۱۴۰۲ اسفند ۱۲, شنبه

یکپارچه گی توده ها در تحریم انتخابات 1402 مجلس شورا و خبرگان

 یکپارچه گی توده ها در تحریم انتخابات 1402 مجلس شورا و خبرگان
 
روزی مهم در مبارزات دموکراتیک توده ها
روز 11 اسفند 1402 را می توان یکی از روزهای بزرگ در مبارزه برای سرنگونی ولایت فقیه و جمهوری اسلامی دانست. در این روز اکثریت توده های طبقات خلقی به ندای سازمان ها و پیشروان زن و مرد مبارز و آزادیخواه خود از بیرون تا درون زندان ها گوش داده و در خانه های خود ماندند و انتخابات 1402 مجلس شورا و خبرگان رهبری را تحریم کردند.
این از یک سو ضربه ای کشنده به خامنه ای و سران پاسداراش و باندهای گرد آمده پیرامون وی و پسرش مجتبی و از دیگر سو گامی است مهم در راه یگانگی توده ها برای مبارزات پیش رو.
خامنه ای و دارودسته اش و مساله ی شرکت کننده گان
خامنه ای و دستگاه هایش اعلام کرده اند که 41 درصد در انتخابات شرکت کرده اند و این را پیروزی برای خود دانسته خوشحالی نشان می دهند که دشمنان می خواستند آرا را زیر 25 درصد بیاورند و موفق نشدند! اما میزان اعلام شده نشان از این دارد که این انتخابات کمترین رای دهنده در طول تاریخ جمهوری اسلامی را داشته است، مساله ای که حتی در این حد نشان از تقلیل میزان رای دهندگان به نصف ارقام رای دهندگان در برخی از دیگر انتخابات پیشین و نشان از بزرگ شدن شکاف میان حکومت خامنه ای و سران پاسدار جنایتکارش و توده ها را دارد.
 این در حالی است که در دروغ بزرگ بودن این رقم شک و تردیدی روا نیست و رقم واقعی در برخی مناطق مانند تهران زیر ده درصد( پیرامون پنج درصد) و در برخی شهرها و مناطق روستایی که رقابت های فامیلی و قومی و عشیره ای وجود دارد شاید بیش از ده درصد باشد و در کل در بهترین حالت و با وجود اجباری و زورکی بودن رای برای برخی از ارگان ها و سازمان ها و نیز به شمار آوردن آرای سفید یا باطله چیزی بین ده تا پانزده درصد در کل کشور باشد؛ یعنی جمعیتی بین 6 تا ده میلیون از جمع واجد شرایط برای رای دادن.
در عین حال رای های افراد تا کنون انتخاب شده از یک سو نشانده دهندی پایین آمدن آرا این افراد نسبت به انتخابات پیشین و از سوی دیگر گرایش به حذف کاندیداهای دیگر جناح های اصول گرا و یکه تازی باند خامنه ای و قرق کردن دم و دستگاه ها از جانب این باند و از سوی سوم شرکت نکردن بسیاری از پایه های دیگر بخش های اصول گرا در انتخابات خامنه ای و بیت رهبری است.  
تحریم انتخابات به عنوان شکلی از مبارزه ی توده ها در مبارزات دموکراتیک کنونی
اگر چه در خیزش دموکراتیک 1401«زن، زندگی، آزادی» تنها بخشی از توده ها به ویژه زنان و جوانان شرکت کردند و مبارزات را به شکلی توفانی و کوبنده پیش بردند اما در تحریم انتخابات اکثریت توده ها شرکت کردند و نشان دادند که آنان نیز گرچه گاه خاموش (یا«خاکستری») اما کمابیش همان چیزهایی را می گویند و می خواهند که خیزش «زن، زندگی، آزادی» و نیز خیزش ها و جنبش های پیش از آن و نیز مبارزات روزمره ی توده های کارگر و زحمتکش خواسته و در تحقق آن دست به مبارزات دامنه داری زده بودند.
جایگاه تحریم انتخابات در مبارزات دموکراتیک کنونی و برخی نظرات نادرست
مبارزات برای سرنگونی جمهوری اسلامی شکل های بی نهایت گوناگونی را در بر می گیرد که از پایین ترین اشکال یعنی مبارزاتی مانند اعتراض های ساده ی صنفی و اقتصادی تا عالی ترین اشکال یعنی دست بردن به سلاح و پیش بردن مبارزات مسلحانه ی توده ای را شامل می شود.
 در هر سطحی، میزان شرکت توده ها بسته به وضعیت کلی جنبش توده ای در آن زمان و مرحله و نیز وضع آگاهی طبقات و گروه ها و لایه های میان توده ها دارد؛ و روشن است که کمیت و کیفیت شرکت کننده در هر کدام از این مبارزات و نیز میزان اثر و نقش شان در پیش برد کلی مبارزه، متغیر و متفاوت خواهد بود.
درست برخلاف رفرمیست ها که همه ی مبارزه را در همین گونه مبارزات مدنی و این اشکال و مبارزات خلاصه می کنند - نظراتی که به آن پرداخته و باز هم به آنها خواهیم پرداخت- برخی مبارزان به ویژه از میان جوانان بر این باورند که تحریم انتخابات به خودی خود تغییری در وضع ایجاد نخواهد کرد زیرا رای ندادن و تحریم اولا مبارزه ای منفی است و تاثیری در سرنگونی حکومت که آمال و خواست اکثریت توده هاست ندارد و دوما، حکومت هر کاری که دلش خواست با انتخابات می کند و رقم را هر چه دلش خواست اعلام می کند و در عین حال هر کاری هم پس از آن خواست انجام می دهد.
چنین نظری نشانگر عطش قابل احترام این مبارزان برای شکل های پیشرفته تر مبارزه است که پس از جنبش مهسا دیگر این گونه مبارزات قانع و سیراب شان نمی کند، اما این نظر تا حدودی درست است و درست بودن آن بیشتر یک بخش از دو سو یعنی سوی حکومت را و آن هم نه به طور کامل در بر می گیرد، اما سوی دیگر یعنی توده ها را تا حدودی زیادی از قلم می اندازد.
تاثیر تحریم توده ای در  حکومت
در مورد طرف حکومت و طبقه ی حاکم باید گفت که علیرغم این که حکومت در کل تلاش می کند به روی خودش نیاورد و کار خود را دنبال کند، تحریم انتخابات ضرباتی کاری به درون آن وارد کرده و موجب حس سست بودن پایه و یا نقطه ی اتکا آن گردیده و اخلال در درون آن و شدت گرفتن تضادهای باندهای درون آن را سرعت می بخشد؛ امری که خواه در شرایط عادی و خواه به ویژه در شرایط بحرانی و اوج گیری مبارزات توده ها موجب اختلال بیشتری در پیوستگی باندها و جناح های طبقات حاکم و جدایی بیشتر آنها از یکدیگر، ریزش های بیشتر و ناتوانی حکومت در سرکوب های شدیدتر می گردد و در عین حال هسته مرکزی را که قطعا واکنش معکوس داشته و به شدت سرکوب ها خواهد افزود( چنان که در خیزش ژینا و پس از آن دیدیم و می بینیم) محدودتر و کوچک تر می کند.
تاثیر تحریم در تکوین اشکال آتی مبارزات توده ها
اما بیشترین تغییر و مهم ترین تغییر در توده ها یعنی سوی مهم تر قضیه صورت می گیرد. آنها با شرکت نکردن در انتخابات نه تنها به حکومت«نه» می گویند بلکه درون شان و به خود آری می گویند. «آری» به این معنا که همه از حکومت نفرت داریم و می توانیم در بیان آن درون خود وحدت و یکپارچه گی داشته باشیم و اگر توانستیم در این مورد چنین اتحادی داشته باشیم چون می دانیم تحریم انتخابات به خودی خود به سرنگونی حکومت نخواهد انجامید آن را پله ای برای مبارزات دیگر و عالی تر خود ساخته و در آن مبارزات نیز یگانه و متحد بوده و حکومت را سرنگون خواهیم کرد.
از سوی دیگر مبارزه با هر حکومت ستمگر و استثمارگری از فرایندی با درجات گوناگون اهمیت، رفت و برگشتی، ساده و پیچیده و پر از بالا و پایین رفتن و افت و خیز تشکیل شده است. هر مبارزه به هر شکل می تواند به روی اشکال پیش رو و کمیت و کیفیت توده های شرکت کننده در آنها تاثیر گذارد.
شاید برای برخی، زمانی پس از آن اشکال به نسبه عالی خیزش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» و آن اوج گیری توفانی و آن ضربات هولناک به خامنه ای و سپاه و بسیج و همچنین مبارزات پیش از آن و یا مبارزات و اعتصاب های هر روزه ای که مشاهده می کنند، تحریم انتخابات بی خاصیت جمهوری اسلامی آن هم زمانی که می دانند این تحریم به خودی خود نمی تواند حکومت را سرنگون کند و حکومت نیز توجهی به این گونه تحریم ها نداشته و کار خودش را پیش می برد، چندان جذاب و گیرا نباشد و آن را گامی آنچنانی و به پیش در مبارزات به شمار نیاورند و حتی برعکس گامی به پس بخوانند.
اما اگر توجه کنیم که مبارزات طبقاتی در هر زمان بر مبنای مسائلی و مواردی که در هر کشور معین پیش می آید پیش می رود و نه بر مبنای موارد دلخواسته ی پیشروان، و در عین حال نمی توان خواستار آن بود که مبارزه ی طبقاتی همواره در اوج بوده و فرودی و پس و پیشی نداشته باشد، و نیز در کنار اینها توجه داشت که جنبش دموکراتیک حال حاضر خلق ایران خود به خودی و بی رهبری متمرکز طبقه ی کارگر و دیگر طبقات خلقی بوده و به ناچار شکست ها و عقب نشینی هایی که به آن وارد می گردد به ساده گی جبران پذیر نیست(حتی با رهبری متمرکز نیز گاه جبران فوری و آسان برخی شکست ها و عقب نشینی های ناخواسته ممکن نیست) بلکه فرایندی از بالابردن آگاهی و تجدید نیرو و پیدا کردن آماده گی برای مبارزات سخت تر را نیازمند است، آن گاه می توان پذیرفت که تحریم انتخابات کنونی یکی از درجات و اشکال مبارزه است که عملی شدن آن در پی عقب نشینی نسبی خیزش دموکراتیک 1401 و افت نسبی برخی از اشکال مبارزه می تواند گامی ارزشمند و به مراتب مهم تر و والاتر از تحریم انتخابات مجلس پیشین باشد و در کنار دیگر دستاوردها بر برخی یاس ها و افسرده گی ها و ناامیدی های ناشی از آن عقب نشینی فائق آید. به ویژه این که بسیاری از توده هایی که در آن مبارزه فعال نبودند و یا  توده هایی با سطح آگاهی پایین در مناطق روستایی و عقب مانده می توانستند در این مبارزه فعال باشند و از مجموع فضای شکل گرفته پیش و پس از انتخابات به نفع افزایش آگاهی و اتحاد خود بهره برند و در گام های بعدی و امواج و اعتلای نوین مبارزه در زمره ی مبارزان پیشرو در آیند و برای اهداف خود و خلق بجنگند.
برنامه ی حکومت برای سازمان دادن طبقه ی حاکم
و اما در چارچوب اهداف حکومت از مجلس گزینشی که به بخش هایی از اصول گرایان محدود می شود می توان به گرایش خامنه ای و سران سپاه برای شکل دادن یک سازمان بوروکرات نظامی- روحانی به رهبری باند مجتبی اشاره کرد که چینش مجلس هم جایی معین در آن دارد. به نظر می رسد که مدل اصلی برای خامنه ای و شرکا حزب بوروکرات- رویزیونیست کره شمالی و دیگر احزاب بوروکرات- رویزیونیست شوروی سابق و چین حزب تنگ سیائو پین و دارودسته ی حاکم کنونی اش باشد. طبقه ای که بوروکراسی سیاسی و نظامی و ایدئولوژیک و اقتصادی را در دست دارد و به ساده گی هر باندی و جناح و نیرویی را که علیه اش برخاست سرکوب می کند.  
آنها می خواهند اولا با تصفیه های پی در پی هر کسی و جریانی را که می تواند در مقابل باند مجتبی قد علم کند، از آخوندهای پیر «معترض» و «مزاحم» تا جوانان «غُد» و «جاه طلب» سهم خواه یعنی افراد و باندهایی که می توانند پس از مرگ خامنه ای فعال مایشاء شده و خود مرکز ثقل و موی دماغ باند مجتبی گردند حذف کنند و یک سازمان با اتوریته و قوی درست کنند که به تناسب رده ای که افراد و لایه های لاشخور طبقه ی حاکم اشغال می کنند از مزایای حکومت بهره مند باشد. یعنی یک طبقه ی بوروکرات روحانی- نظامی با سازمانی معین که باید جای حزب بوروکرات - رویزیونیست حکومت هایی از نوع کره شمالی و چین بنشیند.
آمیزش تشکیلات نظامی سپاه پاسداران با شغل های دولتی و از جمله مجلس شورا بخشی از این برنامه بوده است که از زمان «دولت جوان حزب اللهی» خامنه ای آغاز شده و تا کنون ادامه یافته است. تشکیل مجلس دوره ی پیشین نیز بخشی از آن بود؛ مجلسی که هم صدا با خامنه ای علیه خیزش ژینا و خواستار اعدام معترضان شد و همچنین برای کارگران شاخ و شانه کشید. مجلس شورا و خبرگان  کنونی نیز با تصفیه های جاری قرار است مجلسی باشد که مرکز ثقل اصلی آن را اعضا و هواداران باند مجتبی تشکیل دهند. بیشتر ترورهای پیشین و حذف های صورت گرفته ازجمله افراد جانی ای مانند پورمحمدی در چارچوب همین برنامه برای خالص سازی باند مجتبی از افرادی است که ممکن است بتوانند احمدی نژادهای دیگری شوند.    
تفاوت اساسی بین پروژه ی خامنه ای و سران سپاه با حکومت های بوروکرات - رویزیونیست کره شمالی و چین و دیگر حکومت های نامبرده این است که آنجا یک طبقه و یک حزب است که قدرت را در همه جا در دست دارد و افراد بوروکرات به ترتیب رده در حزب صاحب موقعیت و امکانات هستند، اما در حکومت اسلامی نه یک حزب بلکه عملا چندین حزب و سازمان نظامی و تشکیلات موازی وجود دارند و در درون و کنار آنها ده ها و صدها باند دزد و اختلاس گر در حکومت.
و این  جدا از تفاوت ایدئولوژی حاکم و درجه ی ارتجاعی بودن است. ایدئولوژی مذهبی و حکومت ولایت فقیه و در کل استبداد دینی به سبب تعلق به دوران عشیره ای و فئودالی بارها ارتجاعی تر از رویزیونیسم و استبداد حزبی- بوروکراتیک حاکم بر این کشورهاست که علیرغم کریه و ارتجاعی و نفرت انگیز و مشمئز بودن متعلق به دوران سرمایه داری- گرچه عقب مانده ترین مراحل و دوران های آن- می باشد.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
12 اسفند 1402 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر