۱۴۰۲ تیر ۲۲, پنجشنبه

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی(14) تفنگداران خرده بورژوا علیه مارکسیسم

 
برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(14)
 
تفنگداران خرده بورژوا علیه مارکسیسم
و تلاش برای«مهندسی» نظری مبارزات دموکراتیک - انقلابی کنونی
 
در این بخش ما به دو مساله توجه می کنیم. نخست اشاره ای به جریان هایی می کنیم که ساخت نظام کنونی را«سرمایه داری»می دانند و می خواهند بر این مبنا تضادهای آن را تبیین کنند. امری که موجب نظریه های درهم برهمی برای انقلاب در پوشش نام هایی همچون«انقلاب سیاسی» و«انقلاب اجتماعی» و یا «مبارزه ی ضداستبدادی» و «مبارزه ی ضدسرمایه داری» شده است و عموما هم می خواهند این دو را با یکدیگر و در زمان واحد انجام دهند و دوم جریان هایی که به اصطلاح می خواهند«نوآوری» کنند و برای همین به تفسیرهای اجق و وجق از خیزش دست می زنند و برای آن انواع تئوری های« نوین» اختراع می کنند. 
الف - اشاره ای به جریان های «شبه چپ» به اصطلاح ضد سرمایه داری
اقتصاد
چنانکه اشاره کردیم خصلت اساسی انقلاب ایران به واسطه ی ماهیت اساسی ساختار اقتصادی آن و ویژگی های آن تعیین می شود. ساختار نظام اقتصادی کنونی ایران سرمایه داری بورکراتیک است و دو ویژگی اساسی آن نخست زیر سلطه ی امپریالیست ها و دوم عقب مانده بودن در تمامی شئون تولیدی است.
دو خصلت نخ نمای بسیاری از تحلیل های اقتصاد سرمایه داری بوروکراتیک ایران نخست عبارتند از کنار گذاشتن امپریالیسم از نظام اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران و نقش آن در عقب نگاه داشتن جامعه ی ما از نظر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و بنابراین ارائه ی درکی مجرد از سرمایه داری در ایران؛ در این دیدگاه شرایط مشخصی که پس از تکامل مرحله ی رقابت آزاد سرمایه داری جهانی به مرحله ی انحصار امپریالیستی صورت گرفت کنار گذاشته شده و بنابراین خصلت زیرسلطه و وابسته ی اقتصاد ایران به گونه ای مطلق نادیده گرفته و ماست مالی می شود.
 و دوم همردیف گرفتن این سرمایه داری با سرمایه داری پیشرفته ی کشورهای سرمایه داری امپریالیستی غرب و ندیدن خصال و ویژگی های عقب مانده ی آن. در اینجا آغشتگی اقتصاد و سیاست و فرهنگ به روابط ی نیمه فئودالی و قرون وسطایی و چسبنده گی این روابط  به آن از نظر ناپدید می گردد. به این ترتیب این نظرات صرفا در حد برخی نمودها و یا وجوه سرمایه داری(ماننده برقراری رابطه ی کار و سرمایه و یا رسوخ روابط  توزیع کالایی در روستا) باقی می مانند و نمی خواهند و نمی توانند خصلت و مجموع ویژگی های اقتصاد را در کنار یکدیگر دیده و ارزیابی کلی را بر مبنای نگاه به کل پدیده قرار دهند.
سیاست و فرهنگ
در مورد ویژگی های سیاسی و فرهنگی باید گفت که آنها این موارد در کشور زیرسلطه و عقب مانده را از ویژگی های اقتصادی آن جدا می کنند و فکر می کنند که چنین ویژگی هایی ربطی به ساخت کنونی اقتصادی جامعه ی ما ندارد، بلکه به گونه ای کاملا مستقل روییده و یا از بیرون به آن چسبانده شده است. این جریان ها، زیر فشار جنبش ها و خیزش های انقلابی- دموکراتیک دو دهه ی اخیر به ناچار شده اند مبارزه ی ضد استبدادی را که ماهیت دموکراتیک دارد بپذیرند و خواست های دموکراتیک انقلاب را پیش بگذارند.    
ارزان بودن نیروی کار همه ی ویژگی اقتصاد ایران!
برخی از این تحلیل ها تنها ویژگی سرمایه داری در ایران را ارزان بودن نیروی کار در ایران نسبت به کشورها غربی می دانند. حال آنکه این ویژگی، ویژگی تمامی اقتصادهایی است که فرایند تبدیل روابط فئودالی به سرمایه داری را می گذرانند. در کشورهای غربی دهقانانی که از زمین کنده می شوند تبدیل به کارگران کارخانه می شوند و مزد در شرایطی که اقتصاد مراحل آغازین رشد سرمایه داری را می گذراند پایین است(1) و به مرور و نخست در نتیجه ی مبارزه ی خود کارگران و بروز اعتصاب ها و متشکل شدن کارگران در سندیکاها و اتحادیه ها سطح دستمزدها بالا می رود و کارگران سطح استاندارد زندگی و توقعات خود را نیز بالاتر می برند.
در کشورهای مستقل و پیش از مستعمره شدن همین روند به وجود می آید. اما همگام با چنین روندی در این کشورها، فرایند تبدیل کشورهای پیشرفته سرمایه داری به استعمارگر و سپس امپریالیسم صورت می گیرد و پیشرفت صنعت در این کشورها به آنها اجازه می دهد که در آغاز راه مانع چنین رشدی در کشورهای مستقل عقب مانده نسبت به اروپای غربی آن زمان شوند و خلق های این کشورها را به بند کشند. غارت کشورهای مستعمره و بعدها نیمه مستعمره موجب می شود که از کار ارزانی که در کشورهای مستعمره وجود دارد سودهای هنگفتی(یا مافوق سود) عاید سرمایه داران استعمارگر و امپریالیست گردد.(2)
 به این ترتیب ویژگی کار ارزان در مقابل کاری با قیمت بهتر در کشورهای امپریالیستی ویژگی تمامی اقتصادهای مستعمره و نیمه مستعمره بوده است؛ چنانکه لنین اشاره کرد این یکی از دلایلی است که موجب شد پیش از جنگ جهانی اول سیر مهاجرت از کشورهای امپریالیستی به کشورهای زیرسلطه برعکس شده و مهاجرت از کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره به کشورهای امپریالیستی به مرورعمده گردد.
این ویژگی سرمایه داری بوروکراتیک در ایران خود به علت زیرسلطه بودن آن تداوم یافته است. در حقیقت نیمه مستعمره شدن این کشورها که به وسیله ی امپریالیست ها به آنها با زور تحمیل شده است موجب گردیده که سطح استاندارد زندگی بالا نرود و کار ارزان، کماکان ارزان بماند و شرایط کار به جز در برخی از صنایع کلیدی و عموما هم در مورد کارگران رسمی بسیار عقب مانده و غیر استاندارد باشد. هم اکنون در پاره ای از کشورهای اروپایی که سرمایه داری های درجه دو و سه بر آنها حاکم است نیروی کار ارزان تر از کشورهای اروپای غربی درجه یک است. یکی از دلایل مهاجرت بیشتر کارگران از این کشورها( مثلا کشورهای اروپای شرقی و یا کشورهایی مانند یونان) به کشورهای ثروتمند غربی نیز همین مساله است.
دو مفهوم انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی
انقلاب اجتماعی به تمامی انقلاباتی گفته می شود که یک تغییر اساسی در ساخت اقتصادی- اجتماعی جامعه پدید آورده اند. نظام کهنه را از پیش پا برداشته و نظام نوینی در اقتصاد و اجتماع به وجود آورده اند. بنابراین انقلاب اجتماعی هم انقلاب برده گان علیه برده داری و هم انقلاب دهقانان علیه فئودالیسم و هم انقلاب دموکراتیک بورژوایی که اساسا به اتفاق دهقانان صورت گرفته است علیه فئودالیسم و هم انقلاب سوسیالیستی طبقه ی کارگر علیه سرمایه داری را در بر می گیرد.
 انقلاب سیاسی به تمامی انقلاباتی گفته می شود که به تغییری اساسی در ساخت سیاسی انجامیده و شرایط را برای تغییرات اقتصادی و اجتماعی در نظام حاکم به وجود آورده اند و آن را به پیش برده و تکامل داده اند. بنابراین همان گونه که انقلاب مثلا بورژوایی علیه فئودالیسم، انقلابی سیاسی(خواه شکل پراکنده و خواه شکل متمرکز آن) است انقلاب سوسیالیستی طبقه ی کارگر نیز انقلابی سیاسی است. هیچ انقلاب اجتماعی خاصی نبوده که بدون انقلاب سیاسی خاصی توانسته باشد به خود تحقق بخشد و هیچ انقلاب پیروزمند سیاسی خاصی نبوده است که منجر به انقلاب اجتماعی خاصی نگردیده باشد.
روشن است که انقلاب سیاسی با«تغییر سیاسی» در چارچوب یک ساخت اقتصادی و یا سیاسی- فرهنگی تفاوت اساسی دارد. از این دیدگاه کودتا یک تغییر سیاسی است اما انقلاب نیست. مگر این که کودتا شکل جانبی و بخشی و یا مقدمه ای برای بروز یک انقلاب باشد( و یا نخستین عاملین سیاسی انقلاب، افسران کودتاگری باشند که خواهان انقلاب در کشور خود شده اند) و تعمیق یابد و با تداوم تغییرات در عرصه های اقتصاد و فرهنگ تبدیل به یک انقلاب شود. همچون برخی از کودتاها که به روی کارآمدن طبقه ی بورژوازی ملی در برخی کشورهای نیمه مستعمره - نیمه فئودال سابق منجر گردید(برای نمونه کودتای افسران آزاد در مصر و روی کار آمدن جمال عبدالناصر در 1952). در آن صورت می تواند تا حدودی به تغییرات اقتصادی و فرهنگی بینجامد. هرچند در عصر امپریالیسم  شکست استراتژیک در انتظار این گونه کودتا- انقلاب های بورژوازی ملی بوده و خواهد بود.
جریان های «شبه چپ» و دو مفهوم انقلاب سیاسی وانقلاب اجتماعی
جریان های«شبه چپ» تلاش می کنند که مفاهیم عام انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی را به جای مفاهیم خاص مراحل انقلاب در ایران بنشانند: «انقلاب سیاسی استبداد ستیز است. انقلاب اجتماعی سرمایه ستیز است. یک انقلاب ضد استبدادی و یک انقلاب ضد سرمایه داری که همراه  یکدیگر صورت می گیرند.» حضرات تصور می کنند که انقلاب دموکراتیک صرفا ضد استبدادی بوده و انقلابی اجتماعی نبوده است. از سوی دیگر انقلاب ضد سرمایه داری اینان نیز انقلاب اجتماعی ضد سرمایه داری است اما انقلاب سوسیالیستی نیست. البته از نظر حضرات با اینکه انقلاب سوسیالیستی نیست اما منجر به استقرار سوسیالیسم می شود.
به طورکلی جریان هایی که مفاهیم «انقلاب سیاسی» و «انقلاب اجتماعی» را به جای مفاهیم انقلاب دموکراتیک و یا انقلاب سوسیالیستی می نشانند در بهترین حالت دموکرات های خرده بورژوا بوده و ضد مارکسیسم و سوسیالیسم واقعی هستند و علت اتخاذ چنین دیدگاه هایی از جانب آنها این است که آنها نخست می خواهند تمامی نظرات و مفاهیم و عبارات( ترمینولوژی) مارکسیستی- لنینستی - مائوئیستی را به کلی حذف و به جای آن مفاهیم و عبارات درهم و برهمی از جریان های سوسیال دموکرات، ترتسکیستی، «مارکسی»، چپ نویی، مارکسیسم غربی یا اروکمونیسم را بنشانند؛ و دوم اینکه انقلاب را در چارچوب دیدگاه های خرده بورژوایی یعنی در واقع یک انقلاب دموکراتیک بورژوایی نوع کهن با کمی رنگ و لعاب کارگری محدود سازند.
ب- تلاش نظریه پردازان طبقات در تدوین تئوری برای خیزش انقلابی
در کنار این نوع تحلیل وضع اقتصادی ایران ایراد بسیاری از تحلیل هایی که از جنبش کنونی صورت می گیرد این است که به برخی نمودهای خاص توجه می کنند و با بزرگ نمایی آنها ماهیت جنبش را به آنها نسبت می دهند. به این ترتیب آنها دست به تکرار اشتباهات دیدگاه تجربه گرایی می زنند. دیدگاهی که صرفا بر مبنای حواس و شناخت حسی داوری می کند و یک یا دو و یا چند جنبه ی را در پدیده برجسته کرده و آنها را تبدیل به ماهیت پدیده می گرداند.
مثلا مساله و نقش زنان را برجسته کرده و آن را«انقلاب زنانه» می نامند؛
و یا مساله و نقش جوانان را برجسته کرده و نام هایی همچون«انقلاب جوانان» و«انقلاب دهه هشتادی ها» و یا «انقلاب (جوانان) دیجیتالی» به آن می دهند.
برخی دیگر نیز می خواهند با شعار«زن، زندگی، آزادی» انقلاب کمونیستی به رهبری گروه فمینیست شان را پیش ببرند و آه و ناله شان در می آید اگر یک کلمه پس و پیش شود!
برخی از«شبه چپ» های سوسیال دموکرات نیز هر چی«نخستین بار»است نثار خیزش می کنند و یک دوجین هندوانه زیر بغل مردم ایران می گذارد؛ این دسته ها همچون منارجنبان به هر سو می چرخند و«عشق» می کنند از سوی تلویزیون های مزدور سلطنت طلبان دعوت و حضرات نیز طبعا مردم ایران را از« فیض» تئوری های «نو» خود بهره مند می سازند!
جریان های مورد اشاره در دوران پیشرفت خیزش برای تحلیل آن بلبشو راه انداختند و همه ی تلاش خود را کردند تا به زور چیزی تازه بار آن کنند و همه را نیز زیر نام تغییر شرایط جهان و ایران و بروز چیزهای نو و تازه صورت دهند.
فراموش کردن آموزش های اساسی ماتریالیسم تاریخی
روشن است که  هنگام بروز برخی ویژگی های انقلاب ایران نباید خصال عام آن را منکر شد و در عین حال نباید زیر خصوصیات عام، ویژگی های خاص آن را که برخی موارد آن نو و تازه است در نظر نگرفت.
اما این به اصطلاح امور«نو» را دیدن برای این صورت نمی گیرد که امور تازه ای در این جنبش و انقلاب آشکار شود و به تکامل جنبش یاری شود، بلکه عموما و البته تا آنجا که به وسیله ی «شبه چپ» های رویزیونیست و یا ترتسکیست (و یا فمینیست های«مارکسی») صورت می گیرد، برای این است که آن چه پایه ای و اساسی است ناپدید شده و فراموش گردد. برای این صورت نمی گیرد که برای خلق راهی تازه باز کنند، بلکه برای این صورت می گیرد که راه های اساسی پیشرفت انقلاب و رادیکال شدن آن بسته شود و انقلاب در چارچوب بورژوایی محدود گردد. این ها در عین حال ناتوانی خود را در تحلیل پدیده های رویداده نشان می دهند.
این درحالی است که آنچه ویژگی های نوی جنبش و خیزش کنونی را تشکیل می دهد تنها بر بستر ماهیت واقعی آن و آنچه در آن عام می باشد قابل بررسی و توضیح است و نه برعکس.
به بیانی دیگر آنچه خاص و ویژگی های انقلاب ایران است ماهیت آن و آنچه در آن عام است را از بین نبرده بلکه این عام را در اشکالی که مربوط به شرایط خاص و نو جامعه ی ایران و شرایط جهانی است، بروز داده و جلوه گر ساخته است.
پس این را که در خیزش و انقلاب کنونی ایران، زنان و جوانان پیشرو بوده و هستند و این را که این انقلاب در یک کشور استبدادی مذهبی رخ می دهد، نفی این انقلاب به عنوان یک انقلاب ماهیتا بورژوا- دموکراتیک( که اکنون دیگر باید به وسیله ی طبقه ی کارگر رهبری شود) نبوده بلکه درست اشکال ویژه ی تجلی آن در مراحل مشخصی از رشد و تکامل جامعه ی ایران و در شرایط نوین بین المللی است.(3)
به عبارت دیگر، نه پیشرو بودن زنان و نه جوانان و دانشجویان که این بخش اخیر عموما در انقلابات پیشاهنگ هستند(4) و نه مبارزه ی خلق های زیرستم، ماهیت این انقلاب، دوستان و دشمنان و طبقات صف خلق و ضد خلق و اهداف اساسی آن را تغییری اساسی نداده بلکه آنها را در اشکال ویژه و تازه ای جلوه گر می سازد که از یک سو به وجود حکومت مستبد مذهبی و تسلط مذهب بر ارکان ایدئولوژیک- فرهنگی و سیاسی کشور مربوط است و از سوی دیگر تا حدودی به تحولاتی که درارتباطات جهانی پدید آمده است. 
 از سوی دیگر بسیاری از آنچه به عنوان ویژگی های خیزش و انقلاب نام برده می شود تنها از نرسیدن و ناپختگی انقلاب ناشی می شود. به عبارت دیگر هنوز انقلاب به مراحل پیشرفته ی توده ای و پخته گی اش نرسیده است و همه ی جوانب خود را آشکار نکرده است( مثلا کارگران و دهقانان هنوز به عنوان طبقه به انقلاب نپیوسته اند و این در حالی است که بدون این دو طبقه و رهبری طبقه ی کارگر سخنی از پیروزی استراتژیک انقلاب و رسیدن زنان و جوانان به خواست هاشان در میان نیست).
چنانچه انقلاب واقعا توده ای یعنی واقعا انقلاب شود و جوانب آن آشکار گردد آن گاه ماهیت آن، وجوه عام و اساسی آن با روشنی و شدت بیشتری خود را نشان می دهد. تنها و تنها آن زمان است که ویژگی های انقلاب خود را به صورتی برجسته نشان خواهند داد و رشد عام یا آنچه در انقلاب کنونی ماهوی، پایه ای و اساسی است منجر به رشد خاص یا آنچه شکل ها و نمودهای تازه ای از این پایه و اساس شده است گردیده و خود را نشان خواهد داد.
 وجه مشترک تمامی این تزهای به اصطلاح «نوپرداز» فراموش کردن آموزه های پایه ای مارکسیسم در زمینه تاریخ یعنی ماتریالیسم تاریخی است.
فهم ویژگی ها و مختصات انقلاب برای چیست و چه تاثیری در جنبش جاری دارد؟
این جا این حضرات «کاشفان نو» و نظریه پردازان کنار گودنشین تنها به شرح آن چه در پیش چشمان شان ظاهر شده است توجه می کنند و به تفسیر آن می پردازند. این در حالی است که وظیفه ی اساسی تفسیر کردن نیست، بلکه دگرگون کردن است. وظیفه ی تحلیل و تفسیر و آگاهی این نیست که دنبال جنبش راه بیفتد و نظاره گر قفای آن بوده، جنبش را صرفا تفسیر کند؛ برعکس جنبش آگاهی باید پیشاپیش جنبش عملی حرکت کند و از مواضع و آنچه در آن انکشاف می یابد، آگاهی یافته و شعارهایی را پیش گزارد و نشان دهد که چگونه جنبش باید آنها را به کار بندد و در پیشرفت خود از آنها بهره گیرد.
اما هر چه این به اصطلاح «مختصات» و ویژگی ها را می کاویم هیچ رهنمود معینی که جنبش را به مراحل بالاتر ارتقا دهد در آن نمی یابیم بلکه در بهترین حالت تنها برخی چیزها که  در این مرحله برجسته است می یابیم. مانند شرکت زنان و پیشرو بودن آن ها در بخشی از مسائل، شرکت جوانان و ضد حکومت دینی بودن جنبش.
حتی از این دیدگاه نیز نقش زنان و جوانان و ضد حکومت دینی بودن جنبش به طور کلی در نظر گرفته می شود و فراموش می شود که نخستین فصل تحلیل یک جنبش تحلیل طبقاتی آن جنبش است و اینکه این تحلیل طبقاتی چگونه انقلابی را در دستور کار قرار می دهد و تحرکات زنان و جوانان و مبارزات آنان بر بستر این تحلیل طبقاتی و در چنین انقلابی چگونه است .
 هرمز دامان
نیمه ی دوم تیرماه 1402
یادداشت ها
1-    افزون بر این ساعات کار طولانی است و تا 16 ساعت در روز می رسد. همچنین شرایط کار از نظر ایمنی، فشار روی کارگر، ساعت ناهار و محل سکونت موقت و غیره ... بسیار عقب مانده است.
2-    می دانیم که بخش ناچیزی از این مافوق سود را به لایه هایی از کارگران می دهند تا آنها برایشان نقش عامل را در جنبش کارگری اجرا کرده و جنبش های طبقه ی کارگر را در کشورهای امپریالیستی به اشکال صرفا تردیونیونی مبارزه و ساخت و پاخت با دولت سرمایه داران محدود کنند.
3-    چنین ویژگی هایی در انقلاب های57 و مشروطه بروز نیافت. در آن انقلاب ها به دلیل شرایط خاصی که در آن زمان بر اقتصاد، سیاست و فرهنگ حاکم بود ویژگی های دیگری حاکم گشت.
4-    برای نمونه به جنبش مه 1919چین که یک صد سال پیش در این کشور روی داد نگاه کنیم. این جنبش جوانان و دانشجویان بود و موجبات تشکیل حزب کمونیست چین و پیشرفت های بعدی در انقلاب چین را فراهم کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر