۱۴۰۱ آذر ۱۸, جمعه

متحدین خلق ایران و انقلاب ایران در جهان چه کسانی هستند؟

 
متحدین خلق ایران و انقلاب ایران در جهان چه کسانی هستند؟
 
کشتن محسن شکاری به وسیله ی خامنه ای و قضات جنایتکارش موجب شد که واکنش هایی در محکوم کردن آن در جهان و پشتیبانی از خلق ایران به وجود آید. این واکنش ها و پشتیبانی ها را  باید به دو بخش تفسیم کرد:
واکنش و پشتیبانی دولت های امپریالیستی و ارتجاعی و واکنش و پشتیبانی توده های مردم این کشورها.

دولت های امپریالیستی و ارتجاعی متحدان واقعی خلق ایران نیستند
در مورد دولت ها به ویژه دولت های امپریالیستی می دانیم که این ها جز به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی امپریالیستی خود نیستند. از دیدگاه آنها دولت جمهوری اسلامی در صورتی که برخی اصلاحات در داخل کشور انجام دهد به گونه ای که توده های مردم سرشان به زندگی شان گرم شود و نارضایتی های جاری موجب نگردد که هر دم در این کشور جنبشی به پا شود و همچنین حکومت خامنه ای و پاسداران اش دست از برخی بازی ها و زیاده روی خود در منطقه بردارند و در چارچوب منافع آنها عمل کنند، دولتی باب طبع شان خواهد بود.
از نظر آنها ایراد جمهوری اسلامی همین هاست. و اگر این ایراد ها رفع گردد و فضای امن برای سرمایه گذاری که عموما نیازمند سکوت قبرستانی است آماده گردد آنها می توانند سرمایه هاشان را داخل ایران بریزند و به یاری جمهوری اسلامی برخیزند. بیخود نبود که اوباما با امضای برجام  دلارها و سرمایه های کشورهای امپریالیستی را روانه ایران کرد.
از نظر این دولت ها باید در برخورد با جمهوری اسلامی با احتیاط بود زیرا هر آن ممکن است که جمهوری اسلامی در تقابل با امپریالیست های غربی به سوی امپریالیسم روسیه و نواستعمارگران چین برود و جزیی از بلوک آنها گردد. امری که از نظر دولت های امپریالیستی موجب می گردد که «منافع اقتصادی آنها در ایران» و منطقه به خطر بیفتد.
از سوی دیگر آنها زمانی به طور کامل از پشتیبانی جمهوری اسلامی دست برمی دارند که مطمئن باشند که این حکومت دوام نخواهد یافت و سرنگون خواهد شد. تازه در چنین صورتی هم می خواهند دولت بعدی را خودشان انتخاب کنند و به خورد طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش ایران بدهند.
 آنها سازمان ها و گروه هایی همچون سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار خودشان و برخی دیگر از گروه ها را در آب نمک خوابانده اند و از آنها در اوضاع و احوال عادی همچون گروه های فشار علیه جمهوری اسلامی و برای امتیاز گرفتن استفاده می کنند و در شرایطی هم که حکومت رفتنی به نظر می رسد آنها را همچون نیروهایی که می توانند جایگزین جمهوری اسلامی شوند رو می آورند. در چنین اوضاع و احوالی دیدارهایی با برخی از سران و افراد این جریان ها برگزار می کنند تا مثلا آن ها را چهره کنند و به عنوان نمایندگان مقبول ملت ایران رسمیت بخشند و در شرایط مقتضی آنها را دولت جایگزین اعلام کنند(متقابلا همین نیروهای مرتجع دست نشانده هستند که دنبال امپریالیست ها راه افتاده اند و موس موس می کنند تا این قدرت ها کاری کنند و این مزدوران را در ایران به قدرت برسانند).
بنابراین دولت های مزبور می خواهند«هم از توبره بخورند و هم از آخور». در کل و در چارچوب موازین انقلاب آزادیخواهانه، دموکراتیک و ضدامپریالیستی ایران می توان نه از حرف های و برخی از اعمال بی رنگ و بو و خاصیت شان، بلکه از آن کارهای عملی ای سودمندی که علیه جمهوری اسلامی می کنند پشتیبانی کرد و از آنها به نفع رشد انقلاب بهره گرفت. اما این امر نیازمند مبارزه ی مداوم هم با سازشکاری هاشان و زد و بندهایی زیرمیزی شان با جمهوری اسلامی است و هم نیازمند افشای برنامه هایی که هدف شان درست کردن یک جایگزین برای جمهوری اسلامی به جای انتخاب حقیقی ملت ایران است؛ و این ها به شرطی است که آن ها نخواهند تغییر رژیم در ایران را به یاری لشکرکشی نظامی انجام دهند.

متحد واقعی خلق ایران طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی است
اما در مورد توده های مردم کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی:
این ها متحدان واقعی خلق ایران و انقلاب ایران هستند و هدف طبقه ی کارگر و کمونیست ها و دموکرات های انقلابی ایران باید جلب پشتیبانی نظری و عملی آنها باشد. چرا که انقلاب ایران و توده های مردم ایران نیازمند پشتیبانی بین المللی است و توده های زحمتکش کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی یعنی در درجه ی نخست طبقه ی کارگر و کشاورزان و زنان و جوانان طبقات زحمتکش و میانی می توانند آگاهانه و از ته دل پشتیبان ملت ایران و انقلاب ایران باشند و خلق ایران نیز می تواند متقابلا به آنها اعتماد کند و از پشتیبانی آنها به نفع پیشرفت و تکامل انقلاب بهره گیرد.
درود بر مبارزه ی توده های استثمار شده و ستمدیده ی ایران
درود بر مبارزات توده های استثمار شده و ستمدیده ی جهان
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
18 آذر 1401

۱۴۰۱ آذر ۱۷, پنجشنبه

خامنه ای و جانیان دستگاه قضایی اش

 
 
خامنه ای و جانیان دستگاه قضایی اش
 
همان گونه که می شد حدس زد خامنه ای و جانیانی که بر دولت و مجلس و دستگاه قضای کشور حاکم اند باید پس از سه روز بزرگ و تاریخی در انقلاب خلق، زهر خود را به شکلی بر این جنبش می ریختند و اجازه نمی دادند که توده ها از برگزاری اعتصاب ها و مبارزات خیابانی و دیگر شکل های مبارزه ی خود، احساس رضایت کنند.
این ها را این بس نبود که در این مدت حدودا سه ماهه ی انقلاب، نزدیک به 500 نفر را از زن و مرد و جوان و کودک که برخی شان حتی در مبارزات نبودند و بسیجی هم نکشته بودند، کشتند(و این چه فرقی با اعدام کردن دارد؟) نزدیک به بیست هزار نفر را به گروگان گرفتند و بسیاری را شکنجه و بسیاری را نیز کور و ناقص کردند.
و این نیز بس نبود که  در همین سه روز باز عده ای از جوانان ما را کشتند و بسیاری را نیز روانه ی زندان ها کردند؛ پس برای این که مبارزات سه روزه را که نتوانستند مانع برگزاری اش شوند - و همین هم موجب حرص و یاس شان شده است- به کام توده ها زهر گردانند باید کسی را اعدام کرده و زمینه ی اعدام های دیگر را نیز فراهم می کردند.
این بود که جانیان و آدمکشان دستگاه قضا به دستور خامنه ای، حکم اعدام محسن شکاری 23 ساله یکی از مبارزین جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک خلق را به اجرا در آوردند.
تا چه شود؟ تا شاید این بار توده ها و جوانان دچار ترس و وحشت شوند و مبارزات خود را ادامه ندهند و اجازه دهند تا خامنه ای و سپاه پاسداران و دیگر دزدان ثروت و قدرت خود را حفظ کنند و به حکومت کثیف و ننگین خود ادامه دهند.
آنان نمی توانند ببینند که نتیجه ی 40 سال کشتارشان این انقلاب بوده است که مقابل شان سبز شده است، باز هم راه های رفته را امتحان می کنند. نمی توانند ببینند که این سه ماه کشته اند و باز جنبش را رشد یافته تر از پیش مقابل خود دیده اند. کشتار تنها سلاحی است که در دست دارند و می کشند به این امید واهی که شاید به نتیجه انجامد و توده ها دست از مبارزه بردارند و به خانه های خود بازگردند. 
آنچه در شرایط کنونی برای حکومت جهل و جنایت مهم است این است که در مبارزه ی جاری کم نیاورد و ابتکار عمل را از دست ندهد. و این در حالی است که جنبش توده ها بی مهابا در حال پیشرفت است و بنابراین دیر یا زود ابتکار عمل را از دست حکام جانی بیرون خواهد آورد و در دستان خود خواهد گرفت. 
اتحاد و یک پارچه گی بی مانند در اعتصاب بزرگ کسبه و بازاریان در سراسر ایران و پشتیبانی توده های مردم از آنان ضربه ای هولناک به خامنه ای و پاسداران اش بود. آنها گمان نمی کردند که با این حکومت پلیسی و نظامی و این همه فشار، کسبه و بازاریان در کنار توده ها به مبارزه ی خود ادامه داده و مبارزه را چنین سترگ پیش برند.
 از آن سوی آنان به خوبی می دانستند که روز دانشجو را غصب کرده اند و چنانچه وضع را بدان سان که کنترل کردند نمی کردند مبارزه دانشجویان با حکومت در دانشگاه ها به یکی از باشکوه ترین مبارزات تبدیل می شد.
و بالاخره آن اقدام توده ها در تهران برای این که به گونه ای صدها هزار نفری و میلیونی در آزادی گرد آیند و ضربه ی سنگین دیگری بر فرق این جانیان خبیث وارد کنند، به کلی گیح و داغان شان کرد.
این است که دست به این اعدام زدند تا شاید آب رفته به جوی بازگردد؛ تا شایدهنگامی که چشم در چشم توده ها می دوزند یاس و ناامیدی از تداوم مبارزه و گرایش به عقبگرد و انفعال را در آنها ببینند.
 روشن است که در مبارزه ی بین توده ها و حکومت در دست داشتن ابتکارعمل یکی از مهم ترین نکات است. تا زمانی که ابتکارعمل در دست حکومت خامنه ای است، آن ها هستند که سوارند و موقعیت برتر را دارند. اما اگر وضع چرخش کند و ابتکارعمل در مبارزه به دست توده ها بیفتد آن گاه دیگر باید خامنه ای «فاتحه» ی حکومت خود را بخواند.
مبارزه و خلاقیت های این سه روز نشان داد که جنبش و انقلاب توده ها در حال گرفتن ابتکارعمل از دست حکومت است. انگار که نوازنده گان انقلاب یک به یک دارند وارد می شوند، انگار سازهای کوک شده و آماده می شوند و انگارکه همه چیز دارد جمع و جور می شود و به زیر رهبری واحدی در می آید و دیری نخواهد گذشت که سمفونی انقلاب تمامی سازهای خود را در همنوایی با یکدیگر به صدا در خواهد آورد.
جدا از جواب ضربه را با ضریه دادن و با دشمن توده ها رفتاری را پیشه کردن که او با توده ها می کند، جنبش توده ها باید پرحوصله بوده و صبورانه و با متانتی انقلابی به راه خود ادامه دهد.
چنانچه اعتصاب طبقه ی کارگر تمامی مراکز صنعتی را در بر گیرد و نیز اعتصاب کارکنان دولت آغاز گردد و دیگر لایه های میانی و مرفه جامعه دست به اعتصاب بزنند، آن گاه شکی نیست که ابتکارعمل به دست توده ها خواهد افتاد و جنبش وارد شمارش معکوس برای سرنگونی حکومت خامنه ای خواهد شد.
در شرایط کنونی بزرگ ترین خطری که جنبش و انقلاب را تهدید می کند فکر پیروزی زودهنگام با دشمنی به این حد ددمنش است. اگر جنبش خلق می توانست همین فردا حکومت را سرنگون کند بسیار خوب بود اما این امری است که با واقعیات تطبیق نمی کند. آنها تا خرخره مسلح اند و تمامی دستگاه های سرکوب را در دست های خود متمرکز کرده اند و تمامی آنها را نیز فعال گردانیده اند.
انقلاب فرایندی پیچیده و با زیر و بم است. اعتصاب های کنونی نشان داده است که می توانند گسترش یابند و تمامی طبقات مردمی جامعه را در برگیرند. اگر جنبش در کمتر از سه ماه به وضع کنونی رسیده است و چنین اتحادی بین خلق ایجاد کرده است و چنین اشکال ترکیبی از مبارزه را ایجاد کرده است، می توان تصور کرد در ماه های آتی هم تمامی این داشته های خود را تکامل خواهد داد و هم با سرعتی به مراتب فزونتر پیشرفت خواهد کرد.
باید بر مبنای چشم اندازی باز حرکت کرد و در عین این که هر گونه حرکت جنایتکارانه  از جانب خامنه ای و دستگاه های سرکوب اش را با واکنشی معقول و درخور پاسخ داد با صبر و حوصله شرایط پیشرفت انقلاب را در خطوط اصلی آن آماده کرد و به آنها تحقق بخشید.
 
مرگ بر سران جنایتکاردستگاه قضایی
مرگ بر مجلس خامنه ای
مرگ بر دولت رئیسی
زنده باد انقلاب
برقرارباد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
18آذرماه 1401

۱۴۰۱ آذر ۱۶, چهارشنبه

نبرد مشترک دانشجویان و توده ها با ارتجاع در روز دانشجو

 
نبرد مشترک دانشجویان و توده ها با ارتجاع در روز دانشجو
 
سومین روز تاریخی
سومین روز از سه روز تاریخی در مبارزات آزادیخواهانه ی مردم ایران، روز 16 آذر بود. این روز در عمل از روز دانشجو به روز دانشجویان و توده ها تبدیل شد. یعنی نه همچون روزهایی که دانشجویان عموما در دانشگاه ها و به وسیله ی خودشان آن را بزرگ می داشتند و مبارزات خود را پیش می بردند، بلکه با توجه به قرارگرفتن آن در متن انقلاب دموکراتیک کنونی به روزی که روز مشترک دانشجویان و توده ها و یکی از روزهای بزرگ انقلاب بود ارتقا یافت. در پایان این روز بزرگ تلاش توده ها در تهران برای به هم پیوستن و برپا کردن یک گردهمایی بزرگ در میدان آزادی، که دشمن از هزار و یک راه مانع آن شد، ستایش انگیز بود.
شعارهای دانشجویان و توده ها
جدا از شعارهای دانشجویان و توده ها علیه حکومت به ویژه علیه بسیجی ها، شعارهای به نسبت تازه ای در برخی از گردهمایی های دانشجویان داده شد که« دانشجو، کارگر، اتحاد، اتحاد» و «ما فرزندان کارگرانیم، در کنارشان می مانیم» از آن زمره بود.
جدا از این شعارهای بسیار مهم، آنچه به نظر می رسد در جنبش دانشجویی نو است شعارهایی است که برای روشن کردن بیشتر دلایل مبارزه با حکومت مستبد داده می شود. پس از تسلط تقریبا مطلق شعار«زن، زندگی، آزادی» به عنوان شعار مرکزی در مراحلی از تکامل جنبش و نقش بسیار مهمی  که این شعار در پیشرفت و تداوم انقلاب بازی کرد و می کند، نیاز به شعارهایی بود که بتوانند همپایه ی این شعار و دوشادوش آن عمل کرده و توده های بیشتری را گرد خود آورند.
شعار« فقر، فساد، گرونی، می ریم تا سرنگونی »یکی از مهم ترین این شعارها بود و به نظر می رسد که جنبش و انقلاب نیاز به شعارهای بیشتری همچون این شعار دارد تا لایه های میانی و پایینی توده های کارگر و کارمند زحمتکش و مزد بگیر، خواست های خود را در آنها ببینند و بیشتر جذب مبارزه و انقلاب شوند.
سیاست خامنه ای و سران پاسدارش در مورد روز دانشجو
سیاست خامنه ای و دولت پاسداران اش این بود که این روز را به نفع خود غصب کرده و اجازه ندهند این روز در دانشگاه ها و به وسیله ی دانشجویان مبارز و آزادیخواه برگزار شود. این بود که رئیسی و شیادان کثیف دیگر را به دانشگاه های کلیدی فرستادند تا در سالن هایی که تنها نیروهای خودشان حضور داشتند، این روز را در تصاحب خود و دانشجویان بسیجی هوادار خود در آورده و مبارزات دانشجویان مبارز و آزادیخواه را تحت الشعاع  قرار دهند.
هدف دیگر آنها این بود که  نیروهای هوادار خود یعنی بسیجی های دانشجو را در دانشگاه ها عمده کرده و در بوق و کرنا کنند که این ها بخش اصلی دانشجویان هستند و دانشجویان مبارز مشتی «اغتشاش گر فریب خورده» هستند؛ و بالاخره سومین هدف آنها این بود که به این دانشجویان بسیجی شان روحیه بدهند تا آنها بتوانند نقش خود را در سرکوب دانشجویان تداوم بخشند.
دیکتاتوری جانیان و ستمگران و موازین مبارزه ی ستمدیده گان
یکی از نکاتی که رئیسی جلاد در سخنرانی خود در دانشگاه با قیافه ای حق به جانب در مورد آن داد سخن داد این بود که در کردستان، توده ها کاسب شیرینی فروشی را که در سفر سالوسانه ی رئیسی به کردستان، به وی شیرینی تعارف کرده بود مجبور کردند که از عمل و رفتار خود انتقاد به عمل آورده و از توده های کردستان و ایران عذرخواهی کند. رئیسی جلاد آن گاه از این اقدام نتیجه گرفت که حکومت خامنه ای و خودش و سران پاسدار دیکتاتور نیستند! بلکه این مبارزین مخالف حکومت یا در واقع توده ها هستند که دیکتاتوری اعمال می کنند.
اگر از سخنان رئیسی جلاد که حکومت جمهوری اسلامی دیکتاتوری نیست بگذریم، نکته ی درستی دراشاره ی او وجود دارد. این که توده ها هم موازین و قوانین خود را در مبارزه داشته و آنها را اعمال می کنند؛ اما بر چه کسانی و به چه شکلی!
توده های ستمدیده ی کردستان چهل سال است به گونه ای مداوم مورد ستم ملی و مذهبی حکام کنونی هستند و به شدیدترین شکل ممکن زیر فشار استبداد مذهبی حاکم بر سراسر ایران قرار گرفته اند. چهل سال است که آدمکشان پاسدار چکمه های خود را روی گلوی خلق کرد گذاشته و نفس وی را بند آورده اند. چهل سال است که این جانیان جوانان کرد را می کشند و زندگی را به توده های زحمتکش کرد تنگ و تلخ می کنند. حال اگر یک کرد بیاید و به یکی از قاتلین حاکم و نماینده ی حکومت شیرینی بدهد جز این که خون این همه را لگد مال کند و بر زخم خلق ستمکش نمک بپاشد کاری نکرده است. روشن است که خلق طبق موازین و قوانین مبارزه ی توده ای از او خواهد خواست که یا آشکارا از خود انتقاد به عمل آورد و از رفتار نادرست خود عذرخواهی کند و یا این که مردم از مغازه ی وی خرید نخواهند کرد.
این رفتار نمی تواند دیکتاتوری خوانده شود، زیرا دیکتاتوری توده های ستمدیده و رنج کشیده که اکثریت اند( برخلاف دیکتاتوری ستمگران واستثمارگران که اقلیت اند) تنها بر علیه دشمنان خلق و خیانتکاران و آنها که به نوعی در خدمت دشمن خلق در می آیند اعمال می شود و نه در مورد توده های خلق.
موازین و قوانینی که در مورد اشتباه درون خود خلق وجود دارد از جنس دیگری است. این موازین بر آن است که اگر فردی از درون خلق که به هر دلیل اشتباه کرده است از خود آشکارا و در پیشگاه خلق انتقاد صادقانه به عمل آورد و قول دهد که اشتباه خود را جبران کرده و در عین حال تلاش خواهد کرد که دیگر چنین اعمالی از وی سر نزند، در مورد وی بخشش صورت خواهد گرفت و آغوش خلق برای وی باز خواهد بود.
مساله ی اعدام ها        
تا کنون حکومت خامنه ای و سران پاسدار و دیگر جانیان اش بر کشتن استوار بوده است. اکنون نیز تنها کاری که آنها بلد هستند بازداشت، شکنجه، زندان کردن و اعدام کردن است. چهل سال از این راه حکومت شان را حفظ کرده اند و گمان می کنند که می توانند نه تنها چهل سال دیگر بلکه برای قرن ها با همین شیوه حکومت شان را حفظ کنند.
این است که  سران جنایتکار دستگاه قضایی 16 نفر را به جرم کشتن یک بسیجی« محاکمه» می کنند و از این 16 نفر برای 5 نفر حکم اعدام می برند.
هدف اساسی صدور احکام اعدام و به دستور خامنه ای جفت و جور کردن اش به عنوان «قصاص» به چند دلیل است: نخست وحشت آفرینی و سرکوب جنبش جوانان و خلق و مجبور کردن آن ها به عقب نشینی؛  دوم پیشگیری از به درک واصل کردن نیروهای خامنه ای و در نهایت دست بردن به سلاح به وسیله ی جوانان و توده ها برای نبرد با دشمنی که در مقابل خلق بی سلاح مسلح است و تا می تواند می کشد؛ سوم برای پشتیبانی از نیروهای خودی بسیجی و سپاهی و اطلاعاتی که تعدادی از آنها به وسیله ی توده ها در مبارزات سه ماه اخیر به هلاکت رسیده اند.
اما خامنه ای و سران جنایتکار دستگاه قضایی این بار را کور خوانده اند. چنانچه دست به اجرای احکام صادره بزنند بی شک توده ها را به مقابله ی به مثل خواهند راند.
اگر در این مدت سه ماهه توده های مردم تعدادی ناچیز از نیروهای دشمن را به دیار نیستی فرستادند، چنانچه اعدامی صورت بگیرد خود به خود موجب افزون شدن کینه و نفرت خلق از حکومت جانیان و افروختن بیشتر شعله ی انقلاب خلق خواهد شد و بنابراین هم گستره ی مبارزات را بیشتر خواهد کرد و هم مبارزین را به سوی تلافی کردن و به هلاکت رساندن تعدادی بیشتری از نیروهای دشمن خواهد راند.
درود بر دانشجویان و توده های مبارز
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
16 آذر 1401
    
 
 
  

۱۴۰۱ آذر ۱۵, سه‌شنبه

دومین روز از سه روز بزرگ

 
دومین روز از سه روز بزرگ
 
نخستین مارش طبقه ی کارگر در اصفهان
کارگران دو کارخانه ی بزرگ ذوب آهن و سیمان سپاهان اصفهان می روند که برای خود به یک مرکز ثقل انقلابی تبدیل شوند!
کارگران ذوب آهن مدتی پیش اعتصاب خود را آغاز کردند. آنها در محوطه ی کارخانه به گونه ای منظم و با شکوه راهپیمایی کردند و شعارهای خود مانند« فکر نکنید امروزه، وعده ی ما هر روزه » و « مشکل ما حل نشه، کارخانه تعطیل می شه» را سر دادند.
در کنار آنها از امروز 15 آذرماه کارگران سیمان سپاهان اصفهان نیز دست به اعتصاب زدند. آنها سه نفر از مدیران کنونی کارخانه را که از اعضاء هولدینگ غدیر و از مزدوران سپاه پاسداران بودند از کارخانه بیرون کردند.
در مورد مبارزات طبقه ی کارگر باید گفت که با وجود پیشرفت هایی نسبت به دوران گذشته، هنوز بسیار جا دارد تا مبارزات کلان یک طبقه در حد و اندازه ی طبقه ی کارگر شود. در همین اصفهان کارخانه های بزرگ دیگر وجود دارند که هنوز پای اعتصاب نرفته اند و در آینده خواهند رفت.
در کل، دیر یا زود موج های تازه ی مبارزات کارگران در شهرهای بزرگ و صنعتی ما برخواهد خاست؛ موج هایی که یکی از یکی گسترده تر و توفنده تر خواهد بود. در این مبارزات سترگ، طبقه ی کارگر خود را باز خواهد یافت و همچون پتکی فولادین بر سر این حکومت متحجر و جنایتکار فرود خواهد آمد.
 
«وقتی می گن اعتصاب الگوت باید شهر بانه باشه!»
 این ها سخنان یکی از کسانی است که از اعتصاب در شهر بانه در کردستان سخن  می گوید و چه خوب می گوید.
 او دلیل گفته ی خود را باز نبودن حتی یک مغازه در بانه ( احتمالا منظور داروخانه ها نیست)عنوان می کند. و این دلیلی است بس اقناع کننده! به راستی بانه با باز نبودن حتی یک مغازه می تواند الگویی باشد برای تمامی شهرهای ایران و برای تمامی کسبه و بازاریان.
نکته ای را که در مورد محافظه کار نبودن کسبه و بازاریان در اطلاعیه های پیشین گفتیم به گونه ای آشکار در کردستان و بلوچستان دیده می شود. کسبه و بازاریان شجاع این دو استان محروم اما مبارز در همکاری با جنبش دموکراتیک خلق کرد و خلق بلوچ سنگ تمام گذاشتند. آنها از همان آغاز اعتصابگر بودند و در همراهی با جنبش خلق کرد و خلق بلوچ شهرهای کردستان و بلوچستان را به تعطیلی کامل کشاندند. آنها از یک سو خود بخش مهمی از جنبش بوده و هستند و از سوی دیگر با اعتصاب های خود نه تنها آتش جنبش توده ها را در این دو منطقه همواره شعله ور نگه داشتند بلکه به روی تمام کسبه و بازاریان و مردم سراسر ایران تاثیر به سزایی گذاشتند.
 
درود به توده های مبارز اکباتان
 به راستی اگر قرار باشد یک محل در سراسر ایران( به جز کردستان) به عنوان پیشروترین و پیگیرترین محل در مبارزه و انقلاب کنونی انتخاب گردد این محل اکباتان تهران خواهد بود.
توده های این محل با آنکه بیشتر از لایه های طبقات میانی جامعه هستند( البته اگر این نظر ما در مورد بافت طبقاتی این محل اشتباه نباشد) اما مبارزانی بودند که از همان نخستین روزهای دور تازه ی نبردها، جنبش و انقلاب را در این محل و به سهم خود در تهران زنده نگه داشتند.  توده های این محل جان و مال خود را برای انقلاب گذاشتند. حکومت کثیف تا توانست به این محل لشکر کشی کرد، تا توانست بازداشت کرد و تا توانست به ساختمان ها و ماشین ها و دیگر اموال مردم آسیب زد اما نتوانست اکباتانی های انقلابی و پرشر و شور را آرام کند و به سکوت وادار سازد. آنها در همین دو روز اخیر نیز جزو فعال ترین و مبارزترین توده ها در تهران بودند.
 
روز تاریخی  16 آذر 
جنبش دانشجویی دارای دو خصلت برجسته است که یکی خصلت ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه و دیگری خصلت ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه آن است.
 رویدادهای مهم دانشجویی در ایران نشانگر این است که این دو خصات همواره وجود داشته است. گاه خصلت ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه آن عمده شده و گاه خصلت ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه آن.
جنبش دانشجویی از همان رویداد تاریخی برجسته نخستین خود یعنی 16 آذر1332خصلت برجسته ی ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه خود را نشان داد. این رویداد فوق العاده پس از کودتای امپریالیستی - ارتجاعی 28 مرداد32 و در اعتراض به ورود نیکسون به ایران شکل گرفت؛ یعنی یکی از سران کشوری که کودتای ضد ملی را علیه دولت ملی مصدق و جنبش دموکراتیک و استقلال طلبانه مردم ایران سازمان داده بود، و اینک برای سان دیدن از جانب نوکران خود، شاه حقیر و سران مزدور کودتاگر ارتش به سرکردگی فضل الله زاهدی و گرفتن جشن پیروزی به ایران آمده بود.
در عین حال خود این مبارزه، روی دیگری هم داشت که همانا رویه ی ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه آن بود؛ یعنی مبارزه علیه شاه و دم و دستگاه سلطنتی که با طرح ریزی های دستگاه های امنیتی آمریکا و انگلیس روی کار آمده بود.
 به دستور نوکر و سگ زنجیری امپریالیست ها یعنی شاه سابق این جنبش به خون کشیده شد و سه مبارز دانشجو جان خود را از دست دادند و این روز به یاد مبارزه ی دانشجویان روز دانشجو خوانده شد.
به طور کلی، تلاشی که از جانب مستبدین و مرتجعین، خواه نوع شاهی و خواه نوع مذهبی آن صورت گرفته نشان می دهد که آنان تلاش می کنند که این خصلت ها را در این جنبش بکشند. هم اکنون حکومت جمهوری اسلامی می خواهد وجه ضد امپریالیستی آن را- و روشن است که بدون آن هویت انقلابی ای که در نزد دانشجویان دارد – رو آورد و برعکس دارودسته سلطنت تلاش می کنند وجه ضد استبدادی آن را - و باز هم بدون آن هویت انقلابی ای که در نزد دانشجویان دارد- برجسته کنند.   
قطعا با توجه به وجود استبداد دینی و مذهبی حاکم، آن خصلتی که اکنون در جنبش دانشجویی عمده است همانا خصلت ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه آن است. دانشجویان در مبارزه ی 16 آذر خود بی گمان این خصلت آن را برجسته خواهند کرد. اما آنها باید وجه غیر عمده ی آن را نیز به اندازه ی سهم اش در دوران کنونی یادآوری کنند تا سلطنت طلبان و مزدوران قدرت های امپریالیستی نتوانند پشت مبارزات دانشجویان پنهان شوند.
 
درود بر دانشجویان مبارز
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
15 آذرماه 1401 
 
 
 

۱۴۰۱ آذر ۱۴, دوشنبه

اعتصاب تاریخی کسبه و بازاریان علیه جمهوری اسلامی

 
 
 اعتصاب تاریخی کسبه و بازاریان علیه جمهوری اسلامی
 
اعتصاب تاریخی
در نخستین روز از فراز نوین انقلاب دموکراتیک ایران در بیشتر استان ها و شهرهای ایران کسبه و بازاریان اعتصاب کردند و اتحاد تاریخ ساز خود را نشان دادند.
این اعتصابی بوده و هست علیه حکومت خامنه ای و بیت رهبری و سران پاسدار و بسیج و علیه حکومت استبداد دینی ای که چهل سال است خون تمامی خلق را مکیده است.
در این روز تاریخی در کنار اعتصاب کسبه و بازاریان اعتصاب کامیون داران و رانندگان کامیون و کارگران نیز تداوم یافت و دومین مرحله ی انقلاب را پیش راند.  
گام های استوار در مرحله ی دوم انقلاب
وجه عمده ی این مرحله، اعتصابات اقتصادی و سیاسی است و در کنار آن مبارزات خیابانی و دیگر اشکال مبارزه تداوم خواهد یافت. اهداف مهم در این مرحله این است که اولا اعتصاب ها هرچه بیشتر گسترده شده و استمرار یافته و تثبیت شود. یعنی درهر جا که لازم است پایان نیافته و ادامه یابد و در هر جایی که بنا به دلایلی پایان می یابد در شرایط مقتضی به ساده گی قابل حصول باشد. امر قابل حصول بودن نه تنها وابسته به درجه ی رشد انقلاب و نیز شکل ها و شدت سرکوبی که حکومت در پیش می گیرد بلکه همچنین وابسته به توانایی رهبری اعتصاب ها دارد؛
 و دوما اعتصاب ها از اعتصاب هایی که به گونه ای ناآشکار سیاسی است به سوی اعتصاب های سیاسی آشکار سوق یابد. امر اخیر کاملا تابع رشد و تکامل این مرحله از انقلاب یعنی گستره و قدرت اعتصاب ها، درجه ی رشد دیگر اشکال مبارزه و نیز اشکال سرکوب حکومت و به طور کلی توازن بین قدرت خلق وقدرت دشمنان خلق است.
اشاره ای به تفاوت بین اعتصاب کسبه و بازاریان با کارگران
یکی از تفاوت های بین اعتصاب کسبه و بازاریان و طبقه ی کارگر این است که اعتصاب کسبه و بازاریان اعتصابی سیاسی است و نه اقتصادی. اما اعتصاب کارگران در این مرحله آشکارا اقتصادی است و عموما خواست های اقتصادی مشخصی نیز پیش می گذارد.
 در مورد اعتصاب کسبه و بازاریان می توان گفت که آنها گرچه خواست های اقتصادی نیز دارند اما در این اعتصاب ها هیچ خواست مشخص اقتصادی ای پیش نگذاشته اند. از سوی دیگر اعتصاب های کنونی شان نیز به دلیل استبداد وحشتناک مذهبی حاکم و بگیر و ببند های موجود، همراه با خواست های مشخص سیاسی نیست و این در حالی است که همه می دانند که چرا کسبه و بازاریان دست به اعتصاب زده اند. آنچه در خصوص سیاسی بودن این اعتصاب ها باقی می ماند شعارهای سیاسی تندی است که در برخی بازارها داده می شود. بنابراین، این اعتصاب ها را باید اعتصاب سیاسی ناآشکار یا غیرمستقیم دانست. امری که دیر یا زود باید تغییر کرده و این اعتصاب ها از حال سیاسی غیرمستقیم و ناآشکار به آشکارا و مستقیما سیاسی تبدیل شوند.
امر اعتصاب سیاسی غیرمستقیم، در مورد اعتصاب های کارگران و به ویژه در مراکز صنعتی  نیز صدق می کند. این اعتصاب ها گرچه برخلاف اعتصاب های کسبه و بازاریان، با خواست های اقتصادی است اما در شرایط کنونی آنها نیز به واقع سیاسی هستند و اساسا در مقابل حکومت شکل گرفته اند.
به این ترتیب وجه مشترک اعتصاب کارگران با اعتصاب کسبه و بازاریان در همان اعتصاب سیاسی ناآشکار است و دلیل این که این اعتصابات مستقیما سیاسی نیست نیز همان استبداد دینی و تسلط دو سازمان وزارت اطلاعات و حفاطت اطلاعات سپاه و بگیر و ببندهای آنهاست.
اکثریت کسبه و بازاریان محافظه کار نیستند!
در اینجا باید به اندیشه ی نادرستی که در مورد کسبه و بازاریان وجود دارد اشاره کرد و آن این است که همه ی کسبه و بازاریان محافظه کار هستند و تنها اکنون این محافظه کاری را کنار گذاشته اند و به انقلاب پیوسته اند.
 این نظر در مورد بخش هایی از این گروه اجتماعی درست است اما در مورد اکثریت آن درست نیست. کسبه و بازاریان لایه هایی گوناگون دارند. لایه های پایینی آن یعنی کسبه و تولیدکنندگان جزء اساسا محافطه کار نبوده بلکه برعکس دموکرات انقلابی و بنابراین خواهان انقلاب اند. دسته های میانی تا حدودی مبارز و انقلابی هستند و تنها لایه های بالای آن یعنی کسبه و بنکداران مرفه که بخش کوچکی از کسبه و بازاریان را تشکیل می دهند آغشته به محافظه کاری اند.  به این ترتیب آنچه در مورد کسبه و بازاریان گفته می شود بیشتر در مورد لایه های مرفه کسبه و بازار درست است که آنها نیز لایه ای ناچیز از کل این بخش از طبقات میانی جامعه را تشکیل می دهند. در مجموع به جز لایه هایی ناچیز از تجار بزرگ که به  اتاق بازرگانی و حکومت وصل اند، اکثریت این گروه اجتماعی مخالف جمهوری اسلامی و خواهان سرنگونی آن هستند. 
« کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم»
جدا از اعتصاب ها در این روز مبارزات خیابانی نیز در بیشتر شهرهای ایران ادامه یافت.
شعار« کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم» از شعارهای مهمی بود که در کنار«مرگ بر خامنه ای» و نیز «مرگ بر بسیجی» و «مرگ بر سپاهی» در گردهمایی های خیابانی سر داده شد.
شعار مزبور و در کنارش« فقر فساد گرونی، می ریم تا سرنگونی» که در کل در نفی هر گونه سازش و نیز تداوم انقلاب تا سرنگونی حکومت اسلامی است پاسخی بودند به بازی های شیادانه ی آخوندها و سران پاسدارشان با مسائل توده ها و به ویژه در مورد این دروغ و فریب که گویا حجاب اجباری لغو شده است.
 
درود بر کسبه و بازاریان آزادیخواه و میهن دوست
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر بیت رهبری
مرگ بر سران سپاه و بسیج
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
14 آذرماه 1401

 

۱۴۰۱ آذر ۱۳, یکشنبه

سه روزی که می تواند انقلاب را بسیار به پیش راند!

 
سه روزی که می تواند انقلاب را بسیار به پیش راند!
 
قرار انقلابیون آزادیخواه ایران و توده های مردم بر این است که در روزهای چهارده و پانزده و شانزده آذرماه اعتصابات و مبارزات خیابانی به گونه ای گسترده و همگانی برگزار شود. چنانچه اعتصاب ها که نسبت به ماه های گذشته گام های رو به پیشی برداشته بتوانند در این روز گسترده تر شوند و خواست های اعتصاب کننده گان صراحت و روشنی بیشتری یابند و نیز چنانچه گردهمایی ها و مبارزات خیابانی بتوانند با شوروهیجان و گستره ای توده ای برگزار گردند بی شک انقلاب گام های تعیین کننده ای به پیش بر خواهد داشت .
اهمیت اعتصاب ها
در مورد اعتصاب ها باید گفته شود که آنها را باید ارج گذاشت و در گسترده شدن و توده ای شدن هر چه بیشتر آنها کوشید.
 دلایلی که اعتصاب های صنفی و اقتصادی حال حاضر را دارای اهمیتی دو چندان می کند این است که این اعتصاب ها موجب می شوند که نه تنها لایه های پیشروی هر طبقه ( از طبقه ی کارگر گرفته تا دانشجویان و کسبه و بازاریان و به طور کلی طبقات میانی و مرفه) و در هر بخش( از موسسات دولتی و خصوصی صنعتی تا بخش حمل و نقل و مراکز اداری و درمانی و تجاری و...) بتوانند در مبارزه فعال تر از آنچه اکنون هستند بشوند، بلکه لایه های میانی و عقب مانده ی طبقات نیز به مبارزه کشیده شده و فعال شوند.
باید توجه کرد که اداره ی اعتصاب و پایدار نگه داشتن اتحاد اعتصاب کننده گان( به خصوص بین لایه های پیشرو از یک سو و میانه و عقب مانده از سویی دیگر و نیز یک اعتصاب با اعتصاب در بخش های دیگر یا شهرهای گوناگون و...) و نیز رفع موانع مقابل اعتصاب و  پیشبرد آن در مقابله با حکومت سرکوبگر، فعالیتی به مراتب بیشتر از بسیاری از دیگر شکل های مبارزه را طلب می کند و این موجب می شود که نه تنها لایه های پیشرو طبقات به فعالیتی بیش از زمان ها و شرایط عادی کشیده شوند بلکه لایه های میانی و نسبتا عقب مانده ی هر طبقه نیز فعال شوند. این فعال شدن خود توده ها و دیر یا زود فعالیت سیاسی آنها، موجب توده ای شدن هر چه بیشتر مبارزه می گردد و این هم امری است که اهمیت حیاتی در ژرفش و رشد و تداوم انقلاب و تکامل آن به مراحل بالاتر دارد.    
از سوی دیگر اعتصاب ها می توانند لایه هایی را که در دیگر شکل های مبارزه به ویژه مبارزات خیابانی، به دلیل درگیری های کاری و یا برخی سبک و سنگین کردن ها و محافظه کاری ها تا حدودی و یا به کلی غیرفعال هستند، فعال کند. در حقیقت بخش هایی از گروه هایی که«بی تفاوت ها» و« بخش ساکت» و« قشر خاکستری» خوانده می شوند در همین لایه ها قرار دارند.
و بالاخر در اعتصاب ها به مرور خواست های صنفی و اقتصادی به خواست های سیاسی تبدیل می شوند و در مراحل نخستین چنین اعتصاباتی از طریق این خواست ها تا حدودی برخی خطوط سیمای حکومت آینده روشن خواهد خواهد شد( برای نمونه می توان نگاه کرد به خواست های سیاسی مشترک بین کارگران و کارمندان شرکت نفت در انقلاب 57). چنانچه این تبدیل صورت گیرد خواست های سیاسی که بین طبقات مردمی ایران مشترک است و نیز تفاوت و توان طبقات گوناگون آشکار خواهد شد.
مبارزات خیابانی
 مبارزات خیابانی نه تنها نقطه ی آغاز مبارزات کنونی بوده اند بلکه در کل پیش برنده ی آن نیز هستند، هر چند که در مرحله ی کنونی گسترده شدن و پیشرفت بیشترشان در گرو رشد اعتصاب های سراسری است.
مبارزات خیابانی جایی است که مردم در حال حاضر با شعاریشان آنچه را که نمی خواهند فریاد می زنند و به نبرد با مزدوران حکومت می پردازند. این مبارزات در کنار دیگر اشکال مبارزه به ویژه یورش های مداوم به مراکز بسیج و نهادهای مذهبی حکومت( دفتر امامان جمعه، دفتر نمایندگان مزدور و کریه مجلس خامنه ای، حوزه های علمیه، خانه های افرادی که نقشی در سرکوب خلق داشته و مورد نفرت عمیق توده ها هستند...) نقش نهایی را در سرنگونی حکومت اسلامی اجرا خواهند کرد. البته با این شرط که این مبارزات که اکنون غیرمتمرکز و پراکنده است، به هم پیوسته و متمرکز شوند و با جذب لایه های میانی و نسبتا عقب مانده جامعه در هر طبقه و گروه اجتماعی، به گردهمایی ها و راهپیمایی های صدها هزار نفری و میلیونی تکامل یایند.
در مورد اشکال کنونی تهاجم به مراکز بسیج و سپاه و دیگر نهادها باید گفت که چنانچه انقلاب نتواند با اعتصابات و گردهمایی های بزرگ خیابانی حکومت را سرنگون کند و حکومت دست به قهر و سرکوب و کشتارهایی بیشتری بزند، آنگاه بسیاری از این گروه های کوچک مهاجم به گروه های مسلح شورشی تکامل خواهند یافت و بخشی از نخستین هسته های قیام های مسلحانه  را شکل خواهند داد.
«وعده شان سرابه، جواب اش انقلابه»
این شعار درست و به جا به گونه ای شسته و رفته واکنش انقلاب است در مقابل سیاست های این کلاشان سیاسی.
 سیاستی که این شارلاتان ها در کنار سرکوب های گسترده شان در پیش گرفته اند وعده و وعیده هایی است دروغین به توده ها. وعده هایی که عموما نه حتی مستقیم و از زبان خودشان، بلکه به گونه ای غیرمستقیم و در حاشیه داده می شود و یا دقیق تر وانموده می شود که وعده هایی وجود دارد. این ها فریب هایی که قرار است توی دل توده ها را خالی کنند و به ویژه لایه های میانی غیر فعال در مبارزات را به خوشبینی در مورد این که این سالوسان دارند کارهایی می کنند بکشانند. خوشبینی ای کاذب که می تواند این لایه ها را به فعالیت و تلاش در جهت اقناع مبارزین و متوقف کردن مبارزه وادار کند.
بسیاری از سیاست هایی که خامنه ای و سران پاسدار و اطلاعاتی اش در این سه ماه به کار برده اند تا توده ها را به این خوش خیالی کاذب بکشانند که یا گام های در جهت حل مشکلات برداشته اند و یا در حال برداشتن این گام ها هستند از این زمره اند. سخنان محسنی اژه ای جنایتکاری که در راس دستگاه قضایی است در این مورد که خواهان «مذاکره» است، راه دادن به اصلاح طلبان حکومتی که در روزنامه ها هر روز مقاله ای بنویسند و نصیحتی بکنند، برگزاری جلساتی با آنها برای دانستن نظرشان در مورد چگونگی تغییر شرایط ، سفر هیئت خامنه ای به بلوچستان و اکنون رئیسی به کردستان، صحبت های فریب دهنده ی منتظری دادستان جانی کشور که گویا «گشت ارشاد ربطی به دستگاه قضایی ندارد و به وسیله ی عده ای گذاشته شد و اکنون هم به وسیله ی همان عده جمع شده است»، حرف های تهوع آور و مشمئزکننده ی مردک سلامی فرمانده پاسداران که« ما ناز مردم را می خریم ...» و ... تمام این ها سیاست و حرف ها و  رفتارهایی برای شیره مالیدن سر توده ها و خالی کردن آنها از روحیه ی مبارزه جویانه و انقلابی و دل خوش کردن شان به این که آری حکومت دارد کارهایی می کند و شاید امور به گونه ای دیگر جریان یابد نه به آن گونه که تا کنون جریان یافته است.
 اما آنچه ملاک و معیار است نه حرف های پوچ  و برخی سیاست هایی که هیچ گونه عملی از آنها در نمی آید بلکه اعمال و رفتاری است که حکومت در این سه ماه و اندی انجام داده و اکنون نیز در حال انجام دادن آن است. یعنی سرکوب به وحشیانه ترین شکل ممکن و در کنارش بازداشت ها و گروگان گرفتن جوانان مردم، کشتارهای پایان نیافتنی به ویژه در بلوجستان و کردستان، راه انداختن اعدام ها نخست در بلوچستان با درهم کردن اعدام شده گان و از جمله با کسانی که سال های پیش به اعدام محکوم شده یودند و اکنون هم در مرکز با کسانی که به گفته ی دستگاه قضایی جاسوس اسرائیل بوده اند و خلاصه تیز کردن ساتور قصابی برای سلاخی جوانان مبارز خلق و ... این است آنچه این ها انجام داده و می دهند و ملاک داوری هم این اعمال است و نه آن وعده های شیادانه و دروغین و پوچ.
از سوی دیگر توده های مردم آنانی نیستند که در 88 و 96 و 98 در خیابان ها بودند. اکنون جنبش و انقلاب تکامل یافته است و طبقات و توده های مردم از بسیاری از خطوط آن زمان ها گذر کرده اند. اکنون مردم ما نه تنها به هیچ وجه به این سالوسان اعتمادی ندارند بلکه بر استواری حکومت شان بر دروغ و ریا و پستی و دنائت آگاه شده اند و به این پی برده اند که این ها اگر کوچک ترین فضای تنفسی به دست آورند از آن برای پس گرفتن هر آنچه توده ها در این مدت و با جانباختن گرامی ترین فرزندان شان به دست آورده اند استفاده کرده و حکومتی بسیار بدتر از آنچه تا کنون برقرار کرده اند برقرار خواهند کرد.
 پس باید شعار«وعده شان سرابه، جواب اش انقلابه» را فشرده ی نظرات توده ها در مورد آنچه حکومت می گوید و آنچه توده ها در پاسخ به آن پیش گرفته و پیش خواهند گرفت دانست. سرنگونی این حکومت، جوهر و مایه ی اصلی این شعار می باشد.
مرگ بر این حکومت سالوس و مردم فریب
مرگ بر خامنه ای جنایتکار و سران پاسدارش
هر چه گسترده تر باد اعتصابات توده ای
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران 13
13آذر 1401
 

 

 

۱۴۰۱ آذر ۱۱, جمعه

جنبش و انقلاب به پیش می رود!

 
جنبش و انقلاب به پیش می رود!
 
سوگ های انقلابی
انزلی - مهران سماک
 در پی شکست تیم خامنه ای در انزلی توده های مردم به خیابان ها آمدند و به جشن و پایکوبی پرداختند. این در عین حال پاسخی بود به آن های و هوی پوشالی و مسخره بازی هایی که نیروهای کشتار در پی پیروزی ایران در بازی پیشین به راه انداخته بودند.
در این مبارزه ی توده ای، مهران سماک در حالی که در ماشین خود در همراهی با شادی توده ها بوق می زد به وسیله ی این کفتارها به گلوله بسته شد و جان خود را از دست داد.
توده های انزلی و گیلان جنبش خیز و سرفراز برای این جوان مبارز در روز سوم اش آیین سوگ برگزار کردند و طبق روال انقلاب آن را با شعارهای«هر یک نفر کشته شه، هزار نفر پشت شه» و«امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» به مبارزه ای سترگ با حکومت خامنه ای و پاسداران اش تبدیل کردند.
 آنچه به این واقعه وجهی تاثر آور بخشیده این است که برادر مهران برای این که نیروهای سپاهی خامنه ای، جنازه برادرش را شبانه ندزدند خود آن را گویا با درگیر شدن با کادر بیمارستان از آنها گرفته و در ماشین گذاشته و شب تا صبح در خیابان ها رانندگی کرده تا بتواند آن را از دست این دزدان اجساد انقلابیون، ایمن نگه دارد.
 مهران سماک جوانی مبارز و پیشرو بود. آخرین توئیت های وی گواهی است بر این که وی در متن مبارزه بوده و در پیشرفت آن می کوشیده است.
او در این توئیت گفته بود که «مسائل تیم فوتبال... تمام شد. تنها به فکر مبارزات خیابانی و اعتصابات باشیم!»
ایذه - حامد سلحشور
حامد سلحشور دیگر جوان مبارزی بود که به دلیل فعالیت های سیاسی اش و هنگام تردد در مسیر اصفهان به ایذه بازداشت شده و زیر ضرب و شتم و شکنجه ی پاسداران و اطلاعاتی ها قرار گرفته و جان می بازد. پس از آن پلید مغزان و دیوسیرتان پاسدار خامنه ای از ترس توده ها، وی را در مکانی دور از محل تولدش به نام قلعه تل خاک می کنند اما خانواده و بستگان حامد با اطلاع از محل دفن وی گور را شکافته و حامد را از آن بیرون آورده و به محل آرامگاه خانواده گی وی در راسوند ایذه مال میر انتقال داده و به خاک می سپارند.
مراسم  سوم سوگ این جوان بختیاری مبارز نیز با گرد آمدن توده ها برگزار و با شعار«مرگ بر خامنه ای» و « امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه»برگزار شد.
توده ها پس از جان باختن هر جوان شان به خامنه ای و نیروهای پلیدش پیام می دهند که این مبارزه پایان یافتنی نیست و تا سرنگونی حکومت این جنایتکاران ادامه خواهد یافت.
مبارزات در بلوچستان
انتشار بولتن خبرگزاری فارس، در بلوچستان بازتاب بیشتری داشت و به کنش عملی شدیدتری از جانب توده انجامید و این به سبب توصیه ی خامنه ای به نیروهای سپاه و اطلاعاتی بود که «مولوی عبدالحمید را بازداشت نکنند بلکه بی آبرو کنند».
توده های بلوچ در دفاع از مولوی عبدالحمید در بیشتر شهرهای بلوچستان و پس از نماز جمعه به راهپیمایی دست زدند و به دادن شعار علیه خامنه ای و نیروهای بسیج و سپاه پرداختند. آنچه که به این راهپیمایی های جلوه ای تازه داد تداوم مبارزات زنان بلوچ با شعار«چه با حجاب، چه بی حجاب می ریم به سوی انقلاب» بود.
چنانکه در اطلاعیه های پیش از این گفته ایم یک ویژگی برتر جنبش در بلوچستان امکانات راهپیمایی های گسترده به وسیله ی توده های بلوچ است. این امری است که تا حدودی در برخی از شهرهای کردستان نیز صورت گرفته، اما تا کنون در بقیه ی نقاط ایران به جز مواردی همچون چهلم حدیث و سورینا در کرج و کمی هم در فولاد شهر اصفهان صورت نگرفته است. بی گمان در آینده آنچه اکنون در مناطق مرکزی ایران استثناء است به قاعده تبدیل خواهد شد اما به نظر تا آن زمان باید مراحلی طی شده و پشت سر گذارده شود.
 
درود به جوانان دلیر و پیگیر
درود به توده های مبارز
زنده باد انقلاب
مرگ بر خامنه ای و پاسداران اش
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
12 آذرماه 1401