۱۴۰۲ تیر ۱۳, سه‌شنبه

اشاره ای به سرکوب جنبش های توده ای از جانب سرمایه داران امپریالیست فرانسه

 
اشاره ای به سرکوب جنبش های توده ای از جانب سرمایه داران امپریالیست فرانسه
 
مقایسه کردن های شیوه های سرکوب حکومت مرتجع فرانسه با حکومت مرتجع ایران
     در چند مورد که جنبشی در کشور فرانسه پدید آمد و از جمله همین جنبش کنونی برخی مزدوران و نوچه ی بورژوازی امپریالیستی در تلویزیون های مربوطه و اینجا و آنجا خرده بورژواهای دموکراتی که دلشان برای دموکراسی بورژوایی ریسه می رود به سرعت به مقایسه ی شیوه های برخورد به جنبش توده ای از جانب سران دولت فرانسه و جمهوری اسلامی ایران پرداخته و به این نتیجه رسیدند که جمهوری اسلامی سرکوب خشن می کند و حکومت فرانسه سرکوب خشن نمی کند( نمی کشد، کور نمی کند، ترور نمی کند و...).
از این مقایسه، آنها از یک سو محکومیت شیوه های سرکوب جمهوری اسلامی را نتیجه می گیرند( که جای بحثی در آن نیست) و در مقابل جانیان حاکم بر ایران «روسفید از آب درآمده» معرفی می کنند( که بسیار جای بحث دارد) و از سوی دیگر با طرح به آتش کشیدن اتومبیل های شخصی و یا مغازه های کوچک سیگار فروشی و مجروح کردن تعدادی پلیس که همه را به مبارزان مردمی نسبت می دهند، آه و ناله از این کارها سر داده و به گونه ای بورژوازی امپریالیستی فرانسه را تبرئه می کنند.(1)
     روشن است که بورژوازی فرانسه این جنبش ها را آن گونه سرکوب نکرده و نمی کند که جمهوری اسلامی سرکوب کرده و می کند. این هم ممکن است که چنین مقایسه ای در شرایط کنونی بین سرکوب در دیکتاتوری های بورژایی غربی که همراه دموکراسی بورژوایی است و استبداد دینی قرون وسطایی در ایران تا حدودی و صرفا از نظر تبلیغی موقتی، برای محکوم کردن سرکوب های سازمان های اطلاعاتی و سپاه پاسداران و لباس شخصی ها و دیگر دارودسته های آخوندهای متحجر و جانی در ایران سودمند باشد. گرچه این مقایسه موجب تغییری در شیوه های سرکوب مرتجعین حاکم بر جمهوری اسلامی و مثلا در پیش گرفتن شیوه های سرکوب به وسیله ی دولت فرانسه نخواهد شد و برای اثبات حقانیت مبارزه با این سرکوب های وحشیانه هم، نیازی به چنین مقایسه هایی نیست.
 آنچه در این مقایسه پنهان می شود!
     اما آنچه عموما به گونه ای پنهان در این مانور دادن روی تفاوت های آشکار بین دو نوع شیوه ی  سرکوب وجود دارد آب پاک ریختن روی دولت های امپریالیستی ای همچون فرانسه و آرایش این دولت هاست. نوچه های مورد اشاره این گونه رواج می دهند که چنین شیوه ی سرکوب «نرمی» از جانب دولت فرانسه و کلا دولت های امپریالیستی امری همیشگی است و استراتژِی کلی سرکوب از جانب حکومت فرانسه و چنین دولت هایی به شمار می آید!
در این که حکومت جمهوری اسلامی، یکی از پلیدترین و جنایتکارترین و فاسدترین و شیادترین حکومت های حال حاضر جهان( و همچنین تاریخ ایران) است تردیدی نیست، اما از این امر بر نمی آید که دولت فرانسه شیوه های سرکوبی مانند جمهوری اسلامی نداشته و نخواهد داشت آن هم به این علت که مثلا جنبش توده ای کنونی و یا جنبش های پیش از آن را در کشور خود به شکلی که اکنون جمهوری اسلامی می کند، سرکوب نکرده است.
 در واقع شیوه ی سرکوب این جنبش ها چنین است زیرا از یک سو و از جهاتی وضع اقتصادی و سیاسی فرانسه نسبت به دیگر کشورهای امپریالیستی بحرانی تر است و این خطر وجود دارد که سرکوب شدیدتر از این، جنبش توده ای را با توجه به سابقه ی چنین جنبش هایی در دو دهه ی اخیر، گسترده تر و رادیکال تر و وضع را برای بورژوازی فرانسه مشکل تر کند؛ و از سوی دیگر وضع کنونی این جنبش خطر فوری سرنگونی حکومت را در پی ندارد و بنابراین راندن آن به سمت بدتر شدن سیاست درستی از جانب دولت نخواهد بود. علت نبودن چنین خطری این است که نه حکومت فرانسه علیرغم وضع برشمرده شده در نکته ی نخست، وضعی مانند جمهوری اسلامی دارد و نه این جنبش ها آن قدر قوی( همچون جنبش توده های ایران)هستند و ادامه دار و مهم تر از همه دارای سازمان مستحکمی که برنامه و استراتژی سرنگونی و تغییر حکومت را داشته باشند.
آنچه می توان به نکته ی اخیر افزود این است در این کشورها نسبت به کشورهای زیرسلطه برخی لایه های طبقات میانی و همچنین لایه های بالایی طبقه ی کارگر درجه ای از رفاه دارند و عموما تمایلی به تغییر حکومت و نظام و برقراری حکومت و نظام نوینی ندارند. به معنایی دیگر بورژوازی امپریالیست حاکم دارای پایگاه اجتماعی در میان طبقه ی خرده بورژوازی و لایه هایی از طبقه ی کارگر است، در حینی که با وجود بحران های مزمن و سقوط این لایه ها و طبقات به لایه ها و طبقات پایین تر در دو دهه ی اخیر، روز به روز در حال از دادن این نفوذ و پایگاه اجتماعی است.
جدا از این ها داوری در مورد یک حکومت تنها در چند برهه کفاف داوری کلی را درباره ی شیوه های استراتژیک سرکوب آن حکومت را نمی دهد. و به ویژه جایی که سخن بر سر امپریالیست ها باشد که در سرکوب خونین مستقیم و غیر مستقیم جنبش های توده ای دست طولانی داشته و قهار بوده اند.
برای این که در مورد شیوه های سرکوب حکومت بورژوازی در فرانسه و یا در کشورهای دیگر داوری کنیم باید اولا نگاهی به تاریخ این کشورها بیندازیم و دوما شیوه های سرکوب جنبش های توده ای را در کشورهایی که مستعمره ی آنان بوده اند مرور کنیم و بالاخره نگاهی به پیمان ناتو که فرانسه یکی از اعضای آن است کنیم و ببینیم که دولت فرانسه چگونه به همراه ناتو به سرکوب جنبش های توده ای در کشورهای دیگر پرداخته است.
بورژوازی فرانسه و کمون پاریس
     در مورد تاریخ خود کشور فرانسه ما تنها به سرکوب طبقه ی کارگر در پاریس به وسیله ی بورژوازی فرانسه در سال 1871 اشاره می کنیم. در جنگ این بورژوازی علیه کمون پاریس که طبقه ی کارگر پس از سرنگونی حکومت بورژوازی آن را برپا کرده بود بورژوازی مرتجع فرانسه تنها طی یک هفته که در تاریخ به هفته ی خونین مشهور است، حدود 30 هزار کارگر و زحمتکش و زن و مرد و کودک کشت. آمار جانباخته گان کمونارها در این جنگ نابرابر بیش از 50 هزار نفر تخمین زده می شود و این بجز زندانی ها و تبعیدی هاست.
ممکن است مزدوران امپریالیسم و دموکرات های خرده بورژوای عشق دموکراسی بورژوایی بگویند این مربوط به 150 سال پیش است و از آن به بعد شیوه های حکمرانی تغییر زیادی کرده و بورژوازی حکومت ها را بازتر و آزادی ها را بیشتر و دموکراسی اش را دموکراسی تر کرده و رعایت حال جنبش های توده های استثمارشده و ستمدیده را می کند.
 بورژازی فرانسه و خلق الجزایر
     اما نگاهی به شیوه های برخورد بورژوازی فرانسه که پس از انگلستان بزرگترین استعمارگر قرن های نوزدهم و نیمه ی نخست قرن بیستم است به جنبش توده های ستمدیده ی کشورهای مستعمره اش به ما نشان می دهد که اگر چه این بورژوازی در کشور خودش آن هم به دلایلی که در بالا به برخی از مهم ترین آنها اشاره شد دست به قتل عام و به راه انداختن حمام خون و نسل کشی کارگران مبارز همچون کمون پاریس نزده است اما در کشورهای مستعمره ی خویش( مشهورتر از همه الجزایر که نائل هم به این کشور تعلق داشت) تا توانسته توده های مبارز را که خواست استقلال داشته اند قتل عام کرده است. فرانسه در الجزایر که مدت 132 سال آن را به عنوان مستعمره در اختیار داشت همواره می کشت. این کشور امپریالیستی در جنگ با مبارزات استقلال طلبانه خلق الجزایر که بین سالهای 1954- 1962جریان داشت با پیشرفته ترین سلاح ها تا توانست کشتار کرد. آمار حکایت می کنند که در این جنگ بورژوازی فرانسه بین 30 هزار تا 50 و 60 هزار از جبهه ی آزادیبخش الجزایر و حداقل حدود 250 هزار نفر- تا یک میلیون نیز گفته شده است- از مردم عادی کشته است. در این جنگ همچنین حدود 30 هزار نفر از ارتش فرانسه( یعنی عمدتا کارگران و زحمتکشان فرانسه) به عنوان گوشت دم توپ بورژوازی استعمارگر و برای منافع این طبقه کشته شدند.(2) فیلم نبرد الجزیره (1966) ساخته ی جیلو پونته کورور شرح مبارزات انقلابیون الجزایری و شیوه ی های خشن سرکوب جنبش خلق به وسیله ی نظامیان بورژوازی امپریالیست فرانسه است و در زمان خود در موارد گوناگونی سر و صدا به پا کرد.
باز ممکن است  حضرات نوچه ها و عشاق دموکراسی بورژوایی بگویند این ها هم مال چهل پنجاه  سال پیش است و دوران مستعمرات تمام شد و حالا دیگر همه ی کشورها «مستقل» هستند و این ها از تجارب شان درس گرفتند و عاقل و عابد شدند و به مردم خودشان و کشورهای دیگر احترام می گذارند و دیگر مانند گذشته آنها را خشن سرکوب نمی کنند!
بورژوازی فرانسه و پیمان ناتو
     اما اگر چه این ها مربوط به چهل و پنجاه سال پیش است باز چنانکه گفتیم فرانسه عضو مهم ناتو و به همراه آلمان و انگلستان و ایتالیا یکی از چهار امپریالیست بزرگ و ثروتمند اروپا است و در تمامی جنگ های ناتو خواه در کوزوو و خواه حمله به عراق و افغانستان و کشتار مردم این دو کشور و خواه در حمله به لیبی و سوریه و خفه کردن انقلاب های این دو کشور نقش داشته است. به طور کلی هر کجا ناتو مداخله کرده فرانسه به همراه آمریکا و انگلستان کشورهای اصلی بوده اند.
بورژوازی فرانسه و جمهوری اسلامی
     از این ها گذشته یکی از کشورهایی که نقش موثری در کنفرانس گوادلوپ و روی کارآمدن خمینی و مرتجعین کنونی حاکم بر ایران داشت همین بورژوازی فرانسه بود. این بورژوازی امپریالیست بعد از آن هم تا جایی که توانست از نوکران کمپانی ها و انحصارات خویش پشتیبانی کرد و در بقای جمهوری اسلامی نقش موثری داشت. باید در نظر داشت که بورژوازی فرانسه موضعی در مورد کشتارهای سال 67 نگرفت و عملا خود نیز به همراه دیگر کشورهای امپریالیستی( انگلستان، آمریکا، آلمان و ژاپن و ایتالیا) با آن همراهی کرد. آنچه بورژوازی امپریالیست فرانسه در ایران انجام داده یعنی پشتیبانی از مرتجعین قرون وسطایی، در تمامی کشورهای زیرسلطه ای که در آنها منافعی دارد( افریقا، آسیا و آمریکای مرکزی و جنوبی) به گونه ای دیگرانجام می دهد.
شیوه های سرکوب جنبش های توده ای به وسیله ی حکومت سرمایه داران در کشورهای آمریکای شمالی و اروپا به ویژه اروپای غربی را نباید تنها در کشورهای خودشان مورد بررسی قرار داد( گرچه موردی مانند کشتار کارگران در پاریس به شکل های دیگری در آلمان و ایتالیا و اسپانیا در دوران فاشیسم تکرار شد) بلکه باید در کشورهای زیرسلطه نیز دید. افزون بر این نباید تنها دوره هایی را دید که جنبش طبقه ی کارگر قدرتمند نیست و حزب کمونیست انقلابی ای نیز وجود ندارد بل که باید زمانی را مد نظر قرار داد که جنبش نیرومند و انقلابی کارگری در این کشورهای وجود داشته و حزب کمونیست انقلابی ای این طبقه را رهبری کرده و به سوی سرنگونی حکومت بورژوازی پیش می راند. آن زمان است که دموکراسی بورژوایی دود شده به هوا خواهد رفت و جنگ داخلی رخ خواهد داد و و آن روی این بورژوازی در کشور خودش هم دیده خواهد شد؛ همچون کمون پاریس که دیده شد و همچون روی کار آمدن فاشیست ها در آلمان، ایتالیا و اسپانیا که باز دیده شد.
     آن گونه که مارکس گفت چنانچه خطری جدی حکومت بورژوازی را تهدید کند بورژوازی جنگ برده دار با برده را آغاز خواهد کرد.
 هرمز دامان
نیمه ی نخست تیر1402
یادداشت
1-   می دانیم که بسیاری از این کارها به وسیله ی خود پلیس ها و نیروهای امنیتی فرانسه صورت می گیرد و آنها آن را به گردن مبارزان می اندازند تا بهانه ها و شرایط سرکوب را فراهم سازند. روشن است که تنها مرتجعین جمهوری اسلامی از این شیوه ها استفاده نمی کند. این جزیی از روش های بورژوازی اروپایی( و بعدها آمریکایی و دیگر مناطق) که از تخم و ترکه ی ماکیاول و کتاب شهریار وی است در سرکوب مبارزات کارگری و توده ای به ویژه از قرن نوزدهم به این سو است.( نگاه کنید به سه کتاب مارکس با نام های مبارزات طبقاتی در فرانسه 1948- 1951 و هجدهم برومر لویی بناپارت و کمون پاریس)    
   2-  اواخر دسامبر 2021 دولت فرانسه پس از بیش از 60 سال بخشی از اسناد این جنگ را از قید محرمانه بودن خارج و آنها را منتشر کرد. اسناد منتشرشده نشانگر شکنجه ها و اعدام ها و جنایات امپریالیسم فرانسه در الجزایر است.

 

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر