۱۴۰۲ شهریور ۲۰, دوشنبه

صف آرایی دو جبهه ی خلق و ضد خلق در آستانه ی سالگرد قتل مهسا


 
صف آرایی دو جبهه ی خلق و ضد خلق
در آستانه ی سالگرد قتل مهسا و خیزش بزرگ

در این مقاله در مورد دیدار خامنه ای با مردم بلوچ اشتباهی رخ داده بود
 که بدبن وسیله عذر خواهی و اصلاح می شود. 21 شهریور 1402
هرمز دامان

در آستانه ی روز تاریخی 25 شهریور قرار داریم. روزی که به قتل رساندن مهسا امینی موجب جهشی در جنبش زنان ایران و به گونه ای گسترده تر در جنبش و انقلاب دموکراتیک ایران شد و مرحله ای نوین از تکامل جنبش زنان و انقلاب دموکراتیک ایران آغاز گردید. مرحله ای که اکنون نخستین سال آن در حال سپری شدن است.
در خیزش بزرگ یک ساله ی اخیر تمامی جنبش هایی که در بطن انقلاب دموکراتیک ایران در حرکت بودند و انقلاب اساسا متکی به آنها و برآمد آنها بود علیرغم سرکوب همه جانبه ی حکومت جنایتکار به درجات گوناگون، برخی بیشتر و برخی کمتر رشد کردند و شکی نیست که با تداوم اوضاع کنونی به ویژه پافشاری ارتجاع حاکم به روی تنها حربه اش یعنی سرکوب تمامی این جنبش ها بیشتر رشد خواهند کرد. 
در زیر به برخی از مهم ترین تغییرات در شرایط حکومت و جنبش اشاره می کنیم.
تمرکز حکومت و کاربرد تمامی شکل های ممکن سرکوب در تمامی نقاط ایران
باند خامنه ای و دفتر وی و سران سپاه در جناح اصول گرایان تمامی نیروهای خود را برای سرکوب متمرکز کرده اند. سیاست آنها حداکثر سرکوب برای جلوگیری از تبدیل خیزش به یک انقلاب واقعی توده ای است.
ارتجاع دو نقشه در سر داشته و دارد. نخست از پیشرفت جنبش به وضعی تکامل یافته تر جلوگیری کند و مانع از تبدیل آن به یک انقلاب تمام عیار و توده ای شود. و دوم این که آن را به عقب براند و توده ها را مجبور کند که به ستم حاکم تن دهند و مطیع و منقاداش گردند.
 برمبنای این سیاست در یک سال اخیر تمامی نیروهای خود را و در جهات گوناگون برای خفه کردن جنبش به کار گرفته است. اکنون وضع به گونه ای شده است که نه تنها نیروهای امنیتی و نظامی سپاه بلکه همه دستگاه های حاکم و از جمله دستگاه قضایی بدون توجه به جایگاه قانونی خود شمشیر را از رو برای توده ها بسته و مدام به تهدید آشکار توده ها در صورت ادامه دادن جنبش می پردازند. شواهد کنونی نشان می دهد که حکومت جدا از کردستان و بلوچستان، در بیشتر استان ها و به ویژه آنها که بیم شورش های بیشتری می رود یک نوع حکومت نیمه نظامی برقرار کرده است. احتمال زیاد دارد که در صورت آغاز و تداوم شورش های نوین، این حکومت نظامی جسته و گریخته به حکومت نظامی تمام عیار هم تبدیل شود.
برگزاری عزاداری حکومتی اربعین کپی مذهبی جشن های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی
همچون محمد رضاشاه که دست به برگزاری پر سر و صدای مراسم 2500 ساله شاهنشاهی زد و شرایط سرنگونی زودتر خویش را به دست خویش فراهم کرد، شیادان حاکم 3 هزار میلیارد تومان خرج مراسم اربعین امسال کردند تا در بوق و کرنا کنند که هستند و پایه ی اجتماعی دارند. آن هم در شرایطی که توده ها در فقر دست و پا می زنند و هر روز که می گذرد بخش های بیشتری از لایه های  میانی  یا به  فقر مطلق دچار می شوند و یا به سوی خط فقر رانده می شوند.
این اوباشان اما دیگر تیغ شان نمی برد. زنگ رسوایی این گونه کارناوال های فریبکارانه از سال ها پیش به صدا در آمده است. از یک سو توده ها از دروغین بودن نمایش های کریه حکام مذهبی کنونی برای فریب آنها و از سوی دیگر به هرگونه توطئه و جنایت حاکمان مزور برای رسیدن به ثروت و قدرت به خوبی آگاه شده اند. 
دیدارخامنه ای جلاد بلوچ ها با مردم بلوچستان - تلاشی بیهوده برای فریب مردم بلوچ و محو کردن سالگرد کشتار بلوچ ها و قتل مهسا
در عرصه ی به اصطلاح نقشه برای سرکوب جنبش توده ای شاید مهم ترین اقدام حکومت برنامه ی دیدار خامنه ای جنایتکار با مردم بلوچستان باشد که قرار است روز دوشنبه 20 شهریور در تهران انجام شود. خطوط کلی آنچه در سر دارند تا حدودی روشن است. دیدار با تعدادی دست چین شده از مردم بلوچستان در آستانه ی سالگرد کشتار توده های بلوچ ها و 25 شهریور سالگرد قتل مهسا برای تحت الشعاع قرار دادن جنبش جاری خواه در بلوچستان و خواه در ایران، عده ای از مولوی ها و نان خورهای رژیم در این منطقه و همچنین لشکر خودی را برای دیدار با خامنه ای گسیل کردن و تبلیغات بر سر آن به راه انداختن و تحقیر و در حاشیه قرار دادن مولوی عبدالحمید رهبر کنونی جنبش بلوچ و جنبش اکنون یکساله ی توده های بلوچ که یک پارچه مانع افت کامل جنبش در بخش های دیگر ایران شده است و خلاصه در نهایت آب سرد ریختن بر سر جنبش و ستم پذیرکردن توده ها در منطقه و در ایران. این ها نیات کثیف این حکام است که مورد افشاگری مبارزین پیشرو بلوچ و خواست آنها از بلوچ ها برای نرفتن به دیدار این جانی کثیف قرار گرفته است.
 «خودزنی» حکومت
 این که در پس برنامه های در پیش حکومت برای سرکوب آیا مثلا برنامه های پنهانی از نوع «شاه چراغی» و یا «خود زنی» و قربانی کردن مردم و یا بخشی از نیروهایی که کماکان دنباله شان هستند در کار است و یا خیر هنوز مشخص نیست. گرچه این ها پست ترین و جانی ترین موجوداتی هستند که تاریخ ایران به خود دیده است و هر کاری از آنها بر می آید و بنابراین باید بر این گمان باشیم که این ها در هر جای ایران ممکن است برای تحت الشعاع قرار دادن مبارزات سالگرد مهسا و دیگر جانباخته گان و نیز بهانه ایجاد کردن برای خود و دست خود را پر کردن برای سرکوب بیشتر، دست به هر دسیسه و کار جنایتکارانه ای بزنند.  
رشد آگاهی سیاسی توده ها در نتیجه ی جنبش توده ای و سرکوب های حکومت
سیاست های ارتجاع در سرکوب جنبش البته مانع از بروز جنبش در برخی از شکل های آن به ویژه شکل خیابانی مبارزه شده است اما از سوی دیگر و تا آنجا که نقش ارتجاع را مد نظر داشته باشیم، موجب رشد و بلوغ ذهنی بیشتر آن گردیده است. چندان که وضع آگاهی اجتماعی و سیاسی توده از زنان گرفته تا خلق های زیر ستم و طبقات زحمتکش که زیر بار فشارهای اقتصادی خرد شده اند، اکنون با یک سال پیش تفاوت های جدی دارد. در واقع تمامی توده ها، زنان و جوانان و خلق های زیر ستم و طبقات انقلابی و مترقی در این یک سال فرصت داشتند که گفتار و رفتاری را از این حکومت فاسد و دروغگو و فریبکار ببینند که در گذشته یا ندیده بودند و یا اگر دیده بودند کمتر درباره ی آن به آن شکلی که اکنون فکر می کنند اندیشیده بودند. توده ها بیش از پیش پی بردند که این حکومت مانع و رادع اساسی هر گونه تغییر و تحولی در زندگی شان است و از این دیدگاه سرنگونی این حکومت جزو خواست های اولیه ی توده ها شده است.  
از سوی دیگر آگاهی توده ها نه صرفا در نتیجه ی رفتار حکومت بلکه در نتیجه فعالیت و خیزش عملی خود توده ها و فرصتی که این یک سال جنبش پیش آورد تا در مورد شرایط خود بیندیشند نیز تکامل یافته است.  همچنین و به مرور توده ها به اندیشیدن در مورد حکومتی که می خواهند جایگزین کنند توجه کرده اند. در کل رشد آگاهی توده ها در یک ساله ی اخیر خواه در نتیجه ی تکامل درونی خود جنبش توده ها و خواه در نتیجه سرکوب های جنایتکارانه ی حکومت و رفتارهای بغایت شیادانه و کثیف و حقیرانه ی آن به اندازه ی سال ها پیش رفته است. توده ها اگر چه در برخی از اشکال مبارزات عملی خود عقب نشینی کردند اما در حوزه ی مباحث و مجادلات درون خود و مبارزات فکری با حکومت پیش رفته و بنابراین  از نظر رشد آگاهی خود بسیار متفاوت از یک سال پیش شده اند.
 به این ترتیب در مجموع سیاست های سرکوب گرانه ی ارتجاع و دستپاچگی وی در جلوگیری از رشد جنبش توده ای در پیش راندن حوادث و رویدادها به ضرر ارتجاع نقش داشته است. آنچه به آن«خودزنی غیرآگاهانه ی» ارتجاع گفته شده است. به عبارت دیگر ارتجاع حاکم خود بیش از پیش گور خود را می کند و برای سقوط در آن آماده می سازد.
گسترش ریزش ی به رده های میانی و بالای حکومت و تغییرات در جناح اصلاح طلبان
یکی دیگر از مشخصه های وضع کنونی ریزش های حکومتی از یک سو و گرایش به بریدن از حکومت از سوی جریان های اصلاح طلب است. این هر دو از وجوه گسترش و رشد جنبش هستند.
در گذشته ریزش ها درون حکومت بیشتر عاملین ساده و تا حدودی میانی را در بر می گرفت اما اکنون این ریزش ها به رده های میانی به بالا نیز گسترش یافته است و از جمله نیروهای بسیجی و سپاهی رده ی بالا را در برگرفته است. این امر از یک سو در نتیجه جنبش توده ای است که نقشی شورنده و پاکساز دارد و نیروهایی که در اصل به خود وی تعلق دارند از دامن ارتجاع بیرون می کشد و از سوی دیگر در نتیجه ی پی بردن این افراد به کثافات و فسادها و جنایات ارتجاع در نتیجه سال ها بودن در درون آن است.
در مورد اصلاح طلبان نیز تجزیه های بیشتری رخ داده و تغییرات سرعت بیشتری به خود گرفته است. در نتیجه ی این تجزیه لایه های آن از یکدیگر بیشتر جدا شده و می شوند. بخش هایی پایینی آن با انتقاد مداوم به جریان راست اصلاح طلبان (یکی از نمونه های برجسته ی این امر انتقاد فائزه هاشمی به برنامه ی شرکت در انتخابات آتی مجلس به وسیله ی برخی از بخش های این جریان است) به صف توده ها نزدیک تر می شوند و یا به آن می پیوندند. بخش های میانی نیز از موضع راست ترین لایه ها تا حدودی فاصله می گیرند و تنها همان راست ترین ها هستند که یا به واسطه ی منافع اقتصادی با حکومت همراهی می کنند و یا به امید به دست آوردن جایگاه سیاسی بهتر با آن به همکاری می پردازند.   
در مجموع روند جدایی از حکومت خواه در خود جناح اصول گرا و خواه در میان اصلاح طلبان بیش از پیش می شود. قدرت و دایره ی نفوذ خامنه ای و سران پاسدار و دفتر رهبری هر روز که می گذرد کمتر از روز پیش می شود.
این چنان که در جاهای دیگر گفته ایم می تواند موجب متمرکز شدن یک ارتجاع کوچک پیرامون خامنه ای و سفت و سخت تر شدن آن گردد. اما این درست نقطه ای است که شرایط فروپاشی و یا از هم پراکندن و متلاشی کردن آن بیشتر آماده می گردد.
گرایش به رادیکالیسم در طبقات میانی خلق   
خیزش یک ساله ی اخیر موجب رشد گرایش به رادیکالیسم در طبقات میانی به ویژه لایه های خرده بورژوازی میانی و مرفه گردیده است. نگاهی به مبارزات وکلا و استادان و پزشکان نشان می دهد که نه تنها سرکوب های حکومت جانی و زندانی کردن و کشتن استادان و پزشکان و وکلا (بر مبنای سیاست کلی« چند نفر را بگیرید کور کنید و یا بکشید تا حساب کار دست بقیه بیاد» و یا « یکی دو تا از این ها را بکشید بقیه به سرعت جا خالی می کنند») نتوانسته این لایه ها و طبقات را آرام و ساکت کند بلکه نتایج برعکسی داشته است. در گذشته ما با جنبش وکلا و یا استادان و پزشکان روبرو نبودیم اما در یک ساله اخیر این لایه ها بیش از گذشته فعال شده و نقش مستقل بیشتری در جنبش گرفته اند. البته گرایش به مبارزه ی منفی مانند مهاجرت نیز در میان این لایه ها - به ویژه پزشکان و استادان دانشگاه-  بیش از سابق گردیده است، امری که به حکمرانی سران جمهوری اسلامی ضربات شدیدی می زند، با این همه در این لایه ها نسبت مبارزه ی مثبت و رادیکال ترعلیه حکومت مرتجع نسبت به مبارزه ی منفی بسیار بیشتر است.  روشن است که در این امر جدا از سیاست های ارتجاعی در هر بخش( حقوق افراد، دانشگاه ها و بهداشت و درمان) که نارضایتی را در میان وکلا و استادان دانشگاه و پزشکان شدت بخشیده است، سیاست های اقتصادی حکومت و سقوط پی در پی موقعیت اقتصادی این طبقات و گرفتارشدن تمامی لایه های طبقات میانی در فقر و فلاکت از یک سو و سرکوب سیاسی و فرهنگی این لایه ها و طبقات از سوی دیگر نقش اصلی را داشته است.   
وضعیت کنونی مبارزات طبقه ی کارگر
در یک سال گذشته مبارزات طبقه ی کارگر در کنار مبارزات دیگر طبقات ادامه یافت و در تداوم آنها در یک ماه اخیر مبارزات تازه ای از جانب بخش هایی از این طبقه صورت گرفته که اعتصاب کارگران ماشین سازی اراک و تبریز از مهم ترین آنها بوده است. مبارزه ی طبقه ی کارگر به سبب جایگاه خاص آن در تولید کشور نیاز به تحلیل ویژه دارد. این امر در مقاله ی دیگری با نام وضعیت کنونی جنبش خودبه خودی طبقه ی کارگر صورت گرفته است. در این جا تنها بند نخست آن مقاله آورده می شود:
«طبقه ی کارگر تنها بخشی از توده نیست بلکه باید رهبر جنبش توده ای باشد و بدون رهبری این طبقه سخنی هم از پیروزی نهایی انقلاب دموکراتیک نمی تواند در میان باشد.
اما بین آنچه که این طبقه اکنون هست و آنچه که باید باشد یک تفاوت اساسی و کیفی وجود دارد. در حال حاضر طبقه ی کارگر ایران آنی نیست که باید باشد. پیشروان این طبقه آنی نیستند که باید باشند. یعنی به هیچ وجه نه نشان چشم گیری از آگاهی سیاسی - انقلابی یک طبقه ی رهبری کننده در این طبقه و در درجه ی نخست در میان پیشروان این طبقه مشاهده می شود و نه نشانی از مبارزات عملی ای که شرایط را برای این امر بزرگ آماده سازد. در حال حاضر جز چند بخش نسبتا متشکل و نسبتا فعال در سیاست همچون کارگران شرکت واحد و هفت تپه و شورای پیمانی کارگران نفت نشان چشمگیری از این طبقه خواه از نظر تشکل و خواه از نظر فعالیت سیاسی مشاهده نمی شود. در یک سال گذشته تقریبا بیشتر طبقه همچون روال دهه ی های اخیر درگیر مبارزات محدود اقتصادی، اعتراض به عقب افتادن حقوق ها و طرح طبقه بندی مشاغل و در بهترین حالت اعتراض به  تورم و گرانی و سفره خالی و خواست افزایش حقوق ها بوده است.
 این وضع باید تغییر کند. به این معنا که شرایط آگاهی طبقه ی کارگر باید به گونه ای تغییر یابد که نه تنها این خواست ها را دنبال کند بلکه خواست سرنگونی حکومت و برقراری یک جمهوری دموکراتیک و رفتن به سوی سوسیالیسم و کمونیسم را در سر داشته و در راه آن مبارزه ی عملی کند. نقش مهمی در این تغییر به عهده ی انقلابیون کمونیست است.»
رشد اشکال نظامی و مسلحانه ی مبارزه در بیشتر نقاط ایران
 در یک ساله اخیر مبارزات جسته و گریخته ی مسلحانه با حکومت هم تداوم داشته و هم گسترده تر از پیش شده است. چنان که در جاهای دیگر اشاره کرده ایم در تاریخ چهل سال گذشته در مناطقی مانند کردستان که اساسا شرایط جداگانه ای دارد و بلوچستان و خوزستان مبارزه ی مسلحانه از مبارزات مردم جدا نشدنی بوده است. این شیوه ی مبارزه در یک سال اخیر در دیگر نقاط، هم بیشتر شده است و هم اشکال متنوع بیشتری یافته است. شکی نیست که سرکوب های بیشتر و شدیدتر توده ها می تواند این مبارزات را هم گسترش دهد و هم شرایط نزدیک شدن گروه های مسلح درگیر را به یکدیگر بیشتر فراهم می کند.
تاثیرات عمیق خیزش دموکراتیک خلق ایران به روی خلق ها منطقه به ویژه سوریه و افغانستان
 مبارزات خلق ایران در سه دهه ی اخیر به روی بیشتر خلق های منطقه به ویژه توده های کشورهای پرجمعیت و فقیر مانند مصر و سوریه و عراق و افغانستان و بحرین و ترکیه و اردن تاثیرات چشمگیری داشته است و از جمله به روی انقلاب های مصر و سوریه و تونس مشهور به «بهار عربی». از سوی دیگر خلق ایران خود نیز از مبارزات دموکراتیک خلق های منطقه به ویژه در دهه ی گذشته تاثیر و نیروی فراوان گرفته است. اکنون نیز دور تازه ای از تاثیرات خیزش دموکراتیک در ایران در کشورهایی مانند سوریه و افغانستان آغاز شده است و توده های مبارز در سوریه با عکس های مهسا و شعارهای خیزش انقلابی در ایران به خیابان آمده و به مبارزه با حکومت های مستبد برمی خیزند.
همان گونه که در مقالات دیگر اشاره کرده ایم، در شرایط بحرانی و گسیختن حلقه های ضعیف امپریالیسم مبارزات توده های زیرستم تنها در یک کشور برآمد نمی کند بلکه در سلسله ای از کشورها برآمد می کند. در دهه های شصت و هفتاد در مناطق شرقی آسیا(به ویژه ویتنام و کامبوج و لائوس) و در افریقا( موزامبیک و آنگولا و کنگو و صحرا و افریقای جنوبی و...) و آمریکای جنوبی( شیلی و مکزیک و ...) به یکباره سلسله ای از کشور ها به انقلاب کشیده شدند. انقلاب ایران خود در مقطعی همراه شد با انقلاب های نیکاراگوئه و اکنون نیز به همراه خیزش دموکراتیک ایران، جنبش ها و انقلاب ها در کشورهایی مانند سوریه ( پس از یک دهه سرکوب خونین و دهشت بار طبقه ی کارگر وخلق زحمتکش سوریه) و یا افغانستان( پس از برقراری استبداد دینی طالبان) سر بلند می کنند.
روشن است که امر روی دادن انقلاب های دموکراتیک و یا سوسیالیستی همزمان در یک سلسله کشورها به نفع خلق های این کشورهاست. زیرا موجب عدم تمرکز ارتجاع منطقه و امپریالیست ها و پراکنده شدن نیروهای مرتجعین حاکم بر این کشورها می شود. مورد سوریه برای خلق ایران بسیار آشناست. هم ارتجاع حاکم برای سرکوب انقلاب سوریه به این کشور نیرو فرستاد و در سرکوب توده های مبارز در این کشور نقش داشت و هم از این کشور برای سرکوب انقلاب ایران نیرو آورد و در سرکوب انقلاب در ایران از آنها استفاده کرد.
 در دوران کنونی برآمد دوباره ی انقلاب در سوریه و خیزش طبقه ی کارگر و خلق سوریه علیه حکومت جبار بشار اسد نوکر امپریالیسم روسیه موجب خشنودی و شادمانی خلق ایران شده است. روشن است که در صورت تداوم و گسترش همزمان جنبش ها در ایران و سوریه و همچنین افغانستان از یک سو شرایط سختی برای ارتجاع حاکم این کشورها و همچنین امپریالیست ها غربی و شرقی رقم خواهد خورد و از سوی دیگر برای آتیه ی انقلاب در همه ی این کشورها بسیار مفید خواهد بود.
 هرمز دامان
نیمه ی دوم شهریور 1402     

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر