۱۴۰۱ آذر ۱, سه‌شنبه

درباره ی ناموزونی در حرکت یا حرکات موج وار در انقلاب ما

 
درباره ی ناموزونی در حرکت یا حرکات موج وار در انقلاب ما

معنای ناموزونی و یا حرکت موج وار چیست؟
ناموزونی در حرکت یا حرکت موج وار اشاره به قانون اساسی حرکت و زندگی و جهان یعنی قانون وحدت اضداد دارد و بیان شکل حرکت و تحول و تکامل است.
از آنجا که در هر پدیده ی ساده ای دو ضد زندگی می کنند، آن پدیده حرکت خود را از زیست دو ضد کنار هم و مبارزه ی آنها با یکدیگر دارد.
چنین امری موجب می شود که حرکت متضاد باشد و نه یک جانبه و سرراست. زیست و مبارزه ی دو ضد با یکدیگر، موجب حرکت متضاد پدیده و تکامل آن می شود.
حرکت دو جنبه در هر پدیده حرکت و تغییر و تکامل در آن پدیده را دارای خصلت ناموزون و موج وار می کند. علت این است که حرکت و کنش تنها از یک جنبه سر نمی زند بلکه از دو جنبه که متضاد یکدیگر هستند و تلاقی حرکات آنها با یکدیگر سر می زند. این حرکات متضاد و متقابل موجب می شود که حرکت در آن پدیده مستقیم و موزون نباشد بلکه نامتعادل و ناموزون باشد. 
ناموزونی در مجموع وضع حاضر
حرکت جنبش و خیزش و انقلاب کنونی در ایران نیز دارای خصلت ناموزون و موج وار است. این را باید به دو معنا گرفت. نخست این که حرکات خلق و دشمن خلق به عنوان یک کل موجب ناموزون و موج وار شدن حرکت می شود. دوم این که حرکت خود خلق و یا دشمن نیز دارای حرکات ناموزون و موج وار است.
در مورد نخست به گونه ای ساده می توان گفت:  
این ما نیستیم که زنده هستیم و در حال حرکت و مبارزه. دشمن ما نیز زنده است و در حال حرکت برای تقابل با ما.
این ما نیستیم که برای پیشرفت خود نقشه می ریزیم. دشمن ما نیز زنده است و برای توقف ما نقشه می ریزد. نقشه ها و حرکت های او به موانعی در حرکات و پیشرفت ما تبدیل می شود و در نهایت به طرح نقشه ها و حرکت ما برای باطل کردن و توقف برنامه ها و نقشه های او منجر می شود. نقشه ها و حرکت ما به حرکت او پا می دهد و او برای توقف ما طرح ریزی می کند و آنها را به اجرا در می آورد و دوباره ما را به حرکت در می آورد تا برای مبارزه با برنامه های تازه ی او نقشه هایی بیندیشیم و آن ها را به عمل در آوریم. این سیر ناموزون مبارزه و تقابل تا زمانی که یا دشمن سرنگون شود و یا ما به او تمکین کنیم ادامه خواهد یافت.
در کل موقعیت ما از نیرویی زیرسلطه ی باید تغییر کند و به سرنگونی دشمن و به دست آوردن موقعیت مسلط تبدیل شود. تبدیل موقعیت ما از موقعیت فروتر به موقعیت فراتر محصول گسترش ما و افزایش کمی و کیفی نیرو و تکامل شکل های مبارزه ی ما است. تبدیل موقعیت دشمن از فراتر به فروتر محصول  کاهش و تحلیل رفتن نیرو و کم شدن دامنه ی نفوذ وی و ناتوانی و شکست او در پیش بردن اشکال تقابلی است که با جنبش خلق در پیش می گیرد.
ناموزونی در حرکات دو جنبه ی وضع حاضر
حرکت متضاد واقعیت و بنابراین به وجود آمدن ناموزونی در حرکت تنها بین ما و دشمن نیست بلکه در میان خود ما و در میان دشمن ما نیز هست.
نمونه ای از حرکت ناموزون در صفوف دشمن
برای نمونه وقتی که سران آنها می گویند از فردا« اغتشاشات» جمع می شود و بعد یورش می آورند اما نمی توانند آن را « جمع» کنند به ناچار دچار افت حرکتی شده و باید منتظر نقشه ی بعدی و سازمان دادن قوا برای یورش دیگری شوند. آنها بنا به دلایل تضادهای درونی و بیرونی بسیار نمی توانند یک ریتم و آهنگ معین سرکوب را و در تمامی مناطق ایران برای مدتی دراز حفظ کنند. یعنی سرکوب شان پخش است و یک روز در این منطقه و روز دیگر در منطقه ای دیگر متمرکز است. افت و خیز و بالا و پایین دارد و در کل ناموزون پیش می رود.
و یا وقتی آن سرانی که سرشان به آخور بیت رهبری وصل است می گویند «ما عقب نشینی نمی کنیم» تنها برای این نمی گویند که مردم را از عقب نشینی کردن خود ناامید کنند. برای این هم نمی گویند که به نیروهای خودی انرژی دهند تا بیشتر بکشند، بلکه برای این نیز می گویند که نظراتی درمورد عقب نشینی در میان خودشان هست و بنابراین به آن بخش جواب می دهند. مبارزه ای بین این دو نظر در میان دشمن وجود دارد؛ نظر نخست عمده و حاکم و نظر دوم غیرعمده است.
ناموزونی در حرکت و جنبش طبقات و گروه های گوناگون
حرکت ناموزون در میان خلق به معنای حرکت ناموزون مبارزه ی طبقات، بخش ها، خلق ها و اقلیت ها مذهبی گروه ها و دسته های اجتماعی است.
امروز مبارزین جوان در کف خیابان در حرکت پیشرواند و فردا دانشجویان؛
امروز دانشجویان نقش محرک را بازی می کنند و فردا دانش آموزان
امروز دانش آموزان پیشروند و مرکز اصلی حرکت و فردا کارگران با اعتصاب کارگری؛
امروز فلان اعتصاب کارگران عمده است و فردا مبارزه ی یکی از خلق های زیر ستم؛
امروز مبارزه خلق زیر ستم عمده است و فردا اعتصاب کسبه و بازاریان؛
امروز اعتصاب کسبه و بازاریان عمده است و فردا مبارزه در میان اقلیتی مذهبی که زیر ستم است؛
امروز مبارزه یک اقلیت مذهبی زیر ستم عمده است و فردا مبارزه ی هنرمندان و ورزشکاران؛
امروز این شهر یا استان یا منطقه عمده است و فردا جایی دیگر؛
و بالاخره در یک زمان واحد، یک جا مردم درحال سوگ جانباخته گان انقلاب هستند و یک جای دیگر دختران و پسران جوان در حال شادی و رقص در خیابان.
آنان که در حال سوگ هستند بر علیه خامنه ای شعار می دهند و آنها که در حال رقص دسته جمعی هستند نیز در حال شعار دادن برعلیه خامنه ای می باشند. هر دو می توانند با هجوم لباس شخصی های پاسدار و نیروهای انتظامی روبرو شوند و مورد اصابت گلوله قرار گیرند. هر دو با دو شکل کاملا متضاد و متقابل، در حال مبارزه  با دشمنی واحد هستند. این درست ناموزونی در حرکت یا مبارزه است.
البته مبارزات گاه با اشکال مشترک و همراه یکدیگر در یک زمان واحد نیز حرکت می کنند و به اصطلاح موزونی در آنها یافت می شود، اما این موزونی نسبی است، در حالی که آن ناموزونی که دارای وجوه بسیار گوناگونی خواه از نظر شکل و خواه از نظر محتوی است، کماکان بر جای خویش باقی و مطلق است.
هر ناموزونی در حرکت دلایل خاص خود را دارد
تمامی این پدیده های ناموزون دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ( از جمله ذهنی و روانی) خود را دارند. همچنین مشروط به تجارب تاریخی و وضع خاص مبارزه ی هر طبقه و بخش و گروه اجتماعی در آن اوضاع مشخص و واکنش دشمن به مبارزه ی آن طبقه است.
دو نمونه ی متضاد از ناموزونی
در برخی از کشورها هنگام مبارزه و انقلاب، برخی مناطق و استان ها و شهرها پیشروتر از بقیه بودند و آماده ی قیام هایی برای سرنگونی قدرت حاکم. اما بقیه ی مناطق یا استان ها آن آماده گی را نداشتند. برای همین گاه احزاب رهبری کننده به مردمی که در استان یا شهر مزبور آماده قیام بودند می گفتند که تا آماده شدن بقیه کشور دست نگهدارند. در جنگ طولانی خلق ویتنام از این تجارب وجود داشت.
گاه نیز برعکس بود، یعنی در شرایطی که امکان رشد مبارزه از آن منطقه یا شهر به بقیه ی مناطق و شهرها وجود داشت در آن منطقه یا شهر قیام صورت می گرفت و قدرت در آن منطقه یا شهر سرنگون می شد و سپس از آنجا به بقیه ی کشور حمله شده و دیگر مراکز قدرت به   تسخیر در می آمد. برای مثال در انقلاب مشروطه ایران، آذربایجان پیشروتر از بقیه ی مناطق بود و نخست این استان به تصرف در آمد و سپس برخی از استان های دیگر به خیزش پیوستند و در نهایت به تهران حمله شد و پایتخت به وسیله مشروطه خواهان تسخیر گردید.
این مثال ها تنها برای شرح نکته ی مورد بررسی آمده است و به هیچ وجه نمی توان از آنها برای حال حاضر کپیه برداری کرد.
اساس کار برای درک چگونگی ناموزونی حرکات در مبارزات و انقلاب کنونی، باید تحلیل مشخص و دقیق از شرایط مشخص حال حاضر ما باشد و البته با داشتن پشتوانه از تجارب مبارزات پیشین آن محل، مبارزات تمامی طبقات کل کشور و نیز مبارزات طبقه ی کارگر و خلق در جهان.
ناموزونی در حرکت یک طبقه یا بخش
نه تنها درک و فهم حرکات ناموزون در بین طبقات و بخش های گوناگون جامعه و یا موج های گوناگون مبارزات کنونی( موج مبارزات دانشجویی و دانش آموزی، موج مبارزات کارگران و فرهنگیان و یا وکلا و پزشکان، موج مبارزات کسبه و پیشه وران و بازاریان، موج مبارزات زنان، موج مبارزات توده های زیر ستم و اقلیت های مذهبی و...)مهم است بلکه چگونگی حرکت موج وار مبارزات هر طبقه و بخش و گروه نیز مهم است و باید تحلیل شود.
امروز موج دانشجویی در دانشگاهی در تهران بر می خیزد و سپس آرام می گیرد؛
فردا موجی دیگر در دانشگاهی دیگر در تهران یا شهری دیگر بر می خیزد؛
تمامی موج ها به نسبه آرام می گیرند؛
دور تازه ای از موج ها در جنبش دانشجویی آغاز می گردد و...
این ها موج هایی است که با توجه به شرایط کلی جنبش دانشجویی و نیز جنبش دیگر طبقات می تواند افزون تر و سریع تر و شدیدتر از پیش باشد و یا برعکس کمتر و کندتر و آرام تر از پیش گردد.   
فهم حرکت موج های گوناگون و فهم چگونگی حرکت هر موج، به ما یاری می دهد که در آرامش توفان ببینیم  و در توفان آرامش. موقعی که یک موج از حرکت باز می ایستد منتظر موج های حرکتی دیگر باشیم و موقعی که موج ها فرو می نشینند منتظر فرصتی برای برپا خاستن موج های تازه گردیم.
مساله ناموزونی در حرکت می تواند دو گرایش افراطی ایجاد کند
حرکات ناموزون و موجی می توانند دو گرایش افراطی به وجود آورند.
اوج گیری موج ها و در ردیف یکدیگر قرار گرفتن آنها می تواند موجب شود که فروکش کردن آنها را- خواه در نتیجه کاهش نیروی خودی و خواه سرکوب دشمن- نبینیم و در نتیجه فکر کنیم که همین فردا یا یک هفته ی دیگر کار مبارزه و انقلاب تمام است و ما پیروز خواهیم شد. این خوش بینی افراطی و میل ذهنی برای پایان یافتن کار در کوتاه ترین زمان ممکن است و درست نیست.
از سوی دیگر فروکش کردن و آرام گرفتن موج ها می تواند موجب شود که برخاستن دوباره ی آنها را نبینیم و در نتیجه مایوسانه به زمین و زمان بد و بیراه بگوییم که چرا همه چیز یک دفعه آرام گرفت و بنابراین گمان کنیم که کار پایان یافته است، برد با دشمن است و ما شکست خورده ایم. این بدبینی افراطی و بیان ایراد ذهنی در فهم این نکته است که جنبش تنها اکنون آرام گرفته است اما می تواند یک روز یا یک هفته یا بیست روز دیگر با شدتی بیشتر برخیزد.
آنچه که ما در کل نیاز داریم چنان که همواره گفته شده است واقع بینی توام با خوش بینی است نه خوش بینی افراطی و غیرواقع بینانه و نه بدبینی مایوسانه.    
درک ناموزونی در حرکت یا حرکات موج وار می تواند به ما یاری دهد که تحلیل درستی از اوضاع کنیم. 
از این دیدگاه، طبقه یا گروه و یا مردمی که در یک مقطع یا منطقه پیشرو اند نباید فکر کنند چون آنها پیشرو اند، بقیه هم مانند آنها هستند و یا باید همین الان مانند آنها باشند.
چنین چیزی در کشورهایی که مبارزات توده ها به وسیله احزاب سیاسی انقلابی رهبری شده اند و یا می شوند نیز وجود نداشته و ندارد چه برسد به کشوری که استبداد 40 ساله بر آن حاکم بوده است و هیچ طبقه ای حزب سیاسی خود را ندارد تا از نظر ذهنی و عملی کارآمد شده و با فراخوان حزب اش مبارزه ای را آغاز کند و یا به مبارزه ای بپیوندد. در اینجا خود به خودی بودن بر حرکات خلق و تمامی طبقات و بخش ها و گروه های آن حاکم است.
این ها را باید مد نظر قرار داد تا چنانچه حکومت به سرکوب گروه یا طبقه ای دست زد یا به منطقه ای لشکرکشی کرد و توده ها را به خاک و خون کشید و همزمان دیگر گروه ها و طبقات و یا  توده ها در دیگر شهرها و مناطق نتوانستند به موقع و آن جور که باید و شاید واکنش نشان دهند و پشتیبانی کنند، گروه  و طبقه و توده های مناطق زیر سرکوب شدید، ناامید و مایوس نشوند و این گونه فکر نکنند که دیگر گروه ها و طبقات یا مناطق و شهرها یا ملیت های دیگر نسبت به شرایط آنها بی اهمیت هستند و از آنها پشتیبانی نمی کنند.
 خیر! این واکنش یگانه و پشتیبانی های همه جانبه تنها در شرایطی که موزونی بر حرکات کل خلق و یا بخش عمده ی خلق حاکم شود مقدور است و نه در شرایط کنونی.
برای نمونه اکنون در مناطق مرکزی  و در میان خلق فارس مدام انتقاد از خود صورت می گیرد و شعارهایی علیه «بی تفاوت ها» و«قشر خاکستری» سر داده می شود. اینها نشانگر حرکت ناموزون در میان فارس هاست. و باز در میان خلق فارس این گونه نیست که اگر مثلا در ایذه و یا سمیرم یا اراک به توده ها حمله و کشتار شد همه جا به گونه ای یک دست پشتیبانی کنند و واکنش نشان دهند. از این رو انتقاد کردن از یکدیگر خوب است اما مایوس وناامید شدن از یکدیگر خوب نیست.
نکته دیگر اینکه خامنه ای و پاسداران اش نیز حرکات خلق را زیر نظر می گیرند و می فهمند که در چه زمانی موج جنبش می خوابد. خامنه ای درست وقتی سخنرانی کرد که چند روزی که قرار بود توده ها در تمامی شهرها به مناسبت کشتار آبان 98 به میدان بیایند به پایان رسید یعنی درست در پایان یک موج توفنده ی مبارزه. آنها سپس حمله به شهر مهاباد و دیگر شهرهای آذربایجان غربی و کردستان را آغاز کرده و کشتار به راه انداختند. روشن است که یکی از برنامه های آنها این بود که با توجه به این که موج مبارزه در مناطق مرکزی رو به فروکش داشت و توده ها ممکن بود نتوانند به موقع پشتیبانی همه جانبه به عمل آورند خلق کرد احساس تنهایی کند و نسبت به فارس ها و دیگر خلق ها بدبین شود که گویا از وی پشتیبانی لازم را نکرده و نمی کنند. ما همواره باید هشیار باشیم و نقشه های دشمن را بر هم زده و نقش بر آب کنیم.
در مورد همدردی فارس ها با دیگر ملیت ها باید گفت که تمامی طبقات مردمی خلق فارس به ویژه طبقه ی کارگر و کشاورز و لایه های زحمتکش عمیق ترین همدردی و عشق و علاقه را به توده های کرد و بلوچ و آذری و عرب و دیگر خلق های ایران دارند و تمامی تلاش شان بر این است که خواه معنوی و خواه عملی از آنها پشتیبانی کنند.
مساله اساسی این است که تنظیم و به روزرسانی حرکات و توام کردن آنها با یکدیگر گاه مشکل است و این نباید بر روحیه ی خلق های ما و یا طبقات مردمی تاثیر گذارد.
 این ها همه به این علت است که اولا انقلاب هنوز در آغاز راه است و راهی دراز در پیش دارد و  دوما حرکات طبقات، بخش ها و گروه ها ناموزون است. پسی و ییشی دارد. افت و خیز و بالا و پایین دارد و برای این که این مجموعه هماهنگ شود و به سوی پیروزی گام برداری نیاز به کار زیادی، خواه آگاه گرانه و خواه عملی از جانب انقلابیون دارد.
 هرمز دامان
 نیمه ی نخست آذرماه 1401
 

 

 

۱۴۰۱ آبان ۳۰, دوشنبه

زبان زور

 
زبان زور

«با چه زبانی باید بگوییم که این حکومت را نمی خواهیم؟»    
این عبارات و پرسش را می توان از برخی از جوانان پیشرو شنید. آنها نقش چشمگیری در مبارزات دوماهه ی اخیر داشته و در آینده نیز خواهند داشت.
پاسخ این است که آن زبان هایی که تا کنون به کار برده شده است برای این که حکومت بفهمد که توده های مردم آن را نمی خواهند کافی نیست و نخواهد بود.
حکومت نمی خواهد بفهمد که مردم ما آن را نمی خواهند و تازه اگر هم بفهمد که می فهمد این نخواستن برایش پشیزی اهمیت ندارد.
در واقع حکومت خامنه ای و پاسداران اش از همان سال های 70 به این سو هم می دانستند که مردم آنها را نمی خواهند. این ها و در راس همه شان خود خامنه ای دشمن شماره یک و خونین  مردم و خواست و انتخاب مردم بوده و هستند. همین خامنه ای بود که این جنتی مومیایی را که مردم در انتخابات مجلس خبرگان به وی رای ندادند به زور وارد لیست نهایی کرد و به صدر مجلس خبرگان نشاند. او همین کار را به شکل های دیگری با بسیاری از دیگر خواست ها و انتخاب های مردم انجام داد.
آنچه که برای این جانیان خودپرست مهم بوده و هست این بوده که چگونه به مردمی که آنها را نمی خواهند، خود را تحمیل کنند و به اصطلاح میخ خود را حسابی در زمین بکوبند.
بنابراین اکنون نیز به خوبی می دانند که مردم آنها را نمی خواهند، اما آنچه که برای آنها اهمیت دارد این است که چگونه این مبارزات مردم را سرکوب کرده و مردم را مجبور کنند که به حکومت نکبت بار و متحجر آنها تمکین کنند.
زبان زور
در حقیقت مساله این نیست که آنها بفهمند که ما آنها را نمی خواهیم بلکه این است که چگونه این نخواستن را به آنها تحمیل کنیم. یعنی به این نخواستن اشکال عملی ای بدهیم و آنها را از آنچه به آن مثل کنه چسبیده اند به زور جدا کنیم و روانه ی قبرستان شان سازیم.
در نهایت  تنها راه چاره برای تحمیل کردن به حکومت هایی که می دانند که مردم آنها را نمی خواهند اما حاضر نیستند قدرت را واگذار کنند، این است که توده های مردم آنها را به زور سرنگون کنند.
این تنها زبانی است که این گونه جانیان قدرت دوست و مالپرست می فهمند.
زوراشکال گوناگون و نیز شدت و درجه دارد و توده های مردم عموما در مبارزه با درجه و شدت شکل های تقابل حکومت با مبارزات شان، از درجات و اشکال پایین تر و آرام تر به اشکال بالاتر و شدیدتر آن روی می آورند.
 آنچه که تا کنون در ایران گذشته است، اعتراضات خیابانی و نیز اعتصابات دانشجویی و غیره زبان زور است؛ اما  زور این ها تا حدی بوده است. یعنی آن قدر نبوده و نیست تا حکومت خامنه ای و پاسداران اش را مجبور کند کنار بروند و جای خود را به حکومتی مورد خواست مردم بدهند.
اشکال دیگری از مبارزه هست مانند اعتصابات سراسری تمامی طبقات و به ویژه طبقه ی کارگر که نقش بسیار مهمی در تولید دارد و یا راهپیمایی های بزرگ و میلیونی و سر دادن شعار«جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم». اما این ها همه زور و شدت شان تا حدی است و گاه نمی توانند کار را یکسره کنند. خامنه ای و پاسداران اش حتی می توانند با سیاست هایی از جمله برقراری حکومت نظامی مانع آنها نیز بشوند.
عالی ترین زبان زور قهر مسلحانه است
آخرین کلام در زور یا عالی ترین شکل زور، کاربرد سلاح یعنی زور به وسیله ی سلاح و دست زدن به قهر انقلابی است. این گونه مبارزه اکنون و در شکل هایی وجود دارد اما اینها، شکل عمده ی مبارزه ی توده ها نیستند.
چنانچه اعتصابات سیاسی و راهپیمایی ها حکومت را سرنگون نکند و حکومت به سرکوبی بیشتر و کشتار و خونریزی بیشتری روی آورد آنگاه برای توده ها چاره ای جز این عالی ترین شکل زور یعنی کاربرد توده ای قهر باقی نمی ماند.
مرگ بر خامنه ای جنایتکار و پاسداران اش
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
سی ام آبان 1401

۱۴۰۱ آبان ۲۹, یکشنبه

مهاباد قهرمان

 
مهاباد قهرمان
 
حمله به مهاباد و برقراری حکومت نظامی
به دنبال سخنرانی خامنه ای جنایتکار یک نقشه ی دیگر از جانب بیت رهبری به اجرا درآمد و لشکرکشی و حمله ی سپاه پاسداران با سلاح های نیمه سنگین به مهاباد آغاز شد. نیروهای سپاه در این شهر و دیگر شهرهای آذربایجان غربی و کردستان به روی توده های کرد آتش گشودند و آنها را به خاک و خون کشیدند.
با این همه توده های مهاباد ایستاده گی کرده و در مقابل نیروی زمینی سپاه که در این شهر حکومت نظامی برقرار کرده است، خیابان ها را سنگربندی کرده و دست به مقاومت جانانه ای زده اند.
پشتیبانی خلق ایران از مردم مهاباد
به پشتیبانی از مهاباد و دیگر شهرهای آذربایجان و کردستان، در برخی از شهرهای ایران توده ها به خیابان ها آمدند و با شعارهایی همچون«مهاباد، کردستان چشم و چراغ ایران» و «مهاباد، کردستان، الگوی کل ایران» اتحاد خود را با توده های کرد میهن مان بیان کردند.
کردستان، کردستان، گورستان فاشیست ها
مهم ترین دلیل این که چرا خامنه ای کردستان را برای پیشبرد مقاصد و «جمع کردن» انقلاب مردم انتخاب کرده است، همانا گسترده گی و ریشه دار بودن انقلاب در این منطقه و جنگده گی این خلق بزرگ و مقاومت افسانه ای و چهل ساله شان مقابل ستم حکومت مرکزی است. امری که کینه ی خامنه ای و پاسداران اش را نسبت به این خلق و ترس و وحشت شان را از آن افزون کرده است. توده ی کرد هرگز تسلیم به جمهوری اسلامی نشده است!
از سوی دیگر زخمی عمیق و چهل ساله بر سینه ی مردم کرد نشسته است و این به دلیل همیشگی بودن سرکوب و کشتن فرزندان دلاورشان است. زخمی که موجب نفرت و کینه عمیق این خلق از جمهوری اسلامی شده است و آنها را به مبارزات بزرگی کشانده است.
مبارزات کردستان پیشرفته ترین بخش انقلاب کنونی هستند
مبارزات توده های کرد در کردستان و آذربایجان غربی به راستی پیشرفته ترین بخش انقلاب کنونی را تشکیل می دهند. در حال حاضر توده های کرد سیاسی ترین مردم و تا اینجا یک پای انقلاب ایران بوده اند. آنها نه تنها می دانند چه نمی خواهند بلکه تا حدود زیادی می دانند چه می خواهند. اگر امکان داشته باشند به سرعت شوراهای محلات و شهرها را تشکیل می دهند و خود کردستان را اداره می کنند.
به دلیل سیاسی بودن توده های کرد، آنها در خارج از کشور همواره با گروه های خودی و با خواسته های بحق خود می آیند و نه با پرچم های کریه حکومت سلطنتی سابق که خود، مردم کرد را در 50 سال حکومت شان به خاک و خون کشیدند و اکنون برایشان اشک تمساح می ریزند. مردم کرد نسبت به حکومت سلطنتی سابق نه تنها کمترین توهمی ندارند بلکه بسیار روشن هم هستند.
صف آرایی در مهاباد     
در مهاباد و دیگر شهرهای آذربایجان غربی و کردستان دو جبهه ی اصلی توده های مردم و حکومت خامنه ای و سپاه پاسداران اش در مقابل یک دیگر صف آرایی کرده اند و نبرد بین دو صف، شکل های نخستین یک جنگ را به خود گرفته است. شکل هایی که در آینده و به دلیل برنامه ی خامنه ای برای سرکوب، گسترده تر و شدیدتر خواهد شد.
آنچه در مهاباد و شهرهایی مانند بوکان و سردشت و پیرانشهر و جوانرود و پاوه و اشنویه و دیگر شهرهای آذربایجان غربی و کردستان می گذرد می توانند اشکال نخستین آن وضعیتی باشند که در صورت تداوم سرکوب از جانب حکومت از یک سو، و گسترش و تداوم و عمیق تر و تکامل یافته تر شدن شکل های کنونی مبارزه توده ها از سوی  دیگر، دیر یا زود در تمامی شهرهای بزرگ ایران به وجود خواهد آمد؛ یعنی برقراری حکومت نظامی با ابزار و ادوات سنگین و نیمه سنگین. آنچه در طی انقلاب 57 و با روی کار آمدن ازهاری صورت گرفت. 
تصور خامنه ای و سران پاسدارش بر این است که کردستان در عین این که پیشرفته ترین استان از نظر انقلاب است اما راحت ترین محل بر سرکوب شدید است همچنان که از نظر آنها بلوچستان چنین وضعیتی دارد.
آنها جز آنچه گفتیم به دلیل به اصطلاح شیعه بودن شان(مسلمان بودن و شیعه بودنی به واقع دروغین- زیرا آنها جز قدرت و ثروت چیز دیگری را نمی شناسند) نفرت عمیقی از سنی مذهبان دارند و می توانند به اصطلاح نیروهای ساده شان را تجهیز ایدئولوژیک نیز بکنند. امری که تمایل و جهت سرکوب های شدیدتر را که به ویژه در بلوچستان و کردستان بوده است نشان می دهد.
خلق ایران پیکری یگانه است
با این همه خامنه ای و پاسداران اش خیال خام در سر می پرورانند. آنها چهل سال نتوانستند توده های کرد و بلوچ را به خاموشی بکشانند و اکنون بیشتر از همیشه نمی توانند. و این درست به این علت است که توده های کرد و بلوچ تنها نیستند. خلق ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری یک پارچه و متحد است و اجازه نمی دهد که به هیچ بخشی از پیکرش آسیبی برسانند.
در آینده که جنبش بیش از پیش شکوفا گردد این اتحاد باز هم شکل عمیق تری به خود خواهد یافت و بدان درجه خواهد رسید که کوچک ترین تهاجم حکومت به هر منطقه پشتیبانی سریع و همه جانبه ی توده های دیگر مناطق را در بر خواهد داشت.
 
درود بر مهاباد قهرمان
درود بر توده ی دلاور کرد
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر سران پاسدار
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
29آبان 1401

۱۴۰۱ آبان ۲۸, شنبه

برده شیری برایت می سازیم!

برده شیری برایت می سازیم!

 کودک ملت دلیر 
راستی که «شجاعت» را باید از پاسداران لباس شخصی یاد گرفت!
 تفنگ و هفت تیر را در دستان خود بگیری و در کنارت انبوهی از نیروهای انتظامی باشد و تو با حرص و ولع  به مردمی که سلاح ندارند شلیک کنی! و آنگاه به خود ببالی که چنین آسان می توانی کشتار کنی!
بالای پشت بام بنشینی و با تفنگ دوربین دار توده های بی دفاع را نشانه گیری و شلیک کنی و به خاک و خون کشی و آن گاه فریاد پیروزی برآوری که توانایی هایی نیست که تو نداشته باشی!
ماشینی را گیر آوری و مرد و کودکی را که در آن نشسته اند به گلوله ببندی و ناظر مرگ شان باشی! و به خود غره شوی که کودکی را از پا در آورده ای!
خانواده ای را مجبور کنی که جنازه ی کودک شان را در یخ بگذارند از ترس این که مبادا تو آن «شجاعت» مثال زدنی ات را به کار ببری و جنازه ی این کودک را پنهانی بدزدی و در گوشه ای که خودت دلت می خواهد خاک کنی!
آری شجاعت را که نه، اما ترس و بزدلی و شناعت و شقاوت و پستی و پلشتی را می توان در شما دید!
توده های مردم در این دو ماه بسیار بیش از این چهل سال گذشته به عمق آن کثافتی که شما هستید پی برده اند.
 
«ما ملت کبیریم، ایرانو پس می گیریم!»   
این شعاری است که زینب مولایی شیرزن بختیاری و مادرکیان پیرفلک بر مزار فرزند اش سر داد!( گویا اطلاعاتی های خامنه ای جنایتکار، مادر داغدار را مجبور کرده اند است درباره  شیوه ی کشته شدن فرزنداش چیز دیگری بگوید!)
رسم است که بختیاری ها برای افرادی که دارای خصال برجسته ای همچون شجاعت و بیباکی هستند و یا جوانمرگ می شوند، یک سنگ به شکل شیر بالای خاک شان می گذارند. گرچه این گویا تنها برای مردان است و نه دختران و زنان جوان!؟
و برای تو هم کیان کوچک که نهال انقلاب ایران باید با خون تو آبیاری شود! برده شیری می سازیم و کتاب های کودکان انقلاب را با نام تو آغاز می کنیم!
یاد و خاطره ات گرامی باد! 
 
سمیرم شهر سلاح
سمیرم از شهرهایی است که همواره انقلاب در آن جریان داشته است و اکنون نیز توده ها دوباره در آن به پا خاسته اند.
سمیرم شهر سلاح است!
این شهری است از آن مال آغا مادر مهین و محمد قلی و الله قلی جهانگیری که هر سه کمونیست بودند و در انقلاب 57 و پس از انقلاب برای انقلاب و برای توده ها جنگیدند و همگی جان باختند.
محمد قلی و مهین را در دوم و سوم آبان ماه سال 1360اعدام کردند و الله قلی که به همراه گروه اش در کوه های همان مناطق می جنگید در 24 بهمن سال 1362در محاصره قرار گرفت و تا پایان مبارزه کرد و در نهایت به همراه همرزمان اش با شلیک گلوله های پاسداران و نیروهای اطلاعاتی جان باخت.
یاد مال آغا و یاد هر سه فرزنداش گرامی باد!
درود به مبارزان توده های قشقایی و بویراحمدی  
 
جمعه ی زنان و مردان بلوچ
توده های بلوچ این جمعه همچون جمعه های دیگر به مبارزات خود ادامه دادند. ویژگی مهم این روز شرکت زنان بلوچ در کنار مردان بود. گر چه این شرکت محدود بود اما می توان امیدوار بود که شرکت آنها مقدمه ای باشد برای شرکت هر چه بیشتر زنان در کنار مردان و نه تنها به عنوان تماشاچی بل به عنوان پیشرو مبارزات، سخنران و رهبر...
تردیدی نیست که مردان بلوچ هر روز بیش از روز پیش از شرکت زنان در مبارزات استقبال خواهند کرد و خود مشوق و پشتیبان آنها خواهند بود.
تردیدی نیست که رهبران بلوچ راه را برای شرکت هر چه بیشتر زنان در مبارزات باز خواهند کرد. این گون نیمی از جمعیت اکنون غیرفعال در انقلاب بلوچ، فعال خواهد شد و توفان بلوچ را سهمگین تر خواهد کرد.
 
مبارزات خلق عرب
ما می دانیم که مردان و زنان عرب در مبارزات و راهپیمایی های کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز همواره شرکت داشته اند.
ما می دانیم که جوانان عرب ما در مبارزات اهواز و ماهشهر و دیگر شهرهای خوزستان هستند اما آنها با نام خلق عرب نیستند.
ما می دانیم که توده های عرب شادگان و سوسنگرد به اشکال گوناگون در مبارزات شرکت دارند اما نه با نام و نشان خلق عرب و خواست های این خلق ستمدیده!
 و اکنون!
کجاست آن یزله های پرشور و پرشکوه و زیبا؟
کجاست آن غرش تفنگ ها به نشانه ی شور و شادی و جنگ؟
می دانیم که حکومت هر گونه مبارزه ای را از جانب این خلق ستمدیده به تجزیه طلبی متهم کرده و به شدت سرکوب می کند.
اما باید راهی باشد!
باید راهی جستجو شود!   
 
به یاد آیلار حقی
گلی پرپر شده که به میهن ما هدیه شد!
آیلار حقی دانشجوی سال چهارم پزشکی دانشگاه آزاد تبریز را این کفتارها در چهارشنبه 25 آبان کشتند. وی را از فاصله ی نزدیک با گلوله ساچمه ای زدند.
او را کشتند و گفتند ما نکشتیم!
در مراسم سوگ او توده های  شعار های« ما همه آیلار هستیم، بجنگ تا بجنگیم» و « امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» سر دادند.
خامنه ای هرگز مردم ایران را نفهمیده و نخواهد فهمید!
 
جنایات لباس شخصی ها
جوانان و توده های مردم ایران چگونه باید با لباس شخصی هایی که عموما تفنگ در دست دارند اما حکومت مسئولیت شان را به عهده نمی گیرد برخورد کنند؟
 آیا این ها همان داعشی های کذایی نیستند؟!
آیا جوانان و مردم نباید آنها را سر جای شان بنشانند و موجبات تضعیف «داعش» را فراهم کنند؟!
 
مرگ بر خامنه ای جنایتکار
مرگ بر پاسداران لباس شخصی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 27آبان 1401 

۱۴۰۱ آبان ۲۷, جمعه

حکومت روحانیون و حکومت شاهان دو غده ی سرطانی بزرگ

 
 حکومت روحانیون و حکومت شاهان دو غده ی سرطانی بزرگ جامعه ما بوده است!
 
آتش زدن خانه ی خمینی بنیانگذار حکومت روحانیون و استبداد مذهبی در ایران
این اقدامی مهم از جانب توده های شهر خمین بود.
خمینی این دجالی که برای توده های مردم ایران حکومتی بنا نهاد که جز چهل سال جنایت و جهل و فریب چیز دیگری به وجود نیاورد؛
خمینی که جنگ با عراق را«نعمت» دانست تا بنای حکومت روحانیون را محکم کند؛
خمینی که تابستان سال 67 حکم اعدام فرزندان مبارز خلق را صادر کرد؛
خمینی که طی 10 سال از زمان انقلاب تنها «گورستان ها را آباد کرد»؛
خمینی، این دروغگوی پلیدی که وعده ها داد و در پایان گفت که«من خدعه کردم»؛
اکنون باید زنده می بود و می دید که توده هایی که وی از اعتقادات دینی شان به شیادانه ترین و کثیف ترین شکل ممکن استفاده کرد و آنان را به بند کشید چگونه در شهر خودش خانه وی را به آتش می کشند!
این اقدامی است در راستای آتش زدن حکومت روحانیون و حکومت دینی.
در راستای سرنگونی حکومت خامنه ای شیاد و جنایتکار و پاسداران کثیف و بزدل اش!
اقدامی است که در آن توده ها خانه ی را که تجلی حکومت آخوندها بود و هست به آتش کشیدند و نشان دادند که می خواهند این حکومت را سرنگون کرده و به جای آن یک حکومت دموکراتیک که منافع آنها را برآورده سازد بنا کنند.
انقلاب دموکراتیک ایران به این دلیل که دارای ویژگی ضد حکومت آخوندها و ضد استبداد دینی است پیشرو و راهگشای مبارزات ملت های خاورمیانه و شمال افریقا علیه هر گونه استبداد دینی خواهد شد.
 
انقلاب مشروطیت علیه دو قدرت ستمگر و مفتخور بود
توده های مردم باید از انقلاب مشروطه و انقلاب 57 تا جایی که ممکن است درس بگیرند و اجازه ندهند حوادثی که در پی آن انقلاب ها رخ داد دوباره تکرار شوند.
در انقلاب مشروطیت توده های مردم ایران علیه دو قدرت بزرگ ستمگر و استثمارگر در کشور جنگیدند که خون مردم را می مکیدند:
یکی قدرت و حکومت شاهان و استبداد شاهی و سلطنتی بود.
دیگری حکومت روحانیون بود که شیخ فضل الله نوری مدافع آن بود.
انقلابیون مشروطه خواه از تقلای برخی روحانیون برای بنیانگذاری حکومتی که دین بر آن حاکم باشند جلوگیری کردند و شیخ فضل الله نوری را که خواهان حکومتی بود که در آن فقها بر قوانین مجلس نظارت کنند اعدام کردند. بدین سان آنها علیه استقرار یک حکومت دینی جنگیدند.
مشروطه خواهان انقلابی حکومت شاهان را نیز محدود کردند و توانستند با بنیانگذاری قانون اساسی و به ویژه متمم آن، تا حدودی آزادی و دموکراسی را برای مردم ایران ایجاد کنند.

انقلاب 57 دفن حکومت سلطنتی بود
در انقلاب 57 توده های مردم استبداد سلطنتی و حکومت شاهان را سرنگون کردند و برای همیشه در دل خاک جای دادند.
اما تاسف بار آنکه به جای آن حکومت روحانیون برقرار شد. یعنی یکی از دو غده ی سرطانی از بین رفت اما آن دیگری برجای ماند و رشد کرد.
اکنون توده های مردم ایران می خواهند حکومت آخوندها را براندازند. باید هشیار بود که مبادا دوباره اسیر آن غده ی برانداخته شده یعنی سلطنت و حکومت شاهان میهن فروش شوند.
باید توده های مردم این شعار را همواره در نظر داشته باشند:
مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر!
 
مسئولیت سنگین ایرانیان مهاجر در قبال مردم میهن
مهاجرین ایرانی و به ویژه جوانان در خارج از کشور باید روشن باشند که توده های مردم ایران حکومت شاهی و یا حکومت جمهوری وابسته به کشورهای خارجی نمی خواهند.
آنها حکومتی مستقل و متکی به خودشان می خواهند. یک حکومت دموکراتیک و مردمی مستقل.
حکومتی که در آن آزادی اندیشه و بیان، آزادی مطبوعات و اینترنت، آزادی احزاب و اجتماعات، آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن و... وجود داشته باشد و به توده های مردم ایران متکی و بنابراین مستقل از هر قدرت خارجی باشد.
این آزادی ها در پنجاه سال سلطنت دارو دسته ی پهلوی ها وجود نداشت. آن حکومت متکی به مردم ایران و مستقل نبود بلکه به کشورهای امپریالیستی متکی و وابسته بود.
مردمی که به خارج از کشور مهاجرت کرده اند نمی توانند پیشاپیش به جای مردم داخل کشور که بهای اصلی تغییر حکومت را با جان خود می پردازند تصمیم بگیرند!  
آنها باید به دقت متوجه باشند که با گرفتن پرچم سه رنگ با شیر و خورشید که نشانه ی حکومت سلطنتی سابق و حکومت شاهان یعنی یکی از دو بختک و غده ی سرطانی جامعه ی ایران است، دارند پیشاپیش به جای مردم داخل کشور تصمیم می گیرند و انتخاب می کنند!
آنها باید صدای مردم ایران باشند و نه تصمیم گیرنده ی اصلی این که چه حکومتی باید روی کار آید.
آنها و به ویژه جوانان باید به مرور تاریخ بپردازند و پی برند که چرا نباید این پرچم را از دست هر کس که به دست ایشان داد گرفته و برافراشته کنند. آنها باید پی برند که چگونه با این کار خود همچون ابزاری به وسیله ی سلطنت طلبان مزدور و برای به قدرت رسیدن آنها به بازی گرفته می شوند.
آنها نباید اجازه دهند که شاه پرستان و سلطنت طلبان مزدور از گردهمایی و راهپیمایی های آنها که در پشتیبانی از مبارزات درون کشور علیه حکومت جمهوری اسلامی است به نفع بازگشت حکومت کثیف و مزدور سلطنت استفاده کنند.
 
مرگ بر استبداد دینی
مرگ بر هر استبداد سلطنتی
مرگ بر هر نوع حکومت مزدور
 برقرار باد حکومت دموکراتیک متکی به توده های مردم و مستقل
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
26آبان 1401

۱۴۰۱ آبان ۲۶, پنجشنبه

کشتار در شهرهای بوکان و ایذه و کامیاران و سمیرم بی پاسخ نخواهد ماند!

 
کشتار در شهرهای بوکان و ایذه و کامیاران و سمیرم  بی پاسخ نخواهد ماند!
 
حکومت جنایتکار خامنه ای و ماشین سرکوب اش یعنی اوباش پاسدار و بسیج و نیروهای انتظامی دست به کشتار بی رحمانه در شهرهای کردستان همچون کامیاران و بوکان و در مناطق مرکزی شهرهای ایذه و سمیرم زده اند.
جدا از شهرهای کردستان که همواره یکی پس از دیگری در آنها کشتار صورت گرفته و شهری نیست که در سوگ جانباخته گان قهرمان خود نباشد، شهرهایی مانند ایذه( که کودکی به نام کیان پیر فلک در میان جانباخته گان بود) و سمیرم شهرهایی دارای اهمیت بسیار هستند. این ها مراکزی مهم برای توده های زحمتکش و دلاور قوم های بزرگ ایران بختیاری و لربویراحمدی و قشقایی هستند.
می توان اندیشید که کشتار رژیم در این شهرها بی معنا نیست و پیام مشخصی دارد و به اصطلاح «زهر چشم گرفتن» و «علاج واقعه را قبل از وقوع کردن» است.
کشتار در این شهرها می تواند با این هدف باشد که توده های مبارز این مناطق به مبارزات و نبردهای شدیدتری دست نزنند.
خامنه ای و پاسداران اش از چه چیز ترس و وحشت دارند که توده ها را در این مناطق به خاک وخون می کشند؟
 
درود بر توده های مبارز کرد و بلوچ و بختیاری و بویراحمدی و قشقایی!
مرگ بر جانیان بزدل سپاه و تفنگ به دست های مزدوری
 که به توده های بی دفاع شلیک می کنند و آنها را می کشند!
 برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
25 آبان 1401
 

۱۴۰۱ آبان ۲۵, چهارشنبه

گسترش انقلاب و تکامل شکل های مبارزه

 
گسترش انقلاب و تکامل شکل های مبارزه 
 
 
شور و نشاط در انقلاب
این روزها را می توان اوج هایی تازه در انقلاب دموکراتیک کنونی دانست. این اوج ها هم در شور و نشاط وصف ناپذیری که توده ها از خود برای مبارزه، و علیرغم تمامی ددمنشی ها و پلشتی ها و سرکوب های خونین از جانب حکومت، بروز می دهند خود را نشان می دهد و هم در گسترش بیش از پیش جنبش وهم در رشد برخی اشکال جانبی مبارزه.
به نظر می رسد که تداوم اعتصاب کسبه و بازاریان برای دومین روز، تاثیر مثبتی روی مبارزات جاری گذاشته و شور و نشاط جوانان و توده ها و اعتماد به نفس آنها را بیشتر کرده است. جوانان و توده ها احساس می کنند که پشت شان گرم تر شده است و نیرو و انرژی بیشتری پیدا کرده اند. و این جدا از این است که اعتصاب کسبه و بازاریان می تواند به روی بخش های تولید و خدمات تاثیر گذارد و این بخش ها را به تحرک کشاند و در نتیجه دیر یا زود شاهد اعتصابات طبقات، گروه ها و بخش های تازه ای باشیم.
گسترش انقلاب به شهرهای کوچک و روستاها
این اوج را در گسترش انقلاب نیز می توان دید. اکنون و هر روز بیش از روز پیش، انقلاب از شهرهای بزرگ و متوسط به شهرهای کوچک و روستاها جاری می شود و توده های بیشتری را به حرکت در آورده و به جنبش و انقلاب می کشاند.
با وجود این که جنبش و انقلاب در دو ماه گذشته عمدتا به شهرهای بزرگ و متوسط محدود بود اما همواره به شهرهای کوچک و روستاها نیز کشیده می شد.
در این مورد می توان نخست به  کردستان و بلوچستان و برخی از استان ها همچون ایلام و یا شمال خوزستان همچون لالی و ایذه و استان های کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری اشاره کرد که جنبش صرفا شهری نبوده و به شهرهای کوچک و  روستاهای بسیاری کشیده شده بود( برخی شهرهای کوچک مانند لردگان و یا لالی در جنبش های پیش از این نیز نقش داشتند).
از سوی دیگر در مناطق مرکزی و به این دلیل که برخی مبارزین جانباخته شهرهای متوسط و بزرگ از شهرهای کوچک و روستاهای دور و نزدیک شهرها بودند و با توجه به مراسم سوگ برای این جانباخته گان که عموما در روستا برگزار می شد، روستاها خود به خود به نوعی در مبارزه درگیر می شدند.
اما در این دوره ی اخیر و به ویژه دو روز گذشته یعنی 23 و 24 آبان، جنبش از شهرهای بزرگ و متوسط گذر کرده و به شهرها کوچک و روستاها رسید تا جایی که در برخی از روستاها حتی با توجه به محیط کوچک و بسته ی روستا، جوانان و توده های روستا گردهمایی و راهپیمایی برگزار کردند و علیه خامنه ای و دیکتاتوری شعار دادند. دیر نیست که این گسترش بسیاری از شهرهای کوچک و روستاها را در بر گیرد.
 روشن است که هر چه که جنبش شهرهای کوچک و روستاهای بیشتری را در بر گیرد به نفع انقلاب و تداوم آن است. نکاتی که در حال حاضر اهمیت بیشتری دارند یکی این است که گستره ی دامنه ی جنبش، نیروهای دشمن را بیشتر پخش می کند و در نتیجه سرکوب آن را سخت تر و دشوارتر می کند. دو دیگر این که اگر در منطقه ای جنبش به دلیل سرکوب شدید و یا دلایل دیگر دچار افت شد، منطقه ای دیگر انقلاب را تداوم می بخشد. و سوم این که بخشی از نیروهای ارتش و سپاه از همین شهرهای کوچک و روستاها هستند و گسترش جنبش به آنها می تواند تضعیف و ریزش نیروهای ارتش و سپاه را در پی داشته باشد.
رشد شکل های جانبی مبارزه
یک ویژگی دیگر این روزها، رشد اشکال جانبی مبارزه به ویژه حمله به مراکز سیاسی و مذهبی  و نظامی حکومت همچون فرمانداری ها و حوزه های علمیه و بسیج است. در بسیاری از شهرها حمله به مراکز بسیج تقریبا عادی شده است و اگر چه  شکل عمده ی مبارزه به آتش کشیدن این مراکز است، اما در این دو روز در برخی مناطق به ویژه در مهاباد کار به درگیری مسلحانه و تصرف این مراکز نیز کشیده شده است. اشکالی که رشدشان بیش از هر چیز به دلیل حملات نیروهای مسلح حکومت و آتش گشودن به روی مردمی است که در گردهمایی هایی کاملا مسالمت آمیز شرکت کرده اند. این گشودن آتش به روی توده ی بی دفاع و کشتار کودکان و جوانان کینه و نفرت خلق را افزون می کند و بر خشم وی می افزاید. روشن است که نتیجه ی آن تهاجم متقابل، به مراکز نظامی رژیم و به آتش کشیدن آنها است. 
این ها را باید نشانه های رشد اشکالی از مبارزه دانست که چنانچه جنبش دامنه و عمق بیشتری بگیرد در کنار اعتصابات رشد خواهد کرد.
گسترش اعتصابات
بدون شک حلقه ی مرکزی تکامل جنبش به مرحله ی نوین آن، اعتصابات سراسری است. بدون اعتصابات گسترده ی سراسری و به وسیله ی تمامی طبقات خلقی به ویژه طبقه ی کارگرجنبش نمی تواند آن گونه که شاید و باید تکامل یابد. آنچه که تا کنون صورت گرفته یعنی اعتصابات دانشجویان، دانش آموزان و فرهنگیان و نیز بخش هایی از کارگران و اکنون نیز اعتصابات کسبه و بازاریان گرچه بسیار خوب و در تکامل انقلاب نقش داشته است اما هنوز کافی نبوده و به هیچ وجه به معنای گذار کامل به این مرحله و استقرار در آن نبوده است. به ویژه این که برخی از اولتیماتوم ها برای اعتصاب و یا اعتصابات کارگری( همچون کارگران رسمی نفت و یا اکنون ذوب آهن اصفهان) اقتصادی بوده است و با وعده ای که از طرف دولت و یا کارفرما داده شده کارگران به سرکار خود بازگشته اند.
در مورد اعتصابات کسبه و بازاریان نیز باید به این نکته ی مهم اشاره کنیم که این اعتصابی «خاموش» است و نه همراه با بیان خواست ها. به این معنا که اگر کسبه و بازاریان مغازه های خود را بستند، این کار همراه با گردهمایی و راهپیمایی های گسترده( و نه محدود- گرچه شاید اکنون امکان این گونه گردهمایی ها و راهپیمایی ها مقدور نباشد) و یا حداقل پخش اطلاعیه هایی که در آن ها به بیان خواست های خود بپردازند، نبوده است. از این رو این اعتصاب هر چند می دانیم که در پس و پشت آن مخالفت این صنف با حکومت است، اما بیشتر شکل همراهی با جوانان و توده های مبارز در خیابان را دارد، تا یک اعتصاب با خصوصیاتی مستقل و استوار بر خواست های سیاسی کسبه و یا بازار.
به همین دلیل در آینده اعتصابات سیاسی باید توام با دادن اطلاعیه ها و بیان خواست ها، آشکار و یا حتی زیرزمینی، باشد تا جنبش و انقلاب از حالت نفی صرف حکومت اسلامی بیرون آمده، و شکل مثبت این که هر طبقه و گروه و بخش چه می خواهد پیدا کند و در نتیجه نیرو و تحرک بیشتری را ایجاد کند.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران
   
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
24 آبان 1401