۱۴۰۱ بهمن ۱۲, چهارشنبه

انقلاب سترگی که نتایج اش به وسیله ی مشتی مومیایی متحجر نابود شد!

 
 
انقلاب سترگی که نتایج اش به وسیله ی مشتی مومیایی متحجر نابود شد!
 
تحقیر عمیق خامنه ای و پاسداران اش به وسیله ی توده ها
تغییرات در صف بندی میان دو دشمن تغییر در توازن عینی و ذهنی می باشد.
توازن عینی به شرایط عینی و مادی هر یک از دو سو مربوط است؛ یعنی کمیت  انسانی متمرکز در هر کدام از این دو سو و تجهیزات مادی و از جمله سلاح های آنها و شرایط عینی عمومی داخلی و خارجی که می تواند به نفع هر یک از دو سو باشد.
توازن ذهنی به شرایط ذهنی هر یک از دو سو برمی گردد. شرایط ذهنی وجوه بسیار گوناگونی را در بر می گیرد.
یکی از مهم ترین تغییراتی که طی این پنج ماه مبارزه رخ داده تغییر در جهاتی از توازن ذهنی بین نیروهای انقلاب یعنی تمامی طبقات مردمی به ویژه طبقات زحمتکش استثمار شده و ستمدیده و حکومت خامنه ای و آخوندها و پاسداران اش می باشد. این توازن به این ترتیب تغییر یافته که در ذهن اکثر توده های مردم، موقعیت حکومت و به ویژه  موقعیت خامنه ای و آخوندها و پاسداران اش از وضع به نسبه برتر و فراتر و یا تساوی به وضع فروتر تنزل یافته است.
 منظور از موقعیت حکومت( و ما در اینجا از حکومت غیر مردمی و ارتجاعی صحبت می کنیم)، درجه تسلط ذهنی آن در اشکال گوناگون مذهبی، حقوقی، اخلاقی، سیاسی و... بر ذهن توده ها، تبعیت همه جانبه ی یا در اکثریت موارد توده ها از چنین حکومتی و نیز تا حدودی احترام و یا ترس از آن است.
آنچه که تغییر یافته به این شکل است که آن احترام و یا ترس باقی مانده( زیرا از سال های 76 به این طرف این وضع مدام در حال تغییر بوده است) و در مجموع آن تسلط ذهنی در جوانب گوناگون و به ویژه از جنبه ی مذهبی و اخلاقی آن، فرو ریخته و اکنون نه خامنه ای و نه آخوندها و نه پاسداران نه تنها دیگر آن چنان اهمیتی برای توده ها ندارند و نه تنها توده ها در مجموع از حکومت و ددمنشی های آن ترس و واهمه ای ندارند بلکه آنها را از خامنه ای گرفته تا آخوندها و پاسداران و بسیجی ها به شدیدترین شکل ممکن به تمسخر گرفته و تحقیر می کنند.
این تحقیر کردن خواه در ذهن هر فرد و خواه در اذهان اکثریت توده هایی که درگیر مبارزه با این حکومت هستند دارای اهمیت زیادی است و نقش کلیدی و مرکزی را در رشد روانی و ذهنی توده ها، امکان نداشتن زندگی در زیرتسلط  چنین حکومتی وجستجوی آنها برای تغییر وضع کنونی و برپایی وضع بهتر دارد.
در واقع توده ها با تحقیر و بی ارزش کردن فردی که خودش را«رهبر» می داند و همچنین لایه ی بزرگی از آخوندهای حکومتی و نیز پاسدارانی که برای خودشان دبدبه وکبکبه ای قائل هستند گامی مهم در راه پیشرفت انقلاب بر می دارند. وظیفه ی تحقیر ذهنی دشمنان در ذهن توده این است که به تحقیر عینی و مادی یعنی مبارزه و نبرد عملی و جارو کردن دشمن تبدیل شود.
اکنون دیگر نه تنها آن جوانان و توده ای که در این مدت به مبارزه ی جانانه با خامنه ای و پاسداران و بسیجی هایش دست زده اند بلکه بیشتر مردم به خامنه ای همچون موجودی خودخواه و خودپرست و جاه طلب، حریص و مالدوست، جانی وخونخوار و پست و بی ارزش نگاه می کنند. این امر در مورد آخوندهای حکومتی و پاسداران نیز صادق است.
چنانچه به رفتارها و حرف های خامنه ای دقت کنیم این تحقیر شده گی را به عینه در شخصیت وی می بینیم. از آن سخنرانی کریه و نیش های تا بناگوش باز شده اش - گویا از احساس پیروزی بر تودهایی بی سلاح و کشتار آنها- برای مداحان گرفته تا این شرکت در نمایشگاهی که به نزدیک خانه اش برده اند تا رفتن اش پای قبر دو قربانی هواپیمایی که زدن اش با موشک به وسیله سپاه بی اطلاع او نبوده است. احساس قدرت، خامنه ای را ترک کرده است.
 بر این مبنا می توان تکامل این ذهنیت توده ها و دیر یا زود تبدیل شدن اش به عمل انقلابی گسترده تر و عمیق تر را حدس زد.

سال روز انقلاب سترگ بهمن 57
انقلاب 57 یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ ایران بوده و هست. این که این انقلاب به وسیله ی خمینی و مرتجعین از راه خود منحرف گردید و به شکست کشانیده شد به هیچ وجه ذره ای از ارزش های آن و نقش شگرف آن در تاریخ ایران یعنی جمع کردن بساط دوهزارو پانصد سال حکمرانی شاهان خونخوار و حکومت سلطنتی کم نمی کند.
شعارهای این انقلاب «آزادی» و «استقلال» بود که خمینی و مرتجعین پیرامون اش به هیچ کدام وقعی نگذاشتند. آنها طی سه سال و با سرکوب شدید، مبارزات کارگران و دهقانان، زنان و دانشجویان، مبارزات کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا و بسیاری نقاط دیگر را و با ریختن خون های بسیاری از توده های مبارز کارگر و دهقان و دانشجو و دختر و پسر و کرد و عرب و ترکمن و بلوچ خفه کرده و بدین سان آزادی های به دست آمده با مبارزات توده ها و خون های بسیار را در انقلاب پرشکوه شان، نابود کردند.
 آنها در عین حال با زدو بند با قدرت های امپریالیستی شرقی و غربی از استقلال ایران چیزی باقی نگذاشتند و آن را نیز به فنا دادند چندان که آن جمهوری اسلامی را که زمانی به دروغ شعار می داد«نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» اکنون جمهوری اسلامی ای«هم شرقی و هم غربی» می شناسند.
در این روزها که یاد مبارزه در آن دوران و روزها را در یادها زنده می کند توده ها و به ویژه جوانان مبارزات خود را به خیابان ها کشیده اند و از یک سو در جهتی کاملا مخالف علائق جمهوری اسلامی و همچون خاری در چشم اش، جشن سده  سراسری برگزار می کند و از سوی دیگر تمامی تبلیغات این حکومت کثیف را که خود را وارث آن انقلاب بزرگ می پندارد نقش برآب می کنند و هر چه حکومت در بنرهایش می ریسد آنها با پاره کردن و آتش زدن بنرها پنیه می کنند. این سان جنبش و انقلاب را پیش می برند.  
 
مبارزات هنرمندان
با مواضع مبارزه جویانه ای که بخش مهمی از هنرمندان در مورد«جشنواره فجر» گرفته و آن را تحریم کرده اند قطعا این جشنواره به ماتم واره ی خامنه ای و نیروهای اطلاعاتی و پاسداران اش تبدیل خواهد شد. این یکی از بهترین مواضع جمعی هنرمندان ما طی 40 سال اخیر است.
هنرمندان با هنر سروکار دارند و هنر با عاطفه و شعور و آگاهی سروکار دارد. هنرمندان جزو بخش روشنفکر جامعه هستند. آنها وظایف و مسئولیت بزرگی در قبال عواطف و شعور و آگاهی توده های مردم کشور خود دارند.
شکی نیست که جز مشتی خائن که خود را به حکومت فروخته اند و نیز مشتی ایضا خود فروخته ی ضد هنر و هنرمند که آه و ناله سر می دهند که هنر نباید در خدمت مبارزه ی سیاسی و اهدافی و مقاصدی غیر از خود هنر باشد( «هنر بدون هدفی و بهره ی عملی و اخلاقی و منفعت و سودی غیر از خود هنر»، هنر«بی فرجام») اکثریت هنرمندان مردم خود را دوست دارند و به میهن خود عشق می ورزند و علاقه مندند که هنر خود را در راه تعالی روان و شعور مردم کشور خویش به کار گیرند. هنرمندان پیشرو می دانند که باید تلاش خود را در راه بالا بردن سطح آگاهی توده های محروم و ستمدیده به کار برند. مردم ما هنرمندان بزرگی در کشور خود داشته اند که هنر خود را در چنین راه هایی صرف کرده و بسیاری شان جان خود را بر سر آن گذاشتند. اکنون نیز ما در زندان جدا از زنان و مردان هنرمند مبارزی که از همان آغاز با مردم همراهی کردند، هنرمند مبارزی مانند جعفر پناهی را داریم. هنرمندی که دل در گرو توده ها داشته و همه ی هنرش را در جهت پرداختن چهره و عواطف و علائق آنها در فیلم هایش به کار گرفته است.
هنرمندان ما می دانند که باید به دو وجه آزادی و استقلال ایران و نیز توجه به اکثریت توده های ستمدیده در همه جای ایران پایبند باشند و اجازه ندهند که افرادی از میان شان این امور را به بازی گیرند و خود را در خدمت جریان هایی قرار دهند که نه آزادی و نه استقلال ایران و نه توده های مردم برایشان پشیزی ارزش ندارد.
هنرمندان و ورزشکاران ما اکنون بیش از هر زمان دیگر درگیر مبارزه اند. شکی نیست که پیشروترین آنها به این وجوه اهمیت می دهند و تا آنجا که ممکن است افرادی را که به هر دلیلی خود را درگیر ماجراهایی می کنند که عاقبتی برای ایران و توده های ستمدیده ایران ندارند از رفتن در چنین راه هایی برحذر می دارند و تلاش می کنند که آنها را به صفوف خود بازگرانند. روشن است که مسئولیت هنرمندان که جزو روشنفکران کشور به شمار می آیند و همچون دانشجویان، تمامی طبقات مبارز و ملی در میان آنها نماینده دارند به این سبب که با هنر یعنی احساس و عاطفه و آگاهی سروکار دارند از ورزشکاران که آنها نیز همواره مبارز میان شان بسیار بوده و هست، بیشتر است. 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
11 بهمن 1401 
  
 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر