یازده
دوازده
از دیدگاه ما تصمیم در مورد چگونگی رابطه ی اقتصادی
- سیاسی با امپریالیست ها به عهده ی حکومت انقلابی- دموکراتیک برآمده از توده ها و
به رهبری طبقه ی کارگرست.حکومت مرتجع و مستبد ولایت فقیه در روابط اقتصادی - سیاسی خود با کشورهای امپریالیستی وابسته به آنهاست.
سیزده
حکومت
انقلابی - دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر خواهان یک رابطه ی برابر
اقتصادی و بر مبنای منافع اقتصادی طبقه ی کارگر و کشاورزان و تمامی طبقات خلقی
ایران با کشورهای دیگر و از جمله کشورهای امپریالیستی غرب خواهد بود. رابطه ای که
به هیچ وجه استقلال کشور ما را زیرپا نگذارد و یا مانعی در مقابل آن و استراتژی اقتصادی ملی طبقه ی کارگر ما و
برنامه های خلق ما را برای صنعتی شدن به وجود نیاورد.همچنین است در سیاست که چنین حکومتی اجازه ی دخالت هیچ کشوری را در امور داخلی خود را نخواهد داد و یک سیاست مستقل انقلابی دموکراتیک و ملی و یک فرهنگ مستقل انقلابی- دموکراتیک و ملی به رهبری طبقه ی کارگر را دنبال خواهد کرد.
چهارده
بر این مبنا باید برای طبقه ی کارگر و کشاورزان
و زحمتکشان و تهیدستان طبقات میانی آشکار کرد که تنها «مذاکره» و «رفع تحریم ها»
تا زمانی که حکومت مرتجع جمهوری اسلامی با خامنه ای و یا بی خامنه ای بر سرکار است
و یا در صورتی هم که دارودسته های سلطنت طلب بر سرکار بیایند به هیچ وجه به معنای پایان یافتن مصائب آنها
نیست و مشکلات اقتصادی آنها را به طور استراتژیک حل نخواهد کرد.در جهان پر آشوب کنونی و جنگ هایی که امپریالیست های جهانخوار به پا کرده و می کنند و چشمه هایی از آن را در این دهه در جنگ های درون قاره ی افریقا، روسیه و اوکراین و اسرائیل و فلسطین و با خاک یکسان کردن غزه و نابودی آن می بینیم مشکل که ملتی بتواند نفس راحتی بکشد.
پانزده
بسیاری
از کشورهای زیرسلطه در آسیا و افریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی در حالی که نه تحریم
اقتصادی هستند و نه حکومت استبداد دینی و همچون ولایت فقیه دارند اما توده هاشان
در زیر شدیدترین فشارهای اقتصادی و در فقر و گرسنگی و بی خانمانی به سر می برند.
علت فلاکت بیشتر مردم این کشورها تحریم نیست، بلکه وابستگی اقتصادی به امپریالیست
های غربی و در دوران اخیربه ویژه سیاست های نئولیبرالی است.شانزده
در
میان کشورهای زیرسلطه تنها تعداد بسیار اندکی هستند که امپریالیست ها در همان
چارچوب وابسته گی، به اقتصاد آنها اجازه ی رشد داده اند و آنها توانسته اند تا
حدودی سطح زندگی کارگران و کشاورزان و دیگر زحمتکشان را نسبت به سطح
زندگی دیگر کشورهای زیرسلطه بالا ببرند. کره جنوبی یکی از نمونه وارترین
آنهاست. با این حال استانداردهای حداقل سطح زندگی کارگران در کره جنوبی بسیار
پایین تر از کشورهای امپریالیستی غرب است. در آسیا تنها امپریالیسم ژاپن
است که استانداردهای حداقل زندگی کارگران اش با سطح حداقل در کشورهای
امپریالیستی غرب برابری می کند.هفده
ایران
نمی تواند کره جنوبی بشود که تازه کشوری وابسته به امپریالیست های غربی است. چرا
که کره جنوبی کشوری نفت خیز مانند ایران نبوده و نیز در کنار ایران، کره شمالی ای(
و در گذشته چین کمونیست و انقلابی) نیست که آمریکا و امپریالیست های غربی بخواهند
اقتصادش را در مقابل آن نظام ها تقویت کنند.هجده
از نظر امپریالیست ها ایران کشور نفتخیز است و
در تقسیم کار جهانی امپریالیستی تحمیل شده، باید نفت تولید کند و نفت بفروشد و در
ازای آن کالاهای صنعتی بخرد. در عین حال ایران می تواند نه صنایعی از آن خود بلکه
صنایع مونتاژ داشته باشد؛ مواد خام صنعتی برای بیشتر کارخانه ها و کشاورزی اش را
از امپریالیست ها بخرد و از آنها وام بگیرد و...(توجه کنیم که بخش هایی از توده ها در حالی که بر سر خاک کشور و یا قراردادهای اسارتبار با کشورهای امپریالیستی حساس و آگاه هستند، اما بر سر تقسیم کار تحمیل شده ی امپریالیستی و دیگر شکل های تسلط بر کشورهای زیرسلطه که استقلال اقتصادی و سیاسی این کشورها را زیرپا می گذارد و آنها را وابسته و زائده ی کشورهای امپریالیستی می کند، به قدر کافی حساس و آگاه نیستند.)
نوزده
می
توان پرسید که مگر آمریکا و اروپای غربی دولت حسنی مبارک را که نوکر حلقه به گوش
شان بود تحریم کرده بودند که طبقه ی کارگر و دهقانان و دیگر زحمتکشان و طبقات ترقی
خواه مصر و زنان و جوانان و ...علیه وی و حکومت اش انقلاب کردند و سرنگون اش
گرداندند؟مگر دولت بن علی در تونس محاصره ی اقتصادی و تحریم شده بود که در این کشور انقلاب شد؟
مگر دولت های اردن و بحرین تحریم اقتصادی شده بودند که توده های کارگر و زحمتکش آنها جنبشی به راه انداختند؟
چرا در این کشورها انقلاب شد و از «بهار عربی» سخن رفت؟
بیست
در
شرایط کنونی تحریم ها علیه مردم ایران است و به زندگی آنها سختی و رنج فراوان وارد
می کند. توده ها در مخالفت و ضدیت با خامنه ای و حکام جمهوری اسلامی، شعارهایی مانند «مرگ بر آمریکا» که در انقلاب 57 شعاری استراتژیک به شمار می آمد -
به این دلیل که امپریالیسم آمریکا پشتیبان اصلی شاه مزدور و مستبد و نظام وابسته ی
استبداد سلطنتی بود - برنمی تابند.( صحبت بر سر غیرعمده بودن تاکتیکی شعارهای ضدامپریالیستی نیست).در حال حاضر آمریکا و کشورهای اروپای غربی به دلایلی با حکومت ولایت فقیه تضاد دارند. اما این تضادها ماهیت مترقی ندارند بلکه ماهیت ارتجاعی دارند.
بیست و یک
از
این رو صحبت کردن از امپریالیسم و استقلال اقتصادی- سیاسی و فرهنگی، صحبت کردن از
اتکا به نیرو و توان خود و تسلیم نشدن به امپریالیست های غربی در دوران کنونی و
هنگام ایجاد رابطه با این کشورها، در شرایطی که نفرت از حکومت کنونی به اعلا درجه
بالا رفته و گاه بر مبارزه با امپریالیست ها سایه تاریکی افکنده می شود، خلاف
جریان آب شنا کردن است.بیست و دو
ما
در شرایط کنونی توانایی کنترل سیر رویدادها را نداریم، اما می توانیم به مقابله با
اندیشه های نادرست رایج در میان توده ها دست زنیم و آنها را بزداییم و به مرور
توان تاثیر بر رویدادها را هم کسب کنیم. هرمز دامان
بیست وهفت بهمن 1403
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر