۱۴۰۳ بهمن ۲۱, یکشنبه

ترامپ، مذاکره و خامنه ای


 
از زمانی که های و هوی سران جمهوری اسلامی بر سر مذاکره با ترامپ و آمریکا به راه افتاده تا کنون دو مرحله ی ظاهرا متمایز پدید آمده است. 
مرحله ی نخست
مرحله ی نخست اوج گیری حکایت «مذاکره با ترامپ» است. در این مرحله که ده روز و بسیار کوتاه بود، دو جناح اصلاح طلبان حکومتی و بخش هایی از اصول گرایان وارد این مباحث شدند که مذاکره با آمریکا و ترامپ اشکالی ندارد و ما در گذشته هم با آمریکا مذاکره داشته ایم.
جز این، چون صحبت بر سر مذاکره با رئیس جمهوری به نام ترامپ بود که از برجام خارج شده و همچنین دستور ترور قاسم سلیمانی را داده بود و قرار بود انتقام سلیمانی از وی گرفته شود و خامنه ای هم گفته بود با این شخص وارد مذاکره نمی شود، انواع  احادیث و تجارب تاریخی به عنوان مثال آورده شد که مگر در صدر اسلام چنین و چنان نکردند و مگر خود ما با صدام مذاکره نکردیم و الی آخر. اوج این مرحله، سخنرانی خامنه ای در 9 بهمن 1403 و در حضور سران کشور بود. وی در این سخنرانی گفت که« حواسمان باشد که با چه کسی مواجه ایم، معامله می‌کنیم و حرف می زنیم
پس از این سخنان و از جمله کاربرد واژه ی«معامله»، قند تو دل بیشتر جناح ها آب شد و خلاصه جناح های گوناگون به استثنای پایداری ها اعلام کردند که آماده ی مذاکره با ترامپ هستند. این میان انتقاد از خامنه ای هم راه افتاد که با توجه به اینکه مسئول واقعی مذاکرات خود وی است و در جریان ریز مسائل قرار می گیرد و تصمیمات پس از مشورت با وی و بر مبنای دستورات وی گرفته می شود، پس این برحذر داشتن از «بی حواسی» و مراقب بودن مسئولین  برای چیست! جز این است که خامنه ای طبق معمول  خود را بر فراز نگه می دارد و از خود سلب مسئولیت می کند و با دو دوزه بازی اگر پیشرفت مثبت بود به حساب خود گذاشته و اگر منفی بود به حساب دیگر می گذارد و می گوید من که چنین و چنان گفتم!؟
میان دو مرحله
پس از این سخنان خامنه ای جناح پایداری ها و ملاهایی که بر تخت حکفرمایی نشسته اند(از جمله علم الهدی) و یا از وضعیت کنونی و تحریم ها سود می برند و یا هوادار روسیه و چین هستند بنای ناسازگاری گذاشته ساز مخالف کوک کردند و خلاصه از پایمال شدن«خون شهدا»ی شان گفتند. آنچه در مورد مخالفت این جناح ها و باندها به نظر می رسد این است که گسترش رابطه با امپریالیست های غربی و به ویژه آمریکا و عادی شدن روابط اقتصادی - سیاسی با آنها، گرچه برای اصلاح طلبان حکومتی و جناح هایی از اصول گرایان ( لاریجانی ها، قالیباف و...) ثبات قدرت و منافعی خواهد داشت اما برای این جناح ها تا حدود زیادی مساوی با از دست دادن موقعیت های سودآور و قدرت اجتماعی و سیاسی شان است.  
از این سو نیز ظاهرا خبری از ترامپ نشد و حضرات که منتظر«استقبال گرم»ی از جانب ترامپ برای این چرخش آشکارشان شده بودند، یخ کردند.
مرحله ی دوم
این مرحله از سخنرانی دیگر خامنه ای آغاز می شود که در آن وی چرخشی در مواضع خود نسبت به  ده روز پیش صورت می دهد. خامنه ای در روز 19 بهمن 1403 در سخنرانی خود برای جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش با اشاره به دولت آمریکا می گوید:
«با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد، مذاکره کردن عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست.» 
همچنین وی پس از اشاره به مذاکرات گذشته که در آن آمریکا محور بود و بی نتیجه بودن آن( به دلیل پاره کردن برجام به وسیله ی ترامپ) می گوید:
«اولاً مذاکره با آمریکا هیچ تاثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. این را باید ما درست بفهمیم؛ این‌جور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل می‌شود. خیر؛ از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمی‌شود. دلیل؟ تجربه!»
روشن است که این پرسش پدید می آید که برای چه وی ده روز پیش از«مذاکره و معامله» با آمریکا حرف زده بود؟
 پرسش دیگر می توانست این باشد که در این ده روز چه اتفاقی افتاده است که خامنه ای موضع خود را 120 درجه (به دلیل مشروط کردن مذاکره و معامله ننوشتیم 180 درجه) تغییر داده است!
دو مساله بیش از دیگر مسائل می توانست این تغییر موضع را توضیح دهد:
یکی مخالفت هایی بود که از جانب جریان های پایداری ها و برخی از آخوندهای دارای موقعیت و احتمالا باندهاشان در سپاه و بسیج و نیز کسانی که خواهان اجرای «وعده ی صادق 3» بوده و هستند پدید آمده بود. این مخالفت ها باید آنچنان قوی می بود که خامنه ای را برانگیزد که چرخش کند.
دوم این بود که خامنه ای و آنها که خواهان مذاکره بودند پیامی از سوی ترامپ دریافت کرده باشند و در این پیام ترامپ خواست هایی را طرح کرده که نیازمند چرخش های بیشتری از جانب خامنه ای و جریان هسته ی اصلی قدرت بوده باشد.
البته حدس هایی هم در مورد دخالت روسیه در این امر و گفتن «فعلا دست نگه دارید» می توان زد.
سخنان قالیباف در مورد پیام ترامپ
در مورد این امر دوم قالیباف با اشاره به پیام ترامپ گفت:
«ببینید چه نوشته است؛ موضوع دیگر هسته‌ای نیست.» و «گفتند هسته‌ای، موشکی، سلاح‌های متعارف و نامتعارف. اینها به معنی خلع سلاح کردن جمهوری اسلامی است.»
اگر محتوی اصلی پیام ترامپ و دولت آمریکا را همین ها که قالیباف عنوان می کند بدانیم( پایین تر به نظرات معاون وزرات اطلاعات می پردازیم که به نکات دیگری اشاره می کند) و اینها را ملاک قرار دهیم، آن وقت تا حدودی(می گوییم «تا حدودی» زیرا مشخص نیست که همه ی پیام این بوده است) می توان علل تغییر موضع خامنه ای را همین مساله دانست.
خامنه ای اولا انتظار داشت که حال که از مذاکره و معامله صحبت کرده است ترامپ به استقبال سخنان اش بیاید و خیر مقدم عرض کند( او گویا فراموش کرده که نه از موضع قدرت بلکه از موضع بسیار ضعیفی وارد مذاکره می شود) و دوما وضع وی را در نظر گیرد و خواست ها را در همان سطحی مطرح کند که تا کنون مطرح بوده است؛ یعنی جمع کرده بساط نیابتی ها، جمع کردن بساط هسته ای شدن و موشک های دوربرد و ... اما ظاهرا ترامپ از این خواست ها پیشتر رفته است.
سخنان معاون وزیر اطلاعات در مورد برنامه ی ترامپ
جدا از قالیباف، حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات نیز نکاتی در مورد برنامه ی ترامپ( که روشن نیست پنهانی بوده و یا آشکاراست) به زبان آورده است. وی در سخنرانی 15 بهمن خود درهفدهمین اجلاسیه جامعه مدرسین حوزه ی علمیه قم در مورد سیاست آمریکایی ها در مورد مذاکره می گوید« ... مقصود آمریکایی ها از مذاکره ، این نیست که بر مبنای احترام متقابل، چیزی بدهند ، حرفی که در این مقطع می زنند برای اخافه و ترساندن است.» و«  آمریکایی ها می خواهند با مذاکره به ایران بگویند یا باید عقب نشینی کنید یا سرنگون شوید و نسخه ای که برای اسد پیچیده شد، برای شما هم پیچیده خواهد شد.» و « بر اساس سند راهبردی که از سوی شورای آتلانتیک برای ضربه زدن به ایران طراحی شده، عصبانی کردن مردم از طریق فشارهای اقتصادی و همچنین وادارسازی به مذاکره و مذاکره ی اجباری در دستور کار است.» وی در پایان به عنوان نتیجه گیری می گوید که مذاکره در حال حاضر«هیچ نفع سیاسی و امنیتی برای جمهوری اسلامی ندارد.» و « هر چیزی وقت خودش را دارد و حالا وقت مذاکره نیست.» و « فعلا در چارچوب راهبردهای مصوب کشور کسی بنای مذاکره ندارد.» ( نقل از سایت تسنیم - 15 بهمن 1403)
تا اینجا و حداقل ظاهرا می توان علل چرخش خامنه ای را همین پیام ترامپ که قالیباف به آن اشاره می کند و یا نکاتی که صفدری پیش می کشد دانست.
در مورد های و هوی جریان پایداری ها و آنها که مخالف مذاکره هستند مشکل که باند خامنه ای خیلی به حساب شان بیاورد. در این اواخر دو ضربه ی کاری به اینها وارد شده است. یکی کشته شدن مشکوک رئیسی در حادثه ی هلی کوپتر و دیگری همین انتخابات ریاست جمهوری که خامنه ای کم و بیش آنها را در نظر نگرفت و پزشکیان را سر کار آورد و از جمله برای همین پیش انداختن او در مذاکره با آمریکا و رفع تحریم ها و غیره. این امر البته مانع آن نبوده و نیست که از هیاهوی باندهای پایداری و به اصطلاح تندروهای متعصب و دارودسته ی «کفن پوشان» برای زدن جناح های مخالف خودش و نیز برانگیختن پایه های اجتماعی استفاده کرده و چنین استفاده ای را ادامه دهد. 
مشکلات پیش پای حکومت خامنه ای
اما مساله بر سر مشتی حرف و شعار خواه از جانب پایداری ها و خواه از جانب خود خامنه ای نیست بلکه بر سر مشکلاتی عینی است که حکومت خامنه ای با آنها روبروست و بقای آن را به خطر انداخته است. این میان پنج مساله مهم تر است.
یکی وضعیت اقتصادی اسفبار داخلی و تاثیرات نابود کننده ی تحریم ها بر اقتصاد ایران و زندگی و معیشت توده های مردم است. این امر موجب تخریب روال کسب و کارها و بستن کارخانه های تولیدی و فرار سرمایه ها و نیز گرانی و تورم و بیکاری و رانده شدن هر چه بیشتر مردم به زیر خط فقر شده است. پس از سخنرانی آخر خامنه ای دلار در بازار از 90 هزار تومان عبور کرد. امری که نخستین معنایش برای بسیاری از توده ها، گرانی اجناس مورد نیاز، ناتوانی قدرت خرید شان و در نتیجه فقیر شدن بازهم بیشترشان است. معنای گسترده تر آن به معنای خوابیدن کسب و کارها و ورشکست شدن ها، بیکاری و قفل شدن بسیاری از فعالیت های تولیدی و تجاری است.   
دوم، جنبش مبارزه جویانه ی انقلابی- دموکراتیکی است که بیش از سه دهه است در ایران وجود داشته و تمامی طبقات خلقی را از کارگران و کشاورزان و فرهنگیان و پرستاران و بازنشسته گان گرفته تا لایه های مرفه خرده بورژوازی(برای نمونه اعتصاب بازاریان که فواصل آنها نزدیک و مخالفت های مسالمت آمیز آنها شدیدتر می شود) در برگرفته است. این جنبش های صنفی و اقتصادی و در کنار آن جنبش ها و شورش های فرهنگی- سیاسی زنان و جوانان و ملل زیرستم( که بالطبع همراهی پنهان و آشکار جنبش های صنفی - اقتصادی را با خود دارند) روز به روز گسترده تر می شود و هر آن امکان اوج گیری آن می رود.
نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که سران امنیتی نظام و به همراه آنها پزشکیان و برخی دیگر گفته اند که برنامه ترامپ این است که تحریم ها را به قدری گسترش دهد تا مردم ناراضی شوند و به خیابان بریزند و آنها یعنی آمریکا و متحدین اش این نارضایتی ها را رهبری کنند و جمهوری اسلامی را وادار کنند که پای میز مذاکره آمده و از مواضع خود عقب نشینی کند.
صرف نظر از تاثیرات تحریم ها که به هر حال مشکلات اقتصاد ایران را که پس از جنگ با عراق و پیش از دولت خاتمی در خرداد 76 نیز موجود بود و پس از آن هم ادامه یافت شدیدتر کرده است، گفتن چنین عباراتی به معنای محوز صادر کردن برای نسبت دادن مبارزات به آمریکایی ها و سرکوب آنها با عنوان کردن وابسته بودن آن ها به خارج است. این امری است که جنبش های توده ای پیشاپیش باید در مورد آن هوشیار باشند و علیه آن تبلیغ به راه اندازند.
سوم، شکست های پی در پی خامنه ای و سران سپاه در منطقه و جمع شدن بساط نیابتی ها که ضربات سختی به ارکان نظری حکومت و برنامه هایش وارد کرده و نه تنها موجب تحقیر آن از جانب توده های مردم گردیده بلکه موجب ریزش های مداومی در پایه های حکومت به ویژه در بسیج و سپاه شده است و نیز تضادهای درونی آنها و همچنین جناح ها و باندهای درون حکومت را شدت بخشیده است.
چهارم، تهدیدات مداوم اسرائیل در مورد حمله به تاسیسات اتمی ایران. ظاهرا مجوز این کار در دست ترامپ است و گفته شده که نیازهای نظامی و تسلیحاتی آن از جانب وی تامین خواهد شد. نکته ی مهم این است که ترامپ تا کنون حداکثر از حمله به تاسیسات اتمی ایران به وسیله ی اسرائیل صحبت کرده است و نه بیش از آن. 
پنجم، عدم امکان تکیه به روسیه و یا چین برای حل مشکل تحریم ها و بازگشایی ها در اقتصاد ایران. اگر خامنه ای می توانست با تکیه به روسیه و چین مشکلات اقتصادی را حل کند شاید تا به حال کرده بود و نه اینکه این مشکلات هر روز بیشتر از روز پیش شود. گفتنی است که این دو کشور همواره و به شکل بسیار مناسب و در خدمت منافع شان از جمهوری اسلامی استفاده کرده و می کنند و با این همه خامنه ای هرگز نتوانسته روی آنها در موارد حساس حسابی باز کند. در مورد روسیه به نظر می رسد که اگر مذاکرات پنهانی ادامه نیافته باشد- که بعید است - و به تعویق افتاده باشد دولت پوتین نقش معینی در به تاخیر انداختن آنها داشته باشد.
البته مسائل دیگری هم وجود دارندهمچون «فشار حداکثری» ترامپ که فروش نفت را از این هم محدودتر کرده و در نتیجه درآمدهای دولت را کاهش خواهد داد و نیز مساله فعال شدن «مکانیسم ماشه» در پیش از اکتبر 2025و ... که فلاکت های باز هم بیشتری برای توده های مردم به همراه خواهد داشت.
خامنه ای مجبور است شروط ترامپ را پیذیرد!
اگر این مشکلات و مسائل عینی ای که خامنه ای با آن روبروست را ملاک قرار دهیم آنگاه می توانیم بگوییم راهی دیگر پیش روی خامنه ای نیست و وی علیرغم این نوسان ها- اگر همه را راست پنداریم و بازی و مانور نپنداریم- هیچ گونه چاره ای جز پذیرش مذاکره و شروط ترامپ ندارد.    
چنان که می دانیم این مذاکرات تازه آغاز نشده بلکه سال هاست که ادامه داشته است و بده و بستان های فراوان صورت گرفته است. از جمله ما در نوشته های خود اشاره کرده ایم خامنه ای در مورد بسیاری از مواضع خود دست به سازش با دولت بایدن زده بود و آماده است که با دولت ترامپ نیز مذاکره و سازش را ادامه دهد. در بدترین حالت شاید - اگر فرض را بر صحبت های قالیباف و صفدری قرار دهیم - انتظار خامنه ای این بوده که حال که وی این میزان در مورد نیابتی هایش خوش رقصی کرده و در مورد حمله متقابل به اسرائیل( وعده صادق 3) هم کوتاه آمده است( به واقع تا کنون ناتوان از اجرای آن به علت نتایج مترتب بر آن بوده است)، ترامپ جانب آبروی وی را نگه می داشت و مساله را در همان حد دست برداشتن از طرح اتمی شدن طرح می کرد.
با این حال نه سخن خامنه ای - اگر راست پنداریم اش- حرف آخرش است، و نه جناح خودش و دیگر جناح ها(احتمالا به جز پایداری ها) می گذارند حرف آخرش باشد و این را همین هرج و مرج و تفاسیر فراوان و گوناگونی که از سخنان اش شده است نشان می دهد.( برای نمونه حسام الدین آشنا یکی از مفسران گفته که منظور خامنه ای این است که«مذاکره ی با آمریکا باید عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه باشد و تاثیری در رفع مشکلات کشور داشته باشد!). موجی و «شورو شوق وصف ناپذیر»ی که در مورد «مذاکره با ترامپ» در میان بخش عمده ی جناح های حاکم بلند شده به ساده گی خواباندنی نیست!  
مانور و دست بالا داشتن در مذاکره
این امکان هم هست که هر دو برای مذاکره دست بالا را بگیرند. ترامپ شروطی بگذارد- شاید نه همین ها که قالیباف و یا صفدری گفته اند- که در صورتی که خامنه ای بچه ی خوب و حرف گوش کنی باشد جایی برای گذشت از برخی از آنها در مذاکره داشته باشد، و خامنه ای هم خواسته با این «راست وچپ» زدن هاش جایی برای مانور در مذاکره برای پزشکیان و گروه مذاکره کننده گان باز کند.
شاید خامنه ای هم می خواهد«پیش بینی ناپذیر» جلوه کند و آنچه در مورد ترامپ گفته و می گویند یعنی «پیش بینی ناپذیر بودن» در مورد وی نیز بگویند! به هر حال «پیش بینی ناپذیر» فضا را برای مانورهای بیشتر باز می کند!
در هر صورت سران جمهوری اسلامی استاد ریاکاری و جازنماز آب کشی هستند. نگاهی به تاریخ جمهوری اسلامی و سیاست های خمینی و خامنه ای به روشنی نشان می دهد که هر کجا کار به نقطه ای رسیده که بود و نبود و بقای حکومت به میان آمده است آنها از هیچ مذاکره و سازشی رویگردان نبوده اند و چنان که در یکی از مقالات پیشین خود اشاره کردیم زهر هلاهل را هم مجبور شوند خواهند نوشید! 
هرمز دامان
21 بهمن ماه 1403 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر