۱۴۰۲ تیر ۱۷, شنبه

درباره ی حمله ی مسلحانه به کلانتری 16 زاهدان

 
سرکوب مبارزات توده ها به وسیله ی خامنه ای و سپاه برای برده و ستم پذیرکردن آنهاست!
 
درباره ی
حمله ی مسلحانه به کلانتری 16 زاهدان

چهل سال است که از وجود مبارزه ی مسلحانه به شکل جسته و گریخته و در کنار مبارزات مسالمت آمیز توده های ستمدیده ی بلوچ- و نه تنها بلوچ بلکه همچنین خلق کرد و عرب- می گذرد. حدود دو دهه است که از وجود سازمان هایی مانند جندالله و اکنون جیش العدل و دیگر گروه های مذهبی و سیاسی بلوچ که مبارزه ی مسلحانه را به شکل سازماندهی شده تری انجام داده اند می گذرد. پس امروز روز نخستی نیست که مبارزه ی مسلحانه در بلوچستان صورت می گیرد.
حکومت عامل اصلی خشونت و سوق دادن توده ها به مبارزه ی مسلحانه است
عامل اصلی راندن مردم به سوی مبارزه ی مسلحانه حکومت جمهوری اسلامی و بیش از هر کس و هر سازمانی خود خامنه ای و سران سپاه بوده اند و نه گروه های بلوچ که جز حقوق حقه ی مردم ستمدیده ی خود و احترام به حقوق اقلیت سنی مذهب چیزی نخواسته و نمی خواهند و زمانی که تفنگ حکومت به سوی شان شلیک می کند، به ناچار سلاح برکف می گیرند و جنگ را آغاز می کنند. حکومت جز به کارگیری سلاح و سرکوب خشونت بار مبارزات برحق و مسالمت آمیز توده ها راهی دیگر نمی شناسد و این امر به ناچار توده ها را به اتخاذ شکل مبارزه ی مسلحانه می کشاند.
اکنون نزدیک به ده ماه است که از کشتار خونین مردم بلوچ در جمعه ی خونین زاهدان می گذرد. آیا حکومت پشیزی برای خواست مردم بلوچ قائل شده است و عاملین اصلی کشتار بیش از  صد نفر بلوچ را که خامنه ای و سران سپاه هستند محاکمه کرده است؟
 خیر! نکرده است. و تازه به جای آن هر روز و هر هفته و هر ماه تعدادی از توده های بلوچ ها را در زندان ها به دار کشیده است. هر روز به بهانه های واهی جوانان بلوچ را گرفته و به زندان افکنده است. هر روز و با ایجاد بازرسی ها و با ریختن مشتی پاسدار لباس شخصی و اطلاعاتی ها به درون شهرهای اصلی بلوچستان به ویژه زاهدان زندگی معمولی را برای مردمی که محروم ترین و ستمدیده ترین و رنجدیده ترین مردمان در ایران هستند تنگ تر و سخت تر کرده است. کاری برای مردم بلوچ ایجاد نکرده و با این حال هر روز و هر هفته به سوختبران شلیک و جان شان را گرفته است. و این همه برای این که مردم بلوچ را به گردن گذاشتن به حکومت جنایتکار و فاسد و ستم را پذیرفتن سوق دهد.
تمکین مطلق به حکومت، این است آنچه خامنه ای و سپاه دنبال کرده اند و برای رسیدن به آن هر جنایتی را انجام داده اند.
پس از افت نسبی جنبش در مناطق مرکزی یکی از مسائل اساسی حکومت جلوگیری از برگزاری نماز جمعه بلوچ های رنج کشیده در زاهدان بوده است. حکومت بدون بهانه و یا با بهانه خواسته و کماکان می خواهد چنین کاری را انجام دهد. 
اکنون که ماه های صفر و محرم در پیش است و پس از آن نیز سالگرد کشتن ژینا به میان می آید سرکوب همه جانبه ی مبارزات توده ها در همه جای ایران برای حکومت به امر فوری تری تبدیل شده است. حکومت در پی آن بوده است که پیش از آن بر ایران خفقان و سکوت گورستانی حاکم کند و وضعی به وجود آورد که کوچک ترین مبارزه ای در سال روز قتل ژینا صورت نگیرد. مردم همه ی جنایات را فراموش کرده و به این حکومت و زندگی زیر بار ستم و زور تن دهند.
حکومت البته در این کار خود موفق نبوده و نخواهد بود و ایران دیر یا زود یک پارچه خشم و کین و فریاد و گورستان این جنایتکاران و فاسدترین ها و متعفن ترین موجودات خواهد شد.   
جبش العدل
 گروه جیش العدل مسئولیت این حمله را به عهده گرفته است اما پیش از آن بیشتر نظرها بر آن بود و یا سوی آن می رفت که این حمله را پروژه ای از جانب خود سپاه و حکومت بداند. این مساله ای است که جیش العدل باید حتما به آن توجه کند. و روشن است تا توضیحات بیشتری از جانب آنان و دلایل شان برای انتخاب این محل - و نه محل دیگری - شنیده نشود پرسش انگیزبودن قضیه واقدام آنها برطرف نخواهد شد.
جیش العدل یک گروه مذهبی سنی بلوچ است که در مجموع آنچه که می خواهد به دست آوردن حقوق مردم بلوچستان و رفع ستم بر مردم سنی مذهب است.
ما بر این باوریم که مبارزات مسلحانه ی این گروه برحق است و جزیی از مبارزات خلق بلوچ به شمار می آید و ادامه خواهد یافت.
اما نقدی که می تواند به این اقدام صورت گیرد- جدا از نقد مسلکی و سیاسی- این است که چرا جیش العدل برای مبارزه خویش زاهدان و آن هم کلانتری 16 را که جنب مسجد مکی است انتخاب کرده است! درست است که این کلانتری مسئول اصلی کشتار جمعه ی خونین است اما قرار نیست که از هر مرکزی حمله ای به توده ها صورت گرفت و در هر شرایطی حتما همان مرکز مورد حمله قرار گیرد؛ چنانکه انتخاب این مرکز به عنوان هدف در شرایط کنونی گمانه زنی ها را به طرف این که کار حکومت بوده است سوق داده است. چرا؟
به نظر ما در شرایط کنونی انتخاب محل برای حمله و ضربه زدن بسیار مهم است و باید تمامی جوانب آن در نظر گرفته شود. باید حتما به مکان هایی حمله کرد که تا آنجا که امکان دارد دست رژیم بسته بماند و نتواند از آن بهانه ای برای حمله به مردم و مبارزات مسالمت آمیز آنها فراهم کند. گرچه می دانیم این کار به تمامی ممکن نیست و حکومت هر حمله ای را بهانه ای برای کشتارها خواهد کرد و در صورت نبودن مبارزات مسلحانه و چنین حملاتی، بازهم بازداشت و اعدام خواهد کرد.
 از سوی دیگر باور درست این است که حملات مسلحانه آن هم در این اوضاع و احوال تا جایی که ممکن است بیشترین ضربه و تلفات را به دشمن وارد کند و کمترین تلفات به نیروهای خودی، و تا آنجا که ممکن است جان نیروها حفظ شود. از سوی دیگر به نظر ما باید این حملات تا زمانی که شکل مبارزه ی مسلحانه عمده نشده است، در خدمت مبارزات توده ها باشد، تاثیر روی روحیه ی توده ها گذاشته و آن ها را به شور و هیجان در آورد و مبارزات آنها را گسترش و تکامل دهد و نه این که مانع این گسترش و تکامل شود.
موضع مولوی عبداللحمید
هر مبارز انقلابی ای به نقش مولوی عبدالحمید رهبر اهل سنت بلوچستان در زنده نگاه داشتن مبارزه در زاهدان و بلوچستان احترام می گذارد و بر آن خواهد بود که وی و جریان حامی وی توانسته اند تا کنون که ده ماه از مبارزات توده های بلوچ می گذرد این مبارزه را پیش ببرند. بدون شک او خاری در چشم خامنه ای و سران سپاه و نیروهای امنیتی  بوده و تمامی تلاش های آن ها گرد آن چرخیده که راهی برای حذف وی بیابند و جنبش بلوچ را به سکوت و تمکین وادارند.
اکنون چنین مبارزی، حق را به وی خواهد داد زمانی که بر آن است که چنین حمله ای می تواند مانع از حرکت مبارزات مسالمت آمیز توده ها در زاهدان شود.
اما مولوی عبدالحمید قطعا می داند که خامنه ای و سران سپاه موجوداتی نیستند که به صرف مبارزات مسالمت آمیز نرم شوند و به خواست های توده های بلوچ گردن گذراند. از سوی دیگر وی به خوبی می داند که مبارزات در بلوچستان دهه هاست که در این دو شکل اصلی یعنی مسالمت آمیز و قهرآمیز جریان دارد، بنابراین آنچه بیش از هر چیز هر مبارزی مایل است به آن امیدوار باشد این است که زمانی که مبارزه ی مسلحانه توده ای عمده شود، و چنانچه حکومت نتواند مردم را به تمکین و ستم پذیرشدن وادارکند خواهد شد، با آن همراهی کند و در تکامل مبارزات توده های بلوچ، مواضع وی به توده ها یاری رساند.
نظرات فرصت طلبانه
اما برخی نیز هستند که هوار می کشند و می گویند این امر موجب می شود که حکومت فشاررا بر مردم بلوچ زیاد کند و توده ها را بیشتر سرکوب کند. اما این دسته ها باید به این پرسش پاسخ دهند که در کجا جمهوری اسلامی مردم را سرکوب نکرده است و آن هم مردمی که دست به مبارزات مسلحانه نزده بودند؟
مگر دانش آموزان نوجوان مدارس یا دانشجویان شریف و یا زندانیان زندان اوین دست به مبارزه مسلحانه زدند که آنچنان مورد حمله ی اوباش خامنه ای قرار گرفتند؟
مگر کارگران و یا فرهنگیان دست به مبارزه مسلحانه زده بودند که بسیاری از آنها را کشتند- مثلا خاتون آباد- و بسیاری نیز در زندان ها به سر می برند؟
مگر پزشکانی که در چهارم آبان چهلم جان باختن مهسا در امیرآباد مقابل پزشک قانونی گردهمایی اعتراض آمیز داشتند دست به مبارزه ی مسلحانه زده بودند که مشتی اوباش به اجتماع  آنها حمله کردند و آن را سرکوب کردند؟
مگر خلق کرد دست به مبارزه مسلحانه زده بود که سپاه نیروهایش را از ارومیه به شهرهای کردستان آورد و خانه به خانه مردم را سرکوب کرد؟
مگر رهبران حزب دموکرات کردستان که در پی کنار آمدن با حکومت بودند در میکونوس قرار نگذاشته بودند که با نماینده گان حکومت صحبت کنند و این نماینده گان چنان خبیثانه آنها را کشتند؟ و مگر همین چند روز پیش نبود که با تزویر و توطئه دو نفر از اعضای این حزب را ترور کردند؟ و مگر بارها سازمان های کرد نگفتند که «ما نمی خواهیم در دام حکومت بیفتیم و دست به مبارزه ی مسلحانه بزنیم» و با این وجود هر بار موشک رهسپار پایگاه های آنها در اقلیم کردستان کردند؟
و بسیاری امور دیگر که برشمردنشان مثنوی هفتاد من کاغذ می شود!  
این درست است که اکنون مبارزه ی مسلحانه شکل غیرعمده ی مبارزه است و تا زمانی که مبارزات مسلحانه همه جانبه و فراگیر و در نتیجه شکل عمده ی مبارزات توده ها شود زمان هست، اما این که حضرات گمان می کنند حکومت را می توان با مبارزات مسالمت آمیز سرنگون کرد یا خیالبافی مشتی خوابنما شده ی خرده بورژوای سوسیال دموکرات است و یا شارلاتانیسم سیاسی. 
زنده باد مبارزات توده های بلوچ
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
17 تیر 1402

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر