۱۴۰۱ بهمن ۲۸, جمعه

بررسی و نقد گرایش های متضاد در منشور 12 ماده ای(1)

 
 
بررسی و نقد گرایش های متضاد در منشور 12 ماده ای(1)*
 
طرح منشور
تعدادی از تشکل های صنفی و مدنی ایران که برخی از آنها پشتیبانی توده ای دارند، منشوری داده اند و در آن خواست های خود را طرح کرده اند.
این تشکل ها عبارتند از:
تشکل های کارگری
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
سندیکای کارگران شرکت نیشکر ‌هفت تپه
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز
و
«انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
سندیکای نقاشان استان البرز»
دو تشکل آخر تشکل های توده ای نافذ در میان کارگران رشته ی خود و با سابقه ی مبارزات عملی ای نیستند گرچه اگر اصیل باشند نفوذ نداشتن در حال حاضر ایرادی ندارد؛ در ضمن امضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در فهرست نیست.
فرهنگیان
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران
خانه فرهنگیان ایران (خافا)
تشکل های فرهنگیان جزو با نفوذترین تشکل های حال حاضر توده های زحمتکش هستند و بهترین سازماندهی حال حاضر در میان تشکل ها را دارند؛
بازنشسته گان
شورای بازنشستگان ایران
اتحاد بازنشستگان
شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی (بستا)
تشکل های توده ای بازنشسته گان نیز همچون فرهنگیان دارای نفوذ در میان توده ی کارگر و کارمند بازنشسته بوده و نیز مبارزات شان سراسری است.
دانشجویان و دانش آموزان
اتحادیه تشکل‌های دانشجویی دانشجویان متحد
تشکل دانشجویان پیشرو
شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران
این گونه تشکل ها نیز حتی اگر تنها سر بوده و آن چنان بدنه ای نداشته باشند در حال حاضر عموما از نفوذ نسبی برخوردارند.
زنان
بیدارزنی
ندای زنان ایران
گروه های فعال در مورد حقوق زنان هستند که ما  از درجه ی نفوذ آنها در میان توده اطلاعی نداریم.
کانون مدافعان حقوق بشر
تشکلی از وکلای دادگستری است که در زمینه ی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی – عقیدتی، نقض حقوق بشر و اموری این چنین فعالیت می کند. این تشکل غیرقانونی اعلام شده است. 
چند تشکل دیگر با نام های کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری، کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران، اتحادیه آزاد کارگران ایران، کانون مدافعان حقوق کارگر نیز در این صورت وجود دارد که به جای خود و در نوشته ای که به خود منشور می پردازد به آنها برخورد خواهیم کرد.
این تشکل ها ضمن اعتراض به وضع کنونی کشور بخشی از حداقل خواست های طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش کشور را در این منشور گنجانده اند.
صرف نظر از ابهامانات و ایرادات و کمبودهای این منشور، ارائه چنین منشورها و خواست هایی در شرایط سرکوب حکومت از یک سو و وجود فضای انقلابی و ملتهب کنونی از سوی دیگر، گامی به پیش است و می تواند مشوق نیروهای مردمی شده و امیدهای زیادی را در دل نیروهایی که برای ایرانی انقلابی، مردمی، آزاد و مستقل مبارزه می کنند برانگیزد.
آنچه اهمیت تنظیم خواست های طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و مردمی را در حال حاضر برجسته می کند تحرک طبقات مرتجع وابسته و نیز طبقات مرفه و میانی داخلی برای طرح جایگزین های خودشان است.
از این دیدگاه طرح خواست های طبقه ی کارگر و لایه های تهیدست طبقات میانی همچون فرهنگیان و زنان و دانشجویان و دانش آموزان و خلق های ستمدیده و دیگر توده ها نه تنها از این نظر اهمیت دارد که طبقات استثمار شده و ستمدیده چه می خواهند بلکه از این نظر نیز اهمیت دارد که مبارزات انقلابی جاری با چه جایگزین هایی خواه از درون صف خلق و خواه از درون دشمنان آن روبرو است و جایگزین طرح شده به وسیله ی طبقه ی کارگر با چه جایگزین هایی در مبارزه و تقابل است.
الف - در مقابل حکومت سرمایه داران کمپرادور کنونی و استبداد دینی
این منشور 12 ماده ای نخست در مقابل حکومت استبداد مذهبی کنونی مشتی سرمایه دار مرتجع گردن کلفت مال خور، دزد، اختلاس گر، فاسد و جنایتکاری است که پشت دین و مذهب پنهان شده اند و مقاصد کثیف و پست و خبیثانه ی خود را با ریاکاری و رذالت پیش می برند. آنها در حالی که از مخالفت خود با قدرت های امپریالیستی غربی سخن می گویند در عین حال وابسته به قدرت های امپریالیستی  خارجی غربی و شرقی هستند.
مبارزات جاری نشان می دهد که ما وارد یک فرایند انقلابی ادامه دار شده ایم و حکومت دیر یا زود سرنگون خواهد شد. اگر «اسلحه به کار نبرد» به سرعت و اگر بخواهد با اسلحه از حکومت خود دفاع و خلق را سرکوب کند کمی دیرتر این سرنگونی روی خواهد داد.
ب - در مقابل آلترناتیو طبقات داخلی بورژوایی ( سرمایه داران ملی و طبقات میانی )
در دومین گام این  خواست ها در مقابل جریان های اصلاح طلب داخلی است. خواه آنها که با حکومت مانده اند همچون خاتمی و هواداران اش که به لاس زدن با آن مشغولند و خواه با جریان های بیرون حکومت از جمله موسوی که خط و برنامه ی تازه ای برای اصلاح طلبان پیشین و «براندازان مسالمت جوی» کنونی رسم کرده است.
جدا از طرح میرحسین موسوی برای گذر از حکومت استبداد مذهبی ولایت فقیهی کنونی، وی و هواداران اش در بهترین حالت خواهان یک جمهوری دموکراتیک بورژوایی ( یا یک حکومت سرمایه دارانه ی ملی که دیکتاتوری سرمایه داران ملی خواهد بود)هستند. شکی نیست که در صورتی که اصلاح طلبانی که با موسوی همراهی کرده اند بتوانند دوباره خود را سازماندهی کرده و به صورت یک نیرو و یا قطب سیاسی درآیند بخش های از سرمایه داران ملی( جریان های ملی و ملی - مذهبی) و یا شاید بخش عمده ی آنها را با خود همراه کرده( احزاب این جریان ها در حال حاضر بنا به دلایل گوناگون و در راس همه ی آنها سرکوب حکومت مستبد، دارای قدرت و نفوذ زیادی چندانی در بدنه ی اجتماعی طبقات میانی نیستند) و ممکن است در خلاء یک حزب کمونیست انقلابی و طبقه ی کارگری آگاه و سازمان داده شده، بتوانند لایه های مرفه و میانی خرده بورژوازی و حتی بخش هایی از خرده بورژوازی تهیدست و طبقه ی کارگر را به خود جلب و با خود همراه کنند. باید توجه کرد که دیگر صحبت از مبارزه برای اصلاحات در جمهوری اسلامی نیست بلکه صحبت از حکومتی است که پس از جمهوری اسلامی بر سر کار آید.
اما اگر تشکل های کارگری شاغل و بازنشسته، ایجاد شده و آنها که ایجاد خواهند شد و فرهنگیانی که با این منشور همراهی کرده اند و تشکل های دانشجویان و زنان و دیگر طبقات و گروه های زحمتکش( تشکیل شده و یا آنها که در آینده تشکیل خواهند شد) بتوانند دارای نفوذ توده ای سراسری شوند، و در کنار این ها همراهی تشکل های توده ای خلق های کرد و بلوچ و آذری و... وضع می تواند فرق کند. در مورد اخیر باید منشور به گونه ای دقیق خواست های خلق های ستمدیده را در بر گیرد.
پ - در مقابل اپوزیسیون سلطنت طلبان و قدرت های خارجی
در سومین گام این منشور در مقابل برنامه ها و پروژه های سلطنت طلبان و نیروهای وابسته به امپریالیسم قرار می گیرد.
گویا قرار شده است که جریان های گرد آمده پیرامون سلطنت طلبان منشوری بدهند و از همین حالا هم می توان حدس زد که خواست های اساسی آمده در منشور تشکل های صنفی کارگری در آنها وارد نخوا اهد شد.
امثال حامد اسماعیلیون و شیرین عبادی نیز به نظر تصمیم خود را گرفته اند و به سلطنت طلبان پیوسته اند و یا با اغماض و در بهترین حالت جاده صاف کن آنها شده اند. بنابراین اگر هم همراهی ای با این منشورها بکنند به احتمال برای خالی نبودن عریضه خواهد بود و نه این که نظر خود را تغییر داده اند.
در مورد سلطنت طلبان باید گفت در صورتی که امپریالیست ها مجبور شوند به هر شکلی رو به تغییر جمهوری اسلامی بیاورند، آنها گزینه ای اصلی امپریالیست ها خواهند بود.
در این مورد ما اشاره کرده ایم که در حال حاضر کنار آمدن با جمهوری اسلامی بهترین و کم هزینه ترین و بی دردسر ترین گزینه برای امپریالیست ها است. زیرا نه نیاز به حمله ی نظامی دارد و نه نیاز به سازمان دادن کودتا که بسیار مشکل است.
پشتیبانی از جریان موسوی نیز اگر نقش این جریان جدی تر شود نیز پر هزینه تر از کنار آمدن با جمهوری اسلامی است؛ زیرا اگر جریان موسوی و هواداران اش به هر شکل موفق به کسب قدرت شوند( خواه رشد کنند و رهبران این جریان بتوانند رهبران جنبش شوند و خواه مثلا با کودتای طرفداران این جریان در سپاه و بسیج و ارتش  و... روی کار آیند) با توجه به این که ایران برای دورانی وارد یک بی ثباتی سیاسی شدید خواهد شد، روشن نیست که در آینده چه وضعی پیدا خواهد کرد.
به این ترتیب بهترین گزینه کنار آمدن با همین خامنه ای و پاسداران اش است که از دیدگاه امپریالیست ها هم استبداد و سرکوب خلق را خوب پیش برده اند و هم چنانچه امپریالیست ها از پس جاه طلبی ها و زیاده خواهی های آنها بر آیند و در عین حال به آنها تضمین های لازم برای بقا را بدهند می توانند محیط امنی برای سرمایه های امپریالیستی فراهم کنند و نوکران تمام عیار و خوبی برای امپریالیست های غربی شوند.
از سوی دیگر برای امپریالیست ها در میان نیروهای بیرونی مانند سلطنت طلبان و جمهوریخواهان وابسته و یا مجاهدین، همانا سلطنت طلبان بهترین گزینه هستند. چرا که سلطنت طلبان با اتکا به ریشه های فرهنگی سلطنت می توانند یک حکومت مستبد سلطنتی سکولار متکی به یک شاه را در ایران برپا کنند و این استبداد برای امپریالیست ها بهتر از آن جمهوری که جمهوری خواهان داعیه ی آن را دارند و یا حکومت مجاهدین است. از دید امپریالیست ها روشن نیست در ایران کنونی که برای خود آتشفشانی است، عاقبت جمهوری و یا حکومت مجاهدین چه خواهد شد.
ت - منشور فعلی و برنامه ی حداقل و حداکثر طبقه ی کارگر
تا آنجا که به موضع طبقه ی کارگر مربوط است از نظر ما گروه های امضا کننده از جهات گوناگون محدود هستند و به نظر می رسد که بخشی از این محدودیت ها ناخواسته و بخشی جزیی از دیدگاه و در منشور مندرج است. خود مفاد منشور نیز محدودیت ها، ابهامات و ایراداتی دارد که باید به آنها پرداخته شود  که این را در بررسی خود از منشور پی خواهیم گرفت.
بد نیست همین جا اشاره کنیم که مشتی ترتسکیست و هوچی وراج و عبارت پردازکه نام «کارگر» و «ضد سرمایه دار» بودن برخود نهاده اند و وجودشان تنها برای ایجاد تفرقه و تشتت و تخریب در جنبش طبقه ی کارگر و انقلاب است تا آنجا که توانسته اند به این منشور تاخته اند.  
هرمز دامان
 26 بهمن 1401
·        این مقاله در دو بخش تنظیم شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر