۱۴۰۲ فروردین ۵, شنبه

نقد توده ای هنر

 


نقد توده ای هنر

«خواهرم زنده رفت و برنگشت. کشتن اش.»
 
حکومت مرتجع و هنر حکومتی
بخشی از تلاش های حکومت مرتجع برای«عادی سازی» اوضاع انقلابی حال حاضر کشور، پخش کردن برنامه هایی است با مایه ی شوخی و از این جور چیزها در تلویزیون حکومتی. برنامه هایی که قرار است لبخند بر لبان مردمی داغدار و خشمگین آورد تا مثلا یادشان رود که این حکومت کریه و جنایتکار چه بر سر زنان و مردان و دختران و پسران شان آورده است.
هنرمندان حکومتی
هنرمندان حکومتی هم در این میان آستین ها را بالا زده و در پی«عادی سازی» به سران فرهنگی حکومت یاری می کنند تا در پیش برد امیال کثیف و پلید خود موفق شوند. برخی از این به اصطلاح هنرمندان که دوست هم ندارند حکومتی خوانده شوند زیرا بالاخره اینجا و اونجا نقدی سطحی به اوضاع کرده اند و یا «دور از چشم حکومت» فیلم هایی هم بازی کرده اند که مثلا خیلی «انتقادی» بوده اند، مسائلی را مایه به اصطلاح طنز( مثلا یعنی به حکومت دارند انتقاد می کنند) می سازند و دست به شوخی با مسائلی می زنند که برای توده های ستمدیده و داغدار به هیچ وجه جایی برای شوخی و مزاح با آنها وجود ندارد.
ناگفته نماند که از این گونه برنامه های شوخی و به اصطلاح طنز در زمان سلطنت نیز وجود داشت و از جمله ی مشهورترین آن ها«آقای مربوطه» بود که در میانه ی برنامه ها پخش می شد و خطاب اش هم عموما رده ی کارمندان ادارات و در کل طبقه ی متوسط جامعه بود، و برخی از افراد این طبقه از دیدن برنامه های سطحی و مبتذل آن خیلی حظ می کردند و خیلی آهسته به دیگران می گفتند: «ببینید اینجا را طعنه به حکومت زد». و ادامه می دادند:«یعنی خودشان نمی فهمند که منظورش حکومت بود»!
باری، برخی از آن هنرمندان مثلا طعنه زن که در برنامه های تلویزیونی و یا فیلم های خود به حکومت «کنایه» می زدند و حال باد به غبغب می اندازند که همگان می دانند که ما مخالف حکومت وقت بودیم، هنوز که هنوز است دم شان به دم سلطنت و سلطنت طلبان وصل است.
هنرمندان نه سیخ بسوزد و نه کبابی!
بهترین این گونه هنرمندان را که در بهترین حالت باید آنها را هنرمندان نه سیخ بسوزد و نه کبابی نام نهاد برخلاف ادعاهایشان و آنچه در مورد خود و نقادی های به اصطلاح ظریف خود از حکومت می اندیشند در نهایت در جانب حاکمین مرتجع ایستاده اند و نه در جانب مردم.

«خواهرم زنده رفت و برنگشت. کشتن اش.»
پخش برنامه ی مهمانی و شوخی کردن با مساله ی «خواهرم را گرفتن» یا به عبارت دیگر بازداشت کردن، دزدیدن و به گفته ی صائب مبارزین انقلاب به گروگان گرفتن جوانان دختر و پسر ما، یا مایه ی شوخی و به خیال خودشان مثلا کنایه به حکومت قرار دادن آن، موجی از خشم و کین در میان جوانان و مبارزین برانگیخت.
این خشم و کین به نقد این بخش از برنامه از جانب بسیاری از مردم و منتقدان مردمی کشیده شد و این میان به ویژه از جانب زن مبارز آتش شاکرمی خاله ی نیکا شاکری یکی از دختران مبارزی که به وسیله اوباش خامنه ای کشته شد.
وی در نقد و افشای صریح این برنامه در اینستاگرام نوشت:
«بله آقای تهماسب! خواهرزاده ی مرا گرفتند و زنده برنگشت. کشتنش. این حرف شما مصداق بارز شکنجه است. چقدر گرفتی؟
و در ادامه:
« کسی حق نداره تو هیچ برنامه  طنزی با هیچ لحن کنایه آمیزی در مورد بچه های ما حرف بزنه. از عادی سازی افتادین تو لاین دلقک بازی.» و
« قراره تا کجاها را ببینیم؟ قراره بعد از دلقک بازی و به سخره گرفتن داغ ما، بعدش چطوری این داغ را از معنا تهی کنید؟ شماهایی که می گید با کنایه انتقاد کرده به حکومت؛ این مساله نه کنایه برداره و نه جاش تو برنامه ی طنزه و نه می شه جز با خشم و کین و اشک ازش حرف زد. کنایه زدن هم روش داره.»
به نظر ما حق با آتش شاکرمی است و نه حتی آنها که از در پشتیبانی از ایرج تهماسب بر می آیند و می گویند که داشته از حکومت انتقاد می کرده است.
برخی مسائل و برخی مسائل در برخی اوضاع و احوال و زمان ها، شوخی بردار و طنزپذیر نیست و نمی توان آنها را حتی با داشتن صداقت و نیک ترین احساسات مایه ی طنز و یا طعنه زدن به حکومت قرار داد؛ زیرا چنین کاربردی گاه بیش از آنکه هدف آن را پیش برد و مثلا حکومت وقت را نقد و افشا کرده به روحیه ی انقلابی و برآمد بیش تر مبارزات توده ها خدمت کند، خود آن دستمایه را لوث و بی ارزش می کند و در خدمت حکومت در آمده و آب سردی به روی روحیه ی ستیزه جویانه ی توده ها و مبارزات می پاشد.
نقد توده ای هنر
آنچه در این روند بارز است نقدی توده ای است از هنر حاکم و افشای کراهت آن.
 و این جا و در این مبارزات انقلابی ما رابطه ای را میان توده ها و هنر می بینیم یا بهتر بگوییم شکوفا شدن رابطه ای را می بینیم که باید ببینیم. یک جا تشویق و از آن خود دیدن و از آن خود کردن هنری که از دل مردم بر می آید و برای مردم است چنان که در آهنگ برای افشین حاجی پور و نیز آهنگ های توماج صالحی شاهد آن هستیم و یک جا نقد و افشای بیرحمانه ی هنر حکومتی. هنری که در پی آب ریختن بر آتش خشم مردمی است که هرروز بیش از پیش وجودشان را شعله ور می کند.
این همان چیزی است که در هنر می باید دنبال اش بود. هنر از موقعیت و جایگاه برتر و غیرقابل دسترس آن برای توده ها بیرون آمده و در معرض تشویق و نقد و نه صرفا روشنفکرانه که در جای خود و تا جایی که از یک موضع انقلابی و مترقی باشد ارزش و جایگاه خود را دارد بلکه تشویق و نقد بیرحمانه ی توده ای قرار می گیرد.
این آن چیزی است که باید رشدش داد. هنر و نه تنها هنر ارتجاعی حاکم بلکه هنر مترقی و انقلابی نیز باید همان گونه که  این روزها این برنامه ی حکومتی نقادی می شود در معرض برخورد و نقد توده ای قرار گیرد.
این را مدیون رشد مبارزات انقلابی توده ای، رشد خیزش و انقلاب کنونی و رشد دانش و فرهنگ هنری توده ها هستیم. رشدی که موجب شده است نه تنها هنر از برج عاج خود پایین بیاید بلکه برخی هنرمندان میانه نشین نیز متوجه شوند که زمان، زمان نه سیخ بسوزد و نه کباب نیست.
باید که آن را پاس داریم.
 م دامون
5 اردیبهشت 1402   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر