۱۴۰۱ بهمن ۲۲, شنبه

گردهمایی شیادان و سالوسان مرید امپریالیست ها

 
گردهمایی شیادان و سالوسان مرید امپریالیست ها
و تلاش برای تحقق پروژه ی امپریالیستی
 
نشست کلاهبرداران استبداد طلب ایران
 نشستی در روز جمعه 21 بهمن در دانشگاه جورج تاون آمریکا برگزار شد. در این نشست که با نام فریبکارانه ی«آینده ی جنبش دموکراسی ایران» برگزار شد افرادی شرکت داشتند که نه تنها بیشترشان برمبنای برنامه های سیاسی شان در داخل پایگاهی اجتماعی آنچنانی ندارند بلکه حتی در خارج کشور نیز خواه در اپوزیسیون و خواه در میان مهاجران در اقلیت هستند.
دسته هایی که در این جلسه حضور داشتند عبارتند از:
نماینده ی ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیست های یعنی رضا پهلوی که بقیه باید با وی کنار بیایند و دیر یا زود دستبوس وی شوند، و مریدان و چاکران و نوکران این ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیسم که از گذشته ی دور و نزدیک جزیی از این باند بوده اند؛ همچون پُرگوی پرهای و هویی مانند مسیح علی نژاد و نیز مزدور خیانتکار به خلق کردی همچون عبدالله مهتدی. این شخص حتی در کردستان نیز پایگاهی ندارد و مطرود است.
دسته هایی که طی سال های اخیر به این جریان پیوسته اند مانند نازنین بنیادی و گلشیفته فراهانی. این ها در انتخاب مسیر و معادلات سیاسی جایی ندارند و صرفا همچون بوق های سلطنت طلب عمل می کنند.
کسانی که در گذشته جزو این باند نبوده اند، اما اکنون دیگر به طور کامل به این دارودسته پیوسته اند. و این ها افرادی هستند مانند شیرین عبادی و حامد اسماعیلون و علی کریمی.
پایگاه علی کریمی که البته در نشست اخیر به گونه ی ویدیویی نیز حضور نداشت به هیچ وجه سیاسی نبوده بلکه در درجه ی نخست و پیش از هر چیز ورزشی بوده است. بخشی از این نفوذ در جوانان طبقه ی کارگر و زحمتکشان دیگر بوده و هست. همان گونه که وی با مخالفت ها و مبارزه اش با جمهوری اسلامی در ماه های اخیر توانست در حد و حدود معینی وزنه ای سیاسی شود به همان سان با این مواضع اخیرش و شرکت اش در این تزویر و سالوسی، نه تنها این نفوذ سیاسی بلکه حتی نفوذش را به عنوان یک ورزشکار نیز از دست خواهد داد. 
 آنچه در مورد از دست دادن نفوذ گفتیم کمابیش شامل شیرین عبادی و به ویژه حامد اسماعیلون نیز می شود چرا که آنها از زمان پیوستن به این باند سلطنت طلب، در این شیادی و کلاه گذاشتن بر سر طبقات مردمی ایران سهیم هستند. آنها شریک دزد و رفیق قافله شده اند.
 این افراد به ویژه حامد اسماعلیون و شیریم عبادی همچنین دلایلی برای پیوستن خود به این نشست و این گروه مرتجع و مزدور می آورند از جمله این که «الان زمان اتحاد است و زمان طرح اختلافات نیست» که ما پایین تر به آن برخورد خواهیم کرد اما به نظر می رسد این دلایل و برخی دلایل دیگر جز توجیهی( و در مورد حامد اسماعیلون متاسفانه و علیرغم میل مان باید بگوییم مظلومیتی اینک تحلیل رفته در پرده ی ژستی مظلومانه و پنهان شدن پشت تحلیلی سطحی و نادرست و بی خاصیت از تاریخ از مشروطیت به این سو در مورد «عدالتخانه» و جنبش«دموکراسی» خواهی، تحلیلی که نشان از پنهان شدن یک شبه روشنفکر فریبکار را در پشت خود و برای توجیه این پیوستن به خیمه شب بازی سالوسان دارد تا تحلیل تاریخ!) برای این پیوستن بیش نیست و در پس این دلایل نیز فریب و دروغ فراوان نهفته است. فریب هایی که نشانگر آن است که این افراد نیز تا حدودی از آنچه در پس پرده ی این «نشست» و روند« ائتلاف»می گذرد با خبر بوده و در این شیادی و جا زدن مرتجعین سلطنت طلب به عنوان نماینده ی جنبش خلق سهیم هستند. 
خیمه شب بازی امپریالیست ها و عروسک های آنها
این نشست تنها ویترین یک مغازه است که تلاش شده «قشنگ» چیده شود. آنها که پشت این ویترین «تر و تمیز و رنگ و وارنگ» سیاسی و حقوقی و اجتماعی و هنری و ورزشی هستند و آن را سازماندهی می کنند سرمایه داران مرتجع و متعفن سوپرمیلیاردری سلطنت طلبی هستند که 40 سال پیش به وسیله طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و میانی از قدرت پایین کشیده شدند و این ها با سرمایه های دزدی شان فرار کرده و در کشورهای غربی ساکن شدند و اکنون خواب آن قدرت از دست رفته را می بینند.
در پس و پشت این ویترین «قشنگ و تر و تمیز» جریان های کثیف و فالانژ جدید امنیتی نیروهای سلطنت طلب «فرشگردی» و «ایران نوینی» و... پنهان هستند. همین هایی که گردهمایی نیروهای سلطنت طلب را در کشورهای خارجی سازمان دهی می کنند و اگر این طبقات قدرت بگیرند همراه با اطلاعات جمهوری اسلامی و سازمان حفاظت اطلاعات سپاه، ساواک تازه ای برپا خواهند کرد.
 پس و پشت این نشست« قشنگ» مشتی شبه استاد و پروفسور دانشگاهی نوکر صفت و مزدور ارتجاع و امپریالیسم یا دقیق تر نظریه پردازان ارتجاع سلطنت طلب از قماش عباس میلانی پنهان هستند.
 در پس و پشت این نشست « تر و تمیز» تمام آن عمله ها و اکره های فکری دون مایه و حقیری پنهان هستند که در تلویزیون های اینترنشنال و من وتو و بی بی سی فارسی و رادیو فردا از صبح تا شب حنجره ی خود برای« انقلاب مدرن» را پاره می کنند به آن امید که اگر پیروز شدند جزو دست بوسان و چاکران حقیر سلطنت قرون وسطایی و دربار«شاهزاده» شان شوند. 
 در پس و پشت این نشست« قشنگ و تر و تمیز» دولت های امپریالیست غربی و سازمان های امنیتی شان پنهان هستند که مشوق و پشتیبانان اصلی این نشست ها هستند و آنها را برای روز مبادا پیش می اندازند. همان دولت های که هم اکنون هرگونه رابطه ای را با جمهوری اسلامی داشته و تلاش می کنند تا جایی که ممکن است بی هزینه های بیشتر با همین حکومت کنار بیایند.  
افراد این نشست و تمام جریان هایی که در بالا نام بردیم تنها عروسک های خیمه شب بازی امپریالیست ها و سرمایه داران وابسته و مزدور سلطنت طلب و جمهوری خواه شان می باشند.
آنها هرگز نمی توانند اراده ای از خود داشته باشند و نظرات فردی شان نیز پشیزی برای امپریالیست ها و سرمایه داران مزدور اهمیتی ندارد و نمی تواند اهمیتی داشته باشد. آنها به هیچ وجه نماینده ی هیچ کدام از طبقات مردمی ایران نیستند و در بهترین حالت تنها بخش ناچیزی از لایه هایی مرفه از طبقات میانی را نماینده گی می کنند. در حقیقت حامد اسماعیلون و بخشی از افراد خانواده های جان باخته گان هواپیمای اوکراینی و لایه هایی که با آنها در خارج و داخل همراهی می کنند نماینده گان لایه ی نازکی از لایه های میانی و مرفه طبقات میانی هستند. همین گونه است شیرین عبادی که از جریان های ملی بریده و به جریان های سلطنت طلب و یا جمهوری خواه امپریالیسم پیوسته و چنانکه گفتیم خواسته و ناخواسته و آگاهانه و یا ناآگاهانه در سالوسی و شیادی آنها شریک شده است.
نفرت از جمهوری اسلامی نمی تواند توجیه گر هر اتحادی باشد!
این که ما از جمهوری اسلامی تنفر و کینه ی آن را به دل داریم دلیل این نمی شود که به هر چیز که دم دست بود و از جمله امپریالیست ها چنگ بزنیم.
این که می خواهیم در مبارزه علیه جمهوری اسلامی متحد باشیم دلیل آن نمی شود که با هر که از راه رسید متحد شویم و به جای اتکا به  طبقات مردمی به پشتیبانی هر کس و ناکسی متوسل شده و پای بوس آنها شویم.
شرکت برخی از این گونه افراد یعنی کسانی که داعیه ی آزادی و دموکراسی دارند، در این نشست تنها نشانگر این است که این ها هیچ گونه امیدی به خود مردم ایران نداشته و امید به سرمایه داران سلطنت طلب و امپریالیست ها بسته اند.
آنها می دانند که نمی توانند به قدرت برسند مگر با توطئه کردن و فریب دادن خلق به وسیله امپریالیست ها زیر پرچم رفراندوم نوع حکومت و شیادی هایی مانند برقراری دموکراسی در حکومت مرتجعین یا بیشتر از آن با تهاجم نظامی همین امپریالیست ها به ایران.
سیاست طبقه ی کارگر در مورد متحدین خود در صف خلق
دشمن اصلی طبقه ی کارگر ایران در حال حاضر حکومت خامنه ای و پاسداران اش می باشد. طبقه ی کارگر متحد تمامی طبقات مردمی ای است که دشمن اصلی حال حاضر خود را این حکومت دانسته و علیه آن مبارزه کرده و می کنند.
اما این بدین گونه نیست که طبقه ی کارگر با متحدین خود بدون روشن کردن خط و مرزهای خود با آنها، متحد باشد. در عین اتحاد، طبقه ی کارگر خط و مرزهای خود را با تمامی طبقات مردمی از کشاورزان و لایه های زحمتکش طبقات میانی گرفته تا لایه های میانی و مرفه این طبقات و لایه های گوناگون سرمایه داران ملی ترسیم می کند و باید ترسیم کند.
 این به این معناست که این طبقه با هیچ طبقه و لایه ای به طور غیرمشروط  یعنی بدون کشیدن خط و مرز و حفظ استقلال و هویت طبقاتی خود متحد نخواهد شد. روشن است که درجه ی اتحاد بین طبقه ی کارگر با کشاورزان و لایه های زحمتکش خرده بورژوازی بسیار قوی تر و گسترده تر است تا درجه ی اتحاد با لایه های میانی و مرفه طبقات میانی(یا خرده بورژوازی) و سرمایه داران ملی.
از سوی دیگر طبقه ی کارگر  نه تنها اپوزیسیون حکومت مرتجع کنونی خامنه ای و پاسداران اش است بلکه در عین حال اپوزیسیون تمامی گروه های اپوزیسیونی است که با این حکومت مبارزه می کنند. طبقه ی کارگر در عین مبارزه با جمهوری اسلامی برای رهبری خود بر جنبش خلق مبارزه می کند و در این جا با اپوزیسیون های طبقات دیگر روبرو خواهد شد.
سیاست طبقه ی کارگر در مورد طبقات زحمتکش و میانی تشویق و در عین حال نقد دوستانه و یاری برای اصلاح خط مبارزه و مواضع است. در مورد طبقات سرمایه دار ملی هر کجا که آنها حاضر باشند با حکومت عملا مبارزه کنند و جزوی از جنبش خلق باشند اتحاد، و هر جا که پای سازش کاری و مماشات با جریان هایی از درون حکومت از یک سو، و سازش با امپریالیست ها و عوامل سلطنت طلب و یا جمهوری خواه شان از سوی دیگر و یا تلاش برای مسلط کردن خط مسالمت آمیز بر جنبش و انقلاب و به دست آوردن رهبری جنبش باشد انتقاد و یا افشا است.
 سیاست طبقه ی کارگر در مورد ارتجاع سلطنت طلب و مزدور امپریالیسم
اما سیاست طبقه ی کارگر در مورد ارتجاع پیشین سلطنت طلب و یا جمهوری خواه وابسته به امپریالیست ها سیاست افشا است.
این به این معنا نیست که ارتجاع سلطنت طلب باید اکنون به دشمن اصلی طبقه ی کارگر تبدیل شود و طبقه ی کارگر مبارزه با حکومت مرتجع اسلامی را رها کرده و به مبارزه با آنها برخیزد.
خیر! مبارزه ی اصلی با جمهوری اسلامی و خامنه ای و شرکای پاسدارش می باشد. اما مبارزه با این دشمنان طبقه ی کارگر و خلق ایران نیز جایگاه خود را خواهد داشت و باید در راه افشای این دارودسته ی خطرناک و مزدور تا جایی که نیاز است مبارزه صورت گیرد مبادا اجازه داده شود که جنبش خلق از زیر یک استبداد در آید و به استبداد دیگری دچار شود و از چاهی بزرگ در آید و به چاه بزرگ دیگری بیفتد.
 در انقلاب 57 طبقه ی کارگر و خلق ایران از استبداد سلطنتی درآمد و به استبداد مذهبی دچار شد. اکنون نباید اجازه داد از استبداد مذهبی در آید و دچار استبداد سلطنتی شود.
 به گونه ای دیگر می توان گفت که مبارزه ی طبقه ی کارگر با متحدین نزدیک و دور خود و با دشمنان طبقاتی خود، خواه جمهوری اسلامی و خواه ارتجاع خارجی سلطنت طلب درجات و شدت و ضعف متفاوتی  دارد. شدیدترین درجه ی آن علیه ی حکومت جمهوری اسلامی است. در درجه ی دوم متوجه ارتجاع سلطنت طلب و جمهوری خواه هوادار امپریالیسم غرب است. همین شدت و ضعف در اتحاد و مبارزه ی با طبقات مردمی و متحدین نزدیک و دور وجود دارد.
شعار «اتحاد بدون مبارزه» پوچ و فریبکارانه است!
طبقه ی کارگر به هیچ وجه نباید برای این شعار که «الان وقت مبارزه با جمهوری اسلامی است و ما باید اختلافات را کنار گذاشته و اتحاد خود را حفظ کرده و اختلافات را برای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی بگذاریم» تره ای خورد کند و سرسوزنی ارزش قائل یاشد. اتحاد با طبقات مردمی جای خود و مبارزه بین طبقه ی کارگر با متحدین مردمی خود نیز جای خود را دارد. تنها نکته ی مهم این است که نقد و مبارزه با طبقات مردمی دیگر نباید مانع اتحاد شده و نباید جای مبارزه اصلی یعنی مبارزه با جمهوری اسلامی را بگیرد.
در مورد دشمنان نیز این به این معناست که ما نباید به جای جمهوری اسلامی که الان قدرت حاکم است و بنابراین از نظر مبارزه ی عملی طبقات مردمی با این حکومت روبرو هستند، دشمن اصلی کنونی خود را سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار امپریالیسم فرض کنیم و لبه تیز و حجم عمده ی و نیروی مبارزه ی خود را روی آنها بگذاریم اما هرگز به این معنا نیست که در مورد آنها و سیاست های شیادانه و فریبکارانه شان برای سوار شدن بر جنبش خلق و دزدی دست آوردهای آن سکوت کنیم، سیاست های آنها را افشا نکنیم و علیه آنها مبارزه نکنیم (گرچه مبارزه ی عملی با سلطنت طلبان ویژگی های متفاوتی دارد).
تفاوت مبارزه با ارتجاع جمهوری اسلامی با ارتجاع سلطنت طلب در شدت آن هست. شدت مبارزه با جمهوری اسلامی و حجم مبارزه با آن بیشتر است، به این دلیل که دشمن عمده ی طبقه ی کارگر ما اکنون این حکومت است و نه ارتجاع مزدور سلطنت طلب.
 
مرگ بر جمهوری اسلامی
نابود باد توطئه های امپریالیستی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
        
  گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
بیست و دوم بهمن 1401

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر