۱۴۰۲ شهریور ۲۰, دوشنبه

درباره ی جنبش خودبه خودی کنونی طبقه ی کارگر

  
 وضعیت کنونی جنبش خودبه خودی طبقه ی کارگر
و نقش آگاهی کمونیستی
 
آنچه در مورد رشد آگاهی توده ها گفته می شود طبعا در مورد طبقه ی کارگر که یکی از پر جمعیت ترین و زحمتکش ترین طبقات خلق است صدق می کند. با این حال وضع طبقه ی کارگر از نقطه نظر انتظاری که از وی می رود به کلی با بقیه ی طبقات فرق می کند.
طبقه ی کارگر تنها بخشی از توده نیست بلکه باید رهبر جنبش توده ای باشد و بدون رهبری این طبقه سخنی هم از پیروزی نهایی انقلاب دموکراتیک نمی تواند در میان باشد.
اما بین آنچه که این طبقه اکنون هست و آنچه که باید باشد یک تفاوت اساسی و کیفی وجود دارد. در حال حاضر طبقه ی کارگر ایران آنی نیست که باید باشد. پیشروان این طبقه آنی نیستند که باید باشند. یعنی به هیچ وجه نه نشان چشم گیری از آگاهی سیاسی - انقلابی یک طبقه ی رهبری کننده در این طبقه و در درجه ی نخست در میان پیشروان این طبقه مشاهده می شود و نه نشانی از مبارزات عملی ای که شرایط را برای این امر بزرگ آماده سازد. در حال حاضر جز چند بخش نسبتا متشکل و نسبتا فعال در سیاست همچون کارگران شرکت واحد و هفت تپه و شورای پیمانی کارگران نفت نشان چشمگیری از این طبقه خواه از نظر تشکل و خواه از نظر فعالیت سیاسی مشاهده نمی شود. در یک سال گذشته تقریبا بیشتر طبقه همچون روال دهه ی های اخیر درگیر مبارزات محدود اقتصادی، اعتراض به عقب افتادن حقوق ها و طرح طبقه بندی مشاغل و در بهترین حالت اعتراض به  تورم و گرانی و سفره خالی و خواست افزایش حقوق ها بوده است.
 این وضع باید تغییر کند. به این معنا که شرایط آگاهی طبقه ی کارگر باید به گونه ای تغییر یابد که نه تنها این خواست ها را دنبال کند بلکه خواست سرنگونی حکومت و برقراری یک جمهوری دموکراتیک و رفتن به سوی سوسیالیسم و کمونیسم را در سر داشته و در راه آن مبارزه ی عملی کند. نقش مهمی در این تغییر به عهده ی انقلابیون کمونیست است.
تفاوت بین مبارزات اقتصادی پیش از خیزش بزرگ و در یک ساله ی اخیر
البته میان مبارزات اقتصادی در پیش از جنبش«زن زندگی آزادی» و پس از این جنبش یک تفاوت کیفی وجود دارد.
در پیش از خیزش بزرگ مبارزات اقتصادی کارگران بر بستر سیر به نسبه عادی تر امور صورت می گرفت و از این رو عموما محدود به محل کارخانه و کارگاه و در خودبسته بود و چندان با اوضاع سیاسی عمومی جامعه و حکومت مرتبط نمی شد و از این رو تا حدودی به وسیله ی حکومت قابل تحمل بود.
این میان اعتصاب های کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و آذرآب و هپکوی اراک تا حدودی وضعی خاص یافتند و حکومت دست به سرکوب شدید آنها زد. این که در آن شرایط این اعتصاب ها شرایط ویژه ای یافتند نیز نخست به این دلیل بود که این ها شدیدترین و گسترده ترین اعتصاب ها در دو دهه ی اخیر بودند و توانستند در شهر و منطقه پشتیبانی عمومی زحمتکشان و توده ها را برانگیزند؛ و دوما خواست اساسی این اعتصاب ها لغو خصوصی شدن کارخانه و برگشت آن به دست دولت بود و از این رو به ناچار با دولت و سیاست درگیر می شدند و بالاخره به این دلیل که از دل برخی از این اعتصاب ها تشکل های پیشرویی شکل گرفت که تلاش کرد اتحاد کارگران را حفظ کند و وضع آگاهی و مبارزات کارگران را در سطح بالایی نگاه دارد. تردیدی نیست که این اعتصاب ها و جنبشی که ایجاد کردند به نوبه ی خود و از جهات معینی در ایجاد خیزش یک ساله ی کنونی موثر بوده است.
اما مبارزات اقتصادی و اعتصاب های اقتصادی در این برهه به ویژه اعتصاب های کارخانه های بزرگ و صنایع کلیدی این امکان را دارند که در خودبسته نمانند و پشتیبانی عمومی را برانگیزند و به این ترتیب خواست های خود را به حکومت که از گسترش اعتصابات در وحشت و هراس است تحمیل کرده و آن را مجبور به عقب نشینی کنند.
افزون بر آن این چنین مبارزات و اعتصاب هایی(همچون اعتصاب کارگران پیمانی نفت و هفت تپه و ذوب آهن و یا هفته های اخیر کارگران ماشین سازی تبریز و اراک و...) بر بستر خیزش  کنونی و شرایط سیاسی خاص فعلی می تواند بر رشد عمومی آگاهی سیاسی خود کارگران اثر گذارد و جزیی از خیزش بزرگ شود و به نوبه ی خود آن را پیش ببرد و به این ترتیب ضربات سنگینی به حکومت که خیال«عادی سازی امور» و خفه کردن خیزش بزرگ را دارد بزند.    
با این همه چنین مبارزاتی نمی تواند جای مبارزات مستقیما سیاسی و به ویژه مبارزات سیاسی آگاهانه را بگیرد. و از قضا یکی از وجوهی که قدرت طبقه ی کارگر در آن نشان داده می شود و می تواند دیگر توده ها را به گرد کارگران متحد کند همین مبارزات سیاسی و به ویژه نوع آگاهانه و با هدف آن است. 
جنبش آگاهی کمونیستی و جنبش خودبه خودی طبقه ی کارگر
در بالا در مورد عقب مانده گی طبقه ی کارگر از اوضاع جاری به ویژه از نظر وظیفه ای که که در انقلاب دارد صحبت کردیم. اکنون باید به این امر اعتراف کنیم که در این امر بی تردید ما کمونیست ها مقصرین اصلی هستیم.
جنبش خودبه خودی و جنبش آگاهی کمونیستی دو جنبه ی متضاد واقعیت هستند. این ها از یک سو با یکدیگر وحدت دارند و از سوی دیگر با یکدیگر در تضاد هستند. کمونیست ها در عین این که جنبش خود به خودی طبقه ی کارگر را ارج می گذارند وظیفه دارند که با وضع خودبه خودی آن به مبارزه بپردازند و آن را منحرف کرده به جنبشی آگاهانه و کمونیستی تبدیل کنند.
تایید مطلق این جنبش منحر به آن می شود که یک کمونیست دنباله روی جنبشی شود که ماهیتا بورژوایی است. یعنی نمی تواند از چارچوب های یک نظام سرمایه داری بیرون آید حتی اگر در اوج خود بتواند ضربات شدیدی به آن وارد کند. از سوی دیگر ما جدا از جنبش عملی و خودبه خودی طبقه ی کارگر جنبش عملی دیگری نداریم. از این رو همین جنبش است که باید به وسیله ی کمونیست ها تبدیل به جنبشی آگاهانه برای سوسیالیسم و کمونیسم شود. همین جنبش است که طبقه ی کارگر باید در آن پرورده و برای رهبری خلق در انقلاب دموکراتیک آماده گردد و جنبش را به سوی جامعه ی دموکراتیک هدایت کند و در جهت سوسیالیسم و کمونیسم پیش ببرد. نخستین گام این تبدیل نافذ کردن آگاهی کمونیستی در پیشروان طبقه ی کارگر است.
نقش «شبه چپ» در ایجاد وضع کنونی طبقه ی کارگر
با توجه به معجونی که به نام «چپ» در ایران وجود دارد وضعیت فعلی محدود بودن طبقه ی کارگر به جنبش خود به خودی و تازه اساسا اقتصادی و عموما بدون تشکل های صنفی به هیچ وجه امر غریبی نیست. مشتی سازمان و تشکل اپورتونیستی و رویزیونیستی سوسیال دموکرات و یا ترتسکیستی که نه چیزی از مارکسیسم در آنها یافته می شود و نه عملی انقلابی از آنها سر می زند از عاملین مهم وضع فعلی طبقه ی کارگرهستند. روشن است که با این«شبه چپ» و گروه ها و افرادی که این «شبه چپ» نام شان را«فعالین کارگری» گذاشته است(به جای «فعالین کارگری» بخوانید توده ای- اکثریتی ها و راه کارگری ها! بخوانید اکونومیست و رویزیونیست و سوسیال دموکرات! بخوانید ترتسکیست های اکونومیست و تخریب گر جنبش! ) و مورد انتقاد برخی از دلسوزان این طبقه نیز قرارگرفته است این که طبقه ی کارگر در وضع کنونی قرار گرفته است چیز غریبی نیست.
باید بر این وضع غلبه کرد و آن را تغییر داد. و برای این کار در دو سو باید مبارزه تداوم یابد: از یک سو باید با این گروه های«شبه چپ» مبارزه را ادامه داد و از جهان بینی طبقه ی کارگر و اصول اساسی آن دفاع کرد و از سوی دیگر با جنبش خودبه خودی که در حال حاضر به مبارزات صرفا اقتصادی محدود می شود به مبارزه برخاست. این نبرد دو جانبه باید کنار هم پیش برده شوند.
گرچه شرایط آنی نیست که ده بیست سال پیش بود و تسلط رژیم بر اوضاع تا حدودی در هم شکسته شده است، با این وجود رسوخ دادن آگاهی کمونیستی در میان کارگران و تبدیل مبارزات این طبقه به مبارزات سوسیالیستی و کمونیستی سخت است. اما از آنجا که صحبت بر سر طبقه ی کارگر است یعنی طبقه ای که باید برای رهبری انقلاب آماده شود، راه دیگری نیز وجود ندارد. باید توانست بر این مشکل بزرگ پیروز شد و شرایط تبدیل این طبقه به رهبر انقلاب را فراهم ساخت.
 هرمز دامان
 نیمه ی دوم شهریور 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر