۱۴۰۲ فروردین ۵, شنبه

گزیده ای از دو اعلامیه

 
گزیده ای از اعلامیه های  
سه روز مبارزه، یلدای انقلاب و سخنی در مورد اوج و فرود مبارزات( اول دی ماه 1401 )  
دوران انقلاب و فعالیت های انقلابی(12 دی ماه1401) 

آنچه در مورد اوج و فرود مبارزات می توان گفت این است که این مبارزات خود در تداوم یک سلسله ی طولانی از مبارزات کوچک و بزرگ و پراکنده و متمرکز و در جای جای ایران پدید آمده اند و تا جایی که تضادهایی که به آن مبارزات کوچک و بزرگ دامن زده بود پابرجا باشند این مبارزات پابرجا خواهند بود و خللی در آنها پدید نخواهد آمد. این مبارزات از نوسان میان اوج و فرود به سوی فرود و افت کامل پیش نخواهند رفت بلکه در مجموع به سوی اوج پیش خواهند رفت.

بنابراین برخلاف تصور برخی که تا چند روز سکوت در برخی شکل های مبارزه ی انقلابی می بینند بُل می گیرند که انقلاب شکست خورد و همه چیز آرام شد، نه انقلاب شکست خورده و نه همه چیز آرام شده و یا می تواند به این ساده گی آرام شود.

دوران انقلاب و فعالیت های انقلابی

در کل اوضاع کنونی را باید دوران انقلاب نامید. دوران انقلاب به وضعیتی گفته می شود که سیرعادی امور دستخوش تغییرات گوناگون و مداومی می گردد. در چنین دورانی هیچ چیز بر سر جای خود نیست؛ همه چیز تغییر می کند و یا رو به سوی تغییر دارد. این مانند آن است که زلزله ای رخ داده و شکاف بزرگی حاصل شده باشد. زلزله ی انقلاب و شکاف دره مانندی که ایجاد کرده است. تا زمانی که این شکاف حل نشود وضع تغییر نخواهد کرد.
وقتی گفته می شود که همه چیز تغییر می کند منظور این است که هم توده های مردم در حال تغییر و دگرگونی اند و هم حکومت.
اعدام ها و مخالفت های داخلی - تجزیه و ریزش نیروها
در راس حکومت از یک سو سران جنایتکار دستگاه قضایی بنا به دستور خامنه ای جلاد طناب ها را آماده کرده اند تا جوانان مردم را یکی پس از دیگری به بالای چوبه ی دار بفرستند و از سوی دیگر مخالفت ها با اعدام ها در میان برخی روحانیون مخالف خامنه ای پا گرفته و سر و صدای شان در آمده است که این ها خلاف شرع است.
از یک سو جریان های متحجر و آدمکش رژیم که در سازمان اطلاعات و سپاه و در راس نیروهای نظامی گرد آمده اند کشتار به پا می کنند و از سوی دیگر در میان رده های بالای سپاه و نیروهای حکومتی، مخالفت ها با روند سرکوبی خشونت بار رژیم به گونه ای است که دیگر نمی توان آن را پنهان کرد و برخی از سران سپاه از همراهی نکردن و« کم آوردن» عده ای در همراهی با کشتارهای خامنه ای و دیگر سران جانی سپاه و ایستادن مقابل آنها سخن می رانند.
و منظور این ها از« کم آوردن» و « شجاعت نداشتن» این است که برخی از این افراد سپاهی و حکومتی حاضر نیستند به روی مردمی که بی سلاح اند، اسلحه بکشند و آنها را بکشند.  
بدین ترتیب حتی زمانی که مبارزات انقلابی در پایین تا حدودی افت پیدا می کند، موج های انقلاب از پایین به بالا انتقال یافته و جریان تجزیه ی نیروها و عوامل رژیم را پیش می برد و چرخش های گوناگون را در بین آنها سبب می گردد. 
در کل یا پایین در حال تغییر است و یا بالا. آنچه وجود ندارد توقف و ایستایی و رکود است.
زمان مبارزه
اکنون بیش از 30 سال از نخستین مخالفت و مبارزات جدی با جمهوری اسلامی می گذرد. مبارزاتی که فراز و نشیب های فراوان داشته است. بر این مبنا می توان گفت که جنبش انقلابی کنونی در ایران پس از یک دوره ی طولانی از پس و پیش رفتن های متمادی و پشت سر گذاشتن تجارب بسیار حاصل شده و استقرار یافته است.  
این جنبش و انقلاب محصول تشدید و فوران تضادهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ... بوده و تازه در آغاز راه است. توده های مردم تازه بلند شده و قصد آن دارند که حکومت مرتجع را براندازند و حکومتی از آن خود برپا سازند. با وجود بستر پیچ در پیچ و پر تضادی که این جنبش را برانگیخته، شکست دادن این جنبش و مجبور کردن مردم به تمکین به حکومتی چنین مرتجع و متحجر کار بسیار دشواری است.
از سوی دیگر در دوره هایی این چنین و زمانی که توده های مردم با نیرویی مرتجع و کهنه روبرو هستند که افسار گسیخته است و مرگ نهایی خود را نزدیک می بیند و بنابراین تا آنجا که می تواند برای ماندن بر سر قدرت مقاومت می کند، هر چه که زمان مبارزه درازمدت تر در نظر گرفته شود، بهتر است و نیروها و انرژی ها بهتر تقسیم خواهند شد.
حلقه های مبارزه
اگر ما به سیر چند ماهه ی اخیر جنبش دقت کنیم از یک سو خلاء موجود در آن را می بینیم و از سوی دیگر حلقه های شکننده ی حکومت را.
در مورد خلا باید گفت این نبود اعتصابات همه جانبه و سراسری طبقات مردمی و به ویژه طبقه ی کارگر است که خلاء آن احساس می شود.
این حقیقتی است که در حالی که برخی اعتصابات شکل گرفته در یکی دو ماه اخیر خواه از جانب طبقه ی کارگر و خواه از جانب کسبه و بازاریان نشانه هایی از رشد جنبش به مراحل پیشرفته تر را داشتند اما این اعتصاب ها تا کنون چندان که باید و شاید تثبیت نشده اند و مهر خود را بر جنبش آن سان که باید و شاید نزده اند. و این در حالی است که مبارزات کارگری در یک دوره در سه شهر شوش و اهواز و اراک خود یک پارچه جنبشی بزرگ بودند و توفانی به پا کردند.
از سوی دیگر اعتصاب های سراسری را باید یکی از حلقه های اصلی که می تواند قدرت رژیم  و هارت و پورت آن را در هم شکند به شمار آورد.
با این همه جنبش و جوش همه جا احساس می شود. اعتصاب ها در حال شکل گیری و رشد و توسعه هستند. دیر نیست که موجی نو از اعتصاب ها برخیزد و وضع کنونی را دستخوش تغییرات جدی تری کند.
اشتباهات و اتفاقات
حکومت نشان داده است که از هر گونه عقل و منطق به دور است. تنها راهی که می شناسد خشونت و کشتن است. خشونت و به کاربرد سلاح در مقابل مردمی که مسلح نیستند. این امر موجب می شود که همواره مرتکب اشتباه شود و خود مسبب اصلی برآمدهایی تازه در جنبش و انقلاب گردد.
بنابراین برخلاف تصور برخی که تا چند روز سکوت در برخی شکل های مبارزه ی انقلابی می بینند بُل می گیرند که انقلاب شکست خورد و همه چیز آرام شد، نه انقلاب شکست خورده و نه همه چپز آرام شده و یا می تواند به این ساده گی آرام شود. از نخستین نقطه ی آغاز انقلاب 57 تا قیام بهمن  57 حدود 15 ماه طول کشید و در این دوران روزها و هفته هایی بود که مبارزات دچار افت می شد. در واقع تنها شش ماه آخر بود که انقلاب همه گیر شد و ابعادی هر روزه یافت.
دوران آغازین انقلاب کنونی سخت و دوران پایانی اش ساده تر از آن انقلاب است. به این علت که این مرتجعین پوسیده مغز، نخست به سختی و تا آنجا که می توانند مقاومت می کنند و سپس به این دلیل که اوج تحجر و پوسیده گی هستند، زودتر از هر ارتجاع دیگری متلاشی می شوند. سختی کار نیمه ی نخست آن است.
 
سه روز مبارزه، یلدای انقلاب و سخنی در مورد اوج و فرود مبارزات
مبارزات سه روزه
جدا از مبارزاتی که در طی این سه روز انجام شد و در برخی مناطق از جمله کردستان شدت بیشتری داشت آنچه که این سه روز را مهم می کند نه لزوما گستره و شدت مبارزات در سراسر ایران، بلکه تلاش هایی است که برای برنامه ریزی و سازماندهی مبارزات صورت گرفته بود.
در مورد مبارزات می توان گفت که در سه روزه اخیر، به خصوص دو شکل مبارزه ی خیابانی و اعتصاب ها، گستره و شدت مبارزات پیش از خود و از جمله سه روز 14 و 15 و 16 آذر را نداشتند. این امر بیش از هر چیز به فراز و فرودهای خود جنبش و برخی برنامه ریزی هایی- از جمله اعتصاب های کارگری- که با برنامه ی این سه روزه همگون نشده بود مربوط می شود.
در مورد فراز و فرودهای جنبش که تا کنون بیشتر در مناطق مرکزی بوده تا مثلا بلوچستان و کردستان و برخی از اشکال مبارزه باید گفت که آنها به عوامل بسیاری همچون وضع خود جنبش و شرایط طبقات و نیروهای درگیر در آن، شکل های مبارزه ی دیگری که عمده می شوند و شدت و ضعف سیاست های سرکوب حکومت بستگی دارند.
یکی از عوامل در خود جنبش این است که توده های مردم در یک برهه به شکل های دیگری از مبارزه توجه کنند، آن شکل ها برایشان با اهمیت تر و عمده تر شود و بیشتر به آنها بپردازند. بنابراین باید به جنبش در کل نگاه کرد و نه تنها به یک یا دو شکل مبارزه. گاه شکل های اصلی ترو مهم تر مبارزه پیش نمی روند اما این دلیل نمی شود که دیگر اشکال مبارزه- اشکال فرعی و کم اهمیت تر- پیش نروند.
اوج و فرود مبارزات
آنچه در مورد اوج و فرود مبارزات می توان گفت این است که این مبارزات خود در تداوم یک سلسله ی طولانی از مبارزات کوچک و بزرگ و پراکنده و متمرکز و در جای جای ایران پدید آمده اند و تا جایی که تضادهایی که به آن مبارزات کوچک و بزرگ دامن زده بود پابرجا باشند این مبارزات پابرجا خواهند بود و خللی در آنها پدید نخواهد آمد. این مبارزات از نوسان میان اوج و فرود به سوی فرود و افت مطلق پیش نخواهند رفت بلکه در مجموع به سوی اوج پیش خواهند رفت.
روشن است که خامنه ای و پاسداران اش نمی توانند با شدت بخشیدن به سرکوب توده ها، آنها را وادار به تمکین کنند و به خانه ها برگردانند و افت به مبارزه تحمیل کنند.
کارگرانی را که نان در سفره ندارند و از آزادی در ایجاد تشکل های خود محروم اند و پیش از این انقلاب همه جا اعتراض و اعتصاب شان با سفره های خالی بود، نمی توان با زور بازداشت و شکنجه و اعدام مجبور به تمکین کرد. مبارزات کارگران دو دهه است که ادامه دارد.
کشاورزانی را که مشکل آب دارند نمی توان با سرکوب و کور کردن چشمان شان وادار به تمکین کرد. کشاورزان جنبش خود را داشته اند و اکنون نیز دارند.
کسبه و بازاریانی را که روز به روز از مشتریان شان و سقف فروش شان کاسته می شود و بنابراین سطح زندگی شان سقوط می کند نمی توان با پلمپ کردن در مغازه و جریمه و امثال این ها مجبور به تمکین کرد. کسبه و بازاریان طی چند سال اخیر بیش از گذشته به مبارزات پیوسته بودند و در اعتصاب تاریخی سه روزه ی خود تازه مبارزات جدی تر خود را آغاز کردند.
خلق های ایران را که نه تنها از آنچه بر سر مردم ایران می رود در رنج اند بلکه ستم ملی نیز بر ایشان می رود نمی توان با سرکوب خونین وادار به تمکین کرد. خلق های کرد و بلوچ و عرب و آذری همواره برای حقوق خود مبارزه کرده اند و در سه ماه اخیر تازه مبارزات مردم کرد و بلوچ اوج گرفته است. 
زنان ایران را که بیش از چهل سال است زیر ستم مضاعف به سر می برند نمی توان مجبور کرد که در مقابل ستم و زور و گلوله و اعدام سر تعظیم فرود آورند. زنان در این سه ماه هم جزو نیروهای محرک اصلی انقلاب بوده اند و هم جزو مهمی از جمعیت در خیابان. آنان تازه دارند خود را از زیر این بار سنگین ستم و تحقیر بیرون می کشند و سازمانی بهتر به مبارزات شان می بخشند.
سرکوب برای دانشجویان و جوانان، آزادی و شغل و آینده نمی شود. جوانان تازه در این سه ماه خود را از زیر بار این سال های طولانی تحقیر بیرون کشیدند و خود را پیدا کرده، احساس وجود کردند.  
برای تمامی خلق ایران نه تنها بحران هولناک اقتصادی وجود دارد بلکه خفقان سیاسی و فرهنگی هم وجود دارد.
 تازه تا پیش از مبارزات سه ماهه ی اخیر و انقلاب، ما شاهد چنین گستره ای از مبارزه نبودیم و برخی از طبقات و گروه های اجتماعی( پزشکان، وکلا و...) و فرهنگی( هنرمندان سینما، تاتر و موسیقی) و ورزشی تازه در این سه ماهه به گونه ای جدی تر به انقلاب پیوسته اند و مشوق آن شده اند.
و بالاخره تازه دارد جدال میان بالایی ها گرم می شود و روحانیون و طلاب و دیگر مخالفان در دستگاه حکومت صدای شان در می آید و ریزش ها بیشتر و بیشتر می شود.
و همین هاست که غیظ فرمانده ی پاسدار، کفتار قاآنی را در می آورد تا جایی که به زحمت می تواند ضعف خود را پنهان کند و جلوی اشک ریختن مضحک خود را برای از دست دادن این مقام و موقعیت و ثروت و قدرت بگیرد.
براین مبنا باید برای خامنه ای و سران سپاه اش روشن باشد که تا جایی که سرکوب خونین جنبش توده ها، بتواند گاه پسرفت و افتی در مبارزه به وجود آورد آنها ممکن است بتوانند پسرفت و افتی را موقتا ایجاد کنند، افت های که همواره کوچک تر می شوند، اما آنها همچنان که در این ده سال اخیر نتوانستند بیش از این و هرگز نمی توانند این افت های کوچک و موقتی را تبدیل به یک افت دائمی و دریای خروشان خلق را تبدیل به دریای خاموش کنند.

زنده باد انقلاب
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی  راه سرخ
ایران
5 فروردین ماه 1402
 

   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر