجود آمده بود و شرایط اقتصادی نسبتا با ثبات و نیز یک هیئت حاکمه نسبتا یکدست و نه تکه پاره شده به وسیله جناح های گوناگون، به آن تداوم می بخشید. با این همه چنین ثبات و استحکامی طی انقلاب 57 به مرور دچار بی ثباتی و تزلزل گشت و در نهایت بخش های مهمی از آن دچار فروپاشی گردید.
اما در جمهوری اسلامی به دلیل بی ثباتی اقتصادی و سیاسی خود حکومت( توجه کنیم که پس از جنگ مبارزات توده ها با حکومت آغاز شد) و وجود تضادهای فراوان میان جناح های اصول گرا و باندهای گوناگونی که هر کدام برای خود فعال مایشاء بوده و هستند و نیز بین نیروهای وزارت اطلاعات با حفاظت اطلاعات سپاه و بین سپاه و ارتش و بین نیروهای انتظامی و سپاه و ...این نیروها همواره در معرض از هم پاشیدن بوده اند.
درست به دلیل نبود یک دستی و استحکام درونی و تضادهای فراوان ریز و درشت درون حکومت، خامنه ای و سران پاسدارش همواره بر آن بوده اند که اجازه ندهند جنبش توده ها تداوم یابد و تا جایی که می توانند آن اشکالی از سرکوب را به کار گیرند که از نظر خودشان براتر و کاراتر است و موجب می گردد که جوانان و توده ها به سرعت عقب نشینی کنند و از خیر مبارزه بگذرند. جدا از شلیک های مستقیم با گلوله ی جنگی و کشتن جوانان و مبارزان و نیز بی خبری از بسیاری بازداشتی ها، آنها شکل هایی از سرکوب همچون شلیک به چشم ها و شکل هایی از شکنجه همچون تجاوز به بازداشتی ها و... را به کار گرفته اند تا به خیال خود توده ها را عقب رانده و موجب توقف مبارزه گردند.
اما آنها کور خوانده اند. این جنبشی نیست که امروز به پا شده باشد. ریشه های این جنبش تاریخی و انقلاب حتی در این حکومت نیز به حدود سی سال پیش می رسد. اگر نخواهیم خیلی به عقب برگردیم باید بگوییم که آنها در 88 نیز بسیاری از این شیوه ها را به کار گرفتند، پس از آن در اصفهان به صورت زنان اسید پاشیدند، دی96 و آبان 98 از تمامی قدرت خود برای سرکوب استفاده کردند، به چشم کشاورزان زحمتکش اصفهان شلیک کردند و در طی این 30 سال تا توانسته اند از جوانان توده های ستمدیده ی کرد و بلوچ و عرب اعدام کردند و نتیجه ی این همه سرکوب خونبار شد جنبش و انقلاب کنونی.
توده ها گرچه در دی ماه 96 و آبان 98 مجبور به عقب نشینی تاکتیکی شدند اما در جنبش کنونی با توپی پُرتر آمدند. این به این معناست که حکومت با آن سرکوب های وحشیانه اش نتوانست جنبش را به طور استراتژیک شکست دهد و مجبور به یک عقب نشینی درازمدت کند.
می توانیم نتبجه بگیریم که سرکوب هایی از این دست نیز بی حاصل است و جز این که توپ پُر جنبش را پُرتر کند، حاصل دیگری نخواهد داشت.
 اگر در آغاز این جنبش جوانان با دست خالی به مقابله ای جانانه با نیروهای سرکوب پرداختند و بسی از آنان را به سختی مجازات کردند اما در ادامه و با این سرکوب ها، این دست ها نیاز به پُر شدن را احساس خواهد کرد. احساسی که انگیزه ی تلاش خواهد شد.  
چنین سرکوب هایی موجب این نخواهد شد که توده پس روند بلکه موجب این خواهد شد که در مراحل آتی این جنبش، توده ها سلاح به دست بگیرند.     
 
درود بر پاک باخته گان و جان برکفان جوان
زنده باد توده ها
 زنده باد انقلاب
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد  جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
7 آذرماه 1401
   

۱۴۰۱ آذر ۶, یکشنبه

آغازاعتصابات رانندگان کامیون و نکاتی در مورد اعتصابات سراسری

 
آغازاعتصابات رانندگان کامیون و کامیون داران
 و نکاتی در مورد اعتصابات سراسری
 
در روزهای شنبه و یکشنبه پنجم و ششم آذر اعتصاب رانندگان کامیون و کامیون داران آغاز شد. بندرعباس و قزوین و اصفهان و کاشان و کرمانشاه و مرند شهرهایی بودند که رانندگان کامیون و کامیون داران شجاع در آنها اعتصاب کردند.
اعتصاب کامیون داران و رانندگان کامیون در بخش حمل و نقل چنانچه گسترش بیشتری یافته و سراسری و متداوم گردد، تاثیر چشمگیری به روی اقتصاد کشور خواهد گذاشت و به طور خودکار بخش هایی از صنایع و خدمات خواه خصوصی و خواه دولتی را به تعطیلی خواهد کشاند.
اعتصاب رانندگان کامیون و کامیون داران به همراه گسترش اعتصابات کارگری در بخش صنعت از یک سو به تمامی نیروهای درگیر در مبارزات خیابانی نیرو و انرژِی و امید بیشتری خواهد داد و از سوی دیگر شرایط را برای حکومت خامنه ای و پاسداران اش سخت خواهد کرد.
وظیفه ی همه ما این است که به هر شکل ممکن از اعتصابات رانندگان کامیون و کامیون داران پشتیبانی کرده و به آنها متقابلا نیرو و انرژی بدهیم تا اعتصابات خود را تداوم بخشند و ضربات کوبنده تری به حکومت مرتجع کنونی وارد کنند و نیز چنانچه آنها و یا کارگران اعتصاب کننده از سوی نیروهای حکومت مورد هجوم قرار گرفتند به یاری آنها برخیزیم.
نکته ای که در مورد ضرورت اعتصابات باید در نظر داشت این نیست که اعتصابات نسبت به مبارزات خیابانی کم هزینه تر است و بنابراین بهتر است که اعتصاب کرد تا مبارزات خیابانی.  
خیر! مساله ی کم هزینه بودن اعتصابات نسبت به مبارزات خیابانی تا حدی و در رابطه ی معینی درست است اما اصل نیست.
اصل این است که طبقاتی( و به ویژه طبقه ی کارگر) که یکی از شکل های مبارزه شان اعتصاب است می توانند خواست های خود را طرح کنند و در راه رسیدن به آنها، با این شکل معین یعنی شکل اعتصاب مبارزه  خود را پیش برده و ضربات کاری بر حکومت سرمایه دار طفیلی و مزدور وارد کنند.
اصل این است بدون اعتصابات و تنها به وسیله ی مبارزات خیابانی تمامی توده ها درگیر مبارزه نمی شوند و مبارزات خیابانی آن گستره و نیرویی که باید پیدا کند تا حکومت را سرنگون کند، پیدا نخواهد کرد.
 اصل این است که مبارزات خیابانی نمی توانند پیش روند و تکامل یابند مگر این که اعتصابات سراسری پیش روند و تکامل یابند.  
این ها به این معناست که مبارزات خیابانی همچون گذشته و این بار در کنار اعتصابات تداوم خواهند یافت و با توجه به رشد اعتصابات نیرو و توان بیشتری خواهند گرفت و گسترش بیشتری خواهند یافت، هر چند که با عمده شدن اعتصابات و در مرکز توجه قرار گرفتن آنها این امکان هست که در گیرودار رشد اعتصابات آن نقشی را که در مرحله ی نخست انقلاب اجرا کردند، در این مرحله نداشته باشند. اما این غیرعمده شدن شان به این معنا نیست و نخواهد بود که در آینده ی نه چندان دور دوباره و در شکل های تازه ای برجسته و عمده نشوند و نقش بسیار مهم تری اجرا نکنند.  
 
زنده باد توده های اعتصاب کننده
زنده باد انقلاب
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
6 آذر ماه 1401

۱۴۰۱ آذر ۵, شنبه

دو فرایند متضاد در تکامل اوضاع

 
 
دو فرایند متضاد در تکامل اوضاع
 
اعتصابات تازه در روز شنبه 5آذرماه 1401
اعتصاب دوباره ی کارگران مبارز ذوب آهن اصفهان
جوشکاران فولاد بافت
کارگران سیف خودرو
کارگران لوازم خانگی پارس قزوین
کارگران شرکت سرما آفرین الوند در شهر صنعتی البرز
خودرو سازی مرتب
روند چند روز اخیر به ویژه پس از نخستین اعتصاب کارگران ذوب آهن اصفهان، نشانگر گسترش اعتصابات کارگری در صنایع تولیدی است. در صورتی که خللی به وجود نیاید چشم انداز این اعتصابات، درگیر شدن هر چه بیشتر کارگران کارخانه های صنعتی بزرگ و کوچک و به ویژه صنایع کلیدی و بنابراین گسترش اعتصابات در سراسر ایران خواهد بود. در چنین فرایندی طبقه ی کارگر می تواند به عنوان یک طبقه ی تولیدی وارد انقلاب شده و در توازن نیروهای انقلاب و ضد انقلاب و شرایط کلی به گونه ای کیفی تغییر ایجاد کند.
بر این مبنا و در صورتی که اوضاع به همین شکل ادامه یابد انقلاب کنونی به طور جدی تری وارد مرحله ی دوم خود خواهد شد. مرحله ای که وجه عمده ی آن اعتصابات سراسری و مرکز ثقل این اعتصابات سراسری، اعتصابات طبقه ی کارگر به ویژه کارگران صنعتی است که پیشروترین بخش طبقه ی کارگر ایران هستند.
این که این اعتصابات اقتصادی باشد و یا آمیخته ای از خواست های اقتصادی و سیاسی در حال حاضر دارای اهمیت درجه ی اول نیست. کارگران به خوبی می دانند که حکومت دزد و اختلاس گر از یک سو جز وعده و وعید چیزی به آنها نخواهد داد و از سوی دیگر همان گونه که تا کنون نشان داده است برای رویارویی با کارگران جز کاربردن خشونت راهی را در پیش نخواهد گرفت. بنابراین خود حکومت مستبد، اعتصابات کارگری را به سوی اعتصابات سیاسی سوق خواهد داد. و این ها جدا از این است که بسیاری از کارگران در حال حاضر ژرف ترین اتحاد قلبی را با جنبش و انقلاب جاری دارند و با تمام وجود مایل اند که هرآنچه در توان دارند صرف پیشرفت آن کنند.   
یک شعار مهم کارگران خودروسازی بهمن موتور
«کرد بلوچ آذری، برابری و برادری»
خواست مرکزی این شعار تنها وحدت طبقه ی کارگر در یک اعتصاب اقتصادی نیست بلکه در عین حال خواست اتحاد تمامی کارگران با هر ملیتی است. در وجهی گسترده تر این شعار بیان خواست کارگران از تمامی توده های مردم ایران برای اتحاد بزرگ بر مبنای برابری میان خلق های ایران است.
رشد اعتصابات کارگری یعنی رشد اعتصابات دیگر طبقات و گروه ها
روشن است که گسترش و رشد اعتصابات کارگری خواه به دلیل پیوندها و وابستگی های اقتصادی و خواه از نظر سیاسی به شکل چشمگیری به روی کارمندان ادارات دولتی و کسبه و دیگر طبقات میانی جامعه تاثیر گذاشته و آنها را نیز به اعتصاب خواهد کشاند.
خامنه ای و بسیجی هایش
در سوی مقابل توده ها یعنی حکومت خامنه ای و پاسداران اش، وضع برعکس است. برخلاف هارت و پورت های فرمانده سپاه که ما«خطرناک هستیم»( گویا این را به آمریکا می گوید!)، سخنان خامنه ای در دیدار با بسیجی هایش حکایت از این دارد که یاس و ناامیدی براین نیروها غلبه کرده وریزش در آنها رو به افزایش است و چنانچه این ریزش ها که قطعا محدود به نیروهای بسیج نیست و بدتر از آن در لایه های پایین و میانی ارتش است، تداوم یابد که خواهد یافت، آن«خطرناک» ی مورد ادعای فرمانده ی سپاه حتی اگر راست در بیاید جز تقلای بیهوده و بی سرانجام موجودی مشرف به مرگ چیز دیگری نخواهد بود.
به این ترتیب برخلاف جنبش خلق که با اعتصابات طبقه ی کارگر رو به گسترش دارد و نیرو و توان اش علیرغم سرکوب های شدید و افت های نه چندان طولانی رو به افزایش است، نیروهای حکومت حتی با وجود این همه کشتار و بازداشت رو به کاهش و نزول است.
دو نکته ی مهم:
 اولا ریزش نیروهای بسیج تنها ریزش نیروهای بسیج نیست بلکه نشانه ی مردد و سست شدن و ریزش بدنه و پایه های اجتماعی جریان خامنه ای و کلا اصول گراهاست( وقتی خواهرزاده  خامنه ای علیه اش برمی خیزد قطعا دیگران نیز برخاسته اند).
و دوما این ریزش و کاهش نیرو با پند و اندرز دادن به بسیجی ها به دست نیامده است، بلکه با شعارهای «مرگ بر بسیجی» و «مرگ بر سپاهی» و در کنارش مبارزه ی خیابانی و رو در روی جانانه جوانان مبارز ما و از جمله گوشمالی ها و مجازات های بحق و متوالی نیروهای دشمن و نیز به آتش کشیدن بسیاری از پایگاه های بسیج و دیگر مراکز نماد حکومت آخوندها و همچنین با بیش از چهارصد جانباخته و نزدیک به بیست هزار بازداشتی از جبهه خلق به دست آمده است.
بنابراین باید کماکان این برخورد دوگانه را تداوم بخشید. از سویی تداوم شعارهای بالا علیه بسیجی و سپاهی و در کنارش مبارزه ای سترگ با بسیجی و سپاهی و دیگر نیروهای حکومتی و از دیگر سو، دادن این پیام که نیروهای ساده و میانی بسیج و سپاه جز گوشت دم توپ دزدان و اختلاس گران آخوند و سران پاسدار گردن کلفت چیز دیگری نیستند و بهتر است که هر چه زودتر خود را از شر آنها راحت کرده و به ملت بپیوندند.
 
هر چه گسترده تر باد اعتصابات کارگری 
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر سران پاسدار
مرگ بر جمهوری اسلامی 
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
ششم آذرماه 1401         

۱۴۰۱ آذر ۴, جمعه

هنرمندان و ورزشکاران مبارز و مردمی

 
هنرمندان و ورزشکاران مبارز و مردمی
 
سرکوب احزاب سیاسی و فعال شدن هنرمند و ورزشکار در سیاست
یکی از ویژگی ها کنونی انقلاب ایران این است که به جای احزاب و سازمان های سیاسی برخی از هنرمندان و ورزشکاران، فعال سیاسی شده اند و در امر پیشرفت انقلاب نقش اجرا می کنند. 
در واقع خامنه ای و سران اطلاعاتی اش گمان می کردند که با سرکوب احزاب و سازمان های سیاسی و کشتن بسیاری از رهبران و کادرهای آنها و به همراه آن به زندان انداختن بخشی از هنرمندان از جمله نویسندگان و سینماگران و ترور کردن روشنفکرانی که کار فرهنگی می کردند( قتل های وزارت اطلاعات زیر نظر خامنه ای و بیت رهبری) دیگر هیچ روزنه ای برای بروز کردن و رو آمدن نیروهای مردمی مخالف باز نمانده است و بنابراین خیال آنها می تواند از این که نیروی مخالفی رهبری توده ها را در دست بگیرد راحت باشد.
اما آنچه مبارزه و انقلاب در ایران تا کنون نشان داده این بوده است که حکومت سرکوب حتی اگر تلاش کند  تمامی روزنه ها را ببندد باز در این سد کهنه و فرسوده مفری باز خواهد شد که امکان جریان خروج سیل را آماده کند. مفری که به مرور بازتر خواهد شد و شرایط را برای خود بازیابی احزاب و سازمان های سیاسی طبقات مردمی فراهم خواهد ساخت.
هنرمند و ورزشکار مردمی
اکنون وضع به گونه شده است که بسی از هنرمندان و ورزشکاران به پشتیبانی از خیزش کنونی برخاسته اند و توده های مردم نیز از پیوستن این گونه هنرمندان و ورزشکاران استقبال کرده و می کنند.
نکته ای که این میان اهمیت دارد این است که باید اولا بین هنرمندان و ورزشکارانی که به مردم می پیوندند و آنها که نمی پیوندند فرق گذاشته و آنها را که نپیوسته اند افشا کرد و از سوی دیگر بین کسانی که از صمیم قلب به مردم می پیوندند و آنها که فرصت طلبانه چنین می کنند فرق گذاشت. یکی از مشخصه هایی که این تفاوت را روشن می کند این است که فردی که از صمیم قلب به مردم می پیوندد نخست اگر کاری در گذشته در خدمت به جمهوری اسلامی کرده است مورد نقد قرار داده و از خود انتقادی از ته دل و صادقانه و با بیان دقیق دلایل بودن اش در کنار حکومت به عمل می آورد( این کار را برخی هنرمندان و ورزشکاران انجام داده اند) و دوم این که نه از موضع بالا و خودمحوربینی و منت گذاشتن بر سر توده ها، بلکه با تواضع و فروتنی به جنبش توده ها می پیوندد و به جای پست گذاشتن به طور عملی به همراهی جنبش توده ها پرداخته و در کنار آنها و همچون یکی از آنها به مبارزه می پردازد و نقش پیشرو خویش را کنار توده ها انجام می دهد.
هنرمندان و ورزشکاران پیشرو در کنار توده ها هستند
باید توجه کرد که در دوران کنونی ارزش هنرمند و ورزشکار در این است که در کنار مردم باشد و نه جدا و یا بی تفاوت نسبت به آنچه که در جامعه و بر مردم کشورش می گذرد. دورانی است که دیگر زندگی شخصی هنرمند و ورزشکار به عنوان تافته ی جدا بافته اهمیتی برای توده ها ندارد بلکه آنچه اهمیت دارد این است که این هنرمند و ورزشکار چه موضعی در مورد انقلاب کنونی می گیرد و چه عملی در راستای پیشرفت و تحقق آن انجام می دهد.
به بیانی دیگر اکنون زمانی نیست که جوانان و برخی از مردم دنبال کنند که در زندگی شخصی فرد هنرمند یا ورزشکار چه می گذرد( چه می پوشد و... ) بلکه  برعکس این باید هنرمند و ورزشکار باشد که دنبال کند که مردم اش چگونه زندگی کرده و می کنند و چگونه مبارزه ی خود را پیش می برند.
مسئولیت مهم هنرمندان و ورزشکاران
یکی از نکاتی که هنرمند و ورزشکاری که به مردم می پیوندد باید در مورد آن حساس باشد این است که نفوذ وی در مردم، موضع وی در مورد انقلاب و خدمت وی به پیشرفت آن مورد استفاده نیروهای غیرمردمی و ضد مردمی قرار نگیرد.
در این جا به ویژه صحبت ما در مورد نیروهای رژیم سلطنتی سابق یعنی سرمایه داران کلان ثروت وابسته ی رژیم سابق است که از ایران فرار کرده و چهل سال در بهترین محل های آمریکا و کانادا و اروپا زندگی کردند و اکنون به امید برگرداندن آن بهشت برین محمدرضاشاهی شان دوباره فعال شده اند و تلاش می کنند نخست پشت سلبریتی های خارجه نشین شان و سپس پشت هنرمندان و ورزشکاران داخلی و یا فعالین مدنی مبارز پنهان شوند و امر بازگرداندن ایران ما را به دوران پیشین تحقق بخشند.
این ها به واقع هیچ ندارند جز مشتی رادیو و تلویزیون و سایت و یک ساواک تازه که امر دادن پرچم شیر و خورشید را به دست مردمی که برای پشتیبانی از مبارزات توده ها در ایران به خیابان های کشورهای غربی می آیند سازمان می دهد. این ها با این علم و کتل می خواهند خود را بزرگ نشان داده با هیچ و پوچ کار انقلاب توده ی مردم را به نفع خود تمام کنند.
گرچه برنامه ی سلطنت طلبان و همچنین جمهوری خواهانی که در نوکری کشورهای غربی دست کمی از سلطنت طبان ندارند، در صورت ورود همه جانبه ی طبقه ی کارگر و نیز دیگر طبقات زحمتکش شهر و روستا پیش نخواهد رفت و شکست خواهد خورد، اما هنرمندان و ورزشکاران پیشرو باید در مورد استفاده ی اینان از خود بسیار هوشیار باشند و منافع توده های مردم و ملت ایران را با دقت مراقبت کنند.
توده های مردم ایران خواهان یک حکومت دموکراتیک و ملی هستند نه حکومت استبدادی و وابسته به قدرت های خارجی. این کلید انقلاب و خط قرمز هر فرد پیشرویی است که در کنار توده های مردم و ملت خود ایستاده و برای تحقق آمال و آرزوهای آنان مبارزه می کند.
 
درود بر ورزشکاران و هنرمندان مبارز
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
پنجم آذر1401
 

۱۴۰۱ آذر ۳, پنجشنبه

درباره ی اعتصابات کارگری

 
درباره ی اعتصابات کارگری
 
اعتصابات کارگری
بخشی از کارگران پتروشیمی مسجد سلیمان،
آتش نشانان مشهد( آنها جلوی استانداری مشهد به نشانه ی اعتراض گرد آمدند)،
کارگران آلومینیوم جنوب در لامرد فارس و
کارگران خودروسازی بهمن موتور(با شعارهای«درآمد دلاری، کارگر ریالی» و «کارگر داد بزن، حقتو فریاد بزن» و «حمایت، حمایت» و «کرد، بلوچ، آذری، آزادی و برابری»)
اعتصاب کردند.
پیش از این نیز
کارکنان و راننده ها در ترمینال باربری اکبر آباد نسیم شهر تهران
و کارگران پالایشگاه یازدهم در پارس جنوبی فاز 13
اعتصاب کرده بودند.
 
«حمایت، حمایت»
یکی از مهم ترین شعارهای کارگران خودروسازی بهمن موتور«حمایت، حمایت » بود. این شعار تنها کارگران دیگر کارخانه ها و کارگاه ها را در نظر ندارد بلکه درعین حال متوجه تمامی طبقات خلقی ایران است. کارگران همچنان که خودشان خواه معنوی و خواه عملی از جنبش های دیگر طبقات پشتیبانی می کنند- اکنون بسیاری از کارگران خودشان در خیابان جزو مبارزین خیابانی هستند- در عین حال نیازمند پشتیبانی دیگر کارگران و طبقات جامعه از مبارزات و اعتصابات خود هستند.
 
«وعده و وعید کافیه، سفره ی ما خالیه»
باید پذیرفت که یکی از عوامل مهم دیرکرد اعتصابات کارگری وضع بد اقتصادی و فقر و فلاکتی است که طبقه ی کارگر دچار آن است. اکنون روزگاری است که حتی داشتن یک شغل جواب خورد و خوراک را نمی دهد چه برسد این که کارگری شغل نداشته باشد.
 این امر موجب شده است که بیشتر اعتصابات کارگری سال های اخیر اقتصادی باشد که وضع هولناک اقتصادی و بی حقوقی این طبقه را نشان می دهد.
روشن است که حق طبقه ی کارگر است که در این بحران اقتصادی و سفره های خالی خواهان بهبود اوضاع معیشت خود شود. از سوی دیگر قرار نیست که تمامی بخش های طبقه ی کارگر که بسیاری شان به دلیل خفقان و سرکوب استبداد و نداشتن سازمان های صنفی خود، حتی امکان تمرین یک اعتصاب اقتصادی را نداشته اند یک باره به اعتصابات سیاسی جهش کنند. و تازه این اعتصابات اقتصادی در زمان و شرایطی صورت می گیرد که هر گونه نارضایتی وجه سیاسی داشته و در کل به جنبش سیاسی موجود یاری می رساند.
 
 تبلیغ علیه حزبیت در طبقه ی کارگر یاری به دشمنان طبقه ی کارگر است
طبقه ی کارگر بدون تشکیلات صنفی مانند سندیکا و یا شورای صنفی و به ویژه بدون حزب سیاسی اش مطلقا نمی تواند نقشی در خور در تحولات آتی جامعه داشته باشد چه برسد به این که رهبر انقلاب شود و تمامی طبقات زحمتکش و مردمی را به سوی ایجاد جامعه ی دموکراتیک و سپس سوسیالیستی رهبری کند.
نظرات ضد حزبی که از سوی مشتی رویزیونیست امثال خروشچفیست های راه کارگری و همچنین برخی ترتسکیست ها و چپ نویی و هواداران دروغین طبقه ی کارگر در میان کارگران رواج داده می شود و برخی از تشکل های صنفی کارگری موجود نیز آنها را تکرار می کنند، برای آینده ی مبارزه طبقه ی کارگر فاجعه بار است.
البته اندیشه های ضد حزبی از سوی برخی منفردین نیز تبلیغ می شود و این به سبب نظرات و فعالیت های احزاب  و سازمان های رویزیونیستی و ترتسکیستی است که به دروغ خود را نماینده ی طبقه ی کارگر معرفی کرده و می کنند و طی چهل سال اخیر جز وراجی و تخریب هم کاری نکرده اند. نتیجه کار این جریان ها عموما چیزی نبوده جز داشتن تک و توکی از وابستگان حزب و سازمان خودشان در میان چند سندیکای موجود کارگری. و این ها هم کارشان به راه انداختن اغتشاش و آشفتگی های فراوان در میان همین بخش های پیشرو کارگری بوده است.
اما این تمام قضیه ضد حزبیون نیست. این ها به همراه بخشی ازهمین منفردین ضد سازمان و حزب عمیقا ضد مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم هستند و اساسا تبلیغات ضد حزبی و ضد رهبری حزبی شان ارتباط مستقیمی دارد با نظرات ضد مارکسیستی شان.
 بسیاری از آنان ضد مبارزین و روشنفکران انقلابی هستند اما خودشان تاریک فکران و سازمان هایی هستند که همچون بختک، جو را به آشفتگی  کشانده و کارگران پیشرو و فعالین کارگری را دچار تشتت فکری و پراکنده گی تشکیلاتی می کنند. این ها تماما به طبقات حاکم کمک می کنند و نه به طبقه ی کارگری که ادعای هواداری اش را می کنند.
 
هر چه گسترده تر باد اعتصابات کارگری
از مبارزات کارگران به هر شکل ممکن پشتیبانی کنیم
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
چهارم آذر ماه 1401

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(1)

 
یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(1)
 
سپاه و حمله به کردستان
گویا سپاه زمانی با اسم و رسم نداشته اش به سرکوب توده ها دست می زند که بتواند با سلاح های نیمه سنگین مانند دوشکا و پهپاد و خمپاره و توپ و تانک و هلی کوپتر و گازهای سمی به میدان آید و از آنها برای به خاک و خون کشیدن توده های بی دفاعی که با دست خالی خواسته های خود را فریاد می زنند استفاده کند و خود را قدرتی بی مانند نشان دهد. بی گمان در سرکوب توده های خلق سوریه نیز این جانیان پلید تماما از همین سلاح ها استفاده کرده اند. 
این که سپاه پاسداران منفور اکنون با اسم خودش وارد سرکوب توده های کرد شده است جدا از تحلیل آنها از وضع کردستان به عنوان پیشروترین بخش انقلاب ایران، به نظر با این امید است که بتواند آن گذشته ی کثیف و نفرت انگیزی را تداعی کند که مردم کرد بی دفاع بودند و تبلیغات این حزب اللهی های پلید پیرامون تجزیه طلبی این خلق ستم دیده بود و پایه های آنها در دیگر نقاط کشور تا حدودی زیر تاثیر این تبلیغات کثیف شان قرار داشتند و موضعی یا جانبدارانه به نفع سپاه و یا بی تفاوت می گرفتند. اما این دفعه را به راستی کور خوانده اند.
سپاه پاسداران مجبور به برقراری حکومت نظامی در بیشتر شهرهای مبارز کردستان شد. امری که نشان از رشد جنبش در کردستان و در تمامی مناطق ایران دارد و نشانگر درمانده گی خامنه ای و سران خرس قطبی پاسدارش می باشد.
 
مساله ی تیم ملی فوتبال
 دوران انقلاب، دوران انقلاب است و در چنین دورانی عموما این گونه است که برای مردم اهمیتی ندارد که تیم های ورزشی شان در میادین ورزشی پیروز شوند. به گفته ی یک ورزشکار زن مبارز مردم اکنون پیروزی و مدال نمی خواهند. آنچه برای آنها مهم است این است که ورزشکاران به مردم بپیوندند و در پیشرفت و پیروزی مبارزه و انقلاب نقش داشته باشند.
اکنون این مهم است:
با حکومتی یا با توده های مردم؟
اگر با مردمی چه کاری برای انقلاب مردم انجام می دهی؟
برخی بازیکنان سیاسی نبودن فرد ورزشکار را بهانه کرده و می گویند سیاسی نیستند و برای لذت بردن از فوتبال به جام جهانی رفته اند. آنها که چنین نظری دارند راست می گویند چرا که برای افتخار شخصی و اسم در کردن و قیمت خود را بالا بردن و بازی با بازیکنان تراز اول جهان و دیده شدن در تلویزیون ها رفته اند و نه برای خاطر شادمان کردن ملت شان.
 اما جالب این است که این نوع ورزشکاران خود پرست و نارسیست، سیاسی بودن کلی همچون پیرو یک اندیشه و عقیده ی سیاسی بودن و فعالیت در راه تحقق آن را با این که در شرایط کنونی با مردمی و یا مقابل مردم به کلی عوضی گرفته اند. این شهرت پرستان و مال دوستان فراموش می کنند که این تیمی که در آن عضو اند تیم شخصی نیست بلکه تیم ملی است و این تیم می تواند با موضع گیری درست بازیکنان در قبال وقایع، دیگر نه لزوما نماینده ی دولت وقت، بل نماینده ی ملت باشد. حال اگر ملت نخواهند که این تیم به جام جهانی برود تیم نباید برود. وقتی می رود به این معناست که دیگر تیم ملت نیست بلکه تیم دولت یا تیم شخصی مربی و بازیکنان است.
از سوی دیگر آیا زمانی که جنگی عادلانه یا ناعادلانه در می گیرد، افراد ورزشکار یا هنرمند می توانند بگویند ما سیاسی نیستیم و کاری به کار جنگ نداریم. اینجا نیز اگر جنگ از سوی دولت و ملت عادلانه و برحق باشد هر فردی باید از جان و دل برود و برای ملت و  کشورش بجنگد و اگر ناحق و نادرست باشد باید شکست طلبی پیشه کند و علیه جنگ موضع بگیرد و فعالانه برای پایان دادن آن به نفع توده های کشورش مبارزه کند. در چنین مواردی نمی توان گفت که من سیاسی نیستم و کاری به سیاست ندارم.
به طور کلی خواه میان هنرمندان و ورزشکاران بخشی طرف حکومت و بخشی طرف مردم اند. بخشی هم یا از مردد بودن شان در انتخاب و یا از روی فرصت طلبی و ابن الوقتی موضع میانه و خنثی می گیرند. در کل افرادی که خود را نسبت به ملت مسئول احساس کنند و دست به فداکاری در راه توده ها بزنند کم نیستند.
هرمز دامان
نیمه نخست آذرماه 1401

۱۴۰۱ آذر ۲, چهارشنبه

به پشتیبانی از توده های قهرمان کردستان پنجشنبه 3 آذر اعتصاب سراسری


به پشتیبانی از توده های قهرمان کردستان
 و نقش برآب کردن توطئه های خامنه ای و پاسداران اش 
پنجشنبه 3 آذر اعتصاب سراسری

 کردستان این پیشرو انقلاب ایران نباید تنها بماند!

توطئه ی دشمن کثیف را نقش بر آب کنیم!

 

 کارگران، کشاورزان، فرهنگیان، کارمندان، رانندگان، پرستاران و کارکنان بیمارستان ها، دانشجویان، دانش آموزان، وکلا و پزشکان، کسبه و بازاریان، هنرمندان و ورزشکاران و تمامی توده های خلق

ما باید برای پشتیبانی از کردستان قهرمان تبدیل به یک مشت محکم شویم و بر صورت این دشمنان کثیف فرودآییم.

گروه مائوئیستی راه سرخ

 ایران

دوم آذر 1401