۱۴۰۰ مرداد ۲۴, یکشنبه

« خانه تکانی» های بی پایان حکومتگران اشاره

 

« خانه تکانی» های بی پایان حکومتگران

اشاره 

 اشخاص انتخاب شده به عنوان معاون و وزرای کابینه ی رئیسی که «دولت حزب اللهی» خامنه ای به شمار می آید نشانگر انتقال قدرت به دزدترین، جانی ترین و کثیف ترین عناصر دفتر خامنه ای، سپاه پاسداران و نزدیک ترین متحدین خامنه ای یعنی دارودسته ای است که در دولت احمدی نژاد حضور داشته اند. با این وجود، تضادهای گوناگونی خواه از درون دفتر خامنه ای و خواه از درون افرادی که در رهبری بخش های اقتصادی و امنیتی سپاه هستند بیرون زده است که  اجازه سرباز کرده به آنها داده نشد و تلاش شد که به سرعت خفه شوند. از جمله متنی که به وسیله وحید حقانیان معاون دفتر خامنه ای نگاشته شد و در آن از کاندیداهایی که از انتخابات پا پس نکشیدند و اجازه ندادند که انتخابات نمایشی( یعنی آن گونه که واقعا بود- دامان) به نظر برسد قدردانی کرده بود و مورد شماتت سپاه قرار گرفت و همچنین لو رفتن گفتگوی مهدی چمران در مورد فشارهایی وارد شده در مورد انتخاب زاکانی به عنوان شهردار تهران و جار و جنجال های پیرامون آن که نشان از پاره کردن گرگ ها به وسیله یکدیگر داشت.
 این امور با عدم شرکت صادق لاریجانی در مراسم تحریف رئیسی و نیز نامه ی لاریجانی به شورای نگهبان که در آن خواسته بود که مهر محرمانه را از روی نامه بردارند تا وی بتواند آن را برای اطلاع عموم منتشر کند تشدید شد. این اعمال نیز نشان از آن دارد که بخش هایی از محافظه کاران پشت این دو فرد هستند و آنها را تشویق می کنند که پا پس نکشند و ایستادگی کنند تا مبادا «حق و حقوق» جناح اینان نابود گردد.
 از سوی دیگر با توجه به وجود تضادهای بی شمار بین جناح ها و باندهای حاکم شده، مشکل به نظر می رسد که رئیسی( و دولت اش) بتواند شوکی به اقتصاد و یا سیاست خارجی وارد کند( در مورد سیاست داخلی و فرهنگ وارد کردن چنین شوک هایی بسیار مشکل تر و دور از ذهن تر است) و جز مشتی سیاست بازی ها( مثلا درخواست رئیسی از افراد گوناگون از جمله اصلاح طلبان برای نوشتن نظرات شان در مورد مسائل و مشکلات کشور) و یا مردم فریبی های بی مایه  برای این که مثلا گذشته خود و نوع افکار عمومی نسبت به خود را پاک کند، چیز بیشتری عاید نخواهد شد.
متن زیر کوتاه شده ی مقاله ای است که با عنوان مردم خشمگین، حکومت خامنه ای و تضادهای پیش رو چندی پیش در وبلاگ گذاشته شد. متن کامل مقاله ی مزبور کماکان در وبلاگ است.
24 مرداد 400       
 
« خانه تکانی» های بی پایان حکومتگران
اهداف کنونی باند خامنه ای و شرکا، بیرون کردن نشسته گان بر سفره ی غنایم و یکدست کردن هیئت حاکمه ایران است. این امر اکنون دیگر پوشیده نیست و حتی به گونه ای آشکارا به وسیله ی نوچه های خامنه ای جار زده می شود. آنها به صراحت می گویند که حکومت می خواهد«خانه تکانی کند». نتیجه آنکه «گرد و خاک» ها باید گرفته شوند و«آل و آشغال» ها باید بیرون انداخته شوند.
اما آیا این امر برای نخستین بار است که صورت می گیرد و یا چنانچه این حکومت بپاید برای آخرین بار خواهد بود؟ آیا اساسا برای حکومت کنونی شدنی است که به امر دو پاره گی ها و چند پاره گی های درونی پایان دهد؟
فرایند یکدست و یا یکپارچه شدن امری نسبی است و همواره نسبت به تضادهای موجود سنجیده می شود. این بدین معناست که آنچه به عنوان «یکدست» شده قد بر می افرازد خود حاوی تضادهای درونی ای است که به محض حل و فصل تضادهای جاری، بیرون می زنند و آشکار می شوند. مروری بر تجارب گذشته نشانگر «خانه تکانی» های مداوم  حکام جمهوری اسلامی است.
زمانی که خمینی جریان جبهه ملی و سپس نهضت آزادی لیبرال را از هیئت حاکمه بیرون ریخت هدف اش یکدست کردن حکومت و انتقال قدرت به دست روحانیون بود.
 زمانی که وی در زمان جنگ علیه آذری قمی و رسالتی ها سخنرانی کرد و از توزیع روزنامه ی رسالت در جبهه ها جلوگیری به عمل آورد، هدف اش این بود که قدرت حاکم را یکپارچه کند. این جا دیگر تضاد با لیبرال ها نبود بلکه با روحانیون بود.
زمانی که وی داماد منتظری را کشت و خود وی را از قدرت بیرون انداخت هدف اش یکدست کردن بود.
زمانی که رفسنجانی و خامنه ای در اتحاد با یکدیگر روحانیون مبارز و احمد خمینی را جارو کردند و بساط «سازندگی» شان را به راه انداختند هدف شان یگانه کردن حکومت بود.
زمانی که خامنه ای علیه موسوی و کروبی کودتای انتخاباتی کرد و احمدی نژاد را روی کار آوردهدف اش یکدست کردن حاکمیت به نفع اصول گرایان بود.
زمانی که خامنه ای سوگلی خود یعنی احمدی نژاد را جارو کرد و دور و بری هایش را به زندان انداخت هدف اش یکدست کردن حاکمیت بود.
زمانی که خامنه ای رفسنجانی را به قتل رساند، هدفش یکدست کردن حکومت اش بود.
و بالاخره زمانی که به یورشی علیه طایفه ی لاریجانی ها دست زد هدف اش یکدست کردن حکومت بود و اینک نیز که ته مانده ی قدرت آنها را جارو می کند و از حاکمیت بیرون می اندازد هدف اش یکدست کردن حاکمیت است.
نکته ی جالب در این« خانه تکانی» ها این است که بخش هایی از این«گرد و خاک» ها و «آل و آشغال»هایی که بیرون ریخته می شدند، جریان هایی بودند که می خواستند از تحجر حکومت بکاهند، اصلاحی در برخی وجوه آن صورت دهند و این هیولای زشت روی خبیث را بزک و دوزکی بکنند. به عبارت دیگر بیشتر این «خانه تکانی» ها برای این نبوده که مثلا اصلاحی صورت گیرد، بلکه برای این بوده که  خود آل و آشغال ها، خود این هیولای خبیث به خالصی بیشتری برسند. به یک معنا هر چه زمان بر این حکومت گذشته، این فساد، دزدی، جنایت، تحجر و خلاصه در یک کلام کثافت و آشغال است که بیشتر بالا آمده و خلوص و«یکدستی» بیشتری یافته است.
فرقه گرایی و باندبازی های تمام نشدنی
آیا اکنون می توان گفت که این حکومت به پایان فرایندی رسیده است که هدف اش یکدست کردن حاکمیت بوده است و بالاخره پس از 40 سال توانسته به این امر نائل شود؟ آیا فرقه گرایی و باند بازی را می توان در جریان های مسلط بر روحانیت و کت پوش و انیفورم پوش این جریان پایان داد؟
خیر! چنین فراشدی پایانی ندارد. نگاهی گذرا به تاریخ ایران نشان می دهد که در کنار تسلط دین بر ارکان جامعه و حضورش در حکومت در کنار سلطنت، خانخانی و ملوک الطوایفی درونی روحانیون و دین سالاران، آیت الله ها، حجه السلام ها، آخوندها و ملاها همواره وجود داشته است و فرقه گرایی تا مغز استخوان آنها نافذ بوده است.
 این ها هر کدام برای خود مفسری یگانه از آیات قرآن و احادیث بوده اند و موسس فرقه های مخالف. اینها همواره منطبق با منافع« دنیوی» خود تفاسیری متفاوت و متضاد با دیگر تفاسیر ارائه داده اند و علیه دیگر فرقه ها اقامه ی دعوا کرده اند. این امری تمام نشدنی بوده و تمام نشدنی خواهد بود.
 یکی از علل اساسی وجود آن، جایگاه متضاد جناح ها و باندها و گروه ها و دسته ها در مجموعه روحانیت و کت پوش های وابسته و یا در ارتباط با آن بوده است. جایگاهی که در دوران کنونی و زمانی که حکومت هر کی به هر کی شده و فساد در تمامی منافذ آن به امری عادی و پایدار تبدیل گردیده است، به وجهی غیر قابل مقایسه با گذشته، انگیزه های دزدی و چپاول و غارت را به شدت گسترش داده و به اوج خود رسانده است.
بیرون زدن تضادهای درونی جناح خامنه ای
نگاهی به وضعیت جریان های متحد کنونی که ظاهرا زیر پرچم خامنه ای گرد آمده اند نشانگر تضادهایی بیرون جهیده و بارز شده است. تضادهایی که به ویژه آنجا که ظاهرا یکدست ترین بخش حاکمیت بود، یعنی سپاه پاسداران، و نباید بیرون می زد، بیرون زد و موجب شد خامنه ای پیش از آنکه شدت بیابند و مایه «آبروریزی»اش  شوند، با دستور به حذف پاسداران ثبت نام کرده و خیز برداشته برای ریاست جمهوری( و یا مجبور کردن آنها به اعلام انصراف) مانع از آبروریزی بیشتر گردد.(از اطلاعات بیرون آمده این گونه بر می آید که حتی قرار بوده که نام محسن رضایی نیز از لیست خط بخورد.)
روشن است که این پاسداران پس از طرح «دولت جوان حزب اللهی» که مدت زمانی خامنه ای پیرامون آن مانور داد بُل گرفته بودند.
 به نظر، قرار بود که یک دولت نظامی و یا نیمه نظامی بر سر کار بیاید و درست در گیرودار بیان این گونه نظرات خامنه ای بود که بسیاری از سران مرتجع پاسدار از این که تمامی حفاظت از حکومت و کشتار مخالفین و نیز ماجراجویی های بیرونی را تا کنون پاسداران انجام داده اند و پس چرا نباید آنها در قدرت سیاسی باشند، علیه نظرات نه تنها مخالفین این نظر در جریان های دیگر، بلکه حتی در خود جناح خامنه ای، کلی دلیل اقامه کردند.
در کنار همین های و هوی دولت نظامی بود که ثبت نام دهقان پاسدار مشاور خامنه ای در امور دفاعی که می توانست کاندیدای اصلی باشد و سعید محمد که ثبت نام وی دعواها و جارو جنجال هایی در سپاه بر انگیخت و باند بازی های درونی سران جاه طلب و مرتجع این نهاد را نشان  داد، صورت گرفت؛ و احتمالا اگر کار به درازا می کشید ما شاهد پاسداران دیگری بودیم  که یکی پس از دیگری خود را کاندید ریاست جمهوری می کردند.
نگاهی به مضمون و شکل کنونی تبلیغات افراد این جناح، خواه آنها که کنار گرفتند مانند سعید محمد و خواه آنها که  تایید صلاحیت شده اند مانند رضایی نشان می دهد باندهای متعددی درون جناح خامنه ای  و پاسداران لانه دارند و حریصانه می خواهند خود قدرت اجرایی را به دست آورند و اهمیتی آنچنانی هم به توصیه ها و بر سر منبر رفتن های خامنه ای مشرف به مرگ نمی دهند.
به هر حال این که یکباره و پس از آن همه صغری و کبری چیدن های خامنه ای خواسته شود که پاسداران ثبت نام کرده کنار بروند، مساله ای مهم است و نشانگر اختلافات شدیدی است که در درون این جریان وجود داشته است.
البته هنوز آشکار نشده است که افراد کابینه ی رئیسی چه کسانی هستند. چه بسا دولت وی« دولت حزب اللهی» کذایی خامنه ای باشد با تغییراتی چند. اعلام افراد کابینه، که احتمالا باید با سازشی میان جریان های پیرامون خامنه ای صورت گیرد، بسیاری از نکات را درباره ی جناح خامنه ای روشن خواهد کرد.
نکته دیگر این است که تضادهای درونی این جناح محدود به سپاه پاسداران نمی شود بلکه از یک سو درون خود روحانیون اصول گرا، کت پوشان دین سالار و نیروهای امنیتی گوناگون وجود دارد و از سوی دیگر میان اینها با یکدیگر. در گذشته دیده ایم که بین سران ارتش با سپاه نیز اختلافات شدیدی وجود داشته است؛ اختلافاتی که بر آن سرپوش گذاشته شد، اما به محض اینکه شرایط مساعد گردد به بیرون جهش کرده و وضع واقعی خود را آشکار خواهند کرد. به احتمال، دولت رئیسی تبلور باندهای پیرامون خامنه ای و کلا اصول گرایانی خواهد شد که در آینده باید به دریدن و تکه پاره کردن یکدیگر برخیزند.
در مورد مضمون کنونی این تضادها جز آنها که در بالا اشاره شد و تا حدی که آشکار شده اند، باید به اختلاف نظر میان آخوندهای اصول گرا بر سر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به شکل کنونی و شیوه های دخالت شورای نگهبان در آن اشاره کرد. این تضادها حتی اکنون که زمان انتخابات است و به هر حال تلاش هایی صورت می گیرد تا در ظاهر این جریان یکدست بنماید، بیرون زده است چه برسد که فردا قرار باشد وزرا، معاونان، استانداران و ... انتخاب شوند.
تضادهای پیش رو
برخی از مخالفین یکدست کردن حکومت درون جناح اصول گرایان دلیل مخالفت خود را عدم توانایی یک جناح در حل بحران های جاری در جامعه می دانند و بهتر می دانند که جناح های موجود همه در حاکمیت حضور داشته باشند تا بتوانند مشکلات موجود را حل و فصل کنند.
تا آنجا که صحبت بر سر بحران های مثلا اقتصادی و سیاسی است( و نه فرهنگی- ایدئولوژیک) بحران های موجود ربط آنچنانی به چند جناحی بودن و یا یکدست بودن حکومت و یا حتی توانایی ها و ویژگی ها افرادی که قرار است در حاکمیت نقش اجرا کنند ندارد، گرچه وجود این تضادها به آن شدت و عمق بیشتری بخشیده است.
حل و فصل بحران های اقتصادی و سیاسی در کشور تنها با پذیرش وابستگی اقتصادی( که کمابیش وجود دارد یعنی ایران یک کشور سرمایه داری بوروکراتیک متکی به درآمد نفت و وابسته به امپریالیست هاست) و سیاسی تمام عیار( یعنی امپریالیست کمابیش می پذیرند که یک استبداد سیاسی در ایران وجود داشته باشد) به امپریالیست ها و پذیرش جایگاه و نقشی که آنها دیکته می کنند می تواند صورت بگیرند. در چنان شرایطی خود امپریالیست ها در مستحکم کردن موقعیت حکومت کنونی و افرادی که انتخاب می شوند- حال می خواهد «عُرضه ای» درست و حسابی داشته باشند و یا صرفا در حد نیاز امپریالیست ها و ایفای نقش به عنوان نوکر و مزدور داشته باشد - نقش به عهده می گیرند.
 در زمان رضا خان و پسرش حکومت با تسلط جناح رضاخان و محمدرضا  بر جناح های دیگر«یکدست» شد و ثبات یافت. در هر دو این حکومت ها بحران های گوناگونی وجود داشت اما به دلیل سرکوب های خونین جنبش های توده ای و پشتیبانی امپریالیسم انگلستان از رضا خان و امپریالیسم آمریکا از پسرش محمدرضا، این حکومت ها هر کدام تقریبا برای دو دهه ثبات نسبی پیدا کردند. افزون بر این چنانچه مثلا از نظر توانایی های فردی، مساله را در نظر گیریم رضا خان قلدرتر از پسرش بود که عموما همچون فردی فاقد توانایی لازم برای «شاه» یک مملکت بودن ارزیابی شده است. خلاصه، این خود امپریالیست ها هستند که با نفوذ در یک کشور موقعیت تسلط عمده را به یک جناح از مزدوران خود می دهند و از بقیه ی جناح های موجود می خواهند از آن تبعیت کنند.
بنابراین و در صورتی که همه چیز منطبق با امیال و اهداف خامنه ای پیش رود، این احتمال هست که این حکومت بتواند برای دوره ای کوتاه ثبات بر قرارکند، مشروط بر آن که دست از شعار دادن های پوچ و یاغی گری های دروغین و ماجراجویی های توخالی خود در منطقه بردارد و به صورتی آشکارا به امپریالیسم غرب یا شرق وابستگی سیاسی پیدا کند و نوکر محض و چکمه لیس آنها شود و جایگاه و نقش های دیکته شده ی آنها را بپذیرد. همچنان که در گذشته مثلا محمدرضا نوکر و مزدور امپریالیسم غرب بود و یا سران عراق، لیبی نوکر امپریالیسم روس بودند و اکنون سوریه و کره شمالی هستند. اینها و امثال اینها در چارچوب شرایط جهانی تسلط امپریالیست ها که یکی از مهم ترین وجوه دوران را تشکیل می دهد، موقعیت و نقشی را پذیرفته بودند و از مرزهای آن عموما نمی گذشتند و چنانچه می گذشتند و یا «جور» نبودند، ترتیب شان با یک کودتای امپریالیستی داده می شد.  
به این ترتیب در مسائل خارجی اساسی ترین و کلیدی ترین مساله برقراری رابطه با امپریالیست ها و روشن شدن وابستگی نظام به غرب و یا به شرق است. جهت گیری در این مورد می تواند   جدال های بعدی درون جناح خامنه ای را در پی داشته باشد و یا آن را رو آورد و تجزیه های بیشتری دامن بزند. در اینجا دیگر خامنه ای با جناح های دیگر روبرو نیست بلکه از یک سو با تجزیه ی سران پاسدار و بسیح و نیز جناح خود روبرو خواهد بود و از سوی دیگر با پایه های اجتماعی خود در کشور و منطقه.
هرمز دامان
نیمه نخست خرداد 400 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر