۱۴۰۲ تیر ۱۱, یکشنبه

جنبش و مبارزه در فرانسه


جنبش و مبارزه در فرانسه
 
پنج روز است که در فرانسه درگیری های شدید بین توده های مهاجر و دیگر مردم این کشور با پلیس و حکومت فرانسه ادامه دارد. این درگیری ها در تاریخ ششم تیرماه 1402 و پس از آن به وجود آمد که پلیس فرانسه در یک ایست بازرسی به جوان 17 ساله ی الجزایری به نام ناهل مرزوک شلیک کرد و وی را به قتل رساند.
توده ها با گردهمایی در خیابان ها و راهپیمایی دست به اعتراض زدند و در مقابله با سرکوب وحشیانه ی پلیس مزدور سرمایه داران فرانسه خیابان ها را بند آوردند و ماشین ها را به آتش کشیدند. در این درگیری ها بسیاری  زخمی شده اند و بنا به اخبار تا کنون دو هزار نفر از معترضین نیز به وسیله ی پلیس بازداشت گردیده اند.   
این جنبش توده ای در بستر اعتراضات و مبارزات تقریبا بیست سال اخیر جای می گیرد. چندین جنبش بزرگ در فرانسه در دو دهه ی اخیر رویداده است. جنبش نوامبر 2005 که پس از مرگ دو جوان مهاجر 15 و 17 ساله روی داد که از دست پلیس فرار کرده و در یک پست برق پناه گرفته و در نتیجه برق گرفتگی جان باختند؛ جنبش 2007 که پس از مرگ دو موتور سوار جوان 15 و 16 ساله رویداد که تصادفی مشکوک با ماشین پلیس داشتند؛ پس از این ها جنبش ایستاده در شب  درمارس 2016 و جنبش جلیقه زردها در نوامبر سال 2018 و جنبش علیه بالابردن سن بازنشستگی در ژانویه سال 2023 روی داد. اکنون نیز جنبش مهاجران علیه تبعیض نژادی.
آنچه این جنبش ها با آن روبرو بوده و علیه آن مبارزه کرده اند یا سیاست های دولت علیه طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش بوده که عموما بر زمینه ی بحران سرمایه داری امپریالیستی در دو دهه ی اخیر در پیش گرفته شده است؛ مانند جنبش جلیقه زردها و مبارزات بازنشسته ها. و یا بر زمینه ی تبعیض نژادی و علیه چنین رفتارهایی در فرانسه؛ مانند جنبش های سال های 2005 و 2007 و همین جنبش کنونی.
در مورد مهاجران و اوج گیری رفتارهای تبعیض نژادی می توان به رشد احزاب راست و فاشیست بورژوایی در اروپا و از جمله در خود فرانسه اشاره کرد. این ها با سیاست های ضد مهاجر خود نقش موثری در تشویق پلیس و بروز این جنایات از جانب پلیس داشته اند. خود این اوج گیری احزاب راست را که همچون لولو بالای سر مردم نگاه داشته شده اند نیز باید بیشتر بر بستر همین بحران ها دید. گویی به توده های این کشورها گفته می شود یا به این که هست رضایت دهید و یا وضعی بدتر در انتظارتان خواهد بود!
آنچه در مورد تبعیض نژادی در این کشورها می توان گفت این است که مهاجران که عموما کارگر و یا لایه های فقیر و میانی خرده بورژوازی کشورهای زیرسلطه هستند در کشورهای سرمایه داری غربی( اروپای و آمریکای شمالی) شهروند درجه دو و سه به شمار می آیند و حتی پس از سالها اقامت خود را غریب احساس می کنند. در این گونه کشورها گرایش حاکم بر دولت ها و نیز میان برخی توده های معمولی سفید این است که خود را نژاد برتر و مهاجران آسیایی، افریقایی و آمریکای جنوبی را نژادهای پست تر بشمارند. بسیاری از سفیدها تنها به وضع کنونی مهاجران نگاه نمی کنند بلکه به وضع اقتصادی و سیاسی و به ویژه فرهنگی کشورآنها و باورهای  آنها( به ویژه باورهای مذهبی) و نیز مراسم و سنن و آدابی که توده های عادی آن ها را اجرا می کرده اند می نگرند و آن را موجبی برای برتربینی های خود می کنند. چنین نگاه از بالا و تحقیر آمیزی به مهاجران موجب می شود که مهاجران کشورهای گوناگون عموما درون فامیل و اقوام و ارتباطات ملی خود به سر برند و حتی(جز در محل تحصیل و کار) به ندرت با یکدیگر ارتباط یابند. حقیقت این است که بسیاری از آنها به این وضع خو گرفته و عموما به دلیل وضع اقتصادی بهتری که نسبت به کشورهای خود دارند، به روی خود نمی آورند که چه وضع تحقیر آمیزی در این کشورها دارند.
ضعف اساسی جنبش های کنونی این است که این نوع جنبش ها خودانگیخته و عکس العملی بوده و عموما سازماندهی و رهبری ای ندارند. از سوی دیگر در این کشورها طبقه ی کارگر چندپاره است و لایه های بالایی آن که بر اتحادیه های کارگری تسلط دارند عموما همراه دولت بوده و به ندرت با این گونه جنبش های اعتراضی همراهی می کنند. و بالاخره احزاب کمونیست انقلابی یا وجود ندارند و یا بسیار کوچک و ضعیف هستند. این ها موجب می شود که این گونه جنبش های توده ای همچون شلیک تیری در تاریکی به نظر رسند و مدتی آتش شان شعله ور و سپس خاموش گردند. اگر این جنبش ها را با جنبش مه 1968 فرانسه مقایسه کنیم متوجه تفاوت کیفی بین آنها می شویم. جنبش دانشجویی - کارگری مه 1968به دلیل دخالت طبقه ی کارگر و دانشجویان و نیز سازمان های انقلابی کمونیستی و به ویژه مائوئیستی و افشای سیاست های راست حزب کمونیست و در واقع رویزیونیست این کشور توانست تمامی کشور را به گونه ای همه جانبه درگیر و اروپا را تکان داده بنای دولت دوگل را سست کند. در حالی که اگر این جنبش های اخیر را با آن جنبش مقایسه کنیم می بینیم که بخشی از دلایلی که در بالا گفته شد موجب تفاوت اساسی آنها شده است.
 با این همه کمبود و نقص و ضعف موجب تفکر و تحرک است و بنابراین وضع این گونه نخواهد ماند. دیر یا زود و در نتیجه وضع عمومی و برآمد خود این جنبش ها شرایطی به وجود خواهد آمد که احزاب کمونیست انقلابی شکل بگیرند و یا قوی تر شوند و وضعی پدید آورند که در سازمان دادن و جهت دادن این جنبش ها در مبارزه ی طبقاتی نقش پیدا کنند و موجب وضعی تازه در این کشورها و شرایط مبارزه ی طبقاتی شوند.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
11 تیر 1402  

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر